برای اون کویر خشک لب هات...
تا صبح لالایی بارون میخونم💔!
دلم از مردم این شهر خونه . . .💔
اینا گمراهی رسم و راهشونه!
داره با شیش ماههش حرف میزنه ها!
علی اصغرش مردِ مادره :)
شنوای درد و دل مادر!💔
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
نمیدونم چرا دلشوره دارم؟! گمونم حرمله همراهشونه💔!
شنیدم حرمله رحمی نداره💔!
یه رد خون همیشه تو چشاشه!
شنیدم بین تیرهایی که داره...🏹
یه چند تایی سه شعبه هم باهاشه...💔!
میگن خیلی دقیقه تو هدف هاش!
نشونه گیری هاش رد خور نداره💔
نترس! نترس مادر!
بهت قول میده مادر...
دیگه اسم کثیفش رو نیاره :)💔
نترس مادر!
عمو عباس هستش✋🏻
تا اون هستش که آزاری ندارن :)
همیشه جنگ با آدم بزرگاست...
اینا با بچه ها کاری ندارن :)💔
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
همیشه جنگ با آدم بزرگاست... اینا با بچه ها کاری ندارن :)💔
علی جونم! مادر...
ایشالا فردا ازین دشت میریم
برات گهوارهی تازه میگیرم✨
همین حالا دارم از شوق روزی
که رو لب ها میگی: مادر!
میمیرم...💔(:
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
همین حالا دارم از شوق روزی که رو لب ها میگی: مادر! میمیرم...💔(:
تو هم مثل علی اکبر میمونی
که از پشت نقابش نور پیداست✨
بابات وقتی در آغوشت میگیره،
سفیدی گلوت از دور پیداست :)💔
بخواب آروم...
آهسته عزیزم!
که تنها نیست بابا، غم نداریم ✋🏻
ایشالا فردا از این دشت میریم...
خدای من! چرا فردا نمیشه؟💔
بهت قول داده دریا رو بیاره...
اگه دستاش بره، قولش نمیره :)💔
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
خیلی روی این آقا حساب کردن...💔!
شاید این حرفا مال تاسوعا باشه...
نمیدونم!
اما رباب هی لالایی که میخوند
میگفت: علی جان!
عمو رفته! عمو که قولش رد خور نداره!
قول بده یه چیزیو میاره، میاره! :)