جگرم پارھ نکن پای نکش روی زمین ..!
به خدا پشت و پناهم کمرم تا شدھ است ..💔
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
جگرم پارھ نکن پای نکش روی زمین ..! به خدا پشت و پناهم کمرم تا شدھ است ..💔
میگن آقا اباعبدالله دولا دولا از میدان برگشتن سمت خیمه ها ..
عمود خیمه علمدار رو روی خاکا گذاشتن ..
همه فهمیدن عمو دیگه برنمےگردھ !
همون موقع که ارباب صدا زدن :
الان انڪسر ظهری !😭💔
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
جگرم پارھ نکن پای نکش روی زمین ..! به خدا پشت و پناهم کمرم تا شدھ است ..💔
چون که در بین حرم خوش قد و بالا بودی ؛
باورم نیست که اینگونه سرت وا شدھ است !💔
چقدر فاصله افتاد به ابروهایت ..
از چه رو خوردھ به هم حالت گیسوهایت!💔
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
چقدر فاصله افتاد به ابروهایت .. از چه رو خوردھ به هم حالت گیسوهایت!💔
برادر ؛ چقدر شبیه بابا شدھ ای !💔(((:
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
چقدر فاصله افتاد به ابروهایت .. از چه رو خوردھ به هم حالت گیسوهایت!💔
خواستم بعد ظفرهای تو تکبیر کشم ..
مرهمی بر جگر مادر بےشیر کشم ..
حال باید بنشینم به کنار بدنت ..
با دلے سوخته از چشم ترت تیر کشم!💔
ماندھ ام فرق تو با تکه عبایے بندم ؛
یا که از پیکر تو نیزھ و شمشیر کشم !💔
باید اینبار به زینب عوض پاسخ خود ،
جسم صد چاک در آیینه به تصویر کشم!😭💔
کودکان تا خبر از حال عمو پرسیدند ؛
عکس شیر حرمم بسته به زنجیر کشم!💔
تیر ها یک به یک از پای درت آوردند ..
ای برادر چه بلایے به سرت آوردند؟💔
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
تیر ها یک به یک از پای درت آوردند .. ای برادر چه بلایے به سرت آوردند؟💔
دیگه از اینجا انگار که ارباب، علمدار رو سفت تر بغل مےگیرن ..
برای بار آخر ، یک بار دیگر با ناله برادر رو صدا مےزنن میگن بدون تو نمےتونم عباسم ..
انگار همون بیت هاست که ارباب صدا میزنن : اویان ؛ اویان ای یار وفاداریم ..
اویان ..!💔(((: