دله دیگه !
یهو هوایۍ میشه 💚(:
با اذن آقا امام حسن'؏ ...
یه چند خط روضه بخونیم؟
- بسم اللّھ✨
امام حسین'؏ وارد خیمه شدن ...
دید زینالعابدین'؏ در تب دارھ میسوزھ ، حضرت حالش خیلی بدھ ، حضرتِ زینبۜ دارھ پرستارۍ میڪنه ...
تا ابۍعبدالله'؏ واردِ خیمه شد ،
شروع ڪرد امام زینالعابدین'؏ با بابا صحبت ڪرد:
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
تا ابۍعبدالله'؏ واردِ خیمه شد ، شروع ڪرد امام زینالعابدین'؏ با بابا صحبت ڪرد:
باباجان❤️!
چه خبر؟ ڪار به ڪجا رسیدھ؟ از عموم ، عباس'؏ چه خبر؟
ابۍعبدالله'؏ فرمود: عباسم رو ڪنارِ علقمه شهید ڪردن، دستاش رو از بدن جدا ڪردن 😭💔!
گفت:
بابا! از برادرم علےاڪبر'؏ چه خبر؟ یڪی یڪی اسم شھـدارو آورد ...
ابۍعبدالله گفت:
عزیزِ دلم ، خیالت رو راحت ڪنم !💔(:
به جز من و تو ؛ مردۍ توۍِ خیمهها نموندھ ...
تا این حرف رو زد زینالعابدین'؏ فرمود:
عمه جان! شمشیرم رو بدھ ... من زندھ باشم بخواد آسیبۍ به ولےِّ خدا برسه؟💔
اۍ بهترین ذریّه من ،
اۍ جــــانشینِ مــن ،
تو باید این زن و بچه رو سرپرستے ڪنۍ ، تو باید اینھـا رو تا شام وڪوفه ببرۍ 😭💔!
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
اۍ بهترین ذریّه من ، اۍ جــــانشینِ مــن ، تو باید این زن و بچه رو سرپرستے ڪنۍ ، تو باید اینھـا رو ت
سایهۍ یڪ مرد رو باید بالا سرشون ببینن (:
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
اما عزیزِ دلم !❤️(: ...
سلامِ من رو بـھ شیعیانم برسون !💚(:
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
سلامِ من رو بـھ شیعیانم برسون !💚(:
میشه سلام نداد؟
دستت رو بذار رو سینهات ؛
دلتنگے؟ ڪربلا ندیدۍ؟ من به خیال ڪربلا هم خوشم ! بیا بریم ڪربلا ..❤️(:
هدایت شده از حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
•
.
- سـلام من بہ حسین'ع و✨
بہ ڪربـلاۍ حسیـن'ع❤️(:
روضـه ڪوتاھ ... 💔
نڪته سربسته ... ✨
امّــا قصه دراز (:
- باشد ڪه بر دل نشیند ؛
التماس دعا✋🏻. براۍ همهۍ عاشقاۍ محتاج حرم دعا ڪنید !💚(:
یاعلے'؏🌱
هدایت شده از حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
‹بہنامخدایِامامحسن'؏💚✨›
🕯✨ ؛
مرا دریــٰاب اۍ طبیب و حبیبم ...
مرا دریابید ڪه طبیب و حبیب حالِ تبدارم تنھــٰا شمایید و بس !❤️(:
- یا #امام_رضا(؏)🌿
ــــــــــــــــــــ ـــــ
- @heiate_emam_hasan
روز زیارتے و به روایتے شهادت امام رضا(؏) ست ...✨
یه صفایۍ بدیم به دلامون با چند خط روضه ، از آقامون میگیم و بعد یه دم میریم ڪربلا 💔(:
- بسم اللّھ🌱
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
آقا امام رضا'؏ وارد منزل شدند ، فرمودند:
اباصلت درها رو ببند ، من داخل حجرھ میشم ... ڪسی رو راھ ندھ .
اباصلت گفت:
دیدم عبا به سر ڪشیدھ هے دست به دیوار میگرھ ...💔!
نوشتند:
چندین بار هے رو خاڪ نشست ، گاهے صدا میزنه اۍ جگرم ، گاهے صدا میزنه واۍ مادرم 💔(:
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
اباصلت درها رو ببند ، من داخل حجرھ میشم ... ڪسی رو راھ ندھ .
اباصلت میگه همهۍ درها رو بستم .
یه وقت دیدم یه آقا ، پارھۍ ماھ وارد منزل شد …✨
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
اباصلت میگه همهۍ درها رو بستم . یه وقت دیدم یه آقا ، پارھۍ ماھ وارد منزل شد …✨
اۍ آقا ؛ اۍ جوان نورانے! من همهۍ درها رو بسته بودم ، شما چطور وارد شدید؟
آقا یه نگاهی ڪرد ، فرمود:
اۍ اباصلت! خدایۍ ڪه من رو از مدینه به توس آورد از در بسته رد میڪنه ...✋🏻
سر بابا رو بلند ڪرد ،
بـھ دامن گذاشت ،
دلش راضے نشد !💔(:
وَقَبَّلَ ما بینَ عَینَین✨
بین دو دیدگان پدر رو بوسه زد ،
دلش راضے نشد !💔(: