دیگه حــالا شدۍ عینِ مادرم💔
دوبارھ برگشتے پیشِ اڪبرم ((:
آقا امام زمان'عج فرمودن هر جا روضهۍ عموم عباس'؏ رو بخونن سراسیمه میام !💚((:
اۍ یوسف زهرا تو بدھ رزق شهادت✨
مپسند ڪه در بستـر و بیمـار بمیـرم ..
حالا ڪه تویۍ صاحب عزا ، ڪاش ڪه من هم در روضهۍ عباسِ'؏ علمدار بمیرم ...
آنجا ڪه دو دست از بدنش قطع شد و خورد
یڪ تیر به آن چشم گهربار ، بمیرم !💔
ما بینِ نواۍ دو دمِ پیر غلامان:
"سقاۍ حسین سید و سالار" بمیرم❤️(:
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
ما بینِ نواۍ دو دمِ پیر غلامان: "سقاۍ حسین سید و سالار" بمیرم❤️(:
دم بگیر با خودت زمزمه ڪن !💛
اومد محضرِ ابۍ عبدالله ؛
سیدۍ و مولاۍ! این سینهۍ من دارھ تنگے میڪنه ، اجازھ میدۍ من برم میدان؟
ابۍ عبدالله فرمود: تو پشت و پناھ من هستے ، عباس جان! تو برۍ لشڪرم میپاشه ، اما اگه میخواۍ برۍ اول برو آب برا بچه ها بیار .. (:
عباس'؏ هر جورۍ بود خودش رو رسوند به ڪنارِ آب ، مشڪ رو پر از آب ڪرد ، مُشتے از آب رو پر ڪرد بالا آوُرد ، یه نگاهے به آب ڪرد ..
گفت: اینقدھ موج نزن ...
آب رو ریخت روۍ آب ؛ دارھ برمیگردھ ، با سرعت دارھ میاد سمت خیمه ها ، اما ڪمین ڪردن !😭💔
دستِ راستش رو از بدن جدا ڪردن ، دستِ چپش رو از بدن جدا ڪردن .. 😭🥀
ولے دارھ با همون سرعت به سمت خیمه ها دوبارھ میاد ؛ مشڪ رو به دندان گرفت ، خدایا! کمکم ڪن این مشڪ رو به خیمه ها برسونم !❤️(:
اما تا تیر به مشڪ خورد ، گفت: دیگه فایدھ ندارھ به خیمه برم، برم خیمه ها به سڪینه چے بگم؟💔
اینجا بود یه تیر به سینهاشون خورد ، یه تیر به چشمانشون خورد !😭💔
یکے با عمود آهنین به فرقشان زد ، ازبالاۍ مرڪب با صورت زمین خوردن !😭💔
وسط روضه میگم ؛
اگه همراھ روضه اید دلا هوایۍ شدھ میگم ...
یه سلام بدیم محضر صاحب الزمان 'عج ، ما دلخوشیم به اینڪه گفتن هرجا روضه علمدار باشه هستند . سلام بدیم به آقاجانمون💚
بسم الله✋🏻
السلام علیڪ یا صاحب العصر و الزمان'عج
السلام علیڪ یا اباصالح المهدۍ'عج
سلام آقاجانم !💚(: