Video_۲۰۲۰۱۰۰۶۱۵۳۹۵۰۵۴۷_by_VideoShow.mp3
1.92M
🧕حجاب ممتاز زن ایرانی
🌸🌸🌸
🧕زنان ایرانی از چادر استفاده میکنندوپارچه سفیدی روی صورت میاندازند
💚 یکروز که از کنار زنی عبور میکردم شنیدم که....🌸🌸
🎵گوینده:سرکار خانم ملکیان
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
#هجوم_خاموش... موضوع: ✡صهیونیسم جهانی و پوشش✡ #قسمت_سوم با ما همراه باشید.... #تولیدی 🌸@heja
#هجوم_خاموش...
موضوع: ✡صهیونیسم جهانی و پوشش✡
#قسمت_چهارم
با ما همراه باشید....
#تولیدی
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
⁉️آیا آرایش زنان مانع غسل و وضو میشود؟🤔
🔹 اگر آرایش در حدیه که آب به پوست نمیرسه حتماً باید برطرف بشه اما اگر وضعیتی داره که نمیتونه آرایش رو برطرف کنه، مثلاً وقت نماز میگذره در این وضعیت از باب ناچاری تکلیف عوض میشه و با همان وضعیت وضو میگیره یا غسل میکنه و حکم وضو و غسل جبیره را پیدا میکنه.
🔹 اگر مژه رو طوری بکارن که رشد کنه برای وضو اشکال نداره. اما اگر مژه مصنوعی به مژه فرد اضافه کنن، مانع غسل و وضو میشه.
🔸 طبق نظر همه مراجع کاشت ناخن حرام است.
🔸 کرم های پنکک، انواع ضدآفتاب ها، کرم پودر وسفید کننده ها تازمانی که لایه جرم یا چربی اونها روی صورت
باشه مانع وضو میشن.
🔹 کرم های بدون لایه مثل مرطوب کننده چون جرم وچربی اونها روی پوست باقی نمیمونه مانع وضو نیستن.
🔹 کسایی که بعد از وضو از کرم استفاده می کنن باید قسمتی از پیشانی که در سجده روی مهر قرار می گیره رو پاک کنن.
🔸 وسایل آرایشی چشم مانند سرمه و مدادچشم اگر داخل چشم باشه اشکال نداره اما اگر بیرون باشن مانند ریمل مانع وضو میشن.
#احکام_بانوان
#احکام_وضو
#عقلی
#محجبه #کم_حجاب
#جوان #بزرگسال
🌸 @hejabuni|دانشگاه حجاب🎓
6.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🍃
👌تمام جنگها سر همین #حجاب است.
اگر می گویند #آزادی...
قصدشان این است که حجابت را بردارند...
جنگ امروز اسلحه نمی خواهد.
🌿🌿🌿
#روزها_ی_همیشه_سفید
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
راهکار اشک‼️
#وصیت_شهدا
#شهید_چیتسازیان
#تولیدی
🕊شهدا را یاد کنیم با ذکر یک صلوات
🌸@hejabuni I دانشگاه حجاب 🎓
📚 #معرفی_کتاب
📖#مگر_چشم_تو_دریاست
(روایت خانم جنیدی از شهیدان: محمد، عبدالحمید، نصرالله و رضا جنیدی)
📝 جواد کلاته عربی
🖇نشر : شهید کاظمی
.
❇️سن و سالی از حاج خانم جنیدی گذشته بود؛ چیزی نزدیک به هشتاد سال.
اما از آن زنهای قدیمی بود که خودش را از دست و پا نینداخته.
🔹نه در امور روزمرهٔ زندگی و نه از مسؤوليتهای اجتماعی و انقلابیاش.
🔹 روزنامه میخوانْد، اخبار گوش میداد و سخنرانیهای #رهبری را به دقت دنبال میکرد. دربارهٔ سخنرانیها و موضعهای رهبری تحلیل داشت، حرف داشت.
🔹 دربارهٔ مسائل مملکتی دغدغهٔ جدی داشت. حرص میخورد، غصه میخورد. خانهاش محل رجوع مردم شهرش بود. برای آنها هم دغدغه داشت و احساس مسئولیت میکرد.
🔰در طول دو سه سالی که برای نوشتن کتاب زندگیاش به خانهاش میرفتم، این چیزها را به چشم خودم میدیدم.
✅میخواهم بگویم این زنِ هشتاد و چند ساله هنوز هم زنده است؛ حتی بیشتر از خیلی میانسالها و جوانها.
✅ میخواهم بگویم این زنِ هشتاد ساله که #چهار_شهید داده و خودش و شوهرش _ رحمتاللهعلیه _ و دخترها و عروسها و برادرها و دامادهایش که سالها در انقلاب و جنگ، حقیقتا مجاهدت کردهاند، هنوز هم احساس میکند به انقلابِ خمینی بدهکار است.
✅میخواهم بگویم #ایستادهتر از این زن، هنوز ندیدهام. هنوز هم که صحبت میکند، انگار سالهای اول انقلاب است؛ پرحرارت و پابهکار.
از حاج خانم جنیدی حرف بسیار دارم...
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم 🔸 قطعاً مردم فهیم فرانسه موافق بیاحترامی به پیامبر نیستند 🔸 رئیسجمهور فرانسه در بین
🔴به روز باشیم
▫️ ﷽
❌شبهه
امروزه دانشمندان فواید زیادی برای مصرف شراب یافته اند فقط باید در مصرف آن زیاده روی نشود. اینجاست که آموزه های قرآن زیر سوال میرود.
✅ پاسخ
✍ حجتالاسلام دکتر قربانی مقدم
🔹 در پاسخ به این شبههٔ بی اساس تنها به گزارشی که اخیرا کانال بی بی سی منتشر کرده اکتفا میکنم؛
🔹براساس تحقیق مهمی که بتازگی انجام شده حتی یک نوشیدنی الکلی در روز میتواند باعث کوتاهتر شدن عمر شود.
بررسی ۶۰۰ هزار نفری که هر روز نوشیدنی الکلی مینوشند، نشان داد که مصرف ۵ تا ۱۰ نوشیدنی الکلی در هفته احتمالا عمر شخص را تا شش ماه کوتاه میکند.
براساس این تحقیق، با افزایش مصرف، کاهش عمر بیشتر میشود و کسانی که ۱۸ نوشیدنی الکلی یا بیشتر در هفته مینوشند این کاهش عمر تا ۵ سال خواهد بود.
برای این تحقیق که در نشریه لنست منتشر شده، دانشمندان وضعیت سلامت و عادات مصرف کنندگان الکل در ۱۹ کشور را مقایسه و حساب کردند اگر کسی از چهل سالگی به بعد به همین ترتیب به مصرف الکل ادامه دهد چقدر از عمرش کاسته میشود.
پیش از این تحقیقی که در دانمارک انجام شده نشان داده بود که مصرف سه یا چهار نوبت الکل در هفته می تواند با خطر بروز دیابت نوع دوم مرتبط باشد.
👈به گفته کارشناسان بررسیهای گسترده این ایده را که مصرف متعادل الکل میتواند برای سلامت ما مفید باشد را به چالش کشیده است.
تحقیقات پیشین حاکی از این بود که شراب قرمز ممکن است برای قلب خوب باشد هر چند که برخی از دانشمندان بر این باورند که در فواید الکل بیش از حد اغراق شده است.
تیم چیکو، پروفسور و متخصص قلب در دانشگاه شفیلد که در این تحقیق همکاری نداشته معتقد است که این تحقیق کاملا مشخص کرده که مصرف الکل تاثیر مثبتی بر سلامتی ندارد. پایان.
🔹قرآن کریم با بیان اینکه: شراب ممکن است مقداری فایده داشته باشد، اما به دلیل مضرات آن، به طور مطلق از خوردن شراب نهی میکند؛
يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا (بقره/۲۱۹)
بنابراین باز هم اعجاز علمی #قرآن اثبات میشود. این آیه قرآن دقیقا یکی از معجزه های قرآن هست که در هزار و چهارصد سال پیش در بیان حکم شراب به منفعت اندکش اشاره کرد ولی در عین حال حکم قرآن و خداوند به خاطر بسیار بزرگ و عظیم بودن گناهش، حرمت آن است. در منابع روایی ما چنین آمده است که شراب خوار در روز قیامت به شدیدترین عذابها دچار خواهد شد. بنابراین جسم و روح انسان را باید سنجید. اینهمه تاکید روی موضوع شراب و حرام بودنش نشان میدهد که چه ضربه بزرگی بر روح انسان جدای از جسمش میزند حتی اگر یک قطره باشد. و احکام الهی فقط مربوط به جسم انسان نیستند.
ــــــــــــــــ
☑️از کانال پاسخ شبهات فضای مجازی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
#خوابهای_پریشان 🎭🔪🚬🎲 قسمت چهل و یکم با نگرانی روی صندلی کناری راضیه نشستم و از او پرسیدم : چرا؟ با
#خوابهای_پریشان 🎭🔪🚬🎲
قسمت چهل و دوم
در باز شد. قامت کشیده و بلند یک مرد تنها در راهرو پیدا شد. چشم هایم را نیم بند کردم تا توانایی تحمل هجوم نور از راهرو به سمت انبار کوچکی که در آن بودم را داشته باشم.
صدای بم ستوان ابراهیم تمام اضطرابهایم را درهم شکست: بیا بیرون تبسم.
میخواستم نفس عمیقی بکشم اما به لرزش حنجره ام شکست. بی اختیار گریه کردم. و از انبار بیرون آمدم. در انبار را بست و لبه کلاهش را پایین کشید. انتظار داشتم چیزی در دلداری ام بگوید اما فقط آهسته گفت:
میرسونمت.
سرم را کج کردم و با بهت نگاهش کردم. زیر چشمش تا پایین گونه اش کبود بود. پرسیدم: چی شد؟ خوبی؟
سرش را به نشانه تایید تکان داد و با دست به سمت خروجی اشاره کرد.
بی آنکه از جایم تکان بخورم همانطور روبرویش ایستادم و با نگرانی پرسیدم: اومدن داخل پاسگاه یا رفتی بیرون؟ چطوری درگیر شدین که صورتت اینطور...
فقط خیره خیره به زمین نگاه میکرد. حواسم به حرفهایم نبود. بی حواس و با احساس به جملاتی که برخلاف قبل با ضمیر مفرد به او خطاب میشد ادامه دادم: مگه اسلحه نداشتی؟
آرام لب از لب باز کرد : اسلحه داشتیم ولی حکم تیر نداشتیم.
صدایم را بالابردم: تو این وضعیتم باید از بالادستت اجازه بگیری؟ اصلا نمیدونم چی پرت میکردن به طرف مون که میخورد زمین منفجرمیشد. اگه این وحشیا پاسگاهو میگرفتن و همه مونو نفله میکردن چی؟ اون وقت بالادستت می اومد جواب بده؟
سرش را بالا آورد و از طرز نگاهش دلم ریخت. نگاهم سمت زمین چرخید.چیزی نگفت فقط به طرف خروجی راه افتاد و من دنبالش دویدم. با اضطراب پرسیدم: حالا رفتن که داریم میریم بیرون؟
و با دیدن صحنه بیرون، جواب سوالم را گرفتم. ماشین یگان ویژه پلیس همه اوباش سبزپوش و اغتشاشگر را دست بسته سوار میکرد. با صدای ابرهیم به خودم آمدم.
به خودم آمدم و دیدم دیگر برایم ستوان نیست فقط ابراهیم است. به خودم نهیب زدم که احمق تر از تو هم هست؟ تا یکی پیدا میشه ازت حمایت کنه وابستش میشی؟
اما رنگ نگاه های او فرق داشت. شاید این احساس فقط در تجربه آنی درک شود اما من می گویم که او هم مرا دوست داشت.
در ماشینش نشستم و سرم را به شیشه ماشین تکیه دادم. در راه رسیدن به پرورشگاه سرم پر از فکرهای مختلف بود.
دوباره داشتم به جایی برمیگشتم که مهر بچه بودن را به پیشانی ام میزدند.
در ذهنم آرزو کردم ای کاش آن خیابانها هرگز تمام نشوند یا او از من بخواهد پیاده نشوم. اما زمان درست وقتی که نمی خواهی بیرحمانه تند میگذرد!
نزدیک پرورشگاه که رسیدیم شب بود. عده ای از مردم بی خبر از آنچه گذشته بود، بی هیچ رنگ و شعار خاصی یکجا جمع شده بودند. همانطور خیره خیابان، پرسیدم: اینا دیگه چی میخوان؟
ابراهیم از کنارشان رد شد و گفت: مردمی که فکر میکنن تقلب شده...
سرم را به طرفش برگرداندم و پرسیدم:
چطور دوره قبل فکر نکردن تقلب شده؟ یا دوره قبلش؟! یهو الان تقلب شد؟ از کجا معلوم که تقلب شد اصلا؟
بعد از مدتها لبخندی زد گرچه تلخ! آهسته گفت: میخوای پیاده ات کنم ازشون بپرسی.
پوسخندی زدم و میخواستم چیزی بگویم که تابلوی بزرگ پرورشگاه در آیینه چشمانم افتاد. منتظر شدم ولی چیزی نگفت.
پیاده میشدم که صدا زد: تبسم...ببخش اگه اذیت شدی.
لبخندی زدم و گفتم: تو چرا معذرت خواهی کنی؟!
در ماشین را بستم. ماند تا نگهبانی در را برایم باز کرد. خیلی دلم میخواست برگردم و دستی برایش تکان دهم اما شاید دلدادگی این قلب خسته برایش بد میشد.
سربه زیر تر از همیشه وارد پرورشگاه شدم.
نماز شب را که خواندم شام نخورده رفتم بخوابم که مدیر پرورشگاه آمد جلو، خانم مسن و خنده رویی بود که در این مدت زیاد فرصت آشنایی با او را نداشتم. در اتاق چهار نفره مان کنار تختم نشست. نیم خیز شدم که دستم را گرفت و گفت...
ادامه دارد.... "#رمان را هر شب در کانال دنبال کنید"
به قلم ✍️: سین. کاف. غفاری
@hejabuni