🌾🌻🌾
🌱خدابیامرزه خانجون و
همیشه میگفتن :
"خدا نگاه میکنه ببینه
تو با بندههاش چجوری تا میکنی
تا همونجوری باهات تا کنه..."
🌱البته مهربونی خدا جای خودش... اما عدالت خدا هم نباید فراموش بشه ...
🌱 اگه کاری کردی که باعث سردی یه خونه شدی...اگه فاصله انداختی بین یه زن و شوهر ... مطمئن باشاینجوری نمیمونه! ... زمین گرده!
🍀اگه مردِ خونه تو جامعه تلاش کنه نگاه و فکرش رو کنترل کنه ...
🍀و خانمِ خونه هم مراقب پوشش و رفتارش تو جامعه باشه ...
🌱منتظر نگاه خاص خدا تو زندگیشون باشن😍
#تولیدی_کامل
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️گاهیحق الناس را عملی با غرض می پنداریم،
اما نمیدانیم حق بانویی ناخودآگاه بر گردنمانافتاد.
چون نگاه همسرش به سوی ما رفت....
#مونولوگ
#سلاله_زهرا
#عکس_تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
برای عدالتخواهی و بهتر شدن اوضاع جامعه چه باید کرد؟ 🤔
وظیفه من چیه؟❓❓❓
✅پاسخها و راهکارها در 👇🏻
🔆 دوره آموزشی راه بیداری با موضوع:
بررسی شیوههای مطالبهگری و نظارت بر عملکرد مسئولین
🔹فکر موثر 🔹کار موثر
✅ دوره آموزشی فشرده ۴ جلسه
🗓 جلسه اول : پنج شنبه ۱٠ تیر ماه
🗓 جلسه دوم : پنج شنبه ۱۷ تیر ماه
🗓 جلسه سوم : پنج شنبه ۲۴ تیر ماه
🗓 جلسه چهارم : پنج شنبه ۳۱ تیر ماه
🕔 ساعت ۱۷ الی ۲٠
حضوری(محدوده مرکز و غرب تهران )
و
مجازی 💻
👈 رایگان
✅ جهت ثبتنام و کسب اطلاعات بیشتر وارد لینک زیر شوید👇
🌐 rahebidari.ir/sabtenam
🔆 شورای آموزش راهبیداری زیر نظر ستاد امربه معروف و نهی از منکر 🔆
🔆 @rahe_bidari 🔆
🛑به روز باشیم
⭕️ توییت جالب کاربر عراقی.
ایران تنها کشور اسلامی است که واکسن کرونا را ساخته است.
همه ی مسلمانان به آن افتخار کنند چون افتخار اسلام است.
👤 آق قلندر......🇮🇷
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
#گزارش
#بینالملل
🚔طبق اعلام پلیس ،زنان برزیلی که به امید ستاره شدن در k pop به کره جنوبی رفته بودند مجبور به تن فروشی شدند.
🎶موسیقی پاپ در کره به نام k pop مخفف موسیقی پاپ کره ای است.به چهرههای معروف صنعت موسیقی در کره، «idol» یا بُت می گویند. مسیر تبدیل یک استعداد به یک بت در کره، بسیار سخت و بیرحمانه است. وقتی یک استعداد جوان یا نوجوان با یک کمپانی حوزه موسیقی در کره جنوبی قرارداد بست، تقریبا تبدیل به یک برده در دست کمپانی می شود.
🔻هفت زن برزیلی که برای کار در صنعت K-pop به کره جنوبی آمده بودند مجبور به فحشا شدند.
پنج مرد کره ای به ظن قاچاق انسان ، حبس و دلال بازی دستگیر شده اند.
گفته می شود که این مردان در اوایل ژوئیه از طریق شبکه های اجتماعی به هفت زن برزیلی ، که به فرهنگ پاپ کره علاقه داشتند ، ارتباط برقرار کرده اند.
🔻گفته می شود که آنها زنان را متقاعد کرده اند که می توانند به آنها در خواننده یا مدل شدن در کره جنوبی کمک کنند ، حتی پروازهای رفت و برگشت رایگان را برای زنان فراهم می کنند.
اما پس از ورود آنها، این افراد گذرنامه هایشان را توقیف كرده ، آنها را در محل های اقامت در گویانگ و پاجو در استان گیونگی محدود كردند و پروازهای برگشت شان را به برزیل لغو كردند. طبق گفته پلیس ، سپس زنان را به روسپی خانه ها فرستادند و به ازای هر زن 2 میلیون وون (1650 دلار آمریکا) دریافت کردند.
🌐منبع:
https://www.scmp.com/lifestyle/entertainment/article/3025314/k-pop-hopefuls-brazil-forced-prostitution-south-korea
#تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃 #قسمت_هشتم آن شب جاده ی شاهین شهر به اصفهان تمام نمی شد.بیابانهای تاریک بی
#رمان_راز_درخت_کاج... 🌲🍃
#قسمت_نهم
از بیمارستان عیسی بن مریم خارج شدیم. شب از نیمه گذشته بود.
پاکبانان شهرداری، جاروهای بلندشان را به زمین می کشیدند و تیز صدا میداد. آن شب یک ماشین دربست کرده بودیم تا بتوانیم به همه ی بیمارستانها سر بزنیم.
توی ماشین نشسته بودیم که شهرام با حالت بچگی اش گفت: مامان، نکند او را #دزدیده باشند؟
مادرم او را تکان داد که ادامه ندهد. من انگار آنجا نبودم. فقط جواب دادم: ها،خدا نکند. انگار با حرف شهرام، زمین زیر پایم تکان خورد. ناخداگاه فکرم سراغ حرف ها و کارهای زینب رفت.
یکدفعه یاد نوشته های روی دفتر زینب افتادم: انی خود را باختم.
#اینجا_جای_من_نیست. باید بروم، باید بروم.
خانه ی زینب کجا بود؟ کجا میخواست برود؟
شهلا با ترس گفت: مامان، صبح که به حمام رفتیم، زینب به من گفت: حتما #غسل_شهادت کن!
مادرم با عصبانیت به شهرام و شهلا نهیب زد که توی این موقعیت، این حرف ها چیست که می زنید؟ جای اینکه مادرتان را دلداری بدهید، بیشتر توی دلش را خالی میکنید؟
من باز هم جوابی ندادم،اما فکرم پیش #وصیت_نامه_های زینب بود؛ آن هم دو تا وصیت نامه. یعنی چه؟ تا آن شب همه ی این حرف ها و حرکات برایم عادی بود، اما حالا پشت هر کدام از اینها حرفی و حدیثی بود.
آن شب آن چنان در میان افکار عجیب و غریب گرفتار شده بودم که وجیهه مظفری با رسیدن به بیمارستان دیگر، چند بار صدایم کرد تا مرا به خودم آورد.
گاهی گیج بودم و گاهی دلم میخواست فریاد بزنم و تا می توانم توی خیابانهای تاریک بدوم و همه ی مردم را خبر کنم که دخترم را #گم کرده ام و کمکم کنند تا او را پیدا کنم. وحشت همه ی وجودم را گرفته بود؛ از تاریکی، از سکوت، از بیمارستان، از اورژانس.
آن شب از همه چیز میترسیدم. سر زدن به بیمارستان ها نتیجه ای نداد. اذان صبح شد، اما ما هنوز سرگردان دور خودمان می چرخیدیم.
آن شب سخت ترین و طولانی ترین شب زندگی من، مادرم و بچه هایم بود. صبح از درد ناچاری به پزشکی قانونی مراجعه کردیم؛ جایی که اسمش هم ترسناک است و تن هر مادری را می لرزاند. اما در آنجا هم رد و نشانی از #گمشده ی من نبود.
دختر#چهارده_ساله من در #اولین_روز_سال_جدید به #مسجد رفته و برنگشته بود.
زینب من آنچنان بی نشان شده بود که انگار هیچ وقت نبوده است؛ هیچ وقت. دختری که تا بعد از ظهر بغلش می کردم، می بوسیدمش،باش حرف میزدم، نگاهش میکردم، آن شب مثل یک خیال شده بود؛ خیالی دور از دسترس.
#نویسنده_معصومه_رامهرمزی
#ادامه_دارد....
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓