انگاریهخطقرمزمیکشیروفلسفهحجاب❌
هیچیبههیچی...👀!
#حجاب_استایل
#حجاب
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
⭕️ بعضی استاد دوقطبی کردن جامعه و بهرهگیری سیاسی از مصیبت مردماند.
1⃣ اگر تفاوتی بین حضور خانوادگی اینچنینی در فضای ورزشگاه برای سرود انقلابی و حضور بانوان برای تماشای فوتبال مردان با جو آنچنانی! نبود، این خرده گیریها هم نبود. پس تفاوتها کاملا آشکارست.
2⃣بنابراین خیلی واضح است حضور زن و مرد با حفظ حریم ها و حرمتهای شرعی، آن هم در یک فضا و جو مناسب معنوی، بی اشکال هست. و آنچه ایراد دارد زمینه سازی برای فساد است.مکان به خودی خود موضوعیت نداره!
3⃣ در زمینهی کرونا هم ایراد وارده بهمعنای واقعی بنی اسرائیلیست. چون پروتکلها تغییر کرده و همه جای دنیا تجمعات آن هم در فضای باز برگزار میشود.
4⃣در مورد آبادان هم، مشخصا حاشیه سازی میکنند. والا این مراسم جشن و رقص نبود ؛برای ظهور اشکها ریخته شد و در همین تجمع بمناسبت شهادت امام صادق علیه السلام روضه خوانی شد و چندین بار چه از طریق نمایشگرهای استادیوم و چه از طرف ذاکرین یادی از حادثه ی آبادان شد و تسلیت گفته شد.
#تولیدی_کامل #سلام_فرمانده
♨️ لطفا انتشار دهید
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
51.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✂️༻ جمعه و خیاطی༺✂️
2⃣2⃣
🌼 بیستو دومین آموزش خیاطی آسون
🌸 دامن حجاب😊
یه آموزش خیلی کاربردی خدمت شما مطمئنم خیلی هامون لباسهایی داریم قدش کوتاهه و معذبیم موقع پوشیدنش ؛ فقط کافیه یدونه از این دامن حجابا بدوزید و راحت شید کلا نیم متر پارچه لازم داریم برای دوختش👌
فوق آسووون😍
#آموزش_خیاطی | #خیاطی #دامن
#دامن_حجاب | #بدون_الگو
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
✂️༻ جمعه و خیاطی༺✂️ 2⃣2⃣ 🌼 بیستو دومین آموزش خیاطی آسون 🌸 دامن حجاب😊 یه آموزش خیلی کار
✨
با دنبال کردن هشتگ #آموزش_خیاطی
بقیه آموزشهای خیاطی های آسان رو دنبال کنید💐کلی آموزش لباس بدون الگو داریم😍
برامون نمونه دوختهاتون رو ارسال کنید روحیه بگیریم☺️
@t_haghgoo
دانشگاه حجاب
🗣اعترافات یک زن از جهاد نکاح #قسمت_ششم بعد از بیرون رفتن آقای جلالی فرزانه رو کرد به من گفت: چیه
🗣اعترافات یک زن از جهاد نکاح
#قسمت_هفتم
ویس رو گرفتم و گذاشتم داخل کیفم رو به فرزانه گفتم در هر صورت ما باید کارمون رو انجام بدیم حالا ببینیم فردا چی میشه؟ قرار گذاشتیم فردا ساعت نه همدیگه رو ببینیم که با هم به محل مصاحبه بریم.
خدا حافظی کردم و راه افتادم سمت خونه هنوز سرم درد میکرد ذهنم با هجمه ی از مطالب که امروز خونده بودم آشفته بازاری شده بود ...
رسیدم خونه ترجیح دادم استراحت کنم شاید کمی سردردم بهتر بشه...
چشمهام رو که روی هم گذاشتم خدا نصیب نکنه از وسط اردو گاه داعش سر در آوردم مردانی با هیکلهای درشت، ریشهای بلند و چاقو بدست به همراه زنانی با ردا و رو بند به سمتم می اومدن...
چنان ترسی در خواب بر وجودم حاکم شده بود که اگر تلفن خونه زنگ نمی خورد در این کابوس داشتم قبض روح می شدم ...
از خواب پریدم تمام صورتم خیس عرق بود ونفس نفس میزدم...تلفن همچنان زنگ میخورد تا اومدم جواب بدم قطع شد ...
با خودم گفتم این که خواب بود من قالب تهی کردم ... یعنی فردا قراره با چه کسی رو به رو بشیم؟؟؟
سعی کردم خودم رو با کارهای ناتمومم مشغول کنم تا شاید کمی از استرس و فشارروحیم کم بشه...
و بالاخره به هر سختی بود زمان گذشت ...
آماده شدم راه افتادم سمت محل قرار دقیقا راس ساعت نه اونجا بودم چند لحظه ایی ایستادم فرزانه رسید با دیدنش چنان شوکه شدم که برای چند لحظه اصلا نمی تونستم صحبت کنم ...
سلام کرد ولی من هنوز تو شوک بودم
گفت: جواب سلام واجبه ها!
مِن مِن کنان پرسیدم چیزی شده ؟کسی طوریش شده؟
زد زیر خنده گفت: نه بابا ...
گفتم: پس چرا سر تا پات مشکیه؟ دستکش هم مشکی؟!
با یه حالت خاصی نگاهم کرد و زد به شونم گفت: مشکی رنگه عشقه عزیزم... مگه رنگ پرِ پرستوی عشقو ندیدی...
گفتم: تو دیوانه ایی فرزانه! یه رو بندم میزدی بایداز تو مصاحبه میگرفتم!
گفت : سِت مصاحبه زدم دیگه!
گفتم: سِت مصاحبه رو کجای دلم بذارم!
گفت: جدی هدفمند این تیپی پوشیدم با خودم فکر کردم شاید کمک کنه به یاد آوری خاطرات خانمه....سری تکون دادم و گفتم چی بگم ! راه بیفت دیر نشه ...
رسیدیم به آدرسی که آقای جلالی داده بود یه منزل مسکونی بود فرزانه با تعجب گفت تو خونشون باید ازش مصاحبه بگیریم؟ اگه یه بلایی سرمون آورد چی؟
گفتم فرزانه نگاه کن خواهش میکنم فکر نکن !حدس نزن ! هیچی نگو! تو رو خدا ! من خودم دارم همینجوری از استرس میمیرم....
با اشاره سر گفت باشه...زنگ خونه رو زدم...ضربان قلبم رفته بود رو هزار...
خانمی از پشت آیفون گفت کیه؟
گفتم از خبرگزاری برای مصاحبه اومدیم.
گفت بله بله بفرمایید داخل ...
و تق در باز شد....
فرزانه بهم گفت تو اول برو داخل لااقل انتحاری زد یکیمون فرار کنه! یعنی تو موقعیت حساس هم این دختر دست از شوخی بر نمی داره...
رفتیم داخل....
#سیده_زهرا_بهادر
📚 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
ج29هنر زن بودن4-5-94.mp3
30.19M
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📛 تو نمیدونی با بی حجابیت چکار میکنی❌
📌 یک مرد بالا سرت نبود؟
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
هدف حجاب ۳چيز است:
①پوشاندن زيبايى ها
②حذف جلب توجه
③افزايش حيا
❌و امروز گاها حجابۍ عرضه شده ڪه:
①خودش زينت اسٺ
②جلب توجه ميڪند
③حيا را از حجاب حذف ميڪند
#هوشیار_باشیم
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
⭕️ معنای مبارزه رو از شهدایی یاد بگیر که فدا شدند تا در دستان رژیم بعث یا داعش کنیز نباشی.
مبارزه برای برهنگی بیشتر جهت فساد و تجاوز بیشتر، خوش رقصی برای شیطانه، خانومه ترانه علیدوستی
👤 باران وکیلی ♭
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
💚⃢| 🍭
اگه یدونه از این رفیقا داری
مراقب باش از دستش ندیツ
#تولیدی_کامل #پروفایل #رفیقانه 💞
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
#گزارش
#بینالملل
📛آلمان و روند صعودی آزار جنسی کودکان
♨️ حداقل 15000 کودک زیر سن قانونی در سال 2019 در آلمان قربانی آزار جنسی شدند .😞 و شاهد افزایش ۱۳۰۰ موردی آزار جنسی کودکان در این کشور در سال ۲۰۱۹ نسبت به ۲۰۱۸ هستیم .
⭕️ نکته ی قابل توجه این است که در سال ۲۰۱۸ نیز ۲۳۴۴ کودک بیشتر از سال ۲۰۱۶ مورد آزار جنسی در آلمان قرار گرفته بودند . در طی این سالها میزان آزار جنسی کودکان در این کشور روند صعودی داشته است .
⭕️یوهانس ویلهلم روریگ، کمیسر فدرال مسائل مربوط به آزار و اذیت، خاطرنشان کرد: یک چهارم موارد سوء استفاده جنسی از کودکان توسط اعضای خانواده آنها انجام می شود.😢
🌐منبع: https://www.google.com/amp/s/amp.dw.com/en/germany-reported-child-sex-abuse-increases/a-53397843
#تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
🗣اعترافات یک زن از جهاد نکاح #قسمت_هفتم ویس رو گرفتم و گذاشتم داخل کیفم رو به فرزانه گفتم در هر صو
🗣اعترافات یک زن از جهاد نکاح
#قسمت_هشتم
از پله ها داشتیم میرفتیم بالا فرزانه دستم رو محکم گرفت و گفت: نمی دونم چرا حس بالا رفتن از پله های اداره ساواک رو دارم آخه میگن اینا عضو داعش میشن کلا مغزشون رو شستشو میدن !
خندم گرفت وگفتم: خانم امجد معمولا توی ساواک از پله ها می رفتن پایین! فرزانه می دونی خوبی کار کردن با تو چیه؟ با حالت چشم و ابروهاش گفت چیه؟! گفتم: اینکه تو اوج سختی کار هم با جملات نغزت حس آدم رو عوض میکنی...
در همین حین یه خانم حدود سی و دو، سه ساله اومد جلو و خوش آمدی گفت و راهنماییمون کرد داخل پذیرایی... منتظر شخصی که قرار بود بیاد برای مصاحبه نشسته بودیم ...
فرزانه با کنجکاوی اطراف رو نگاه میکرد... خونه ی کوچکی بود، دور تا دور اتاقِ پذیرایی، کناره هایی با ملحفه سفید پهن بودو نمای قالی فیروزه آیی رو بیشتر میکرد روی دیوار قاب عکس یک آقای جوانی زده شده بود که جلب توجه میکرد ...
بعد از چند لحظه همون خانم با سینی چایی اومد نشست رو به رو مون گفت بفرمایید من حاضرم...
انتظار نداشتم این فرد ،خانمِ مجاهد مصاحبه ی ما باشن! تصویری که از زن های جهاد نکاح دیده بودم خیلی متفاوت بود با خانمی که جلوم نشست هرچند که ما توی خونشون بودیم و دلیلی نداشت اون همه ردا و روبند و بند و بساط داشته باشه...
خدایش چهر ه ی زیبایی داشت با خودم گفتم: حیف این چشمهای مشکی و این معصومیت چهره که بر باد رفته...
فرزانه ساکت نشسته بود و طوری خیره خانمه رو نگاه میکرد که من جای اون بودم یه چیزی بهش میگفتم!!
وُیس رو آوردم بیرون برگه و خودکار و هر چی لازم بود... قبل از شروع گفتم: ما برای پیاده کردن متن روی کاغذ نیاز به صداتون داریم مشکلی نیست صداتون رو ضبط کنیم؟
سری تکون داد و گفت: فقط خودتون گوش کنیدمشکلی نیست... نگاهی به فرزانه انداختم او هم با لبخندی تایید کرد...
بسم الله گفتم شروع کردم
خوب در ابتدا خودتون رو معرفی کنید ..
گفت اسمم مائده است و بیست و نه سال دارم...
گفتم: لطفاً کامل بگید فامیلتون چیه؟ از کدوم شهر هستید ؟
گفت: اگه میشه دوست ندارم فامیلم رو بگم! خودتون که بهتر می دونید مصاحبه است و پس فردا همه جا پخش میشه!
نگاهی فرزانه به من انداخت و با یک حالت سرزنش خاصی سرش رو تکون داد...
گفتم باش مشکلی نیست..
از گذشتتون بگید از تفکراتتون تا برسیم به امروز به اینجایی که نشستید...
سرش رو انداخت پایین ...با دستهاش بازی میکرد چند لحظه ایی سکوت کرد و بعد شروع کرد....من توی یه خانواده مذهبی به دنیا اومدم پدر و مادرم آدم های معتقدی بودن...من هم توی همین خانواده بزرگ شدم...
از دوره ی نوجوانی به بعد من خیلی وجهه ی مذهبی گرفتم توی مدرسه خیلی فعال بودم کم کم با دوستهایی هم فکر خودم یه گروه شدیم یه تیم...
همون موقع ها بود که با واژه های مثل گذشت، فداکاری،و جهاد آشنا شدم چیزهایی که از جهاد و مبارزه میشنیدیم همه در حد شنیدن بود چون ما دختر بودیم! ولی عاشق اینجور کارها شده بودیم در واقع اسطوره های ما آدم های مبارزی بودن که ما تمام تلاش روحی و جسمی مون رو میکردیم شبیه اونها بشیم... از ورزشهای رزمی گرفته تا کوه نوردی و پیاده روی های طولانی مدت همه این کارها رو میکردیم تا...
و بعد سکوت کرد سکوتش طولانی شد فرزانه پرسید تاچی؟ گفت: تا مثلاً شبیه اسطوره هامون بشیم... تا شاید برسیم به بهشت ...
#سیده_زهرا_بهادر
📚@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
Ta Khoda Rahi Nist 04.mp3
1.07M
#تا_خدا_راهی_نیست
"با چهل حدیث قدسی آشنا شویم"
🎵 استاد مهدی خدامیان
🔹فصل چهارم:
من با همه شما مهربانم
〰️🔹〰️🔹〰️🔹〰️
📚منبع حدیث: کتاب الاحتجاج ج ۱ ص ۳۶
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
هدایت شده از دانشگاه حجاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوره مکالمه عربی
⬅️شروع ثبت نام جدید
✅دارای تعیین سطح
✅تدریس توسط استادی مجرب
✅برگزاری کلاس ها به صورت آفلاین
✅زیرنظر کانال معتبر دانشگاه حجاب
📌با شرکت در این دوره ، با کمترین هزینه عربی را به راحتی بیاموزید.
🍃eitaa.com/joinchat/644284519C6e5d0dbf9a
هدایت شده از دانشگاه حجاب
📣 ثبت نام ترم جدید 📣
🔻 اطلاعات بیشتر در کانال مکالمه عربی👇
💻 eitaa.com/joinchat/644284519C6e5d0dbf9a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 احکام کاشت ناخن و۔۔۔۔
🎤 وضو وغسل جبیره چیست؟
📌کی میتونیم از وضووغسل جبیره استفاده کنیم؟
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓