#گزارش
#بینالملل
♨️سو استفاده از زنان و دختران پناهجوی اکراینی در کشورهای غربی مدعی حقوق زنان
🔻زنان و دختران اکراینی که به کشورهای غربی پناه آوردن، از سوی افراد سودجو مورد سواستفاده قرار گرفتند
🔻بعضی مردها در کشورهایی مثل آلمان و لهستان و... به بهانه جا دادن به زنان و دختران اونها رو فریب میدن
🔻این مسئله به معضلی تبدیل شده که کشورهای پذیرنده پناهجویان اکراینی را وادار به چاره اندیشی کرده
📛شرم بر کشورهایی که فقط ادعای حمایت از حقوق زنان دارند ولی در عمل اینجوری پذیرایی کردن از زنان و دختران بی پناه
🌐منبع:https://m.timesofindia.com/world/rest-of-world/concern-grows-over-traffickers-targeting-ukrainian-refugees/
#تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_شصت_و_هفتم اميرحسين باورم نميشد چه زود به هم محرم شديم و همه چی
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_شصت_و_هشتم
به روایت حانیه
………………………………………………………
وای که چقدر امروز با بچه ها خوش گذشت . این اولین دورهمی بود که فاطمه هم همراهمون بود ، فکر نمیکردم بچه ها به خاطر حجابش انقدر زود باهاش کنار بیان اما برعکس تصورم خیلی هم باهم صمیمی شدن.
روی تخت میشینم و کتاب زبانم رو باز میکنم، حوصله هرچیزی رو دارم جز زبان . دوباره میبندمش و میرم سراغ گوشی. چند روزی میشه که سری به تلگرام نزدم. داده تلفن رو روشن میکنم و وارد تلگرام میشم، بین این همه پیام نگام که به شماره عمو میفته استرس بدی میاد سراغم، پیامش رو باز میکنم.
عمو: سلام تانیا جان. خوبی؟ عمو بابت رفتار اون روز و سرد برخورد کردنای بعدش عذر میخوام. راستش نگران شدم که شاید ناراحت شده باشی که سراغی از ما نگرفتی دیگه.
"چی شده که عمو دوباره بهم پیام داده؟ خب شاید دلش تنگ شده "
سریع براش تایپ میکنم _ سلام عموجون. نه بابا چه ناراحتی.
مردد میمونم که بهش بگم ازدواج کردم یا نه. اما زود پشیمون میشم ، من که هنوز ازدواج نکردم یه محرمیت ساده بود فقط همین. بیخیال بقیه پیاما نتم رو خاموش میکنم و گوشی رو روی میز میزارم. کلا میونه خوبی با گوشی نداشتم و ندارم .
دوباره یاد امیرعلی میوفتم. عه عه چجوری با نامزد بنده رفت بیرون منم نبردن ، مردم تو دوران نامزدیشون چجوری نامزد بازی میکنن ، ما چیکار میکنم؟
با صدای در سریع از اتاق میرم بیرون. که با چهره خندون امیرعلی مواجه میشم.
_ سلام پسر پرو .
امیرعلی: سلام خواهر پسر پرو.
_ نامزد بنده رو کجا بردی؟
امیرعلی: نزار غیرتی بشما.هه. قبل از اینکه نامزد شما بشه دوست من بوده ، بعدشم شما نامزد بنده رو کجا بردی؟
_ قانع شدم.
امیرعلی: افرین. راستی نامزد محترمتون گفتن که از پدر محترممون اجازه میگیرن، فردا تشریف ببرید بیرون ، کارتون دارن. بابت امروز هم که مجبور شد بره عذرش موجه بوده و گفت. بهت بگم پوزش.
دست به سینه به دیوار تکیه میدم و میگم: خب عذرش چی بوده؟
امیرعلی_ حالا دیگه.
_ عه؟
امیرعلی: اره .
مامان: سلام مادرجان.
امیرعلی:سلام قربونت برم.
مامان:خدانکنه. خسته نباشید مادر
راستی حانیه به مادربزرگت زنگ زدی؟
_ برای چی؟
مامان : من زنگ زدم عذر خواهی کردم که نشد برای محرمیت بیان. توهم یه زنگ بزن.
_ باشه حالا.
با صدای زنگ گوشی به اتاق برمیگردم ؛ شماره ناشناس .
_ بله؟
+ سلام عزیزم. پرنیانم
_ سلام پرنیان جان. خوبی؟
+ الحمدلله. ببخشید مزاحمت شدم. راستش داداشم کارت داشت ، گفت من زنگ بزنم بعد گوشی رو بهش بدم.
با تموم شدن جملش ، یه دفعه گوشی از دستم میوفته. وای خاک برسرم. گوشی رو برمیدارم.
_ الو جانم؟ چیزه ببین پرنیان میگم.....
با پیچیدن صدای مردونه تو گوشی دیگه اشهد خودمو خوندم، طبق معمول سوتی + سلام علیکم ببخشید پرنیان فکر کرد باهاش خداحافظی کردید، گوشی رو داد به من رفت بیرون. میخواید صداش کنم؟
فقط تونستم سکوت کنم.
+ حانیه خانوم.
_ سلام.
+سلام. خوب هستید؟
_ ممنونم شما خوبید؟
+ ممنون باخوبیتون.راستش من با پدر بزرگوارتون تماس گرفتم ، اجازه گرفتم که اگه موافق باشید، فردا بریم بیرون که یه مقدار باهم حرف بزنیم.
_ نه؟؟
+نه؟ نکنه به خاطر امروز ناراحت شدید؟
_ نه یعنی اره .
+ناراحت شدید؟
_نه اون نه اون یکی اره.
+چی نه؟
_نه یعنی ناراحت نشدم. فردا رو بریم.
"گند زدم "
+بله. ممنونم. پس من فردا ساعت ده ، دم منزلتون باشم خوبه؟
_ بله. مرسی.
+ پس فعلا با اجازتون سلام. نه یعنی خدافظ.
_ خدانگهدار
گوشی رو که قطع کردم نفس راحتی کشیدم و یه دفعه زدم زیر خنده. خداروشکر یه بار سوتی داد دیگه ابروی من نرفت .
با هیچکسم میل سخن نیست ولیکن....
تو خارج از این قائده و فلسفه هایی...
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
4_5925046657736509999.mp3
4.82M
🌸ویژه نیمه شعبان🌸
استاد شجاعی ودکتررفیعی 🎤
🗞 تاریخ تکرار می شود!
داستان قوم بنی اسرائیل، داستان امروز ماست...
- آنها راه نجات خود را پیدا کردند
🔥و ما همچنان در انتظار پوشالی فرج دست و پا میزنیم ...
- راه نجات ما در کجاست ...؟
💐 اللهم عجل لولیک الفرج💐
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از دانشگاه حجاب
✍️میخوای یه #خانم_قوی باشی⁉️😎🇮🇷
👌😍میخوای تاثیر گذار باشی ولی نمیدونی چطور⁉️ :) 🌾🍄
میخوای بصیرت داشته باشی و بشی سرباز #امام_زمان⁉️ :)))
خب بیا اینجا خب🇮🇷😍🌱👀‼️‼️‼️
بزن رو لینک😍👇👇🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/2344288422C3b4a6cad37
دانشگاه حجاب
✍️میخوای یه #خانم_قوی باشی⁉️😎🇮🇷 👌😍میخوای تاثیر گذار باشی ولی نمیدونی چطور⁉️ :) 🌾🍄 میخوای بصیرت داشت
دخترخانماانقلابیاین کانال ما مخصوص شماست هاااا..بدویین .😻💜🇮🇷!'
🌱•°• 🌱•°•🌱•°• 🌱•°•🌱•°• 🌱•°• 🌱•°•
نوروز حاصل مےشود وقتے بیایے🌱🌸🌱
#استوری #پروفایل #تولیدی #نیمه_شعبان
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🌱•°• 🌱•°•🌱•°• 🌱•°•🌱•°• 🌱•°• 🌱
41.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✂️༻ جمعه و خیاطی༺✂️ 2⃣1⃣
🌼خیاطی آسان و بدون الگو
🔰آموزش #مانتو_بدون_الگو
مانتو عبایی فری سایز بدون الگو😍
آزاد و پوشیده👌🧕
#مانتو_عبایی #بدون_الگو
#خیاطی_بدون_الگو #خیاطی_آسان
#آموزش_خیاطی #عبا
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_شصت_و_هشتم به روایت حانیه ……………………………………………………… وای که چقدر امروز
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_شصت_و_نهم
به روایت امیرحسین
………………………………………………………
وای خدایا آبروم رفت، این حجم استرس برای صحبت کردن با یه نفر غیر طبیعیه.
با صدای اذان سریع بلند میشم، نماز میخونم. دیگه هرچقدر کلنجار میرم خوابم نمیبره.....
گل های نرگس رو روی داشبورد میذارم و از ماشین پیاده میشم.میخوام بردارم خودم بهش بدم ولی روم نمیشه بیخیال گل ها به سمت زنگ میرم دستم رو بالا میارم که در باز میشه و حانیه سادات میاد بیرون. با دیدنم تعجب میکنه و منم یکم هول میشم.اما زود خودمو جمع و جور میکنم و لبخند میزنم_ سلام سادات بانو.
سرش رو پایین میندازه و سرخ میشه.
حانیه: سلام .
_ خوبید؟
حانیه: ممنون شما خوبید؟
_ الحمدالله . باخوبیه شما. بریم؟
حانیه :بله .
سوار ماشین میشیم و نگاهش به اولین چیزی که میفته گل های نرگسه. از روی داشبورد برشون میدارم و روی پاش میذارم.
لبخند میزنه . چقدر زود دلباختم به همين لبخندش.
حانيه: ممنون
لبخندي ميزنم و حركت ميكنم.
_ صبحانه خورديد؟؟
حانيه: بله. ممنون.
_ خب شما جایی رو درنظر ندارید که بریم.
حانیه:نه.
"وای این چرا حرف نمیزنه کل حرفاش تو نه و اره خلاصه میشه "
_خب پارک نهج البلاغه خوبه؟
حانیه_ بله
.
.
بعد از نیم ساعت رسیدیم. رفتیم کنار آبشار مصنوعی و هرکدوممون روی یکی از سنگاش نشستیم.
#عاشقی_دردی_ندارد_درد_اصلی_حسرت_است
#با_حیای_خود_مرا_باخاک_یکسان_میکند.
امیرحسین : نمیخواید چیزی بگید؟
_ خب شما شروع کنید.
امیرحسین :برنامتون چیه؟
برای عروسی و عقد و........
به روایت حانیه
_ من عروسی نمیخوام.
امیرحسین : نمیخواید؟
خیلی خونسرد جواب دادم: نه
با تعجب برگشت طرفم.
_ چیزی شده؟
امیرحسین : اگه به خاطر اون میگید که من گفتم شاید همیشه وضع مالیمون خوب نباشه ، شما نگران اونش نباشید ....
حرفش رو قطع کردم.
_ نه. به خاطر اون نیست ، به نظر من سادگی زیباترین چیزه، میدونم شاید عجیب باشه دختری که تا پارسال اونجوری بود و تنها ارزوش سفر به آمریکا و کشورای خارجه بوده حالا همچین چیزی رو بگه اما.... اما....موافقید به جای عروسی بریم...... کربلا؟
امیرحسین : شما امر بفرما.
یکم خجالت کشیدم و سرم رو انداختم پایین.
امیرحسین : فکر کنم به هم محرمیم.نه؟ پس خجالت نداره بانو.
با لفظ بانو کیلو کیلو قند تو دلم آب میشد. دلم میخواست همونجا سجده شکر برم برای این عشق، برای این مرد، برای این آرامش.....
دل نیستـــــ
هر آن دل که
دلارام ندارد
بی روی دلارام
دل آرام ندارد
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
AUD-20220316-WA0023.mp3
4.22M
⛔️ توجیه نکن گناهاتو
🎵حجه الاسلام دانشمند
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 #استوری | #جوان
🔻 رهبرانقلاب: جوانهای امروز، جوانهای انقلابی امروز، از جوانهای انقلابی اول انقلاب بهترند. معرفتشان بیشتر است، عمقشان بیشتر است، بصیرتشان بیشتر است.
#امید🌱 #اعتماد_به_جوانان❤️
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
امامعلی(ع):
کارےڪہدرتوانزننیستبہ
اومسپار! زیرا . . .🌱
#سبک_زندگی🦋
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
#چی_شد_چادری_شدم
میشه برامون تعریف کنید چی شد چادری شدید؟ 😍
👉🏻 @f_v_7951
منتظر خاطرات جذابتون هستیم 🤩
🔅 @hejabuni♢دانشگاه حجاب🔅
#چرا_چادری_شدم؟
خاطره چادری شدنم
سال دوم دبیرستان با مدرسه رفتیم راهیان نور
اونجا متوسل به شهدا شدم اگه یه نشونه بهم بدن تغییر کنم
چون از قبلم علاقه پیدا کرده بودم محجبه شم
بخاطر علاقه ای که نسبت به ائمه خصوصا امام حسین علیه السلام برام ایجاد شده بود
ولی نه در عمل
تو مسیر برگشت تصادف کردیم؛ دوتا از دوستام فوت کردن و من سالم موندم...
نه که بگم مرگ اون ها بخاطر اون نشونه اس ولی اون لحظه حس کردم از مرگ نشونهی بهتری نمیتونه باشه
بعدش یمدت محجبه شدم
از خدا کمک خواستم بمونم
جالبه حتی از چیزی که می ترسیدم ینی تمسخر دیگران اصلا اتفاق نیوفتاد و همه برعکس تشویقم کردن حتی دوستای بدحجابم
البته الان متوجهم ک با تمسخر دیگران نباید عقیدمو عوض کنم
اونموقع کم سن و سال بودم
اینو گفتم تا اگه کسی میخواد تغییر کنه از هیچی نترسه خدا خودش همه چیو درست میکنه ان شاءالله
باخدا زندگی کردن خیلی لذت بخشه اگه یک قدم بسمتش برداری صد قدم برمیداره برات
۲۰ساله از استان البرز
ــــــــــــــــــــــــــ
📝ارسال خاطرات: @f_v_7951
🌸 @hejabuni |دانشگاهحجاب🎓