🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
🍃 شهید بزرگوار احمدعلی نَیِّری 🍃 #قسمت_اول #بیوگرافی_شهید @hekayate_deldadegi
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
بیوگرافی شهید احمد علی نَیِّری
محل تولد : روستای آینه ورزان دماوند
تاریخ تولد : 29 تیر 1345
محل شهادت : درطی عملیات والفجر هشت ، اروندرود
تاریخ شهادت : 27 بهمن 1364
محل دفن : گلزار شهدای تهران، قطعه ۲۴ ، ردیف ۲۶ ، شماره ۳۲
تابعیت : ایرانی
جنگها : جنگ ایران و عراق
همسر : مجرد
فرزند : ندارد
📚 منبع: هیئت فاطمیون پیشوا، www.Fatemiun-Pishva.
@hekayate_deldadegi
🍃 کانال شهید ابراهیم هادی 🍃
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
#شهیدانه #معرفی_شهید_ابراهیم |•🍃 این قسمت: حجاب 🍃•| @hekayate_deldadegi
📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚
# برشی از کتاب سلام بر ابراهیم ۲
#راوی: خواهر بزرگوار شهید
📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖
... حجاب ...
وقتی میخواستیم از خانه بیرون برویم خیلی دوستانه میگفت : " چادر برای زن یک حریم است. یک قلعه و یک پشتیبان است. از این حریم خوب نگهبانی کنید." طوری دلیل می آورد که واقعا قبول می کردیم. یکبار زمانی که سن من کم بود میخواستم جوراب رنگی بپوشم و از خانه بیرون بروم. ابراهیم غیر مستقیم گفت: " حریم زن با چادر حفظ میشود ،حالا اگر جوراب رنگی به پا کنی، باعث میشود که جلب توجه کنی و حریم چادر هم از بین برود. جوراب رنگی جلوی نامحرم جلب توجه میکند و ... "
میگفت : " اگر خانم ها حریم رابطه با نامحرم را حفظ کنند ، خواهید دید که چقدر آرامش خانواده ها بیشتر میشود . صدای بلند در پیش نامحرم ،مقدمه آلودگی و گناه رافراهم میکند. اگر حریم ها رعایت شود، نامحرم جرات ندارد کاری انجام دهد. "
همیشه میگفت : " به حجاب احترام بگذارید که حفظ آرامش و بهترین امر به معروف برای شماست ... "
📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚
🍃 کانال شهید ابراهیم هادی 🍃
@Ebrahimhadibot
@hekayate_deldadegi
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
🍃🌸 علمدار 🌸🍃 #قسمت_سی و هشتم
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
#فراز و نشیب ها
#راوی :همسر شهید
هر كسي اول زندگي با سختيهايي روبهرو است. اصلًا شروع هر زندگي با سختي است.
اختلاف سليقه هايي وجود دارد كه البته عادي است؛ چون دو نفري كه با هم ازدواج ميكنند از دو فرهنگ و خانوادة متفاوت هستند.
موضوع مهم اين است كه در اين مواقع دو نفر خود را به طبع يكديگر در آورند. به خصوص اگر همسر روحيه اي مانند سيد داشته باشد.
حقوق پاسداري او كم بود. از آن حقوق بايد اجاره خانه ميداديم، امورات خانه را هم ميگذرانديم.
سيد بسيار انفاق ميكرد. اگر هم نميتوانست كمك مالي به كسي كند، از لحاظ فكري ياري ميرساند.
به او ميگفتم: »آقا، تعادل را رعايت كنيد.«
ميگفت: »خداوند خودش روزي رسان است بايد انفاق كنيم، حتي اگر زياد
هم نداشته باشيم.«
حقيقتًا پولي كه سيد به خانه ميآورد بركت داشت.
اگر مسئله و مشكلي پيش ميآمد، به من نميگفت. علت را كه ميپرسيدم
ميگفت: »زنها انسانهاي حساس و با عاطفه اي هستند، نميخواهم ذهن شما را درگير كنم و باعث ناراحتي شما شوم.«
در برابر مشكلات و گرفتاريها منطقي برخورد ميكرد. بهترين راه حل را
انتخاب ميكرد.
هر گاه فكرش به جايي نميرسيد، به مسجد جامع ميرفت و دو ركعت نماز ميخواند و از خدا كمك ميگرفت.
ميگفت: »اگر به مشكلي برخورد كردي، بهترين راه اين است كه نماز
بخواني و از خدا كمك بگيري و توسل داشته باشي. آنوقت خدا هم راه را به شما نشان ميدهد.«
سخت ترين لحظات زندگي زماني بود كه بيمار ميشد. ماه دي، ماه عجيبي
بود جالب آنكه يازدهم دي روز تولدش بود.در ديماه ازدواج كرديم و دخترمان هم هشتم دي به دنيا آمد و سيد در يازدهم دي شهيد شد.
آخرين بار كه مريض شد وقتي بود كه از مراسم دعاي توسل برميگشت. بیشتر وقتها ساعت دوازده شب برميگشت. آن شب با حال عجيبي به خانه برگشت.
به او گفتم: »امشب چه خبر شده؟«
گفت: »احساس عجيبي دارم.«
تا به حال او را اينگونه نديده بودم ميگفت: »آقا امضا كردند. ديگر دارم
ميرم.« بعد گفت به يكي از دوستانش زنگ بزنم و بگويم كه با او كار دارد.
نزديك صبح، خيلی تب كرده بود. ميخواستم مرخصي بگيرم كه او قبول نكرد.
گفت: »دوستم مي آید و مرا به دكتر ميرساند.« قبل از آنكه دوستش او را به بيمارستان ببرد، غسل شهادت كرد.
به او هم گفته بود: »آقا آمده و پرونده ام را امضا كرده!« وقتی ميخواستند او را به بیمارستان ببرند ميگفت: »این آخرین باری است که شما را اذیت ميکنم.« يك هفته بعد هم شهيد شد.
هميشه به خودم دلداري ميدادم. همان سال اول ازدواج ميگفتم: »انشاالله
پنجاه سال با هم زندگي ميكنيم. اما سيد ميگفت: ”بگذار حالا پنج سال با هم باشيم، بقيه اش طلبت.“«
هيچ وقت فكر نميكردم اينقدر سریع از پيش ما برود. زهرا پنج سال بيشتر
نداشت كه پدرش شهيد شد. براي او شهادت پدرش ناباورانه بود. بهت را
ميتوانستم در چشمانش ببينم.
براي پدرش خيلي دلتنگي ميكرد. عيدها كه ميشد گريه ميكرد.
زهرا قبل از امتحاناتش سر مزار پدرش ميرفت و از او كمك ميگرفت. به او ميگفت: »من تلاش ميكنم ولي پدر، تو هم براي من دعا كن.«
👈صلوات
🍃کانال شهید ابراهیم هادی🍃
✨@hekayate_deldadegi✨
در حدیثی از "امیرالمؤمنین(علیه السّلام)" #آتش_نشان هم ردیف "مجاهد فی سبیل الله"
🚒روز آتش نشانی و ایمنی گرامی باد
شادی ارواح طیبه #شهدای_آتش_نشان صلوات
@tafahoseshohada
@hekayate_deldadegi
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
#پست_سیاسی شکل گیری حلقه های اولیه زنجیره انسانی #نه_به_FATF روبروی مجلس شورای اسلامی توسط دانشجو
#پست_سیاسی
👈همینقدر بدونید که :
ملاک عمل FATF برای مقابله با سازمان های تروریستی، لیست SDN آمریکاست، که داخل این لیست مثلا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و سردار سلیمانی به عنوان تروریست معرفی شدند و دولت باید پس از پیوستن به FATF اینهارو تحریم کنه و در صورت اعلام تحویل هم بده
حالا همه این ها یه طرف این دو مورد هم 1 طرف
اول اینکه مشاور وزارت خزانه داری آمریکا شده رئیس FATF
و دوم اینکه عربستان سعودی عضو ناظر این کارگروه هست😂
حالا دیگه خودتون تا آخر خط رو بخونید
#نه_به_FATF
@hekayate_deldadegi
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
🍃 شهید بزرگوار احمدعلی نَیِّری 🍃 #قسمت_دوم #سجده_بین_زمینُ_آسمان @hekayate_deldadegi
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🍃 شهید احمدعلی نَیِّری 🍃
روای : "استاد برجسته ی اخلاق آقای حق شناس (ره)"
"او" یکی ازشاگردان خاص "آیت الله حق شناس" بود.آن هنگام که این استاد برجسته اخلاق ،برای تشییع پیکر احمد علی به مسجد امین الدوله آمده بودند کرامات وخاطرات عجیبی از این بنده مخلص خدا بیان کرده ودر باره ایشان اظهار داشتند:
"آه آه ،آقا،در این تهران بگردید ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می شود یا نه؟!"
ایشان در مجلسی که بعد از شهادت احمد علی داشتند بین دونماز ،سخنرانیشان را به این شهید بزرگوار اختصاص داده وبا آهی از حسرت که در فراق احمد بود بیان داشتند: "این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم .از احمد پرسیدم چه خبر؟به من فرمود:تمام مطالبی که (از برزخ و...)می گویند حق است .از شب اول قبر وسوال و...اما من را بی حساب وکتاب بردند.رفقا ،"آیت الله بروجردی(ره)" حساب وکتاب داشتند .اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود.چه کرد که به اینجا رسید!"
سپس در همان شب ایشان به همراه چند نفر از دوستان به سمت منزل احمد اقا که در ضلع شمالی مسجد امین الدوله در چهار راه مولوی بود رهسپار شدند.در منزل این شهید بزرگوار روبه برادرشان اظهار داشتند:
"من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم .به جز بنده وخادم مسجد ،این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت.به محض اینکه در را باز کردم دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است .دیدم که یک جوانی در حال سجده است .اما نه روی زمین !بلکه بین زمین وآسمان مشغول تسبیح حضرت حق است.جلوتر که رفتم دیدم احمدآقا است.بعد که نمازش تمام شد پیش من امد وگفت تا زنده ام به کسی حرفی نزنید.."
بعد از تایید حضرت آقا بود که برخی از نزدیک ترین دوستان ایشان لب به سخن گشودند واز کرامات احمد آقا هر انچه که دیده بودند را نقل کردند...
📚منبع: سایت سردار خیبر ۱۳۳۴، sardarekheybar1334.blogfa.com
@hekayate_deldadegi
🍃 کانال شهیدان ابراهیم هادی و محسن حججی 🍃
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
🍃🌸 علمدار 🌸🍃 #قسمت_سی و نهم
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
#هیئت رهروان امام خمینی ره
#راوی :جمعی از دوستان
خیلی ساده و با اخلاص ميخواند. سوز درونی او در صدایش تأثیر گذاشته
بود.
رفتهرفته در مداحی مسلط شد. بیشتر ادعیه و زیارتها را در همان دوران جنگ حفظ کرد.
وقتی به مرخصی ميآمد به همراه دوستان رزمنده به منازل شهدا ميرفت.
با قرائت دعای توسل و کمیل، یاد رفقای خود را زنده نگه ميداشت. با پایان جنگ این روند ادامه داشت.
کمکم جمعیت هیئت زیاد شد. پس از ارتحال ملکوتی امام; به همراه
دوستان مسجد جامع، هیئت رهروان امام; را راهاندازی کردند.
منازل شهدا کفاف جمعیت شرکتکننده را نميداد. بنابراين بیت الزهرا س
در محله ششصد دستگاه محل تشکیل جلسات هیئت شد.
مدتی بعد هم، محل ساختمان فعلی هیئت در روبهروی امامزاده یحیی انتخاب و خریداری شد.
٭٭٭
سید یکی از مداحان خوش صدا و با اخلاص بود که مردم بسیار به او علاقه
داشتند. خیلیها سید را از مداحی در بیت الزهراس ميشناختند.
یک بار به طور اتفاقی پشت سرش به سمت هیئت ميرفتم. متوجه شدم از
مسیر مستقیمی که به بیت الزهراس ميرسيد، حرکت نميکند! دائم از کوچه
پس کوچهها عبور ميکرد.
کلاه وکاپشن را روی سرش کشیده بود. سعی ميکرد تا آنجا که ميشد در
دید مردم نباشد.
برای من عجیب بود. اما ميدانستم سید به اخلاص خیلی اهمیت ميدهد.
علاقهای نداشت که مردم او را به هم نشان بدهند و بگویند ...
٭٭٭
رفتم هیئت رهروان امام; تا بلکه ...
مجلس خیلی با حال و با صفایی بود. اما آنچه ميخواستم نشد! بعد از مراسم
رفتم جلو و مداح هیئت را پیدا کردم. ميگفتند نامش سید مجتبی علمدار است.
گفتم: »آقا سید من یه سؤال دارم.«
جلوتر آمد. گفتم: »من هر هیئتی که ميروم، وقتی روضه ميخوانند و مداحی ميکنند، اصلًا گریهام نميگیرد. چه کارکنم!؟«
سید نگاهی به من کرد وگفت: »در این مراسم هم که من خواندم باز گریه ات
نگرفت؟« گفتم: »نه! اصلًا گریه ام نگرفت.«
رفت توی فکر. بعد با لحن خاصی گفت: »ميدونی چیه!؟ من گناهانم زیاده.
من آلوده ام. برای همین وقتی ميخوانم اشک شما جاری نميشود. سید این حرف را خیلی جدی گفت و رفت.«
من تعجب کردم. تا آن لحظه با هر یک از بزرگان که صحبت کرده بودم و
همین سؤال را از آنها پرسیدم، به من ميگفتند: »شما گناهانت زیاد است. شما آلوده ای برو از گناهان توبه کن .آنوقت گریه ات ميگیرد؟!«
البته من ميدانستم که مشکل از خودم است اما شک نداشتم که این کلام آقا سید، اخلاص و درون پاک او را ميرساند.
از آنوقت مرتب به هیئت رهروان ميرفتم، خداوند نیز به من لطف کرد و
موقع مداحی سید اشک من جاری بود.
👈صلوات
🍃کانال شهید ابراهیم هادی🍃
✨@hekayate_deldadegi✨
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
#پست_سیاسی 📸شعارهای هک شده روی موشکهای شلیک شده سپاه 🔻مرگ بر آمریکا 🔻مرگ بر اسرائیل 🔻مرگ بر آل س
#پست_سیاسی
" جزئیات بییشتر از حمله موشکی امروز سپاه "
🔹 حمله موشکی امروز سپاه علیه مقر سرکردگان تروریستهای تکفیری، در پاسخ به حمله تروریستی ۳۱ شهریور اهواز، ساعت ۲ بامداد از کرمانشاه انجام شد.
🔹تعدادی از موشک های بالستیک میان برد ذوالفقار و قیام، به اهداف خود در منطقه البوکمال در شرق فرات (نزدیکی مرز عراق) اصابت کردند.
🔹دقایقی پس از شلیک موشک های سپاه به سمت مقر تروریستهای تکفیری در سوریه، ۷ فروند پهپاد نیز اقدام به بمباران و موشک باران مقرهای تروریستها در این منطقه کردند.
🔹نوع هواپیماهای بدون سرنشین در این عملیات اعلام نشده است.
🔹در این عملیات بخش زیادی از زیرساخت ها و تاسیسات تروریستها از بین رفته است.
🔸تعداد موشک های بالستیک شلیک شده هم ۶ فروند بود.
🔹طی این عملیات که با نام "ضربت محرم" و با رمز مقدس " یا حسین( علیه السّلام)" انجام شد ، تعداد ۶ فروند موشک بالستیک میان برد از پایگاه های موشکی نیروی هوا فضای سپاه در غرب کشور شلیک و تروریست های مزدور و جنایتکار از فاصله ۵۷۰ کیلومتری هدف ضربات مهلک و مرگبار قرار گرفتند.
🔹جمع بندی و رهگیری شواهد و قراين جنایت اخیر اهواز، فرزندان ملت ایران را به مقر تروریست ها در شرق سوریه که توسط آمریکا هدایت و پشتیبانی شده و در راستای اهداف شیطانی تروریسم دولتی کاخ سفید و منافع رژیم صهیونیستی و ارتجاع منطقه عمل می کند، رسانید.
🔹 امنیت ملت ایران خط قرمز نیروهای مسلح بوده و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با همراهی و مشارکت سایر نیروهای نظامی ،انتظامی و اطلاعاتی کشور در صیانت از ایران اسلامی و تامین امنیت و آرامش جامعه از هیچ تلاشی فروگذار نکرده و مشت آهنین خود را همچنان مهیای پاسخ قاطع و کوبنده به هر گونه شرارت و شیطنت دشمنان قرار خواهد داد.
#گوشمالی_سخت
#انتقام_سخت
@hekayate_deldadegi
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
🍃 شهید بزرگوار احمدعلی نَیِّری 🍃 #قسمت_سوم #دست_خط_شهید_بزرگوار @hekayate_deldadegi
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
روای : یکی از دوستان شهید
یکی دیگر از دوستان "احمد آقا" در باره ایشان چنین می گویند"زندگی او مانند یک انسان عادی ادامه داشت ،اما اگر مدتی با او رفاقت داشتی ،متوجه می شدی که او یکی از بندگان خالص "درگاه خداست".یک بار برنامه ی بسیج تا ساعت سه بامداد ادامه داشت .بعد احمد آهسته به شبستان مسجد رفت ومشغول نماز شب شد.من از دور اورا نگاه می کردم .حالت او تغییر کرده بود.گویی خداوند در مقابلش ایستاده واو مانند یک بنده ضعیف مشغول تکلم با پروردگار است.عبادت عاشقانه ی او بسیار عجیب بود.آنچه که ما از نماز بزرگان شنیده بودیم در وجود "احمد آقا" می دیدیم .قنوت نماز او طولانی شد آن قدر که برای من سوال ایجاد کرد.یعنی چه شده؟!بعد از نماز به سراغش رفتم واز او پرسیدم:احمد آقا تو قنوت نماز چیزی شده بود ؟احمد همیشه در جواب هایش فکر می کرد.برای همین کمی مکث کرد وگفت:نه چیز خاصی نبود.انقدر اصرار کردم که مجبور شد حرف بزند.
"در قنوت نماز بودم که گویی از فضای مسجد خارج شدم .نمی دانی چه خبر بود!آنچه که از زیبایی های بهشت وعذاب های جهنم گفته شده همه را دیدم ! "انبیا(علیهم السّلام)" را دیدم که در کنار هم بودند و..."
در سال 1391 ،دفترچه ای که 27 سال پس از شهادت "احمد آقا" داخل کیفی قدیمی که متعلق به ایشان بود ،بدست آمد که حاوی نکات عجیب با دست خط خود ایشان بود. در قسمتی از خاطرات این دفتر چه چنین ذکر شده است:
"روز چهارشنبه می خواستم وضو بگیرم برای نماز که یک لحظه چشمم به "حضرت (عج)" افتاد...تاریخ 1364 /11/16 پادگان دوکوهه"
و در جایی دیگر این دفتر چه چنین ذکر شده است:
"در روز جمعه در حسینیه ی حاج همت پادگان دوکوهه در مجلس "آقا امام زمان(عج)" گریه زیادی کردم.بعد از توسلات وقتی به خود آمدم دیدم که از همه ی اشکی که ریختم یک قطره اش به زمین نریخته ،گویا ملائک همه را باخود برده بودند."
در یکی از یادگاری های خود در جایی دیگر ذکر می کند:
"خدا راشکر،مقام بالایی نزد "ام الائمه حضرت زهرا (سلام الله علیها)" دارم"
📚منبع: سایت سردار خیبر ۱۳۳۴، sardarekheybar1334.blogfa.com
@hekayate_deldadegi
🍃 کانال شهیدان ابراهیم هادی و محسن حججی 🍃
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
#شهیدانه #معرفی_شهید_ابراهیم |•🍃 این قسمت: در محضر علما قسمت اول 🍃•| @hekayate_deldadegi
📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚
# برشی از کتاب سلام بر ابراهیم ۲
#راوی: امیر منجر و ...
📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖
در محضر علما
بارها افراد به ظاهر مذهبی را دیده ام که وقتی از خانه خارج میشوند ، تسبیحی در دست دارند و به استعفار مشغول هستند. اما برخی از این جماعت ، فقط استغفار ظاهری دارند و هیچ کاری را به خاطر "خدا" انجام نمیدهند. پای گناه که برسد معلوم نیست چه میکنند ؟
ابراهیم اهل مراقبه و محاسبه بود. از اعمال خود مراقبت میکرد و از خودش حساب میکشید. اما این مسائل در ظاهر زندگی او هیچ نمودی نداشت. یعنی در مقابل دیگران و در کنار دوستان ، بسیاری عادی و ساده ظاهری میشد. میگفت ، شوخی میکرد ، میخندید و ...
باید با ابراهیم رفت و آم میکردید تا متوجه اخلاص در اعمال و محاسبه و مراقبه او میشدید. این معنویات از پای درس علما و بزرگان و سخنران های هیئت به دست آمده بود. او مرتب به مسجد می رفت و از کلام بزرگان استفاده می نمود. حتی برای مداحی ، باید گفت که "ابراهیم" یک شبه مداح نشد. "او" بارها در محضر افراد پیشکسوت حضور می یافت و از آنها میخواست در نوکری "خاندان اهل بیت (علیهم السّلام)" ،،، "او" را یاری کنند.
ادامه دارد ...
📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚
🍃 کانال شهیدان ابراهیم هادی و محسن حججی 🍃
@Ebrahimhadibot
@hekayate_deldadegi