eitaa logo
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
219 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
705 ویدیو
24 فایل
🍃بسم رب شهدا والصدیقین🍃 +إمروز فضاے مجازے میواند ابزارے باشد براے زدݩ در دهان دشمن..[• إمام خامنهـ اے•]😊 ↶ فضیلٺ زندهـ نگهـ داشتن یاد و خاطرهـ ے شہدا ڪمتر از شهادٺ نیسٺ.+حضرٺ آقـا 🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
💥هنگام رای دادن☑ به فرد صالح ، متوجه باشیم ، "امام مهدی(ارواحناله فداه)" است. وعده ما پای صندوق های رای به نیابت از "شهید ابراهیم هادی" @hekayate_deldadegi
《دعای برای فراموش نشود》 👌بدانیم انتخابات در دوران تاریک غیبت "امام زمان(عج)" نیست بلکه حفظ جامعه بیمار شیعه برای رسیدن است💫 😭" یاصاحب الزمان ادرکنا"😭 وعده ما پای صندوق های رای به نیابت از "شهید محسن حججی" @hekayate_deldadegi
با همه نارضایتی ها میاییم ... شما برای تدوام انقلاب اسلامی و ایران جان دادین رای دادن کمترین کار است از طرف ما ... 😊✋ @hekayate_deldadegi
🍃 ویژگی های اهل بهشت 🍃 از ویژگی های مهم "صبر" بود. در برابر ناملایمات و گرفتاری ها صبر داشت. زود از کوره در نمی رفت. مثلا یکبار برای هدف قرار دادن بالگرد دشمن، با آرپی جی یک هفته بالای ارتفاع مستقر شد! یا وقتی به شناسایی می رفت، با صبر و با دقت، نقشه منطقه دشمن را به خوبی ترسیم میکرد. در مورد اهمییت به نماز و انفاق او هم صدها مثال وجود دارد. این آیه تماماً ویژگی های است. 🍂 ﷽ 🍂 "وَالَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغَآءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولَٰٓئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ و کسانی که برای جلب رضای پروردگارشان(در سختی ها و انجام وظایف) صبر کردند و نماز را برپا داشتند و از آنچه به آنها روزی کردیم، در نهان و. آشکار انفاق نمودند، و با حسنات، گناهان را از میان می برند. پایان نیک سرای دیگر برای آن هاست." 🍃 اسراء - 22 🍃 🌸 @hekayate_deldadegi 🌸
📩شرکت رهبر معظم انقلاب در انتخابات مجلس شورای اسلامی و پر کردن برگه رای
غرور بادکنکی🎈 🎈 🎈 ماشین مان 🚘را حججی پوش کرده بودیم و شده بودیم کتابخانه سیار حججی. با ۴ ماشین دیگر که از دوستانمان بودند، 🚗🚗🚗🚗همراه شدیم و کیف های کتاب شهید حججی را که پر از کتاب های امام زمانی نذری بود، روی دوشمان گذاشتیم🚶🏻‍♂️🚶🏻‍♂️. خیلی زود رسیدیم و بعد از عرض ادب خدمت بی بی، رفتیم سمت دشت. به یاد داستان بی بی زبیده افتادم: دشت خالی بود و پرنده ای 🕊پر نمی زد؛ “سربازان رسیدند… وقتی بانو را با دو خادمه اش فراری دادند، شیعیان جنگیدند. حدود دویست شیعه را کشتند😭. و دل بانو خون شد، نه از تنهایی، که از خون های بر زمین ریخته شده. ریختند و رفتند. بانو را هم با دو خادمه اش بالای کوه کشتند. رها کردند و رفتند. آری، دشمنت کشت ولی نور ☀️تو خاموش نشد.” نراق، مزار بی بی زبیده دختر بلافصل امام جواد علیه السلام است. این جا خاکش با آدم حرف می زند. سال هاست چشمه اش می‌ جوشد و هرچند که روستا های اطرافش دچار خشک سالی شده اند اما اینجا آباد است و پر طراوت. متولی این جا، هزارحکایت از کرامات بانو دارد. یکی آش می داد 🍲و یکی چای☕️. ما کتاب نذری📚 دادیم. به نوجوان ها، جوان ها، بی حجاب ها. با کلی تبلیغ چهره به چهره. هزینه اش از جمع دوستانمان تامین شده بود. شهید جوانمان که عکس و اسمش روی ماشین بود🚗، توجه همه دوست دارانش را جلب می کرد. خیلی استقبال شد👥👥👥👥. خیلی ها تا آن جا بودیم کتاب ها را خواندند و باز آمدند کتاب📖 جدید از ما گرفتند. وقف در گردش بود. یعنی باید بخوانند و به دیگران بدهند، تا آنها هم بخوانند. ادامه خاطره👇👇👇👇
👆👆👆👆 ادامه خاطره غرور بادکنکی 🎈👇 ساعت یک و نیم نصف شب ⏰وقتی به قم برگشتیم، رفتیم زیارت کریمه اهل بیت. من توی ماشین 🚗با بچه ها خواب بودم. خستگی زیاد خوابم را سنگین کرده بود که صدای مکرر پسری نوجوان 👦🏻در خواب مرا به دنیای اطرافم برگرداند. مصرانه و محکم آن قدر صدایم کرد📣📣📣 تا بیدار شدم. کتاب 📖می خواست، از کتاب خانه 📚سیار شهید حججی!!! خسته بودم و از این که بچه ای صدایم کرده و بیدار شده بودم خیلی عصبانی شدم. تازه فهمیدم در ماشینی خوابیده ام که آرم سیار شهید حججی را دارد. مدت ها با خودم فکر می کردم چه خوب که فقط ماشین ما کتاب خانه سیار بود و وقتی یاد سفرمان می افتادم حس می کردم چقدر زحمت کشیدم و خستگی اذیتم کرد مخصوصا وقتی یاد آن پسر بچه و گذشتن از خواب شیرینم می افتادم. تا این که با شرمندگی😅 داستان کتاب فروشی شهید ححجی در نجف آباد را شنیدم. محسن برای کتاب خوان کردن نوجوان ها و جوان ها دغدغه زیادی داشت و بسیار جدی کار می‌ کرد. با کوله‌ پشتی پر از کتابش سراغ نوجوان ها می رفت. او کتاب را در نجف‌آباد تبلیغ کرد و به کمک دو تن از دوستانش توانست در پویش کشوری کتاب «من زنده‌ ام» بیشترین تعداد کتاب را در نجف آباد توزیع کند و بیشترین تعداد برنده مسابقه” کتاب و زندگی” هم، از نجف‌ آباد بودند. و شاید کار فرهنگی مخلصانه و خستگی ناپذیر و بی ادعایش باعث شد شهید🌷 شود. کار درست را شهید حججی انجام داد. چقدر متشکرم از شهید حججی که بادکنک🎈 غرور مرا ترکاند.
📸تصویری از شناسنامه "رهبر معظم انقلاب(مدظله العالی)" در حاشیه رای دادن ایشان در "حسینیه امام خمینی(ره)" ✌️✌️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹﷽🔹 🇮🇷: "اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است. دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت الله الحرام و مدینه حرم رسول الله نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمیماند؛ قرآن آسیب میبیند! " . . . 📌جمهوری اسلامی عزیز ما تو را حفظ خواهیم کرد از رای دادنمان گرفته تا جان دادنمان برای تو. 🇮🇷 🍃سلام بر حضرت مادر(س) و مولاجان(ع) 🍃سلام بر سالار شهیدان کربلا(ع) 🍃سلام بر بقیه الله اعظم(عج) 🍃سلام بر علی ابن موسی الرضا(ع) 🍃سلام بر شهدا و صلحا 🍃سلام بر ابراهیم 🌹🌹 @hekayate_deldadegi
🔹﷽🔹 "وَيَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا بنده های خوب برای خدا زیاد گریه میکنن و وقتی حرفای خدا را میشنونن حالشون خوب میشه..." @hekayate_deldadegi
هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر گویم گرفته‌ ای، زِ عنایت رها مکن... ... ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده ... @hekayate_deldadegi
🍃🌸 تاصبحـدم به یاٖدتو شب را قدم زدم آتش گرفتم ازتو و درصبحدم زدم با آسمان مفاخره کردیم تا سحـر او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم @hekayate_deldadegi
🍃🌸🍃 نامه واقعی به "خداوندمتعال" ( این نامه هم اکنون در موزه گلستان نگهداری میشود) این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی طالقانی است که در زمان ناصرالدین شاه ،دانش اموزی در مدرسه ی مروی تهران بود و بسیار بسیار آدم فقیری بود. یک روز نظرعلی به ذهنش می رسد که برای "خداوندمتعال" نامه ای بنویسد. نامه ی او در موزه ی گلستان تهران تحت عنوان "نامه ای به خدا" نگهداری می شود. مضمون این نامه : "بسم الله الرحمن الرحیم" خدمت جناب "خدا" ! سلام علیکم ، اینجانب بنده ی شما هستم. از آن جا که شما در "قران" فرموده اید : "و ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها" «هیچ موجود زنده ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده ی من است.» من هم جنبنده ای هستم از جنبندگان شما روی زمین. در جای دیگر از قران فرموده اید : "ان الله لا یخلف المیعاد" "مسلما خدا خلف وعده نمیکند." بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم : ۱ - همسری زیبا و متدین ۲ - خانه ای وسیع ۳ - یک خادم ۴ - یک کالسکه و سورچی ۵ - یک باغ ۶ - مقداری پول برای تجارت ۷ - لطفا بعد از هماهنگی به من اطلاع دهید. مدرسه مروی-حجره ی شماره ی ۱۶- نظرعلی طالقانی نظرعلی بعد از نوشتن نامه با خودش فکر کرد که نامه را کجا بگذارم؟ می گوید،مسجد خانه ی "خداست." پس بهتره بگذارمش توی مسجد. می رود به مسجد در بازار تهران(مسجد شاه آن زمان) نامه را در پشت بام مسجد در جایی قایم میکنه و با خودش میگه: حتما "خد"ا پیداش میکنه! او نامه را پنجشنبه در پشت بام مسجد می ذاره. صبح جمعه ناصرالدین شاه با درباری ها می خواسته به شکار بره. کاروان او ازجلوی مسجد می گذشته، از آن جا که(به قول پروین اعتصامی) "نقش هستی نقشی از ایوان ماست آب و باد وخاک سرگردان ماست" ناگهان به اذن "خدا" یک بادتندی شروع به وزیدن می کنه نامه ی نظرعلی را از پشت بام روی پای ناصرالدین شاه می اندازه. ناصرالدین شاه نامه را می خواند و دستور می دهد که کاروان به کاخ برگردد. او یک پیک به مدرسه ی مروی می فرستد، و نظرعلی را به کاخ فرا می خواند. وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند دستور می دهد همه وزرایش جمع شوند و می گوید: نامه ای که برای "خدا" نوشته بودید ،ایشان به ما حواله فرمودند پس ما باید انجامش دهیم. و دستور می دهد همه ی خواسته های نظرعلی یک به یک اجراء شود. این نامه الآن در موزه گلستان موجود است و نگهداری می شود. این مطلب را میتوان درس واقعی توکل نامید. یادت باشه وقتی میخوای پیش "خداوندمتعال" بری فقط باید صفای دل داشته باشه 🍃🌸🍃 @hekayate_deldadegi
به ترتیب ببینید و لذت ببرید ... 😍👇
تصویر1 🌸
تصویر2 🌸
تصویر3 🌸
تصویر4 🌸
تصویر5 🌸
تصویر7 🌸
تصویر8 🌸
تصویر9 🌸