#قصه_سی_و_یک:
💎 #با_شیطان_برقص:
✍همانطور که قبلا گفتیم آدم(ع) و پیامبران بعدی یکی پس از دیگری به شیثیان وصیت کرده بودند که به هیچ وجه با قابیلیان اختلاط نکنند. ایمان و اعتماد آنان به وصیت آدم(ع) به اندازه ای بود که شیطان تا آن روز موفق به گمراه کردن ایشان و دعوتشان به مذهب قابیلیان نشده بود.
🏕اما این پایان ماجرا نبود. همانطور که قبلا گفته شد اردوگاه شیثیان یکی از کوه های اطراف مکه بود و جهان پایین کوه، تماما در اختیار و تصرف قابیلیان بود.
🌌شبی از شب ها پدیده ای عجیب آرامش اردوگاه شیثیان را برهم زد.
🎼 آن شب از دامنه ی کوه اصواتی به گوش شیثیان رسید که تا آن روز نشنیده بودند. اصواتی که نه به صدای انسان می ماند و نه هیچ کدام از مخلوقاتی که تا آن روز دیده بودند! نه همچون صدای پیچیدن باد در میان درختان بود و نه حرکت آب روان در جویبار! این اصوات شبیه هیچ چیز دیگری نبود! شیثیان بهت زده و حیران از جای خود برخاستند و به پایین کوه خیره شدند تا منشاء این اصوات شگفت انگیز را بیابند. در دامنه ی کوه، در روستای قابیلیان هیاهویی بر پا بود! روستای قابیلیان از نور آتش چون روز روشن شده بود و صدای قهقهه های مستانه ی دخترکان و پسران قابیلی گوش فلک را کر می کرد. قهقه هایی که با آن اصوات عجیب و غریب و زیبا هماهنگ شده بود و یک حس خاص را به انسان منتقل می ساخت!
🌀چقدر زیبا بود! چقدر شگفت انگیز بود! عده ای از شیثیان شیفته و مسحور آن اصوات سحرآمیز شدند. می خواستند هرچه بیشتر به منشاء صدا نزدیک شوند. هیچ اهمیتی نداشت که این صدا از روستای قابیلیان است. فقط می خواستند آنجا باشند، هرچه نزدیک تر به آن نواهای مسخ کنند. عده ای از شیثیان مست و مدهوش شروع به حرکت کردند. اما ناگهان فریاد یارِد نبی(ع) همه را به خود آورد و در جای خود میخکوب کرد.
❇️ادامه دارد...
📚منابع:منابع
برداشت آزاد از:
تاریخ یعقوبي، ج1 ،ص 10
بیگدلی، عروج مشرقی ص308
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
در تقدیر هر انسانی
معجزه ای خاص،
از طرف خدا تعیین شده
که قطعا در زندگی اش
در زمان مناسب، نمایان خواهد شد.
یک شخص خاص،
یک موهبت خاص،
منتظر معجزه ی زندگی خود باشید.
❖
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
⚔شمشیر زبان!
علی بن عباس معروف به ابن الرومی شاعر معروف هجوگو و مدیحه سرای دوره ی عباسی در نیمه ی قرن سوم هجری در مجلس وزیر المعتضد عباسی به نام قاسم بن عبید الله نشسته و سرگرم بود. او همیشه به قدرت منطق و شمشیر زبان خویش، مغرور بود. قاسم بن عبید الله از زخم زبان ابن الرومی خیلی میترسید و نگران بود؛ ولی ناراحتی و خشم خود را ظاهر نمی کرد. بر عکس طوری رفتار میکرد که ابن الرومی با همه بددلیها، وسواسها و احتیاطهایی که داشت و به هر چیزی فال بد میزد، از معاشرت با او پرهیز نمی کرد.. ص: ۴۸ قاسم محرمانه دستور داد در غذای ابن الرومی زهر بریزند. ابن الرومی پس از آن که غذای مسموم را خورد، متوجه شد. فورا از جا برخاست که برود. قاسم گفت: کجا میروی؟ ابن الرومی گفت: به همان جا که من را فرستادی. قاسم گفت: پس سلام من را به پدر و مادرم برسان. ابن الرومی گفت: من از راه جهنم نمی روم! [۱] ابن الرومی به خانه ی خویش رفت و به معالجه پرداخت؛ ولی معالجهها فایده نبخشید و بالاخره با شمشیر زبان خویش از پای درآمد! [۲]
----------
[۱]: ابن الرومی چون به زخم زبان زدن عادت کرده بود و این کار به اصطلاح برایش ملکه شده بود، در واپسین لحظات عمر نیز نتوانست از زخم زبان زدن. خودداری کند
[۲]: داستان راستان ۱۹۷/۱: به نقل از: تتمة المنتهی ۲/ ۴۰۰؛ تاریخ ابن خلکان ۳/ ۴۴
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️نیکی به پدر مادر
🎧عبدالبلسط
: وَ قَضی رَبُّک اَلاّ تَعْبُدُوا اِلاّ اِیاهُ وَ بِالْوالِدَینِ اِحْسانا.(1) پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستید و به پدر و مادر، نیکی کنید.
.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
💎ریگ در دهان!
آیت الله سید محمد حسینی همدانی - صاحب تفسیر انوار درخشان - میفرمود: در مدرسه ی قوام حجره داشتم. مطلع شدم مرحوم آقای قاضی تبریزی در گوشه ی از مدرسه، حجره ی کوچکی اختیار کرده و من از این کار تعجب کردم. بعد معلوم شد ایشان به علت تنگ بودن منزلشان و نیز کثرت عیال و اولاد، برای تهجد و عبادت آسودگی خیال نداشتند. در طول دوران تحصیل در مدرسه ی قوام، شبی را ندیدم که مرحوم قاضی به آرامش و خواب و استراحت بگذراند و شبی را بدون ناله و گریه به سر بیاورد. در این مدت حالات و جریاناتی از ایشان دیدم که در عمرم جز در مرحوم نائینی و کمپانی در کس دیگر ندیده بودم. او را چنین یافتم که در تمام رفتار و اخلاق اجتماعی و خانوادگی و تحصیلی خود غیر از همه کسانی بود که از نزدیک در درس آنها یا کنار آنان تحصیل میکردم. مخصوصا او را دائم السکوت و الصمت مییافتم. او از دادن پاسخ نیز طفره میرفت و گاهی احساس میکردم که برای او پاسخ دادن بسیار سخت است تا این که تصادفأ به نکته ای برخوردم که بسیار توجهام را جلب کرد و آن هم این بود که داخل دهان مرحوم قاضی کبود رنگ بود! از استاد پرسیدم: علت چیست؟ ایشان مدتها پاسخم را نداد. بعدها که خیلی اصرار کردم و عرض کردم که جهت تعلیم میپرسم و قصد دیگری ندارم، باز به من چیزی نفرمود تا این که روزی در جلسه خلوتی فرمودند: آقا سید محمد! برای طی مسیر طولانی سیر و سلوک، سختیهای فراوانی را باید تحمل کرد و از مطالب زیادی باید گذشت؛ آقا سید محمد! من در آغاز راه در دوران جوانی برای این که جلوی افسارگسیختگی زبانم را بگیرم، بیست و شش سال ریگ در دهان گذاشتم که از صحبت و سخن فرسایی خودداری کنم! اینها ثمرات آن دوران است. [۱]
[۱]: اسوه ی عارفان / ۱۷۰ به نقل از: حجت الاسلام و المسلمین مهدی انصاری قمی (نوه ی آیت الله حسینی همدانی). ٢. المحجة البیضاء ۲۰۷/۵.
📙هزارویک حکایت اخلاقی
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙🌱
-فاسقالعملاماطیبالروح!
#استاد_عالی🎤
.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
#قصه_بیست_و_هشتم:
💎 #آغاز_بت_پرستی:
✍در زمان خلافت انوش،در میان قابیلیان اختلافی به وجود می آید که ختم به یک درگیری میشود.علت اختلاف مشخص نیست اما هرچه بود،باعث شد یکی از فرزندان قابیل با سنگ بر سر او بکوبد و او را بقتل برساند.1
🔻این پایان قابیل بود.او همانطور که برادرش را به شهادت رسانده بود به قتل رسید.آن هم به دست فرزندش.همان فرزندانی که فکر حکومت فرزندان هابیل بر ایشان،موجب شد تا از سر خشم و نفرت برادرش را به قتل برساند.
🚩پس از مرگ قابیل بزرگترین فرزند او یعنی وَدّ حکومت قابیلیان را بر عهده گرفت.او همچون پدرش انسان فاسدی بود و قوم او در زمان حیاتش به انواع و اقسام گناه ها آلوده و مبتلا بودند2
⛓اما پس از مرگ او انحرافی عظیم به وقوع پیوست که تا به امروز بشریت نتوانسته خود را از شر آن رها کند.
🗿 پس از مرگ وَدّ،فرزندانش در مرگ او بسيار بیتابی می کردند،شيطان در صورت پيرمردی بر آنان ظاهر شد
و گفت:ميخواهيد مجسمه ای بسازم به شکل پدرتان تا دائماً به یاد او باشيد؟! آنان موافقت نمودند و او از سرب و قلع بتي برای ایشان ساخت.3
🔮فرزندان وَدّ که معلوم است حتی پس از مرگ او نتوانسته بودند قدر و اقتدار دوران حیاتش را فراموش کنند،رفته رفته به عبادت او پرداختند و این آغاز بت پرستی در تاریخ بشر است.
📚منابع:
1)عطاالله بیگدلی،عروج مشرقی،ص306یعقوبي،تاریخ یعقوبي، ج1،ص8،البغوی،معالم التنزیل،ج1،ص 65
2) راوندی،قصص النبياء،ج1،ص227
3)عطا الله بیگدلی،عروج مشرقی، ص300 راوندی، قصص االنبياء، ج1 ،ص 229.
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹
با دستهای خالی به دنیا آمده ایم
با دستهای خالی هم از دنیا خواهیم رفت
پس نگران چیزهایی ڪه
آرامش را از تو می گیرند نباش...
نگرانی, مشڪل فردای تو را
از بین نخواهد برد ,
اما آرامشِ امروزت را
قطعا از تو خواهد گرفت...
ﻧﮕﺮاﻥ ﻓﺮﺩاﻳﺖ ﻧﺒﺎﺵ..
ﺧﺪاﻱ ﺩﻳﺮﻭﺯ و اﻣﺮﻭﺯﺕ ,
ﻓﺮﺩا ﻫﻢ ﻫﺴﺖ..
ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﻳﻌﻨﻲ ﻧﮕﺎﻩ ﺧﺪا.....
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔶چهار علت نمازهای روزانه از زبان رسول خدا(صلےاللهعلیهوآله):
✅ چرا نماز صبح مۍخوانیم؟
«صبح آغاز فعالیت شیطان است هرکه در آن ساعت نماز بگذارد و خود را در معرض نسیم الهی قرار دهد از شر شیطان در امان مےماند.»
✅چرا نماز ظهر میخوانیم؟
ظهر، همه عالم تسبیح خدا مےگویند زشت است که امت من تسبیح خدانگوید. و نیز ظهر وقت به جهنم رفتن جهنمیان است لذا هر که در این ساعت مشغول عبادت شود از جهنم بیمه مےشود.
✅چرا نماز عصر مۍخوانیم؟
«عصر زمان خطای آدم و حواست و ما ملزم شدیم در این ساعت نماز بخوانیم و بگوییم ما تابع دستور خداییم.»
✅چرا نماز مغرب میخوانیم؟
«مغرب لحظه پذیرفته شدن توبه حضرت آدم است و ما همه به شکرانه آن نمازمی خوانیم.»
✅چرا نماز عشا میخوانیم؟
«خداوند متعال نماز عشا را برای روشنایی و راحتی قبر امتم قرارداد.»
🗒علل الشرایع ص ۳۳۷
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺#بسیار_زیبا
📝از سخن های مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی:
شیخ رجبعلی خیاط میگفت:
من هر وقت که نماز میخواندم نمازهایی مثل نماز امام زمان یا نماز جعفر طیار، از خداوند حاجتی میخواستم.
یک روز گفتم؛ بگذار یک بار برای خود خدا نماز بخوانم و حاجتی نخواهم!
شاعر میگوید:
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن
که خواجه خود روش بندهپروری دارد
همان شب شیخ رجبعلی خیاط در عالم خواب دید که به او گفتند:
چرا دیر آمدی؟
یعنی چه؟ یعنی تو باید 30 سال پیش به فکر این کار میافتادی حالا سر پیری باید بفهمی و نماز بخوانی و حاجتی طلب نکنی؟
ما هر وقت جایی گیر میکنیم و اصطلاحا دُمِمان در تلهای گیر میکند میگوییم خدا!
این شعر را استاد من، شیخ اکبر برهان ۶۲ سال پیش در مسجد لرزاده بر روی منبر میخواندند و من هنوز به یاد دارم که:
هر وقت که سرت به درد آید؛
نالان شوی و سوی من آیی!
چون دردسرت شفا بدادم،
یاغی شوی و دگر نیایی...!👌
ما هر وقت با خدا کار داریم خدا را صدا میزنیم چه قدر خوب است که وقتی هم که کاری نداریم بگوییم خدا.
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨
#داستان_کوتاه
✍مرحوم آیت الله سید حسین کوه کمره ای از شاگردان صاحب جواهر ، مجتهدی معروف بود و در نجف اشرف ، حوزه درس معتبری داشت . هر روز طبق معمول در ساعت معین برای تدریس در مسجد حاضر می شد . یک روز از جایی بر می گشت که نیم ساعت زودتر به محل تدریس آمد ، بطوری که هنوز از شاگردانش کسی نیامده بود ، در این هنگام دید شیخ ژولیده ای که آثار فقر در او نمایان است در گوشه مسجد مشغول تدریس می باشد و چند نفر به دور او حلقه زده اند . مرحوم سید حسین خود را به او نزدیک کرده و سخنانش را گوش کرد ، با کمال تعجب حس کرد که این شیخ ژولیده ، بسیار محققانه درس می گوید .
روز بعد زودتر آمد و به سخنان شیخ گوش داد و بر اعتقاد روز پیشش افزوده شد . این عمل چند روز تکرار گردید و برای سید حسین یقین حاصل شد که این شیخ از خودش فاضلتر است و اگر شاگردان خود نیز در درس شیخ شرکت کنند بیشتر بهره می برند ، اینجا بود که خود را در میان دو راهی کبر و تواضع دید و سر انجام بر کبر پیروز شد .
فردا که شاگردانش اجتماع کردند ، خطاب به آنها گفت : دوستان ! امروز می خواهم مطلب تازه ای به شما بگویم . این شیخ که در آن گوشه مسجد با چند شاگرد نشسته ، برای تدریس از من شایسته تر است و خود من هم از او استفاده می کنم ، از این پس همه با هم پای درس او حاضر می شویم . از آن روز ، همه در جلسه درس آن شیخ ژولیده ، که کسی جز مرحوم شیخ مرتضی انصاری - قدس سره - نبود ، شرکت نمودند و از آن پس ، افتخار شاگردی آن استاد بزرگ فقه آل محمد نصیبشان شد .
↶【به ما بپیوندید 】↷
_________________________
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
در زمان موسی بن عمران (ع ) قحطی پدید آمد،
آن حضرت برای طلب باران دعا کرد.
خداوند به او وحی فرمود:
من نه دعای ترا مستجاب می کنم و نه دعای کسانی که با تو هستند، چون در میان شما یک سخن چین هست که در سخن چینی خود نیز، مصر است!
حضرت عرضه داشت:
پروردگارا!
او را به ما معرفی کن تا از میان خود بیرونش کنیم!
خدا فرمود:
ای موسی من تو را از سخن چینی نهی می کنم، چگونه خودم سخن چین باشم؟! سپس همگی توبه کردند و با آمدن باران، سیراب شدند.
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✍#مسلم_سفرهی_خلیفه!
شریک بن عبد الله نخعی، از فقهای معروف قرن دوم هجری، به علم و تقوا معروف بود. مهدی بن منصور، خلیفه ی عباسی، علاقه ی فراوان داشت که منصب قضاوت را به او واگذار کند؛ ولی شریک بن عبد الله برای آن که خود را از دستگاه ظلم دور نگاه دارد، زیر بار نمی رفت. همچنین خلیفه علاقه مند بود که «شریک» را معلم خصوصی فرزندان خود قرار دهد تا به آنها علم حدیث بیاموزد. شریک این کار را نیز قبول نمی کرد و به همان زندگی آزاد و فقیرانه ای که داشت، قانع بود. روزی خلیفه او را طلبید و به او گفت: «باید امروز یکی از این سه کار را قبول کنی: یا عهده دار منصب «قضاوت» بشوی یا کار تعلیم و تربیت فرزندانم را بپذیری یا آن که همین امروز ناهار با ما باشی و بر سر سفره ی ما بنشینی. » شریک گرچه پذیرفتن هر یک از این سه کار را دشوار میدید؛ ولی با خود فکری کرد و گفت: «حالا که اجبار و اضطرار است، سومی بر من آسان تر است. » از سوی دیگر خلیفه به سرآشپز دستور داد که لذیذترین غذاها را برای شریک تهیه کند. آن گاه غذاهای رنگارنگ از مغز استخوان آمیخته به نبات و عسل تهیه کردند و سر سفره آوردند. شریک که تا آن وقت چنین غذاهایی نخورده و ندیده بود، با اشتهای کامل خورد. سرآشپز آهسته بیخ گوش خلیفه گفت: پس از خوردن این غذا، دیگر این مرد روی رستگاری را نخواهد دید. شریک پس از آن طعام، هم نشینی با بنی عباس را اختیار کرد. فضل بن ربیع میگوید: به خدا سوگند طولی نکشید که شریک، هم عهده دار تعلیم فرزندان خلیفه شد و هم منصب قضاوت را قبول کرد و برایش از بیت المال مقرری معین شد. روزی با متصدی پرداخت حقوق حرفش شد. متصدی به او گفت: «تو که گندم به ما نفروخته ای که این قدر سماجت میکنی؟ » شریک گفت: به خدا از گندم با ارزش تر به شما فروخته ام، من دینم را فروخته ام! »
📙داستان راستان ۱۳۱/۱ - ۱۲۹؛ به نقل از: مروج الذهب (مسعودی)، ج ۲، حالات مهدی عباسی
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی 🙏
در انتـــــهای شب
به فرشتــگانت بسپـــــار
در لحظه لحظه نیایش
دوستـــــان مرااز یـــــاد نبرند
💫🌙💕شبتـــــون زیباااا🌙
࿐ᭂ⸙💞💞⸙ᭂ
🌹وقتی به سجده مشرف میشی🌹
❄ یادت باشه ❄
🕋 در برابر تنها عظمت
هستی خم شدی 🕋
☘ خاشعانه وبا اخلاص
در برابرش سجده کن ☘
👌نماز اصلاح دلهای بیمار است👌
࿐ᭂ⸙💞💞⸙ᭂ
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خُــــدایا...🙏
چنان کن..ڪہ روزهاۍ عمرم..
در انجام دادن کارۍ سپری شود
که مرا برای آن آفریدی..
࿐ᭂ⸙💞💞⸙ᭂ
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
#راز_عدد_۱۹
1-جمله بسم الله الرحمن الرحیم که اولین آیه قرآن است، دارای 19 حرف است.تک تک کلمات این جمله به تعدادی قابل تقسیم بر عدد 19 در قرآن به کار رفته است.چنانکه در کل قرآن 19 مرتبه بسم الله آمده است.تعداد کلمه«الله»2698 مرتبه، «رحمن»57 مرتبه، «رحیم»114 مرتبه که همه مضرب صحیح عدد 19 میباشند. از این 4 آمار فقط رقم 57 صحیح است، آنهم مشروط بر اینکه«الرحمن»را در بسم الله سوره حمد به حساب آورده و در بقیه بسم اللههای قرآن به حساب نیاوریم؛مگر آنکه متوسل به همان توجیهات بارده شویم.برای مثال، برای آنکه آمار «الله»به نصاب مورد نظر برسد، بالله و تالله و لله و فالله را باید حساب بیاوریم، امها«اللهم»را از حساب خارج کنیم.و یا کلمه«اسم»در قرآن 22 مرتبه آمده است و اگر منظور ایشان«باسم»باشد فقط 7 مرتبه تکرار شده است.
2-سوره ناس که آخرین سوره قرآن است تعداد حروف آن 114 حرف ست که مضرب 19 میباشد.
نمیدانیم ایاشن چگونه محاسبه کرده است؟ ولی این سوره بدون احتساب بسم الله اول آن 80 حرف است و با احتساب بسم الله 99 حرف میشود که در هیچ حالت مضرب 19 نیست.
3-سوره علق مطابق شمارش کامپیوتری 285 حرف است یعنی 15؟؟؟19.
باز کنترل کردیم با قرآنهای به خط عثمان طه به این رقم نمیرسد و با قرآنهای رسم الخط ایرانی از این رقم تجاوز میکند.
4-در هر یک از 29 سورهای که در افتتاح آن حروف مقطعه آمده است، مجموع تعداد آن حرف یا حروف دقیقا و بدون استثناء ضریب 19 میباشد.
این ادعا نیز تمام نیست.برای مثال حرف«نون»در سوره ن و القلم 131 مرتبه آمده است، نه 133 مرتبه تا مضرب 19 باشد.یا در سوره طه مجموع این دو حرف 239 است نه 342 تا مضرب 19 باشد.جالب است بدانید که ایشان با آنکه تأکید میکند که همه جا رسم الخط عثمان طه ملاک و معیار است؛ سوره ن و القلم را در کتاب خود کلیشه کرده و آغاز آن را تحریف نموده است.یعنی به جای آنکه حرف اول را به صورت«ن»بنویسد به صورت«نون» نوشته است تا یک نون اضافه بیاید و بعد یک نون دیگر از بسم الله آغاز سوره وام گرفته است و به این ترتیب کسری نون را جبران نموده و به عدد 133 رسیده است.
در سوره طه نیز تاء گرد را هاء محسوب کرده است در حالیکه همه میدانند تاء گرد حقیقتا تاد م باشد، هر چند به هنگام وقف به صورت هاء تلفظ شود؛یعنی کلمات:زینة، خیفة، سحرة، صلوة، قیمة، کلمة، بینة، ساعة، حبة، محبة و امثال آنها مختوم به تاء میباشند، چنانکه با صدای تاء تلفظ میشوند.ولی تنگی قافیه ایشان را مجبور کرده است، این موارد را هم در شمارش دخالت دهد تا به نصاب لازم برسد.
5-اگر تعداد مواردی را که تک تک کلمات جمله بسم الله الرحمن الرحیم بعد از تقسیم بر عدد 19 در قرآن به کار رفته است، محاسبه کنیم باز هم به ضریب 19 میرسیم، این موضوع نیز درست نیست، چنانکه در بند اول گذشت.
6-سوره نصر که به قولی آخرین سوره میباشد، درست دارای 19 کلمه میباشد اولین آیه این سوره نیز 19 حرف دارد.
نمیدانیم چگونه حساب کرده است که 19 کلمه شده است، مگر آنکه کلمه نزد ایشان اصطلاح خاصی باشد.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
💕 همیشه امیدتان به خدا باشد؛
نه بندگانش،
چون امید بستن به غیر خدا
همچون خانه عنکبوت است
سست
شڪننده
و بی اعتبار!
🔻خدا به تنهایی برایتان ڪافیست
در همه حال به او اعتماد ڪنید
✿┅ ❀❤️❀ ┅✿
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✳(آیا زن دو قلب دارد ؟؟؟)
☑️"بله قرآن کریم ثابت کرده که، برای زن دو تاقلب وجود دارد"...!!!
☑️"درکنفرانسی که ، تعدادی از بزرگان دینی و بسیاری از دانشجویان حضور داشتند".
☑️"دکتر ازاعجاز قرآن و فصاحت و بلاغت و دقت وریزه کاری پروردگار صحبت به میان آورد"...
☑️"به طوری که اگر کلمه ای به جای کلمه دیگری قرار گیرد، معنا ومفهوم آن تغییر می کند، وبرای حاضران در کنفرانس نمونه هایی ذکر کرد"..
☑️"یکی از دانشجویان ملحد بلند شد و گفت":
☑️"حرف شماراقبول ندارم !! کلماتی در قرآن وجود دارندکه ، دلیل بر رکاکت قرآن کریم است"!!!
☑️(دلیل این آیه قرآن است"
«ماجعل الله من قلبین في جوفه
مابرای مرد دوتاقلب قرار ندادیم».
☑️«چرا خداوند متعال گفته»"مرد" و نگفته " انسان"..!!!
☑️"همه انسانها دارای یک قلب هستند ، حالا چه زنان باشند یا مردان ،، بعد از این سوال سکوت عجیبی سالن را فراگرفت"
☑️"وتمام نگاهها بسوی دکتور خیره شدند و منتظر جواب قانع کننده از طرف دکتور شدند"..؟؟
☑️"ظاهراً کلام دانشجو درست بود ، در درون ماتنها یک قلب وجود دارد،حالا چه مرد یا زن"..
☑️"پس چرا خداوند متعال فرموده برای مرد ..!!؟؟ جواب رابخوانید : جوابی که درنهایت دقت وشگفت انگیزی است .. محال است که، به این جواب برسی مگر با تفکر عمیق در آیات الهی"...
☑️"بله مرد محال است که، دارای دوقلب باشد در درونش، اما زن هرگاه که باردار شد باخود دوتاقلب حمل می کند،پس دراین صورت دردرونش دارای دوقلب است، یکی مال خودش ودیگری مال بچه ای که به آن حامله است"،،
☑️"نگاه کنید به معجزه پروردگار بروی کره خاکی !!کتاب پروردگار باتمام کلماتش معجزه است،همه آیاتش،خداوند متعال هیچ کلمه ای را در آیه ای قرار نداده مگر اینکه ، دارای حکمتی استوار است ، که اگر کلمه ای در جای کلمه دیگری قرار گیرد ، معنی آن بهم می خورد".
{ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في جَوْفِه}.
☑️"خداوند برای هیچ مردی در درونش دو قلب ننهاده است
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به آسمان نگاه می کنم، چشمانم را میبندم
و با تمام یقین و ایمان قلبی ام به تو
و قدرت بی نهایتت دل می بندم
از تو طلب میکنم هر آنچه را که میخواهم
آرزوهایم را ، خوشبختی ام را ، آرامشم را
سلامتی ام را ، خوشبختی عزیزانم را و میدانم
که میبینی ام، میدانم که می شنوی صدای مرا ،
و با تمام مهربانی و قدرتت
به ضعیفی من رحم میکنی. الهی آمین🙏
࿐ᭂ⸙💞💞⸙ᭂ
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
#داستان_کوتاه
اربابی یکی را کشت و زندانی شد و حکم بر مرگ و قصاص او قاضی صادر کرد.
شب قبل از اعدامش، غلامش از بیرون زندان، تونلی به داخل زندان زد و نیمه شب او را از زندان فراری داد.
اسبی برایش مهیا کرد و اسب خود سوار شد. اندکی از شهر دور شدند، غلام به ارباب گفت: ارباب تصور کن الان اگر من نبودم تو را برای نوشتن وصیتت در زندان آماده
میکردند. ارباب گفت: سپاسگزارم بدان جبران میکنم. نزدیک طلوع شد، غلام گفت:
ارباب تصور کن چه حالی داشتی الان من نبودم، داشتی با خانوادهات و فرزندانت وداع میکردی؟ ارباب گفت: سپاسگزارم، جبران می کنم.
اندکی رفتند تا غلام خواست بار دیگر دهان باز کند، ارباب گفت تو برو. من میروم خود را تسلیم کنم.
من اگر اعدام شوم یک بار خواهم مرد ولی اگر زنده بمانم با منتی که تو خواهی کرد، هر روز پیش چشم تو هزاران بار مرده و زنده خواهم شد.
چه حکایت آشنایی...
✿┅ ❀❤️❀ ┅✿
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
💕 حکایتی زیبا از بهلولدانا
از بهلول پرسیدند :
در قبرستان چه میکنی؟
او در جواب گفت:
با جمعی نشسته ام که ...
🏻به من آزار نمیرسانند
🏻حسادت نمی کنند
🏻دروغ نمی گویند
🏻طعنه نمیزنند
🏻خیانت نمی کنند
🏻قضاوت نمی کنند
🏻مرا به یاد سرای آخرت می اندازند
و
بالاتر از همه ی اینها
اگر از پیششان بروم...
پشت سرم بدگویی نمیکنند👌🏻
┅✿🍂❀💛🌷❀🕊✿┅┅
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🌷🌷🌷
داستان کوتاه
در یکی از روستاهای کوهستانی "دیاربکر" ترکیه، آموزگار دبستانی بنام احمد در درس ریاضی به شاگردانش میگوید که اگر در یک کاسه ۱۰ عدد توت فرنگی باشد، در ۵ کاسه چند عدد توت فرنگی داریم؟
دانش آموزان: آقا اجازه، توت فرنگی چیه؟
معلم: شما نمیدانید توت فرنگی چیه؟
دانش آموزان: ما تابحال توت فرنگی ندیده ایم.
معلم فکری به نظرش میرسد، مقداری از خاک آن روستا را به یک مؤسسه کشت و صنعت در شهر "بورسا" فرستاده و از آنها سوال میکند که آیا این خاک برای کشت توت فرنگی مناسب است یا نه؟
آن مؤسسه پاسخ میدهد که این خاک و آب و هوای دیاربکر برای کشت توت فرنگی مناسب بوده و همچنین مقداری بوته توت فرنگی و دستورالعمل کاشت و داشت محصول را برای وی میفرستد.
معلم بچه ها را به حیاط مدرسه برده و طرز کاشتن بوتههای توت فرنگی را به دانش آموزان یاد میدهد و به آنها میگوید که امسال از شما امتحان ریاضی نخواهم گرفت.
بجای آن به هر کدام از شما چهار بوته توت فرنگی میدهم که آنها را به خانه برده و کاشت آنها را همانطوری که یاد گرفتهاید، به پدر و مادرتان یاد بدهید.
وقتی که توت فرنگیها رسیدند آنها را توی بشقاب گذاشته و به مدرسه میآورید.
برای هر ۱۰ عدد توت فرنگی یک نمره خواهید گرفت.
وقتی میوه ها رسیدند، بچهها آنها را در بشقابی گذاشته و به مدرسه آوردند.
معلم میپرسد که مزهشان چطور بود؟ بچه ها میگویند که چون پای نمره در میان بود، اصلا از آنها نخورده ایم.
معلم میخندد و میگوید همه شما نمره کامل را میگیرید، میتوانید بخورید.
بچه ها با ولعی شیرین توت فرنگیها را میخورند.
بعد از دو سال از آن ماجرا، مردم آن روستایی که تا به آن زمان توت فرنگی ندیده بودند، در بازارهای محلیشان، توت فرنگی میفروشند.
معلم بودن یعنی این...
فقط روی تخته سیاه آموزش ضرب و تقسیم نیست.
معلم بودن شاید از خود اثری برجا گذاشتن باشد.
پس بیاییم در زندگی اثری از خود بجا بگذاریم.
بیایم زندگی مردم را به سمت شادی تغییر دهیم.
کاری کنیم بعد از مرگمان ما را دعا کنند نه لعنت.
✿┅ ❀❤️❀ ┅✿
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🏻یادمان باشد.....
با شکستن پای دیگران،
ما بهتر راه نخواهیم رفت.❗️
🏻یادمان باشد....
با شکستن دل دیگران،
ما خوشبخت تر نمی شویم،❗️
🏻کاش بدانیم.....
اگر دلیل اشک کسی شویم،
دیگر با او طرف نیستیم،
با خدای او طرفیم،❗️
ای کاش...
انسانها ؛ انسان بمانند‼️
❤️
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi