✍#مسلم_سفرهی_خلیفه!
شریک بن عبد الله نخعی، از فقهای معروف قرن دوم هجری، به علم و تقوا معروف بود. مهدی بن منصور، خلیفه ی عباسی، علاقه ی فراوان داشت که منصب قضاوت را به او واگذار کند؛ ولی شریک بن عبد الله برای آن که خود را از دستگاه ظلم دور نگاه دارد، زیر بار نمی رفت. همچنین خلیفه علاقه مند بود که «شریک» را معلم خصوصی فرزندان خود قرار دهد تا به آنها علم حدیث بیاموزد. شریک این کار را نیز قبول نمی کرد و به همان زندگی آزاد و فقیرانه ای که داشت، قانع بود. روزی خلیفه او را طلبید و به او گفت: «باید امروز یکی از این سه کار را قبول کنی: یا عهده دار منصب «قضاوت» بشوی یا کار تعلیم و تربیت فرزندانم را بپذیری یا آن که همین امروز ناهار با ما باشی و بر سر سفره ی ما بنشینی. » شریک گرچه پذیرفتن هر یک از این سه کار را دشوار میدید؛ ولی با خود فکری کرد و گفت: «حالا که اجبار و اضطرار است، سومی بر من آسان تر است. » از سوی دیگر خلیفه به سرآشپز دستور داد که لذیذترین غذاها را برای شریک تهیه کند. آن گاه غذاهای رنگارنگ از مغز استخوان آمیخته به نبات و عسل تهیه کردند و سر سفره آوردند. شریک که تا آن وقت چنین غذاهایی نخورده و ندیده بود، با اشتهای کامل خورد. سرآشپز آهسته بیخ گوش خلیفه گفت: پس از خوردن این غذا، دیگر این مرد روی رستگاری را نخواهد دید. شریک پس از آن طعام، هم نشینی با بنی عباس را اختیار کرد. فضل بن ربیع میگوید: به خدا سوگند طولی نکشید که شریک، هم عهده دار تعلیم فرزندان خلیفه شد و هم منصب قضاوت را قبول کرد و برایش از بیت المال مقرری معین شد. روزی با متصدی پرداخت حقوق حرفش شد. متصدی به او گفت: «تو که گندم به ما نفروخته ای که این قدر سماجت میکنی؟ » شریک گفت: به خدا از گندم با ارزش تر به شما فروخته ام، من دینم را فروخته ام! »
📙داستان راستان ۱۳۱/۱ - ۱۲۹؛ به نقل از: مروج الذهب (مسعودی)، ج ۲، حالات مهدی عباسی
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی 🙏
در انتـــــهای شب
به فرشتــگانت بسپـــــار
در لحظه لحظه نیایش
دوستـــــان مرااز یـــــاد نبرند
💫🌙💕شبتـــــون زیباااا🌙
࿐ᭂ⸙💞💞⸙ᭂ
🌹وقتی به سجده مشرف میشی🌹
❄ یادت باشه ❄
🕋 در برابر تنها عظمت
هستی خم شدی 🕋
☘ خاشعانه وبا اخلاص
در برابرش سجده کن ☘
👌نماز اصلاح دلهای بیمار است👌
࿐ᭂ⸙💞💞⸙ᭂ
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خُــــدایا...🙏
چنان کن..ڪہ روزهاۍ عمرم..
در انجام دادن کارۍ سپری شود
که مرا برای آن آفریدی..
࿐ᭂ⸙💞💞⸙ᭂ
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
#راز_عدد_۱۹
1-جمله بسم الله الرحمن الرحیم که اولین آیه قرآن است، دارای 19 حرف است.تک تک کلمات این جمله به تعدادی قابل تقسیم بر عدد 19 در قرآن به کار رفته است.چنانکه در کل قرآن 19 مرتبه بسم الله آمده است.تعداد کلمه«الله»2698 مرتبه، «رحمن»57 مرتبه، «رحیم»114 مرتبه که همه مضرب صحیح عدد 19 میباشند. از این 4 آمار فقط رقم 57 صحیح است، آنهم مشروط بر اینکه«الرحمن»را در بسم الله سوره حمد به حساب آورده و در بقیه بسم اللههای قرآن به حساب نیاوریم؛مگر آنکه متوسل به همان توجیهات بارده شویم.برای مثال، برای آنکه آمار «الله»به نصاب مورد نظر برسد، بالله و تالله و لله و فالله را باید حساب بیاوریم، امها«اللهم»را از حساب خارج کنیم.و یا کلمه«اسم»در قرآن 22 مرتبه آمده است و اگر منظور ایشان«باسم»باشد فقط 7 مرتبه تکرار شده است.
2-سوره ناس که آخرین سوره قرآن است تعداد حروف آن 114 حرف ست که مضرب 19 میباشد.
نمیدانیم ایاشن چگونه محاسبه کرده است؟ ولی این سوره بدون احتساب بسم الله اول آن 80 حرف است و با احتساب بسم الله 99 حرف میشود که در هیچ حالت مضرب 19 نیست.
3-سوره علق مطابق شمارش کامپیوتری 285 حرف است یعنی 15؟؟؟19.
باز کنترل کردیم با قرآنهای به خط عثمان طه به این رقم نمیرسد و با قرآنهای رسم الخط ایرانی از این رقم تجاوز میکند.
4-در هر یک از 29 سورهای که در افتتاح آن حروف مقطعه آمده است، مجموع تعداد آن حرف یا حروف دقیقا و بدون استثناء ضریب 19 میباشد.
این ادعا نیز تمام نیست.برای مثال حرف«نون»در سوره ن و القلم 131 مرتبه آمده است، نه 133 مرتبه تا مضرب 19 باشد.یا در سوره طه مجموع این دو حرف 239 است نه 342 تا مضرب 19 باشد.جالب است بدانید که ایشان با آنکه تأکید میکند که همه جا رسم الخط عثمان طه ملاک و معیار است؛ سوره ن و القلم را در کتاب خود کلیشه کرده و آغاز آن را تحریف نموده است.یعنی به جای آنکه حرف اول را به صورت«ن»بنویسد به صورت«نون» نوشته است تا یک نون اضافه بیاید و بعد یک نون دیگر از بسم الله آغاز سوره وام گرفته است و به این ترتیب کسری نون را جبران نموده و به عدد 133 رسیده است.
در سوره طه نیز تاء گرد را هاء محسوب کرده است در حالیکه همه میدانند تاء گرد حقیقتا تاد م باشد، هر چند به هنگام وقف به صورت هاء تلفظ شود؛یعنی کلمات:زینة، خیفة، سحرة، صلوة، قیمة، کلمة، بینة، ساعة، حبة، محبة و امثال آنها مختوم به تاء میباشند، چنانکه با صدای تاء تلفظ میشوند.ولی تنگی قافیه ایشان را مجبور کرده است، این موارد را هم در شمارش دخالت دهد تا به نصاب لازم برسد.
5-اگر تعداد مواردی را که تک تک کلمات جمله بسم الله الرحمن الرحیم بعد از تقسیم بر عدد 19 در قرآن به کار رفته است، محاسبه کنیم باز هم به ضریب 19 میرسیم، این موضوع نیز درست نیست، چنانکه در بند اول گذشت.
6-سوره نصر که به قولی آخرین سوره میباشد، درست دارای 19 کلمه میباشد اولین آیه این سوره نیز 19 حرف دارد.
نمیدانیم چگونه حساب کرده است که 19 کلمه شده است، مگر آنکه کلمه نزد ایشان اصطلاح خاصی باشد.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
💕 همیشه امیدتان به خدا باشد؛
نه بندگانش،
چون امید بستن به غیر خدا
همچون خانه عنکبوت است
سست
شڪننده
و بی اعتبار!
🔻خدا به تنهایی برایتان ڪافیست
در همه حال به او اعتماد ڪنید
✿┅ ❀❤️❀ ┅✿
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✳(آیا زن دو قلب دارد ؟؟؟)
☑️"بله قرآن کریم ثابت کرده که، برای زن دو تاقلب وجود دارد"...!!!
☑️"درکنفرانسی که ، تعدادی از بزرگان دینی و بسیاری از دانشجویان حضور داشتند".
☑️"دکتر ازاعجاز قرآن و فصاحت و بلاغت و دقت وریزه کاری پروردگار صحبت به میان آورد"...
☑️"به طوری که اگر کلمه ای به جای کلمه دیگری قرار گیرد، معنا ومفهوم آن تغییر می کند، وبرای حاضران در کنفرانس نمونه هایی ذکر کرد"..
☑️"یکی از دانشجویان ملحد بلند شد و گفت":
☑️"حرف شماراقبول ندارم !! کلماتی در قرآن وجود دارندکه ، دلیل بر رکاکت قرآن کریم است"!!!
☑️(دلیل این آیه قرآن است"
«ماجعل الله من قلبین في جوفه
مابرای مرد دوتاقلب قرار ندادیم».
☑️«چرا خداوند متعال گفته»"مرد" و نگفته " انسان"..!!!
☑️"همه انسانها دارای یک قلب هستند ، حالا چه زنان باشند یا مردان ،، بعد از این سوال سکوت عجیبی سالن را فراگرفت"
☑️"وتمام نگاهها بسوی دکتور خیره شدند و منتظر جواب قانع کننده از طرف دکتور شدند"..؟؟
☑️"ظاهراً کلام دانشجو درست بود ، در درون ماتنها یک قلب وجود دارد،حالا چه مرد یا زن"..
☑️"پس چرا خداوند متعال فرموده برای مرد ..!!؟؟ جواب رابخوانید : جوابی که درنهایت دقت وشگفت انگیزی است .. محال است که، به این جواب برسی مگر با تفکر عمیق در آیات الهی"...
☑️"بله مرد محال است که، دارای دوقلب باشد در درونش، اما زن هرگاه که باردار شد باخود دوتاقلب حمل می کند،پس دراین صورت دردرونش دارای دوقلب است، یکی مال خودش ودیگری مال بچه ای که به آن حامله است"،،
☑️"نگاه کنید به معجزه پروردگار بروی کره خاکی !!کتاب پروردگار باتمام کلماتش معجزه است،همه آیاتش،خداوند متعال هیچ کلمه ای را در آیه ای قرار نداده مگر اینکه ، دارای حکمتی استوار است ، که اگر کلمه ای در جای کلمه دیگری قرار گیرد ، معنی آن بهم می خورد".
{ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في جَوْفِه}.
☑️"خداوند برای هیچ مردی در درونش دو قلب ننهاده است
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به آسمان نگاه می کنم، چشمانم را میبندم
و با تمام یقین و ایمان قلبی ام به تو
و قدرت بی نهایتت دل می بندم
از تو طلب میکنم هر آنچه را که میخواهم
آرزوهایم را ، خوشبختی ام را ، آرامشم را
سلامتی ام را ، خوشبختی عزیزانم را و میدانم
که میبینی ام، میدانم که می شنوی صدای مرا ،
و با تمام مهربانی و قدرتت
به ضعیفی من رحم میکنی. الهی آمین🙏
࿐ᭂ⸙💞💞⸙ᭂ
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
#داستان_کوتاه
اربابی یکی را کشت و زندانی شد و حکم بر مرگ و قصاص او قاضی صادر کرد.
شب قبل از اعدامش، غلامش از بیرون زندان، تونلی به داخل زندان زد و نیمه شب او را از زندان فراری داد.
اسبی برایش مهیا کرد و اسب خود سوار شد. اندکی از شهر دور شدند، غلام به ارباب گفت: ارباب تصور کن الان اگر من نبودم تو را برای نوشتن وصیتت در زندان آماده
میکردند. ارباب گفت: سپاسگزارم بدان جبران میکنم. نزدیک طلوع شد، غلام گفت:
ارباب تصور کن چه حالی داشتی الان من نبودم، داشتی با خانوادهات و فرزندانت وداع میکردی؟ ارباب گفت: سپاسگزارم، جبران می کنم.
اندکی رفتند تا غلام خواست بار دیگر دهان باز کند، ارباب گفت تو برو. من میروم خود را تسلیم کنم.
من اگر اعدام شوم یک بار خواهم مرد ولی اگر زنده بمانم با منتی که تو خواهی کرد، هر روز پیش چشم تو هزاران بار مرده و زنده خواهم شد.
چه حکایت آشنایی...
✿┅ ❀❤️❀ ┅✿
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
💕 حکایتی زیبا از بهلولدانا
از بهلول پرسیدند :
در قبرستان چه میکنی؟
او در جواب گفت:
با جمعی نشسته ام که ...
🏻به من آزار نمیرسانند
🏻حسادت نمی کنند
🏻دروغ نمی گویند
🏻طعنه نمیزنند
🏻خیانت نمی کنند
🏻قضاوت نمی کنند
🏻مرا به یاد سرای آخرت می اندازند
و
بالاتر از همه ی اینها
اگر از پیششان بروم...
پشت سرم بدگویی نمیکنند👌🏻
┅✿🍂❀💛🌷❀🕊✿┅┅
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🌷🌷🌷
داستان کوتاه
در یکی از روستاهای کوهستانی "دیاربکر" ترکیه، آموزگار دبستانی بنام احمد در درس ریاضی به شاگردانش میگوید که اگر در یک کاسه ۱۰ عدد توت فرنگی باشد، در ۵ کاسه چند عدد توت فرنگی داریم؟
دانش آموزان: آقا اجازه، توت فرنگی چیه؟
معلم: شما نمیدانید توت فرنگی چیه؟
دانش آموزان: ما تابحال توت فرنگی ندیده ایم.
معلم فکری به نظرش میرسد، مقداری از خاک آن روستا را به یک مؤسسه کشت و صنعت در شهر "بورسا" فرستاده و از آنها سوال میکند که آیا این خاک برای کشت توت فرنگی مناسب است یا نه؟
آن مؤسسه پاسخ میدهد که این خاک و آب و هوای دیاربکر برای کشت توت فرنگی مناسب بوده و همچنین مقداری بوته توت فرنگی و دستورالعمل کاشت و داشت محصول را برای وی میفرستد.
معلم بچه ها را به حیاط مدرسه برده و طرز کاشتن بوتههای توت فرنگی را به دانش آموزان یاد میدهد و به آنها میگوید که امسال از شما امتحان ریاضی نخواهم گرفت.
بجای آن به هر کدام از شما چهار بوته توت فرنگی میدهم که آنها را به خانه برده و کاشت آنها را همانطوری که یاد گرفتهاید، به پدر و مادرتان یاد بدهید.
وقتی که توت فرنگیها رسیدند آنها را توی بشقاب گذاشته و به مدرسه میآورید.
برای هر ۱۰ عدد توت فرنگی یک نمره خواهید گرفت.
وقتی میوه ها رسیدند، بچهها آنها را در بشقابی گذاشته و به مدرسه آوردند.
معلم میپرسد که مزهشان چطور بود؟ بچه ها میگویند که چون پای نمره در میان بود، اصلا از آنها نخورده ایم.
معلم میخندد و میگوید همه شما نمره کامل را میگیرید، میتوانید بخورید.
بچه ها با ولعی شیرین توت فرنگیها را میخورند.
بعد از دو سال از آن ماجرا، مردم آن روستایی که تا به آن زمان توت فرنگی ندیده بودند، در بازارهای محلیشان، توت فرنگی میفروشند.
معلم بودن یعنی این...
فقط روی تخته سیاه آموزش ضرب و تقسیم نیست.
معلم بودن شاید از خود اثری برجا گذاشتن باشد.
پس بیاییم در زندگی اثری از خود بجا بگذاریم.
بیایم زندگی مردم را به سمت شادی تغییر دهیم.
کاری کنیم بعد از مرگمان ما را دعا کنند نه لعنت.
✿┅ ❀❤️❀ ┅✿
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🏻یادمان باشد.....
با شکستن پای دیگران،
ما بهتر راه نخواهیم رفت.❗️
🏻یادمان باشد....
با شکستن دل دیگران،
ما خوشبخت تر نمی شویم،❗️
🏻کاش بدانیم.....
اگر دلیل اشک کسی شویم،
دیگر با او طرف نیستیم،
با خدای او طرفیم،❗️
ای کاش...
انسانها ؛ انسان بمانند‼️
❤️
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔘 داستان کوتاه
#ویولون_زنی_در_ویرانه
در یکی از روزهای سرد ماه ژانویه و در یکی از محلات فقیرنشین در شهر واشنگتن، صبح زود مثل هر روز، مردم آن منطقه که اکثرا یا کارگر معدن بودند و یا صاحب مشاغل سیاه از خانه هایشان بیرون زدند تا یک روز پر از رنج و مشقت دیگر را آغاز کنند. زنان و مردانی که تفریح و لذت در زندگیشان نامفهوم بود و به قول معروف، زندگی نمیکردند، بلکه به اجبار زنده بودند تا ریاضت بکشند که نمیرند. آن روز نیز آن مردم بینوا در حالی که خیلی هایشان کارگر روزمزد بودند و نمیدانستند آیا امشب هم باز سر گرسنه زمین خواهند گذاشت یا نه و خود را برای یک روز مشقت بار دیگر آماده میکردند، ناگهان صدای ویولن زیبایی از گوشه یک خرابه توجهشان را جلب کرد! آوای ویولن آنقدر زیبا و مسحور کننده بود که پای آن مردم فقیر زیر برفی که نرم نرم شروع به باریدن کرده بود از رفتن باز ماند. اکثرا آنها با اینکه میدانستند اگر دیر برسند جریمه میشوند، بی توجه به این مشکل در آن خرابه که اندازه یک سالن کنسرت بود جمع شدند و حدود دو ساعت و نیم در آن سرما با گوش دادن به آن آهنگهای زیبا و استثنایی، وجودشان گرم شد،اشک ریختند،خندیدند و به خاطراتشان فکر کردند.
سرانجام ویولونیست خیابانی که مردی ۳۵ ساله بود کارش تمام شد. ویولنش را برداشت و آماده رفتن شد. اما در همین حال و احوال و تشویق بی امان مردم، کمی مکث کرد، همه آنها را صدا کرد و به همگی که حدود ۳۰۰ نفر بودند نفری ۵ دلار داد و سپس درحالیکه برای آنان بوسه میفرستاد سوار تاکسی شد و رفت تا آن مردم فقیر از فردا این ماجرا را همچون افسانه برای دوستانشان تعریف کنند.
اما آن روز هیچکس نفهمید ویولونیست ۳۵ ساله کسی نیست جز "جاشوا بل" یکی از بهترین موسیقی دانان جهان که ۳ روز قبل، هر بلیت کنسرتش ۱۰۰ دلار به فروش رفته بود. فردای آن روز جاشوا به یکی از دوستانش که از این موضوع با خبر شده بود گفت: من فرزند فقرم. آن روز وقتی در کنسرت فقط مردم ثروتمند را دیدم از خودم خجالت کشیدم که فقیران را از یاد برده ام.
به همین خاطر به آن محله فقیرنشین رفتم و همان کنسرت دو ساعت و نیمه را تکرار کردم. بعد هم وقتی یادم آمد اکثر آنها به خاطر من باید جریمه شوند، تمام پولی را که از کنسرت نصیبم شده بود، میان آنها تقسیم کردم. لذتی بردم که تا کنون در هیچ کنسرتی نبرده ام.
┏━━✨✨✨━━┓
❄️ ❄️
┗━━✨✨✨━━┛
─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
💐 دست مادرتان را ببوسید
✍اگر میخواهید در زندگی
موفق باشید و از آن لذت ببرید،
به پدر و مادرتان نیکی کنید،
خصوصاً به مادر،
دست او را ببوسید،
دل او را به دست آورید
و بدانید اگر آنها از تو راضی باشند،
خـدا هم از تو راضی خواهد بود
و اگر خدایی نکرده
آنها را از خود برنجانی
خداوند را از خود ناخشنود کردهای.
📚 از بیانات آیت الله مجتهدی (ره)
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
عشقی که عاشقش را کافر کرد
✅این داستان سرنوشت کسیست که با نگاهی عاشق شد و این عشق او را به جایی رساند که با حالت کفر از دنیا رفت:
🔲شيخ بهائى (ره ) در "كشكول" ذكر نموده كه مرگ شخصى از ثروتمندان فرا رسيد،
در حال احتضار به او شهادتين تلقين كردند و او در عوض شهادتین اين شعر را خواند:
🚫يا رب قائلة و قد تعبت
أين الطريق الى حمام منجاب
⭕️چه شد آن زنى که خسته شده بود و میپرسید راه حمام منجاب کجاست؟
و سبب خواندن شعر این بود که:
✳️روزى زن عفيفه و زیبا قصد رفتن به حمام معروف منجاب را داشت ولی مسیر را گم کرد و حمام را پيدا نكرد و از راه رفتن خسته شد،
❓ تا اینکه مردى را بر در منزلى ديد و از او پرسيد كه حمام منجاب كجاست؟
📛 آن مرد اشاره به منزل خود كرد و گفت حمام همینجاست،
آن زن به خيال حمام داخل خانه آن مرد شد و آن مرد فورا در را بر روى او بست و خواست كه به زن خیانت کند.
🔻زن وقتی دید گرفتار شده و راه فراری ندارد با خود اندیشید که فقط با حیله و تدبیر میتواند خود را نجات دهد،
به همین جهت با خوشرویی به مرد اظهار میل و محبت کرد و گفت:
🔻من چون بدنم كثيف و بدبو بود میخواستم به حمام بروم، خوبست كه يك مقدار عطر و بوى خوش براى من بگيرى كه من خود را براى تو خوشبو كنم و قدرى هم غذا بگيرى كه با هم بخوريم، و زود بيا كه من مشتاق تو هستم.
🚫 آن مرد چون رغبت زیاد آن زن را ديد مطمئن شد که زن راست میگوید و او را در خانه گذاشت و براى گرفتن عطر و غذا از خانه بيرون رفت و زن هم بعد از رفتن مرد سریع از خانه فرار کرد.
چون مرد برگشت زن را نديد و حسرت زیادی کشید که چرا چنین فرصتی را از دست داده است.
و الان كه لحظه احتضار آن مرد است به یاد حسرت آن روز خود افتاده و به جای اینکه شهادتین بگوید،
به یاد آن زن شعر همان روز را میخواند.
💢 شیخ عباس قمی بعد از نقل این حکایت چنین میگوید:
✴️ اى برادر در اين حكايت تأمل كن و ببين چگونه اراده يك گناه اين مرد را به هنگام مرگ، از شهادتين منع كرد در حالى كه كارى جز قصد زنا به آن زن نداشت(یعنی زنا را هم مرتکب نشده بود)
📕 منازل الاخره، شیخ عباس قمی
┏━━✨✨✨━━┓
❄️ ❄️
┗━━✨✨✨━━┛
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی ...
با خدا گل یا پوچ بازی میکنی
نترس ؛
همیشه برنده تویی
چون خدا ...
همیشه هر دو دستش پُـره ...👌🏻
✿┅ ❀❤️❀ ┅✿
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨
#پندانه
🔴 به حمد و ثنای مردم اعتنا نکنید
🔸آدمی اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نیست زیرا:
🔹اگر بسیار کار کند، میگویند احمق است.
🔹اگر کم کار کند، میگویند تنبل است.
🔹اگر بخشش کند، میگویند افراط میکند.
🔹اگر جمعگرا باشد، میگویند بخیل است.
🔹اگر ساکت و خاموش باشد میگویند لال است.
🔹اگر زبانآوری کند، میگویند ورّاج و پرگوست.
🔹اگر روزه برآرد و شبها نماز بخواند میگویند ریاکار است و اگر نکند میگویند کافر است و بیدین لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد.
🔸و جز از خداوند نباید از کسی ترسید.
🔸پس آنچه باشید که خدا دوست دارد
↶【به ما بپیوندید 】↷
____________________
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خـــ💛ــــدای مهربانم
بر لب دریای مهر بی پایان توآمده ام
تامشتی آب زلال پاکی را بردارم
و جانم را ازتیرگیها پاک کنم
افکارم را به روشنی؛ جلا بخشم
ومحبت و شادی را باعزیزانم تقسیم کنم
الهی نگاهت را حتی لحظه ای از ما دریغ مدار
الــــهـــی آمـــیـــن 🙏
⭐شبتون در پناه پروردگار مهربان🌙
࿐ᭂ⸙💞💞⸙ᭂ
🌹داستان آموزنده🌹
آن مرد متوجه شد که فقط دو روز دیگر زنده است و او زندگی نكرده است! تقويم عمرش پر شده بود و فقط دو روز خط نخورده باقی بود.
پريشان و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بيشتری از خدا بگيرد؛ داد زد و بد و بيراه گفت، خدا سكوت كرد، جار و جنجال راه انداخت و کفر گفت و به همه گیر داد؛ خدا سكوت كرد...
دلش گرفت و گريست و به سجده افتاد، خدا سكوتش را شكست و گفت: "بنده من، اما يك روز ديگر هم رفت، تمام روز را به بد و بيراه و جار و جنجال از دست دادی، تنها يك روز ديگر باقی است، بيا و اين يك روز را زندگی كن!"
لا به لای هق هقش گفت: ' اما با يك روز... با يك روز چه كار می توان كرد؟ ...'
خدا گفت: 'آن كس كه لذت يك روز زيستن را تجربه كند، گويی هزار سال زيسته است و آنكه امروزش را در نمیيابد هزار سال هم به كارش نمیآيد!'
آنگاه سهم يك روز زندگی را در دستانش ريخت و گفت: 'حالا برو و يک روز زندگی كن'
او مات و مبهوت به زندگی نگاه كرد كه در گودی دستانش میدرخشيد، اما میترسيد حركت كند، میترسيد راه برود، میترسيد زندگی از لا به لای انگشتانش بريزد، قدری ايستاد، بعد با خودش گفت: 'وقتی فردايی ندارم، نگه داشتن اين زندگی چه فايدهای دارد؟ بگذارد اين مشت زندگی را مصرف كنم'
آن وقت شروع به دويدن كرد، زندگی را به سر و رويش پاشيد، زندگی را نوشيد و زندگی را بوييد، چنان به وجد آمد كه ديد میتواند تا انتهای دنيا بدود، می تواند بال بزند، میتواند پا روی خورشيد بگذارد، می تواند ....
او در آن يك روز زمينی را مالك نشد، مقامی را به دست نياورد و به هیچ کجا دل نبست؛ اما....
اما در همان يك روز، دست بر پوست درختی كشيد، روی چمن خوابيد، كفش دوزدكی را تماشا كرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را ديد و به آنهايی كه او را نمیشناختند، سلام كرد و برای آنها كه دوستش نداشتند از ته دل دعا كرد، او در همان يك روز آشتی كرد و خنديد و سبك شد، لذت برد و سرشار شد و بخشيد، عاشق شد و عبور كرد و تمام شد.
او در همان يك روز زندگی كرد.
فردای آن روز فرشتهها در تقويم خدا نوشتند: ' امروز او درگذشت، كسی كه هزار سال زيست! '
🌹قدر خود و لحظات عمری که خداوند به ما رايگان داده است را بدانیم🌹.
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
در هر چیزی که برایتان اتفاق میافتد
خیری نهفته است
دعا کن
صبر کن
نظاره کن
┅✿🍂❀💛🌷❀🕊✿┅┅
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
داستان حضرت شهربانو دختر یزد گرد سوم
🧕مادر امام سجاد (ع) به نام شهر بانو، یکی از دختران یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی بود، حضرت شهربانو پس از فتح ایران به دست سپاه اسلام، به صورت اسیر وارد مدینه شد!
امام باقر(ع) فرمودند: وقتی دختر یزدگرد را (شهربانو) به اسیری گرفته و وارد مدینه کردند، دختران مدینه برای تماشایش جمع شده بودند.
هنگامی که وارد مسجد شد از پرتوش درخشان گشتند(کنایه از اینکه حاضران در مسجد با دیدن جمال او، شاد و شگفت زده شدند)
عمر به او نگریست، او رخسار خود را پوشید و به فارسی گفت« اف بیروج بادا هرمز» ( وای! روزگار هرمز سپاه شد) عمر(که زبان فارسی را نمی دانست) گفت: آیا این دختر به من ناسزا می گوید؟ سپس متوجه او شد تا او را بفروشد.
امیر المومنینی (ع) به عمر گفت: تو این حق را نداری، اختیار انتخاب را به خودش واگذار کن، هر مردی را او به شوهری برگزید، مهریه اش را از سهم بیت المال همان مرد، حساب کن.
عمر رای علی (ع) را پذیرفت و به شهربانو اختیار داد، شهر بانو جلو آمد و دستش را به شانه امام حسین (ع) نهاد، علی (ع) به او فرمود: نامت چیست؟ او پاسخ داد: جهانشاه.
حضرت فرمود: بلکه نا م تو شهر بانویه باشد، سپس به حسین (ع) فرمود: « یا ابا عبدالله لیلدن لک منها خیر اهل الارض»
ای حسین! حتماً از این دختر، بهترین شخص روی زمین، برای تو متولد می شود 1 .
حضرت علی (ع) از شهر بانو پرسید:« از پدرت در حادثه فیل سواران (و شکست سپاه ایران) چه سخنی را به خاطر داری؟» شهربانو در پاسخ گفت: به خاطر دارم که پدرم درآن هنگام می گفت:« هرگاه ارده خداوند برچیزی غالب شد، همه آرزو در برابر آن خوار گشته و ناکام گردد، و هرگاه مدت عمر و شوکت به پایان رسید، مرگ خواهد رسید و چاره ای جز تسلیم شدن در برابر آن نیست.»
🌺حضرت علی (ع) فرمودند:« براستی پدرت چقدر نیکو سخن گفته است، همه امور در برابر مقدرات الهی خوار و تسلیم می گردند، تا آنجا که وقتی اجل فرا رسید، بر تدبیر و خواهشهای انسان، چیره و پیروز گردد.»
📚زنان مرد آفرین تاریخ، ص169.
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکم از شگفتی های خلقت متفاوت خدا ببینیم...
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):
🌸برای اینکه بدانید اعمالی را که انجام می دهید مورد قبول خداوند قرار می گیرد یا نه ببینید بعد از هر عمل چه کاری را انجام می دهید :
✔۱- الطاعه بعد الطاعه دلیل علی قبول الطاعه ؛
👌اگر طاعت پشت طاعت انجام می دهید دلیلی بر مورد قبول قرار گرفتن طاعت های شماست.
✔۲- الطاعه بعد المعصیه دلیل علی غفران المعصیه ؛
👌اگر بعد از معصیت و گناه ، طاعتی انجام می دهید دلیلی بر بخشیده شدن آن معصیت است.
✔۳- المعصیه بعد الطاعه دلیل علی رد الطاعه ؛
👌اگر بعد از طاعتی ، گناه و معصیتی انجام دهید ، دلیلی بر عدم پذیرش و رد شدن آن طاعت شماست.
✔۴- المعصیه بعد المعصیه دلیل علی خذلان العبد ؛
👌اگر همینطور گناه و معصیت پشت گناه و معصیت انجام شود ،
وای به حال آن بنده که در زیانکاری وحشتناکی است❗️😔
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi