eitaa logo
حکایت و داستان قرآنی روایت پند حدیث آموزنده زیبا خواندنی معجزه کلیپ صوتی مذهبی اسلامی
17.9هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
14 فایل
﷽ 💚منبع انواع حکایات و روایات‌ جذاب مذهبی،داستان وپندزیبا 💚🌹حضورشما باعث دلگرمی ماست🌹💚 . 💚لطفا کپی باذکرصلوات🙏🌹 . . ❌تبلیغات و تبادلاتی که درکانال قرار میگیرند نه‌ تایید و نه‌ رد می‌شوند . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 زیبایی انسان در چیست؟ ✍روزی شاگردان نزد حکیم رفتند و پرسیدند: استاد زیبایی انسان در چیست؟ حکیم دو کاسه کنار شاگردان گذاشت و گفت: به این دو کاسه نگاه کنید، اولی از طلا درست شده و درونش زهر است و دومی کاسه‌ای گِلی و درونش آب گواراست؛ شما کدام را انتخاب می‌کنید؟ شاگردان جواب دادند: کاسه گلی را. حکیم گفت: آدمی نیز همچون این کاسه است. آنچه که آدمی را زیبا می‌کند درون و اخلاقش است. باید سیرتمان را زیبا کنیم نه صورتمان را ... : 🌷 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨ 🏴داستان واقعی روضه خوانِ تبریزی دردناکترین روضه از نظر امام زمان عج ✍حاج ملا سلطان علی روضه خوان تبریزی که از جمله عباد و زهاد بود، نقل کرد: « در عالم رؤیا به حضور حضرت بقیة الله ارواحنا فداه مشرف شدم و خدمت ایشان عرض کردم: مولای من، آنچه در زیارت ناحیه مقدسه ذکر شده است که می فرمایید «:صبح و شام در مصیبت تو گریه می کنم و اگر اشک چشم هایم خشک شود خون گریه می کنم» فرمودند: بلی صحیح است. عرض کردم: آن مصیبتی که در آن بجای اشک خون گریه می کنید، کدام است؟ آیا مصیبت حضرت علی اکبر است؟ فرمودند: نه، اگر علی اکبر زنده بود، در این مصیبت او هم خون گریه می کرد. گفتم: آیا مصیبت حضرت عباس است؟ فرمود: نه؛ بلکه اگر حضرت عباس علیه السلام در حیات بود، او هم در این مصیبت خون گریه می کرد. عرض کردم: لابد مصیبت حضرت سید الشهداء علیه السلام است. فرمود: نه، حضرت سید الشهداء علیه السلام هم اگر در حیات بود، در این مصیبت، خون گریه می کرد. «عرض کردم: پس این کدام مصیبت است که من نمی دانم؟ فرمودند: آن مصیبت، مصیبت اسیری حضرت زینب علیها سلام است.» زینب همان کسی ست که در راه عفتش عباس می دهد نخِ معجر نمی دهد 📚شیفتگان حضرت مهدی (عج) ↶【به ما بپیوندید 】↷ ___________________ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
» ✍امام‌باقر (ع): همانا تمام كارها و حركات بندگان در هر شب جمعه بر پيغمبر(ص)عرضه میگردد،پس حياءكنيد از اين كه عمل زشت شما را نزد پيغمبرتان ارائه دهند. ‌ 📚وسائل‌الشيعة،ج ۱۱،ص۳۹۱ : 🌷 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🔆پس از واقعه که نزدیکان می خواستند را به علت کسالت علامه به ایشان خبر بدهند. 🔆در همین احوال یکی از اطرافیان حضرت به اتاقی که ایشان در آنجا بود می‌رود که به او چنین میفرماید: 🔆 چه به من بگویید و چه نگویید من آقای را می‌بینم که درحال و پرواز است. کتاب ستارگان سپهر سلوک ص192 ↶【به ما بپیوندید 】↷ __________ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 مردی با خود زمزمه کرد "خدایا با من حرف بزن" یک پرنده شروع به خواندن کرد اما مرد نشنید فریاد برآورده "خدایا با من حرف بزن " آذرخشی در آسمان غرید اما مرد گوش نکرد. مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت " خدایا بگذار تو را ببینم" ستاره ای درخشید اما مرد ندید. مرد فریاد کشید "یک معجزه به من نشان بده" نوزادی متولد شد اما مرد توجهی نکرد. پس مرد در نهایت یاس فریاد زد "خدایا لمس کن و بگذار بدانم که اینجا حضور داری" در همین زمان خداوند پایین آمد و مرد را لمس کرد اما مرد پروانه را با دستش پراند و به راهش ادامه داد! ✍ ❌ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨خـدایـا ... 🌙دراےن دریاے پرتلاطم روزگار ✨با نگاه مهـربانت 🌙دلگرممان ڪن ✨به فـردایے بهتـر ... 🌙شبتون پراز آرامش ✨و نگاه خداونـد 🌙هر ڪجا ڪه هستین ✨همراهتان باشد ... شبتون بخیر ✨🌙 🆔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 زندگی ❄️رسم پذیرایی از تقدیر است 🍃سهم من ❄️هرچه که هست 🍃من به اندازه ❄️این سهم نمی اندیشم 🍃وزن خوشبختی من ❄️وزن رضایتمندی است 🍃شاید این راز ❄️همان رازِ کنار آمدن و 🍃سازش با تقدیر است ❄️زندگیتون بر وفق مراد 🆔
✨مولی علی(ع): خوشا به حال کسی که زندگیش چون زندگی سگ🐕 باشد. در این حیوان، ده خصلت است که مؤمن، به داشتن آن‌ها سزاوار است: 1. سگ در میان مردمان قدری ندارد و این حال است. (قدر و منزلت مومن شناخته نمی شود) 2. مال و ملکی ندارد و این از صفات (کسانی که از همه چیز دل بریده اند) است. 3. خانه و کاشانه ای معین ندارد و همه ی زمین بساط اوست و این علامت است.(به جایی وابسطه نیست و به دنبال انجام تکلیف است) 4. اغلب اوقات گرسنه است و این عادت است. (مومن اهل روزه داری و کم خوری است) 5. اگر از صاحبش صد تازیانه بخورد، خانه ی او را رها نمی کند و این از صفات است. 6. اگر رانده شود و جفا ببیند، بدون دلگیری باز می گردد و این علامت است. 7. شب را جز اندکی نمی خوابد و این از صفات است.(مومن، شب زنده دار است) 8. به اندک طعامی راضی است و این از صفات است. 9. بیشتر اوقات ساکت و خاموش است و از از علامت خائفان است. 10. چون بمیرد میراثی بجای نگذارد و این حال است.( به دنبال کسب دنیا نیست و اگر مالی داشته باشد انفاق می کند) لئالی الاخبار؛ج5ص387 ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 بهترین دعای تاریخ بشر!!! ┄┅═✾•••✾═┅┄┈ حجت الاسلام حسینی قمی ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
💎 ✍آفتاب در حال غروب کردن بود و اشراف آرام آرام محل را ترک کردند و به شهر برگشتند،اما کنعان همچنان در جای خود ایستاده بود. 🌴 نوح(ع)که از همان ابتدا متوجه حضور فرزندش شده بود،پس از عزیمت کفار به سوی او رفت. 💭کنعان از سر تمسخر تعظیم بلندی کرد و گفت:درود خداوند بر پیامبر و منجی عالمیان،نوح بن لامک بن متوشلخ! نوح(ع) فرمود:چه بگویم از داغ دل پدری که فرزند خویش را در میان ظالم ترین بندگان خدا میبیند و کاری از دستش ساخته نیست؟! 🗯کنعان:ظالم ترین بندگان خدا؟! چشمانت را باز کن و خوب مرا نظاره کن پدر! این لباس و زیورآلات همگی هدایای دوستانیست که تو ایشان را ظالم و فاسق میخوانی،آن هم به فرزند کسی که سالهاست خدایان ایشان را تکذیب کرده و آیین پدرانشان را کوچک می شمارد! اینک دوستان من بخشنده ترند یا خدای تو؟!پس از عمری بندگی تو را چه رسید جز فقر و شکنجه و تمسخر؟! ▫️نوح(ع):ثروت بدست آمده از ظلم به فرودستان نمی تواند دوستانت را از امواج خشم خداوند نجات دهد! ▪️کنعان:آن وقت این کشتی به خاک نشسته در دل بیابان می تواند؟!بهتر نبود به جای این تکه چوب ها اندکی زر و سیم از خدایت مطالبه می کردی تا تو را در برابر به قول خودت ظالمان یاری کند؟! ▫️نوح(ع):خداوند خود بهتر از هرکس می داند چگونه ستمگران را بر جای خود نشاند.کنعان!هنوز اندک فرصتی برای جبران گذشته باقیست!می توانی به معجزه سجده ای خود را از بند شیطان رهاسازی. ▪️کنعان:نه پدر! نه من میتوانم گذشته را جبران کنم نه تو! تو هرگز نمی توانی آبروی از دست رفته ی من و مادرم را بازگردانی!نمی توانی آن همه تحقیر را که به جرم فرزند تو بودن بر من تحمیل شد جبران کنی!سپس در حالی که از پدرش دور می شد گفت:بار دیگر که با خدایت دیدار کردی از قول من به او بگو اگر وجود داشت،هرگز بخاطر داشتن پدری چون تو نمی بخشیدمش. 📚برداشت آزاد از قصص الانبیا ترجمه حسن زاده ج۱،ص۱۹ ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
‍ ‍ 💎: ✍نوح(ع) به خانه بازگشت و نمازگزارد. آنگاه عرض کرد:بارالها!جز من و هشتاد نفر از پیروانم کسی باقی نمانده است.کافران هر روز بر ما غیورتر می شوند و کینه و نفرتشان بیشتر می شود. اگر هرچه سریع تر فرج را نرسانی،بعید است کسی از ما را زنده بگذارند و توئی که بخشنده و مهربانی.1 ✨پس از آنکه سخنان نوح(ع) پایان یافت،خداوند اینچنین بر او وحی کرد: ❕ای نوح! تو خود میدانی که من به مؤمنين خالص وعده دادم که ایشان را وارثان زمین قرار دهم و بر کل زمين خلیفه گردانم.من به ایشان وعده دادم که بعد از این دوران خوف و ظلم و جور،هنگام امن فراخواهد رسید و دارای قدرت و تمکن خواهند بود.اما ای نوح!بدان که هیچ یک از اینها ممکن نخواهد بود مگر زمين فقط و فقط به مؤمنين خالص و صادق برسد.آنان که هيچ شک و شبهه ای نسبت به نبوت تو و توحید خالص و راه حق در دل نداشته باشند و در این راه ثابت قدم و شکیبا باشند. بدان که باقی ماندن حتی یک فرد سست ایمان یا بد طینت در جمع مومنان،موجب اخلال در حکومت و تمکن مؤمنين در آینده خواهد بود.پس همه این امور لازم بود تا شکاکان و ناخالصان جدا شوند و پاکان و مومنان حقیقی باقی بمانند. ⚓️اینک وقت ساختن کشتی رسیده است. چرا که طوفان و فرج ما نزدیک است. جبرئیل به تو نحوه ی ساختن کشتی را آموزش خواهد داد.3 🚢نوح(ع) سریعا پیروانش را در جریان واقعه ای که رخ داد بود قرار داد.او فلسفه امتحانات الهی را برای ایشان شرح داد و همچنین خبر خوش ساخت کشتی را به پیروانش داد.پس از سالها رنج و محنت دل مومنان شاد شد. ایشان سرمست از سربلندی خود در پیروزی از امتحانات الهی مشغول ساخت کشتی شدند.حالا تا فرج فقط یک قدم فاصله داشتند،آماده شدن کشتی.اما این چیزی نبود که از چشم کفار پنهان بماند. 📚منابع: 1)بیگدلی،عروج مشرقی،ص316 و317 صدوق قمي،کمال الدین و تمام النعمه،ج1،ص133 2)مجلسی،بحارالانوار،ج11،ص299 3)مجلسي،بحارالانوار،ج11،ص311 ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
! أورده اند: سالی بنی اسرائیل به قحطی مبتلا شدند. حضرت موسی(ع) چند مرتبه نماز استسقاء [۳] خواند و از خداوند باران درخواست کرد؛ ولی باران نیامد. به او وحی شد که در جمع شما یک نفر سخن چین است که بر کار خود اصرار دارد؛ از این رو دعای شما را مستجاب نمیکنم. خطاب رسید: ای موسی! من سخن چینی را بر ص: ۱۰۱ او زشت شمردم؛ اکنون می‌خواهی خودم سخن چینی کنم؟! بگو همه توبه کنند تا دعایشان مستجاب شود. آن گاه توبه کردند و خداوند باران نازل فرمود. [۱] ---------- [۳]: نماز باران. نکته ی مهم: نماز باران دقیقا معادل نماز استسقاء نیست؛ زیرا خداوند می‌تواند به جای نزول باران، از راه دیگری کم آبی و بی آبی را جبران فرماید برای مثال سفره‌های آب زیرزمینی را پرآب کند، مؤید این مطلب آیدی ۶۰ سوره مبارکه ی بقره است که می‌فرماید: «وَإِذِ اسْتَسْقَی مُوسَی لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْنًا قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ کُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ (۶۰) » ؛ زیرا نفرموده: «وَإِذِ اسْتَسْقَی مُوسَی لِقَوْمِهِ فانزلنا علیهم الماء.. یا... فانزلنا علیهم من السماء ماء.... » 📙پند تاریخ ۵ / ۱۵۹-۱۶۰ ؛ به نقل از: جامع السعادت۲/ ۲۷۲. ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🌹داستان آموزنده🌹 مرحوم آیت الله محمد تقی آملی نقل می‌کردند : «در خواب دیدم دشمن به من حمله کرد و من با آن دشمن درگیر و گلاویز شدم. آن دشمن مرا رها نمی‌کرد و من برای اینکه از شرّ او نجات پیدا کنم هیچ چاره ای نداشتم جز آنکه دست او را به شدت گاز بگیرم تا مرا رها کند. در همان حال از خواب بیدار شدم و دیدم دستم در دهان خودم است و به شدت دستم را گاز گرفته ام! به من فهماندند که دشمن تو کسی جز خودت نیست؛ از خودت نجات پیدا کن!» ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🔰معبودی لگدمال! هنگامی که ابومسلم خراسانی وارد مرو شد، از مردمش پرسید: آیا در سرزمین شما حکیمی وجود دارد؟ گفتند: آری! فلان شخص مجوسی مرد حکیمی است. ابومسلم دستور داد او را به حضور بیاورند. وقتی حکیم آمد، ابومسلم از وی پرسید: چرا خودت را ملقب به «حکیم» ساخته ای؟ حکیم گفت: برای این که خدایی دارم که هر بامداد آن را زیر پای خود می‌گذارم! ابومسلم که از منظور او اطلاع نداشت، دستور داد گردن او را با شمشیر بزنند. مجوسی گفت: ای امیر! آرام باش تا منظورم را بگویم؛ مگر نه این است که شما در قرآن خود، ص: ۴۵ چنین تلاوت می‌کنید: «أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ » [۱] ابومسلم گفت: آری، چنین آیه ای را خوانده ام. حکیم گفت: من هر روز هوای نفسم را پایمال می‌کنم تا بر من چیره نگردد. ابومسلم پاسخ او را پسندید و گفت: جواب درستی بیان کردی. [۲] [۱]: جاثیه / ۲۳، ترجمه: آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده است. نیز ر. ک: فرقان / ۴۳ ٢. امام علی ( (علیه السلام) ) می‌فرماید: الهوی إله معبود؛ هوی و هوس، خدایی است پرستیده شده (و هواپرست، خداپرست نیست) غرر الحکم ۱۰۷/۱، فصل اول، شماره ی ۲۲۲۷. [۲]: کشکول شیخ بهایی ۱۹۱/۲ 📙هزار و یک حکایت اخلاقی ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فریب عبادت زیاد بعضی ها را نخورید امام علی علیه السلام به "کمیل بن زیاد"فرمود: ای کمیل! شیفته کسانی که نماز طولانی می خوانند و مدام روزه می گیرند و صدقه می دهند و گمان می کنند که آدمهای موفقی هستند، مباش و فریب آنها را نخور. زیرا ممکن است که به این عبادات "عادت" کرده باشند یا بخواهند عمداً مردم را فریب دهند. ای کمیل! شیطان وقتی قومی را دعوت به گناهانی مثل زنا، شراب خواری، ریا و آنچه شبیه این گناهان است می نماید، عبادات زیاد را با طول رکوع و سجود و خضوع و خشوع پیش آنان محبوب می گرداند. وقتی خوب آنها را به دام انداخت، آنگاه آنان را دعوت به ولایت و دوستی پیشوایان ظلم و ستم می نماید. بحارالانوار ، جلد ۸۱ ، صفحه ۲۲۹ ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
👌! ✍حکیمی در وقت مردن به پسرش وصیت کرد که: "هرگاه به قماربازی میل نمودی، اول برو پیش «لیلاج» [1] که استاد و سرآمد همه قماربازان است و با او قماربازی کن." روزی فرزند، بعد از وفات پدرش، هوس قمار بازی کرد. به یاد نصیحت پدرش افتاد و با خود گفت: "خوب است اول به سراغ ليلاج معروف بروم." 🔻پُرسان، پُرسان، سراغ خانه لیلاج را از مردم گرفت. گفتند: در گُلخُنِ حمام، منزل دارد. به گلخن رفت. دید لیلاج تا کمر در خاکستر نشسته است. پیش رفت و سلام کرد و از او درخواست بازی نمود. لیلاج، قاب را از کنار دست خود برداشت و به هوا پرتاب کرد و گفت: "انداختم پشت بام، برو بردار جفت آمد!" فرزند حکیم رفت پشت بام، دید لیلاج راست می گوید. از بام به زیر آمد و رو کرد به لیلاج و گفت: "تو که در قمار این چنین استادی، چرا گلخن تابی می کنی و برهنه هستی؟" لیلاج گفت: "برای این که قمار، بردش هم باخت است!" پسر حکیم، پس از شنیدن این سخن، سر را میان دو دست گرفت و از آنجا دور شد و بر روان پدر، رحمت فرستاد.🤲🤲 1 [ ليلاج: نام قمارباز معروف در زمان قديم] 2 [گُلخن حمام: محل داغ نمودن آب حمام‌ها] ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🔺هر که خواهد در قیامت نظر به رحمت های الهی کند,و بر او شدت جان کندن آسان شود،و هول قبر از او برطرف شود بسیار کند (ع) را. 📗همان صفحه ۱۵۰ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پروردگارا در این شبهای سرد زمستان✨ دلهایمان را با نور ایمانت گرم کن...❄️ خدایا خانه دوستانم مملو از مهر...✨ چراغ خونه هاشون روشن... ❄️ زندگیشون پر برکت بگردان✨ شبتون آروم ❄️ 🆔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂🌸در این روز زیبا 💞امیدوارم نگاه پرمهرخدا 🍂🌸همراه لحظه‌هاتون 💕سلامتی ونیکبختی 🌸گوارای وجـودتـون 💞بارش برکت ونعمت 🍂🌸جاری در زندگیتون 🌸آخر هفته‌تون گلبارون 😍♥️ سلام صبحتون بخیر باشه ♥️♥️
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 💎: ✍سالها از پس هم رفتند و آمدند و ظلم و تحریم و شکنجه اشراف روز به روز بیشتر می شد،اما شیعیان همچون چشمان خویش از نهال های تازه جوانه زده مراقبت می کردند تا بالاخره به نخل تبدیل شدند و خرما دادند.پس خرماها را چیدند و خوشحال و شادمان نزد نوح(ع) رفتند و محصول را پیش رویش نهادند و منتظر فرمان بعدی پیامبر شدند. 🌴خداوند همان لحظه به نوح(ع)وحي فرمود:این خرماها را بخورید و دانه هایش را بکارید آنگاه که روئيد و خرما داد فرج را ميرسانم! ❇️بهت و حیرت شیعیان را فراگرفت.عده ای سر به زیر افکنده و در فکر فرورفته بودند و عده ای مات و حیران به چهره یکدیگر می نگریستند؛اما این سکوت دوام چندانی نداشت. 🗯آرام آرام زمزمه هایی بین حضار پیچید و تبدیل به فریاد شد:این خلف وعده ای آشکار است!اصلا فرجی در کار نيست و نخواهد بود! این همه عذاب و گرفتاری برای امری موهوم و پوچ بود. بین مومنان دودستگی افتاد.یک سوم ایشان از دین خدا رو برتافتند و از حلقه متدینين خارج شدند.اما دو سوم ایشان همچنان بر ایمان خویش استوار ماندند و صبوری کردند. 🌴شیعیان برای بار دوم خرما ها را خوردند دانه هایش را کاشتند تا خرما داد. سپس محصول را در سبد های حصیری ریختند و پیش روی نوح نهادند و گفتند:الوعده وفا! ❗️اما بار دیگر وحی آمد که به موحدین و شيعيان بگو این خرماها را نيز بخورند و دانه هایش را بکارند، هرگاه خرما داد فرج را ميرسانم! ❕می توان حدس زد چه اتفاقی افتاد!دو سوم دیگر از شيعيان باقی مانده از حلقه موحدین خارج شدند و گفتند واقعاً همه این وعده ها پوچ است و فرجی در کار نیست.حالا دیگر هشتاد نفر بیشتر از یاران نوح(ع)باقی نمانده بودند.هشتاد نفر شیعه باقی مانده هسته ها را کاشتند و منتظر ماندند. 💢روزگار سختی بود.ظلم اشراف و کفار روز به روز بیشتر میشد و هر لحظه نسبت به شیعیان جری تر می شدند. خطر قتل و عام پیامبر و یارانش بسیار جدی بود و هیچگاه مثل آنروز سایه مرگ بر سرشان سنگینی نمی کرد.عاقبت نخل ها خرما داد و شیعیان خرماها را نزد پیامبر بردند. 💭اما اینبار پیش از آنکه وحی بر نوح نازل شود پیش دستی کردند و گفتند:ای سرور و مولای ما! ما به تو ایمان قطعی داریم و هر چقدر هم لازم باشد خرما میخوریم و ميکاریم.اما می بینی که ما اندکیم و دشمن فراوان! خودت بهتر از ما می دانی که اگر این بار نيز وعده به بعد کنی یک یک ما را قتل عام می کنند.پس اینبار برو و دعائی در حق ما کن.1 🌴در برخي روایات فرایند کاشت درخت خرما تا هفت بار ادامه یافته و در برخي روایات نيز این کار تا ده بار تکرار شده است!2 📚منابع: 1)بیگدلی،عروج مشرقی،ص316 و 317،صدوق قمي،کمال الدین و تمام النعمه،ج1،ص133؛بحرانى،البرهان في تفسير القرآن،ج5،ص501؛مجلسي،بحار الانوار،ج11،ص328؛مجلسي،حيات القلوب،ص184؛مسعودی،اثبات الوصایه،ص31 ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا خداوند این همه مقام و جایگاه را به حضرت عباس (ع) داده؟ 🎙 حجت الاسلام رفیعی ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
‍ ‍ ‍ 💎 ✍نوح(ع) چشمانش را از چشمان دریده و هتاک مرد اشراف زاده چرخاند و به شیعیان خود چشم دوخت،گروه اندکی مرد و زن ژنده پوش با بدن های نحیف و صورت های رنگ پریده که همگی برای یاری او آمده بودند. 💭پیامبر لحظاتی را تامل کرد و با نگاه پر مهر خود صورت تک تک یارانش را نوازش داد. سپس رو به اشراف کرد و اینچنین فرمود: ⁉️آیا از من می خواهید برای بدست آوردن دل های شما، مردمی را که دل به رحمت خداوند یکتا بسته اند از خود برانم؟! مردمی که سال هاست آنها را به هزار و یک وعده ی رنگارنگ میفریبید و با تیغ تیز شمشیر و زبانهایتان، بر تن و جانشان زخم می زنید، اما نه فریب وعده های پوشالیتان را می خورند و نه شکنجه هایتان ایمانشان را متزلزل می سازد. اینک ایشان را اراذل و اوباش میخوانید و خود را از ایشان برتر میدانید؟! می پندارید آن سکه ها و جواهرات که در پستوی خانه های خویش پنهان ساخته اید،یا این لباس های حریر و ابریشم، شما را به مقام و منزلتی بالاتر از دیگر بندگان خدا رسانده است؟! ❗️چگونه خود را از ایشان برتر می دانید در حالی که اینان دیدار کنندگان با خدای خویشند اما شما قومی هستید که جز جهل و تعصب و نادانی چیزی در شما نمی بینم! 🔱اگر ایشان را از خود طرد کنم،چه کسی مرا در برابر عذاب خداوند یاری می کند؟! بی شک اگر چنین کنم من نیز از ستمکارانم. 💎اینک یک بار دیگر با شما اتمام حجت می کنم. بدانید که من برای آنچه می گویم هیچ پاداش و مقامی از شما نمی خواهم که پاداش من در نزد خداوند منانم محفوظ است. 🔮من به شما نمی گویم که گنجینه های نعمت خدا نزد من است تا بتوانم بدون دستور او حاجات شما را برآورم. بدون اذن او مرا یارای هیچ تصرفی در آسمان ها و زمین نیست، و ادعا نمی‌کنم که علم غیبی که فقط در دست خداوندست را تماما می دانم، و نمی گویم که فضیلت و برتری بر شما دارم یا همچون فرشته ای هستم که در خلقت با شما متفاوت است. ❗️اینک ای قوم من! به من بگوييد اگر از طرف پروردگارم حجت و دلیلی روشن برای شما داشته باشم و مرا از نزد خود رحمتى بخشيده باشد كه بر شما پوشيده است آیا حاضر هستید تا آن نشانه را با شما در میان بگذارم؟! هرچند که می دانم از آن اکراه دارید اما بدانید که هیچ اجباری در پذیرش دلیل من و دین خدا برای شما وجود ندارد. 📚منابع: سوره هود آیات 28 تا 31 ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🧿⚫️ اما ن از دل زینب ع⚫️🧿 ✍داستان هنده همسر یزید، کنیز حضرت زینب (س) 🔰 زن یزید که سالهاى پیش در خانه عبدالله بن جعفر زیر دست حضرت زینب(س) کامل تربیت شده بود، روزگار او را به شام خراب انداخته و از جایى خبر ندارد. یک وقت بر سر زبانها افتاد که جماعتى از اسیران خارجى به شام آمده اند. این زن از یزید درخواست کرد به دیدار آنها برود. یزید گفت شب برو. 🌙 چون شب فرا رسید، بوی خوش غذایی که زن شامی با خود آورده بود، کودکان را وادار کرد تا دور او جمع شوند، سینی پر از غذا برای خرابه نشینان... اما هیچ کدام دست به سوی غذا نمی‌بردند.... خانم ام کلثوم(س) گفتند صدقه بر ما حرام است. زینب(س) بلند شد و به پیشواز زن آمد و فرمود: زن! مگر نمی‌دانی این گونه صدقات بر ما حرام است؟ برای چه این طعام را آورده‌ای؟ زن گفت: به خدا قسم این صدقه نیست، بلکه نذر است که بر من اجرای آن لازم است و برای هر اسیر و غریب طعامی به رسم هدیه می‌برم. 🔻 زن این پا وآن پا کرد و با شرم گفت: من در ایام کودکی در شهر رسول خدا (ص) بودم و به مرضی دچار شدم که طبیبان و پزشکان از معالجه من عاجز شدند. چون پدر و مادرم دوستدار اهل بیت (ص) بودند، مرا برای شفا به خانه امیرالمومنین (؏) بردند و از فاطمه زهرا (س) طلب شفا کردند. ✨ درآن زمان حسین (؏) به خانه آمد. علی (؏) فرمود: ای فرزندم! دست بر سر این دختر بگذار و از خدا شفای او را بخواه! حسین (؏) چنین کرد و از برکت مولایم شفا پیدا کردم. تا کنون هیچ مریضی در من راه نیافته است... گردش روزگار مرا به این سرزمین کشانده است و از مولای خویش دور مانده‌ام. نذر کردم هرگاه اسیر یا غریبی را ببینم تا حدی که امکان دارد به او احسان نمایم. برای سلامتی آقایم حسین (؏)، تا شاید بار دیگر به زیارت او نائل شوم و جمال ایشان را دیدار نمایم. 🏴 فرمان داد تا تختی در خرابه نصب کردند. بر تخت قرار گرفت و حال رقت بار آن اسیران او را کاملا متأثر گردانید و سؤال کرد: اى زن اسیر، شما از اهل کدام دیارید؟ حضرت زینب(س) فرمود: از اهل مدینه. آن زن گفت: عرب همه‌ی شهرها را مدینه گوید؛ شما از کدام مدینه هستید؟ فرمود: از مدینه رسول خدا(ص). آن زن از تخت فرود آمد و به روى خاک نشست. حضرت زینب(س) سبب را سؤال کرد گفت: به پاس احترام مدینه رسول خدا(ص) اى زن اسیر، تو را به خدا قسم مى‌دهم آیا هیچ در محله بنى هاشم آمد و شد داشته‌اى؟ حضرت زینب (س) فرمود: من در محله بنى هاشم بزرگ شده‌ام. آن زن گفت: اى زن اسیر، قلب مرا مضطرب کردى. تو را به خدا قسم مى‌دهم، آیا هیچ در خانه آقایم امیرالمؤمنین(؏) عبور نموده و هیچ بى‌بى من حضرت زینب(س) را زیارت کرده‌اى؟ ✨ حضرت زینب (س) دیگر نتوانست خوددارى بنماید، صداى شیون او بلند شد فرمود: حق دارى زینب را نمى‌شناسى... من زینبم ⁉ زن گفت: اگر تو زینبی پس حسینت کو؟ حضرت زینب(س) فرمود: ای زن، از حسین پرسش مى‌کنى؟! این سر که در خانه یزید منصوب است از آن حسین (؏) است. آن زن از شنیدن این کلمات دنیا در نظرش تیره و تار گردید و آتش در دلش افتاد. مانند شخص دیوانه، نعره زنان، به بارگاه یزید دوید. فریاد زد: اى پسر معاویه ، سر پسر دختر پیغمبر(ص) را در خانه من نصب کرده‌اى با اینکه ودیعه رسول خداست... 🏴 واحسیناه، واغریباه، وامظلوماه، واقتیل اولاد الادعیاء، والله یعز على رسول الله و على امیرالمؤمنین 🔥 یزید یک باره دست و پاى خود را گم کرد، دید فرزندان و غلامان و حتى عیالات او بر او شوریدند. از آن پس چنان دنیا بر او تنگ شد و زندگى بر او ناگوار افتاد که مى‌رفت در خانه تاریک و لطمه به صورت مى‌زد .... 🔥 یزید چاره‌اى جز این ندید که خط سیر خود را نسبت به اهل بیت عوض کند، لذا به عیال خود گفت: برو آنان را از خرابه به منزلى نیکو ببر. آن زن به سرعت، با چشم گریان شیون کنان، آمد زیر بغل حضرت زینب(س) را گرفت و گفت : اى سیده من، کاش از هر دو چشم کور مى‌شدم و تو را به این حال نمى‌دیدم. اهل بیت(؏) را برداشت و به خانه برد و فریاد کشید: اى زنان مروانیه، اى بنات سفیانیه، مبادا دیگر خنده کنید! مبادا دیگر شادى بکنید! به خدا قسم اینها خارجى نیستند، این جماعت اسیران ذریه رسول خدا و فرزندان فاطمه زهرا و على مرتضى على (؏) و آل یس و طه مى‌باشند. 📚 ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۱۹۱ ••●✦✧✦✧✦●•• زینب اسیر نیستــــ دو عــالــم ... اسیـــــر اوستــــ ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
شهید بهشتی فلان قـاضـی را توبیخ کرده بود.. وقتی دلیل این کار را پرسیدند ، گفت : شنیده‌ام که در ماموریت‌ها کیفش را میدهد مردم بیاورند ، توبیخش کردم تا دیگر آنها را خفیف نشمارد ...!! ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🌺🍃 🍃از بزرگی پرسیدند فلسفه حرام بودن نگاه به نامحرم چیست؟ گفت : 👀 میبینی،میخواهی،به وصالش نمیرسی،دچار افسردگی میشوی! 👀 میبینی،شیفته میشوی،عیب هارا نمیبینی،ازدواج میکنی،طلاق میدهی! 👀 میبینی ،دائم به او فکر میکنی،از یاد خــدا غافل میشوی،از عبادت لذت نمیبری! 👀 میبینی،باهمسرت مقایسه میکنی،ناراحت میشوی،بداخلاقی میکنی! 👀 میبینی،لذت میبری،به این لذت عادت میکنی، چشم چران میشوی،درنظر دیگران خوار میگردی! 👀 میبینی،لذت میبری،حب خدا دردلت کم میشود،ایمانت ضعیف میشود! 👀 میبینی،عاشق میشوی،از راه حلال نمیرسی،دچار گناه میشوی! ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
خداوند به هرڪس از او بخواهد بی‌حساب می‌بخشد ، یادمان باشد از او بخواهيم و صبور باشیم چون پاسخ او مثبت است ، شاےد ڪمے دیرتر اما قطعا بسیار بهتر خواهد داد... 🌹🍃 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
(زن و مرد شرابخوار) 🔸می گویند یکی از حاکمان در زمان خلافت خود، شب‌ها در شهر می‌گردید و از احوال مردم مطلع می‌شد. شبی از خانه ای آوازی شنید. چون از دیوار خانه بالا رفت، دید زن و مردی نشسته اند و شراب می‌خورند. حاکم به مرد گفت: "ای مرد آیا فکر می‌کنی خدای تعالی اعمال شنیع و گناهان تو را پنهان می‌کند؟" 🔹مرد گفت: "ای حاکم! اگر از من یک گناه سر زده باشد، تو از سه جهت مرتکب گناه شده ای: اول آنکه خدای گفته است تجسس در احوال مردم نکنید و تو تجسس کردی؛ و دوم آنکه گفته است: «وَأْتُواْ الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا» (بقره: ۱۸۹)و حال آنکه تو از دیوار خانه ما داخل شدی؛ و سوم آنکه خدا فرموده است: «إِذَا دَخَلْتُم بُیُوتًا فَسَلِّمُوا» (نور: ۶۱) ؛ یعنی هرگاه داخل خانه‌ها شدید، سلام کنید، و تو سلام نکردی. ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi