فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
سـ❤️ـلام دوست عزیزم
✨ امروزت پر از شادی و سلامتی و ثروت ....
ازت میخوام به مدت یک هفته:
•جنگ با خودتو تموم کنی و از سرزنش کردن خودت دست برداری.
•به دنبال سؤالهای که چرا رفت؟ چرا فلانی اون کار رو کرد؟ یا چرا فلان اتفاق افتاد نباشی!
•همهی حسرتها و کمبودهات رو فراموش کنی.
•خودت رو با دیگران مقایسه نکنی.
•منتظر آینده بهتر نباشی و سعی کنی از الانت لذت ببری.
•تو این یه هفته نه حسرت گذشته رو بخور نه به آینده فکر کن، تنها چیزی که باید برات وجود داشته باشه زمان حاله.
•و تو باید از تک تک نفسهات و تمام کار هایی که میکنی لذت ببری.
این چالش یه هفتهای رو امتحان کن.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✅ داستان #معجزه حضرت علی علیه سلام
ثروتمند شدن #طلبه فقیر
این داستان رو فاضل بزرگوار سيد جعفر مزارعى روايت كرده است که یک روز يكى از طلبههاى حوزه علمیه نجف از نظر معيشت در تنگنا شدید و دشوارى غير قابل تحملى بود که روزى از روى شكايت و فشار روحى زیاد كنار ضريح مطهر حضرت علی علیهالسلام رفت و به حضرت گفت : شما اين لوسترهاى قيمتى و قنديل هاى بیبديل را به چه سبب در حرم خود گذاشته ايد ، در حالی كه من براى اداره امور معيشتم در تنگناى شديدى هستم ؟!
شب اميرالمؤمنين عليهالسلام را در خواب می بیند كه آن حضرت به او میفرمايد : اگر میخواهى در نجف مجاور من باشى ، اينجا همين نان و ماست و فيجيل و فرش طلبگى است و اگر زندگى مادى قابل توجهى میخواهى بايد به هندوستان در شهر حيدر آباد به خانه فلان كس مراجعه كنى. چون در زدى و صاحب خانه در را باز كرد به او بگو : « به آسمان رود و كار آفتاب كند »
پس از اين خواب دوباره به حرم مطهر مشرف میشود و به حضرت عرضه میدارد : زندگى من اينجا پريشان و نابسامان است ، شما مرا به هندوستان حواله میدهيد ؟!
بار ديگر حضرت را خواب میبيند كه میفرمايد : سخن همان است كه گفتم اگر در جوار ما با اين اوضاع میتوانى استقامت ورزى ؛ اقامت كن ، اگر نمیتوانى بايد به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگيرى و به او بگويى :
« به آسمان رود و كار آفتاب كند »
پس از بيدار شدن و شب را به صبح رساندن طلبه كتابها و لوازم مختصرى كه داشت را به فروش میرساند و اهل خير هم با او مساعدت میكنند تا خود را به هندوستان میرساند و در شهر حيدر آباد سراغ خانه آن راجه را میگيرد مردم از اينكه طلبهاى فقير با چنان مردى ثروتمند و متمكن قصد ملاقات دارد ، تعجب میكنند !!!وقتى به در خانه آن راجه میرسد در میزند چون در را باز میكنند میبيند شخصى از پلههاى عمارت در حال پایین آمدن است ، طلبه وقتى با او روبرو میشود میگويد : « به آسمان رود و كار آفتاب كند »
ناگهان راجه فوراً پيش خدمتهایش را صدا میزند و میگوید : اين طلبه را به داخل عمارت راهنمايى كنيد و پس از پذيرايى از او تا رفع خستگیاش وى را به حمام ببريد و او را با لباسهاى فاخر و گران قيمت بپوشانيد. سپس مراسمی به صورتى نيكو انجام میگيرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذيرايى میشود .فردا که شد طلبه ديد محترمين شهر از طبقات مختلف چون اعيان و تجار و علما وارد شدند و هر كدام در آن سالن پر از زينت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند .طلبه از شخصى كه كنار دستش بود با تعجب پرسيد : چه خبر است ؟! فردی که کنارش بود گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است ... طلبه پيش خودش گفت : عجب پس من وقتى به اين خانواده وارد شدم كه وسايل عيش و شادی را آماده کرده اند .هنگامى كه مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد و همگان به احترامش از جاى برخاستند ، راجه نيز پس از احترام به مهمانان در جاى ويژه خود نشست
سپس رو به اهل مجلس كرد و گفت : آقايان من نصف ثروت خود را كه بالغ بر فلان مبلغ میشود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثيه به اين طلبه كه تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه كردم و همه میدانيد كه اولاد من منحصر به دو دختر است ، لذا يكى از آنها را هم كه هر یک از ديگری زيباتر است براى او عقد میبندم و شما اى عالمان دين هم اكنون صيغه عقد را پس از انتخابش جارى كنيد ...چون صيغه جارى شد طلبه كه در دريايى از شگفتى و حيرت فرو رفته بود از راجه پرسيد : شرح اين داستان چيست ؟!
راجه گفت : من چند سال قبل قصد كردم در مدح اميرالمؤمنين عليهالسلام شعرى بگويم که یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع ديگر را بگويم ، به شعراى فارسى زبان در هندوستان مراجعه كردم ، مصراع های گفته شده آنها چندان مطلوب نبود و به شعراى ايران نیز مراجعه كردم ، مصراع های آنان هم چندان چنگى به دل نمیزد ؛ پيش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر كيميا اثر اميرالمؤمنين علیهالسلام قرار نگرفته است
لذا نذر كردم اگر كسى پيدا شود و مصراع دوم اين شعر را به صورتى مطلوب بگويد ، نصف دارايى ام را به او ببخشم و دختر زيباتر خود را به عقد او درآورم که پس از مدتی شما آمديد و مصراع دوم را گفتيد . ديدم از هر جهت اين مصراع شما درست و كامل است و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟!
راجه گفت : من گفته بودم :
« به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند »
طلبه در حالی که بغض در گلو داشت گفت : مصراع دوم از من نيست بلكه لطف خود حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام است .
راجه سجده شكر كرد و خواند👇
« به ذره گر نظر لطف بوتراب كند
به آسمان رود و كار آفتاب كند »
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🌹داستان آموزنده🌹
روزی روزگاری یک هیزم شکن خیلی قوی برای کار سراغ یک تاجر الوار رفت؛ تاجر او را استخدام کرد و دستمزد خوبی برایش تعیین کرد. همچنین شرایط کاری بسیار خوب بود، بنابراین هیزم شکن تصمیم گرفت کارش را به نحو احسن انجام دهد، تا محبت صاحب کار خود را جلب کند.
رئیس جدید به او یک تبر داد و محل کارش را نشان داد. روز اول هیزم شکن ۱۸ درخت را قطع کرد. رئیسش به او تبریک گفت و از او خواست به همین روش به کار خود ادامه دهد.
تاجر بسیار هیجان زده بود تا ببیند روز بعد هیزم شکن چند درخت قطع می کند. اما روز بعد او توانست فقط ۱۵ درخت را بیندازد. روز بعد هیزم شکن تلاش خود را بیشتر کرد، ولی فقط ۱۰ درخت قطع کرد… هر روزی که میگذشت، هیزم شکن با تمام تلاشی که میکرد تعداد کمتری میتوانست قطع کند.
هیزم شکن با خود فکر کرد من باید قدرت خود را از دست داده باشم. بنابراین پیش رئیس خود رفت و از او معذرت خواهی کرد و گفت نمیدانم چه اتفاقی افتاده است که هر روز توانایی من در قطع درختان کمتر میشود.
تاجر در جواب پاسخ داد: « آخرین باری که تبر خود را تیز کردی کی بود؟ » هیزم شکن پاسخ داد: تیز کردن؟ من وقتی برای تیز کردن تبر نداشتم چون خیلی مشغول…
در این لحظه هیزم شکن به فکر فرو رفت و در کمال شرمندگی به اشتباه خود پی برد.
.
آیا شما نیز تبر زندگی خود را با استفاده از تجربيات و عبرت گرفتن از گذر ايام تیز میکنید؟
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
6.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دزدی فقط بالا رفتن از دیوار مردم نیست.
وقتی تعمیرکار ماشین با دست های چرب و چیلی و در حالیکه عرق پیشانی اش را پاک می کند، برای تعویض یک پیچ که حق العمل اش پنج هزار تومان است از شما دویست هزارتومان می گیرد؛ این دزدی است.
وقتی کارمند مملکت به جای کار کردن وقت اش را صرف دیدن فیلم و دانلود موسیقی می کند؛ این دزدی است...
وقتی راننده تاکسی، مسافر شهرستانی ناآشنا را در شهر دور خودش می چرخاند و دو برابر کرایه می گیرد؛ این دزدی است.
وقتی پزشکی برای خیر رساندن به همکار و رفیق رادیولوژیست اش، بیمار بی خبر از همه جا را به او حواله می کند؛ این دزدی است...
وقتی استاد دانشگاه بدون مطالعه سرکلاس حاضر می شود و برای پر کردن وقت کلاس از دانشجوها می خواهد یکی یکی بیایند و کنفرانس بدهند؛ این دزدی است.
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
#پروفایل | #profile | #استوری
•
•
حسن بن الجَهم از اصحاب امام رضا علیه السلام از امام علیه السلام سوال کرد:
- دلم میخواهد بفهمد من در دل شما چه مقامی دارم؟ من در دل شما چگونه هستم؟♥️🌙°
.
امام جواب دادند به دل خودت نگاه کن ببین من در دل تو چگونه هستم هر طوری که من در دل تو هستم تو هم در دل من همانطور هستی.🌱•💚••
.
اخلاق اسلامی/صفحه۱۰۱
#امام_زمان
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده #معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش شبانگاهی🔥☕
پروردگارا با ایمان و شهامت
راههای زندگی را در می نوردم
و آگاهم که پیوسته با منی و هر جا
که هستم محافظم تویی...
به راستی وقتی که تو اینقدر نزدیکی
از چه بیم دارم؟
چگونه احساس تنهایی کنم...
و چگونه راه را گم کنم...بینایم گردان تا
وجودم به درک حضورت نایل آید.الهی آمین
شبتون آرام و در پناه خـــــداوند مهربان⭐🌙
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌺دنیـا را همیشه
از دریچه ای نو بنگر....
عزیز دل
خوب بیاندیش...
روزت رابساز که خالقِ لـحظات زیبای زندگـیت
"خودت" هستی...
امروز با خودت تکرار کن ، من خالق لحظات زندگی خودم میباشم ، هر آنچه در زندگی تجربه میکنم ،نتیجه افکار خودم میباشد ، خوب می اندیشم و آینده را خوب میسازم ..
خداوندا سپاسگزارم 🙏
امروز رو قبلا هرگز نديده بودى!
از هر ثانيه اش لذت ببر...
سلام بر دوستان عزیزم 🍃🌺
امروزتون متفاوت
روزتون عالی در پناه خداوند مهربان💚
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#یک_داستان_یک_پند
🔸️گویند: لیلی برای رسیدن به مجنون نذر کرده بود و شبی همهٔ مردم فقیر را طعام میداد. مجنون از لیلی پرسید: نذرت برای چیست؟ لیلی گفت: برای رسیدن به تو! مجنون گفت: ما که به هم نرسیدهایم. لیلی خشمگین شد و گفت: مگر همین که تو برای غذا آمدهای و من تو را میبینم، رسیدن به تو نیست؟ برو در صف بایست!
🔸مجنون در صف ایستاد که از دست لیلی غذا بگیرد و لیلی یک چشمش به مجنون بود. هنگامی که نوبتِ دادن غذا به مجنون شد؛ لیلی به بهانهای ظرف مجنون از دست خود انداخت و شکست.
🔸پنج بار این کار را تکرار کرد تا مجنون برود و ظرف دیگری بیاورد و در آخر صف بایستد تا او را بیشتر ببیند. چون ظرف مجنون را لیلی میشکست به مجنون گفتند: برو! او تمایلی برای غذادادن به تو ندارد، میبینی ظرف تو را میشکند که بروی ولی تو حیاء نداری و هر بار برمیگردی.
💞مجنون سخنی به راز گفت:
#اگربادیگرانشبودمیلیچراجاممرابشکستلیلی
🌺 ️عاشقان خدا نیز چنیناند، اگر خدا زمان درخواست، دعای آنها را سریع اجابت نمیکند، دوست دارد صدای آنان را بیشتر بشنود و بیشتر در حال عبادتشان ببیند.
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✍جوانی با شیخ پیری به سفر رفت. جوان در کنار برکهای بود که ماری به سمت شیخ آمد ولی شیخ فرار کرد. پیر گفت: خدایا! مرا ببخش، صبح که از خواب بیدار شدم به همسایه گمان بدی بردم. جوان گفت: مطمئنی این ماری که به سمت تو آمد به خاطر این گناهت بود؟! پیر گفت: بلی! جوان گفت: از کجا مطمئنی؟! پیر گفت: من هر روز مواظب هستم گناه نکنم و چون دقت زیادی دارم، گناهانم را که از دستم رها میشوند زود میفهمم و بلافاصله توبه میکنم و اگر توبه نکنم، مانند امروز دچار بلا میشوم.
🔥ای جوان! تو هم بدان اگر اعمال خود را محاسبه کرده و دقت کنی که مرتکب گناه نشوی، تعداد گناهانت کم میشود و زودتر میتوانی در صورت رسیدن بلایی، علت گناه و ریشۀ آن بلا را بشناسی. بدان پسرم! بقالی که تمام حساب و کتاب خود را در آن لحظه مینویسد، اگر در شب جایی کم و کسری بیاورد، زود متوجه میشود، اما اگر این حساب و کتاب را ننویسد و مراقب نباشد، جداکردن حساب سخت است. پسرم! اگر دقت کنی تا معصیت تو کمتر شود بدان که به راحتی، ریشۀ مصیبت خود را میدانی که از کدام گناه تو بوده است....
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاهی وقتا باید یه نقطه بذاری باز شروع کنی،
باز بخندی، باز بجنگی
باز بیفتی و محکمتر پاشی
گاهی باید یه لبخند خوشگل
به همه تلخیا بزنی و بگی
مرسی که یادم دادین
به خودم تکیه کنم❗️
#شب_بخیر 💚
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi