کاری که خوشحالت میکنه رو انجام بده
روزا دیگه بر نمیگردن.🍃
و چقدر دیر می فهمیم که
زندگی ایستگاهی نیست که
شتابان به دنبالش می رویم
بلکه همین روزهاییست که منتظر گذشتنش هستیم!
💚امروزتون پر از خیر و برکت💚
#انگیزشی
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیامبر(ص):
علی تقسیم کننده بهشت وجهنم است.
دشمن به بهشت وارد نمیشود
دوست از بهشت دور نمیشود.
خداوند علی را بر حفظ به نگهداری از اهل زمین و اسمان موکل کرده است.
اگاه باشید که نبوت من تحت ولایت امیرالمومنین علی صلوات الله علیه است.
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️یا این دل شکسته ما را صبور کن
🔹یا لااقل به خاطر زینب ظهور کن
▪️دیگر بتاب از افق مکه ماه من
🔹این جاده های شب زده را غرق نور کن
▪️با ذوالفقار حضرت مولا بیا و بعد
🔹دل های شیعه را پر از حس غرور کن
🤲بحق حضرت زینب سلام الله علیها 🤲اللّهم عجل لولیک الفرج🤲
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚طول عمر حضرت خضر
در خصوص طول عمر حضرت خضر علیهالسلام نظر شما را به روایتی که از قول امام صادق علیهالسلام نقل کردهاند جلب میکنیم:
آن بنده صالح خدا خضر، خداوند عمر او را نه برای رسالتش طولانی گردانید و نه به جهت کتابی که بدو نازل کند و یا اینکه بهوسیله او و شریعتش، شریعت پیامبران پیش از خود را نسخ کند و نه به جهت امامتی که بندگانش بدو اقتدا نمایند و نه به خاطر طاعتی که خدا بر او واجب ساخته بود؛ بلکه خدای جهانآفرین، بدان دلیل که اراده فرموده بود عمر گرامی قائم عجلاللهتعالیفرجهالشریف را در دوران غیبت او بسیار طولانی سازد و میدانست که بندگانش بر طول عمر او ایراد و اشکال خواهند نمود، به همین جهت عمر این بنده صالح خویش (خضر) را طولانی ساخت که بدان استدلال شود و عمر قائم ـ علیهالسلام ـ بدان تشبیه گردد و بدینوسیله اشکال و ایراد دشمنان و بداندیشان باطل گردد. بدون تردید او زنده است و اکنون بیش از شش هزار سال از عمر شریفش میگذرد.
۲. علامه محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۲۲۲.
۳. شیخ صدوق، کمالالدین، ج ۳، ص ۳۵۷.
۴. یوم الخلاص، ص ۱۵۷.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 از مالك اشتر
روزي مالك اشتر ره مي گذشت در بازار كوفه،و بر تن ان جناب پيراهني از خام و بر سرش عمامه اي از خام بود.
يكي از مردمان بازاري-كه او را نمي شناخت-به نظر حقارت به او نگاه كرد و از روي استهزا و استخفاف بندقه يعني گلوله گلين به جانب ان جناب افكند. مالك از او بگذشت و چيزي به او نگفت.
پس به ان مرد گفتند كه: ايا دانستي كه با چه كسي اين اهانت و استهزا نمودي؟گفت نه.
گفتند اين شخص مالك اشتر يار امير المومنين(ع) بود.آن مرد را ترس و لرزه گرفت و عقب مالك برفت تا او را دريابد و عذرخواهي نمايد.مالك را يافت كه در مسجد رفته و به نماز ايستاده. چون از نماز فارغ شد،ان مرد افتاد روي پاهاي مالك كه ببوسد. مالك فرمود: كه چه امر است؟
گفت:عذر مي خواهم از ان جسارتي كه كردم.مالك فرمود:باكي نيست بر تو،به خدا سوگند كه من داخل مسجد نشدم مگربراي انكه استغفار كنم براي تو.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 داستانهای علما: مرجعیت دینی و کار در مزرعه
در اعیان الشیعه درباره مرحوم شیخ حسن بحرانی از کتاب «انوار البدرین» نقل کرده است:
شیخ حسن با آن همه علم وفضل کار یدی انجام می داد و برای گذران زندگی خود وخانواده اش کار می کرد، شیخ ثقه احمد بن صالح برای من نقل کرد که مسائلی چند از جانب علمای اصفهان به وسیله حاکم بحرین که منصوب از طرف دولت ایران بود برای علمای بحرین فرستاده شده بود، تا جواب آن را بدهند. از جمله برای مرحوم شیخ حسن بحرانی مسائلی فرستاده شده بود.
قاصد برای رساندن مسائل وگرفتن جواب به «دهستان» رفت که قریه ای کوچک است ومردمی فقیر دارد که با دلو از چاه آب کشیده و باغات اندک خود را آبیاری می کنند.
در آنجا سراغ شیخ را گرفت. او را به آن قاصد نشان دادند، قاصد مردی را دید ضعیف الجثه که بوسیله دلو برای مرزعه کوچک خود آب می کشد.
گمان کرد او را مسخره کرده اند، خشمگین شد و آنهایی را که او را به او نشان دادند بزد.
شیخ ماجرا را دانست و کسی به نزد او فرستاد وبه او فهماند که شیخ حسن بحرانی خود اوست.
آنگاه دختر بچه خود را که به او کمک می کرد فرستاد قلم و دوات آورد و بدون مراجعه به کتابی جواب مسائل را نوشت.
مرد قاصد که ابهت و جلالت علمای ایران را دیده بود از دیدن آن منظر متعجب شد. (اعیان الشیعه، ج5،ص260)
منبع: مردان علم در میدان عمل، سید نعمت الله حسینی، دفتر انتشارات اسلامی (وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم)، جلد 1.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 ادب بالاتر از محبت!
چرا خوب شوهرداری کردن برای خانمها حکم جهاد دارد؟
#حجت_الاسلام_پناهیان
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 داستانهای پیامبر اکرم (ص): اویس قرنی و اطاعت مادر
گويند اويس شتربانى مى كرد و از اجرت آن مخارج مادر خود را مى داد. يك روز از مادر اجازه خواست كه براى زيارت پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به مدينه رود.
مادرش گفت اجازه مى دهم به شرط آنكه بيش از نصف روز در مدينه توقف نكنى. اويس حركت كرد وقتى به خانه پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) رسيد اتفاقا ايشان هم تشريف نداشتند.
ناچار اويس بعد از يكى دو ساعت توقف پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) را نديده به يمن مراجعت كرد. چون حضرت به خانه برگشت پرسيد اين نور كيست كه در اين خانه تابيده؟
گفت شتربانى كه اويس نام داشت به اينجا رسيد و بازگشت. فرمود آرى اويس در خانه ما اين نور را به هديه گذاشت و رفت .
درباره چنين شخصى پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مى فرمايد يفوح روائح الجنة من قبل القرن و اشوقاه اليك يا اويس القرن،
نسيم بهشت از جانب يمن و قرن مى وزد چه بسيار مشتاقم به ديدارت اى اويس قرنى .
📚منتهى الامال ، ج 1، ص 142.
📚آگاه شویم، حسن امیدوار،جلد دوم.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 #ایام_فاطمیه
♨️پیامبر زنده است به فاطمه زهرا
🎤 #آیت_الله_وحید_خراسانی
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 داستانک
امام صادق سلامالله علیه که به اقتضای زمان، زندگی را بر خاندان خود توسعه داده بود، یک وقت اتفاق افتاد که نرخ خواربار ترقی کرد و قحط و غلا پدید آمد. به خادم خود فرمود:
چقدر آذوقه و گندم ذخیره موجود داریم؟ عرض کرد: زیاد داریم، تا چند ماه ما را بس است.
فرمود: همه آنها را ببر و در بازار به مردم بفروش. گفت: اگر بفروشم دیگر نخواهم توانست گندمی تهیه کنم. فرمود لازم نیست، بعد مثل سایر مردم روز به روز از نانوایی تهیه خواهیم کرد، و دستور داد از آن به بعد خادم نانی که تهیه میکند نصف جو و نصف گندم باشد، یعنی از همان نانی باشد که اکثر مردم استفاده میکردند.
فرمود: من تمکن دارم به فرزندان خودم در این سختی و تنگدستی نان گندم بدهم، اما دوست دارم خداوند ببیند من با مردم مواسات میکنم.
📚 مجموعه آثار شهید مطهری. ج ۱۸، ص ۴۳
شیوه ی زندگی ائمه ی اطهار ما اینگونه بوده و هست که ما افتخار میکنیم به این که شیعه ی اثنی عشری هستیم
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚پسر چوپان پاک
روزى شاه عباس با لباس درويشى در شهر مىگشت. غروب شد. شب هر چه گشت جائى براى خوابيدن پيدا کند نتوانست.
به او گفتند در سه فرسنگى شهر چوپانى هست که مهمان مىپذيرد. پادشاه به آنجا رفت. چوپان به درويش گفت زنم آبستن است و نمىتواند از مهمان پذيرائى کند. درويش اصرار کرد و چوپان قبول کرد.
بعد از شام، زن چوپان شروع کرد به آه و ناله. چوپان به درويش گفت: زنم در حال زائيدن است و من هم همين يک اتاق را دارم.
شاهعباس گفت: يک مقدار هيزم به من بده در ايوان آتش روشن مىکنم و مىنشينم. چوپان رفت دنبال قابله. زن چوپان يک پسر به دنيا آورد. صبح رمالى آوردند.
رمال رمل انداخت و گفت: اين پسر با دختر شاهعباس عروسى مىکند. شاهعباس تصميم گرفت پسر را بخرد و ببرد و به دست جلاد بسپارد.
به چوپان گفت: من بيست سال است که فرزندى ندارم. هر چه بخواهى به تو پول مىدهم، پسرت را به من بفروش. چوپان مخالفت کرد زن چوپان گفت: ما باز هم بچهدار مىشويم. بچه را بده. زن چوپان سه روز به بچه شير داد. بعد شاهعباس به اندازهٔ دو برابر وزن بچه ليره به چوپان داد و بچه را به قصر برد.
شاهعباس دو وزير داشت. يکى کافر و ديگرى مسلمان بود. شاهعباس بچه را به وزير مسلمان داد و گفت: ببر و او را بکش...
وزير بچه را بود ولى دلش سوخت و او را در غارى گذاشت. بعد پيراهن بچه را با خون کلاغى که شکار کرده بود، خونين کرد و آورد پيش شاه فردا که شد چوپان گله را به بالاى آن کوه برد. به امر خدا بزى مأمور شد که به بچه شير بدهد.
وقتى چوپان گله را برگرداند، صاحب بز ديد و شير ندارد و به چوپان اعتراض کرد. روز دوم هم همينطور شد. روز سوم چوپان بز را تعقيب کرد و بچه را ديد و او را با خود به خانه آورد.
ده سال گذشت. در اين مدت هم چوپان صاحب فرزندى نشد. پس از پانزده سال، شاهعباس با لباس درويشى به در خانه چوپان رفت.
غروب که شد از چوپان پرسيد چند فرزند داري؟ چوپان گفت: فرزندى ندارم اين پسر را هم در خرابهاى پيدا کردهام.
شاهعباس فهميد که پسر همان است که قرار بود وزير او را بکشد. نامهاى نوشت و به پسر داد که به قصر ببرد. در آن نامه نوشته شده بود که پسر را بکشند. پسر نامه را برداشت و برد نزديکىهاى قصر کنار نهرى خوابيد. دختر پادشاه که از حمام برمىگشت پسر را ديد و عاشقش شد.
ديد گوشهٔ نامهاى از جيب او بيرون آمده نامه را برداشت و خواند و فهميد که پدرش دستور داده او را بکشند. آن را پاره کرد و نامهٔ ديگرى نوشت که طلاق دختر را از پسر وزير بگيرند و براى پسر حامل نامه عقد کنند و رفت.
پسر بيدار شد. نامه را به دست وزير داد. وزير نامه را خواند، ملائى را خبر کرد. طلاق دختر را از پسر خود گرفت و او را به عقد پسر درآورد و بعد عروس و داماد را با صد سوار به خانهٔ چوپان بردند. پادشاه وقتى آنها را ديد مبهوت ماند و با خود گفت: آنچه خدا خواهد همان خواهد شد....
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
سلام روزتون بخیر
امروز قلم موی اراده
را بردار آغشته
به رنگ عشق کن
رنگ تازه ای بزن
بربوم زندگی
تا جان بگیرند طرح
های آرزوهای قشنگت...
▣
There is always something good coming.
Remember that.
هميشه يه چيز خوب تو راهه.
اينو يادت باشه...☘
#انگیزشی
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
┄┅┄┅┄ ❥❥ ┄┅┄┅┄
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
┄┅┄┅┄ ❥❥ ┄┅┄┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
سخنرانی #استاد_دانشمند
🎥موضوع: آقای خونه خوش اخلاق باش
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ!؟
گفتم:ﻋﺒﺎﺱ ﺁﻗﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺁﻣﺪﺕ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻣﯿﭽﺮﺧﻪ؟
ﮔﻔﺖ:ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺷﮑﺮ، ﮐﻢ ﻭ ﺑﯿﺶ ﻣﯿﺴﺎﺯﯾﻢ، ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺩﺵ
ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ.ﮔﻔﺘﻢ:
ﺣﺎﻻ ﻣﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﻟﻮ ﻧﻤﯿﺪﯼ؟
ﮔﻔﺖ:ﻧﻪ ﯾﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻗﻨﺎﻋﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻫﻢﮐﺎﺭ ﺩﯾﮕﻪﺍﯼ ﺟﻮﺭ ﺑﺸﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻡ، ﺧﺪﺍ ﺑﺰﺭﮔﻪ
ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻩ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻤﻮﻧﻢ.
ﮔﻔﺘﻢ:ﻧﻪ. ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ.
ﮔﻔﺖ:ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺣﻞ ﺷﺪﻩ، ﺧﺪﺍﺭﺯﺍﻗﻪ، ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ ...
ﮔﻔﺘﻢ:ﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﻣﺎ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ، ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ ﺩﯾﮕﻪ!
ﮔﻔﺖ:ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﯾﻪ ﺗﺎﺟﺮ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﺗﻮﯼ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻫﺴﺖ ﻫﺮ ﻣﺎﻩ ﯾﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺍﻡ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﮐﻤﮏ ﺧﺮﺟﻢ ﺑﺎﺷﻪ.
ﮔﻔﺘﻢ:
ﺁﻫﺎﻥ. ﻧﺎﻗﻼ ﺩﯾﺪﯼ ﮔﻔﺘﻢ، ﺣﺎﻻ ﺷﺪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ. ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﻧﻤﯿﮕﯽ؟
ﮔﻔﺖ:ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻑ، ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﮑﺮﺩﯼ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻪ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭ
ﮐﺮﺩﯼ. *ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ!؟*
✨ وكَفَى بِاللَّهِ وَلِيًّا وَكَفَى بِاللَّهِ نَصِيرًا ﴿۴۵﴾
✨كافى است كه خدا سرپرست شما باشد و كافى است كه خدا ياور شما باشد (۴۵)
📚سوره مبارکه النساء ️بخشی از آیه ۴۵
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 تیزهوشی در کودکی
حضرت فاطمه ی زهرا(س) همواره امام حسن (ع) را که بیش از هفت سال نداشت به مسجد می فرستاد تا آنچه را که رسول خدا (ص) در میان مسلمین مطرح می کند به خاطر بسپرد و شنیده های خود را برای مادر بازگو کند. امام (ع) نیز به صورتی شیوا و شیرین گفته های جدش را در خانه برای مادرش بیان می کرد.
در آن روزها، هرگاه امیر مومنان (ع) به منزل می آمد در کمال تعجب می دید که حضرت زهرا (س) از آیات تازه ی قرآن و روایات رسول خدا (ص) آگاه است!. پس از او پرسید: این علوم و معارف را چگونه بدست آوردی؟
حضرت زهرا (س) فرمود: هر روز فرزندم حسن مرا از آیات و روایات تازه آگاه می کند.
در یکی از روزها امیر مومنان (ع) در منزل مخفی شد تا سخن گفتن کودک خود را ملاحظه فرماید. پس امام (ع) طبق معمول وارد خانه شد تا آنچه از پیامبر اکرم (ص) شنیده بود، برای مادر بیان نماید ولی این بار برخلاف همیشه، هنگام تکلم وی دچار لکنت می شد و کلمات را به زحمت ادا می کرد.
حضرت فاطمه (س) متعجب شد و فرمود: پسرم چرا امروز در سخن گفتن ناتوان شده ای؟
امام مجتبی (ع) فرمود: مادرجان! گویا شخص بزرگی سخنانم را می شنود، از این رو زبانم لکنت گرفته. ..!
در این حال امیر مومنان علی علیه السلام از پشت پرده بیرون آمد و فرزندش را در آغوش گرفته و بوسید.
(مناقب آل ابیطالب،ابن شهر آشوب،ج4،ص18)
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
ساده زیستی حضرت زهرا سلام الله علیها
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
سلمان فارسی می گوید: روزی حضرت فاطمه (س) را دیدم که چادری وصله دار و ساده بر سر دارد. در شگفت ماندم و تعجب کردم، گفتم: عجبا! دختران پادشاه ایران و روم بر کرسی های طلایی می نشینند و پارچه های زربافت به تن می کنند و این دختر رسول خداست که نه چادرهای گران قیمت بر سر دارد و نه لباس های زیبا. فاطمه (س) پاسخ داد: ای سلمان! خداوند بزرگ لباس های زینتی و تخت های طلایی را برای ما در روز قیامت ذخیره کرده است.
حضرت زهرا (س) سپس به محضر پيامبراکرم (صلى الله عليه و آله) آمدند و گفتند:
یا رسول اللّه سلمان از لباس ساده من تعجب مى کند! قسم به خدایى که تو را به پیامبرى برانگیخته است، مدت پنج سال است که زیرانداز شبانه من و على پوست گوسفندى است که روزها علوفه شترمان را بر روى آن مى ریزیم، و شب ها بر روی او میخوابیم و بالش ما نیز قطعه پوستى است که درون آن از لیف درخت خرماست.
📚بحارالانوار ج43 ص 87 ح 9
نهج الحیاة، فرهنگ سخنان فاطمه (س)، ص 162
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 خواص بیماری از منظر دین
یا سلمان! انّ لک فی علتک إذا اعتلک ثلاث خصالٍ: أنت من الله بذکر، و دعاؤک فیها مستجاب، و لاتدع العلّة علیک ذنباً إلا حطّته عنک. متّعک الله بالعافیة إلی انقضاء اجلک.[1]
حضرت خطاب به سلمان می فرمایند: وقتی بیمار می شوی، خدای متعال سه امتیاز برای تو قرار می دهد، بیماری از امور نامطلوب زندگی انسان است، منتهی مانند همۀ پدیده های دیگر زندگی، گاهی بواطنی بوجود دارد که توجّه به آن بواطن قضاوت انسان را در مورد حادثه تغییر می دهد. بیماری در بادی نظر یک امر نامطلوبی است لکن این سه فایده را در خود دارد:
تو را به یاد خدا می اندازد، در حالت آسایش و رفاه انسان غفلت می کند ولی در حال سختی و بیماری انسان بطور طبیعی به یاد خدا می افتد. پس غفلت را از بین می برد.
دعایت مستجاب می شود، دعای بیمار چون با توجّه و از اعماق دل و با انگیزه است، دعای واقعی است، طبعاً چنین دعایی مستجاب است مگر موانعی برای استجابت باشد.
درد و بیماری گناهان تو را از تو می گیرد، خداوند هر چه سختی در کفّۀ انسان بگذارد، در مقابلش در آن کفّۀ دیگر اجر و ثواب است. در ترازوی اعطاء الهی تعادل و هماهنگی وجود دارد.
این سه خصوصیت در بیماری هست، امّا اینکه عافیت و صحّت را امر نامطلوب بدانیم، این طور نیست؛ لذا بعد حضرت دعا می کنند می فرمایند: خداوند هیچ بیماری ای متوجّه تو نکند تا زنده هستی.
بنابراین، بیماری هر چند ظاهری تلخ و ناگوار دارد امّا اگر انسان توجّه کند می بیند باطن آن شیرین است و جبران می کند آن تلخی ظاهر را.
پی نوشت:
[1] النوادر، صفحۀ143.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 #فضیلت_دائم_الوضو_بودن
❄️ با آنکه آیات و روایات زیادی بر دایم الوضو بودن تأکید دارند، با این حال وضو گرفتن برای بسیاری از ما سخت است!
💥 گویا نمی دانیم چه خیر کثیری را از دست
می دهیم :
1⃣ رزق و روزیت فراوان می گردد
🔶 از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمودند: کسی که دوست دارد بر خیر و برکت منزلش بیفزاید، هنگام غذا خوردن وضوء بگیرد…
2⃣ خشک نکردن آب وضو حسنه دارد
🔶 امام صادق (علیه السلام) فرمودند : کسى که وضو بگیرد و با حوله اعضاى وضو را خشک کند، یک حسنه براى او نوشته مى شود
و کسى که وضو بگیرد و صبر کند تا دست و رویش خود خشک شوند، سى حسنه براى او نوشته مى شود…
3⃣ عمرت زیاد می شود
🔶 رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: سعی کن طاهر و با وضو باشی که خداوند بر طول عمرت می افزاید….
4⃣ خواب با وضو ، عبادت است
🔶 رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: کسی که با وضو بخوابد بستر او برایش مسجد می شود، و خوابش (ثواب کسی را دارد که) به نماز مشغول است تا این که شب را به صبح رساند
🔹و اگر کسی بدون وضو خوابید بسترش برای او قبر خواهد بود و مانند مرداری می ماند تا صبح شود….
5⃣ مرگ با وضو ، شهادت است
🔶 رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود: اگر توانستی شب و روز با وضو باشی این کار را انجام بده، زیرا اگر در حال وضو از دنیا بروی شهید خواهى بود…
6⃣ در قیامت نورانی می شوی
🔶 پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) می فرمایند:
فردای قیامت خدای متعال امّت من را بین بقیّه ی امّتها در حالی محشور میکند که به خاطر وضویی که در دنیا گرفتند روسپیدند و پیشانیهای نورانی دارند
📖 مستدرک الوسائل ؛ ج۱ ص۳۵۶
📖 بحارالأنوار: ج۸۰، ص۳۱۴
📖 وسایل الشیعه: ج۱، ص ۲۹۷
📖 ثواب الاعمال، شیخ صدوق
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🟢آیت اللهی که درحال بیهوشی پرفسوری را مسلمان کرد
مرحوم آیت الله سیدمحمدهادی میلانی دچار بیماری معده شده بودند
پروفسور بولون جراح حاذق بلژیکی که درآن زمان (۱۳۸۲ ه ق) درشهر مشهد مشغول کار بودایشان راعمل کرد
پرفسور پس ازیک عمل۳ساعته زمانیکه آن مرجع تقلید درحال به هوش آمدن بود، به مترجمش گفت تمام کلماتی که ایشان درحین به هوش آمدن میگوید را برایش ترجمه کند
ایت الله میلانی درآن لحظات فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی را قرائت میکرد
پروفسور برلون بعد ازدیدن این صحنه گفت:
برای مسلمان شدن چه باید بکنم و چه بگویم...
وقتی علت را پرسیدند،گفت:
تنها زمانی که انسان شاکله وجودی خود را بدون این که بتواند برای دیگران نقش بازی کند، نشان میدهد، درحالت به هوش آمدن بعدازعمل است و من دیدم این آقا، تمام وجودش محو خدا بود
درآن حال به یاد اسقف کلیسای کانتربری افتادم که چندی پیش درهمین حالت وپس ازعمل در کنارش ایستاده بودم، دیدم او ترانه های جوانان آن روزگار را زمزمه میکرد،درآن لحظه فهمیدم حقیقت، نزد کدام مکتب است
طبق وصیت پرفسور،اورادرشهری که قبرمرحوم میلانی بود دفن کردند (مشهد،خواجه ربیع)
📚گلشن راز،ج ۲،۷۶
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 امشب
✨دستها را برده ام بالا
💚سپردم دل به آن والا
✨و از عمق وجود خود
💚خدایم را صدا کردم
✨نمیدانم چه میخواهی
💚ولی من برای تو
✨برای رفع غمهایت
💚برای قلب زیبایت
✨برای آرزوهایت
💚به درگاهش دعاکردم
شبتون بخیر💚
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🕊🌹🕊
مهر شما همان
ڪیمیایے است ڪہ
روزگار مرا قیمتے مےڪند...
من بہ اعتبار محبت شما
نفس مےڪشم
اے قرار دل بے قرارم...
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
سلام بر تنها گل نرگس✋💚
روزتون مهدوی💚
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📖 داستانک
جوانی به حکیمی گفت: «وقتی همسرم را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است. وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند. وقتی ازدواج کردیم، خیلیها را از او زیباتر یافتم. چند سالی را که را با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زنها از همسرم بهتراند.»
حکیم گفت: «آیا دوست داری بدانی از همه اینها تلختر ون ناگوارتر چیست؟» جوان گفت: «آری.» حکیم گفت: «اگر با تمام زنهای دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد که سگهای ولگرد محله شما از آنها زیباترند.» جوان با تعجب پرسید: «چرا چنین سخنی میگویی؟»
حکیم گفت: «چون مشکل در همسر تو نیست. مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی طمعکار و چشمانی هیز داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند. آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟»
جوان گفت: «آری.»
حکیم گفت: «مراقب چشمانت باش.»
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi