بسم الله
🌱دعايي كه توفيقات سلب شده را باز مي گرداند ...
🍃حضرت استاد فاطمی نيا :
🔸️ماه رجب، ماه توبه است.يكي از ادعيه اي كه اگر به معناي آن توجه كنيم بسيار موثر است ، دعاي " يا مُقيلَ العَثَرات" است. (اي خدايي كه لغزش ها را اقاله مي كند و ناديده مي گيرد)
🔸️ما خدايي داريم كه بسيار مهربان است و گناهان ما را اقاله ميكند ، به اين معنا كه اگر پشيمان شويم و توبه كنيم ، اصلا با ما طوري معامله ميكند مثل اينكه گناهي مرتكب نشده ايم!
🔸️گاهی مواقع دراثر گناه ، بعضي توفيقات از انسان سلب ميشود ؛ اگر اين دعا را با توجه و حضور قلب در قنوت يا سجده خود بگويد ، توفيقات بازمي گردد.
.
📙برگرفته از سخنرانی ایشان
.
🔸️متن دعا :
«یا مُقیلَ الْعَثَراتِ اَقِلْنی عَثْرَتی. یا مُجیبَ الدَّعَواتِ اَجِبْ دَعْوَتی. یا سامِعَ الاَْصْواتِ اِسْمَعْ صَوْتی وَارْحَمْنی وَتَجاوَزْ عَنْ سَیِّئاتی وَما عِنْدی، یا ذَالْجَلالِ وَاالاِْکْرامِ؛
#ترجمه : ای در گذرنده لغزشها، از لغزش [و خطایم [در گذر. ای اجابت کننده درخواستها، دعاهایم را بپذیر. ای [خدایی] که صداها را میشنوی، صدایم را بشنو [و به من توجّه فرما] و مرا مورد رحمت خویش قرار بده، و از بدیهای من و آنچه نزد من است در گذر، ای صاحب جلالت و بزرگواری.»
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🌹🍃
💥عجب متن قشنگی
گفتم خدایاچگونه آغازکنم؟؟؟
گفت به نام من
گفتم خدایاچگونه آرام گیرم؟؟؟
گفت به یادمن
گفتم خدایاخیلی تنهایم؟؟؟
گفت تنهاترازمن؟
گفتم خدایاهیچ کسی کنارم نمانده؟؟؟
گفت به جزمن
گفتم خدایاازبعضی هادلگیرم
گفت حتی ازمن؟
گفتم خدایاقلبم خالیست
گفت پرکن ازعشق من
گفتم دست نیازدارم
گفت بگیردست من
گفتم بااین همه مشکل چه کنم؟؟؟
گفت توکل کن به من
گفتم احساس میکنم خیلی ازت دورم
گفت نه،نزدیکترین به تو ،من
گفتم برای ارزوهایم چه کنم؟؟؟
گفت تلاش و به امیدمن
گفتم خدایاچرا اینقدر میگويی من؟؟؟
گفت چون من ازتوهستم وتوازمن..
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 پیرمرد قفل ساز
قفل ساز نشسته و با او گرم گرفته بودند و سخن می گفتند.در همین حال می بیند پیرزنی ناتوان و قد خمیده ،عصا زنان آمده و با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت: «برای رضای خدا این قفل را به مبلغ سه شاهی از من بخرید. من سه شاهی پول نیاز دارم.»
پیرمرد با کمال سادگی گفت: «این قفل دو عباسی و هشت شاهی ارزش دارد، من آن را به هفت شاهی می خرم زیرا در معامله دو عباسی بیش از یک شاهی منفعت بردن بی انصافی است.»
پیرزن با ناباوری گفت: «من التماس کرده ام اما هیچ کس راضی نشد این قفل را به سه شاهی از من خریداری کند.»
سرانجام پیرمرد هفت شاهی پول به آن زن داد و قفل را خرید هنگامی که پیرزن رفت امام عصر (عج) به من فرمود: «آقای عزیز! دیدی؟ اینطور باشید تا ما به سراغ شما بیاییم. چلّه نشینی لازم نیست، علم جفر سودی ندارد، علم سالم داشته باشید و مسلمان باشید.
در تمام این شهر من این پیرمرد را انتخاب کرده ام چون دین دارد و خدا را می شناسد، هفته ای بر او نمی گذرد مگر اینکه من به سراغ او می آیم و از او دلجویی و احوال پرسی می کنم”
نتیجه ای که من ازاین ماجرا برداشت کردم این است که هرکس به نحوی آزمایش می شود ..مثلا مغازه دار با انصافش، قاضی با عدلش و هر کس با توجه به کار و بارش.
جوان باهوای نفسش آزمایش می شود…اگر اسب سرکش نفس و شهوت را رام کرد…آن وقت می تواند بگوید خدایا امام را به من نشان بده…گرچه فقط دیدن کافی نیست…شمر هم امام زمانش رادید…اللهم اعرفنی حجتک…
. …السلام علیک یابقیه الله فی الارضه…
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 یک فنجان تفکر
( زندگی بهتر با ضمیر ناخودآگاه )
هیچ گاه به خودتان نگویید که: «من شکست میخورم»، «توانایی انجام این کار را ندارم»، و یا «قابلیت انجام چنین کاری را ندارم»
چراکه ضمیر ناخودآگاه به سرعت آن را باور کرده و به عنوان یک حقیقت آن را میپذیرد.باید به ضمیر ناخودآگاه خود آموزش دهید که فقط به موفقیت، شادی، کامیابی، سلامت و عشق فکر کند
با استفاده از ضمیر ناخودآگاه خود می توانید موفقیت، ثروت، شغل مناسب، خانه زیبا، ماشین دلخواه و هر چیز دیگری که فکرش را بکنید، به زندگی خود وارد کنید.
میتوانید جملات مثبت خود را به طور روزانه تکرار کنید. زمانی هم که آنها را تکرار می کنید، در ذهن خود به تصویر بکشید و آنها را حس کرده و لذت ببرید.
ما با قدرت و نیروی خاصی که در ضمیر ناخودآگاهمان وجود دارد، پا به دنیا میگذاریم
فقط باید یاد بگیریم که چگونه میتوانیم بیشترین حد از آن استفاده کنیم.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 حسرت بزرگِ کافران نسبت به رستگاری مؤمنان در دنیای ظهور...
«آن روز که بعضی از آیات پروردگارت تحقّق پذیرد، ایمانآوردن افرادی که قبلًا ایمان نیاوردهاند، یا در ایمانشان عمل نیکی انجام ندادهاند، سودی به حالشان نخواهد داشت.»(انعام/ ۱۵۸)
🌕 امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند:
«إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیُنَادِی الْوَیْلُ لَکَ یَا کَافِرُ وَ إِنَّ الْکَافِرَ یُنَادِی طُوبَی لَکَ یَا مُؤْمِنُ وَدِدْتُ أَنِّی الْیَوْمَ مِثْلُکَ فَأَفُوزَ فَوْزاً...»
در آن روز مؤمن صدا میزند: «ای کافر! وای بر تو» و کافر صدا میزند: «ای مؤمن! خوش به حالت! دوست داشتم من هم امروز مثل تو بودم و به چنین سعادتی برسم»
📗تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۴،ص۶۵۴
📗تفسير نور الثقلين ج ۱، ص ۷۸۱
📗تفسير کنز الدقائق، ج ۴، ص ۴۹۲
📗بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۹۲
📗کمال الدين، ج ۲، ص ۵۲۵
📗الخرائج و الجرائح ج ۳، ص ۱۱۳۳
📗مختصر البصائر ج ۱، ص ۱۲۵
📗نوادر الأخبار، ج ۱، ص ۲۶۱
📗منتخب الأنوار المضیّة، ج۱، ص ۸۵
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
❤️ نام نیکو (امام موسی کاظم علیه السلام)
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
يعقوب سراج مي گويد: به حضور امام صادق عليه السلام رفتم، ديدم در كنار گهواره پسرش موسي عليه السلام ايستاده، و موسي عليه السلام در گهواره بود، و مدتي با او راز گفت، پس از آنكه فارغ شد، به نزديكش رفتم، به من فرمود:
«نزد مولايت در گهواره برو و براو سلام كن» من كنار گهواره رفتم و سلام كردم، موسي بن جعفر عليه السلام (درآن هنگام كودك در ميان گهواره بود) با كمال شيوايي، جواب سلام مرا داد، و به من فرمود:
«برو آن نام را كه ديروز بر دخترت گذاشته اي عوض كن و سپس نزد من بيا،زيرا خداوند چنان نام را ناپسند مي داند»[يعقوب مي گويد: خداوند دختري به من داده بود ونام او را حميرا گذاشته بودم]
امام صادق عليه السلام به من فرمود:«برو به دستور او(موسي) رفتار كن تا هدايت گردي» من هم رفتم و نام دخترم را عوض كردم.
اصول كافي حديث11 باب مواليد الائمه عليهم
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚پندانه
روزی مردی قصد سفر کرد،پس خواست پولش را به شخص امانت داری بدهد.پس به نزد قاضی شهر رفت و به او گفت:به مسافرت می روم،می خواهم پولم را نزد تو به امانت بگذارم و پس از برگشت از تو پس بگیرم. قاضی گفت:اشکالی ندارد پولت را در آن صندوق بگذار پس مرد همین کار را کرد. وقتی از سفر برگشت،نزد قاضی رفت و امانت را از خواست.قاضی به او گفت:من تو را نمی شناسم. مرد غمگین شد و به سوی حاکم شهر رفت و قضیه را برای او شرح داد،پس حاکم گفت:فردا قاضی نزد من خواهد آمد و وقتی که در حال صحبت هستیم تو وارد شو و امانتت را بگیر.
در روز بعد وقتی که قاضی نزد حاکم آمد،حاکم به او گفت:من در همین ماه به حج سفر خواهم کرد و می خواهم امور سرزمین را به تو بدهم چون من از تو چیزی جزء امانتداری ندیده ام. در این وقت صاحب امانت داخل شد و به آن ها سلام کرد و گفت:ای قاضی من نزد تو امانتی دارم.پولم را نزد تو گذاشته ام.قاضی گفت:این کلید صندوق است.پولت را بردار و برو. بعد دو روز قاضی نزد حاکم رفت تا درباره ی آن موضوع با هم صحبت کنند. پس حاکم گفت: ای قاضی امانت آن مرد را پس نگرفتیم مگر با دادن کشور حالا با چه چیزی کشور را از تو پس بگیریم.سپس دستور به برکناری آن داد.
پیامبر می فرماید:به زیادی نماز،روزه و حجشان نگاه نکنید به راستی سخن و دادن امانتشان نگاه کنید.
📚عیون اخبار الرضا ج2، ص51
📚بحارالأنوار(ط-بیروت) ج72، ص114،
و نیز فرمودند: کسي که در دنيا در يک امانت خيانت ورزد و به صاحبانش رد نکند تا اينکه مرگ او فرا برسد، او بر آئين من (اسلام) نمرده است!
📚بحار، ج ٧٥، ص ١٧١
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸خدایا
💫صفحه ای دیگر
🌸از عمرمان ورق خورد
💫روز را در پناهت
🌸به شب رساندیم
🌸پروردگارا
💫شب را بر همه عزیزانمان
🌸سرشار از آرامش بفـــرما
💫و در پناهت حافظشان باش
شبتون بخیر در پناه خـدا 🌸
شبتون بخیر ❤️
─━━━━⊱🎁⊰━━━━─
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
هیچ چیز غیر ممکن نیست
خودت رو باور داشته باش رفیق😌💛
به هر قدمی که برمیداری توی این راه به خودت افتخار کن🐾☘
حس غیرت مندیت رو به رویاهات نشون بده
این رویا این زندگی عالی حق تو هست😉
گاهى وقتا فقط بايد صبور باشی و باور داشته باشی طوفان هاى زندگى تو رو به ساحل هاى بهترى ميبرن.
باور داشته باش که میتونی 🔥
باورتو تغییر بده تا برسـی
به اون چیزی که میخوای 🫀
#انگیزشی
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 پند طلایی
«و آن کس که به پدر و مادر خود، آنگاه که او را به پذیرش رستاخیز فراخواندند، گفت اُف بر شما... اینان کسانیاند که آن سخن (وعده عذاب) درباره آنان به حقیقت پیوست. در حالی که در میان امتهایی از جنیان و آدمیان هستند که پیش از آنان در گذشتند. قطعا اینان زیانکارند»
این آیه تنها درباره فرزندان کفرپیشه نیست، بلکه محور آن، نکوهش اهانت و تحقیر والدین است، چنانچه که خدا در آیهای دیگر، این کار را نکوهیده و فرموده است: «... فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا ...» (آیه 23 سوره «اسراء») «و ... به آنان کلمهای ناخوشایند مگوی و با آنان پرخاشگری مکن»
رسول خدا(ص) نیز فرمود:
"از ستم بر والدین بپرهیزید، زیرا بوی بهشت از راهی هزار ساله به مشام میرسد؛ ولی عاق والدین... آن را نمییابد."
امام صادق(ع) فرمود:
"پایینترین مرتبه عاق والدین شدن، افّ گفتن به آنها است. اگر خدا چیزی کمتر از اُف گفتن نشان میداشت، از آن نهی میکرد."
همچنین فرمود:
"هرکس به والدین خود در حالی که به او ستم کردهاند خشمگینانه بنگرد خدا نمازش را نمیپذیرد"
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده #معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
دنياي وسيع مخلوقات
مردي تاجر در حياط قصرش انواع مختلف درختان و گياهان و گلها را کاشته و باغ بسيار زيبايي را به وجود آورده بود.
هرروز بزرگترين سرگرمي و تفريح او گردش در باغ و لذت بردن از گل و گياهان آن بود.
تا اينکه يک روز به سفر رفت.
در بازگشت، در اولين فرصت به ديدن باغش رفت؛ اما با ديدن آنجا، سر جايش خشکش زد.
تمام درختان و گياهان در حال خشک شدن بودند، رو به درخت صنوبر که پيشازاين بسيار سرسبز بود، کرد و از او پرسيد که چه اتفاقي افتاده است؟
درخت به او پاسخ داد: من به درخت سيب نگاه ميکردم و با خودم گفتم که من هرگز نميتوانم مثل او چنين ميوههايي زيبايي به بار بياورم و با اين فکر چنان احساس ناراحتي کردم که شروع به خشک شدن کردم.
مرد بازرگان به نزديک درخت سيب رفت، اما او نيز خشکشده بود.
علت را پرسيد و درخت سيب پاسخ داد: با نگاه به گل سرخ و احساس بوي خوش آن، به خودم گفتم که من هرگز چنين بوي خوشي از خود متصاعد نخواهم کرد و با اين فکر شروع به خشک شدن کردم.
ازآنجاييکه بوتهي يک گل سرخ نيز خشکشده بود علت آن را پرسيد، او چنين پاسخ داد: من حسرت درخت افرا را خوردم، چراکه من در پاييز نميتوانم گل بدهم. پس از خودم نااميد شدم و آهي بلند کشيدم. همينکه اين فکر به ذهنم خطور کرد، شروع به خشک شدن کردم.
مرد در ادامهي گردش خود در باغ متوجه گل بسيار زيبايي شد که در گوشهاي از باغ روييده بود. علت شادابياش را جويا شد.
گل چنين پاسخ داد: ابتدا من هم شروع به خشک شدن کردم، چراکه هرگز عظمت درخت صنوبر را که در تمام طول سال سر سبزي خود را حفظ ميکرد نداشتم و از لطافت و خوش بويي گل سرخ نيز برخوردار نبودم، با خودم گفتم: اگر مرد تاجر که اينقدر ثروتمند، قدرتمند و عاقل است و اين باغ به اين زيبايي را پرورش داده است ميخواست چيز ديگري جاي من پرورش دهد، حتماً اين کار را ميکرد؛ بنابراين اگر او مرا پرورش داده است، حتماً ميخواسته که من وجود داشته باشم. پسازآن لحظه به بعد تصميم گرفتم تا آنجا که ميتوانم زيباترين موجود باشم.
نتيجهي اخلاقي:
دنيا آنقدر وسيع هست که براي همه مخلوقات جايي باشد پس بهجاي آنکه جاي کسي را بگيريم تلاش کنيم جاي واقعي خود را بيابيم.
──── · ⋆ 𖦹 ⋆ · ────
𝐉𝐨𝐢𝐧 ˗ˏˋ @abohloolaghil 𓏲 ࣪ 🪄
رفتار ما
ميگويند بودا هرگاه با بياحترامي يا بدرفتاري کسي مواجه ميشده، از او تشکر ميکرده.
وقتي علت را پرسيدند؛ بودا گفت: زندگي آينهاي است که ما خود را در آن ميبينيم. نوع رفتار ديگران با ما، نشانهي وجود منشأ آن نوع رفتار در خود ما است که بهعنوان همسان جذبشده است و بدين گونه ميتوان عيوب خود را يافت.
اگر مخالفان خود را بهپاي چوبهي اعدام ميکشاني! بدان صاحب عقلي هستي بسان طناب.
و اگر مخالفان خود را به زندان ميفرستي! بدان صاحب عقلي هستي بسان قفس.
و اگر با مخالفان خود به جنگ درميافتي! بدان صاحب عقلي هستي بسان چاقو.
و اما اگر با مخالفان خود به بحث و گفتگو ميپردازي و آنها را متقاعد ميسازي و به سخنان حق آنها قناعت ميکني! بدان صاحب عقلي هستي بسان عقل.
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده #معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
نداي وجدان
پسر زني به سفر دوري رفته بود و ماهها بود که از او خبري نداشت؛ بنابراين زن دعا ميکرد که او سالم به خانه بازگردد.
اين زن هرروز به تعداد اعضاء خانوادهاش نان ميپخت و هميشه يک نان اضافه هم ميپخت و پشت پنجره ميگذاشت تا رهگذري گرسنه که ازآنجا ميگذشت نان را بردارد.
هرروز مردي گوژپشت ازآنجا ميگذشت و نان را برميداشت و بهجاي آنکه از او تشکر کند ميگفت: کار پليدي که بکنيد با شما ميماند و هر کار نيکي که انجام دهيد به شما بازميگردد.
اين ماجرا هرروز ادامه داشت تا اينکه زن از گفتههاي مرد گوژپشت ناراحت و رنجيده شد.
او به خود گفت: او نهتنها تشکر نميکند بلکه هرروز اين جملهها را به زبان ميآورد. نميدانم منظورش چيست؟ يک روز که زن از گفتههاي مرد گوژپشت کاملاً به تنگ آمده بود تصميم گرفت از شر او خلاص شود، بنابراين نان او را زهرآلود کرد و آن را با دستهاي لرزان پشت پنجره گذاشت، اما ناگهان به خود گفت: اين چهکاري است که ميکنم؟ بلافاصله نان را برداشت و در تنور انداخت و نان ديگري براي مرد گوژپشت پخت.
مرد مثل هرروز آمد و نان را برداشت و حرفهاي معمول خود را تکرار کرد و به راه خود رفت.
آن شب در خانه پيرزن به صدا درآمد.
وقتيکه زن در را باز کرد، فرزندش را ديد که نحيف و خميده بالباسهايي پاره پشت در ايستاده بود او گرسنه، تشنه و خسته بود درحاليکه به مادرش نگاه ميکرد، گفت: مادر اگر اين معجزه نشده بود نميتوانستم خودم را به شما برسانم.
در چند فرسنگي اينجا چنان گرسنه و ضعيف شده بودم که داشتم از هوش ميرفتم. ناگهان رهگذري گوژپشت را ديدم که به سراغم آمد.
از او لقمهاي غذا خواستم و او يک نان به من داد و گفت: اين تنها چيزي است که من هرروز ميخورم امروز آن را به تو ميدهم زيرا که تو بيش از من به آن احتياج داري.
وقتيکه مادر اين ماجرا را شنيد رنگ از چهرهاش پريد. به ياد آورد که ابتدا نان زهرآلودي براي مرد گوژپشت پخته بود و اگر به نداي وجدانش گوش نکرده بود و نان ديگري براي او نپخته بود، فرزندش نان زهرآلود را ميخورد. بهاينترتيب بود که آن زن معناي سخنان روزانه مرد گوژپشت را دريافت: هر کار پليدي که انجام ميدهيم با ما ميماند و نيکيهايي که انجام ميدهيم به ما بازميگردند.
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده #معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 توبه مخصوص هر گناه
حضرت صادق - علیه السلام - فرمود: مردی در زمان های گذشته زندگی می كرد، در جستجو بود دنیا را از راه حلال بدست آورد و ثروتی فراهم نماید ولی نتوانست .
از راه حرام جدیت كرد باز نتوانست . شیطان برایش مجسم و آشكار شده گفت از راه حلال خواستی ثروتی فراهم كنی نشد و از راه حرام هم نتوانستی اینك مایلی من راهی بتو بیاموزم كه بخواسته خود موفق شوی ثروت سرشاری بدست آوری و عده ای هم پیرو و تابع پیدا كنی ؟
گفت آری مایلم . شیطان گفت از خود كیش و دینی اختراع كن مردم را بسوی كیش اختراعی دعوت نما بدستور شیطان رفتار كرد، مردم گردش را گرفته پیرویش كردند و به آنچه مایل بود از ثروت دینا رسید.
روزی ناگاه متوجه شد كه چه كار ناشایستی كردم مردم را گمراه نمودم خیال نمیكنم توبه ای داشته باشم مگر اشخاصیكه بواسطه من گمراه شده اند متوجه كنم كه آنچه از من شنیدند باطل و ساخته شده خودم بود آنها را برگردانم شاید توبه ام پذیرفته شود.
به پیروان خود یك یك مراجعه كرد آنها را گوشزد نمود كه آنچه من میگفتم باطل بود، اساس و پایه ای نداشت آنها جواب می دادند دروغ میگوئی گفتار سابق تو حق بود اكنون در كیش و دین خود شك كرده و گمراه گشته ای .
این جواب را كه از آنها شنید غل و زنجیری تهیه نمود بگردن خود آویخته گفت باز نمیكنم تا خدای توبه ام را بپذیرد. خداوند به پیغمبر آنزمان وحی نمود كه به فلانی بگو قسم بعزتم اگر آنقدر مار بخوانی و ناله نمائی كه بند بندت از هم جدا شود دعایت را مستجاب نمی كنم مگر كسانیكه بكیش تو مرده اند و آنها را گمراه كرده بودی بحقیقت كار خود اطلاع دهی و از كیش تو برگردند (اینكار هم كه برایش امكان نداشت).
داستانها و پندها, ج1/ مصطفي زماني وجداني
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده #معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 شادی و نشاط
مردی در حال نشاط و خوشحالى خدمت امام جواد (علیه السلام) رسید.
حضرت فرمود چه خبر است که این چنین مسرور و خوشحالى؟
آن مرد عرض کرد ای فرزند رسول خدا، از پدر شما شنیدم که مى فرمود بهترین روز شادى انسان، روزى است که خداوند توفیق انجام کارهاى نیک و خیرات و احسانات به او دهد و او را در حل مشکلات برادران دینى موفق بدارد.
امروز نیازمندانى از جاهاى مختلف به من مراجعه کردند و به خواست خداوند گرفتاری هایشان حل شد و نیاز ده نفر از نیازمندان را برطرف کردم، بدین جهت چنین سرور و شادى به من دست داده است.
حضرت فرمود به جانم سوگند که شایسته است که چنین شاد و خوشحال باشى، به شرط این که اعمالت را ضایع نکرده و نیز در آینده باطل نکنى.
📚 منبع: بحارالانوار، جلد ۶۸، صفحه ۱۵۹
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 داستانهای علما: حاضر جوابی علامه حلی
در مجلس علما که به دستور شاه خدابنده تشکیل شده بود. سید رکن الدین موصلی (یکی از علمای برجسته اهل تسنن) به علامه گفت: دلیل بر جواز صلوات بر غیر پیامبران چیست؟
علامه بی درنگ این آیه را خواند:
«الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ * أُولَـئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولَـئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ».
(صابران کسانی هستند که هرگاه مصیبتی به آنان رسد، می گویند: ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز می گردیم، اینان همانها هستند که الطاف و رحمت و صلوات خدا شامل حالشان شده و آنان هستند هدایت یافتگان).
سید موصلی از روی بی اعتنایی گفت: بر غیر پیامبران (یعنی امامان معصوم) چه مصیبتی وارد شده است که سزاوار صلوات باشند؟
علامه بی درنگ گفت: از سخت ترین و جانکاه ترین مصایب اینکه از نواده های آنان شخصی مثل تو به وجود آمده، که منافقان مشمول عذاب را بر آل رسول (علیهم السلام) ترجیح می دهد.
حاضران، از حاضر جوابی علامه، خندیدند.
منبع: نگاهی بر زندگی دوازده امام (علیهم السلام)، علامه حلی، ترجمه محمد محمدی اشتهاردی، بخش پیشگفتار مترجم
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
شما بیشتر هزینه هاتون برای کیه؟
❤امام رضا صلواتاللهعلیه:
⚘ مردى دو دينار نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آورد و گفت: «اى رسول خدا! مى خواهم اين دو را در راه خدا هزينه كنم» . فرمود: «آيا پدر و مادرت يا يكى از آن دو زنده اند؟» گفت: «آرى» . فرمود: «روانه شو و آن دو دينار را براى آنان هزينه كن ، كه تو را بهتر از آن است كه در راه خدا انفاق كنى» . پس بازگشت و چنان كرد . آن گاه ، دو دينار ديگر نزد پيامبر صلیاللهعلیهوآله آورد و گفت: «آن كار را كردم . اكنون مى خواهم اين دو دينار را در راه خدا صرف كنم» . فرمود: «آيا فرزند دارى؟» گفت: «آرى» . فرمود : «برو و آن دو دينار را براى فرزندت هزينه كن ؛ كه آن ، تو را بهتر از اين است كه در راه خدا انفاق ورزى» . پس بازگشت و چنان كرد . سپس دو دينار ديگر نزد پيامبر صلیاللهعلیهوآله آورد و گفت: «اى رسول خدا! آن كار نيز كردم . اين دو دينار ديگر است كه مى خواهم در راه خدا انفاق كنم» . فرمود : «آيا همسر دارى؟» گفت: «آرى» . فرمود : «آن دو را براى همسرت مصرف كن ؛ كه برايت بهتر از آن است كه در راه خدا انفاق كنى» . پس بازگشت و همان كار كرد . ديگر بار دو دينار نزد پيامبر صلیاللهعلیهوآله آورد و گفت: «اى رسول خدا! آن كار كردم . اين دو دينار را خواهم كه در راه خدا مصرف كنم» . فرمود: «آيا خدمتكار دارى؟» گفت : «آرى» . فرمود: «برو و آن دو دينار را براى خدمتكارت هزينه كن ؛ كه اين تو را بهتر از صرف كردن در راه خدا است» . پس آن مرد چنين كرد . آن گاه ، دو دينار ديگر نزد پيامبر صلیاللهعلیهوآله آورد و گفت: «اى رسول خدا! مى خواهم اين دو دينار را در راه خدا به مصرف رسانم» . فرمود: «چنين كن ؛ و بدان كه اين دو دينار برترين دينارهايت نيستند» .🌿
📚تهذيب الأحكام: ج 6، ص171/عوالي اللآلي: ج 3، ص195، ص10
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🌿داستانی بسیار جالب از عاقبت توکل به خدا
💌?نامه واقعی به خدا ?
( این نامه هم اکنون در موزه گلستان نگهداری میشود)
این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی طالقانی است
که در زمان ناصرالدین شاه ،دانش اموزی در مدرسه ی مروی تهران بود
و بسیار بسیار آدم فقیری بود.
یک روز نظرعلی به ذهنش می رسد که برای خدا نامه ای بنویسد.
نامه ی او در موزه ی گلستان تهران تحت عنوان "نامه ای به خدا" نگهداری می شود.
مضمون این نامه :
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت جناب خدا !
سلام علیکم ،
اینجانب بنده ی شما هستم.
از آن جا که شما در قران فرموده اید : "و ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها" «هیچ موجود زنده ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده ی من است.»
من هم جنبنده ای هستم از جنبندگان شما روی زمین.
در جای دیگر از قران فرموده اید : "ان الله لا یخلف المیعاد"
مسلما خدا خلف وعده نمیکند.
بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم :
۱ - همسری زیبا و متدین
۲ - خانه ای وسیع
۳ - یک خادم
۴ - یک کالسکه و سورچی
۵ - یک باغ
۶ - مقداری پول برای تجارت
۷ - لطفا بعد از هماهنگی به من اطلاع دهید.
مدرسه مروی-حجره ی شماره ی ۱۶- نظرعلی طالقانی
نظرعلی بعد ز نوشتن نامه با خودش فکر کرد که نامه را کجا بگذارم؟
می گویند،مسجد خانه ی خداست.
پس بهتره بگذارمش توی مسجد.
می رود به مسجد در بازار تهران(مسجد شاه آن زمان) نامه را در پشت بام مسجد در جایی قایم میکنه و با خودش میگه: حتما خدا پیداش میکنه! او نامه را پنجشنبه در پشت بام مسجد می ذاره.
صبح جمعه ناصرالدین شاه با درباری ها می خواسته به شکار بره.
کاروان او ازجلوی مسجد می گذشته،
از آن جا که(به قول پروین اعتصامی)
"نقش هستی نقشی از ایوان ماست آب و باد وخاک سرگردان ماست"
ناگهان به اذن خدا یک بادتندی شروع به وزیدن می کنه
نامه ی نظرعلی را از پشت بام روی پای ناصرالدین شاه می اندازه.
ناصرالدین شاه نامه را می خواند و دستور می دهد که کاروان به کاخ برگردد.
او یک پیک به مدرسه ی مروی می فرستد،
و نظرعلی را به کاخ فرا می خواند.
وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند
دستور می دهد همه وزرایش جمع شوند و می گوید:
نامه ای که برای خدا نوشته بودید ،ایشان به ما حواله فرمودند
پس ما باید انجامش دهیم.
و دستور می دهد همه ی خواسته های نظرعلی یک به یک اجراء شود.
این نامه الآن در موزه گلستان موجود است و نگهداری می شود.
این مطلب را میتوان درس واقعی توکل نامید.
یادت باشه وقتی میخوای پیش خدا بری
فقط باید صفای دل داشته باشی
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫شبتون معطر،
🍁به بوی مهربانی خدا،
💫یاد خدا همیشه در ذهنتان
💫الهی دلتون شاد،
🍁و قلب مهربان تان
💫همیشه تپنده باد ..
💫شب خوبی
🍁در کنار عزیزانتون داشته باشید
💫شبتون بخیر و شادی
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
.
🌻امروز روز خوبیست☺️
🍃اگر نگاهت به آن بالا باشد
🌻نگرانی ها را دور بریز و شاد باش
🍃زندگی همین امروز است🙂
🌻شاکر باش بابت این هدیه خداوند😇
🍃قدر بدون و فرصت رو از دست نده🤭
💫
امید قوی ترین نیروی جهان است
آستینت را بالا بزن و شروع کن
این تازه اول راه است ... 🍃
🌱
یه روز به خودت میگی
آسون نبود ولی من انجامش دادم💪
اون روز را برای همه تون آرزو میکنم😍
#انگیزشی
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 حسرت کم کاری برای ظهور امام زمان علیهالسلام در قرآن...
«ﻭ ﺍﺯ ﻧﻴﻜﻮﺗﺮﻳﻦ دستوراتی ﻛﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﻮی ﺷﻤﺎ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﭘﻴﺮﻭی ﻛﻨﻴﺪ؛ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎلی ﻛﻪ بیﺧﺒﺮﻳﺪ، ﻋﺬﺍﺏ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺳﺪ
ﺗﺎ ﻣﺒﺎﺩﺍ کسی روز قیامت ﺑﮕﻮید ﺩﺭﻳﻎ ﻭ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﺑﺮ ﺍﻫﻤﺎﻝ ﻛﺎﺭی و کوتاهیهایی ﻛﻪ ﺩﺭ اطاعت فرمان ﺧﺪﺍ ﻛﺮﺩم و ﺍﺯ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺑﻮﺩم.» (زمر/۵۵-۵۶)
🌕 آقا امام کاظم علیهالسلام در تفسیر این آیه فرمودند: «جَنْبُ اللَّهِ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ وَ کَذَلِکَ مَا کَانَ بَعْدَهُ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ بِالْمَکَانِ الرَّفِیعِ إِلَی أَنْ یَنْتَهِیَ الْأَمْرُ إِلَی آخِرِهِمْ.»؛ «جَنب خدا، امیرالمومنین علی علیهالسلام و پس از او اوصیاء او در جایگاه والایشان هستند تا اینکه به آخرین نفر از ایشان، قائم عجلالله فرجه پایان یابد.»
🌕 امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز فرمودند: «مَنْ آثَرَ الدُّنْیَا عَلَی الْآخِرَهًِْ وَ اخْتَارَهَا عَلَیْنَا عَظُمَتْ حَسْرَتُهُ غَداً»؛ «هرکه دنیا را بر آخرت برگزیند و بر ما ترجیح دهد، فردا بسیار حسرت خواهد خورد!»
✅ امام زمان علیهالسلام یعنی عصاره تمام انبیا؛ خدمت به او، کار کردن برایش، نشر مناقبش، گسترش فضائلش، آن هم در عصر غیبتش، گوهری ناشناخته است؛ و فردای قیامت در حسرت آنیم که چرا یک قدم بیشتر میتوانستیم و برنداشتیم. (حاج شیخ وحید خراسانی)
📗تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۱۳،ص۲۶۶
📗بحارالأنوار، ج۲۴، ص۱۹۱
📗الکافی، ج۱، ص۱۴۵
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 حکایتی عجیب از دنیا
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
از حضرت صادق علیه السلام روایت است که: روزی حضرت داود علیه السلام از منزل خود بیرون رفت و زبور می خواند و چنان بود که هرگاه آن حضرت زبور می خواند از حسن صوت او جمیع وحوش و طیور و جبال و صخور حاضر می شدند و گوش می کردند و هم چنان می رفت تا به دامنه کوهی رسید که به بالای آن کوه پیغمبری بود حزقیل نام و در آن جا به عبادت مشغول بود.
چون آن پیغمبر صدای مرغان و وحوش و حرکت کوه ها و سنگ ها دید و شنید، دانست که داود است که زبور می خواند.
حضرت داود به او گفت: ای حزقیل! اجازه می دهی که بیایم پیش تو؟ عابد گفت: نه، حضرت داود به گریه افتاد، از جانب حضرت باری به او وحی رسید: داود را اجازه ده، پس حزقیل دست داود را گرفت و پیش خود کشید.
حضرت داود از او پرسید: هرگز قصد خطیئه و گناهی کرده ای؟ گفت: نه، گفت: هرگز عجب کرده ای؟ گفت: نه، گفت: هرگز تو را میل به دنیا و لذات دنیا به هم می رسد؟
گفت: به هم می رسد، گفت: چه می کنی که این را از خود سلب می کنی و این خواهش را از خود سرد می نمایی؟ گفت: هرگاه مرا این خواهش می شود، داخل این غار می شوم که می بینی و به آنچه در آنجاست نظر می کنم، این میل از من برطرف می شود.
حضرت داود به رفاقت او داخل آن غار شد، دید که یک تختی در آنجا گذاشته است و در روی آن تخت، کلّه آدمی و پاره ای استخوان های نرم شده گذاشته و در پهلوی او لوحی دید از فولاد و در آنجا نقش است که من فلان پادشاهم که هزار سال پادشاهی کردم و هزار شهر بنا کردم و از چندین باکره ازاله بکارت کردم و آخر عمر من این است که می بینی که خاک فراش من است و سنگ بالش من و کرمها و مارها همسایه منند، پس هر که زیارت من می کند، باید فریفته دنیا نشود، گول او نخورد!![1]
[1] الأمالى، صدوق: 99، المجلس الحادى و العشرون، حديث 8؛ كمال الدين: 2/ 524، باب 46، حديث 6؛ بحار الأنوار: 14/ 25، باب 2، حديث3
منبع : عرفان اسلامی: 8/ 226
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔘 داستان کوتاه
خبر مرگ نوبل
آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند.
زمانی که برادرش لودویگ فوت شد، روزنامهها اشتباهاً فکر کردند که نوبل معروف (مخترع دینامیت) مرده است.
آلفرد وقتی صبح روزنامهها را میخواند با دیدن آگهی صفحه اول، میخکوب شد: آلفرد نوبل، دلال مرگ و مخترع مرگآورترین سلاح بشری مرد!
آلفرد، خیلی ناراحت شد. با خود فکر کرد: آیا خوب است که من را پس از مرگ این گونه بشناسند؟
سریع وصیت نامهاش را آورد. جملههای بسیاری را خط زد و اصلاح کرد.
پیشنهاد کرد ثروتش صرف جایزهای برای صلح و پیشرفتهای صلح آمیز شود.
امروزه نوبل را نه به نام دینامیت، بلکه به نام مبدع جایزه صلح نوبل، جایزههای فیزیک و شیمی نوبل و... میشناسیم.
او امروز، هویت دیگری دارد.یک تصمیم، برای تغییر یک سرنوشت کافی است.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi