امروز را عالے بدانید؛
♥️وقتے میگویے روزم عالیست،وقتے میگویے امروز چقدر حس و حال فوق العاده اے دارم و #فرکانس زیباے #عشق را به کل کیهان منتشر مے کنی
👈دنیا به پاس اینهمه حس خوب،اینهمه عشق،اینهمه #ارتعاش_مثبت دروازه هاے بخشش خود را به رویت مے گشاید و تو را از شادے و عشق مست مے کند.
👈این را #باور کنید که اگر حستان به زندگے ،به خداوند،به نفس هایے که هر دم و بازدم مے کشید خوب باشد و معمولے نگاه نکنید عاشقانه به محیط اطرافتان بنگرید،معمولے لبخند نزنید با عشق و همه وجود لبخند بزنید،معمولے درخواست نکنید با عشق و امید به رسیدن بخواهید
👈آنگاه همه چیز درست میشود،انسانهاے خوب از راه مے رسند،#ثروت ،#سلامتے و محبت دنیا به شما داده مے شود و این پاداش کسے است که عاشقانه زیستن را هر روز تمرین مے کند.
باهمه وجود تکرار کن؛
🍃🌺من عاشق زندگے ام هستم.
🍃🌺به لطف پروردگارم همه چیز عالے پیش مے رود.
🍃🌺خداوندتنها قدرت زندگے من است و او مرا به همه خواسته هایم مے رساند.
خداوندا سپاسگزارم🙏
🦋 روزتون عالی💚
#صبح_بخیر
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
❣داستان تاریخی حاکم و دهقان !
🤴روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید.
حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند.
👨🏼🌾روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد.
به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند.
حاکم گفت یک قاطر راهوار به افسار و پالان خوب به او بدهید.
حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت: میتوانی بر سر کارت برگردی، ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت.
همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا، منتظر توضیح حاکم بودند.
🤴حاکم از کشاورز پرسید: مرا می شناسی؟
👨🏼🌾کشاورز بیچاره گفت: شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید.
حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود.
حاکم گفت: به خاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب بارانی که در #رحمت_خدا باز بود من رو به آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم نیشابور کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نکرده آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟
یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد.
🤴حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می خواستی، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی.
فقط می خواستم بدانی که برای خدا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد.
فقط #ایمان و #باور من و توست که فرق دارد....
"از خدا بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه" خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست ولی به خواسته ات ایمان داشته باش !
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi