#قصه_چهاردهم
💎 #توبه
2⃣ #قسمت_دوم
✍خداوند جبرئیل را برآدم نازل کرد:ای آدم!آیا من تو را به دست قدرت خویش نیافریدم؟ملائکه را به سجده کردن تو فرمان ندادم؟این گریه مداوم تو چیست؟
🔸عرض کرد:خدایا!چرا گریه نکنم؟من از جوار رحمتت رانده شدم.
🔹جبرئیل آدم را در روز هشتم ذیالحجه به منا برد،شب را در آنجا ماند.وقتی ظهر روز عرفه رسید،به آدم دستور داد تا غسل کند.1
🔹جبرئیل:خداوند تو را فرمود:این کلمات را فراگیر تا به وسیله آن،توبه تو را قبول کنم.2
🔸آدم به عرش نگاه کردو اسماءنورانی پنج تن را در آن دید.پس خدا را اینگونه صدا زد:ياحميد بحق محمد(ص)يا عالي بحق علي(ع)يا فاطر بحق فاطمه(س)يا محسن بحق الحسن والحسين(عليهما السلام)و منك الاحسان.
✍وقتی نام امام حسين (ع)برلبش جاري شد،ناگهان اشك از ديدگانش جاري گشت.
🌀آدم راز این نام را از جبرئيل پرسید،او پاسخ داد:
🔹اي آدم!حسين فرزند توست كه...
✍ جبرئیل شروع به شرح وقایع کربلا کرد.او میخواند و آدم می گریست و این اولین روضه عالم است که خوانده شد.3
✍توبه او پذیرفته نشد تا آنکه به مقام معصومين اقرار کرد و از حسد و غبطه خود به جایگاه آنان دست کشيد.4
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚سه وصیت جوان معصیت کار
نجيب الدين نقل فرموده است: يك شب در #قبرستان بودم، ديدم چهار نفر مى آيند و يك #جنازه روى دوش دارند. من جلو رفتم و به آوردن جنازه در آن وقت شب اعتراض كردم و گفتم به نظر مى رسد كه شما انسانى را كشته ايد و نيمه شب قصد دفن آن جنازه را داريد تا كسى از اسرارتان سر در نياورد.
گفتند: آى، گمان بد نكن زيرا مادرش با ماست. ديدم پيرزنى جلو آمد، گفتم اى مادر، چرا نيمه شب جوانت را به قبرستان آورده اى؟
گفت: چون جوان من معصيت كار بود و خودش چند وصيت كرده است.
اول: چون من از دنيا رفتم طنابى به گردنم بى انداز و مرا در خانه بكش و بگو: خدايا اين همان #بنده گريز پا و گناهكارى است كه به دست سلطان #اجل گرفتار شده او را بسته نزد تو آورده ام به او #رحم كن.
دوم: جنازه ام را شبانه دفن كن تا كسى بدن مرا نبيند واز جنايات من ياد نكند تا #عذاب شوم.
سوم: اين كه بدنم را خودت دفن كن و در لحد بگذار كه خداوند موهاى سفيد تو را ببيند و به من عنايتى فرمايد و مرا بيامرزد، درست است كه من #توبه كرده ام واز كرده هايم پشيمانم ولى تو اين وصيتهاى مرا انجام بده.
وقتى كه جوانم از دنيا رفت، ريسمانى به گردنش بستم و او را كشيدم. ناگهان صدايى بلند شد و گفت: الا ان #اولياء_الله هم الفائزون، با بنده گنه كار ما اين طور رفتار نكن ما خود مى دانيم با او چه كنيم.
خوشحال شدم كه توبه اش پذيرفته شده و او را به طرف قبرستان آوردم. من از پيرزن خواهش كردم كه دفن پسرش را به من واگذار كند. او هم اجازه داد بدن را در #قبر گذاشتيم همين كه خواستم #لحد را بچينم، آيه اى را شنيدم كه: (الا ان اولياء الله هم الفائزون )
از اين جريان نتيجه گرفتم كه توبه جوان گناهكار مورد قبول واقع شده است و خداوند دوست ندارد بنده گناهكارش كه توبه كرده، مورد #اهانت قرار گيرد.
📚منبع : قصص التوابين، ص 110
❥↬
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🍃🌼🍃🌼🍃
🌼🍃🌼
🍃🌼
🌼
#توبه
#امام_صادق "ع" فرمود:
وقتی که بنده ای توبه خالص کند،
خدای سبحان او را دوست بدارد
و او را در دنیا و آخرت بپوشاند.
پرسشگر پرسید چگونه او را بپوشاند؟
امام فرمود:
➖دو فرشته ای که گناهان او را نوشته اند به فراموشی سپرند
➖به اعضاء و جوارح او وحی می کند، گناهان او را کتمان کنند
➖و به بقعه های زمینی وحی می کند گناهانی که انجام داده است بپوشانند
و زمانی که خدا را ملاقات می کند در حالی است که چیزی نیست تا به گناهان او شهادت دهند.
✔️بر اساس این روایت اگر انسانی توبه حقیقی کند و در توبه شرایط آن را رعایت کند محبوب خدا می شود و با محبوب خدا شدن تمام گناهان او از نامه اعمال او محو می گردد.
📚 اصول کافی، ج 2، ص 430
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✍امام علی (علیه السلام)
اگر گناه کردی به سرعت
آن را با #توبه نابـود کن.
📚تحف العقول، ص۸۱
نکته: منظور این است که نگذارید
بین گناه و توبه فاصله ای بیفــــتد
چراکه ممکن است رسـیدن #مرگ
فرصت و مهلت توبه را به انســـان
ندهد.
: 🌷
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
15.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 «راز بازگشت خیلی از لوتی ها با یک توبه»
🎙سخنران: حجت الاسلام علیرضا پناهیان
#توبه
#لوتی
#استاد_پناهیان
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚سه وصیت جوان معصیت کار
نجيب الدين نقل فرموده است: يك شب در #قبرستان بودم، ديدم چهار نفر مى آيند و يك #جنازه روى دوش دارند. من جلو رفتم و به آوردن جنازه در آن وقت شب اعتراض كردم و گفتم به نظر مى رسد كه شما انسانى را كشته ايد و نيمه شب قصد دفن آن جنازه را داريد تا كسى از اسرارتان سر در نياورد.
گفتند: آى، گمان بد نكن زيرا مادرش با ماست. ديدم پيرزنى جلو آمد، گفتم اى مادر، چرا نيمه شب جوانت را به قبرستان آورده اى؟
گفت: چون جوان من معصيت كار بود و خودش چند وصيت كرده است.
اول: چون من از دنيا رفتم طنابى به گردنم بى انداز و مرا در خانه بكش و بگو: خدايا اين همان #بنده گريز پا و گناهكارى است كه به دست سلطان #اجل گرفتار شده او را بسته نزد تو آورده ام به او #رحم كن.
دوم: جنازه ام را شبانه دفن كن تا كسى بدن مرا نبيند واز جنايات من ياد نكند تا #عذاب شوم.
سوم: اين كه بدنم را خودت دفن كن و در لحد بگذار كه خداوند موهاى سفيد تو را ببيند و به من عنايتى فرمايد و مرا بيامرزد، درست است كه من #توبه كرده ام واز كرده هايم پشيمانم ولى تو اين وصيتهاى مرا انجام بده.
وقتى كه جوانم از دنيا رفت، ريسمانى به گردنش بستم و او را كشيدم. ناگهان صدايى بلند شد و گفت: الا ان #اولياء_الله هم الفائزون، با بنده گنه كار ما اين طور رفتار نكن ما خود مى دانيم با او چه كنيم.
خوشحال شدم كه توبه اش پذيرفته شده و او را به طرف قبرستان آوردم. من از پيرزن خواهش كردم كه دفن پسرش را به من واگذار كند. او هم اجازه داد بدن را در #قبر گذاشتيم همين كه خواستم #لحد را بچينم، آيه اى را شنيدم كه: (الا ان اولياء الله هم الفائزون )
از اين جريان نتيجه گرفتم كه توبه جوان گناهكار مورد قبول واقع شده است و خداوند دوست ندارد بنده گناهكارش كه توبه كرده، مورد #اهانت قرار گيرد.
📚منبع : قصص التوابين، ص 110
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
‼️خدایا آمدم!
✍آیت الله جوادی آملی:
بعضی از شرایط #توبه واجب و اساسی است، بعضی مستحب.
شرایط اساسی توبه چند چیز است:
۱. انسان جدّا از گذشته #پشیمان شود؛
۲. تصمیم جدی بگیرد که در آینده آن کار را نکند؛ ۳. بعد از پشیمانی نسبت به گذشته و تصمیم نسبت به آینده، با #اخلاص
به پیشگاه ذات اقدس اله عرض کند و بگوید: خدایا آمدم!
نه رو به قبله بودن لازم است، نه آب توبه خوردن و نه طهارت ظاهری مثل وضو و غسل، فقط بگوید: خدایا آمدم. این اساس توبه است.
به هر حال خودِ توبه در حکم آب است و انسان را شستوشو میدهد.
📚 برگرفته از کتاب «توصیهها، پرسشها و پاسخها»
🔶🔸راه های گناه نکردن 🔸🔶
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🌹 #امام_رضا عليه السلام:
هر كس میخواهد از گناهى توبه كند، در ماه رمضان از آن گناه به آستان الهى #توبه كند؛
زيرا اين ماه، ماه توبه و بازگشت و ماه آمرزش و رحمت است و هيچ شبى از شبهاى آن نيست،
مگر آن كه خداوند در آن شب، آزادشدگانى از #آتش دارد كه همه آنان به سبب گناهانشان، مستحقّ آتش اند
📚فضائل الأشهر الثلاثة صفحه۱۰۶
→ | شیخ احمد ڪـافی
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
‼️#استاد_فاطمی_نیا:
چند گناه هست که صاحبانشان گاهی موفق به #توبه نمی شوند.
1⃣ عمدا نماز نخواندن
2⃣ عاق والدین
3⃣ آبرو بردن
🔶🔸راه های گناه نکردن🔸🔶
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✅حکایت پندآموز
#توبه فضيل عياض
فضيل گرچه در ابتداى كار راهزن بود
و همراه با نوچه هاى خود، راه را بر كاروانها و قافله هاى تجارتى مى بست
و اموال آنان را به غارت مى برد،
ولى داراى مروت و همتى بلند بود،
اگر در قافله ها زنى وجود داشت،
كالاى او را نمى برد و كسى كه سرمايه اش اندك بود،
از سرقت مال او چشم مى پوشيد،
و براى آنان كه مال و اموالشان را مى ربود،
دستمايه اى ناچيز باقى مى گذاشت،
در برابر عبادت حق تكبر نداشت،
از نماز و روزه غافل نبود،
سبب #توبه اش را چنين گفته اند:
عاشق زنى بود ولى به او دست نمى يافت،
گاه به گاه نزديك ديوار خانه ى آن زن مى رفت
و در هوس او گريه مى كرد و ناله مى زد،
شبى قافله اى از آن ناحيه مى گذشت،
در ميان كاروان يكى قرآن مى خواند،
اين آيه به گوش فضيل رسيد:
«أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ» .
آيا براى آنان كه ايمان آورده اند
وقت آن نرسيده كه دلهايشان براى ياد خدا خاشع شود؟
فضيل با شنيدن اين آيه از ديوار فرو افتاد و گفت:
خداوندا! چرا وقت آن شده و بلكه از وقت هم گذشته،
سراسيمه و متحير، گريان و نالان،
شرمسار و بيقرار، روى به ويرانه نهاد.
جماعتى از كاروانيان در ويرانه بودند، مى گفتند:
بار كنيم و برويم، يكى گفت الآن وقت رفتن نيست
كه فضيل سر راه است،
او راه را بر ما مى بندد و اموالمان را به غارت مى برد،
فضيل فرياد زد كه اى كاروانيان!
بشارت باد شما را كه اين دزد خطرناك و اين راهزن آلوده توبه كرد!
او پس از #توبه همه روز به دنبال صاحبان اموال غارت شده مى رفت و از آنان حلاليت مى طلبيد ،
او بعد از مدتى از عارفان واقعى شد
و به تربيت مردم برخاست
و كلماتى حكيمانه از خود به يادگار گذاشت.
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚#دزدی از حضرت #ابوالفضل
« لوطي عظيم» به حرم مطهّر « حضرت ابوالفضل عليه السّلام » رفت و پنجه ي طلا را از ضريح دزديد و گفت:« يا #اباالفضل تو با فتوتي و دست و دلبازي، از تو نميترسم. »
پنجه ي طلا را خواست در #بازار #كربلا بفروشد، ترسيد او را دستگير كنند، برگشت و متحيّر ماند كه چه كند. بار دوّم به بازار آمد، باز#جرأت فروش پنجه را پيدا نكرد. بار سوّم كه به بازار رفت مردي به او گفت: دنبال چه ميگردي؟ « لوطي » جوابي نداد و داستان را مخفي و پوشيده نگه داشت. دوباره آن مرد گفت: دنبال چه ميگردي؟ باز جوابي نداد.
آن مرد او را به مغازه اش دعوت كرد، و به او ناهار داد و پذيرايي كرد و بعد چنين گفت: پنجه را به من بده، به من گفته اند هر قدر لازم داري به تو بدهم و بعد در صندوقها را باز كرد و مبلغ زيادي را در اختيار « لوطي» گذاشت.
« لوطي عظيم» گفت: « چه خوب است كه آدم با اهل #فتوّت و #جوانمرد سر و كار داشته باشد.» سپس از كرده هاي خود#پشيمان و #نادم شد و #توبه كرد.
📚منبع : عباسیه،( کرامات حضرت ابوالفضل العباس (ع) )، نوشته ی میرخلف زاده، صفحه 26. "
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
56.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📿 اثرِ #توبه 👆
🎙آیت الله مشکینی (ره)
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi