.
توانایی پرواز در همه وجود دارد
اما هر فردی به اندازه اندیشه اش اوج خواهد گرفت.
🦋 #شبتون_مهدوی
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ی روز خوب دیگه از راه رسید .
عاقبت تون بخیر. زندڪَی تون بدوڹ حسرت
عشق تون آسماني و روزڪَارتوڹ پرازمعجزه
شادی در درون توست. شادی را باید خلق کرد
تفکر تو شادی آفرین است.
فقط نگرش توست که اهمیت دارد و دنیا را متحول می کند.
هر آنچه در مورد خودت و یا موارد دیگر فکر کنی، همان هم رخ می دهد.
شاکر بودن، ضامن شادی توست.
هر لحظه که احساس مےکنی شکر خدا کاری دشوار است، در جایی خلوت با چشمانی بسته بنشین،
نفسی عمیق بکش و از بابت اکسیژنی که تنفس می کنی و آن خدایی که این اکسیژن مجانی را در اختیارت قرار داده،
شکر کن.
👈 هر دم و بازدم تو سزاوار شکر الهی است.
🔻 شاید باورتان نشود اما هیچ عنصری قدرتمند از سپاسگزاری و شکرگزاری قبل از دریافت نیست .
خودتان را عادت دهید به سپاسگزاری
از نور خورشید تشکر کنید، از خانواده از خانه ، از غذایی که میخورید.
فقط و فقط سپاسگزار باشید .
خواهید دید 👈 آینده تان بزودی غرق نعمت میشود.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨
✍استاد فاطمی نیا:
حديثي زيبا از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده است كه موارد بسياري به بنده مراجعه كردند كه بعد از عمل به اين روايت مشكلشان حل شده است! حضرت در یک جمله کوتاه میفرمایند:
(( الاحتمال ، قبر العیوب ))
تحمل و بردباری قبر عیب هاست
چه طور جسد در قبر پنهان میشود، همه عیب ها با بردباری پنهان میشود.
مردي برايم نقل ميكرد كه من تا به منزل ميرسيدم، همسرم شروع به دعوا میکرد كه چرا تو فقيري؟! چرا من را بيست سال اسيرخود كردي؟! و...! مرد میگفت من هم جوابش را ميدادم و تا شب مدام دعوا میکردیم! و به همين منوال روزهاي ديگر! از وقتي كه این حدیث را شنيد و عمل كرد، کارشان درست شد!
💥مرد نقل ميكرد که همسرم طبق معمول ، تا من رسيدم شروع کرد به تكرار همان حرف ها! میگوید یاد این روايت افتادم که "الاحتمال قبر العیوب" هیچی نگفتم و سكوت كردم! با همين سكوتم ،تمام شد! دعوا ریشه کن شد!
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🌸🌸🍃
#سنگریزه
#مسلم_جعفری
شخصی در یکی از مناطق کویری زندگی میکرد.
چاهی داشت پر از آب زلال زندگیش به راحتی میگذشت با وجود اینکه در همچین منطقه ای زندگی میکرد.
بقیه اهالی صحرا به علت کمبود آب همیشه دچار مشکل بودند اما او خیالش راحت بود که یک چاه آب خشک نشدنی دارد.
یک روز به صورت اتفاقی سنگ کوچکی از دستش داخل آب افتاد صدای سقوط سنگریزه برایش دلنشین بود اما میترسید که برای چاه آب مشکلی پیش بیاید.
چند روزی گذشت و دلش برای آن صدا تنگ شد از روی کنجکاوی اینبار خودش سنگ ریزه ای رو داخل چاه انداخت کم کم با صدای چاه انس گرفت و اطمینان داشت با این سنگ ریزه ها چاه به مشکلی بر نمیخورد.
مدتی گذشت و کار هر روزه مرد بازی با چاه بود تا اینکه سنگ ریزه های کوچک روی هم تلمبار شدند و چاه بسته شد.
دیگر نه صدایی از چاه شنیده میشد و نه آبی در کار بود.
مطمئن باشید تکرار اشتباهات کوچک و اصرار بر آنها به شکست بزرگی ختم خواهد شد
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬در عبادت دچار غرور نشويم !
🎙حجت الاسلام والمسلمین قرائتی
#درس_اخلاق
#ذکر_یافاطمه_سربند_سلیمانیهاست
#نسل_سلیمانی_ها
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
بـارالهـا
ای مهربانترین
در این شب
زیبـای زمستانی
سرنوشتی سراسر
خـیـر و خـوبـی را
از درگـاه لطفت بـرای
مـردمِ سرزمینم تـمنا دارم
#شبتون_در_پنـاه_حــق 💚
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
سـ❄️لام دوستان عزیز، روزتون پر از خیر وبرکت و ثروت ، دلتون همیشه خوش ❄️
همه چیز
در زندگی تکراری می شود
بـه جز مـهربـانی
نحوه تکلم انسانها
بیانگر نحوه تفکر آنهاست
مثبت بیندیشیم و مثبت بگوییم
تا انرژی مثبت خـود را
بـه دیگران منتقل کنیـم....🌺🍃
به شادی عادت کنید!!!
آنقدر تمرین کنید آنقدروجود وافکارتان
راازآنچه باعث شادیتان میشود
پرکنید تا.. معتادشوید...
شادی تنهاداروی شفا بخشی
است که هیچ گونه
عوارض جانبی نداره...
هر صبح فرکانس وجود خود را بر روی شادی و نشاط تنظیم کنید ،با خودت #تکرار_کن 👇
من شاد و پر انرژی ،سالم و سرزنده موفق و پیروز هستم ،خداوندا سپاسگزارم 🙏
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📔#حکایتی_زیبا_و_آموزنده
مردی می خواست کاملا خدا را بشناسد .
ابتدا به سراغ افراد و کتابهای مذهبی
رفت ، اما هر چه جلوتر رفت گیج تر شد .
افراد و کتاب های نوع دیگر را نیز
امتحان کرد اما به جایی نرسید .
خسته و نا امید راه دریا را در پیش
گرفت کنار ساحل کودکی را دید که
مشغول پر کردن سطل آب کوچکی
از آب دریا بود . سطل پر و سر ریز
می شد اما کودک همچنان آب می ریخت
مرد پرسید : چه می کنی؟
کودک جواب داد : به دوستم قول
دادم همه آب دریا را در این سطل
بریزم و برایش ببرم
تصمیم گرفت پسر را نصیحت کند
و اشتباهش را به او بگوید
اما ناگهان به اشتباه خود هم پی برد که می خواست با ذهن کوچکش خدا را بشناسد و کل جهان را در آن جا دهد فهمید که با دلش باید به سراغ خدا برود
به کودک گفت : من و تو
در واقع یک اشتباه را مرتکب شده ایم
مولانا می گوید :
هر چه اندیشی پذیرای فناست
آنچه در اندیشه ناید آن خداست
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرگز نگو:
فلانی هم هر وقت کاری داشته
باشه فقط ما را می شناسه !
👌بلکه بگو:
الحمدلله که الله متعال به من
توفیق برطرف کردن نیازهای مردم را
عنایت فرموده است.
🌺رسول الله فرمودند:
محبوبترین مردم در نزد الله
کسانی هستند که برای مردم
پر سودترین باشند
🎙#استادرنجبر
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🌹داستان آموزنده🌹
سالها پیش خواجه شمس الدین محمد که شاگرد نانوایی بود عاشق دختر زیبای یکی از اربابان شهر به نام شاخ نبات شد. روزی از شاخ نبات پیغامی شنید که در شهر پخش شد که من از میان خواستگارانم با کسی ازدواج میکنم که بتواند ۱۰۰ درهم برایم بیاورد ۱۰۰ درهم پول زیادی بود که از عهده خیلی از مردم آن زمان بر نمیآمد که بتوانند این پول را فراهم کنند عدهای از خواستگاران پشیمان شدند و عدهای دیگر نیز سخت تلاش کردند تا بتوانند این پول را فراهم کنند و او را به همسری برگزینند.
خواجه شمس الدین محمد نیز به مسجد محل رفت و با خدای خود عهد بست که اگر این ۱۰۰ درهم را بتواند فراهم کند ۴۰ شب به مسجد رود و تا صبح نیایش کند. او با تلاش بسیار در شب چهلم توانست ۱۰۰ درهم را فراهم کند و شب به خانه شاخ نبات رفت و اعلام کرد که توانسته است ۱۰۰ درهم را فراهم کند و مایل است با شاخ نبات ازدواج کند. شاخ نبات او را پذیرفت و پذیرایی گرمی از او کرد. شمس الدین با شاخ نبات راجع به نذری که با خدای خود کرده بود گفت و از او اجازه خواست تا به مسجد رود و آخرین شب را نیز با راز و نیاز بپردازد تا به عهد خود وفا کرده باشد اما شاخ نبات ممانعت کرد؛
خواجه شمس الدین با ناراحتی از خانه شاخ نبات خارج شد و به سمت مسجد رفت و شب چهلم را در آنجا سپری کرد. سحرگاه که از مسجد باز میگشت چند جوان مست خنجر به دست جلوی او را گرفتند و جامی به او دادند و گفتند بنوش؛ او جواب داد من مرد خدایی هستم که تازه از نیایش با خدا فارغ شدهام، نمیتوانم این کار را انجام دهم اما آنان خنجر را به سوی او گرفتند و گفتند اگر ننوشی تو را خواهیم کشت؛ بنوش؛ خواجه شمسالدین اولین جرعه را نوشید آنان گفتند چه میبینی :گفت هیچ و گفتند دگر بار بنوش؛ نوشید، گفتند:حال چه میبینی؟ گفت حس میکنم از آینده باخبرم و گفتند: باز هم بنوش نوشید، گفتند چه میبینی؟ گفت: حس میکنم قرآن را از برم و خواجه آن شب به خانه رفت و شروع کرد از حفظ قرآن خواندن و شعر گفتن و از آینده ی مردم گفتن و دیگر سراغی هم از شاخ نبات نگرفت تا اینکه آوازه او به گوش شاه رسید و از آن پس همدم شاه شد؛ شاه به او لقب لسان الغیب و حافظ را به او داد لسان الغیب چون از آینده مردم میگفت چون حافظ کل قرآن بود و حافظ تا اینکه شاخ نبات آوازه او را شنید و فهمید او نزد شاه است و به دنبال او رفت اما حافظ او را نخواست و :گفت زنی که مرا از خدای خود دور کند به درد زندگی نمیخورد تا اینکه با وساطت شاه با هم ازدواج کردند.
.
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد/
اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند.
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشمی که دائم
عيبهاي ديگران را ببيند،
آن عيب را به ذهن منتقل ميکند.
و ذهنی که دائما
با عيبهای ديگران درگير است،
آرامش ندارد،
درونش متلاطم و آشفته است.
در عوض چشمی که ياد گرفته است
هميشه زيباييها را ببيند،
اول از همه خودش آرامش پيدا مي کند.
چون چشم زيبابين
عيبهای ديگران را نمی بيند
و دنياي درونش دنيای قشنگیهاست...
گرت عیبجویی بود در سرشت
نبینی ز طاووس جز پای زشت
#شبتون_مهدوی 💚
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
سـ❄️لام دوستان عزیز، روزتون پر از خیر وبرکت و ثروت ، دلتون همیشه خوش ❄️
از تنفر خودتون به خاطرچیزهایی که
نیستید دست بکشید...
و شروع کنید به دوست داشتن خودتون،به خاطر چیزهایی که هستید.
#با_خودت_تکرار_کن
امروز ، روزی متفاوت ، زیباو معجزه آفرین خواهد بود و باید انرژی افکار و خواسته هایم، با انرژی منشأ ,هم فرکانس شود ویقین دارم که استجابت دعایم حتمی ست و هرگونه شک ، تردید و افکار منفی، این معادله را ،تخریب میکند...
من شادم، چون بااراده و موفقم
چون به خود و تواناییهام باور دارم.
خداوندا سپاس بابت اینهمه موهبت و نعمت...🙏
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🍀 درسی از ادیسون
ادیسون در سنین پیري پس از کشف لامپ، یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار می رفت و درآمد
سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش که ساختمان بزرگی بود هزینه می کرد.
این آزمایشگاه، بزرگترین عشق پیرمرد بود. هر روز اختراعی جدید در آن شکل می گرفت تا
آماده بهینه سازي و ورود به بازار شود.
در همین روزها بود که نیمه هاي شب از اداره آتش نشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند، آزمایشگاه پدرش در آتش می سوزد و حقیقتا کاري از دست
کسی بر نمی آید و تمام تلاش ماموان فقط براي جلوگیري از گسترش آتش به سایر ساختمانها است. آنها تقاضا داشتند که موضوع به نحو قابل
قبولی به اطلاع پیرمرد رسانده شود.
پسر با خود اندیشید که احتمالا پیرمرد با شنیدن این خبر سکته می کند و لذا از بیدار کردن او منصرف شد و خودش را به محل حادثه رساند و با
کمال تعجب دید که پیرمرد در مقابل ساختمان آزمایشگاه روي یک صندلی نشسته است و سوختن حاصل تمام عمرش را نظاره می کند.
پسر تصمیم گرفت جلو نرود و پدر را آزار ندهد. او می اندیشید که پدر در بدترین شرایط عمرش بسر میبرد.
ناگهان پدر سرش را برگرداند و پسر را دید و با صداي بلند و سر شار از شادي گفت: پسر تو اینجایی؟ می بینی چقدر زیباست! رنگ آمیزي شعله ها
را می بینی؟ حیرت آور است! من فکر می کنم که آن شعله هاي بنفش به علت سوختن گوگرد در کنار فسفر به وجود آمده است! واي! خداي من،
خیلی زیباست! کاش مادرت هم اینجا بود و این منظره زیبا را می دید. کمتر کسی در طول عمرش امکان دیدن چنین منظره زیبایی را خواهد داشت!
نظر تو چیست پسرم؟
پسر حیران و گیج جواب داد: پدر تمام زندگیت در آتشمی سوزد و تو از زیبایی رنگ شعله ها صحبت می کنی؟
چطور میتوانی؟ من تمام بدنم می لرزد و تو خونسرد نشسته اي؟
پدر گفت: پسرم از دست من و تو که کاري بر نمی آید. مامورین هم که تمام تلاششان را می کنند. در این لحظه بهترین کار لذت بردن از منظره
ایست که دیگر تکرار نخواهد شد!
در مورد آزمایشگاه و باز سازي یا نو سازي آن فردا فکر می کنیم! الآن موقع این کار نیست!
به شعله هاي زیبا نگاه کن که دیگر چنین امکانی را نخواهی داشت!
فردا صبح ادیسون به خرابه ها نگاه کرد و گفت: " ارزش زیادي در بلا ها وجود دارد. تمام اشتباهات ما در این آتش سوخت. خدا را شکر که می
توانیم از اول شروع کنیم."
توماس آلوا ادیسون سال بعد مجددا در آزمایشگاه جدیدش مشغول کار بود و همان سال یکی از بزرگترین اختراع بشریت یعنی ضبط صدا را تقدیم
جهانیان نمود. آري او گرامافون را درست یک سال پس از آن واقعه اختراع کرد.
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✍امام باقر عليه السّلام :
خداوند براى هر انسان رزق حلالى را مشخص و حتمى كرده است كه به طور كامل به او خواهد رسيد، و از طرفى رزق حرامى از طريق ديگر به او عرضه مى شود، پس اگر از آن حرام مقدارى برداشت به همان اندازه از مال حلال او كم مى شود و پيش خدا علاوه بر آن دو مال، زيادى و افزونى است كه خداوند در قرآن فرمايد: از فضل و زيادى كه پيش خدا است از او درخواست كنيد.
📚بحارالانوار ج ۱۰۳ ص۱۱
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
#یک_داستان_یک_پند
✍️ شبی دزدی خانۀ همسایه عارفی را زد. از شبِ روز بعد، مردم از ترس، در محلهی عارف، شبها در دکّان میخوابیدند و نصف شب بیدار شده و بیرون از خانه را نگاه میکردند. بعد از یک هفته مردم مطمئن شدند، دزد، غریبهای بود که از شهر دیگری آمده و اینک فرار کرده و دیگر در شهر نیست. پس راحت در خانهها خوابیدند.
🌏ده روز بعد یکی از همسایگانِ عارف مُرد. عارف نزدیک اذان صبح به کوچهها رفت و درب خانۀ مردم را کوبید و به همه گفت: «در مسجد جمع شوند، خبر مهمی دارم، هر کس نیاید پشیمان میشود.»
🕌مردم خوابآلوده در مسجد شهر جمع شدند. عارف گفت: «نمازتان را بخوانید تا بر منبر بروم.» مردم نمازشان را خواندند و عارف منبر رفت. گفت: «واقعاً بر شما متاسفم که دزدی در گوشۀ این شهر مالی از یکی برد، همه شهر شبها بیخواب بودید که مبادا آن دزد، سراغ خانه و مغازه شما هم بیاید و اجناس شما را هم بدزدد. اما امروز کسی از جمع ما رفت ولی ما شب را خوابیدیم و هرگز بیدار نماندیم تا عبادتی کنیم که فردا هم نوبت ماست. آن دزد مال همه شما رو نمیدزدید! ولی اجل جان همۀ ما را خواهد دزدید.»
داستان ها و پندهای اخلاقی
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگے خود را مكتوب كنيد✍
هر شب بنويسيد 🌝
نوشتن اعجاز می كند
وقتے اهدافتان را می نويسيد از جايی كہ باور نمی كنيد محقق میشود✍
#شبتون_مهدوی 💚
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
سـ❄️لام دوستان عزیز، روزتون پر از خیر وبرکت و ثروت ، دلتون همیشه خوش ❄️
دوست من چرا میگی من نمیتونم؟
چرا میگی از من گذشته؟
چرا میگی من بدشانسم؟
چرا میگی من بدبختم..
مگه خدا نگفته من از روح خودم در وجودتون دمیدم؟ از روح خدا در ما دمیده شده، پس هیچ محدودیتی نداریم.پس باید عالی باشیم.
کلام تو عصای معجزه گر توست،این جملات را هر روز تکرار کنید...اونقدر بگید که ذهنتون باور کنه که هستید و خیلی کارها میتونید انجام بدید:
👈من خودم را دوست دارم،
👈من شادم،
👈من عالیم،
👈من خودم را باور دارم،
👈من می توانم،
👈من سرشار از انرژی هستم،
👈من شجاعم،
👈من خوش شانسم
👈من دوست داشتنی ام،
👈من لایق بهترینها هستم،
👈من توانمندم.
خـــدایــــا شــــکـــرت...
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
مردی داخل بقالی محله شد ، و از بقال پرسید که قیمت موزها چقدر است ؟
بقال گفت : دوازده دینار و سیب ده دینار ...
در این لحظه زنی وارد مغازه شد که بقال او را می شناخت ، و او نیز در همان منطقه سکونت داشت .
زن نیز قیمت موز و سیبها را پرسید و مرد جواب داد :
موز کیلویی سه دینار و سیب پنج دینار ..
زن گفت : الحمدلله
و میوه ها را خواست .. مرد که هنوز آنجا بود از کار بقال تعجب کرد و خشمگینانه نگاهی به بقال انداخت و خواست با او درگیر شود که جریان چیست ... که مرد بقال چشمکی به او زد تا دست نگه دارد و صبر کند تا زن از آنجا برود ..
بقال میوه ها را به زن داد و زن باخوشحالی گفت الحمدلله بچه هایم میوه خواهند خورد و از آنجا رفت ، هر دو مرد شنیدند که چگونه آن زن خدا را شکر می کرد
مرد بقال رو به مرد مشتری کرد و گفت : به خدا قسم من تو را گول نمی زنم بلکه این زن چهار تا یتیم دارد ، و از هیچ کس کمکی دریافت نمی کند ، و هرگاه می گویم میوه یا هر چه می خواهد مجانی ببرد ناراحت می شود ، اما من دوست دارم به او کمکی کرده باشم و اجری ببرم برای همین قیمت میوه ها را ارزان می گویم .. من با خداوند معامله می کنم و باید رضایت او را جلب کنم . این زن هر هفته یک بار به اینجا می آید به الله قسم و باز به الله قسم هربار که این زن ازمن خرید می کند من آن روز چندین برابر روزهای دیگر سود می برم در حالیکه نمی دانم چگونه چنین می شود و این پولها چگونه به من می رسد ...
وقتی بقال چنین گفت ، اشک از چشمان مرد مشتری سرازیر شد و پیشانی بقال را به خاطر کار زیبایش بوسید ...
هرگونه که قرض دهی همانگونه پس می گیری
نه اینکه فقط برای پس گرفتن آن بلکه بخاطر رضای الله چرا که روزی خواهد آمد که همه فقیر و درمانده در برابر الله می ایستند و صدقه دهنده پاداش خود را خواهد گرفت ..
لذت برآورده نمودن حاجات دیگران را کسی نمی داند مگر آنکه آن را برطرف نموده باشد .
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔻سخن عزراییل_بسیار تکان دهنده...
🔶مرحوم شهید دستغیب (ره) در کتاب “داستانهای شگفت” حکایتی درباره اهمیت #زیارت_عاشورا آورده اند که خلاصه آن چنین است:
🔷یکی از علمای نجف حدود یکصد سال پیش، در خواب حضرت عزراییل را می بیند. پس از سلام می پرسد: از کجا می آیی؟ ملک الموت می فرماید: از شیراز! روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم. شیخ می پرسد: روح او در چه حالی است؟ عرزاییل می فرماید: در بهترین حالات و بهترین باغهای عالم برزخ. خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است.
آن عالم پرسید: آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است؟
فرمود: نه! گفتم: آیا برای نماز جماعت و بیان احکام! فرمود: نه! گفتم پس برای چه؟ فرمود: برای خواندن زیارت عاشورا.
نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمی توانست بخواند، نایب می گرفت.
📗“داستان های شگفت، حکایت ۱۱۰”
🕊ظهـــور نـزديــڪ اســت🕊
❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄️
✍
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
پرسیدند:
ماه قشنگتر است یا مادرت؟
گفتم: ماه را که میبینم
یاد مادرم میافتم
اما
مادرم را که میبینم
ماه را کُلّا فراموش میکنم ...!
همه
گمانمیکنندکه
عکس پدر عزیزم را ؛
به ديوارخانهام نصبکردهام
اما نميدانند که
ديوار خانه ام را به
عکسپدرم تکيهدادهام
برای سلامتی همه پدرومادرهای عزیز
و شادی روحِپدرومادرهای عزیزازدنیارفته
اللهم صل علی محمد و آل محمد
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵به گذشته خودمون فکر کنیم،تا الان چیکار کردیم ؟اگه همین الان لحظه مرگمون فرا برسه ایا اماده ایم؟
چرا نسبت به مرگ غفلت داریم ؟چرا غافلیم ؟
🔹باید به گذشته خودمون فکر کنیم و خودمون رو نصیحت کنیم تا از این غفلت رهایی پیدا کنیم
🟢حضرت محمد(ص) میفرمایند:
هوشيارترين مؤمنان كسانى هستند كه بيشتر به ياد مرگ باشند و خود را براى آن آماده كنند».
🎙#حجتالاسلام_مجتهدی_تهرانی
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا
وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
بگو: «دچار هر حادثهای شویم، قطعاً خدا به #نفعمان مقدّرش کرده است؛ چون او همهکارۀ ماست. بله، مؤمنان باید فقط به خدا #توکل کنند.»
هر وقت به دلت آمد
"خدا هوایم را ندارد"
برگرد و این #آیه را بخوان!
هر چه از #دوست رسد
حتما #نیکوست...!
سوره توبه|۵۱
#شبتون_مهدی💚
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi