#شیطانی #جذب_جن #صوفیه
⭕️ حکایتی از قدرتهای شیطانی
👤 یکی از متمالین به صوفیه که در عصر قاجار میزیسته، در شرح حال خود مینویسد:
در ایام جوانی خاطرخواه دختر عمویم شدم و هرچه از او خواستگاری کردم مرا رد کردند. یک شب در اتاقی در صحن امیرالمومنین علیه السلام نشسته بودم که درویشی آمد و گفت: یا هو! گفتم بفرمایید! گفت: در پیشانی تو حقیقتی میبینم. تو به مقامات عالی می رسی. تو عاشق دختر عمویت هستی. آنگاه نام دختر عمو و عمویم را برده و گفت: دختر عمویت را که در فراقش میسوزی امر میکنم امشب نزد تو بیاید. با او حرف بزن و هر نشانهای که خواستی از او بگیر. انگشتری را هم که خودت به او دادهای به تو میدهد تا مطمئن شوی که خود اوست. لکن حق نداری به او دست بزنی. نیم ساعت نزد تو مینشیند و میرود. درویش این را گفت و رفت. تا اینکه اواخر شب بود که دختر عمویم سراسیمه و نفس زنان وارد اتاق من شد. گفتم: اینجا چه میکنی؟! گفت: تو مرا آوردهای! آنگاه از هر کدام از نشانه هایی که بین ما بود از عمویم، از شهر تبریز و ... سوال کردم و همه را درست و صحیح پاسخ داد! بعد از دقایقی که گفتگو کردیم گفت: من مامورم این انگشتر را به تو بدهم. سپس انگشتر را داد و رفت. صبح فردا درویش آمد و گفت: یا هو! بنده به او گفتم: تمام نشانهها صحیح بود و من به تو ایمان آوردم. گفت شرط این راه (سلوک با من) تسلیم بودن است! اگر مخالفت من را نکنی تو را به مقامات عالیه میرسانم. دستور اول من این است که وضو نگیری و با تیمم نماز بخوانی! خلاصه او هر روز دستور تازهای صادر میکرد و من نیز که به او ایمان آورده بودم امتثال میکردم. روزی میگفت بدون وضو، فردا بدون تیمم، روز دیگر می گفت در حالت جنابت نماز بخوان. روز بعدی گفت حق نداری دیگر به حرم اهل بیت علیهم السلام بروی. تا اینکه به من گفت دیگر نماز هم نباید بخوانی! من نیز یکی دو روز غسل نکردم و با حالت جنابت بودم و حرم هم نمیرفتم و نماز هم نخواندم تا اینکه یک شب متوجه شدم قلبم سیاه شده است. گفتم خدایا چه کنم، دارم میمیرم! صبح روز بعد غسل کردم و به حرم رفتم و نماز و دعا خواندم و تصمیم گرفتم درویش را فراموش کنم. نیمههای شب در اتاق نشسته بودم که قدرت قوی و مرموزی مرا بی اختیار از اتاق خارج کرد به طرف قبرستان وادیالسلام در نجف رفت و از پلههای سردابی که گاهی اموات را در آن میگذاشتند پایین رفتم. دیدم درویش آنجا نشسته و مقداری استخوان جلوی خود جمع کرده و شمعی مقابلش روشن است و با عصبانیت درحالیکه بمن فحش میدهد میگوید: چرا مخالف کردی از دستوراتم؟! پدرت را در میآورم. سپس گفت من اگر بخواهم میتوانم سرت را از تن تو جدا کنم. برو و هر امری که میکنم اجرا کن. سپس به او گفتم چشم و احساس کردم از آن قدرت مرموز رها شدم و به اتاق خود بازگشتم. مجددا فردا صبح به حمام رفتم و غسل کردم و به حرم رفتم و استغفار و توبه جدی کردم و شب نیز از ترس به اتاقم باز نگشتم و در همان ایوان مبارک امیرالمومنین علیه السلام خوابیدم و دیگر از درویش خبری نشد.
📚سفینة الصادقین،ص ١٥٢
پینوشت:
الف) بیشک آن دختر، جِنی بوده که برای فریب آن شخص به شکل دخترعموی او درآمده زیرا پیشتر هم بیان شد که جنیان به هرشکلی درمیآیند. و از همین باب است احضار روح، که جنی را بجای روحِ یک شخصی که از دنیا رفته معرفی میکنند، زیرا روح قابل احضار نیست.
ب) غالب دستورات این جماعت، مانند موارد فوق است، که البته در ابتدا سریع نمیگویند خلاف شرع مرتکب شو، یا دست از خدا و اهل بیت علیهم السلام بکش. بلکه مرحله به مرحله انسان را از ولایت خدا و اهل بیت علیهم السلام خارج کرده، و در ولایت شیطان داخل میکنند، و با چند فعل خارقالعاده و عجیب و غریب، او را میفریبند و او نمیداند این قدرتها شیطانیست، و به مرور بنده شیطان میشود. اما در هر مرحلهای از این امور، فرصت توبه و بازگشت وجود دارد، خصوصا برای افرادی که از روی جهل و نادانی وارد این مسائل میشوند
⁉️آیا خدا و اهلبیت کافی نیستند؟
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🌟
✨امام صادق(علیه السلام)✨
کسی که زمان خوابیدن
صد مرتبه استغفار کند؛
گناهانش همچون برگ
درختان فرو میریزد
و صبح که بلند شود گناهی
برایش نماند✨
📚مکارم الاخلاق،ص۶۱۰
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴امام علی (ع) فرمودند:
اگر سه چیز را در زندگیتان اصلاح کنید،
خداوند سه چیز دیگر را برای شما اصلاح میکند:
۱_ باطنت را اصلاح کن ؛
خداوندظاهرت را اصلاح میکند و خوبیات
را سر زبانها می اندازد.
۲_ رابطه ات را با خدا اصلاح کن ؛
خداوند رابطه ات را با مردم اصلاح میکند
و باعث احترام خلق به تو میشود ..
۳_ آخرتت را اصلاح کن ؛
خداوند امر دنیای تو را اصلاح میکند ..
"خصال شیخ صدوق"
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴حکایت مخترع دين و توبه
امام صادق عليه السلام فرمود : مردي در زمانهاي گذشته زندگي مي كرد و مي خواست دنيا را از راه حلال بدست آورد ، و ثروتي فراهم نمايد كه نتوانست . از راه حرام كوشش كرد تا مالي بدست آورد نتوانست .
شيطان برايش مجسم و آشكار شد و گفت : از حلال و حرام نتوانستي مالي پيدا كني ، مي خواهي من راهي به تو بياموزم كه اگر عمل كني به ثروت سرشاري برسي و عده اي هم پيرو پيدا كني ؟
گفت : آري مايلم . شيطان گفت : از نزد خودت ديني اختراع كن و مردم را به آن دعوت نما . او كيشي اختراع كرد و مردم گردش را گرفته و به مال زيادي دست يافت . روزي متوجه شد كار ناشايستي كرده و مردمي را گمراه نموده است ؛ تصميم گرفت به پيروانش بگويد كه گفته ها و دستوراتم باطل و اساسي نداشته است . هر چه گفت : آنها قبول نكردند و گفتند : حرفهاي گذشته ات حق بوده است و اكنون خودت در دينت شك كرده اي ؟ چون اين جواب را شنيد غل و زنجيري تهيه نمود و به گردن خود آويخت و مي گفت : اين زنجيرها را باز نمي كنم تا خداي توبه مرا قبول كند .
خداوند به پيامبر صلي الله عليه و آله آن زمان وحي نمود كه به او بگويد : قسم به عزتم اگر آنقدر مرا بخواني و ناله كني كه بند بندت از هم جدا شود دعايت را مستجاب نمي كنم ، مگر كساني كه به مذهب تو مرده اند و آنها را گمراه كرده بودي به حقيقت كار خود اطلاع دهي و از كيش تو برگردند .
نکته: توبه یعنی جبران.
📚پند تاریخ ج۴ ص۲۵۱، بحار ج۲ ص۲۷۷
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨تنها خداست که میداند
⭐️بهترین در زندگی تو
✨چگونه معنا میشود
⭐️من آن بهترین را
✨امشب برایت از خدا میخواهم
⭐️خدایا...🧚♀
✨بهترین ها را نصیب
⭐️دوستان و عزیزانم بگردان
✨لحظه هاتون آروم
⭐️خوابتون شیرین
✨آسمون دلتون پر ستاره
#شبتون در پناه خـدای مهربان🌙
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼خودم جانم
🌻من به تو یک زندگی پر از عشق
🌼و لذت و زیبایی بدهکارم
🌻و دارم نهایت تلاشم را میکنم
🌼تا تو را به همان چیزهایی که
🌻همیشه دوست داشتی، نزدیک تر کنم.
🌼دارم تلاش میکنم فردای تو
🌻از امروزت بهتر باشد و بعد از این،
🌼دلایل بیشتری برای لبخند داشته باشی.
I'm not in competition with anyone, just me, Trying to be better than who I was yesterday
من در رقابت با کسی نیستم ، من فقط
در تلاشم از کسی که دیروز بودم بهتر باشم
#انگیزشی
┅✿❀🍃🌷🍃❀✿┅
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فکر کردین خدا به هرکسی شیرینی مناجات رو میده؟
خیال کردین هرکسی توفیق سحرخیزی پیدا میکنه؟
هر کسی توفیق تلاوت قرآن پیدا میکنه؟
اینطور نیست آقا
🔹 علامه حسن زاده آملی (ره)
#درس_اخلاق
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🌸🍃🌸🍃
#تلنگر
«شبلی» به مسجدی رفت تا دو رکعت نماز گزارد و قدری استراحت کند. کودکانی در مسجد مشغول تحصیل بودند و اتفاقاً وقت غذا خوردن آنها فرا رسیده بود.
دو کودک نزدیک شبلی نشسته بودند، یکی از آنها ثروتمندزاده و دیگری فرزند مرد فقیری بود.
دو زنبیل گذارده بودند و از آن غذا میخوردند. در زنبیل ثروتمندزاده نان و حلوا بود و در زنبیل فرزند فقیر تنها نان وجود داشت. وقتی فرزند مرد ثروتمند شروع به خوردن نان و حلوا کرد، فقیرزاده از او درخواست حلوا کرد.
امّا او گفت: اگر به تو حلوا دهم سگ من خواهی شد؟؟!
کودک فقیر در جواب گفت: میشوم.
ثروتمندزاده به او گفت: عوعوی سگ کن تا به تو حلوا دهم!!
آن بیچاره صدای سگ میداد و حلوا میگرفت.
شبلی به آنها نگاه میکرد و میگریست.
مریدان او گفتند: "چرا گریه میکنید؟"
در جواب گفت: "نگاه کنید طمعکاری و بی قناعتی با انسان چه میکند؟ چه میشد اگر آن فقیرزاده به نان تنهای خود قناعت میکرد و به حلوای آن کودک طمع نمی ورزید تا او را سگ خود نگرداند."
👈امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: نتیجه طمع، ذلّت دنیا و بدبختی آخرت است.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
14.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎦 به داده ها نگاه کنید نه به نداده ها
#حجت_الاسلام_قرائتی
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اعجاز_قرآن
تناسب اعداد در قرآن قسمت ۱
🔸نمونه ای از تناسب عجیب در تکرار کلمات قرآن ....
1⃣کلمه یوم(روز)به صورت مفرد 365 مرتبه(دقیقا به تعداد روزهای سال)و به صورت مثنی و جمع 30 مرتبه (به تعداد روزهای ماه).
2⃣کلمه شهر(به معنای ماه)در کل قرآن 12 مرتبه (به تعداد ماههای سال)
3⃣کلمه امام به صورت مفرد و جمع 12 مرتبه
4⃣دنیا و آخرت 115 مرتبه
5⃣شیطان و ملائکه 68 مرتبه
6⃣حیات و موت 145 مرتبه
7⃣سیّئات(گناهان)و صالحات(کارهای نیک) 167 مرتبه
8⃣کفر و ایمان 25 مرتبه
9⃣نفع و فساد 50 مرتبه
0⃣1⃣حرّ(گرما)و برد(سرما)4 مرتبه
1⃣1⃣صیف(تابستان)و شتا(زمستان)1 مرتبه
‼️تذکر : ما باید هدفمان فهم درک و عمق قرآن باشد و این مسائل حاشیه است اما بد نیست این عجایب قرآنراهم کهزیاد به آن پرداختهشده است یه نگاهی بیندازیم هرچند که این موضوعات در تفاسیرمعتبر بیان نشده اند و فقط توسط بعضی اشخاص مطرح شده است که جای تحقیق بیشتر دارد
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
⚠️فلسفه حضور تازه به دوران رسیدهها⚠️
✅شاید برای شما هم پیش آمده باشد که از ثروتمند بودن برخی اشخاص که دانش و آگاهی و فرهنگ، متناسب با میزان ثروتشان ندارند تعجب کنید.
مثل کسی که بدون دانایی وعلم ثروت داشتن یا تجربه یا پشتکار، به ثروتی هنگفت رسیده و فرهنگ استفاده از این ثروت را هم ندارد.
همیشه درک اینگونه افراد برایم سخت بود؛ حتی با وجود آیه ۲۷ سوره آل عمران:
{وَتَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ}
{و هر كه را بخواهى بىحساب روزى مىدهى}
✅تا اینکه این روایت جالب را دیدم:
امام صادق علیهالسلام به عبداللّهبنسليمان فرمودند:
((خداوند به روزىِ افرادِ احمق، توسعه بخشيدهاست تا عاقلانِ انديشمند، عبرت بگيرند؛ و بدانند كه متعلّقات دنيا چيزى نيست كه بتوان با زرنگى و نيرنگ به دست آورد.))
🔹إِنَّ اللَّهَ وَسَّعَ فِي أَرْزَاقِ الْحَمْقَى لِيَعْتَبِرَ الْعُقَلَاءُ، وَ يَعْلَمُوا أَنَّ الدُّنْيَا لَيْسَ يُنَالُ مَا فِيهَا بِعَمَلٍ، وَ لَاحِيلَةٍ
📚بحارالانوار، جلد۱۰۰، صفحه۳۵، شماره۷۰
#امام_صادق #اجتماعی
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فقیری به ثروتمندی گفت: اگر من در خانه ی تو بمیرم، با من چه می کنی؟
ثروتمند گفت: تو را کفن می کنم و به گور می سپارم.
فقیر گفت: امروز که هنوز هم زنده ام، مرا پیراهن بپوشان و چون مُردم، بی کفن مرا به خاک بسپار.
این حکایت بسیاری از ماست که تا زنده ایم قدر یکدیگر را نمی دانیم ولی بعد از مردن، می خواهیم برای یکدیگر سنگ تمام بگذاریم!
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
👌حکایت بسیار زیبا
🔴آیا جنبه و ظرفیت دانستن اسرار غیب را داریم؟
روزی شخصی به اصرار از شیخ جعفر مجتهدی میخواست تا راز دستیابی به “ علم جفر ” را برای او بیان کنند و ایشان به او می گفتند:
آیا در خود این قدرت را می بینی که از آن استفاده نکنی و آن را سرمایه دکانداری خود قرار ندهی؟!
پس از رفتن آن شخص ، حضرت آقای مجتهدی فرمودند :
اینها نمیدانند که جهل به بعضی از مسائل برای آنها در حکم نعمت است
ائمه اطهار (علیهم السلام ) فقط برای اصحاب خاص خود برخی از اسرار را در حد مرتبه ای که داشتند ، فاش میکردند...
اینها مسائلی نیست که در کوچه و بازار بر سر زبانها بیفتد و در امور مادی از انها استفاده شود !
سپس این ماجرا را تعریف کردند :
مردی از دوستان امام صادق (علیه السلام) در طلب یافتن “ اسم اعظم ” بود و هر روز به خدمت آن حضرت شرفیاب می شد و از امام معصوم می خواست تا حرفی از حروف اسم اعظم را به او تعلیم دهد.
ولی امام صادق (علیه السلام) او را از این امر بر حذر می داشت و میفرمود : هنوز قابلیت و ظرفیت لازم را پیدا نکرده ای !
ولی آن مرد دست بردار نبود و هر روز خواسته خود را تکرار می کرد !
🌷روزی امام صادق (علیه السلام) به او گفتند :
امروز مقارن ظهر ، به خارج از شهر می روی و در کنار پلی که در آنجا هست می نشینی صحنه ای را در آنجا خواهی دید که باید بیائی و برای من بازگو کنی .
آن مرد دستور امام را اطاعت کرد و به محل موعود رفت .
چیزی از توقف او نگذشته بود که مشاهده کرد پیرمرد قد خمیده ای با پشته نسبتا بزرگی از خار و خاشاک اهسته اهسته به آن پل نزدیک شد و با زحمت بسیار، دو سوم از درازی پل را طی کرد .
در همان اثنا مرد جوانی تازیانه بدست و سوار بر اسب از طرف مقابل قصد عبور از پل را داشت
جوان سوار به آن مرد کهنسال نهیب می زند که راه آمده را برگرد تا او از پل عبور کند !
و پیرمرد به او میگفت که : من دو سوم از پل را پشت سر گذاشته ام و با این بار سنگین و ضعف جسمانی انصاف نیست که از من چنین توقعی داشته باشی
بلکه انصاف حکم می کند که تو بخاطر جوانی و سوار بر اسب بودن فاصله کوتاهی را که آمده ای باز گردی و راه را بر من سد نکنی.
جوان مغرور با شنیدن سخن پیرمرد،او را به تازیانه میگیرد و با نواختن ضربات پی در پی او را به عقب نشینی از پل وا میدارد !
و پیرمرد پس از رفتن سوار ، دوباره با کوله بار سنگینی که بر دوش داشته راه رفته را مجددا طی می کند و پس از عبور از پل به طرف خیمه ای که در آن حوالی بود رهسپار می شود.
آن مرد که ستم آشکار جوان سوار را بر آن مرد سالخورده می بیند به محضر امام شرفیاب می شود و ماجرا را با ناراحتی برای حضرت تعریف میکند .
امام از او می پرسند : اگر تو حرفی از حروف اسم اعظم را می دانستی با آن جوان سرکش و مغرور چه می کردی ؟!
عرض می کند : به سختی ادبش می کردم به گونه ای که تا پایان عمر آن را فراموش نکند !
امام علیه السلام فرمود :
آن مرد سالخورده خارکنی را که دیدی از اصحاب سرّ ما بود و از اسم اعظم نصیب داشت ،
ولی از آن برای مقابله با آن جوان استفاده نکرد و قابلیت خود را برای چندمین بار به اثبات رسانید...!
آن مرد وقتی که از حقیقت امر آگاهی یافت ، به خواسته نابجای خود از امام پی برد و از آن پس در صدد تزکیه نفس برآمد و دیگر در مورد اسم اعظم با امام سخنی نگفت...
📘منبع: کتاب لاله ای از ملکوت
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🌺🌺💕💕💕💕💕💕
🔔 ضمانت بهشت !
امیرالمومنین علی علیه السلام:
هر کسی یک عمل را برای من عهده دار شود من چهار چیز را برای او ضمانت می کنم هر کس به من تعهد بدهد که #صله_رحم کند و با خانواده اش رفت و آمد داشته باشد من هم ضمانت می دهم که:
🌹 ⇐بستگانش به او علاقه مند شوند
🌹 ⇐مال و دارایی او زیاد شود
🌹 ⇐عمرش طولانی گردد
🌹 ⇐و داخل بهشت پروردگارش شود
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
داستان اعطای هدیه حضرت زهرا
به سلمان فارسی ...!
عبد اللَّه بن سلمان فارسى از پدر خود نقل کرده است که گفت: ده روز بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله از خانه خود بیرون آمدم و به خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام رسیدم. ایشان فرمودند: «اى سلمان! از ما دور شدهاى و به نزد ما نمىآیى؟» سلمان گفت: «اى حبیب من، یا ابا الحسن! از مثل شخصى چون شما چگونه مىتوان دوری نمود؟ بلکه به خاطر حزن و اندوه براى رحلت رسول خدا صلى الله علیه و آله نتوانستم خدمت برسم». امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «اى سلمان! برو به منزل فاطمه علیهاالسلام که بسیار مشتاق دیدن تو است و اراده دارد تحفهاى به تو دهد؛ تحفهاى که از بهشت براى او آمده است». من گفتم: «یا على! آیا براى فاطمه بعد از رحلت رسول خدا از بهشت تحفه نیز مىآید؟» حضرت فرمودند: «بله، دیروز تحفهاى آمده است». به سرعت شتافتم و به خانه فاطمه علیهاالسلام دختر رسول خدا رسیدم. آن حضرت را دیدم نشسته و پارچه عبایى بر خود پیچیده است. پس چون نظر مبارکش بر من افتاد، فرمود: «اى سلمان! بعد از فوت پدرم رسول خدا صلى الله علیه و آله از ما دورى اختیار نمودهاى؟» من در جواب گفتم: «حاشا که من از شما دورى جویم اى حبیبه من!» حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمودند: «خوش بنشین و متوجّه باش سخنى را که به تو مىگویم. دیروز در همین موضع نشسته و درِ خانه را بسته بودم. با خود در فکر بودم که بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله وحى الهى از ما قطع گشته است و فرشتگان از منزل ما منصرف شدند. در این فکر بودم که در خانه گشوده شد بدون آن که شخصى آن را بگشاید و سه نفر خانم، داخل خانه شدند که در حُسن و جمال و تازگى صورت و خوشبویى، هیچ بینندهاى مثل ایشان را ندیده است. چون ایشان را دیدم، با آنها مهربانى نمودم و گفتم: «شما را به پدرم قسم مىدهم که بگویید از اهل مدینه هستید یا از اهل مکّه؟» گفتند: «اى دختر رسول خدا صلى الله علیه و آله ما نه اهل مدینه و نه اهل مکه و نه اهل زمینیم؛ بلکه کنیزانیم از اهل حور عین از دارالسّلام بهشت. پروردگار عالمیان، ما را به سوى تو اى دختر رسول خدا صلى الله علیه و آله فرستاده است و ما بسیار مشتاق دیدار تو بودیم». از یکى از ایشان که به گمانم بزرگتر بود، پرسیدم: «نام تو چیست؟» گفت: «مقدوده». گفتم: «از چه جهت، نام تو را مقدوده گذاردند؟» گفت: «براى آن که من از جهت مقداد بن اسود کندى، مصاحب رسول خدا صلى الله علیه و آله خلق شدهام». از دیگرى پرسیدم: «نام تو چیست؟» گفت: «ذرّه».
وقتی علّت آن را سؤال کردم ،
جواب داد: من برای ابوذر غفاری آفریده شدهام .
و هنگامی که نام نفر سوّم را جویا شدم ، گفت : سلمی هستم ، و چون از علّت آن پرسیدم ، اظهار داشت : من از برای سلمان فارسی مهیّا گشتهام .
و پس از آن مقداری خرمای رطب که بسیار خوش رنگ و لذیذ و خوش بو بود به من هدیه دادند.
سپس حضرت زهرا سلام اللّه علیها فرمود: ای سلمان ! این خرما را بگیر و روزه خود را با آن افطار نما، و هسته آن را برایم بیاور..
📙چهل داستان و چهل حدیث
از حضرت فاطمه زهرا علیها السلام
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
باور کنید هر لحظه گنج بزرگی است! گنجتان را آسان از دست ندهید!
زمان به خاطر هیچ کس منتظر نمی ماند!
فراموش نکنید:
دیروز به تاریخ پیوست.
فردا معما است.
و امروز هدیه اس
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا دوستانم را🌺
به تو میسپارم
باشد که با یاد تو
به آرامش رسیده🌺
و فارغ از دردها و رنجها
طلوع صبحی زیبا را
به نظاره بنشینند🌺
🌹شبتون غرق در عطر گل🌹
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
باید در خودت،
یک گوشه ای از وجودت،
آدمی ساخته باشی🌱
که در روزهای سخت،
نیازی به پناه بردن به هیچ کجا
و هیچکس نداشته باشی؛
matter how dark it gets
The sun’s gonna rise again
اهمیتی نداره چقدر تاریک بشه
خورشید دوباره بالا میاد
#آیهگرافے🦋
﴿وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَىٰ﴾
وخداآنقدربهتوخواهدبخشید...
کهراضیشوی!
سورهضحیآیه۵
#انگیزشی
╔═════════ ೋღ
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
ღೋ ═════════╗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سرنوشت غارتگر لباس امام حسین علیهالسلام
اِسحاق بن حَیوَه حَضرَمی از جنایتکاران لشکر عمربن سعد در کربلاست که پیراهن امام حسین علیه السلام را به غارت میبرد.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یتیمی که از غصه دق کرد
👤حجت الاسلام عالی
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_مهدوی 🎬
#استاد_پناهیان 🎤
📌 مدرسۀ خوب یعنی مدرسۀ مهدوی!
👈بیاید بچهها رو مستقیم به محضر حضرت ببریم...
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
مادر شهید نظری میگوید: سر مزارش نشسته و توی حال خودم بودم. جوانی با ظاهری خیلی شیک و امروزی آمد نشست کنار سنگ مزار فرزندم و شروع کرد به فاتحه خواندن!... پرسید شما که هستید؟... گفتم مادر شهید هستم؛ کاری داشتید؟... گفت: من مشکلی داشتم که این شهید برایم حل کرد. گفتم: چطور مادر؟... گفت: هفته پیش به گلزار آمدم دیدم آقایی با عکس شهید اینجا نشسته است. من اصلاً علاقه و اعتقادی به شهدا، گلزار و این مسائل نداشتم. با خودم گفتم اگر این شهید مشکل مرا حل کند پس معلوم است شهیدان حساب و کتابی دارند. همان شب شهید شما با همان لباس رزم و پوتین به خوابم آمد و رو به من کرد و گفت: «چون به شهداء توسل کردی آمدم تا مشکل تو را حل کنم. برو خیالت راحت باشد که مشکل تو کاملاً حل شده و دیگر هیچ غصهای نخور.» فردای آن روز مشکلم حل شد.
کتاب زندگی به سبک شهدا
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 تجربه نزدیک به مرگ
کمتر از لحظه ای دیدم روی تخت بیمارستان خوابیده ام و تیم پزشکی مشغول زدن شوک برقی به من هستند. دستگاه شوک را چند بار به بدن من وصل کردند و به قول خودشان؛ بیمار احیا شد.
روح به جسم برگشته بود، حالت خاصی داشتم. هم خوشحال بودم که دوباره مهلت یافته ام و هم ناراحت بودم که از آن وادی نور، دوباره به این دنیای فانی برگشته ام.
دقایقی بعد، دو خانم پرستار وارد سالن شدند تا مرا به بخش منتقل کنند. آنها می خواستند تخت چرخدار مرا با آسانسور منتقل کنند.
همین که از دور آمدند، از مشاهده چهره ی یکی از آنان واقعا وحشت کردم. من او را مانند یک گرگ می دیدم که به من نزدیک میشد!
مرا به بخش منتقل کردند. برادر و برخی از دوستانم بالای سرم بودند. یکی دو نفر از آشنایان به دیدنم آمده بودند.
یکباره از دیدن چهره باطنی آنها وحشت کردم. بدنم لرزید. به یکی از انم گفتم: بگو فلانی و فلانی بر گردند. تحمل هیچکس را ندارم.
احساس می کردم که باطن بیشتر افراد برایم نمایان است. باطن اعمال و رفتار و..
به غذایی که برایم می آوردند نگاه نمی کردم. می ترسیدم باطن غذا را ببینم. اما از زور گرسنگی مجبور بودم بخورم.
دوست نداشتم هیچ کس را نگاه کنم. برخی از دوستان و بستگان آمده بودند تا من تنها نباشم، اما نمی دانستند که وجود آنها مرا بیشتر تنها می کرد!
بعداز ظهر تلاش کردم تا روی خودم را به سمت دیوار برگردانم. میخواستم هیچ کس را نبینم. اما يكباره رنگی از چهره ام پرید! من صدای تسبیح خدا را از در و دیوار میشنیدم.
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📘#داستانهایبحارالانوار
کلید روزی
امام صادق علیه السلام به فرزندشان فرمودند:
➖"فرزندم! از مخارج چقدر اضافه آمده است؟"
عرض کرد: چهل دینار!
➖فرمودند: "برو آن مبلغ را صدقه بده."
عرض کرد: در این صورت چیزی برای ما نخواهد ماند، پول ما همین مقدار است؟
➖فرمودند: "برو صدقه بده قطعا خداوند عوض خواهد داد. آیا نمی دانی هر چیزی کلیدی دارد، کلید روزی صدقه است!"
بیش از ده روز نگذشت که از محلی مبلغ چهار هزار دینار به محضر آن حضرت آوردند.
امام فرمودند:
➖"فرزندم! چهل دینار را در راه خدا دادیم، خداوند چهار هزار دینار عوض آن را داد."
📚 بحار: ج ۴۷، و همان ج ۹۶، ص ۱۳۴.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
┄┄┄┅═✧❁⚫️❁✧═┅┄┄┄
▪️دل از غم فاطمه توان دارد ، نه
▪️و ز تربتِ او كسي نشان دارد ، نه
▪️آن تربتِ گمگشته به بَر ، زوّاري
▪️جز مهدي صاحب الزمان دارد ، نه
[ ایام فاطمیه تسلیت باد ]
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
╔═════════ ೋღ
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
ღೋ ═════════╗
❤️ علت مسلمان شدن
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از بزرگان می گفت: در سفر به فرانسه از خانمی که مسلمان شده بود، پرسیدم: چگونه مسلمان شدید؟
گفت: من سال ها پیش مقیم الجزایر بودم، یک روز از جاده ای عبور می کردم که در کنار آن مزرعه ای بود. دیدم کسی رو به سمتی ایستاده و حرکاتی انجام می دهد. کنجکاو شدم و از دیگران پرسیدم: این حرکات چیست؟
گفتند: نماز می خواند. کنجاوتر شدم و سراغش رفتم، پرسیدم چه می کنی، چه می گویی و چه می خواهی ؟
وقتی متوجه شدم که در اسلام ارتباط با خالق این اندازه آسان و این قدر عمیق و لطیف است، تکان خوردم و این بود علت اصلی مسلمان شدن من .
نقل از: حسین دیلمی، هزار و یک نکته درباره نماز، نکته 658
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
نکاتی در مورد حضرت ادم(ع)
1- بعد از رحلت آدم، ابلیس پای درخت انگور و خرما ادرار کرد. و به همین خاطر است که بعد از تخمیر آنها بوی نامطلوبی دارد و خداوند هر شراب مست کننده ای را حرام ساخته، چرا که مایع جریان یافته در آنها همان ادرار ابلیس است.
2- تعیین وقت نماز عصر به این علت است که آدم در آن ساعت از درخت ممنوعه تناول کرد و از بهشت رانده شد و نماز مغرب ساعتی است که خداوند توبه آدم را پذیرفت. رکعت اول نماز مغربی که آدم به جای آورد برای خطایی بود که مرتکب گشت، رکعت دوم بخاطر خطای حوا و رکعت سوم به جهت توبه اش اَدا شد.
3- بعد از مرگ آدم، ابلیس و قابیل به شماتت او پرداختند و به لودگی و نواختن مشغول شدند. شدیدترین شکنجه ها به هفت نفر اختصاص دارد که یکی از آن هفت نفر قابیل است. دوم، نمرود. سوم، دو نفری که در میان بنی اسرائیل مردم را به یهودیت فرا خواندند. چهارم، فرعون که گفت؛ (من پروردگارم). پنجم، دو نفر از میان این امّت.
4- آدم هنگامی که بر زمین فرود آمد، بر نگین انگشتری خود، این جمله را نقش نمود؛ محمّد رسول اللّه و علی ولی اللّه .
5- کنیه آدم ابومحمّد بود.
6- طول قامت آدم و حوا وقتی که به زمین آمدند بسیار بلند بود، آدم هفتاد ذراع و حوا سی و پنج ذراع بود.
7- آدم هزار مرتبه پیاده به زیارت بیت الحرام رفت که هفتصد بار آن حج واجب بود.
8- راهنمای آدم از سراندیب تا جده، پرنده ای بنام (صُرِد) بود و آن اولین پرنده ای است که عبادت خداوند را کرد.
9- هنگامی که فرشتگان به خلقت آدم به خاطر فساد در روی زمین خرده گرفتند، هفت هزار سال از فیض نور الهی محروم شدند و خداوند (بیتِ المعمور) را در آسمان چهارم برای عبادت فرشتگان و (بیتِ الحرام) را در زمین برای عبادت انسانها آفرید.
10- آدم به زبان عربی صحبت می کرد اما بعد از ارتکاب به گناه و آمدن به زمین لهجه او به (سریانی) تغییر یافت.
11- اسم اعظم خداوند 73 حرف می باشد که خداوند 25 حرف از آن را به آدم آموخت.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔘 داستان کوتاه
عمل صالح بدونِ ایمان
پیرمرد ثروتمندی را سردی پا آزار داد. حکیم گفت: باید پایافزاری (کفش)، از پوست شتر سرخ موی به پای خود کنی. پیرمرد را که ثروت زیاد بود دنبال کاروانی میگشت که از یَمن بتواند برای او این کفش را تهیه کند. تاجری ماهر حاضر شد که کیسهای طلا از پیرمرد بگیرد و این کفش را با خود به خراسان آورد. در مسیر شام تا خراسان، راهزنان زیادی بودند که حتی این کفش نفیس اگر در پای مسافری میدیدند از او میگرفتند.
تاجر زرنگ وقتی کفشها را خرید یک لنگه کفش در توشه بار مسافری گذاشت که کاروانشان دو روز زودتر از او به خراسان میرفتند و یک لنگه دیگر کفش در بارِ خود گذاشت. چون در مسیر به راهزنان رسیدند و یک لنگه کفش را راهزنان دیدند هر چه گشتند لنگه دیگر آن را نیافتند پس آن یک لنگه را هم در بارشان رها ساختند و چنین شد که تاجر ماهر توانست کفش نفیس را از یَمن به خراسان به سلامت رساند.
تاجر را شاگردی بود که کار نیک میکرد اما به خدا ایمان نداشت و همواره میگفت: باید کارت نیک باشد که خدا تو را بهشتی کند، ایمان به خدا مهم نیست، کار نیک را به خاطر نیک بودن آن انجام بده نه برای ایمان به خدا. بعد از این داستان تاجر، شاگرد را گفت: ای جوان! دیدی که کفش نفیس را یک لنگهاش به کار کسی نیامد و رهایش ساخت؛ بدان عمل صالح بدونِ ایمان، نماز بدونِ زکات و.. مانند یک لنگه کفش هستند و تو را هرگز سودی نبخشند، هر اندازه هم قوی و نفیس باشند
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
زمان در برزخ چگونه میگذرد!؟⏰
زمانی که انسانی می میرد به عالم برزخ وارد می شود گذر زمان در برزخ با این دنیا کاملا متفاوت است در برزخ انتظار کشیدن معنایی ندارد و هرچیزی را که اراده کند همان لحظه می بیند.
نوع قوانین حاکم بر عالم برزخ بسیار متفاوت بوده است و همچنین خصوصیات منحصر به فرد خود را دارا می باشد. در این عالم دنیا خصوصیات ماده بر همه چیز غالب است بدین معنی که در دنیای حاضر همه چیز درگیر مکان ، زمان ، شکل ، اندازه و رنگ میباشند.
همه چیز در حال تحول و حرکت است به عنوان مثال موجودات کمالاتی را که نداشتند با رشد کردن دوباره کسب میکنند.
اما عالم برزخ هیچ گونه از خصوصیات ماده وجود نداشته و تمام چیز ها مجرد از ماده میباشند. معنی بینابین در عالم برزخ بدان جهت است که بعضی از خصوصیات ماده را دارد ولی از بُعدهای دیگر موجودات عالم برزخ مجردند.در برخی از نقل ها روایت شده است که انسان در یک لحظه تمامی فراز و فرودهای عمرش را مشاهده می کند به عنوان مثال اگر هفتاد سال عمر سپری کرده است تمام فیلم 70 سال عمرش را می بیند.
چنانچه در بیداری بخواهد هم این فیلم را ببیند زمان زیادی لازم است ولی زمان احتضار در یک لحظه همه را به طوری که غرق در فرازهای معنوی و روحانی و نورانی است می بیند و لذتی می برد که قابل توصیف و تصور نیست.
به عنوان مثال کمیاتی از جمله شکل و اندازه در آن جا وجود دارد ولی زمان و مکان در عالم برزخ معنایی ندارد.
زمانی که انسان میمیرد به هنگام سکرات موت پرده ها کنار زده شده و در مقابل دیدگان او یکسری مسائل از جمله دیدن امامان معصوم(ع) ، آمدن عزرائیل و همچنین دیدن شیاطین هویدا می شود.لذا در احادیث آمده است که عالم برزخ برای برخی مومنان مانند چشم برهم زدنی می گذرد. اما برای برخی از کافران هزاران سال طول می کشدبرزخ با دنیا در ارتباط است؛ چرا که برزخ، باطن دنیاست؛ لذا هر چه در دنیا رخ میدهد، اثری در برزخ دارد؛ بر همین اساس است که توصیه به خیرات برای اموات شده؛ همچنین بر همین اساس، میّت را تلقین میکنند یا غسل و کفن میکنند و برایش نماز میّت میخوانند و ... . تمام این امور دنیایی، در برزخ، برای میّت، نمودار میشود. بر همین مبنا، شب و روز دنیا، در برزخ، نمود دارد. ! برزخ خودش شب و روز ندارد، ولی اثر شب و روز دنیا در برزخ، نمودار است. 📚آیت الله حسینی تهرانی، معاد شناسی، ج8، ص25ابوبصیر» می گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم ارواح مؤمنین پس از مرگ در چه وضعند؟ فرمود: «در برزخ در میان غرفه هایى از بهشت بسر مىبرند، از خوراک بهشتى می خورند و از آب آن می نوشند
📚بحارالانوار: ج6،
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
مونس ترینم ! هر رحمتى را برای
من بگشایی،هرگز آنرا بازدارندهاى
نیست، و هر چه رابازداری هرگزآن
را پس از تو گشایندهاى نیست ،
علم و حکمت تو نامتناهیست...🌟
نامت چه حس عجیبی آرام بخشی
دارد، این عشق کافیست که دل به
تو بسپارم.... 🌟
معجزه های تو شگفت انگیزست.💥
Never stop believing in hope, because miracles happen every day
هرگز از ایمان به امید دست برندار،
زیرا معجزات هر روز اتفاق می افتند.
#انگیزشی
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi