eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
570 عکس
155 ویدیو
28 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۸ از ۵۰ 🔸 با مطالعه آثار استاد مطهری روشن شد که سوبژکتیویته یا اصالت فاعلیت که وجه غالب تفکر مدرن است محصول یک بدفهمی از نسبت اختیار با علیت است که پیش از این اشاعره به آن مبتلا بودند. ایشان در توضیح این بدفهمی از اختیار و تعارض آن با علیت می‌گوید: «لازمه فاعل مختار بودن این است که علت در کار نباشد، انسان علت کار خودش نیست، فاعل کار خودش است، خدا هم فاعل عالم است نه علت آن، چون اگر بگوییم علت، معنایش ضرورت ترتب معلول بر علت است، و اگر قائل به ضرورت شویم دیگر فاعل مختار نیست بلکه موجب است، و این همان بحث معروفی است که از قدیم مطرح بوده است. به هر حال فرنگیها عموماً در باب اختیار، اعتقادشان همین است که اگر موجودی مختار باشد، اصل علیت بر وجود او حاکم نیست.» (نقدی بر مارکسیسم ص۱۲۹) به عنوان یک امر حاشیه‌ای بد نیست که اشاره شود استاد مطهری به کارگیری لفظ «فاعلیت» توسط متکلمین به جای «علیت» را یک بازی لفظی می‌داند.(اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۳ص۲۰۸) 🔸 خوب است که در اینجا برخی از عبارات استاد مطهری در تحلیل جریان اراده گرایی و قدرت محوری بیکن را در جهت و که بسیار جالب توجه و انذار دهنده است در اینجا نقل شود که عبرت آموز است و برای امروز ما، نفع آن بسیار زیاد است: 🔹«قبل از بیکن، اکابر بشر اعم از فلاسفه و بالخصوص ادیان علم را در خدمت حقیقت گرفته بودند نه در خدمت و توانایی؛ یعنی وقتی انسان را تشویق به فراگیری علم می‌کردند، تکیه گاه این تشویق این بود که‌ای انسان، عالم باش! آگاه باش! که علم تو را به حقیقت می‌رساند؛ علم وسیله رسیدن انسان به حقیقت است. و به همین دلیل علم قداست داشت، یعنی حقیقتی مقدس و مافوق منافع انسان و امور مادی بود. همیشه علم را در مقابل مال و ثروت قرار می‌دادند ... . 🔸بیکن نظر جدیدی ابراز کرد و گفت: اینها برای انسان سرگرمی است که دنبال علم برود برای اینکه می‌خواهد حقیقت را کشف کند زیرا خود کشف حقیقت مقدس است. انسان علم را باید در خدمت زندگی قرار دهد؛ آن علمی خوب است که بیشتر به کار زندگی انسان بخورد، آن علمی خوب است که انسان را بر طبیعت کند، آن علمی خوب است که به انسان توانایی بدهد. این بود که علم جای جنبه آسمانی خودش را به جنبه زمینی و مادی داد؛ یعنی مسیر علم و تحقیق عوض شد و علم در مسیر کشف اسرار و رموز طبیعت افتاد برای اینکه انسان بیشتر بر طبیعت مسلط شود و بهتر بتواند زندگی کند و به عبارت دیگر رفاهش را بهتر و بیشتر فراهم کند. البته این نظریه از یک نظر خدمت بسیار بزرگی به بشریت کرد، چرا که علم در مسیر کشف طبیعت برای تسلط انسان بر طبیعت و بهره‌مند شدن او از طبیعت افتاد و از این نظر بسیار خوب بود. اما در کنار این، علم دیگر آن قداست و والایی و مقام قدس و طهارت خود را از دست داد. ... بیکن گفت: علم برای و در خدمت قدرت؛ دانایی برای توانایی نه برای چیز دیگر. این نظریه در ابتدا اثر بد خودش را ظاهر نکرد. ولی تدریجاً که بشر از علم، فقط توانایی و قدرت می‌خواست، به جایی رسید که همه چیز در خدمت قدرت و توانایی قرار گرفت.الآن چرخ دنیا بر این اساس می‌گردد که علم به طور کلی در خدمت قدرتهاست. عالمترین فرد مثلاً آقای اینشتین است ولی علم اینشتین در خدمت کیست؟ در خدمت روزولت. اینشتین نوکر آقای روزولت است و نمی‌تواند نباشد. چه در اردوگاه امپریالیسم و چه در اردوگاه سوسیالیسم همین‌طور است، فرق نمی‌کند، در همه جا علم در خدمت قدرت است. الآن دنیا را قدرت می‌چرخاند نه علم. این جمله را که می‌گوییم: «دنیای ما دنیای علم است» باید اندکی تصحیح کنیم؛ دنیای‌ ما دنیای است نه دنیای علم، به این معنا که علم هست ولی نه علم آزاد بلکه علم در خدمت قدرت و زور و توانایی. علم امروز اسیر است و آزاد نیست و لهذا هر اختراع و اکتشافی که در دنیا رخ می‌دهد، اگر بشود آن را در خدمت زور قرار داد و از آن یک سلاح مهیب خطرناک و وحشتناکی برای کشتن انسانها ساخت، اول آنجا از آن استفاده می‌شود، بعد در خدمت کارهای دیگر بشر قرار می‌گیرد؛ یعنی اول در خدمت زور قرار می‌گیرد، مگر اینکه اکتشافی باشد که به درد زور نخورد. احیاناً در ابتدا اکتشاف را بروز نمی‌دهند و تا وقتی که لازم باشد، این سرّ را حفظ می‌کنند برای اینکه «زور» به آن احتیاج دارد. راهی که بیکن طی کرد، خواه ناخواه به آنچه که ماکیاول و مخصوصاً نیچه گفته است منتهی می‌شود.» (انسان کامل، م.آثار، ج۲۳، ص۲۴۹ - ۲۵۲) 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1856
📌 پرسش و پاسخ بعد از انتشار یادداشت کار خطرناک، مطالب زیادی برای نویسنده ارسال شد که قریب به اتفاق تأیید و تشکر بود الا چند مورد بسیار قلیل که بنای بر نشر آنها در این تارنمای علمی و منطقی را ندارم. اما یکی از اعضای کانال که نمی‌شناسم پیامی فرستاد که متن آن بدون هرگونه تغییری با پاسخ بنده و در نهایت پاسخی که آن دوست نادیده فرستادند جهت اطلاع همگان درج می‌شود تا جلوی تهمت‌زنی‌ها و تخریب‌های گسترده افراد نامعلوم گرفته شود. 🛑 پیام عضو محترم: سلام علیکم این پیام رو یکی از طلبه‌های محلی در گروه دوستانم نوشته. جناب عالی به این موارد قایل هستید ؟ «این متن آقای سید مهدی موسوی نوشته کسی که قائل آقای میرباقری جاسوس است، سیدمنیر آدم مجتهدی نیست و سواد حوزوی زیادی ندار، پدرشان سید نورالدین در جریان حزب برادران مقصر است..‌‌. فکر کنم همین قدر برای بی اعتباری متن ایشان کفایت کند» ❇️ پاسخ بنده به آن دوست محترم: پیام آقای موسوی سلام علیکم با تشکر از لطف شما و سپاس از نویسنده محترم که نمی شناسم اینها حرفهایی که نقل شد کاملا دروغ و بهتان و تهمت است و گوینده حتما و قطعا باید در روز قیامت در محضر خداوند متعال و حضرات معصومین (علیهم السلام) پاسخ بدهد. البته بهترین روش برای فرار از پاسخگویی است. اعتقاد بنده: اولا: آقای میرباقری به لحاظ شخصیت فردی، و براساس ظواهر حالات، انسان مومنی است و قصد او خدمت به اسلام است. اگر چه مسیرش اشتباه است و مبانیش متاثر از سید منیر است و خود سید منیر به صراحت فرموده اند از هگل و انیشتن گرفته اند و ادامه داده اند. ثانیا: بنده قوه سنجش اجتهاد کسی را ندارم. نه شورای نگهبان هستم و نه مجتهد که بخواهم نظر بدهم. خاطرات سید منیر را بخوانید ببینید چقدر درس خوانده است. اعتراف العقلا علی انفسهم جایز ثالثا: آقای میرباقری و سید منیر منطق اجتهاد و دستگاه اصولی فعلی را قبول ندارند و در صدد تاسیس یک علم اصول جدیدی هستند که خود ایشان بارها گفته اند. رابعاً: بنده اصلا درباره آیت الله سید نورالدین اطلاع کافی ندارم پس اظهار نظر نمی‌کنم. به تایید علما از ایشان به عنوان یک عالم محلی و پرنفوذ اعتماد دارم. خامسا: مگر حزب برادران کاری کرده که سید نورالدین مقصر است یا نیست؟ من که بی اطلاع هستم سادسا: بنده هر کسی را با دستگاه فکری امام خمینی و امام خامنه ای و شهید مطهری می سنجم، با مطالعه فراوان و دقت، ابتدا فهم همدلانه می‌کنم و سپس نقد منطقی و علمی می‌کنم و ملاحظه سیاسی و اجتماعی هم ندارم.(حیات علم به نقد و انتقاد است نه دیکتاتوری و تهمت زدن و فحاشی کردن) می‌توانید به کتاب «الگوهای کلان علوم انسانی اسلامی در بستر انقلاب اسلامی» ص ۵۰۶ تا ۵۵۸ مراجعه کنید و ببنید چگونه در بیش از ۵۲ صفحه به طور مفصل اندیشه سید منیر و آقای میرباقری را با کمال احترام و رعایت انصاف و بدون هر گونه نقدی و براساس منابع اصلی خودشان تبیین و تفسیر منطقی و علمی کرده‌ام که قبل و بعد چاپ تأیید بعضی از دوستان جریان را هم گرفته‌ام. اعاذنا الله من شرور انفسنا خداوند از سر تقصیرات همه ما بگذرد و همه ما را در راه خدمت به اسلام و انقلاب هدایت کند. 🛑 پیام آن عضو محترم: اجازه میدهید این کلام جناب عالی رو بفرستم در آن گروه؟ ❇️ پیام بنده: مانعی ندارد. 🛑 پاسخ عضو محترم: اون دوست طلبه ما الان پیام زدند و درخواست حلالیت از حضرت عالی کردند. گفتند من به اون طلبه زنگ زدم که چهار پنج سال پیش چنین چیزهایی گفتی ایشان گفته بودند نه من انتقاد داشتم اما چنین چیزهایی نگفتم. ❇️ پاسخ نهایی بنده: ممنون و سپاسگزارم خداوند شما و ایشان را بهترین ها عنایت کند و خیر دنیا و آخرت دهد به برکت امام رضا علیه السلام 🌺❤️ •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1857
📌 الگویی برای نقد علمی ... ... می‌توانید به کتاب «الگوهای کلان علوم انسانی اسلامی در بستر انقلاب اسلامی» ص ۵۰۶ تا ۵۵۸ مراجعه کنید و ببنید چگونه در بیش از ۵۲ صفحه به طور مفصل اندیشه سید منیر و آقای میرباقری با کمال احترام و رعایت انصاف و بدون هر گونه نقدی و براساس منابع اصلی خودشان تبیین و تفسیر منطقی و علمی شده است که قبل و بعد چاپ، تأیید بعضی از دوستان جریان را در پی داشته است. چاپ: ۱۳۹۴ تهران: آفتاب توسعه، پژوهشکده علوم انسانی اسلامی •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1858
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۹ از ۵۰ 🔹اگرچه مکتب قدرت و اراده برای فاعلیت انسان اعتبار زیادی قایل است و آن را اصل و محور همه‌ی معرفت‌ها و ارزش‌های اخلاقی معرفی می‌کند، اما بر اساس منطق دیالکتیک که اصل بر تضاد و تقابل است به طور طبیعی اراده‌ای که برتر از سایر اراده‌ها و فاعلها باشد، اراده‌ی غالب می‌شود و بقیه اراده‌ها و فعالیت‌ها را تحت تسخیر و ولایت خود در می‌آورد و یا به گونه‌ای عمل می‌کند که خودِ افراد عبودیت واطاعت آنرا بپذیرند ومسخر او بشوند. دراینجا نوع خاصی از فاعلیت شکل می‌گیرد که غیر از فاعل جبری و اکراهی است بلکه محصول اراده وانتخاب خود افراد است که درفلسفه اسلامی ازآن به «فاعلیت بالتسخیر» یاد می‌شود.(درس‌های اسفار، ج۳،ص۶۶) وجریانهای چپ از آن به (فاعل تبعی) یادمی‌کنند. 🔸استادمطهری درتوضیح فاعلیت بالتسخیر می‌گوید: «فاعلیت بالتسخیر یک فاعلیت بینابین است ازاین جهت است که کار این فاعل ازیک طرف شبیه فاعل بالقسر است، یعنی یک قوه ما فوق وجود دارد که اگر این قوه نبود فاعل این کار را انجام نمی‌داد، و ازطرف دیگر شبیه فاعل بالطبع است که فاعل با یک قوه مافوق اتصال پیدا کرده و حالتش عوض شده است، به این معنا که الان که با آن متحد شده، چنین نیست که فاعل به سبب مثلًا یک ضربه خارجی این کار را می‌کند بلکه در حال اتصال با قوه ما فوق، با او هماهنگ عمل می‌کند. ... گاهی افرادی مقهور اراده افراد دیگر می‌شوند. در مورد افراد دو گونه مقهوریت داریم. گاهی یک فرد، مقهور فرد دیگر می‌شود به این معنا که مقهور «زور» او می‌شود. چماق بالای سرش گرفته که باید این کار را بکنی و اگر نکنی چنین و چنان می‌شود. این حالت، اجبار است. در اینجا اگر این چوبِ بالای سر نباشد او چنین کاری را نمی‌کند. اما یک وقت هست که یک فرد، مقهور «اراده» فرد دیگر است، یعنی چنان مجذوب او و مرید اوست و چنان تحت تأثیر اوست که هرچه او اراده کند این هم همان را اراده می‌کند، نه اینکه او بالجبر او را وادار می‌کند. البته این حالت تا وقتی است که این رابطه محفوظ است، همین قدر که این رابطه قطع شود مثلًا آن شخصی که اراده قاهری دارد از دنیا برود مسیر این فرد هم تغییر می‌کند و به حال اول برمی‌گردد. (درسهای اسفار، ج۳، ص۶۶- ۷۷.) 🔹 گسترش اندیشه (سوبژکتیویته) در تمدن غرب از ماکیاولی و بیکن و دکارت و هابز گرفته تا کانت، هگل، مارکس و نیچه، تلاشی بود برای رهایی بشر از مشکلاتی که در قرون وسطی به آن گرفتار بود یعنی از ، و اکراه؛ اما «از قضا سرکانگبین صفرا فزود» و به مشکلات بزرگترین منتهی شد و به انسان انجامید و به گونه‌ای دیگر انسان را تحت حاکمیت اراده‌ی برتر و فاعل قدرتمندتر قرار داد اما این‌بار با رغبت و رضایت خود افراد، با مسخ و از خودبیگانگی. به تعبیر دیگر براساس اصالت فاعلیت، انسان دارای اراده و آزاد است اما اراده و آزادی انسان حداکثر این مقدار است که می‌تواند به ضرورت‌های حرکت تاریخ آگاه بشود و خودش را با آن ضرورت‌ها و نظام اراده‌ی حاکم بر تاریخ و اراده برتر تطبیق بدهد و در برابر آن اطلاعت و پیروی (عبودیت) داشته باشد‌. از این رو به اقتدارگرایی و محوریت حکومت (اصالت ولایت؟) می‌انجامد. از این رو، «طراحی و مهندسی اجتماع‏» از طریق کنترل اراده‌ها و سرپرستی جامعه توسط دولت بسیار مهم می‌شود. بنابراین «یکی از عجایب روزگار این است که دولتهایی که به سوسیالیسم و کمونیسم رسیدند بیش از دولتهایی که به این مرحله نرسیده‌اند همه چیزشان وابسته به دولت است. این حرفها در تعلیمات مارکس بود و مارکس به قول اینها یک فیلسوف بود، در خانه‌اش نشسته بود و این حرفها را می‏زد. لنین وقتی آمد اینها را پیاده کند عملًا دید اینها حرف مفت است؛ اگر دولت نباشد، اگر زور نباشد مگر می‌شود یک جامعه را نگهداری کرد؟ این بود که جزء تغییراتی که داد مسئله‌ دولت بود، بلکه خشن‏ترین دولتها را اینها به وجود آوردند.» (فلسفه تاریخ، ج۳،ص۲۰۲) 🔸برهمین اساس استاد معتقد است که ادعای اصالت اراده و به تمرکزگرایی حول دولت (ولایت؟) منتهی می‌شود و سرانجام به سلب اراده و آزادی افراد و مفرط می‌انجامد: «اساساً اراده اعضا و افراد و سازمانها از آنها سلب شود و به شکل ابزارهای بلااراده دربیایند و همه تصمیمها و طرحها و اراده‏ها از مقامات بالا باشد. تمرکزی که اینها دنبالش می‌روند ومدعی هستند درکشورهای سوسیالیستی هست،... به صورتی است که برای افراد آزادی به هیچ شکل باقی نمانده است.»(نقدی برمارکسیسم، ص۳۲۱) 🔹بنابراین همه‌ی خوبی‌ها وبدی‌ها محصول دولت‌ها وساختارهاست. اگرساختاری خوب باشد همه محصولات آن خوب است واگر ساختاری بد باشد همه خروجی‌های آن بد است. 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1860
سالروز ارتحال ملکوتی بنیانگذار كبير جمهوری اسلامی ایران، عارف واصل، حکیم متأله، فقیه نابغه و اصولی مؤسس حضرت امام خمینی (قدّس الله نفسه الزكية ) را تسلیت عرض مینمایم. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1861
📌 سرآمد تاریخ فقه و حکمت و عرفان آیت الله العظمی خامنه‌ای: 🔹امام از سرآمدان تاریخ ما است؛ نه فقط از سرآمدان روزگار ما. 🔸سرآمدان کسانی هستند که در هر رشته‌ای، در هر بخشی از بخشهای معارفی و عملیِ انسانها دارای عظمتند. در میان بزرگان و اشخاص باعظمت، بعضی‌ها یک سر و گردن از دیگران برترند که به اینها میگوییم سرآمد. 🔹در هر روزگاری سرآمدانی وجود دارند لکن بعضی‌ها مخصوص روزگار خودشان نیستند، [بلکه] سرآمد تاریخند. 🔸سرآمدان را نمیشود از حافظه‌ی تاریخ حذف کرد؛ نکته‌ی مهمّ مورد توجّه ما این است. سرآمدان را نه میشود حذف کرد، نه میشود تحریف کرد. نه اینکه تبلیغات مخالفین نتواند چهره‌های سرآمدان را بد معرّفی کند؛ چرا، رسانه‌های تبلیغاتی که روزبه‌روز هم مدرن‌تر میشوند، امروزی‌تر میشوند، مجهّزتر میشوند، میتوانند شب را روز و روز را شب معرّفی کنند، میتوانند درباره‌ی چهره‌های برجسته و منوّر هم دروغ‌پردازی کنند، امّا این کفِ روی آب است، این «فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذهَبُ جُفاءً» است. خورشید زیر ابر باقی نمیماند. 🔸ابن‌سینا و شیخ طوسی، بعد از هزار سال از دورانِ خودشان، امروز میتوانند خودشان را با صدای رسا معرّفی کنند؛ شخصیّت آنها را نمیشود محو کرد، نمیشود از حافظه‌ی تاریخ زدود، نمیشود تحریف هم کرد. 🔹ابعاد شخصیّت امام بزرگوار ما از ابن‌سینا و شیخ طوسی وسیع‌تر است، متنوّع‌تر است. خصوصیّاتی که در تشکیل شخصیّت امام بزرگوار دخالت دارند، بمراتب بیشتر است از خصوصیّاتی که در شخصیّت آن‌گونه برجسته‌ها و سرآمدها حضور دارند. 🔸امام یک سرآمدِ همه‌جانبه است؛ هم در دانشهای دینی سرآمد است ــ امام در فقه، در فلسفه، در عرفان نظری، سرآمد است ــ هم در ایمان و تقوا و رفتارهای پرهیزکارانه سرآمد است، هم در استحکام شخصیّت و قوّت اراده سرآمد است، هم در قیامِ لله و سیاست‌ورزیِ انقلابی و ایجادِ تحوّل در نظامِ بشری سرآمد و یگانه است. این خصوصیّات در هیچ‌کدام از سرآمدانِ تاریخِ ما با هم جمع نشده است، [امّا] در امام بزرگوار این خصوصیّات با همدیگر جمع است. 🔹نتیجه اینکه این امام بزرگوار را هیچ‌کس نمیتواند از حافظه‌ی تاریخ محو کند، نه امروز و نه در قرنهای آینده، و نمیتواند شخصیّت او را تحریف کند؛ چند صباحی ممکن است دروغ‌پردازی بشود، تحریف شخصیّت بشود، امّا در نهایت چهره ی درخشان امام، خود را با صدای رسا به همه معرّفی میکند؛ این خورشید را پشت ابر نمیشود نگه داشت. ۱۴۰۲/۰۳/۱۴ بیانات در مراسم سی‌وچهارمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمه‌الله) °•°•🌺🍀•°•°🌷🌱•°•° ❇️ https://eitaa.com/usul121/1140
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۱۰ از ۵۰ 🔹تولد ساختارگرایی از دل اراده‌گرایی و اصالت فاعلیت (سوبژکتیویته)، چندان هم دور از ذهن و تعجب آور نیست و باید بدان توجه ویژه‌ای داشت. اما نکته مهم در این ساختارگرایی، تقویت نظریه و اندام‌وارگی است؛ «هگل، فیلسوف مشهور آلمان، در فلسفه خود این اصل را مورد توجه قرار داده است. ماتریالیسم دیالکتیک مارکس و انگلس که سخت متأثّر از فلسفه و منطق هگل است، این اصل را به نام اصل «تأثیر متقابل» پذیرفته است. ... همه کسانی که از رابطه انداموارگی و همبستگی و پیوستگی اجزاء جهان سخن گفته‌اند در یک سطح سخن نگفته‌اند‌.»(عدل الهی، ص۱۴۱) از نتایج این نظریه این است که نظام سیاسی و اجتماعی علت حقیقی هر امر علمی، فرهنگی و صنعتی در یک جامعه است و هر محصولی، اختصاص به همان نظام و جامعه دارد و قابل تفکیک نیست. یا همه‌ی آن باید گرفته شود یا هیچ بخشی از آن را نمی‌تواند أخذ کرد. 🔸کل‌گرایی هگلی - مارکسی، یک کل‌گرایی تک ساحتی و تک لایه است، چرا که بر محور اصالت ماهیت و شناخت کیفیات است و وجود و هستی صرفا یک مقوله‌ی ذهنی است. در این نگرش، فهم تشکیکی از هستی و سلسله مراتبی از وجود معنا ندارد، لذا وحدت هگلی محصول تضاد و درگیری و حذف به نحو «کون و فساد» است و صرفا یک تلقی «همه خدایی» از جهان ارائه می‌دهد که نقص و کمال در هم تنیده است. 🔹در بیان استاد مطهری آمده است: «نوع دیگر از وحدت وجود این است که یک شی‏ء به دلیل کمال بی‏فعلیتی و کمال بی‏رنگی و بی شکلی و نداشتن هیچ چیزی پذیرای همه چیز می‌شود. چون تعینی از خودش ندارد هر تعینی را می‏پذیرد. ولی آن تعینی که می‏پذیرد، آن را ندارد و می‏پذیرد، که درباره- به قول فلاسفه- ماده اولی‏ یا هیولای اولی‏ چنین چیزی است، یعنی حقیقت بی‏تعین مطلق، یعنی قوه و استعداد محض که هیچ فعلیتی ندارد. چون هیچ فعلیتی ندارد همه گونه فعلیت را در خود می‏پذیرد. مسئله‌ از قبیل نوع دوم است، چون او در فلسفه خودش تصریح می‌کند که سلسله مراتب تزها و آنتی تزها و این مثلثها که همین‌طور پیش می‌رود، هر مرتبه قبل در مرتبه بعد وجود دارد و هر مرتبه بعد هم در مرتبه قبل وجود دارد، از باب اینکه هر ناقص در کامل وجود دارد و هر کاملی هم در ناقص وجود دارد، اما «ناقص در کامل وجود دارد» یعنی کامل مرتبه اعلای وجود ناقص است؛ «کامل در ناقص وجود دارد» از باب اینکه ناقص مرتبه ضعیف وجود کامل است. این مثل این است که بگوییم نور ده شمعی در هزار شمعی وجود دارد، یعنی نور هزار شمعی درجه کامل همین است؛ نور هزار شمعی هم در نور ده شمعی وجود دارد، از باب اینکه این درجه ضعیف آن است. حال، او از باب اینکه خدا را یک حقیقتی گرفته است که آن را یک برنهاده و تز فرض کرده که بعد در مقابلش یک آنتی تز قرار داده و بعد در مقابلش سنتز، [معتقد است‏[ اینها از یکدیگر جدا نیستند؛ تز و آنتی تز و سنتز مراتب تکامل یکدیگر هستند و بنابراین می‌شود گفت انسان در خدا وجود دارد، می‌شود گفت خدا در انسان وجود دارد؛ می‌شود گفت طبیعت در خدا وجود دارد، یا گفت خدا در طبیعت وجود دارد.» (ر.ک: فلسفه تاریخ، ج۲،ص۷۴-۷۵) 🔸اندام‌وارگی و کل‌گرایی هگل و مارکس هم اگرچه در ادعا ارگانیکی است اما بیشتر از کل‌گرایی و اندام وارگی مکانیکی را نمی‌تواند توجیه کند. استاد مطهری می‌نویسد: «فلاسفه جدید، بالاخص فیلسوف بزرگ آلمان هگل، اصل«اندام‏‌وارگی» را- یعنی اینکه رابطه اجزای طبیعت با کل، رابطه عضو با اندام است- تأیید کرده‌اند. هگل روی اصولی به اثبات این مطلب می‏‌پردازد که قبول آنها متوقف است بر قبول همه اصول فلسفه او. پیروان مادی هگل یعنی طرفداران ماتریالیسم دیالکتیک نیز این اصل را از هگل گرفته و تحت عنوان «اصل تأثیر متقابل» یا «اصل ارتباط همگانی اشیاء» یا «اصل همبستگی تضادها» به شدت از آن دفاع می‌کنند و مدعی هستند که رابطه جزء با کل در طبیعت، رابطه ارگانیکی است نه مکانیکی، ولی آنجا که در مقام اثبات برمی‌آیند جز رابطه مکانیکی را نمی‌توانند اثبات کنند. حقیقت این است که روی اصول فلسفه مادی، این که جهان در کل خود به منزله یک اندام است و رابطه اجزاء با کل، رابطه عضو با اندام است غیرقابل اثبات است.»(جهان‌بینی توحیدی، ص۸۰-۸۱) 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1865
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۱۱ از ۵۰ 🔹نکته دیگر در این منطق، مشروعیت دشمن تراشی برای دولت‌ها است. «هگل گفته است: دولتها اگر بخواهند موجودیتشان محفوظ بماند باید دشمن برای خودشان خلق کنند.» (نقدی بر مارکسیسم،ص۶۳) براین اساس، بخشی از ماهیت دولتها در تضاد و تقابل مشخص می‌شود و برنامه‌ها و سازوکارهای مدیریتی و اجرایی آن همواره می‌بایست در وضعیت جنگی و تقابل با دشمنان طراحی شود. 🔸از دیگر نتایج این دستگاه فکری، مشروعیت و اخلاقی بودن استبداد و استفاده از زور برای برخی از دولت‌هایی است که به نظر مروجان این تفکر حق است: «از نظر مارکسیسم زوری که استثمارگر علیه استثمار شده به کار می‌برد غیراخلاقی است چون در جهت حفظ وضع موجود و عامل توقف است، و اما زوری که استثمار شده به کار می‌برد اخلاقی است چون در جهت دگرگون شدن جامعه و تحول به مرحله عالی‌‏تر است. به عبارت دیگر در نبرد دائمی حاکم بر جامعه که دو گروه با یکدیگر در نبردند، یکی نقش «تز» را ایفا می‌کند و یکی نقش «آنتی‌‏تز» را. زوری که نقش تز را ایفا می‌کند به دلیل اینکه ارتجاعی است غیر اخلاقی است و زوری که نقش «آنتی‌‏تز» را ایفا می‌کند به دلیل اینکه انقلابی و تکاملی است اخلاقی است. و البته همین نیرو که اکنون اخلاقی است، در مرحله بعد با نیروی دیگری که نقش نفی کننده این را ایفا می‌کند مواجه می‌گردد و در آن وقت نقش او ارتجاعی و نقش رقیب تازه نفس اخلاقی خواهد بود. و لهذا اخلاق، نسبی است؛ آنچه در یک مرحله اخلاق است، در مرحله بالاتر و کامل‏تر ضد اخلاق است.»(جامعه و تاریخ، ص۲۰۸) 🔹 در خلأ عقل و دستگاه معرفت‌شناختی علم آور و کاشف از واقع، آنچه موجب همگرایی فعالیت‌های متنوع و متکثر و همکاری انسانها می‌شود و و فعالیت‌های رسانه‌ای و گروهی خواهد بود که با ، تحریک گرایش‌ها و دستکاری ذائفه‌ها و کار جمعی و حزبی(جبهه‌ای) قلوب را تسخیر کند. 🔸استاد مطهری در تبیین شگردهای رسانه‌ای و تبلیغاتی این جریان‌ها می‌نویسد: «ماتریالیسم در عصر ما- خصوصاً در کشور ما- جامه منطق را از خود دور کرده و به سلاح «تبلیغ» مجهّز شده است؛ از این رو ابایی ندارد که علل گرایشها و اعراضها از مادّیگری را به گونه‌ای دیگر که با هدفهای از پیش تعیین شده سیاسی و اجتماعی منطبق باشد، توجیه و تفسیر نماید.»(علل گرایش به مادیگری،ص۸) ایشان با اشاره به ضعف منطق جریان‌های چپ می‌نویسد: «کاملاً احساس کرده‌اند که اگر مسائل را به صورت اصلی و صحیح مطرح کنند، کلاهشان سخت پس معرکه است؛ ناچار کانال‌های انحرافی ایجاد می‌کنند و مغلطه به کار می‌برند.»(علل گرایش به مادیگری،ص۱۳) شهید مطهری در ادامه می‌نویسد: «ماتریالیست‌های ایران اخیراً به تشبّثات مضحکی دست زده‌اند. این تشبّثات بیش از پیش فقر و ضعف این فلسفه را می‌رساند. یکی از این تشبّثات «تحریف شخصیت‌ها» است. کوشش دارند از راه تحریف شخصیت‌های مورد احترام، اذهان را متوجّه مکتب و فلسفه خود بنمایند.»(همان، ص۱۴ - ۱۵) ایشان با اشاره به شگرد چپ اسلامی در ایران می‌نویسد: «در ایران در یکی دو سال اخیر به نیرنگ تازه‏ای بس خطرناکتر از «تحریف شخصیتها» دست یازیده است و آن تحریف آیات قرآن کریم و تفسیر مادّی محتوای آیات با حفظ پوشش ظاهری الفاظ است. این نیرنگ، نیرنگ جدیدی است و از عمر آن در ایران کمتر از دو سال می‌گذرد.»(همان،ص۲۹-۳۰) 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1866