eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
548 عکس
153 ویدیو
27 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۱۶ از ۵۰ ثالثاً متأسفانه باید عرض کنم که این روشنفکران محترم کمی دیر از خواب برخاسته‌اند، زیرا متولّیان قدیمی این منبع عظیم حرکت و انرژی نشان دادند که خود طرز بهره‌برداری از این منبع عظیم را خوب می‌دانند و بنابراین فرصت خلع ید به کسی نخواهند داد. بهتر است که این روشنفکران عزیز که هر روز صبح به امید «انتقال» از خواب‏ برمی‏خیزند و هر شب «خلع ید» خواب می‌بینند فکر کار و خدمت دیگری به عالم انسانیت بفرمایند، بگذارند اسلام و فرهنگ اسلامی و منابع انرژی روانی اسلامی در اختیار همان متولّیان باقی بماند که در همان فضا پرورش یافته و همان رنگ و بو را یافته‌‏اند و مردم ما هم با آهنگ و صدای آنها بهتر آشنا هستند.»(نگاهی اجمالی به نهضت های اسلامی در سال اخیر، ص۸۵-۸۶) 🔸در ادامه استاد مطهری به آفات انقلاب اسلامی می‌پردازد که مهمترین آن عبارت است از «نفوذ اندیشه بیگانگان» که گاه توسط دشمن صورت می‌پذیرد اما مهمتر «گاهی پیروان خود مکتب به علت ناآشنایی درست با مکتب، مجذوب یک سلسله نظریات و اندیشه‌های بیگانه می‌گردند و آگاهانه یا ناآگاهانه آن نظریات را رنگ مکتب می‌دهند و عرضه می‌‏نمایند.» استاد مطهری با اشاره به تحولات فکری در جامعه اسلامی و حضور جریانهای مختلف در نهضت اسلامی حدود ۸ماه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی خطری را مطرح می‌کند که انگار برای ۴۰ سال بعد از پیروزی نوشته شده است. ایشان با تیزبینی و غیرت دینی می‌نویسد: «امروز که نهضت اسلامی ایران اوج گرفته و مکتبها و «ایسم» ها را تحت‌‏الشعاع قرار داده است، هر دو جریان را مشاهده می‌کنیم. هم گروهی را می‌بینیم که واقعاً وابسته به مکتبهای دیگر بالخصوص مکتبهای ماتریالیستی هستند و چون می‌دانند با شعارها و مارکهای ماتریالیستی کمتر می‌توان جوان ایرانی را شکار کرد، اندیشه‌های بیگانه را با مارک اسلامی عرضه می‏دارند. بدیهی است اسلامی که با محتوای ماتریالیستی در مغز یک جوان فرو رود و تنها پوسته اسلامی داشته باشد به سرعت دور انداخته می‌شود. و هم می‌بینیم- و این خطرناکتر است- که افرادی مسلمان اما ناآشنا به معارف اسلامی و شیفته مکتبهای بیگانه، به نام اسلام اخلاق می‌‏نویسند و تبلیغ می‌کنند اما اخلاق بیگانه، فلسفه تاریخ می‌‏نویسند همان طور، فلسفه دین و نبوت می‏‌نویسند همان طور، اقتصاد می‌‏نویسند همان طور، سیاست می‌‏نویسند همان طور، جهان‏بینی می‏نویسند همان طور، تفسیر قرآن می‏‌نویسند همان طور و و و. من به عنوان یک فرد مسئول به مسئولیت الهی، به رهبران عظیم‌‏الشأن نهضت اسلامی که برای همه‌شان احترام فراوان قائلم، هشدار می‌دهم و بین خود و خدای متعال اتمام حجت می‌کنم که نفوذ و نشر اندیشه‌های بیگانه به نام اندیشه اسلامی و با مارک اسلامی اعمّ از آنکه از روی سوء نیت و یا عدم سوء نیت صورت گیرد، خطری است که کیان اسلام را تهدید می‌کند. راه مبارزه با این خطر تحریم و منع نیست. مگر می‌شود تشنگانی را که برای جرعه‏ای آب له‏له می‏زنند، از نوشیدن آب موجود به عذر اینکه آلوده است منع کرد؟! این ما هستیم که مسئولیم. ما به قدر کافی در زمینه‌های مختلف اسلامی کتاب به زبان روز عرضه نکرده‌‏ایم. اگر ما به قدر کافی آب زلال و گوارا عرضه کرده بودیم، به سراغ آبهای آلوده نمی‌رفتند. گر نه تهی باشدی بیشتر این جویها خواجه چرا می‏دود تشنه‌ در این کویها راه مبارزه، عرضه داشتن صحیح این مکتب در همه زمینه‌ها با زبان روز است. حوزه‌های علمیه ما که امروز اینچنین شور و هیجان فعالیت اجتماعی یافته‌‏اند باید به مسئولیت عظیم علمی و فکری خود آگاه گردند، باید کارهای علمی و فکری خود را ده برابر کنند، باید بدانند که اشتغال منحصر به فقه و اصول رسمی جوابگوی مشکلات نسل معاصر نیست.»(نگاهی اجمالی به نهضت های اسلامی در سال اخیر، ص ۹۲ -۹۳) 🔸 در کتاب آینده انقلاب اسلامی که مجموعه سخنرانی ها و مصاحبه‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است استاد همچنان به آفت شناسی انقلاب اسلامی می‌پردازد و خطرات پیش‌رو و نفوذ اندیشه‌های چپ و راست را انذار می‌دهد و در آخر هم جان عزیز خودش را در این راه می‌گذارد و توسط همین جریان‌ها به شهادت می‌رسد. جالب توجه این است که که مهمترین دلیل قاتلین این بوده است که استاد مطهری در بیانیه‌ای اعلام کرده است که افکار و کتابهای دکتر شریعتی قابل نقد است و باید آنها را نقد کرد و افکار صحیح او را از افکار غلط و التقاطی جدا کرد. همین بیانیه مهمترین دلیل گروهک فرقان برای ترور مغز متفکر انقلاب اسلامی بود. تروری که خیلی ها معتقدند که نمی‌تواند بدون دخالت سازمان مجاهدین خلق باشد و حتما آنها پشت این قضیه بوده‌اند. 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1875
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۱۷ از ۵۰ 🔹 از نکات بسیار مهم و قابل توجهی که از مطالعه‌ی عمیق آثار استاد شهید مطهری به دست آمد این است که ایشان در عین حال که با دقت فلسفی به فهم و بررسی فلسفه‌های غربی می‌پردازد و نقدهای جدی و بنیانی به آنها دارد و همچنین به نقد جریان‌های غرب‌گرای راست و چپ می‌پرداخت و را بزرگترین آفت گروه‌ها و جامعه‌ی اسلامی معرفی می‌کرد اما هیچ‌گاه به و منتهی نشد و هیچ گاه حکم به تکفیر و تحریم اندیشه‌های غربی و شرقی صادر نکرد و هیچ شخصی را از مطالعه‌ی عمیق و اجتهادی آثار متفکران و فیلسوفان غربی منع نکرد بلکه مطالعه‌ی بخشی از آن را برای روحانیون، اساتید و طلاب از اوجب واجبات معرفی می‌کرد.(ر.ک: جامعه و تاریخ در قرآن) برخلاف برخی از جریانات چپ اسلامی که علیرغم استفاده حداکثری خود از اندیشه‌های سوسیالیستی و منطق هگلی و مارکسیستی و استفاده از آن در دین‌شناسی و تجدیدنظرطلبی در بنیان‌های حکمی و فقهی، به نفی مطلق غرب و تحریم و تکفیر آن می‌پردازند و طلاب و روحانیون و مسئولان کشور را از مطالعه‌ی هرگونه کتابهای غربی (البته فقط لیبرال و سرمایه‌داری) باز می‌دارند. 🔸اگر به آثار و اندیشه‌های متفکران انقلاب اسلامی به درستی مراجعه شود روشن می‌شود که و موجود در جریانات چپ اسلامی، هیچ نسبتی با اندیشه اسلامی و عقلانیت الهی ندارد بلکه محصول نگرش‌های ستیزه جویانه‌ی سوسیالیستی و منطق دیالکتیکی و‌ کل‌گرایی برآمده از تمدن غرب است که در واقع شورش بخشی از غرب علیه بخش دیگر آن است. 🔹این حس از عقلانیت و اندیشه‌ی متعالی اسلام، بعد از انس زیاد با آثار استاد برای هر انسان هم به وجود می‌آید؛ یعنی به سنت‌ها و علوم اسلامی و هویت و ارزش‌های تاریخی خود باور و اعتماد داری و به هیچ وجه از اصالت‌ها و سرمایه‌های علمی خود دست بر نمی‌داری و به نقد عمیق و اجتهادی غرب می‌پردازی اما با کینه و نفرت، تحریم و تکفیر، توهین و ناسزا با آنها مواجه نمی‌شوی؛ بلکه درصدد بهره‌گیری اجتهادی و حکیمانه خواهی بود. به اعتقاد استاد شهید مطهری، جامعه هم همین گونه است. برخی از جوامع به نحو التقاطی از سایر جوامع استفاده می‌کند و در آن هضم می‌شود، برخی متحجرانه مانع هرگونه ارتباط و بهره‌گیری می‌شوند و به ایستایی و توقف مبتلا می‌شوند، اما برخی از جوامع فعال و پویا به نحو اجتهادی و حکیمانه و منصفانه با سایر جوامع بشری ارتباط سازنده و تبادل فرهنگی دارند و از میراث و تجارب سایر جوامع استفاده می‌کند و به بالندگی و پویایی خود می‌افزاید: «ملاک اینکه ما یک تمدن را التقاطی بدانیم- یعنی ماهیت جداگانه برایش قائل نباشیم- یا اصیل بدانیم چیست؟ هیچ تمدنی نیست که از تمدنهای دیگر استفاده نکرده باشد ولی استفاده کردن‏ها دو جور است. یک تمدن که استفاده می‌کند مثل بعضی از طلبه‏‌هاست که همه معلوماتش محفوظاتی است که از این و آن گرفته است، ولی یک تمدن دیگر خودش مثل یک موجود زنده‌ای است که از مواد موجود تغذیه می‌کند، ممکن است از هزار ماده تغذیه کند ولی بالاخره خودش حیات مستقل دارد و از مواد بیرونی به عنوان ماده غذایی استفاده می‌کند نه اینکه مجموع آنها را کنار هم گذاشته و اسمش شده تمدن؛ و این اختلاف در کیفیت استفاده، بستگی دارد به روح تمدنها. اگر روح تمدنی با تمدنهای دیگر تفاوت داشته باشد ماهیت جداگانه‌ای دارد و اگر نه، نه. در مورد روح تمدنها گفته‌اند مثلاً تمدن یونانی یک تمدن عقلی است یعنی بیشتر به فلسفه بستگی دارد، به هر قسمتش نگاه کنید بالاخره به فلسفه ختم می‌شود. تمدن اسلامی را تمدن مذهبی و معنوی می‌دانند. تمدن روم راتمدن هنری، وهمچنین.» (نقدی بر مارکسیسم،م.آثار، ۱۳، ص۸۰۴) 🔸«در جامعه ما سه طبقه وجود دارد: طبقه‏‌ای که بیشتر اظهار علاقه به دینداری می‌کنند- و در جامعه ما که جامعه اسلامی است بیشتر اظهار علاقه به اسلام می‌کنند- وفکر می‌کنند که لازمه مسلمانی ودینداری این است که به پدیده‌های جدید وتغییراتی که در زمان پیدا می‌شود با نظر بدبینی نگاه کنیم و آنها رابه چشم اموری که بر ضد دین به وجود آمده است ببینیم. ... در نقطه مقابل، یک عده دیگر قرار دارند که به نام تمدن و توسعه علم و مقتضیات زمان پیوند خودشان را با دین و حقایق دینی بریده‌‏اند. اینها از هر چیزی‏ که بوی قدمت بدهد گریزانند و از نظر این طبقه کلمه «قدمت» که به معنی سابقه زمانی بیشتر داشتن است، مساوی است با کهنگی، ... ما دراینجا که خود راپاسدار معارف اسلامی می‌دانیم باید یکی از وظایف خودمان رااین بدانیم که ازروی مبانی دقیق علمی، فلسفی، اجتماعی و مطالعات زیاد تاریخی، این راه را درمیان این دو دسته مفرط و مفرّط، در جامعه مشخص کنیم.»(پانزده گفتار،۳۴-۴۸) 🛑 ادامه دارد... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1876
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۱۸ از ۵۰ ❇️جمع بندی پیشگفتار 🔸هدف از نگارش این پیشگفتار بیان چارچوب نظری این پژوهش است که از سویی نشانگر منطق جریان شناسی است و از سوی دیگر نشان دهنده چرایی اهمیت جریان شناسی در ایران معاصر است. بخصوص با آمدن افکار وایدئولوژی‌های غربی جامعه ایران نیز بی‌تأثیر نماند و بخش زیادی از نسل جوان از این افکار تاثیر پذیرفت. از جمله بخشهایی از تفکرات غربی که در جامعه‌ای ایرانی بیش از بخشهای دیگر بدان توجه شد افکار واندیشه‌های هگل و مارکس وایدیولوژی مارکسیسم بود که در ایران به عنوان و شناخته می‌شد. 🔹در این پیشگفتار سعی شد افکار این جریان در ایران به روایت فیلسوف انقلاب علامه شهید مطهری ارائه شود تا مخاطبان عزیز مطلع شوند که بسیاری از مبانی و بنیان‌های فکری جریان‌های چپ اسلامی و برخی دیگر همانند دفتر فرهنگستان قم از آثار و کتابهای جریانهای چپ در ایران گرفته شده است. هرچند خود ایشان منکر باشند. بخصوص اینگونه می‌گویند که چگونه یک تفکری که بر تأکید دارد خود از غرب متأثر است؟ 🔸در پاسخ باید گفت که نمی‌تواند نتیجه منطق و حکمت اسلامی و فقاهت و اجتهاد عمیق برآمده از قرآن و معارف اسلامی باشد چنانکه هیچ وقت یک فقیه بزرگ و یا حکیم متضلع را نمی‌توان معرفی کرد که به مطلق روی آورده باشد بلکه این بزرگان همواره بر تأکید داشته اند و میان این دو فرق اساسی قائل بوده‌اند. 🔹 کاملا منطقی است که کسی بر طبل غرب_ستیری بکوبد و تمدن غرب را شیطانی بداند اما از مبانی آن استفاده کند تا حرف خود را اثبات کند. چون در واقع غرب ستیزی محصول تفکرات چپ و سوسیالیستی غربیان علیه نظامات لیبرال سرمایه‌داری است. بنابراین غرب ستیزی ، بخشی از تفکرات غرب (سوسیالیسم) علیه بخش دیگری از غرب (لیبرال سرمایه‌داری) است و نباید این دعوای غربی را به اندیشه اسلامی و جامعه اسلامی سرایت داد بلکه باید بر پایه حکمت و فقاهت اسلامی به فهم درست تمدن و علم و سیاست و فرهنگ پرداخت و حکیمانه و فقیهانه به بهره‌گیری هوشمندانه از هر تمدنی بهره جست. در پایان مناسب است بیانی ازآیت الله العظمی خامنه‌ای درباب شناخت صحیح غرب و نفی سلطه طلبی ذکر شود تا حسن ختام این پیش گفتار باشد: «نفی غرب، به هیچ‌وجه به معنی نفی فنآوری و علم و پیشرفت و تجربه‌های غرب نیست و هیچ چنین کاری را نمیکند. نفی غرب، به معنای نفی سلطه غرب است که هم سلطه سیاسی مورد نظر است، هم سلطه اقتصادی و هم سلطه فرهنگی. من در این فرصت اندک، در زمینه سلطه فرهنگىِ غرب چند جمله میگویم، شاید ان‌شاءاللَّه برای شما مفید باشد. ببینید؛ فرهنگ غرب، از زیباییها و زشتیهاست. هیچ کس نمیتواند بگوید فرهنگ غرب یکسره زشت است؛ نه، مثل هر فرهنگ دیگری، حتماً زیباییهایی هم دارد. هیچ کس با هیچ فرهنگ بیگانه‌ای این‌گونه برخورد نمیکند که بگوید که ما درِ خانه‌مان را صددرصد روی این فرهنگ ببندیم؛ نه. فرهنگ غرب، مثل فرهنگ شرق، مثل فرهنگ هرجای دیگر دنیا، یک فرهنگ است که مجموعه‌ای از خوبیها و بدیهاست. یک ملت و یک مجموعه ، آن خوبیها را میگیرد، به فرهنگ خودش میافزاید، فرهنگ خودش را غنی میسازد و آن بدیها را رد میکند. همان‌طور که گفتم، در این زمینه، بین فرهنگ اروپایی، غرب، امریکایی، امریکای لاتین، آفریقا و ژاپن فرقی نیست و هیچ تفاوتی ندارد و در این حکمی که میگویم، همه یکسان هستند. ما در مقابل هر فرهنگی که قرار میگیریم، به‌طور طبیعی تا آن جایی که میتوانیم، باید آن را بگیریم و چیزهایی که مناسب ما نیست - بد و مضرّ است - و با چیزهایی که به نظر ما خوب است، منافات دارد، آن را رد کنیم. این است. منتها در زمینه فرهنگ غربی نکته مهمّی وجود دارد که من دلم میخواهد شما جوانان به این نکته توجّه کنید. فرهنگ غرب - یعنی فرهنگ اروپاییها - عیبی دارد که فرهنگ‌های دیگر، تا آن جایی که ما میشناسیم، آن عیب را ندارند، و آن «سلطه‌طلبی» است.»(بیانات در جلسه پرسش و پاسخ با جوانان در دومین روز از دهه فجر۱۳۷۷/۱۱/۱۳) خلاصه در این پیشگفتار مشخص شد که مهمترین مشکل جریان‌های چپ، نفی حجیت عقل و برساخته دانستن آن است. (پایان پیشگفتار) فهرست مباحث بعدی در ادامه ابتدا به معرفی اجمالی جریانهای چپ ازسال ۱۳۲۰ تا ۱۳۸۴ در ایران پرداخته می‌شود. سپس به معرفی دفتر فرهنگستان و دغدغه‌ها و تطورات شخصیتی و فکری مرحوم شیرازی پرداخته می‌شود. در فصل بعد گزارشی از مبانی فکری این جریان براساس منابع اصلی آن ارائه می‌شود. در فصل پایانی نتایج و پیام های آن بررسی خواهد شد. ان‌شاءالله 🛑 ادامه دارد... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1877
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۱۹ از ۵۰ فصل اول: تاریخ چپ اسلامی در ایران معاصر (از ۱۳۲۰ تا ۱۳۸۴) 🔸هیچ جریانی در خلأ ایجاد نمی‌شود بلکه در ادامه نوع خاصی از تحولات فکری و فرهنگی و سیاسی به وجود می‌آید که با استفاده از یافته‌های فکری و تجارب پیشین، جریان جدیدی به وجود می‌آید. از این‌رو، شناخت هر جریانی متوقف بر تحولات فکری و فرهنگی و جریانات سیاسی و اجتماعی پیشین است که زمینه فکری و عملی را برای آن به وجود آورده است. بنابراین هر فرقه و گروهی در ادامه یک جریان فکری به هم پیوسته به وجود می آید که ممکن است از تطورات مختلف برخوردار باشد و با گذشت زمان و تعی‍ّن در جامعه دارای صورت‌های مختلفی شود به نحوی که به ظاهر و در اهداف با هم مخالف و متضاد هم باشند اما از یک سلسله مبانی و اصول معرفتی مشترکی برخوردار باشند. 🔹استاد مطهری در یک بیان فوق العاده مهم می‌نویسد: «بعضی از مذاهب ممکن است از نظر شعار بمیرند ولی از نظر روح زنده باشند، کما اینکه برعکس نیز ممکن است مسلکی از نظر شعار زنده ولی از نظر روح به کلی مرده باشد و لهذا ممکن است فرد یا افرادی از لحاظ شعار تابع و پیرو یک مذهب شمرده شوند و از نظر روح پیرو آن مذهب نباشند و به عکس ممکن است بعضی روحاً پیرو مذهبی باشند و حال آنکه شعارهای آن مذهب را نپذیرفته‌اند.»(جاذبه و دافعه علی علیه السلام ص۱۲۱) 🔸البته استاد مطهری در یک کبان مفصل‌تری این مطلب را توضیح داده و نمونه‌های آن را در تاریخ اسلام و میان مذاهب متضاد بیان کرده‌اند که بجهت اهمیت مبنایی آن در ادامه نقل خواهد شد. تا مشخص شود که چگونه یک روح یک مکتب فکری بعد از تحولات و تطورات مختلف به یک جریان فکری و سیاسی حلول می‌کند در حالی که تضادهای ظاهری و مسلکی میان آنها وجود دارد و حتی بر عناد و دشمنی با آن مکتب اصرار دارد اما روح آن را پذیرفته است. 🔹 بنابراین تاثیرپذیری میان مکاتب و فرق را نباید صرفا تأثیرپذیری آشکار و ادعایی دانست بلکه می‌بایست با یک تحلیل دقیق تاریخی و جریان‌شناسانه روح حاکم بر جریان‌ها را شناخت و به طور مستند و دقیق نشان داد که چگونه و از چه راهی از یکدیگر بهره جسته‌اند. 🔸 بدون شناخت تأثیر فرق و مکاتب بر یکدیگر امکان شناخت جامع یک مکتب و فرقه ممکن نیست. از این رو، لازم داریم تا ابتدا نگاهی به جریانهای چپ و چپ اسلامی در ایران معاصر که بر پایه منطق دیالکتیک و فلسفه شدن به تولید فکر و کنش‌گری اجتماعی و سیاسی داشته اند داشته باشیم تا میزان تأثیرگذاری آن بر تحولات فکری و فرهنگی پس از پیروزی انقلاب اسلامی شناخته شود و از این رهگذر امکان پیش‌بینی پیامدها و نتایج یک جریان و انذار و تذکار به آنها ممکن شود. 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1879
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۲۰ از ۵۰ ❇️ تأثیر فرق اسلامی در یکدیگر در بیان استاد مطهری: 🔹فرق مختلف و دسته‌ها هر چند در چهارچوب شعارها از یکدیگر دورند، اما گاهی روح یک مذهب در یک فرقه دیگر حلول می‌کند و آن فرقه در عین اینکه با آن مذهب مخالف است روح و معنای آن را پذیرفته است. طبیعت آدمی دزد است. گاهی اشخاصی پیدا می‌شوند که مثلًا سنی هستند اما روحاً و معناً شیعی هستند و گاهی به عکس. گاهی شخصی طبیعتاً متشرع و ظاهری است و روحاً متصوف، و گاهی بر عکس. همچنین بعضی انتحالًا و شعاراً ممکن است شیعی باشند اما روحاً و عملًا خارجی. این، هم در مورد افراد صادق است و هم درباره امتها و ملتها. 🔸و هنگامی که نحله‌ها با هم معاشر باشند هرچند شعارها محفوظ است اما عقاید و سلیقه‌ها به یکدیگر سرایت می‌کند، همان طوری که مثلاً قمه زنی و بلند کردن طبل و شیپور از ارتدوکسهای قفقاز به ایران سرایت کرد و چون روحیه مردم برای پذیرفتن آنها آمادگی داشت، همچون برق در همه جا دوید. 🔹بنابراین باید به روح فرقه‌های مختلف پی برد. گاهی فرقه‌ای مولود حسن ظن و «ضَعْ فِعْلَ اخیک عَلی‌ احْسَنِه» هستند مثل سنیها که مولود حسن ظن به شخصیتها هستند، و فرقه‌ای مولود یک نوع بینش مخصوص و اهمیت دادن به اصول اسلامی نه به افراد و اشخاص و قهراً مردمی منتقد خواهند بود مثل شیعه صدر اول، فرقه‌ای مولود اهمیت دادن به باطن [و] روح و باطن مثل و فرقه‌ای مولود و هستند مثل خوارج. 🔸وقتی که روح فرقه‌ها و حوادث تاریخی اول آنها را شناختیم بهتر می‌توانیم قضاوت کنیم که در قرون بعد چه عقایدی از فرقه‌ای به فرقه دیگر رسیده و در عین حفظ شعارها و چهارچوب نامها، روح آنها را پذیرفته‌اند. از این جهت عقاید و افکار نظیر لغتها هستند که بدون آنکه تعمّدی در کار باشد لغتهای قومی در قوم دیگر سرایت می‌کند. مثل اینکه بعد از فتح ایران به وسیله مسلمین، کلمات عربی وارد لغت فارسی شد و بر عکس کلمات فارسی هم چند هزار در لغت عرب وارد شد. همچنین تأثیر ترکی در زبان عربی و فارسی، مثل ترکی زمان متوکل و ترکی سلاجقه و مغولی، و همچنین است سایر زبانهای دنیا و همچنین است ذوقها و سلیقه‌ها. 🔹طرز تفکر خوارج و روح اندیشه آنان ( و ) در طول تاریخ اسلام به صورتهای گوناگونی در داخل جامعه اسلامی رخنه کرده است. هرچند سایر فرق خود را مخالف با آنان می‌پندارند اما باز روح خارجی‌گری را در طرز اندیشه آنان می‌یابیم و این نیست جز در اثر آنچه که گفتیم: طبیعت آدمی دزد است و معاشرتها این دزدی را آسان کرده است. همواره عده‌ای خارجی مسلک بوده و هستند که شعارشان مبارزه با هر شئ جدید است. 🔸حتی وسایل زندگی را- که گفتیم هیچ وسیله مادی و شکل ظاهری در اسلام رنگ تقدس ندارد- رنگ تقدس می‌دهند و استفاده از هر وسیله نو را کفر و زندقه می‌پندارند. 🔹در بین مکتبهای اعتقادی و علمی اسلامی و همچنین فقهی نیز مکتبهایی را می‌بینیم که‌ مولود روح تفکیک تعقل از تدین است و درست مکتبشان جلوه گاه اندیشه خارجیگری است؛ عقل در راه کشف حقیقت و یا استخراج قانون فرعی به‌طور کلی طرد شده است، پیروی از آن را بدعت و بی‌دینی خوانده‌اند و حال اینکه قرآن در آیاتی بسیار بشر را به سوی عقل خوانده و بصیرت انسانی را پشتوانه دعوت الهی قرار داده است. 🔸معتزله که در اوایل قرن دوم هجری به وجود آمده‌اند- و پیدایششان در اثر بحث و کاوش در تفسیر معنای کفر و ایمان بود که آیا ارتکاب کبیره موجب کفر است یا نیست و قهراً پیدایش آنان با خوارج پیوند می‌خورد- مردمی بودند که تا اندازه‌ای می‌خواستند آزاد فکر کنند و یک حیات عقلی به وجود آورند. هرچند از مبادی و مبانی علمی بی بهره بودند اما مسائل اسلامی را تا حدی آزادانه مورد بررسی و تدبر قرار می‌دادند، احادیث را تا حدودی نقّادی می‌کردند، تنها آراء و نظریاتی را که به عقیده خود تحقیق و اجتهاد کرده بودند متّبَع می‌شناختند. 😁این مردم از اول با مخالفتها و مقاومتهای اهل حدیث و ظاهرگرایان روبرو بودند، آنهایی که تنها ظواهر حدیث را حجت می‌دانستند و به روح و معنی قرآن و حدیث کاری نداشتند، برای حکم صریح عقل ارزشی قائل نبودند. هرچه معتزله برای اندیشه قیمت قائل بودند، آنان قیمت را تنها برای ظواهر می‌پنداشتند. 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1882
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۲۱ از ۵۰ ادامه کلام استاد مطهری: 🔹معتزله که در اوایل قرن دوم هجری به وجود آمده‌اند- و پیدایششان در اثر بحث و کاوش در تفسیر معنای کفر و ایمان بود که آیا ارتکاب کبیره موجب کفر است یا نیست و قهراً پیدایش آنان با خوارج پیوند می‌خورد- مردمی بودند که تا اندازه‌ای می‌خواستند آزاد فکر کنند و یک حیات عقلی به وجود آورند. هرچند از مبادی و مبانی علمی بی بهره بودند اما مسائل اسلامی را تا حدی آزادانه مورد بررسی و تدبر قرار می‌دادند، احادیث را تا حدودی امام احمد حنبل که از ائمه چهارگانه اهل سنت است، سخت با طرز تفکر اعتزالی مخالفت می‌کرد آنچنان که به زندان افتاد و در زیر ضربات شلاق واقع گشت و باز به مخالفت خویش ادامه می‌داد. 🔸بالاخره اشعریان پیروز شدند و بساط تفکر عقلی را برچیدند و این پیروزی ضربه بزرگی بر حیات عقلی عالم اسلام وارد آورد. اشاعره، معتزله را اصحاب بدعت می‌شمردند. یکی از شعرای اشعری پس از پیروزی مذهبشان می‌گوید: ذَهَبَتْ دَوْلَةُ اصحابِ الْبِدَع‌ وَ وَهی‌ حَبْلُهُمْ ثُمَّ انْقَطَع‌ وَ تَداعی‌ بِانْصِرافِ جَمْعِهِمْ‌ حِزْبُ ابْلیسَ الَّذی کانَ جَمَع‌ هَلْ لَهُمْ یا قَوْمُ فی بِدْعَتِهِمْ‌ مِنْ فَقیهٍ اوْ امامٍ یتَّبَع‌ دوران قدرت صاحبان بدعت از میان رفت و ریسمانشان سست شد و سپس منقطع گشت. و حزبی که شیطان جمعشان کرده بود همدگر را خواندند تا جمعشان را متفرق کنند. هم مسلکان! آیا آنان در بدعتهایشان فقیه یا امام قابل اتّباعی داشتند؟ 🔹مکتب اخباری‌گری نیز- که یک مکتب فقهی شیعی است و در قرنهای یازدهم و دوازدهم هجری به اوج قدرت خود رسید و با مکتب ظاهریون و اهل حدیث در اهل سنت بسیار نزدیک است و از نظر سلوک فقهی هر دو مکتب سلوک واحدی دارند و تنها اختلافشان در احادیثی است که باید پیروی کرد- یک نوع انفکاک تعقل از تدین است. 🔸اخباریها کار عقل را به کلی تعطیل کردند و در مقام استخراج احکام اسلامی از متون آن، درک عقل را از ارزش و حجیت انداختند و پیروی از آن را حرام دانستند و در تألیفات خویش بر اصولیین (طرفداران مکتب دیگر فقهی شیعی) سخت تاختند و می‌گفتند فقط کتاب و سنت حجتند. البته حجیت کتاب را نیز از راه تفسیر سنت و حدیث می‌گفتند و در حقیقت قرآن را نیز از حجیت انداختند و فقط ظاهر حدیث را قابل پیروی می‌دانستند. 🔹ما اکنون در صدد نیستیم که طرزهای مختلف تفکر اسلامی را دنبال کنیم و مکتبهای پیرو را که همان روح خارجی‌گری است بحث کنیم- این بحثی است که دامنه‌ای بسیار وسیع دارد- بلکه تنها غرض اشاره‌ای به تأثیر فرق در یکدیگر بود و اینکه مذهب خارجی‌گری با اینکه دیری نپایید اما روحش در تمام قرون و اعصار اسلامی جلوه‌گر بوده است تا اکنون که عده‌ای از نویسندگان معاصر و روشنفکر دنیای اسلام نیز طرز تفکر آنان را به صورت مدرن و امروزی درآورده‌اند و با فلسفه حسی پیوند داده‌اند. (جاذبه و دافعه علی علیه‌السلام، ص۱۵۴-۱۵۷) 🔸در ادامه این فصل به معرفی برخی از مهمترین شخصیت‌ها و جریان‌هایی که از دهه ۳۰ تا سال ۱۳۸۴ در تبیین و ترویج چپ اسلامی مؤثر بودند پرداخت می‌شود که مهمترین انها عبارتند از: ✔️سید محمود طالقانی ✔️مهدی بازرگان ✔️محمد نخشب و خداپرستان سوسیالیست؛ ✔️جلال الدین فارسی؛ ✔️کاظم سامی و حزب جاما؛ ✔️علی شریعتی و حسینیه ارشاد؛ ✔️حنیف نژاد و مجاهدین خلق؛ ✔️اکبر گودرزی و گروهک فرقان؛ ✔️محمد موسوی خویینی‌ها؛ ✔️حمید حمید و الهیات دیالکتیکی شیخی؛ ✔️حبیب الله پیمان؛ ✔️حبیب الله آشوری؛ ✔️علی تهرانی؛ ✔️ ابوالحسن بنی صدر؛ ✔️محمد منتظری؛ ✔️مهدی هاشمی؛ ✔️احمد فردید و سوره مهر؛ ✔️گروه‌های هفتگانه و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی؛ ✔️میرحسین موسوی و دولت دهه شصت؛ ✔️مجمع روحانیون مبارز؛ ✔️دفتر تحکیم وحدت. 🔸 ان‌شاءالله در ادامه به معرفی خیلی اجمالی هر یک از افراد و جریان‌ها پرداخته می‌شود تا پیشنه و زمینه بحث برای جریانهای بعدی فراهم شود. 🔹نکته مهم این اینکه همه‌ی این جریان‌ها در زمان خود از وجاهت و اعتبار اجتماعی و مذهبی برخوردار بودند وعموم مذهبی‌ها و روحانیون مطرح به آنها اعتماد داشتند واز آثار آنها استفاده می‌کردند وآنها را درجبهه انقلاب واسلام تعریف می‌کردند واگر هم نقدی به آنها داشتند نقد درون جبهه‌ای و درون خانگی محسوب می‌شد. بنابراین نباید اینگونه احساس شود که التقاط ویا انحراف برخی از این جریان‌ها از همان اول آشکار بود و نیروهای مذهبی و حوزوی با آنها مرزگذاری فکری داشتند بلکه کاملا خلاف این است حتی بسیاری از علما و روحانیون پیش از انقلاب از خطرناکترین آنها که مجاهدین خلق بود دفاع می‌کردند وتأیید امام خمینی از آنها را هم مطالبه می‌کردند. 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1883
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۲۲ از ۵۰ 🔹پس از آشنایی ایرانیان با تمدن غرب و تحولات فکری و سیاسی غربیان و بخصوص بعد ترجمه آثار متفکران و نویسندگان غربی، به تدریج از میان دغدغه‌مند آن و کنشگران احتماعی، جریانات و نحله‌ها و فرقه‌های مختلفی شکل گرفت و هرکدام سعی می‌کرد با اتخاذ یک دستگاه معرفتی به تحلیل وضعیت موجود جامعه‌ی ایرانی بپردازد و برای خروج از فروبست‌های فکری و اجتماعی و صنعتی راه‌کاری ارائه دهد. برخی برای این تحلیل و بررسی به یک یا چند دانش اسلامی روی آوردند و با اعتقاد به درستی و توانایی آن دانش‌ها نظرات خود را عرضه کردند. اما در مقابل این جریان، دو جریان دیگر قرار داشت که نه بر پایه معارف و علوم اسلامی مستقر بلکه بر پایه‌ی مکاتب فکری و فلسفه‌های غربی به تفکر و پژوهش پرداختند. 🔸برخی از افراد به سراغ مکاتب لیبرالیستی و اندیشه‌های کشورهای آنگلوساکسون رفتند و بر پایه ریاضیات و علوم طبیعی و تجربی، به تحلیل وضعیت ایران پرداخته و بر مدرنیزاسیون ایران و پیروی از کشورهای غربی و نظریه‌های لیبرالیستی و سرمایه‌داری تأکید می‌کردند. این جریان از قدمت بیشتری برخوردار بود و عموما حاکمان دوران قاجار و پهلوی به آن اقبال نشان می‌داند و مروجان این افکار را در دربار به کار گرفته و از طرح و برنامه‌ی آنها بهره‌مند می‌شدند. اما عموم این تفکرات و طرح‌ها علی‌رغم ادعای نوگرایی و‌ ترقی، از یک سو با تفکر اسلامی و ارزشهای فرهنگی ایران اسلامی ناسازگار بود و مهتر اینکه به تثبیت استبداد و تقویت روابط ظالمانه و ناعادلانه اقتصادی و اجتماعی می‌انجامید و به ایجاد طبقات جدید اقتصادی انجامید اما عموم مردم در فقر به سر می‌بردند و از ظلم و جور طبقات برتر اقتصادی و مدیران دولتی رنج می‌بردند. 🔹در واکنش به این وضعیت، به تدریج اندیشه‌های سوسیالیستی و دیالکتیکی در ایران ترجمه می‌شد و توسط جمعی از تحصیلکردگان در کشورهای غربی در جامعه‌ی ایرانی ترویج داده می‌شد و نسخه‌های وطنی آنها نوشته می‌شد. اندیشه‌ی سوسیالیستی و دیالکتیکی نزد بسیاری از جوانان و دانشجویان از ارزش ویژه و اقبال برخوردار بود چون بر عنصر مبارزه، تضاد، تقابل، تغییر و دگرگونی اصرار داشت و این متناسب با وضعیت آن نسل بود، نسل پرشور و پرهیجانی که در سختی و فقر زندگی می‌کنند و آثار و نتایج روابط ظالمانه را در جامعه احساس می‌کردند. 🔸 مرحله آغازین تفکر سوسیالیستی در ایران با فتحعلی آخوند زاده، محمد امین رسول زاده، حیدرعموخان اوغلو، و حزب همت قفقاز، انجمن سوسیال دموکرات، حزب عدالت قفقاز و حزب کمونیست و حزب اجتماعیون عامیون پس از مشروطه آغاز شد اما در این دوره صرفا یک جریان سیاسی بود و از بنیان‌های فکری و فلسفی قوی برخوردار نبود. تا اینکه دکتر تقی ارانی (۱۲۸۱ - ۱۳۱۶) بعد از تحصیل در آلمان سال ۱۳۰۹ وارد ایران شد و با کمک جمعی از افراد به تألیف و ترویح کتابهای ماتریالیسم دیالکتیک و همچنین انتشار مجله دنیا پرداخت و فضای روشنفکری چپ در ایران را وارد مرحله جدیدی کرد. با دستگیری تقی ارانی و ۵۳ نفر از همفکران او قتل او در زندان توسط دولت رضاشاه پهلوی در سال ۱۳۱۶، جریانهای چپ رو به خمودی گذاشت اما بعد از ۱۳۲۰ به تدریج فعالیت‌های خود را سامان دادند و در حزب توده و همچنین حزب دموکرات آذربایجان به رهبری جعفر پیشه‌وری فعال شدند. 🔹 در ۱۰ مهر ۱۳۲۰ توسط افرادی همچون سلیمان اسکندری، ایرج اسکندری، بزرگ علوی، انورخامه‌ای، عبدالصمدکامبخش، احسان طبری، خلیل ملکی، فریدون کشاورز، عبدالحسین نوشین، رضارادمنش و رضا روستا اعلام موجودیت کرد. دردوران فعالیت حزب توده، نوعی ادبیات روشنفکری و داستانی در ایران تولید شد وشخصیت‌های زیادی راهم جذب کردند که یا عضو حزب شدند یا همکاری فکری وادبی داشتند از جمله جلال آل احمد،هوشنگ ابتهاج. خلیل ملکی ۱۳۲۹ جامعه سوسیالیست‌ها راتأسیس کرد. بعدها «کانون نویسندگان ایران» متشکل از نویسندگان و شاعران سوسیالیست در ۱۳۴۷ ایجاد شد. در ۱۳۵۰ «سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران» تشکیل شد ونقش سازماندهی به بخشی از نیروهای چپ را برعهده داشت. 🔸برای اطلاع بیشتر از جریانات چپ در ایران به این کتاب مراجعه شود: حمید احمدی حاجیکلایی، جریان شناسی چپ در ایران، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۹. 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1886
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۲۳ از ۵۰ 🔸فعالیت‌های حزب توده و سایر سازمانها و جریانهای چپ در این سالها کاملا تحت نظارت حزب کمونیسم شوروی و افکار مارکسیستی بود و طبیعتا بیگانه از دین و مذهب بود بلکه عموم اعضای آنها بر تقابل با مذهب اصرار داشتند. 🔹کتابهایی در جامعه آن زمان منسوب به حزب توده منتشر می‌شد که در تقابل علنی با دین و مذهب بود. مانند کتاب «نگهبانان سحر و افسون». برخی معتقدند که این کتاب را انگلیس و آمریکا برای بدبین کردن مذهبی‌ها و روحانیت به حزب توده نوشته‌اند و از سفارت آمریکا خروج شده است، اما آیت‌الله مکارم شیرازی در کتاب فیلسوف‌نماها سال ۱۳۳۳ درباره کتاب نگهبانان سحر و افسون می‌نویسد: «رهبران حزب وقتى ديدند انتشار اين كتابچه نه تنها نفعى نداشت بلكه يك حال تنفر مخصوصى هم در اذهان عموم ايجاد كرده، پى به اشتباه خود بردند و ناچار در مقام انكار اصل موضوع برآمدند و گفتند اين كتابچه را امپرياليست‌ها ساخته و به ما نسبت داده‌اند! حتى براى گم كردن، به بعضى افراد حزب سفارش كردند كه از تظاهر به امور مذهبى خوددارى نكنند. ... كتابچه نگهبانان سحر و افسون با مندرجات ساير نشريات حزب كمونيست و يا حزب توده ايران چه تفاوتى دارد؟! درست همان مطالبى است كه از مغز «لنين و ماركس و انگلس» و ساير رهبران حزب كمونيست تراوش كرده و در خلال بيانيه‌ها و نشريات مختلف آنان ديده مى‌شود، براى اطلاع كافى است صفحات 86 تا 98 از كتابچه «ماترياليسم تاريخى پ- رويان‌» و كتابچه «مذهب در شوروى نوشته س- فردوف‌» كه در سال 1946 تأليف و در سال 1947 به فارسى ترجمه شده «و اصول مقدماتى ژرژ پوليستر» چاپ دوم صفحه 72- 73 و همچنين گفته‌هاى دكتر آرانى و احسان طبرى را در شماره‌هاى مجله دنيا و ماهانه مردم (نشريه تئوريك حزب توده) مطالعه كنيد. تنها فرقى كه ميان آن نوشته‌ها و كتابچه «نگهبانان» ديده مى‌شود اين است كه اين كتابچه همان مطالب را با عباراتى ركيك‌تر و زننده‌تر بيان كرده، و در هر مورد از دشنام و ناسزا نسبت به مقدّسات مذهبى فروگذار نكرده است. البتّه نبايد از اين گونه اشخاص بيش از اين هم توقع و انتظار داشت زيرا كسى كه عقيده دارد: «هر چه به بروز ايجاد انقلاب كمك كند، اخلاق است‌»! (نقل از كتاب جنگ مختصر فلسفى كوسيوليتر- سال 1941) مسلّماً براى پيش‌برد مقصد خود و نيل به انقلاب! از هيچ گونه دروغ‌پردازى و هتاكى پروا نخواهد داشت.»(فيلسوف نماها ص۲۴) 🔸از این رو، از سوی مجامع مذهبی خانواده‌های مذهبی، اقبالی زیادی به آنها نمی‌شد. هر چند چندان مخالفت زیادی هم با اصل افکار و اندیشه‌های علمی و فکری آنها نمی‌شد مگر بخش مذهبی آن. 🔹اصولاً عموم ایرانیان به اندیشه‌های تازه وارد خوش‌بین هستند هرچند در ابتدای امر با احتیاط با آن روبرو می‌شوند تا به تدریج یک ادبیات بومی و وطنی پیدا کرد که در آن صورت بدان اقبال نشان می‌دهند و‌ جمع کثیری بدان می‌پیوندند و بعد از آن نقد و بررسی‌ها آغاز می‌شود و به فکر اصلاح و باز تولید آن براساس شرایط وطنی و اقتضائات فرهنگی می‌افتند و به مهندسی معکوس آن می‌پردازند. 🔹براساس همین رویه‌ی نانوشته، افکار جریانهای سوسیالیستی و مارکسیستی به عنوان حرفهای جدید، نو و جذاب وارد ادبیات علمی و رسانه‌ای ایرانیان شد و در دهه بیست توسط گروه ۵۳ نفر در شهر تهران ترویج می‌شد و در برخی مدارس به دانش‌اموزان معرفی می‌شد اما عموم مردم با احتیاط با آن مواجه می‌شدند اما بعد از گشایش فضای فکری و سیاسی از شهریور ۱۳۲۰ به بعد به تدریج بر گستره و نفوذ آن افزوده می‌شد و به تدریج برخی از روحانیون و روشنفکران مذهبی تلاش کردند تا بتوانند میان اهداف سوسیالیستی و عدالت‌خواهانه‌ی آن و معارف اسلامی و اقتضائات ربط و نسبتی برقرار کنند و از این طریق به اصلاح اجتماعی بپردازند. از این رو از دهه سی به بعد جریان‌های مختلفی با این هدف شکل گرفت و به تدریج بر گستره و تنوع آن افزوده شد. این جریانات یک طیف وسیعی را تشکیل می‌دهند که علی رغم اشتراکات مختلفی که دارند تفاوتهای قابل توجهی هم دارند. 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1887
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۲۴ از ۵۰ 🔸 نکته مهم این است که فهم این جریانات متنوع و متکثر همچنین متوقف بر تلقی‌های است که در دهه بیست در شهر تهران از دین و دینداری شکل گرفته بود. در دوران رضاخان پهلوی در شهر تهران جریانی از روحانیون و نویسندگان دینی فعال بودند که نگاه انتقادی شدیدی به علوم اسلامی و فرهنگ حاکم بر حوزه‌ها و جامعه‌ی اسلامی داشتند و با شعار «بازگشت به قرآن» درصدد نقد و اصلاح علوم اسلامی و فرهنگ اجتماعی تشیع بودند و با الفاظی تند و حتی توهین‌آمیز نسبت به علوم و فرهنگ مستقر، مؤمنان را به بازسازی فرهنگ دینی و بازگشت به قرآن و دست برداشتن از خرافات و پیرایه‌ها دعوت می‌کردند. اسدالله خراقاتی، شریعت سنگلچی، تنکابنی و... از جمله این افراد هستند که بعدها نسخه ی رادیکال آن توسط احمد کسروی و علی‌اکبر حکمی زاده و برخی نویسندگان همچون علی دشتی و صادق هدایت هم تولید می‌شد و در فرهنگ عمومی منتشر می‌گشت. 🔹در برابر این جریان فکری و اجتماعی دو واکنش متفاوت از سوی نیروهای مذهبی واقع شد. اولین واکنش متعلق به علمای حوزه علمیه قم بود. به نمایندگی از حوزه علمیه قم ، مدرس بزرگ معقول آن زمان ، حاج آقا روح الله خمینی (امام خمینی) در ۱۳۲۲ به میدان آمد و سعی کرد بنیان فکری این جریان را به طور کامل نقد کند و از علوم اسلامی، منطق اجتهاد و فرهنگ شیعی دفاع کند. در پاسخ امام خمینی اصلا شاهد هیچ گونه همراهی با آن جریان فکری در هیچ موردی نیستیم بلکه در ادامه سنت علمی حوزه و از پایگاه فلسفی و فقهی، به شبهات مطرح شده جریان مذکور پاسخ‌های عقلی و نقلی داده و طرح خود را هم برای اصلاح امور اجتماعی عرضه داشته‌اند. شبیه به این واکنش کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» علامه طباطبایی و شهید مطهری در مواجهه با مارکسیسم است که در سال ۱۳۲۹ و بر مبنای حکمت متعالیه تلاش شده است تا بنیادی محکم و مبنایی برای مواجهه فلسفی با تمدن غرب و مکاتب لیبرالیستی و سوسیالیستی بدون التقاط فراهم شود. در واقع این اثر نیز از پایگاه علوم اسلامی و دفاع ازفرهنگ اسلامی به میدان آمد وتلاش کرد تاجلوی هرگونه التقاط ومشابهت‌سازی سطحی اسلام با تمدن غرب گرفته شود وبنیانی حکمی واجتهادی برای پیشرفت جامعه فراهم شود. 🔸واکنش دوم متعلق به برخی از شخصیت‌های متدین روحانی و بازاری شهر تهران و شهرهای دیگر همچون شیراز است که علی‌رغم پذیرش برخی از اشکالات ذکر شده درصدد اثبات هماهنگی اسلام با دموکراسی و مولفه‌های تمدنی غرب بودند. اما از رفتارهای رادیکال و اندیشه‌های دین‌ستیزانه این جریان ناراحت بودند و درصدد آشنا سازی نسل جوان با قرآن کریم برآمدند و در عین حال به مشارکت سیاسی در مجلس شورای ملی هم توجه داشتند. از جمله مهمترین این افراد، شیخ محمد خالصی‌زاده در کاشان، حاج مهدی سراج، سید محمود طالقانی و مهندس مهدی بازرگان و دکتر یدالله سحابی در تهران بودند و مرحوم سید نورالدین شیرازی در شیراز هم به شبهات احمد کسروی واکنش نشان داد(که در فصل بعد بیشتر به آن پرداخته می‌شود). 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1905
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۲۵ از ۵۰ 🔹نقش تهران در دو سده اخیر در عرصه‌ی فکر، فرهنگ و سیاست نقش محوری بوده است. تحولات فکری و فرهنگی و سیاسی تهران تعیین کننده تحولات سایر استان‌ها و شهرستان‌ها بوده است. از این‌رو، برای شناخت زمانه و زمینه‌ی ایجاد باید به تحولات فکری و فرهنگی تهران توجه کرد. چرا که نویسندگان و علمای تهران در فضایی به نقد مارکسسیم و سوسیالیسم می‌پرداختند که تحت تأثیر افکار جریانهای قرآن محور و منتقد وضعیت حوزه‌ها و علوم اسلامی بود و بر همین اساس با مارکسیسم مواجه می‌شدند. توضیح اینکه عمده جریانهای مذهبی تهران در مواجهه با مارکسیسم به نقد بعد ماتریالیستی و دین ستیزی آن توجه داشتند و با شدت با آن مبارزه می‌کردند. اما به جنبه‌های اجتماعی و اقتصادی آن کمتر می‌پرداختند و حتی در بسیاری از موارد نگاه‌های عدالت‌خواهانه، ظلم‌ستیزانه و دفاع از طبقه کارگر و اقشار محروم (سوسیالیسم) آنها را می‌ستودند و درصدد تطبیق معارف اسلامی با این جنبه‌های اجتماعی و اقتصادی جریانهای سوسیالیستی بودند. تا از این طریق جریان‌های مذهبی در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی نقش آفرینی بیشتری داشته باشند. این روند به دو جهت روز به روز گسترده‌تر می‌شد. اولا تعداد دانشجویان تحصیل کرده در غرب بیشتر می‌شد و افکار سوسیالیستی و مبارزاتی غرب را با خود می‌آوردند و به ترجمه کتابها و مقالات و روزنامه‌های آنها می‌پرداختند. ثانیا: با قدرت گرفتن محمدرضا پهلوی به تدریج فضای باز سیاسی بسته تر می‌شد بخصوص بعد کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و قدرت گرفتن نهادهای امنیتی و غلبه تفکر سرمایه‌داری بر سیاست‌های دولت. 🔹بر این اساس، در دهه‌ی بیست به بعد جریانات فکری و سیاسی مختلفی در شهر تهران به وجود آمد و هر کدام در عرصه‌ای اقدامات مؤثری داشته‌اند. (ر.ک: رسول جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی از ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷) 🔸نقش مرحوم سید محمود طالقانی و مهندس مهدی بازرگان در شهر تهران بی‌منازع است و ایشان نیز با تأثیرپذیری از جو تهران اصل مدعای «بازگشت به قرآن» و ضرورت اصلاح علوم اسلامی و فرهنگ اجتماعی را پذیرفتند و پایگاه مهمی در شهر تهران به وجود آوردند که بتوانند نسل جوان و تحصیل کرده در علوم طبیعی را با قرآن آشنا کنند. این الگو بعدا در شهر مشهد توسط مرحوم محمدتقی شریعتی و کانون نشر حقایق نیز پیروی شد. تا از این جهت بتوانند نواقص علوم اسلامی و کم تحرکی حوزه‌های علمیه و جامعه‌ای مذهبی در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی را جبران کنند. 🔹 این جریان فکری دو فعالیت عمده داشت: ۱. تلاش داشت تا با ارائه‌ی تفسیر نوین از قران، معارف قرآنی را با پیشرفت‌های علوم طبیعی و مکاتب اجتماعی هماهنگ جلوه دهد تا نسل تحصیل کرده را به دین و دینداری تشویق کند. ۲. با توجه به بی‌عدالتی‌ها و ظلم‌ها تلاش داشتند در امور سیاسی مشارکت فعال داشته باشد از این‌رو، از همان ابتدا به حلقه‌ی یاران مرحوم محمد مصدق و کنگره ملی پیوستند و بعدا بجهت اختلافات مذهبی با عموم اعضای کنگره، نهضت آزادی ایران را در جهت حمایت از برنامه‌های دکتر مصدق تأسیس کردند (بیانیه بازرگان در تأسیس نهضت آزادی بسیار مهم و در جهت فهم اهداف آن راهگشا است). اعضای نهضت آزادی به فعالیت‌های سیاسی و انتخاباتی روی آوردند و البته طعم محاکمه و زندان در رژیم پهلوی را هم چشیدند و همین موجب محبوبیت بیشتر آنها نزد نیروهای مذهبی و انقلابی می‌شد. براین اساس سعی در ارائه تفسیری اجتماعی از اسلام داشتند تا بر آن مبنا، بتوانند در امور اجتماعی و سیاسی مداخله داشته باشند. 🔸 فعالیت‌های علمی آنها بسیار مهم بود و بر نسل جوان و تحصیل کرده شهر تهران و برخی از شهرهای مهم ایران، بسیار تأثیرگذار بود. 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1906
📌 چپ اسلامی و مصادره‌ی نهادهای انقلابی 🔸یکی از تجربه‌های قابل تأمل در تاریخ انقلاب اسلامی، مصادره‌ی نهادهای اصلاحی و انقلابی توسط جریانات چپ اسلامی است. از جمله نمونه‌ها، در قبل از پیروزی انقلاب و مفهوم بعد از پیروزی انقلاب است. 🔹 مجموعه‌ای از گروه‌ها و طیف‌هایی فکری، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی است که براساس اندیشه‌های وارداتی انقلابی و منطق تضادگرایی (دیالکتیکی) به تفسیر اسلام و تحلیل جامعه می‌پردازند و بر محوریت تمایزات اجتماعی در فهم اسلام و جامعه اصرار دارند و تقابل فکری و سیاسی حداکثری با کشورهای غربی و استکباری (لیبرال سرمایه‌داری) تمرکز دارند و هرگونه اشتراک روبنایی یک فرد و جریان در حرف و رفتار و برنامه و سیاست‌های اجتماعی و اقتصادی با ادبیات توسعه و سرمایه‌داری را نشانه‌ای از انحراف فکری و وادادگی می‌پندارند و بر کنار گذاشتن آنها همت می‌گمارند. 🔸 با درایت و براساس تفکر منسجم و انقلابی استاد شهید علامه مطهری تشکیل شد اما به تدریج فضای شور و تضاد بر عقل و استدلال چربید و به سمت دکتر شریعتی چرخید و به حذف استاد شهید مطهری و عقلانیت انقلاب اسلامی انجامید و تفکرات سوسیالیستی و تضادگرایانه دکتر شریعتی و هواداران او جایگزین آن شد. 🔹، یک شعار و حرکت اصیل انقلابی توسط متفکرانی همچون شهید بهشتی و آیت الله خامنه‌ای در جامعه روحانیت و حزب جمهوری اسلامی در مقابل جریان بازرگان و بنی‌صدر بود، اما به تدریج توسط جناح چپ جامعه روحانیت و حزب جمهوری اسلامی مصادره شد و به تعطیلی حزب و انشقاق در جامعه روحانیت و تشکیل مجمع روحانیون مبارز انجامید. 🔸 با استفاده از اعتماد عمومی به کل جریان مذهبی و انقلابی تلاش می‌کرد تا بهره‌گیری از ادبیات عمق علمی و عین حال پرشور شعاری و تکیه بر تضادها و تمایزهای اجتماعی با عموم مردم مذهبی ارتباط بیشتری برقرار کند و در هویت بخشی به جامعه مذهبی و انقلابی مؤثرتر باشد. از این‌رو، عموم مردم آنها را چهره و سخنگوی اسلام و انقلاب تلقی می‌کردند و طبیعتا به آن اشخاص تمایل بیشتری داشته باشند. از این‌رو، اشخاص و چهره‌های چپ اسلامی به تدریج خود را نماینده و محور نهادهای مذهبی و انقلابی تلقی می‌کردند و اندیشه‌های التقاطی خود را اساس اسلام و انقلاب می‌پنداشتند و در برابر شخصیت‌ها و متفکران اصیل اسلامی و انقلابی می‌ایستادند. 🔹چپ اسلامی بعد از مصادره نهادهای انقلابی و یا انشقاق از نهادها و جریانهای اصیل، به تخریب شخصیت‌ها و متفکران اصیل و نیروهای خدوم می‌پرداختند و آنها را به ، ، ، ، ، و ده‌ها عنوان دیگر متهم می‌کردند. 🔸 شهید استاد مطهری، شهید دکتر بهشتی، آیت‌الله خامنه‌ای در ریاست جمهوری از جمله نتایج غلبه‌ی گفتمان بر نهادهای انقلابی و فعالیت مخرّب رسانه‌ای آنها در کف جامعه و جذب احساسی مردم دغدغه‌مند است. فاعتبروا یا اولی الابصار مطلب بعدی : چپ اسلامی و توقف (واقفیه) به زودی... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1907
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۲۶ از ۵۰ 🔹آیت الله طالقانی شخصیت قرآنی، عدالت‌خواه و ظلم‌ستیزی بود و به موضوعات اجتماعی و اقتصادی اسلام و تطبیق آن با شرایط عینی جامعه عنایت ویژه‌ای داشت. 🔸مرحوم طالقانی در قضیه سیطره دموکرات‌ها بر آذربایجان و زنجان تلاش زیادی داشت و به سخنرانی در افسران و دانشجویان پرداخت تا بر محور اصول برهانی خدا پرستی به رد اصول ماتریالیستی و کمونیستی بپردازد.(ملایی تونی، ص۷۴) و با کمک بازرگان و جمع دیگری انجمن های اسلامی دانشجویان را به وجود آورند تا جلوی پیشرفت سوسیالیسم کمونیستی را بگیرند. از این‌رو دست به نگارش مقالات و کتابهایی زد. ایشان در سال ۱۳۲۹ در مجلات آن زمان، مقالاتی در باب مالکیت در اسلام منتشر کرد و بعدها در کتابی به همین نام جمع آوری تکمیل شده است. (نسخه‌ای که من دارم چاپ چهارم از این کتاب و متعلق به ۱۳۴۴ از سهامی انتشار است.) همچنین تفسیر پرتوی از قرآن متعلق به ایشان است که جلد اول آن مربوط به سال ۱۳۴۱ است. 🔹در کتاب «مالکیت در اسلام» فصلی مفصل به آرا و اندیشه‌های اقتصادی و اجتماعی متفکران غرب پرداخته شده است و به طور مبسوط نظرات فیلسوفان و متفکران مختلف و بخصوص مارکس و منطق دیالکتیک توضیح داده شده است. شایددر هیچ کتاب تألیف شده از عالم دینی به این حجم به توصیف نظریات مارکس پرداخته نشده است. مرحوم طالقانی در مقدمه کتاب و در بیان هدف تألیف کتاب می‌نویسد: «آنچه از آرا و نظریات با انتصاب آنها به ارباب نظر بیان شد خلاصه‌ای از رئوس نظریاتی است که از اوایل تحولات صنعتی پدید آمده با توجه به این نظریات و در نظر آوردن اوضاع و محیط اجتماعی و اقتصادی سرزمین غرب این نتیجه قطعی است که همه یا بیشتر این نظریات در زمینه‌های محدودی از افکار متفکرین روییده است و نمی‌توان آنها را مطلق و ابدی دانست چون مقصود این کتاب بیان نظر اسلام درباره مالکیت و روابط آن است. ناچار با مرور مختصری از آنها می‌گذریم و تحقیق و بررسی آرا و ضد و نقیض و یافتن حق و صلاح در میان آنها به عهده اهل فن و متخصصین است. شاید صاحب نظران هم بیشتر نظریات خود را کلی و مطلق نمی‌دانند، این تنها مارکس است مه نظریه خود را بر اصول کلی تضاد طبقاتی قرار داده و آن را به نام شئون و ادوار تاریخی گذشته و آینده تعمیم داده و تاریخ مادی را ابداع کرده و دامنه تضاد و تحرک را تا اصول خلقت و جهان بزرگ کشانده. از جهت اینکه مارکس نظریه خود را به صورت فلسفی و تاریخی و کلی و عمومی در آورده و در بیشتر کشورها پیروانی یافته که عقاید او را ثابت و همگانی می‌پندارند و جوامع و حکومت‌هایی بر پایه آراء وی تاسیس شده لازم می‌نماید که آرا وی در این کتاب تا آنجا که مقتضی است مورد توجه و بررسی قرار گیرد تا آرایی که نظریات مارکس بر آن بوده و آرایی که متفرع از آن شده مبین گردد نبوغ فکری مارکس در این بوده که توانست آرا و عقاید پراکنده سوسیالیست‌های کلاسیک را به صورت مدونی درآورد و نظریات خود را مکمل آنها گرداند و همه را مبتنی بر اصول تضاد تاریخ مادی «دیالکتیک» بسازد و همه جریان جریانات و تحولات طبیعی، اقتصادی، اجتماعی، علمی و دینی را بر این مبنی قرار دهد.»(اسلام و مالکیت، ص۴۹ - ۵۱) 🔸کتاب اسلام و مالکیت در نقد نگرش اقتصاد محور مارکس نوشته شده است و سعی داد نقش عناصر انسانی و ارادی و مؤلفه‌های فرهنگی و مذهبی را برای مهار آثار سوء مالکیت برجسته کند. اما در عین حال در جای جای کتاب از قدرت علمی و تحقیقاتی مارکس و همچنین شخصیت مبارزه‌جو و عدالت طلبی او به عنوان «پاره کننده زنجیرهای رسوم و مقررات ظالمانه» تعریف و تمجید شده است.(ص۱۰۶- ۱۱۲) 🔹 بخش دوم کتاب با عنوان «اقتصاد در پرتو ایمان و اعتقاد» تلاش دارد تا چگونگی روابط اجتماعی و اقتصادی و طبقات ترکیبی را که انعکاسی از نفسایات آدمی است را تبیین کند. از این رو، به تبیین چکونگی شکل‌گیری اجتماع، طبقات اجتماعی و حرکت تاریخ و همچنین توضیح و تفسیر شریعت الهی و نقش دانش فقه در اجتماع و تاریخ می‌پردازد و از ضرورت تطور و تکامل فقه سخن می‌گوید و به نقد جمود و رکود در فقه می‌پردازد.(ص۱۴۲) براین اساس سعی می‌کند از مباحث قرآنی و حدیثی به ۱۴ اصل محوری اشاره می‌کند که سازنده‌ی نظام اقتصادی اسلام است. نظامی که نماد آن است با قیامی که در برابر رباخواران قریش بود. ابوذر نماینده یک حزب سیاسی بود: «ابوذر و همفکران و همقدمان او می‌کوشیدند که وضع را بر طبق کتاب و سنت تغییر دهند و عثمان را وادار کنند تا بیت الملل میان مسلمانان از هر نژاد و طبقه‌ای باشند بتساوی تقسیم شود و از گنجینه کردن جلوگیری نماید.»(ص۱۹۶) 🛑 ادامه دارد ... بازرگان •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1908
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۲۷ از ۵۰ 🔹مرحوم طالقانی اقتصاد اسلامی را در میانه‌ی لیبرال سرمایه داری و سوسیالیسم کمونیستی ترسیم می‌کند از این رو، آزادی را محوری‌ترین ارزش انسانی می‌داند و از سوی دیگر بر محدودیت‌های حقوقی و قانونی و الغای مالکیت خصوصی از منابع طبیعی و امور عمومی تاکید دارد. او «عمل» را مهمترین عامل پیدایش سرمایه می‌داند و دست و عمل «کارگر» را منبع حیاتی معیشت انسان معرفی می‌کند.(ص۲۳۴) براین اساس برای کارگران حساب ویژه‌ای باز می‌کند و به دفاع حداکثری از حقوق آنها نظر دارد. از همین رهگذر فصل پایانی کتاب را به بررسی «اختلاف و امتیازات طبقات و منشأهای آن» اختصاص داده است که در آن «کارگران» در عصر جدید را همان «بردگان» در دنیای قدیم می‌شمارد که مورد ظلم و ستم و تبعیض واقع شده‌اند. از این‌رو تلاش دارد تا با استفاده از سنت اسلامی در محو نظام بردگی، به نحو طبقات و امتیازات عصر جدید بپردازد. ایشان معتقد است که ریشه‌ی همه مبارزات بشری «امتیازات طبقاتی چون اهانت و تحقیر یک اقلیت بهم‌پیوسته نسبت به اکثریت خلق خدا می‌باشد. برای انسانهایی که زبونی برای آنها طبیعت ثانوی نشده تحمل ناپذیر است. بنابراین با تغییر چهره طبقاتی یا تامین معیشت یا تعدیل تولید و توزیع، آرامش نفسانی و خشنودی عموم تامین نمی‌شود. هدف نهایی در مبارزات اجتماعی نفی کلی امتیازات و اثبات تساوی در حقوق می‌باشد. انحرف یا محدود کردن این هدف به سوی مبارزات طبقاتی رسیدن به مقصد اصلی را غیر ممکن یا دور می‌کند، زیرا مبارز طبقاتی ماحی طبقات نیست.»(۳۱۴-۳۱۵) بر این اساس مرحوم طالقانی معتقد است که نظام بردگی و حکومت طبقاتی با صدور اعلامیه و بیانیه و تصویب‌نامه‌هایی نظیر «اعلامیه حقوق بشر» از بین نمی‌رود بلکه منشأ آن را باید شناخت، با آنها مبارزه کرد و ریشه‌ی آن را خشکاند، همانگونه که اسلام، ریسه بردگی را خشکاند. طالقانی مهمترین راهبرد را تربیت نیروهای مبارز و تغییرات گسترده سیاسی و اجتماعی معرفی می‌کند. 🔹 توجهات مرحوم طالقانی به عدالت و طبقات ضعیف و تفسیر اسلام به نحوی که به دفاع از قشر کارگر و محروم ختم شود از ایشان چهره‌ای محبوب و انقلابی نزد مردم ساخته بود و مسجد هدایت که او در آن نماز می‌خواند مملو از جمعیت مردم بود و پاس سخنان و درس قرآن و نهج البلاغه او می‌نشستند و از دردهای جامعه و راه مبارزه با آن مطلع می‌شدند. مسجد هدایت به تدریج به اپوزیسیون سیاسی رژیم تبدیل شد و افراد از اقشار مختلف در آن حضور می‌یافتند و به پایگاه نوگرایی دینی شناخته می‌شد.(زندگی نامه سیاسی طالقانی، علیرضا ملائی تونی، ص۲۳۴) و راه را برای فعالیت سیاسی و حتی مبارزات اجتماعی فراهم می‌ساخت. از این رو بسیاری معتقدند نقش طالقانی در شعله ور ساختن حرکت مبارزه مسلحانه بر بنیاد آموزه‌عای اسلامی نقش انکارناپذیر است.(ملائی توتی، ص۲۴۹) 🔸همکار مهم مرحوم طالقانی، مهندس مهدی بازرگان بود و با یکدیگر بسیار مأنوس و هم‌فکر بودند و کارهای سیاسی و اجتماعی مشترکی انجام می‌دادند. مهندس بازرگان نیز در عرصه آموزش قرآن و بیان معارف قرآنی به زبان روز بسیار فعال بود و درصدد جذب جوانان تحصیل کرده بود و آثار علمی و اجتماعی فراوانی را به جامعه عرضه می‌کرد. 🔹از میان همه‌ی آثار او کتاب ، ، یا ترمودینامیک انسان و نقش بی‌بدیل و ویژه‌ای در مجموعه آثار مهندس مهدی بازرگان دارد و مورد مطالعه‌ و مباحثه‌ای نسل جوان بود. این کتابها از جمله آثار سازنده فکری نسل جوان و راهنمای کنش‌گری اجتماعی و سیاسی آنها بود. 🔸 نکته مهم در این آثار، تطبیق آموزه‌های اسلامی با علوم جدید بود. مانند کتاب مطهرات در اسلام (۱۳۲۳) توضیح احکام طهارت و نظافت اسلام از دریچه تصفیه بیوشیمی با کمک از علوم شیمی و فیزیک و ریاضی است که درصدد اثبات درستی و متجدد بودن احکام اسلام است. 🔹منطق این نگرش را هم در کتاب بیان کرده است. این کتاب حاصل ۴ جلسه سخنرانی در جمع انجمن اسلامی دانشجویان در سال ۱۳۲۶ است که در سال ۱۳۲۷ منتشر شد و چاپ دوم آن با اضافات در ۲۴۰ صفحه و در سال ۱۳۳۴ منتشر شد. این کتاب جزء مهمترین کتابهای تاریخ معاصر ایران است که در زمینه اسلام شناسی مورد اقبال بسیاری از جوانان و دانشجویان تحصیل کرده واقع شد و در انجمن‌ها و گروه‌های انقلابی همچون موسسان مجاهدین خلق مباحثه می‌شد. 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1909
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۲۷ از ۵۰ 🔹مرحوم طالقانی اقتصاد اسلامی را در میانه‌ی لیبرال
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۲۸ از ۵۰ 🔹بازرگان در کتاب راه طی شده و سایر آثار خود، نسبت به منطق و فلسفه اسلامی بسیار بدبین است و آن را کنار می‌گذارد و سعی دارد با استفاده از منطق علوم تجربی به تحلیل مسائل بپردازد.(به طور نمونه ر.ک: مباحث بنیادین ص۲۷) او روش و رویه‌ی فلاسفه را متباین با رویه‌ی انبیاء می‌داند و معتقد است که « پای درس فلاسفه به این نتیجه خواهید رسید که حضرات نه تنها گرهی و مشکلی را نگشوده‌اند، بلکه انسان را کلاف سردرگم و بیچاره هم می‌فرمایند.»(ص۳۴) او در جای دیگری می‌نویسد: «علمای اسلام و یهود و نصارا با قبول افکار فلاسفه یونان، ماهرانه از عقاید دینی خود دفاع کردند و بسیار خوشحال بودند که هم پایه علمی به مذهب داده اند و هم احساسات و توهمات بشری را راضی کرده اند؛ ولی غافل از آنکه پایه را سست می‌نمایند و رخنه در اساس توحید وارد می‌سازند. ظاهراً درباره همین فلسفه یا حکمت یونان است که اخباری از معصومین (علیهم السلام) در مذمت از فلسفه و داخل نمودن آن در دین رسیده است.» (ص۹۹) براین اساس، بازرگان در همه آثار خود از منطق و فلسفه گریزان است و بر رجوع به قرآن و حدیث معتبر از معصومین(ع) اصرار دارد. اما نکته مهم این است که او با اشاره به ماجرای حضرت ابراهیم(ع) با قومش و دعوت آنها به مشاهده ماه و خورشید و امثال آنها و در نتیجه اثبات به ناقص بودن آنها و دعوت به توحید، معتقد است که تنها روش شناخت همان روش تجربی است و به همین جهت حضرت ابراهیم (ع) را «مؤسس ادیان و افکار جدید» می‌نامد.(ص۴۸) و بازرگان روش خود را هم روش حضرت ابراهیم (ع) و بالتبع قرآنی و اسلامی می‌داند و روش فلاسفه و عرفا و سایرین را غیر اسلامی بلکه بیگانه به قرآن و اسلام می‌خواند. 🔹 البته روشن است که روش تجربی با بر یک سلسله آزمایشها و فعل و انفعالات خالص کننده استوار است و از این جهت به ریاضیات و روش‌های کمی وابسته است. از این‌رو، ریاضیات و کمی‌سازی مطالعات اسلامی و انسانی بسیار مهم و برجسته است و همواره تلاش دارد تا با استفاده از قواعد ریاضی و اصول علمی در فیزیک و شیمی همچون قانون ترمودینامیک (بقای ماده و انرژی) و نگرش‌های سیستمی، به اثبات علمی بودن و کمی‌سازی مطالعات دینی بپردازد. 🔸 نکته مهم دیگر در روش‌شناسی بازرگان این است که او نیز مانند بسیاری اندیشه ورزان ساسینتیفیک غربی، به ناچار به و غیر عقلی روی می‌آورد و با عشق و تعبد محض به دنبال حل مشکلات جوامع انسانی و اصلاح اندیشه سوسیالیسم است. 🔹بازرگان در ابتدای کتاب راه طی شده، با نقد دو نگاه افراطی متدینین و متجددین که تمدن بشری غرب را بی‌ارتباط با راه انبیا معرفی می‌کنند معتقد است که «بشر در سیر تکاملی خود، راهی جز راه انبیا نپیموده است و روز به روز به مقصد آنها نزدیک می‌شود»(مباحث بنیادین، ص۲۰) بنابراین سیر تکاملی بشر در راهی است که پیغمبران و وحی الهی به آن دعوت می‌کند. در نظر او، انبیا علیهم السلام برای گسترش عقل و علم تجربی آمده‌اند و رشد علوم طبیعی و تجربی در عصر جدید در ادامه‌ی راه انبیا است. 🔸مفهوم و برای بازرگان یک مفهوم محوری است و در آثار مختلف تلاش دارد تا این تکامل و سیر تکاملی انسان را تبیین کند. 🔹 بازرگان برای تبیین سیر تکاملی انسان، به توضیح تاریخ انبیا و سیر تکاملی انبیا می‌پردازد. برخی تصور اولیه که بازرگان را یک فرد معرفی می‌کنند و دلیل را هم تأکید وی بر می‌دانند بازرگان کاملا به سوسیالیسم معتقد است و اختیار و آزادی انسان را نیز مقدمه رسیدن به سوسیالیست و جامعه‌ی عادله می‌داند. بازرگان در کتاب و ترمودینامیک انسان، به صراحت می‌نویسد: « فکر سوسیالیسم تا آنجا که خواهان عدالت و تساوی بین افراد و تأمین زندگی فعال و مرفه برای عموم و جلوگیری از ظلم و فقر و بدبختی می‌باشد همیشه مطلوب و ممدوح بوده. از قدیم طرفدار داشته و یکی از هدفهای عملی مذاهب برحق می‌باشد.»(ص۴۱۵) او محله‌ها و مکاتب سوسیالیستی برآمده از قرن ۱۸ به بعد را می‌ستاید اما معتقد است که همه ناقص هستند چون به برپایه حب و‌ عشق در برابر توحید بی‌توجه هستند. 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1913
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۲۹ از ۵۰ 🔹 بازرگان در کتاب راه طی شده، یک ترسیم جریان‌شناسانه و پیوسته‌ای را از حیات انبیا (علیهم‌السلام) ارائه می‌دهد که نشانگر سیر تکاملی انسان به سمت توسعه و پیشرفت اجتماعی و خروج از دوران کودکی انسان است. زیرا با هر پیش‌روی انسان در پیشرفت اجتماعات بشری، انبیا بر انگیخته می‌شوند. سیر عمومی انبیا از احساسات آغاز می‌شود و به سمت توحید حرکت می‌کند. در واقع محور حیات و حرکت انبیا است. هرچند بازرگان به منطق دیالکتیک هیچ اشاره‌ای نمی‌کند اما تاریخ بشر و حرکت انبیا را معلول دو سبز متضاد انسان و تاریخ می‌داند. در هر مرحله یکی از انبیا بشر را به توحید می‌رساند اما از درون خود همین بشر میل به شرک می‌جوشد و عقب‌گرد می‌کند تا نبی بعدی بیاید و از درون احساسات و شرک، بشر را به توحید دعوت کند. این دو مسیر متضاد همواره وجود دارد.(ص۶۶) این تحلیل دیالکتیکی از تاریخ انبیا(ع) و تفسیر انقلابی و مبارزه‌جویی ایشان، بعدها توسط بسیاری از اعضای جوانتر نهضت آزادی و بخصوص جلال‌الدین فارسی و علی شریعتی و مؤسسین مجاهدین خلق ادامه یافت و تکامل پیدا کرد 🔸بازرگان راه طی شده بشریت توسط انبیا را به سه مرحله تقسیم می‌کند که عبارت است از توحید، عبادت و قیامت. 🔹از منظر بازرگان، توحید بازگشت به طبیعت و کشف نظم واحد متقن ازلی در سراسر دنیا است. همانگونه که علم به کشف حقیقت و نظم در طبیعت نظر دارد توحید هم همان رسالت را برعهده دارد «,تنها تفاوت در این است که عالِم صحبت از نظم می‌کند و موحد ناظم را اسم می‌برد.» (ص۹۱) بر همین اساس او مفهوم روح و امور مجرد را از خرافات و پیرایه‌های برآمده از فلسفه یونانی می‌داند که موجب نگرش سلسله مراتبی به خلقت شده است و این باطل است.(ص۹۸ - ۹۹) 🔸بازرگان عبادات را مناسک و اصول رفتاری دین در جهت خداپرستی و عدالت اجتماعی می‌داند. چرا که جامعه فرزند دست پرورده‌ی دین است و هر دین نوع خاصی از جامعه و مناسک اجتماعی را به وجود می‌آورد. 🔹مرحله سوم راه طی شده توسط انبیا، قیامت است. بازرگان براساس قانون ترمودینامیک درصدد اثبات مادی بودن معاد از طریق قانون بقای ماده و انرژی است. لذا می‌نویسد: «برای وصول به قیامت لازم نیست ما عقیده مادیون را که حیات یک حالات طبیعی رهگذری از حالات ماده ایت، رد کنیم و اصرار در اثبات روح داشته باشیم؛ بلکه می‌گوئیم ماده یادگار حالات گذشته خود را حفظ می‌نماید.»(ص۲۱۷) بازرگان بقای شخصیت انسان را به «عمل» او نسبت می‌دهد و ثواب و عقاب را هم ازدیاد و نقصان عمل فرد در تاریخ فهم می‌کند از این‌رو، می‌نویسد: «شخصیت نه تنها جاودان می‌ماند بلکه آثار آن دائما در حال توسعه و تولید است و به فراخور درجه استحکام و عمق و مایه‌ای که عامل اولیه آن ددا ه است، تکثیر و تأثیر آن شدت و ضعف خواهد داشت. مثلاً اگر کسی در حیاتی یک نهال بارور در زمین مساعد بکار یک نهال صد درخت و هزاران درخت می‌شود و چون از میوه‌های آن خلق زیادی متمتع خواهند شد و آن خلق به نوبه خود اولاد و تحفادب می‌دهند که نهال‌های دیگری خواهند کاست و رفته رفته دامنه عمل شخص بنام زمین منتشر خواهد گشت.»(ص۲۳۴) 🔸این تحلیل‌های عجیب از قیامت و شخصیت و بقای انسان، نشانگر آن عقبه ذهنیت سوسیالیستی و نگرش سیستمی به جامعه است که وی پذیرفته است. برای شناخت این دو ذهنیت بازرگان لازم است به کتاب «عشق و پرستش یا ترمودینامیک انسان» مراجعه شود.‌ کتابی که در آن اثبات می‌شود حقیقت انسان حب و بغض «ولایت» (ص۲۵۸) و همچنین اراده و اختیار است(ص۳۴۳) و جامعه یک سیستم است که باید به آن «بطور یک کاسه با تمام افراد و اشیا و احوال و اعمالش نگاه می‌کنیم» (ص۳۰۹) براساس این مقدمات، بازرگان معتقد است که اساس شخصیت فرد و جامعه را نوع محبت و عشق آن تعیین می‌کند که بر اساس احتیاجات و نظام حساسیت‌های آن جامعه است و این محبت و عشق با خودش پرستش و را به همراه می‌آورد که به طور طبیعی یک نظامی از قوانین و مناسک اجتماعی را به وجود می‌آورد. که به صورت «زنجیروار در یک مجموعه منطقی مرتبط وارد می‌شود»(ص۵۲۸) 🔹 بازرگان نقش و محبت و احساسات و اغراض را در شخصیت آدمی نقش محوری می‌داند که پایه‌ی همه‌ی ادراکات و معنویات و رفتارهای انسانی در حوزه های فردی و اجتماعی است و مبدأ حرکت و سکوی پرتاب و پرواز آدمی است. به نظر او ادیان و وحی نیز بر دل بنا شده است و صتچندوقچه فهم و قبول قرآن و آموزهای دینی هم دل است که نباید قفل شده باشد.(ص۵۲۸) از این‌رو، «حدود فعالیت وقدرت اراده‌ای که شخص بروز می‌دهد بستگی به میزان علاقه وعشقی که به مطلوب پیدا کرده است دارد.» (ص۲۷۳) واغراض نوع استدلالها واستنباط‌ها را جهت می‌دهد ومنحرف می‌کند.(ص۳۰۷) 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1916
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۳۰ از ۵۰ 🔹بازرگان در تحلیل عشق و پرستش به جمله «انما الحیوة عقیدة و جهاد» تمسک می‌جوید و آن را کلام امام حسین می‌پندارد و آن را مؤید مبارزه با ظلم و فساد معرفی می‌کند(ص۴۳۳) و از شهادت یک تفسیر مادی ارائه مه دهد که عبارت است از تبدیل سرمایه‌های مکتوم در جسم به انرژی و تبدیل انسان به یک کارخانه است. او شهادت را اختصاص به اسلام و دین نمی‌داند و معتقد است نمونه‌های آن را در پاره‌ای از دانشمندان و مبارزین مسلک‌های سیاسی و حتی بین گروندگان ادیان باطل وجود دارد.(ص۴۳۵ -۴۳۶) 🔸 مهندس مهدی بازرگان از دهه بیست تا چهل یکی از مهمترین چهره‌های تاثیرگذار نواندیشی دینی و چهره‌های اسلام اجتماعی و سیاسی است که توانسته بود تفسیری از اسلام ارائه دهد که با علم و اجتماع و مبارزه هماهنگ باشد و اسلام را به عنوان مکتب مبارزه معرفی کند، طرحی که در آذر ۱۳۴۴ در یک سخنرانی پرشور نماز عید فطر ارائه و در قالب کتاب «اسلام مکتب مبارزه و‌ مولّد» در ۱۱۰ صفحه تدوین و تکمیل و منتشر شود. 🔹 بازرگان در مدارس اسلامی، انجمن‌های اسلامی و بعدتر در حزب نهضت آزادی ایران، نسل زیادی از نوجوانان و جوانان و دانشجویان را تربیت کرد که عموم آنها شخصیتی رادیکال و مبارزه‌جو داشتند و به فهم اجتماعی از اسلام و فعالیت‌های اجتماعی و انتقادی علاقه وافر داشتند از این‌رو، براساس سیره و منش مرحوم طالقانی و منهج و روش علمی بازرگان به مطالعات اسلامی و علمی روی آوردند و هر کدام آثاری را تولید و جریانهای اجتماعی و سیاسی‌ای به وجود آوردند. از جمله آنها این افرادند: محمد نخشب، جلال‌الدین فارسی، کاظم سامی، علی شریعتی، محمد حنیف نژاد. البته هر کدام از این افراد بر افراد و گروه‌های دیگری تأثیر گذار بودند. 🔸در ادامه به طور اجمال به برخی از این افراد و جریان‌ها اشاره می‌شود. 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1918
📌 سطوح تخریب از گذشته نه‌چندان دور تا امروز به شدّت نفرت روح و تکفیر همواره در جامعه‌ای اسلامی بوده و هست و خواهد بود، گاه در هیبت خوارج نمود می‌یابد و گاه لباس به تن می‌کند و گاه در چهره‌ی تفکّر و معرفت سیاسی خود را نشان می‌دهد و در کوتاه‌نوشته ‌ها و طولانی‌‌نوشته‌ها طنازی می‌کند. در حالی که این سیاهه‌ها پوسته‌ای بیش نیست که شاید محصول زیباسازی و نفس آدمی است. باید را که عقل و حلم، ادب و نزاکت، تواضع و تفکر است جستجو کرد و از خداوند متعال آن‌را عاجزانه طلب کرد: گوهرِ معرفت آموز که با خود بِبَری که نصیبِ دگران است نِصابِ زر و سیم دام سخت است مگر یار شود لطف خدای ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم اعاذنا الله من شرور انفسنا •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1927
📌 توانمندی اصلاح طلبان در دوقطبی سازی کاذب و بهره‌برداری سیاسی و اجتماعی از آن بارها گفته شد حملات اصلاح طلبان به آقای سید محمد مهدی میرباقری یک خدعه و دارای یک قصد پنهان است و آن کشاندن جامعه انقلابی به دوقطبی‌های کاذب است همچنان که در ماجرای آقای جلیلی و انتخابات ۱۴۰۳ کاملا موفق شدند. این دو قطبی کاذب بسیار خطرناک است. می‌خواهند جبهه انقلاب را نسبت به میرباقری غیرتی کنند و او را به عنوان چهره موجه انقلابیون مطرح کنند تا با برجسته سازی اشکالات تفکرات او، از آب گل آلود ماهی بگیرند. دوباره از اصلاح طلبان بازی نخوریم و همسوی با آنها، مکتب انقلاب اسلامی را با افکار عقل ستیزانه و غرب‌ستیزانه‌ی امثال آقای میرباقری بیشتر از این تخریب نکنیم. باز گردیم به تفکر ناب و حکیمانه حضرت امام و حضرت آقا: ✔️جمع سالم میان فقاهت، حکمت و عرفان. ✔️جمع سالم میان عقل و دین ✔️جمع سالم میان دنیا و آخرت ✔️جمع سالم میان عقلانیت، معنویت، عدالت و پیشرفت. https://eitaa.com/hekmat121/2005
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌 توانمندی اصلاح طلبان در دوقطبی سازی کاذب و بهره‌برداری سیاسی و اجتماعی از آن بارها گفته شد حملات
📌 تغییر منطق اجتهاد خطر است مشکل اندیشه‌ی آقای سید محمد مهدی میرباقری و جریانهای وابسته به ایشان، فقط دشمنی ایشان با فلسفه و عرفان نیست که این خیلی جدید نیست و ریشه در تاریخ اندیشه‌های اسلامی از اشعری‌گری تا اخباریان دارد، بلکه مشکل اصلی آنها عدم اعتقاد به منطق اجتهاد و دستگاه اصولی فقها و دانشمندان بزرگ اسلامی است که بدین جهت درصدد علم اصول و روش‌شناسی اجتهاد است. تغییری که بر پایه «نفی مطلق حجیت عقل و اعتبار عقلا» و «اتکای مطلق بر اراده و قدرت» استوار است. تغییر خطرناکی که حداقل دو بار موجب تذکر جدی مقام معظم رهبری شده است و سایر بزرگان حوزه علمیه نیز بارها نگرانی خود را اعلام داشته‌اند. حضرت آقا سال ۱۳۸۹ در جلسه‌ای بر خطرناک بودن این اندیشه تذکر داده‌اند: https://eitaa.com/hekmat121/1505 و بار دیگر در نمایشگاه دستاوردهای حوزوی مورخه آبان ۱۳۸۹ که در شبستان نجمه خاتون حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) برگزار شد تذکرات جدی دادند که از رسانه‌های مختلف هم منتشر شد. که موجب واکنش سریع دفتر فرهنگستان شد و تلاش کردند تذکرهای جدی حضرت آقا را توجیه و تفسیر به رأی کنند. (اینجا) و این کمترین طلاب با اذعان به بضاعت علمی و از سر دلسوزی و دغدغه‌مندی نسبت به آینده‌ی انقلاب اسلامی، بیش از یک دهه است که به مطالعه مفصل و نقد منطقی و علمی این جریان فکری و سیاسی پرداخته‌ام قبل از آنکه برخی از دغلکاران مدعی اصلاحطلبی با سوءنیت به این فکر بیافتند و با گل‌آلود کردن فضا درصدد ماهی گرفتن در بلند مدت و نسخه پیچی برای جریانهای انقلابی باشند. اشکال اصلی جریان دفتر فرهنگستان، نه به حسن فاعلی ایشان بلکه به حسن فعلی آنها و تلاش در جهت تغییر مبانی و بنیان‌های فکری، اصولی و فقاهتی انقلاب اسلامی و عدم باور واقعی و منطقی به میراث هزار ساله‌ی فقاهت و اجتهاد عالمان بزرگ حوزوی و ادعای تاسیس یک بنیان جدید منطقی و فلسفی برای روش اجتهاد با استفاده از منطق دیالکتیک هگلیان و جریان‌های نومارکسیسم و پست‌مدرن است. هنگامی که آقای میرباقری به صراحت اندیشه‌ی همه متفکران انقلاب اسلامی را نفی می‌کند و با صدای بلند اعلام می‌دارد که تنها فیلسوف انقلاب اسلامی جناب سید منیرالدین شیرازی است و هیچ کس دیگری را سراغ ندارد که برای انقلاب اسلامی فکر کرده باشد و فلسفه تولید کرده باشد (اینجا) این تفکر خطرناک جلوه می‌کند چرا که بوی یک کودتای عجیب به مشام می‌رسد، هرچند تقیه‌وار و به طور گزینشی، برخی از روبناهای اندیشه حضرت امام و حضرت آقا را به عنوان مؤید سخنان خود ذکر می‌کنند و حتی مبانی روشن و بیّن اندیشه‌های اصولی و فقهی امام و رهبری را آشکارا تحریف می‌کنند و تفسیری کاملا مخالف با ظاهر متن و مدعای ایشان ارائه می‌دهند. https://eitaa.com/hekmat121/2006
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۳۰ از ۵۰ 🔹بازرگان در تحلیل عشق و پرستش به جمله «انما الحیو
📌 ادامه مباحث تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب اسلامی خداوند متعال توفیق دارد که ۳۰ یادداشت با عنوان «تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب» با هدف جریان شناسی در ایران معاصر نوشته شود تا مقدمات تاریخی و فلسفی فهم جریان از دهه شصت تا امروز فراهم شود. اما به جهت رقابت‌های انتخاباتی ریاست جمهوری و ضرورت ورود در آن عرصه، به طور موقت مباحث متوقف و به بعد از انتخابات موکول شد. با توجه به تأکیدات مکرر برخی از استادان عزیزم و مخاطبان گرامی بر ادامه آن مباحث، ان‌شاءالله از فردا ادامه ی مجموعه یادداشت‌های تغییر و تغایر خدمت همه عزیزان تقدیم خواهد شد و در ضمن یادداشت‌های آینده، بسیار از پرسش‌ها و اشکالات وارده پاسخ داده خواهد شد. بمنه و کرمه سید مهدی موسوی ۳۰ تیر ۱۴۰۳ https://eitaa.com/hekmat121/2010
📌 تایید انجمن حجتیه توسط سید منیرالدین شیرازی و جریان فردید و اختلاف با جریانهای چپ اسلامی خاطرات محمد جواد صاحبی https://eitaa.com/hekmat121/2017
📌 توانمندی اصلاح طلبان در دوقطبی سازی کاذب و بهره‌برداری سیاسی و اجتماعی از آن بارها گفته شد حملات اصلاح طلبان به آقای سید محمد مهدی میرباقری یک خدعه و دارای یک قصد پنهان است و آن کشاندن جامعه انقلابی به دوقطبی‌های کاذب است همچنان که در ماجرای آقای جلیلی و انتخابات ۱۴۰۳ کاملا موفق شدند. این دو قطبی کاذب بسیار خطرناک است. می‌خواهند جبهه انقلاب را نسبت به میرباقری غیرتی کنند و او را به عنوان چهره موجه انقلابیون مطرح کنند تا با برجسته سازی اشکالات تفکرات او، از آب گل آلود ماهی بگیرند. دوباره از اصلاح طلبان بازی نخوریم و همسوی با آنها، مکتب انقلاب اسلامی را با افکار عقل ستیزانه و غرب‌ستیزانه‌ی امثال آقای میرباقری بیشتر از این تخریب نکنیم. باز گردیم به تفکر ناب و حکیمانه حضرت امام و حضرت آقا: ✔️جمع سالم میان فقاهت، حکمت و عرفان. ✔️جمع سالم میان عقل و دین ✔️جمع سالم میان دنیا و آخرت ✔️جمع سالم میان عقلانیت، معنویت، عدالت و پیشرفت. https://eitaa.com/hekmat121/2005
📌 آدرس اشتباهی اصلاح‌طلبان برای گمراه کردن جبهه انقلاب اسلامی 🔹بارها گفته شد که یکی از ترفندهای مؤثر جریانهای سیاسی برای پیروزی بر رقیبان خود، آدرس اشتباهی دادن و برجسته سازی برخی از افراد مسئله‌دار در جبهه مقابل است چرا که از این طریق می‌توانند جبهه مقابل را نزد مردم بدنام و به برخی از ویژگی‌های غلط مثل جنگ‌طلبی، علم‌ستیزی، تمدن‌گریزی و امثال آن متهم کنند و آنها را از صحنه رقابت و کنش‌گری فعّال خارج کنند. 🔸جریان اصلاحات از دهه ۷۰ به بعد، بارها تلاش کرد که با برچسب‌زدن‌های اینگونه‌ای جبهه انقلاب اسلامی را تضعیف کند چرا با وجود متفکران برجسته و عالمان بزرگی همچون حضرات آیات مصباح‌بزدی، جوادی آملی، مهدوی کنی، مشکینی، هاشمی شاهرودی ، احمد جنتی، عزیزالله خوشوقت، مجتبی تهرانی، و مانند این بزرگان، نتوانستند جریان اصیل انقلاب را به انحراف ببرند و هرگونه برچسب زنی آنها نیز به جریان اصیل انقلاب اسلامی هم نتیجه معکوس می‌داد. 🔹اما بعد از وفات بسیاری از این عالمان بزرگ، جریانهای اصلاحات، صحنه را خالی دیدند و به متفکر سازی برای جریان اصولگرا پرداختند و با برجسته سازی افرادی نظیر آقایان حسن عباسی و رائفی‌پور مرحله‌ی جدیدی از برچسب زنی را آغاز کردند و اخیرا بر منبری معروف جناب آقای میرباقری کلید کرده‌اند و تلاش دارند تا با برجسته سازی وی و اندیشه‌های غرب‌ستیزانه و علم‌گریزانه‌ی وی، جبهه انقلاب اسلامی را دچار خطای در محاسبه کنند تا نوعی کنند و انقلاب و اسلام را در چارچوب تفکرات پر اشکال این جریان باز تعریف کنند. 🔸 روشن است که این کار خطرناک جریانات اصلاح‌طلبی در برجسته سازی امثال آقای میرباقری و نسبت دادن تفکرات آنها به مکتب مرتقی انقلاب اسلامی، جز یک اشتباه بزرگ و بداخلاقی سیاسی و بی‌تقوایی نیست. چرا که انقلاب اسلامی بر پایه‌های محکم برآمده از فقه جواهری و حکمت اسلامی بر محور همه‌ی آثار و اندیشه‌های حضرت امام خمینی و شاگردان برجسته‌ی ایشان همچون آیت الله العظمی خامنه‌ای، شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید مفتح، و ده‌ها متفکر دیگر شکل گرفته است. اندیشه و تفکری که به همه میراث اسلامی اعم از دانش اصول و فقه جواهری ، حکمت متعالیه، کلام مبتنی بر عقلانیت باور واقعی دارد و بر همین پایه به دنبال جمع سالم و اجتهادی میان شریعت و سیاست، پیشرفت و معنویت، سنت و تجدد، علم قدیم و علم جدید است و هدف نهایی آن اقامه توحید و عدالت، صلح و آزادی جهانی برای همه بشریت است. عملکرد جبهه بر همین اساس سامان یافته است و کاملا ریشه در عقلانیت انقلاب اسلامی دارد و به هیچ وجه، با اندیشه‌های تضاد‌گرایانه چپ اسلامی و رویکردهای غرب‌ستیزانه و تمدن‌گریزانه نسبتی ندارد. 🔹 با وجود شخصیت‌های بزرگ فقهی و حکمی همچون حضرات آیات موحد کرمانی، محمد مهدی شب‌زنده‌دار، محسن اراکی، غلامرضا فیاضی، محمود رجبی، علیرضا اعرافی، حمید پارسانیا، محمدرضا مدرسی یزدی، احمد مبلغی، محمدرضا عابدینی، احمد عابدی، علی‌اکبر رشاد، سید احمد خاتمی، محمدباقر تحریری و امثال اینها که ریشه در فقه جواهری و حکمت قرآنی دارند و به مبانی و بنیان‌های اصولی و حکمی انقلاب اسلامی وفادار هستند هیچ جایی برای مراجعه به امثال آقای میرباقری و تفکرات شاذ و متفاوت ایشان و تفسیرهای اراده‌محورانه و تضادگرایانه ایشان از اسلام و انقلاب نیست تا موجبات سوء استفاده برخی اصلاح‌طلبان و خارج نشینان را فراهم کند و زمینه‌ی تجدیدنظر طلبی در مکتب انقلاب اسلامی را ایجاد کند. 🔸 البته هر جریان فکری و سیاسی حق دارد که در فضا و محیط علمی اندیشه‌های خود را صریح و شفاف بیان کند و تمایزهای خود را با دیگران آشکار کند. و در فضای علمی و نظری از ظرفیت‌های همه‌ی جریانهای دگراندیش برای اعتلای مکتب فقاهتی و حکمی انقلاب اسلامی بهره گرفت. اما به معنای آن نیست که هدایت جریان اصیل انقلاب اسلامی که خود دارای یک بنیان‌های قوی فقاهتی و فلسفی است و ریشه در سنت و تمدن اسلامی و علوم موجود حوزه‌های علمیه دارد به کسانی واگذار شود که اصل این مبانی و بنیان‌های فقاهتی و فلسفی را قبول ندارند و به دنبال یک طرح دیگر و تأسیس در فقاهت و تغییر در منطق اجتهاد و حکمتی است که منبع و مرجع مکتب انقلاب اسلامی بوده است. ✍سید مهدی موسوی ۲۶ مهر ۱۴۰۳ •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2138
📌 میراث چپ اسلامی و دوقطبی سازی کاذب اجتماعی ❇️ بخش اول: 🔸انقلاب اسلامی ایران بر یک بنیان حکمی و فقاهتی عمیقی استوار است که توسط امام خمینی (ره) و شاگردان برجسته‌ی ایشان صورت‌بندی عمیقی شده است و در تقابل و تضاد دو قطب کمونیسم و لیبرالیسم، یک مکتب فکری و قطب جدیدی را به وجود آورد. این مکتب و جریان جدید از ذیل و اراده‌گرایی به طور کامل خارج شد و با اعتماد بر قرآن و روایات، حکمت و فقاهت اسلامی، بنیاد جدیدی را برای اجتماع و سیاست با محوریت و عقلانیت متعالی به وجود آورد. ◀️ در منطق قدرت و اراده‌گرایی همه چیز بر پایه تقابل و تضاد معنا می‌شود و اساس حیات اجتماعی بر اکتساب قدرت سیاسی و سرپرستی و سلطه برای کنترل اهالی جامعه است. ◀️ اما در منطق هدایت و عقلانیت متعالی برآمده از معارف وحیانی و ریشه‌دار در علوم اسلامی، اساس این جهان بر «زوجیت» و «هم‌نوایی» موجودات این عالم است و باید برای اصلاح انحرافات یک الگوی هدایت پایه و عقل‌محور داشت. چرا که با برانگیختن عقل‌ها و شکوفایی اراده‌ی همه انسانهای جامعه، امکان گسترش توحید و غلبه عدالت و آزادی واقعی بر جهان به وجود می‌آید. هدف سیاست و حاکمیت در مکتب انقلاب اسلامی، هدایت جامعه بشری از طریق برانگیختن (اثاره‌ی) عقل‌ها و شکوفاسازی اراده‌ها از هرگونه اسارت شهوانی، فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و سیاسی است. 🔹جریان از جمله جریان‌هایی است که ذیل منطق قدرت و اراده‌گرایی قرار دارد وبا تأکیدبر منطق تغییر و تغایر و تضادگرایی (دیالکتیک) درصدد تئوری‌سازی برای انقلاب ومقاومت بوده است. بر همین اساس یکی از معضلات انقلاب اسلامی از آغاز تا الان است و همیشه با موضع نسنجیده و تضاد گرایانه موجب پررویی جریانهای غرب‌زده شده است و با برجسته کردن اظهارات غلط ومبانی تضادگرایانه‌ی آنها، اصل انقلاب اسلامی ومفهوم متعالی مقاومت را نشانه می‌گیرند. 🔸جریان برخلاف عقلانیت جامع و عقلایی انقلاب اسلامی، با خوانش اراده‌گرایانه و اقتدارطلبانه از نصوص دینی، به فهم تغییر و تغایری (دیالکتیکی) از هستی و انسان، پرداخته است و بر همین اساس همه‌ی پدیده‌های عالم را بر منطق اراده و قدرت، تضاد و تقابل فهم می‌کند و آن را به اسلام استناد می‌دهد. تفسیر آنها از انقلاب و استقلال و مقاومت هم کامل تضاد گرایانه و اقتدار گرایانه است و با تحریف منطق و بیانات امام و رهبری، و نفی متفکران اصیل انقلاب، سعی دارد خود را به عنوان تنها فیلسوف، نظریه‌پرداز و تئوری‌پرداز و تئوریسین انقلاب و مقاومت معرفی کند. متاسفانه عموم کنشکران اجتماعی نیز به جهت ضعف در مبانی فکری و نخواندن تاریخ در دام آنها گرفتار می‌شوند. 🔸 چپ اسلامی در دو مرحله پیشین خود همواره سعی کرد تا کنش انقلابی ملت ایران و اندیشه‌ی امام خمینی (ره) را کاملا براساس تضاد و تغایر فهم کند. ✔️در مرحله اول از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۶۰ ، چپ اسلامی در چهره مجاهدین خلق، گروه فرقان، گروه‌های چریکی بچه مسلمانها آشکار شد. جریان‌هایی که انقلاب اسلامی را به تغییر دادند و اصل در مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی را درگیری و جنگ دانستند و بر همین اساس، مبارزات چریکی و رادیکال را تنها نسخه انقلاب و مبارزه معرفی می‌کردند و هرگونه فعالیت و مبارزه فکری و فرهنگی علما و متفکران اصیل انقلاب اسلامی را تخطئه می‌کردند و حتی برای دفاع از نظریه اسلام انقلابی خود، به ترور متفکران و فقیهان بزرگی چون شهید مطهری، شهید بهشتی، سعید مفتح، شهید باهنر، آیت الله خامنه‌ای و ... دست زدند چرا که درصدد ارایه «اسلام ناب محمدی» بودند. اسلامی که جمع سالم میان دنیا و اخرت، پیشرفت و عدالت، آزادی و معنویت، آرمان‌گرایی و واقع‌بینی، مبارزه و مقاومت، صبر و حرکت بود. ✔️ در مرحله دوم یعنی از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۸۸ جریان چپ اسلامی در چهره نیروهای موسوم به حلول کرد و با فهم تقابلی از انقلاب همواره بر مبارزه و درگیری در هر شرایطی اصرار داشتند از فعالیت‌های محمد منتظری، مهدی هاشمی تا مجمع روحانیون مبارز و مواضع مجلس سوم و دفتر تحکیم وحدت و مانند آنها، تضاد و تغایر را اصل در هرگونه مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی می‌دانستند. به همین جهت بعد جنگ آمریکا و صدام، از ضرورت همراهی با صدام به عنوان خالدبن ولید در جنگ با آمریکا سخن گفتند و خواستند کشور را وارد یک جنگ همه جانبه جدید کنند که با هوشمندی مقام معظم رهبری جلوی این تقابل گرایی و جنگ طلبی گرفته شد و افق مقابله انقلاب اسلامی با آمریکا را در یک افق بالاتر و سطح تمدنی تبیین کردند و ساخت کشور را در راستای مبارزه با آمریکا و نظام سلطه ترسیم کردند. 🛑 ادامه دارد ... ✍سید مهدی موسوی ۲۷ مهر ۱۴۰۳ •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2139
📌 میراث چپ اسلامی و دوقطبی سازی کاذب اجتماعی ❇️ بخش دوم: 🔸 جریان در دهه شصت، اصطلاح را - که در اول انقلاب در مقابل جریانهای غرب‌زده و شرق‌زده به کار گرفته می‌شد- به طور کامل در انحصار خود در آورد و غیر خود را از رئیس جمهور وقت گرفته تا ۹۹ نماینده مجلس منتقد دولت میرحسین موسوی و همچنین علمای جامعه روحانیت مبارز را به و متهم می‌کردند و یک تفسیر تقابل گرایانه و تضادجویانه و دیالکتیکی از اسلام و انقلاب ارائه می‌دادند. این انحصارگرایی و تفسیر تضادگرایانه به دلایلی با اقبال زیادی در فضای عمومی جامعه مواجه شد و موجب شد که اکثریت مجلس سوم در اختیار این جریان قرار گیرد و از جایگاه مجلس اظهارات بسیار تند علیه سایر جریان‌ها و گروه‌های انقلابی مطرح شود و در عوض از ضرورت همکاری با صدام و مشارکت در جنگ با آمریکا سخن گفتند. 🔹اما به تدریج به‌جهت نزدیکی به نهضت آزادی و تفکرات امثال حسین حاج فرج دباغ (عبدالکریم سروش) و محمد مجتهد شبستری و با افول بلوک شرق و کنار رفتن از قدرت به جهت ضرورت سازندگی بعد از جنگ، به دگردیسی معرفتی روی آوردند و بر اساس همان منطق قدرت و اراده، از شرق‌گرایی به غرب‌گرایی تمایل پیدا کرده‌اند و در ذیل اندیشه جامعه‌مدنی و اصلاحات در شرق‌گرایی و غرب‌ستیزی خود تجدیدنظر کردند و به نقد تفکرات و وضعیت گذشته پرداختند؛ اما جالب این جاست که نگفتند خودشان اشتباه کرده‌اند و انقلاب و امام را بد فهمیده‌اند و بر مبنای بنیان‌های فقاهت و حکمت انقلاب اسلامی نمی‌اندیشده‌اند بلکه اظهارات و تفسیرهای خود را عین انقلاب و خط امام می‌دانستند و به نقد انقلاب اسلامی و بنیان‌های آن پرداختند چون چپ‌گرایی و غرب‌ستیزی مفرط خود را به ذات انقلاب و اندیشه امام نسبت می‌دادند. لذا همان چپ‌های دو آتیشه‌ی دهه شصت از دهه هفتاد به بعد نقش توسعه‌گرا و منتقد بازی می‌کنند و هر گونه دفاع از انقلاب و مقاومت و استقلال و پیشرفت اسلامی را ذیل اندیشه چپ و افکار پیشین خود تفسیر می‌کنند لذا انقلاب و امام و رهبری را به نقد غیر منصفانه می‌نشیند. 🔸جریان چپ دیروز (دولت میرحسین موسوی، اعضای مجمع روحانیون مبارز، مجمع مدرسین، دفتر تحکیم، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی،...) و غرب‌گرا و توسعه‌طلب امروز، یک ویژگی جالبی دارند و آن این است که اگر نتوانند اصل بنیان انقلاب و اندیشه امام و رهبری و متفکران بزرگ انقلاب اسلامی را به چپ‌گرایی متهم کنند تلاش دارند تا با برجسته کردن برخی از افراد دارای تفکرات چپ_اسلامی و روحیات غرب‌ستیزی و تحمیل آنها به عنوان متفکر و نظریه‌پرداز (تئوریسین) به جامعه انقلابی، راهی برای نقد مبانی و بنیان‌های انقلاب اسلامی فراهم کنند. 🔹 هرچند چپ‌های دهه شصت، در دهه هفتاد به تدریج دچار دگردیسی معرفتی شدند اما اصل تفکر چپ_اسلامی از بین نرفت و با توجه به سیاست‌های تند توسعه‌گرایانه‌ی دولت سازندگی، در بخشی از جامعه حضور داشت اما از فعالیت زیادی برخوردار نبود -در برخی تشکلات دانشجویی و نشریاتی همچون جبهه، شلمچه و یا اثرات الحسین فعالیت داشتند و نزد برخی از جوانان نفوذ داشتند. اما عموم مردم تحت هدایت رهبر معظم انقلاب حرکت می‌کردند و با بهره‌مندی از بیانات صریح و شفاف ایشان در باب پیشرفت و ساخت کشور بودند و آن بیانات توسط عالمان بزرگی همچون حضرات آیات مشکینی، مصباح یزدی، جوادی آملی، مهدوی کنی، جنتی، سبحانی، فاضل لنکرانی، مکارم شیرازی، نوری همدانی، مجتبی تهرانی، امامی کاشانی، عزیزالله خوشوقت و ائمه جمعه استانها و شهرستانها که تلاش گسترده‌ای برای تبیین معارف فقاهتی و حکمی انقلاب اسلامی انجام گرفت که خط اصیل اسلام ناب محمدی بدون گرایش به چپ و راست تبیین شد. 🔸اما با افراط دولت سازندگی و دولت اصلاحات در توسعه‌گرایی غربی و ترجمه اندیشه‌های لیبرال سرمایه‌داری، به تدریج در برابر آن جریان‌ها چپ هم فعال شدند و اندیشه‌های چپ و نقد لیبرال سرمایه‌داری در جامعه مطرح شد. بخشی از بدنه نهادها و جریان‌های انقلابی هم بدون توجه به عواقب بلندمدت آن، به ترویج برخی از شخصیت‌های چپ‌گرا و منتقد دولت سازندگی و دولت اصلاحات پرداختند تا از این طریق بتوانند جلوی گسترش اندیشه‌های لیبرالیستی و سرمایه‌داری را بگیرند و از مبانی انقلاب اسلامی در حوزه استعمارستیزی و ظلم ستیز دفاع کنند. لذا به تدریج و خیلی غیرمحسوس، اندیشه‌های چپ‌گرایانه با رویکردهای اگزیستانسیالیستی، اسلامی، عرفانی و هیأتی در جامعه گسترش یافت و در دولت آقای احمدی‌نژاد هم تقویت مالی و اجتماعی شدند. 🛑 ادامه دارد ... ✍سید مهدی موسوی ۲۷ مهر ۱۴۰۳ •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2140
📌 میراث چپ اسلامی و دوقطبی سازی کاذب اجتماعی ❇️ بخش سوم: 🔸برجسته شدن دغدغه - که از ارزش‌های بنیادین انقلاب اسلامی بود - در دولت آقای احمدی‌نژاد، سبب شد که در برابر اندیشه‌های لیبرالیستی که بر تأکید داشتند به تدریج اندیشه‌های سوسیالیستی با اقبال عمومی مواجه شود بخصوص کسانی که از آیات و روایات استفاده می‌کنند و از قدرت بیان انقلابی، غرب‌ستیزانه و رویکرد تند منتقدانه نسبت به غرب‌زده‌های داخلی و دولت‌مردان پیشن برخوردار بودند از محبوبیت و معروفیت زیادی برخوردار شدند و عضو ثابت جلسات بصیرتی و جریان‌شناسانه ای بودند که با هدف تبیین مبانی انقلاب اسلامی توسط نهادهای انقلابی برگزار می‌شد. جلساتی که به تعمیق دوقطبی‌های کاذب برآمده از چپ و راست انجامید‌. 🔹 این جریان‌ها به اسم انقلابی‌گری اما گسسته از «عقلانیت انقلاب اسلامی» و اندیشه‌های متفکران اصیل انقلاب، در این دوره با انحصاری کردن مفاهیمی همچون عدالت، انقلاب، شهید، مقاومت، دشمنی با صهیونیزم و هلوکاست یک دوگانه‌ی کاذبی را در جامعه به وجود آوردند و با شکل‌دهی به دوقطبی «احمدی‌نژاد و هاشمی‌رفسنجانی» موهم دو قطبی «عدالت و آزادی»، «انقلاب و توسعه»، «ارزش‌ها و منافع» شدند و طبیعی بود که عموم انقلابی‌ها از بین این دوگانه‌ها، آن طرفی را بپذیر که بیشتر ادعای انقلابی‌گری را دارد لذا طرف احمدی‌نژاد، عدالت، انقلاب و ارزشها را انتخاب کنند اما در قالب دوقطبی و تفسیری که احمدی‌نژاد و اطرافیان او از این مفاهیم القا می‌کردند. به تدریج هرکس که شبیه آقای احمدی‌نژاد نمی‌اندیشید به طیف سازشکازی، توسعه‌طلبی، مخالف عدالت، و ... متهم می‌شد و از دایره‌ی انقلابی بودن حذف می‌شد. برخی از مراجع تقلید، عالمان حوزوی، شخصیت‌های سیاسی، فرماندهان جنگ از جمله افرادی بودند که به نام انقلابی‌گری و مخالفت با احمدی‌نژاد طرد شدند (مانند: آیت الله فاضل لنکرانی، آیت الله جوادی آملی، دکتر عماد افروغ، دکتر حداد عادل، و صدها شخصیت دیگر). حتی کار به جایی رسید که نصایح مشفقانه حضرت آیت الله مصباح یزدی را هم نشنیده گرفتند و عملا ایشان را هم حذف کردند در حالی که قدرت گرفتن احمدی‌نژاد مرهون دو دهه تلاش علمی و تشکیلاتی آیت الله مصباح یزدی بود. 🔸در عوض کسانی که تند و تیزتر بودند و به تقابل و تضاد کامل با غرب و ادبیات توسعه و دولت‌مردان سازندگی و اصلاحات می‌پرداخت و سخنرانی‌های آتشین‌تر داشتند در رسانه‌ها به عنوان نماد بصیرت، انقلابی‌گری معرفی می‌شدند هرچند هیچ سابقه درخشان انقلابی و هیچ سابقه علمی و نظری نداشتند و مع‌الاسف با رحلت و یا کنار گذاشتن عالمان بزرگ انقلاب اسلامی، به تدریج این افراد نقش متفکر، نظریه‌پرداز، تئوریسین هم پیدا کردند و به تفسیرهای تقابل‌گرایانه و تضادگرایانه از اسلام و انقلاب روی می‌آوردند و از طریق یک شبکه‌ی گسترده‌ی رسانه‌ای هم سخنزانی‌های آنها در اختیار عموم جامعه قرار می‌گرفت. 🔹بزرگترین آفت این دوقطبی سازی کاذب، از بین بردن همبستگی اجتماعی و تبدیل مفاهیم وحدت بخش به مفاهیم اختلاف انگیز بود. توسط این جریان‌ها، مفاهیمی همچون انقلاب، عدالت، آزادی، پیشرفت، توسعه، مبارزه با استکبار، مبارزه با صهیونیزم، به گونه‌ای تفسیر شد که هیچ نسبتی با زندگی مردم و افق‌های بلند آینده نداشت و صرفا به یک امور ایدیولوژیکی محض و تقابل گرایانه با مطلق غرب و دست آوردهای علمی و تمدنی و فرهنگی آن تعریف شد که به تدریج عموم مردم و بخصوص نسل تحصیل کرده نسبت به آن مفاهیم احساس بیگانگی کردند و آن‌ها در تضاد با زندگی و پیشرفت و آینده کشور تلقی کردند. در این هنگام همان چپ‌های مسلمان و پشیمان دیروز به کمک راست‌های غرب‌زده‌، به طور مشترک بر این احساس بی‌اعتمادی و بیگانگی دمیدند و آن را زمینه‌ساز جنگ و سوریه سازی معرفی کردند و بر آتش آن دوگانه سازی و قطب‌سازی کاذب دمیدند و البته آن را به کل جریان‌های انقلابی و مکتب فکری انقلاب اسلامی نسبت دادند. بر همین اساس بود که در سال ۹۲ توانستند بر همه امور جامعه مسلط شوند و مذاکرات بی‌فایده با آمریکا و برجام ضعیف و بی پشتوانه را به نظام تحمیل کنند. 🔸همان افرادی که خود زمینه‌ساز انحراف بخشی از جبهه اسلامی شدند به جای عذر خواهی و بازگشت به عقلانیت انقلاب اسلامی، به تدریج از اصل انقلاب فاصله گرفتند و نامه‌های سرگشاده برای رهبر معظم انقلاب اسلامی فرستادند و به بهانه عدالت‌خواهی و برجام‌ستیزی مخالف‌خوان همه اقدامات جمهوری اسلامی در امور داخلی و سطح بین‌المللی و حمایت از جبهه مقاومت شدند. 🛑 ادامه دارد .... ✍سید مهدی موسوی ۲۷ مهر ۱۴۰۳ •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2142
📌 میراث چپ اسلامی و دوقطبی سازی کاذب اجتماعی ❇️ بخش چهارم: 🔸 با کناره‌گیری احمدی‌نژادی‌ها، داستان به پایان نرسید و در صورت‌های جدیدی ادامه دارد که تشخیص آن از سایر جریانهای انقلابی، برای بسیاری، بسیار مشکل است؛ چرا که حجاب معاصرت و فعالیت رسانه‌ای گسترده این جریانات موجب شده است که چهره‌ای انقلابی و متفکر از آنها در جامعه منتشر شود بدون آنکه به تفاوت‌های مبنایی آنها با بنیان‌های انقلاب اسلامی و فقاهت و حکمت امام خمینی و سایر متفکران اصیل انقلاب اشاره‌ای شود. این جریان جدید نیز با اصرار بر منطق تغییر و تغایر همچنان بر فهم تضادگرایانه و اقتدارطلبانه از اسلام و انقلاب دارند و بر غرب‌ستیزی مطلق اصرار دارند و اصل اولیه معادلات اجتماعی و بین‌المللی را در تقابل و تضاد مستقیم می‌دانند و هرگونه صبر انقلابی و محاسبات دقیق نظامی مبتنی بر عدم‌ شتابزدگی در مواجه‌ی با نظام سلطه را به ترس، محافظه‌کاری، عقب‌نشینی،... تفسیر می‌کنند. 🔹امروز نیز به جای حمایت علمی و منطقی از بیانات رهبر معظم انقلاب در تبیین اصل «عدم تعلل و عدم شتابزدگی» در و تبیین صحیح و منطقی از به نحوی که موجب دل‌گرمی مردم و همراهی آنها با تصمیمات کلان نظام باشد به گونه‌ای سخن می‌گویند که موج‌های منفی به جامعه منتقل می‌شود و با اصرار بر مفاهیمی همچون استقبال از «بلا» و «ابتلا»، و ... مردم را نگران می‌کنند و بهانه به دست چپ‌های قدیم و گروه‌ها و احزاب دنیاطلب و محافظه‌کار امروز می‌دهد که اصل و را زیر سؤال ببرند و جامعه را نسبت به اصل مقاومت و مبارزه با استکبار دل‌سرد کنند. 🔹 خلاصه مهمترین میراث ، دو پارچه کردن جامعه با تفسیر رادیکال و تضادگرایانه و انحصار طلبانه از مفاهیم چون انقلاب و مقاومت است در حالی که این گونه مفاهیم امروز باید محور وحدت و وفاق و همگرایی میان همه اقشار جامعه باشد. امروز کسی می‌تواند ادعای نظریه‌پردازی و تئوریسین مقاومت باشد که به بنیان‌های فقهی و حکمی انقلاب اسلامی و‌همه اندیشه‌های امام و رهبری معتقد و پایبند باشد و فقط از همان پایگاه، حقیقت متعالی را تبیین کند. تفسیرهای تقابل‌گرایانه و تضادگرایانه و اراده گرایانه با هر قصد و نیتی نه تنها موجب خدمت به جبهه مقاومت نیست بلکه زمینه ساز اختلاف افکنی میان گروه‌ها و احزاب سیاسی است و موجبات نگزانی و ناراحتی مردم را فراهم می‌کند. 🔸جبهه اصیل انقلاب اسلامی باید ازدوگانه توهمی و‌جعلی جریان‌های چپ‌گرا و راست‌گرا خود را برهانند و به عقلانیت ناب انقلاب براساس نظام فکری امام خمینی و امام خامنه‌ای مراجعه کند و برسه اصل (حکمت، عزت و مصلحت) همه‌ی پدیده‌ها را فهم کند و به تصمیمات کلان نظام جمهوری اسلامی و اظهارات مسئولانه مسئولان نظام اعتماد کامل داشته باشد و تنها همان حرفی را تکرار کند که امام جامعه و رهبر حکیم و فقیه انقلاب بیان می‌کند نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد. 🔹 اندیشه‌ی یک اندیشه متعالی و عقلانی است که ریشه در فقاهت و حکمت ناب اسلامی دارد و بر محاسبات دقیق شرایط جهان امروز استوار است که جز از طریق نظام فکری امام خمینی و امام خامنه‌ای، هر تفسیر دیگری از آن ناصواب است. نظریه مقاومت بر اصولی استوار است مانند: ۱. حقیقت‌جویی و هدایت یابی انسان؛ ۲. ریشه فطری و حسن ذاتی عدالت و قبح ذاتی ظلم؛ ۳. جهانی بودن و عقلی بودن حسن عدالت و قبح ظلم،؛ ۴. اعتقاد واقعی به وحدت امت اسلامی نه صرف تقیه و تاکتیک؛ ۵. رستگار دانستن شهدای مقاومت از هر مذهبی؛ ۶. اعتقاد به همبستگی جبهه مستضعفان عالم براساس اصول فطری اخلاق و عدالت؛ ۷. بهره‌مندی حداکثری از همه‌ی علوم و فناوری‌های جدید در جهت افزایش توان ملل مسلمان نه از باب اضطرار و اکل میته. 🔸آخرین نکته اینکه صلح و جنگ یک مقوله کاملا تخصصی و حاکمیتی است که در اختیار امام جامعه و فرماندهان نظامی و مسئولان امنیتی کشور است و هرگونه اظهارنظر شخصی و رسانه‌ای از هرکسی در این باب، خلاف عقلانیت و عدالت است و موجبات نگرانی‌ها و تندروی‌ها را فراهم می‌کند و جز دوقطبی سازی کاذب هیچ نتیجه‌ای ندارد. به اعتقاد فقها، هر اظهارنظر و عملی که در شرایط بحرانی موجب گسست اجتماعی میان همه احزاب و نیروهای اجتماعی شود و یا موجب تحریف حقیقت مقاومت و نگران کردن مردم شود ویا موجب تضعیف مسئولان سیاسی و امنیتی و نظامی کشور شود قطعا حرام وضدجبهه مقاومت است. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ ... 🛑 پایان. ✍️سید مهدی موسوی ۲۷ مهر ۱۴۰۳ •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2143
📌 کتابشناسی نقد دفتر فرهنگستان ۱. درس‌گفتارهای نقد نظریه علم دینی دفتر فرهنگستان ، آیت الله ربانی گلپایگانی موجود در سایت فقاهت و کتاب «علم دینی»؛ ۲. جریان شناسی فکری استاد خسروپناه؛ ۳. معنا، امکان و راهکارهای علم دینی، استاد حسین سوزنچی؛ ۴. الگوهای کلان علوم انسانی اسلامی، سید مهدی موسوی؛ ۵. نقدهای استاد حسن معلمی و استاد دکتر حاجی ابراهیم و دیگران در کرسی "جهت داری علوم حجت الاسلام میرباقری" ۶. در جستجوی علوم انسانی اسلامی، استاد خسروپناه ۷. مقاله "اراده گرایی، به مثابه مبنایی برای علم دینی در نظریة فرهنگستان علوم اسلامی"، دکتر سید محمد تقی موحدی ابطحی 8. مقاله "بازشناسی اندیشة سیاسی اصحاب فرهنگستان علوم اسلامی قم" دکتر داوود فیرحی و محمدصادق پورابراهیم اهوازی 9. "از نگاه اراده محورانه به علم تا تولید علم دینی (بررسی گفتمان فرهنگستان علوم اسلامی پیرامون ضرورت و کیفیت تولید علم دینی)" دکتر غلامرضا جمشیدی ها، ابوالفضل ذوالفقاری، شهلا باقری میاب ، حسن محمدمیرزائی. 10. مقاله"چگونگی تحقق علم دینی از منظر فرهنگستان " مهدی قربان زاده مهدی قربان زاده 11. مقاله "نسبت نظریه فرهنگستان علوم اسلامی درباره علم دینی با واقع گرایی معرفت شناختی " دکتر سیدمحمدتقی موحدابطحی 12. نقد و بررسی دیدگاه فرهنگستان علوم اسلامی در علم دینی" استاد دکتر علی مصباح و عباس گرائی. ۱۳. روحانیت و تجدد عبدالوهاب فراتی. و .... 🔹کتابشناسی نقد فلسفه شدن: 1. نقدی بر مارکسیسم، فیلسوف انقلاب استاد شهید مطهری 2. فلسفه تاریخ، فیلسوف انقلاب استاد شهید مطهری 3. مسئله شناخت، فیلسوف انقلاب استاد شهید مطهری ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2147
📌 الهیات متعالی انقلاب اسلامی (مطهری همیشه زنده است و مطهری‌ها ادامه دار هستند) 🔹در یکی از کانالها با استناد به کتابی از حمید دباشی (مدیر مطالعات کارشناسی ارشد در انستیتو ادبیات تطبیقی و جامعه در دانشگاه کلمبیا در شهر نیویورک) «الهیات نارضایتی» را «بنیاد ایدئولوژیک انقلاب اسلامی ایران» دانسته و استاد شهید مطهری را به ایدئولوژی‌پرداز نارضایتی تفسیر کرده است. در نهایت هم از نبود شهید مطهری در جامعه اسلامی برای گستراندن نارضایتی، تأسف خورده است و به نقد ائمه جمعه و جماعت پرداخته است. 🔸در پاسخ به این تفسیر چپ‌گونه و ناصواب از انقلاب اسلامی چند مطلب به ذهن می‌رسد که عرض می‌شود: ۱. در تعریف یک پدیده باید اولا به فصل اخیر و عنصر اصلی اشاره کرد نه به برخی ویژگی‌های میانی و مشترک با سایر جریانها و ثانیا باید از خود پدیده انتزاع شود و نه از ذهن مفسر. انقلاب اسلامی خود دارای فلسفه و حکمت است و به تعریف دقیق خود پرداخته است و ذات خود را نمایان ساخته است. لذا باید به همه آثار امام و آقا و شهید مطهری مراجعه کرد و انقلاب را تعریف کرد. با مطالعه‌ی مفصل این آثار و بر بنیان تصریحات مکرر متفکران انقلاب اسلامی، ذات انقلاب اسلامی و مردم و بود که البته نارضایتی از نواقص و محدودیت‌های اجتماعی را هم در درون خود داشت. اما صرف نارضایتی علت انقلاب‌ها نبوده و نخواهد بود. بلکه ذات و اساس یک انقلاب را باید در وجه ایجابی و در طرح آن از کمال و آرمان انسانی و الگوی زندگی، اجتماع و حکومت فهم کرد. لذا فصل و عنصر تمایز دهنده انقلاب اسلامی از سایر انقلاب‌ها و تحولات اجتماعی را باید در وجه ایجابی، الهی، آرمانی و کمال‌خواهی آن جستجو کرد نه در عنصر مشترک و میانی آن که نارضایتی است. از نارضایتی و اعتراض، نهایتا شورش و کودتا به وجود می‌آید نه انقلاب. بلکه انقلابها، محصول طرح ایجابی، افق‌گشایی‌، آرمان‌طلبی، کمال‌گرایی و تحول‌خواهی است. لذا الهیات انقلاب اسلامی نمی‌توانست الهیات نارضایتی باشد بلکه یک الهیات متعالیِ آرمان بخش، تحول‌گرایانه، سازنده و امیدبخش نسبت به زندگی و آینده بود. تقلیل انقلاب اسلامی و آثار حکیمان و فقیهان انقلاب به نارضایتی و جنبه سلبی یک ظلم بزرگ و احتمالا با مقاصد ناصواب همراه است که حتما باید به نقد آن پرداخت و جامعیت انقلاب و اندیشه ایجابی آن را تبیین کرد و جنبه‌های سلبی آن را ذیل کمال و آرمان متعالی و سازنده‌ی آن فهم کرد. شهید مطهری در کتاب «نگاهی به نهضت‌های اسلامی در صد سال اخیر» به نحو عالی این مطلب را تبیین کرده است. ۲. بنابراین الهیات انقلاب اسلامی، الهیات رهایی بخشی و الهیات افق گشایی و الهیات کمال خواهی فطری بود نه نارضایتی. الهیات حکمت و فقاهت بود که جامعه را رشد داد و مسیرهای جدید را به روی انسان گشود و نوعی خاص از را در انسان ایرانی به وجود آورد و او را الهی و آسمانی کند و برای دست‌یابی به کمال و تعالی وارد میدان انقلاب کند. ۳. استاد شهید آیت الله مطهری یکی از بزرگ در نهضت بزرگ الهی و اسلامی ملت ایران بود نه صرفا یک ایدئولوژی‌پرداز و ناراضی و مخالف وضع وجود. استاد شهید با آثار فلسفی و فقهی خود توانست ابعاد متعالی اسلام را استنباط و به پرسش‌های بشر معاصر پاسخ عقلی و فلسفی دهد و افق‌های متعالی زندگی و اجتماع را معرفی کند. ۳. اگر استاد شهید مطهری امروز بود حتما توسط برخی از افراد مدعی انقلابی‌گری و سیاست، به نئولیبرالیسم متهم می‌شد و مشکل او را اعتقادی می‌دانستند و او را خارج از دایره انقلاب تعریف می‌کنند و نقدهای او به جریانهای مذهبی و انقلابی را بر نمی‌تافتند و او را حذف می‌کردند. همچنان که جریان در چهره‌های مختلف خود در زمان حیات استاد با ایشان بدرفتاری کردند و تلاش داشتند وی را از محوریت فکری انقلاب اسلامی حذف کنند و نهایتا ایشان را به شهادت رساندند. امروز هم برخی از مدعیان انقلابی‌گری و عدالت خواهی می‌‌کوشند تا آثار شهید مطهری را کنار بگذارند و اندیشه‌های دیگر را جایگزین کنند. ۴. اما بحمدلله، الان هم هستند کسانی که در امتداد راه و فکر استاد شهید مطهری، نورافکنی می‌کنند، ابعاد متعالی و اجتماعی اسلام را تبیین می‌کنند، مشکلات جامعه را می‌شناسند و جریان‌های سیاسی و اجتماعی را به چالش می‌کشند و افق‌های جدید را به روی نظام و ملت می‌گشایند، اما برخی اجازه دیدن و دیده‌شدن آنها را نمی‌دهد. حکیمان متأله و عالمان پارسایی همچون استاد حمید پارسانیا، استاد سید یدالله یزدان‌پناه، استاد محمدرضا عابدینی و ... از این جمله هستند. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2194
📌 اجمالی در باب دکتر علی شریعتی ❇️ پرسش: سلام علیکم ببخشید می شود مختصری درباره دکتر شریعتی بفرمایید ؟! ❇️ پاسخ: سلام علیکم مرحوم دکتر شریعتی جوان دغدغه‌مند، خوش‌فکر، پرکار، پرمطالعه‌ و در مسیر شدن بود. دغدغه‌های اجتماعی و روشنفکری و انقلابی داشت و بدین جهت به نقد جامعه‌شناختی جامعه ایرانی و فرهنگ اسلامی پرداخت تا از این طریق بتواند در فرایند انقلاب ملت ایران مؤثر باشد. اما چون اسلام شناس نبود و فلسفه، کلام، فقه و اصول بلد نبود و از برخی متفکران غربی و فرانسوی همچون سارتر، ماسنیون و گورویچ متاثر بود اشتباهات فراوان علمی و عملی داشت. اما او یکی از پایه‌گذاران جامعه‌شناسی انتقادی و جریان چپ اسلامی در ایران و حتی جهان اسلام بود. متاسفانه حب شدید جمعی از جوانان موجب او شد و بغض شدید برخی از سنتی‌ها موجب و تکفیر او شد. این رویه موجب افراط و تفریط و دو دستگی در میان نیروهای انقلابی شد که به اعتراض امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) انجامید و حضرت امام سعی کردند تا جامعه را به مسیر صحیح انقلابی‌گری مبتنی بر حکمت و فقاهت اسلامی دعوت کنند. متفکران انقلاب اسلامی همچون شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید مفتح، آقای هاشمی و حضرت آقا با وی ارتباط داشتند و در جلسات گفتگوی مشترک با وی شرکت داشتند. به تبیین اندیشه‌های اسلامی پرداختند و در عین حال به نحو عاقلانه به عالمانه وی روی آوردند و اشتباهات علمی او را آشکار می‌کردند. این متفکران توانستند با عقلانیت صحیح انقلابی به شیوه‌های مختلف، مسیر صحیح انقلابی‌گری و اعتراض اجتماعی را به جامعه معرفی کنند و به ترویج و تفسیر مکتب متعالی امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) بپردازند. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2209