📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب
⏹ بخش ۹ از ۵۰
🔹اگرچه مکتب قدرت و اراده برای فاعلیت انسان اعتبار زیادی قایل است و آن را اصل و محور همهی معرفتها و ارزشهای اخلاقی معرفی میکند، اما بر اساس منطق دیالکتیک که اصل بر تضاد و تقابل است به طور طبیعی ارادهای که برتر از سایر ارادهها و فاعلها باشد، ارادهی غالب میشود و بقیه ارادهها و فعالیتها را تحت تسخیر و ولایت خود در میآورد و یا به گونهای عمل میکند که خودِ افراد عبودیت واطاعت آنرا بپذیرند ومسخر او بشوند. دراینجا نوع خاصی از فاعلیت شکل میگیرد که غیر از فاعل جبری و اکراهی است بلکه محصول اراده وانتخاب خود افراد است که درفلسفه اسلامی ازآن به «فاعلیت بالتسخیر» یاد میشود.(درسهای اسفار، ج۳،ص۶۶) وجریانهای چپ از آن به (فاعل تبعی) یادمیکنند.
🔸استادمطهری درتوضیح فاعلیت بالتسخیر میگوید:
«فاعلیت بالتسخیر یک فاعلیت بینابین است ازاین جهت است که کار این فاعل ازیک طرف شبیه فاعل بالقسر است، یعنی یک قوه ما فوق وجود دارد که اگر این قوه نبود فاعل این کار را انجام نمیداد، و ازطرف دیگر شبیه فاعل بالطبع است که فاعل با یک قوه مافوق اتصال پیدا کرده و حالتش عوض شده است، به این معنا که الان که با آن متحد شده، چنین نیست که فاعل به سبب مثلًا یک ضربه خارجی این کار را میکند بلکه در حال اتصال با قوه ما فوق، با او هماهنگ عمل میکند. ... گاهی افرادی مقهور اراده افراد دیگر میشوند. در مورد افراد دو گونه مقهوریت داریم. گاهی یک فرد، مقهور فرد دیگر میشود به این معنا که مقهور «زور» او میشود. چماق بالای سرش گرفته که باید این کار را بکنی و اگر نکنی چنین و چنان میشود. این حالت، اجبار است. در اینجا اگر این چوبِ بالای سر نباشد او چنین کاری را نمیکند. اما یک وقت هست که یک فرد، مقهور «اراده» فرد دیگر است، یعنی چنان مجذوب او و مرید اوست و چنان تحت تأثیر اوست که هرچه او اراده کند این هم همان را اراده میکند، نه اینکه او بالجبر او را وادار میکند. البته این حالت تا وقتی است که این رابطه محفوظ است، همین قدر که این رابطه قطع شود مثلًا آن شخصی که اراده قاهری دارد از دنیا برود مسیر این فرد هم تغییر میکند و به حال اول برمیگردد. (درسهای اسفار، ج۳، ص۶۶- ۷۷.)
🔹 گسترش اندیشه #اصالت_فاعلیت (سوبژکتیویته) در تمدن غرب از ماکیاولی و بیکن و دکارت و هابز گرفته تا کانت، هگل، مارکس و نیچه، تلاشی بود برای رهایی بشر از مشکلاتی که در قرون وسطی به آن گرفتار بود یعنی از #قسر، #جبر و اکراه؛ اما «از قضا سرکانگبین صفرا فزود» و به مشکلات بزرگترین منتهی شد و به #تسخیر انسان انجامید و به گونهای دیگر انسان را تحت حاکمیت ارادهی برتر و فاعل قدرتمندتر قرار داد اما اینبار با رغبت و رضایت خود افراد، با مسخ و از خودبیگانگی.
به تعبیر دیگر براساس اصالت فاعلیت، انسان دارای اراده و آزاد است اما اراده و آزادی انسان حداکثر این مقدار است که میتواند به ضرورتهای حرکت تاریخ آگاه بشود و خودش را با آن ضرورتها و نظام ارادهی حاکم بر تاریخ و اراده برتر تطبیق بدهد و در برابر آن اطلاعت و پیروی (عبودیت) داشته باشد. از این رو به اقتدارگرایی و محوریت حکومت (اصالت ولایت؟) میانجامد. از این رو، «طراحی و مهندسی اجتماع» از طریق کنترل ارادهها و سرپرستی جامعه توسط دولت بسیار مهم میشود. بنابراین «یکی از عجایب روزگار این است که دولتهایی که به سوسیالیسم و کمونیسم رسیدند بیش از دولتهایی که به این مرحله نرسیدهاند همه چیزشان وابسته به دولت است. این حرفها در تعلیمات مارکس بود و مارکس به قول اینها یک فیلسوف بود، در خانهاش نشسته بود و این حرفها را میزد. لنین وقتی آمد اینها را پیاده کند عملًا دید اینها حرف مفت است؛ اگر دولت نباشد، اگر زور نباشد مگر میشود یک جامعه را نگهداری کرد؟ این بود که جزء تغییراتی که داد مسئله دولت بود، بلکه خشنترین دولتها را اینها به وجود آوردند.» (فلسفه تاریخ، ج۳،ص۲۰۲)
🔸برهمین اساس استاد معتقد است که ادعای اصالت اراده و #فاعلیت به تمرکزگرایی حول دولت (ولایت؟) منتهی میشود و سرانجام به سلب اراده و آزادی افراد و #ساختارگرایی مفرط میانجامد:
«اساساً اراده اعضا و افراد و سازمانها از آنها سلب شود و به شکل ابزارهای بلااراده دربیایند و همه تصمیمها و طرحها و ارادهها از مقامات بالا باشد. تمرکزی که اینها دنبالش میروند ومدعی هستند درکشورهای سوسیالیستی هست،... به صورتی است که برای افراد آزادی به هیچ شکل باقی نمانده است.»(نقدی برمارکسیسم، ص۳۲۱)
🔹بنابراین همهی خوبیها وبدیها محصول دولتها وساختارهاست. اگرساختاری خوب باشد همه محصولات آن خوب است واگر ساختاری بد باشد همه خروجیهای آن بد است.
🛑 ادامه دارد ...
#تغییر_و_تغایر
#فلسفه_شدن
#اصالت_فاعلیت
#نقد
#چپ_اسلامی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1860
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب
⏹ بخش ۱۰ از ۵۰
🔹تولد ساختارگرایی از دل ارادهگرایی و اصالت فاعلیت (سوبژکتیویته)، چندان هم دور از ذهن و تعجب آور نیست و باید بدان توجه ویژهای داشت. اما نکته مهم در این ساختارگرایی، تقویت نظریه #کل_گرایی و انداموارگی است؛
«هگل، فیلسوف مشهور آلمان، در فلسفه خود این اصل را مورد توجه قرار داده است. ماتریالیسم دیالکتیک مارکس و انگلس که سخت متأثّر از فلسفه و منطق هگل است، این اصل را به نام اصل «تأثیر متقابل» پذیرفته است. ... همه کسانی که از رابطه انداموارگی و همبستگی و پیوستگی اجزاء جهان سخن گفتهاند در یک سطح سخن نگفتهاند.»(عدل الهی، ص۱۴۱)
از نتایج این نظریه این است که نظام سیاسی و اجتماعی علت حقیقی هر امر علمی، فرهنگی و صنعتی در یک جامعه است و هر محصولی، اختصاص به همان نظام و جامعه دارد و قابل تفکیک نیست. یا همهی آن باید گرفته شود یا هیچ بخشی از آن را نمیتواند أخذ کرد.
🔸کلگرایی هگلی - مارکسی، یک کلگرایی تک ساحتی و تک لایه است، چرا که بر محور اصالت ماهیت و شناخت کیفیات است و وجود و هستی صرفا یک مقولهی ذهنی است. در این نگرش، فهم تشکیکی از هستی و سلسله مراتبی از وجود معنا ندارد، لذا وحدت هگلی محصول تضاد و درگیری و حذف به نحو «کون و فساد» است و صرفا یک تلقی «همه خدایی» از جهان ارائه میدهد که نقص و کمال در هم تنیده است.
🔹در بیان استاد مطهری آمده است:
«نوع دیگر از وحدت وجود این است که یک شیء به دلیل کمال بیفعلیتی و کمال بیرنگی و بی شکلی و نداشتن هیچ چیزی پذیرای همه چیز میشود. چون تعینی از خودش ندارد هر تعینی را میپذیرد. ولی آن تعینی که میپذیرد، آن را ندارد و میپذیرد، که درباره- به قول فلاسفه- ماده اولی یا هیولای اولی چنین چیزی است، یعنی حقیقت بیتعین مطلق، یعنی قوه و استعداد محض که هیچ فعلیتی ندارد. چون هیچ فعلیتی ندارد همه گونه فعلیت را در خود میپذیرد.
مسئله #همه_خدایی_هگل از قبیل نوع دوم است، چون او در فلسفه خودش تصریح میکند که سلسله مراتب تزها و آنتی تزها و این مثلثها که همینطور پیش میرود، هر مرتبه قبل در مرتبه بعد وجود دارد و هر مرتبه بعد هم در مرتبه قبل وجود دارد، از باب اینکه هر ناقص در کامل وجود دارد و هر کاملی هم در ناقص وجود دارد، اما «ناقص در کامل وجود دارد» یعنی کامل مرتبه اعلای وجود ناقص است؛ «کامل در ناقص وجود دارد» از باب اینکه ناقص مرتبه ضعیف وجود کامل است. این مثل این است که بگوییم نور ده شمعی در هزار شمعی وجود دارد، یعنی نور هزار شمعی درجه کامل همین است؛ نور هزار شمعی هم در نور ده شمعی وجود دارد، از باب اینکه این درجه ضعیف آن است. حال، او از باب اینکه خدا را یک حقیقتی گرفته است که آن را یک برنهاده و تز فرض کرده که بعد در مقابلش یک آنتی تز قرار داده و بعد در مقابلش سنتز، [معتقد است[ اینها از یکدیگر جدا نیستند؛ تز و آنتی تز و سنتز مراتب تکامل یکدیگر هستند و بنابراین میشود گفت انسان در خدا وجود دارد، میشود گفت خدا در انسان وجود دارد؛ میشود گفت طبیعت در خدا وجود دارد، یا گفت خدا در طبیعت وجود دارد.»
(ر.ک: فلسفه تاریخ، ج۲،ص۷۴-۷۵)
🔸انداموارگی و کلگرایی هگل و مارکس هم اگرچه در ادعا ارگانیکی است اما بیشتر از کلگرایی و اندام وارگی مکانیکی را نمیتواند توجیه کند. استاد مطهری مینویسد:
«فلاسفه جدید، بالاخص فیلسوف بزرگ آلمان هگل، اصل«انداموارگی» را- یعنی اینکه رابطه اجزای طبیعت با کل، رابطه عضو با اندام است- تأیید کردهاند. هگل روی اصولی به اثبات این مطلب میپردازد که قبول آنها متوقف است بر قبول همه اصول فلسفه او. پیروان مادی هگل یعنی طرفداران ماتریالیسم دیالکتیک نیز این اصل را از هگل گرفته و تحت عنوان «اصل تأثیر متقابل» یا «اصل ارتباط همگانی اشیاء» یا «اصل همبستگی تضادها» به شدت از آن دفاع میکنند و مدعی هستند که رابطه جزء با کل در طبیعت، رابطه ارگانیکی است نه مکانیکی، ولی آنجا که در مقام اثبات برمیآیند جز رابطه مکانیکی را نمیتوانند اثبات کنند. حقیقت این است که روی اصول فلسفه مادی، این که جهان در کل خود به منزله یک اندام است و رابطه اجزاء با کل، رابطه عضو با اندام است غیرقابل اثبات است.»(جهانبینی توحیدی، ص۸۰-۸۱)
🛑 ادامه دارد ...
#تغییر_و_تغایر
#ساختارگرایی
#نقد
#چپ_اسلامی
#فلسفه_شدن
#فلسفه_قدرت
#اصالت_فاعلیت
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1865
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب
⏹ بخش ۱۴ از ۵۰
🔸 حضرت امام خمینی و حضرت آیت الله العظمی خامنهای همواره بر نقش محوری و مهم استاد شهید مطهری در دفاع از اندیشههای اسلامی و تولید مبانی انقلاب اسلامی تأکید داشته اند چون وی توانست توانمندی حکمت متعالیه در فهم عمیق ماهیت جامعه و تاریخ و هدایت و راهبری اجتماع در جهت گسترش توحید و عبودیت خداوند متعال و گسترش صلح و عدالت جهانی را اثبات کند و بر این اساس دستگاه فکری و فلسفی محکمی را برای انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی به وجود آورد و همین موجب پایداری و بقای انقلاب اسلامی در برابر شبهات مکاتب و فلسفه چپ و راست شده است.
🔹 استاد شهید معتقد بود که: «مسلّماً اگر حکمت الهی همان پیشرفتی که در میان مسلمین کرد در اروپا کرده بود این همه رشتههای فلسفی متشتّت و متفرق به وجود نمیآمد، نه میدان برای خیالبافی سوفسطائیان باز میشد و نه برای اظهار نخوت و غرور مادیین، و بالاخره نهایده آلیسم به وجود میآمد و نه ماتریالیسم.» (اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۱ ص۳۲)
بر همین اساس ایشان به تاریخ و تمدن اسلامی توجه ویژه داشت و علوم اسلامی برآمده در تمدن اسلامی همچون فقه و اصول، منطق و فلسفه و کلام، عرفان و اخلاق را سرمایه بسیار بزرگی برای جامعه اسلامی در مسبر پیشرفت همه جانبهای جامعه و مواجهه عالمانه و حکیمانه با فلسفهها و علوم بشری میداند. از اینرو، مقوله استقلال فکری و فرهنگی یک اصل اساسی برای ایشان است که جز با تکیه بر معارف اسلامی و علوم مستقر در تمدن اسلامی ممکن نیست و از سوی دیگر نسبت به #التقاط تفکر اسلامی با مکاتب چپ و راست بسیار حساس بودند و آن را برای آینده انقلاب وجامعه اسلامی بسیار خطرناک میدانستند:
«انقلاب ما وقتی پیروز خواهد شد که ما مکتب وایدئولوژی خودمان را به دنیا معرفی کنیم یعنی جمهوری اسلامی ایران آن وقت موفق خواهد شد که بر اساس یک تز، یک ایدئولوژی که همان ایدئولوژی اسلامی است ادامه پیدا کند. اگر این مکتب و ایدئولوژی، اسلامی محض باشد- یعنی اگر استقلال مکتبی داشته باشیم، واقعا آنچه که از اسلام خودمان است همان را بیان کنیم، خجلت و شرمندگی در مقابل دیگران نداشته باشیم- ما در آینده موفق خواهیم بود. اما اگر بنا بشود که یک مکتب التقاطی به نام اسلام درست کنیم، برویم ببینیم که فلان فرد، فلان گروه، فلان مکتب چه میگوید، یک چیزی از مارکسیسم بگیریم یک چیزی از اگزیستانسیالیسم بگیریم یک چیزی از سوسیالیسم بگیریم یک چیزی هم از اسلام بگیریم بعد یک آش شله قلمکاری درست کنیم و بگوییم این است مکتب اسلام، این برای مدت موقت ممکن است مفید واقع شود [ولی برای همیشه نه،] چون در مدت موقت افراد نمیدانند؛وقتی که ما مثلا یک فکر مارکسیستی را با رنگ اسلامی عرضه داشتیم، یک فکر اگزیستانسیالیستی را با روکش اسلامی عرضه داشتیم، در ابتدا مردم میپذیرند ولی این امر برای همیشه مکتوم نمیماند، افرادی پیدا میشوند اهل فکر و مطالعه و میآیند دزدیگیری میکنند: فلان حرفی که شما به نام اسلام میزنید مال اسلام نیست؛ این اسلام است، این قرآن است، این سنت پیغمبر است، این فقه اسلام است، این اصول معتبر اسلامی است، این هم حرفی که شما میزنید؛ این را شما از مارکسیسم گرفتهاید، یک روکش اسلامی هم رویش کشیدهاید. بعد همینهایی که رو به اسلام آوردهاند با شدت بیشتری از اسلام گریزان خواهند بود. این است که این مکتبهای التقاطی به عقیده من ضررشان برای اسلام از مکتبهایی که صریحا ضد اسلامی هستند اگر بیشتر نباشد کمتر نیست.» (آینده انقلاب اسلامی، ص۹۷)
🔹استقلال فکری و فرهنگی صرفا یک ادعا و شعار نیست چون خیلی از افرادی که ریشهها و مبانی خود را از جریانهای چپ غربی گرفتهاند نیز ادعای استقلال دارند و بر دشمنی با سرمایهداری و لیبرالیسم اصرار دارند حتی ممکن است با مظاهر تفکر سوسیالیستی و دیالکتیکی هم مقابله کنند اما از مبانی آنها ارتزاق کنند بخصوص اگر دو یا سه نسل بر آنها بگذرد و از ریشهها و مبانی فکری استادان خود بیخبر باشند.
🔸استقلال فکری و فرهنگی محصول اتصال تاریخی و پیوستگی فرهنگی با علوم و فرهنگی است که درطول ۱۴۰۰ سال گذشته توسط نبی مکرم اسلام ، اهلبیت و صحابه و تابعین آنها و همچنین علمای بزرگ اسلامی تکون وتوسعه یافته است و در رشتههای مختلف علمی همچون تفسیر و حدیث، فقه و اصول، فلسفه و کلام، عرفان و اخلاق، طبیعیات و ریاضیات، تاریخ و ادبیات تعین علمی و معرفتی پیدا کرده است. این هم به صرف حرف و ادعا و شعار نیست بلکه باید باور قلبی باشد و حقیقتا در این علوم ممحض شد واز همه آنها برای اعتلای جامعه اسلامی و پیشرفت همه جانبه بهره گرفت و الا نگاه شعاری و منبری و همچنین مواجههی گزینشی آفت بزرگی است.
🛑 ادامه دارد ...
#تغییر_و_تغایر
#ساختارگرایی
#نقد
#چپ_اسلامی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1870
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب
⏹ بخش ۲۷ از ۵۰
🔹مرحوم طالقانی اقتصاد اسلامی را در میانهی لیبرال سرمایه داری و سوسیالیسم کمونیستی ترسیم میکند از این رو، آزادی را محوریترین ارزش انسانی میداند و از سوی دیگر بر محدودیتهای حقوقی و قانونی و الغای مالکیت خصوصی از منابع طبیعی و امور عمومی تاکید دارد. او «عمل» را مهمترین عامل پیدایش سرمایه میداند و دست و عمل «کارگر» را منبع حیاتی معیشت انسان معرفی میکند.(ص۲۳۴) براین اساس برای کارگران حساب ویژهای باز میکند و به دفاع حداکثری از حقوق آنها نظر دارد. از همین رهگذر فصل پایانی کتاب را به بررسی «اختلاف و امتیازات طبقات و منشأهای آن» اختصاص داده است که در آن «کارگران» در عصر جدید را همان «بردگان» در دنیای قدیم میشمارد که مورد ظلم و ستم و تبعیض واقع شدهاند. از اینرو تلاش دارد تا با استفاده از سنت اسلامی در محو نظام بردگی، به نحو طبقات و امتیازات عصر جدید بپردازد. ایشان معتقد است که ریشهی همه مبارزات بشری «امتیازات طبقاتی چون اهانت و تحقیر یک اقلیت بهمپیوسته نسبت به اکثریت خلق خدا میباشد. برای انسانهایی که زبونی برای آنها طبیعت ثانوی نشده تحمل ناپذیر است. بنابراین با تغییر چهره طبقاتی یا تامین معیشت یا تعدیل تولید و توزیع، آرامش نفسانی و خشنودی عموم تامین نمیشود. هدف نهایی در مبارزات اجتماعی نفی کلی امتیازات و اثبات تساوی در حقوق میباشد. انحرف یا محدود کردن این هدف به سوی مبارزات طبقاتی رسیدن به مقصد اصلی را غیر ممکن یا دور میکند، زیرا مبارز طبقاتی ماحی طبقات نیست.»(۳۱۴-۳۱۵)
بر این اساس مرحوم طالقانی معتقد است که نظام بردگی و حکومت طبقاتی با صدور اعلامیه و بیانیه و تصویبنامههایی نظیر «اعلامیه حقوق بشر» از بین نمیرود بلکه منشأ آن را باید شناخت، با آنها مبارزه کرد و ریشهی آن را خشکاند، همانگونه که اسلام، ریسه بردگی را خشکاند. طالقانی مهمترین راهبرد را تربیت نیروهای مبارز و تغییرات گسترده سیاسی و اجتماعی معرفی میکند.
🔹 توجهات مرحوم طالقانی به عدالت و طبقات ضعیف و تفسیر اسلام به نحوی که به دفاع از قشر کارگر و محروم ختم شود از ایشان چهرهای محبوب و انقلابی نزد مردم ساخته بود و مسجد هدایت که او در آن نماز میخواند مملو از جمعیت مردم بود و پاس سخنان و درس قرآن و نهج البلاغه او مینشستند و از دردهای جامعه و راه مبارزه با آن مطلع میشدند.
مسجد هدایت به تدریج به اپوزیسیون سیاسی رژیم تبدیل شد و افراد از اقشار مختلف در آن حضور مییافتند و به پایگاه نوگرایی دینی شناخته میشد.(زندگی نامه سیاسی طالقانی، علیرضا ملائی تونی، ص۲۳۴) و راه را برای فعالیت سیاسی و حتی مبارزات اجتماعی فراهم میساخت. از این رو بسیاری معتقدند نقش طالقانی در شعله ور ساختن حرکت مبارزه مسلحانه بر بنیاد آموزهعای اسلامی نقش انکارناپذیر است.(ملائی توتی، ص۲۴۹)
🔸همکار مهم مرحوم طالقانی، مهندس مهدی بازرگان بود و با یکدیگر بسیار مأنوس و همفکر بودند و کارهای سیاسی و اجتماعی مشترکی انجام میدادند.
مهندس بازرگان نیز در عرصه آموزش قرآن و بیان معارف قرآنی به زبان روز بسیار فعال بود و درصدد جذب جوانان تحصیل کرده بود و آثار علمی و اجتماعی فراوانی را به جامعه عرضه میکرد.
🔹از میان همهی آثار او کتاب #مطهرات_در_اسلام، #راه_طی_شده ، #عشق_و_پرستش یا ترمودینامیک انسان و #ذره_بی_انتها نقش بیبدیل و ویژهای در مجموعه آثار مهندس مهدی بازرگان دارد و مورد مطالعه و مباحثهای نسل جوان بود. این کتابها از جمله آثار سازنده فکری نسل جوان و راهنمای کنشگری اجتماعی و سیاسی آنها بود.
🔸 نکته مهم در این آثار، تطبیق آموزههای اسلامی با علوم جدید بود. مانند کتاب مطهرات در اسلام (۱۳۲۳) توضیح احکام طهارت و نظافت اسلام از دریچه تصفیه بیوشیمی با کمک از علوم شیمی و فیزیک و ریاضی است که درصدد اثبات درستی و متجدد بودن احکام اسلام است.
🔹منطق این نگرش را هم در کتاب #راه_طی_شده بیان کرده است. این کتاب حاصل ۴ جلسه سخنرانی در جمع انجمن اسلامی دانشجویان در سال ۱۳۲۶ است که در سال ۱۳۲۷ منتشر شد و چاپ دوم آن با اضافات در ۲۴۰ صفحه و در سال ۱۳۳۴ منتشر شد. این کتاب جزء مهمترین کتابهای تاریخ معاصر ایران است که در زمینه اسلام شناسی مورد اقبال بسیاری از جوانان و دانشجویان تحصیل کرده واقع شد و در انجمنها و گروههای انقلابی همچون موسسان مجاهدین خلق مباحثه میشد.
🛑 ادامه دارد ...
#تغییر_و_تغایر
#ساختارگرایی
#نقد
#چپ_اسلامی
#طالقانی
#بازرگان
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1909