eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
560 عکس
153 ویدیو
27 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 انقلاب، حکمت، امام خمینی ۱.انقلاب محصول مردم است که نوع نگاه و اراده انسان را به هستی، انسان، جامعه و آینده تعین می‌بخشد. ۲. تحول باطنی یک مقوله چند ضلعی و چند وجهی است هم عنصر معرفتی در آن دخیل است و هم عنصر گرایشی. از حیث معرفتی هم مبانی و لایه های بنیادین (فلسفه، کلام و عرفان) در آن دخالت دارد هم لایه‌های هنجاری و دستوری (اخلاق و فقه) و هم سطوح فرهنگی و اجتماعی(مناسک دینی و آداب و رسوم ملی). ۳. تاثیر دانش‌ها در کنش انقلابی جامعه، تأثیر مستقل و جزیره‌ای نیست، بلکه به صورت شبکه ای و مجموعی است که برآیند بحث و گفتگو، رفت و آمد علمی و عملی عالمان و کنشگران "خلق جهان معنایی" متمایز است که نتایج اجتماعی متناسبی را برای ساخت آن جهان معنایی و آینده مطلوب به همراه دارد. یکی از آن نتایج چگونگی حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب است‌(انقلاب یا اصلاح) ۴. انقلاب اسلامی ایران محصول بیش از هزار سال فکر و اندیشه اسلامی در حوزه های مختلف معرفتی و کنش اجتماعی ملت ایران است که از مشروطه به بعد سرعت بیشتری گرفته است. حکیمان و متکلمان، عارفان و فقیهان، روشنفکران و مصلحان اجتماعی هر کدام به نوعی در این بستر سازی و خلق جهان معنایی نقش آفرین بودند. ۵. امام خمینی(ره) محصول این تاریخ علمی و عملی است که توانست این سرمایه عظیم را به در خود نهادینه کند و براساس این جامعیت علمی و عملی ، همه سرمایه ها و نیروهای انسانی را در جهت تحول اجتماعی هدایت و بسیج کند. ۶. بدون تردید مبانی حکمی و معرفتی امام خمینی(ره) و برخی از شاگردان ایشان در ساخت این نگرش جمعی و تکاملی به نیروها و سرمایه ها مؤثر بوده است و همین بنیان های معرفتی و نظری عمیق موجب اقبال نخبگان فکری و مصلحان اجتماعی شد و سایر مکاتب فکری رقیب همچون لیبرال سرمایه داری و سوسیالیسم و کمونیسم را در راهبری فکری و عملی کنشگران انقلابی به عقب راند. به همین جهت امام خمینی در نامه به گورباچف (رئیس شوروی) آنها راه خروج از فروبست های تمدن غرب را بازگشت به بنیان‌های معرفتی شناسی، هستی شناسی و انسان شناسی حکیمان و عارفان مسلمان معرفی می کند‌. ۷. حکمت، عرفان، کلام، اخلاق و فقه به عنوان پنج دانش محوری در تمدن اسلامی هر کدام نقش بی بدیلی را ساخت واقعیت اجتماعی اسلامی داشته اند، این دانش ها علی رغم برخی از اختلافات و انتقادهای درون پارادایمی، از یک روح واحد توحیدی برخوردارند و پس از سیر چند مرحله ای به یکدیگر نزدیکتر شده اند. اوج این هم آوایی، هماهنگی و هم افزایی در طرح مکتب حکمت متعالیه قابل مشاهده است و هیچ طرح دیگری تاکنون نتوانسته است چنین هماهنگی و هم افزایی علم و عمل را صورتبندی فلسفی و اجتهادی کند. در واقع ویژگی مهم حکمت متعالیه و تأثیرگذاری آن بر انقلاب اسلامی را باید در همین خصیصه حکمت متعالیه می بایست جستجو کرد که توانست طرحی نو از هم آوایی، هماهنگی و هم افزایی علوم ارائه دهد که لاجرم به همنوایی، هم راهی و همگامی کنشگران اجتماعی انجامید. https://eitaa.com/hekmat121
📌پیش نیازهای حکمرانی مردمی 🔹 هیچ پدیده اجتماعی در خلأ و دفعی ایجاد نمی‌شود بلکه هر پدیده اجتماعی نیازمند یک سلسله پیش‌نیازها و اقداماتی است که زمینه‌ی تحقق آن پدیده را فراهم می‌کنند. 🔸 حکمرانی مردمی از جمله ضرورت‌های جامعه ایرانی و از آرمان‌ها و اهداف انقلاب اسلامی بوده و هست. حقیقتا شرط اصلی و پیشران اعتلا و پیشرفت جامعه مشارکت فعال و پویای مردمی در همه کارها و فعالیت‌های اجتماعی(سیاسی، فرهنگی و اقتصادی) است. بدون تردید مشارکت مردم در حکمرانی جامعه، نیازمند زمینه‌سازی و فراهم کردن شرایط تحقق در جامعه است تا به اعتماد و همبستگی اجتماعی و تعاون و همگرایی و مشارکت و مسئوليت مدنی بیانجامد. 🔹 نکته مهم این است که حکمرانی مردمی متوقف بر آماده شدن بینشی و گرایشی مردم برای پذیرش مسؤلیت حکمرانی و مدیریت اجتماعی است. هر ملت و هر فردی به طور طبیعی توان پذیرش مسئولیت حکمرانی را ندارد بلکه این ویژگی یک امر اکتسابی و نیازمند دانشها، خلقیات و مهارت‌های متنوعی است که در اسلام از آن با مفهوم یاد می‌شود. 🔸در واقع می‌تواند مسؤلیت تدبیر امور خود را بر عهده بگیرد چون قدر سرمایه‌های خود را می داند و قدرت حفاظت و بهره‌برداری از آنها را دارد. بر این اساس، ، برآيند حضور فعال و بانشاط انسان‌های رشید است. افراد رشد یافته در جامعه رشد یافته می‌تواند در سرنوشت خود دخیل باشند و به ساخت، نظام و تغییر جامعه‌ی خود براساس مصالح و منافع عمومی و سعادت حقیقی اقدام کنند. 🔹 میزان و کیفیت رشد یک جامعه بر نوع مستقر در فرهنگ عمومی آن جامعه استوار است. چرا که هر عقلانیتی نوع خاصی از رشد را به همراه دارد، به طور مثال، عقلانیت ابزاری، رشد اقتصادی را نتیجه می‌دهد، عقلانیت عرفانی، رشد معنوی را اقتضا دارد. 🔸 بنابراین حکمرانی مردمی بر رشد همه جانبه‌ی اجتماعی متوقف است و متناسب با حکمرانی، عقلانیت متناسب و گسترش آن در لایه های عمیق فرهنگ عمومی از طریق نظام تربیتی و رسانه‌ای هماهنگ را می‌طلبد، بدون داشتن عقلانیت متناسب با حکمرانی و بدون ایجاد نظام تربیتی کارآمد و همچنین بدون ترویج و گفتمان‌سازی آن در فرهنگ عمومی امکان رشد همه جانبه‌ی اجتماعی و به تبع آن، حکمرانی مردمی صحیح در جهت اعتلا و پیشرفت جامعه وجود ندارد. 🔹 اصرار بر مشارکت مردم و واگذاری امور اجتماعی و سیاسی به افراد جامعه ۱. بدون تبیین عقلانیت اجتماعی متناسب و ۲. بدون ساخت نظام تربیتی و ۳. بدون فعالیت هوشمندانه و هنرمندانه رسانه‌ای زمینه‌ساز بیشتر برای جنجال سیاسی و دعوت جامعه به هرج و مرج و گسترش تضادهای اجتماعی است. 🔸 پیروزی انقلاب اسلامی محصول وجود این سه عنصر مهم در حکمرانی بود که به مردم و و ملت ایران انجامید. حضرت امام خمینی (ره) و سایر حکیمان و متفکران انقلاب اسلامی همچون آیت‌الله شهید مطهری، آیت‌الله شهید بهشتی، آيت‌الله شهید مفتح، آیت‌الله خامنه‌ای و سایرین: ✔️ اولا به تولید عقلانیت اجتماعی انقلاب اسلامی پرداختند، عقلانیتی که مبانی، آرمان‌ها و اهداف انقلاب را تعیّن بخشید و یک نظم معنایی توحیدی را به جامعه پیشنهاد دادند ‌و در کارزار نظریه‌پردازی‌های اجتماعی مکاتب مختلف(لیبرالیسم، سوسیالیسم، اگزیستانسیالیسم، ناسيوناليسم، سنت‌گرایی) نظریه‌ی انقلاب را بر محور توحید به گونه ای صورتبندی کردند که اراده_ی انسان و مشارکت مردم به عنوان پیشران تحولات اجتماعی تبیین فلسفی و الهیاتی شد. ✔️ ثانیا تلاش شد که نظام تربیتی اسلام از منابع حجیت آور(کتاب، سنت‌ و عقل) به شیوه اجتهادی استخراج شود و جایگاه هرکدام از قوا، عناصر حیاتی و ویژگی‌های انسان در این نظام تربیتی روشن شود به نحوی که به رشد جامع انسان و وصول به کمالات مادی و معنوی ختم شود، در این نظام تربیتی، مبانی، الگوها و سازوکارهای بیدارسازی عقل مردم و فعال سازی اراده‌ی جمعی تبیین و به کار گرفته شد. ✔️ثالثا با استفاده از امکانات و ابزارهای لازم و بهره‌گیری از تکنیک‌های تبلیغی و رسانه‌ای متناسب به اگاهی‌بخشی و بیدارسازی ملت ایران پرداختند و با اقناع افراد جامعه (بخصوص نسل جوان و قشر تحصیل کرده) نسبت به کارآمدی اسلام در مدیریت تحولات اجتماعی به رقابت فکری ورسانه‌ای باسایر مکاتب فکری وجریانهای فعال فرهنگی، سیاسی وهنری روی آوردند وتوانستند درمیدان رقابت جدی و سنگین مکاتب و جریانها و در کشاکش جذب نیروها وسرمایه‌ها، ذهن ودل انسان ایرانی را ازهرقشر وگروه راجذب کنند و حتی غیر مذهبیها را در معادلات انقلاب مشارکت دهند. 🔹 امروز هم ما نیازمند همان الگوی از عقلانیت و مدیریت هستیم که زمینه‌ی مشارکت و حکمرانی مردمی را فراهم سازد. ✍ سید مهدی موسوی https://eitaa.com/hekmat121
📌ما و آینده 🔹براساس سنت الهی، اصول قطعی در معارف اسلامی و حکمت متعالیه (همچون اصل واقعیت، اصل حکمت، اصل علیت و اصل حرکت جوهری)، انسان در مسیر آینده است‌ و در بستر زمان و مکان و در امتداد تاریخ، آینده را می‌سازد. از این رو، آینده تصادفی نیست و در خلأ به وجود نمی آید. بلکه آینده ظهور ظرفیت‌ها و قوه‌های نهفته در اکنون ماست که امکان بالفعل شدن را می‌یابند. 🔸بر این اساس، امروز ما آينده‌ی ما را رقم می‌زند. هر میزان که زمینه‌ی تحقق و فعلیت ظرفیت‌ها و امکان‌های امروز فراهم شود بدون تردید آینده نیز براساس آن فعلیت‌ها تعیّن و تکوّن می‌یابد. 🔹 خلاصه اکنون ما سازنده‌ی آینده ماست. هر اکنونی یک سلسله ظرفیت‌ها و استعدادهایی دارد که دلالت‌هایی برای صورتبندی آینده دارد که با فعلیت ظرفیت‌ها و استعدادهای مختلف امروز به صورت تدریجی، شبکه‌ای و انباشتی، آينده‌ی ممکن ساخته می‌شود. 🔸براین اساس نمی‌توان آینده را به تصادفات و اتفاقات گره زد و نسبت به آن بی‌تفاوت بود؛ بلکه همین بی‌تفاوتی‌ها موجب ندیدن تکوّن ارادی آینده و غفلت از جریان‌های فعال در عرصه‌ی مدیریت تحوّلات پیش‌رو است. 🔹 اگر ما شرایط را در مسیر آینده‌ی ممکن و مطلوب مدیریت و هدایت نکنیم و آن را نسازیم شرایط را بگونه دیگری کنترل و راهبری می‌کند و ما را هم با همه‌ی ظرفیت‌ها و امکانها، تحت برنامه‌ی خود به کار می‌گیرد و آینده را فتح می‌کند. بنابراین آینده در عقلانیت‌ها، اراده‌ها، طرح‌ها و برنامه‌های امروز است.(جنگ اراده‌ها و برنامه‌ها) 🔸 هر ملتی با 1.عقل و آگاهی 2. عزم و اراده و 3. طرح و برنامه‌ی راهبردی ناظر به آینده می‌تواند ظرفیت‌های خود را فعال، وضع پیرامون خود را تغییر، تحولات پیش‌رو را مدیریت و در مسیر آینده‌ی مطلوب حرکت کند و در انتظار رسیدن الطاف الهی و تحقق وعده الهی باشد. 🔹البته شرط این فعلیت و حرکت، و انقلاب درونی متناسب با آینده‌ی مطلوب در سطوح مختلف زندگی فردی و اجتماعی است. پیش شرط این تحول نوع خاصی از شناخت عمیق است. 🔸بنابراین شناخت امروز، ظرفیت‌ها و استعدادها و همچنین عقب ماندگی‌ها و تهدیدها از لوازم آینده پژوهی راهبردی و آینده سازی است. اما هر شناختی از امروز به آینده پژوهی نمی‌انجامد بلکه بسیاری از این شناخت سدّ راه آینده پژوهی و اینده سازی است. شناخت‌های سطحی، ظاهری، جزیره‌ای، تک بعدی، تقلیل‌گرایانه و مقطعی از جمله شناخت‌های ناکارامد در آینده پژوهی و مطالعات راهبردی است. بلکه شناختی عمقی، اجتهادی، شبکه‌ای، چند وجهی، تکثرگرایانه و جریان شناسانه لازم است تا روح تغییرات اجتماعی را کشف کرد و منطق و برنامه ی مدیریت تحولات آینده را طراحی نمود و عرصه‌ی عینیت (مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی) را در مقیاس کلان و بلندمدت تنظیم‌گری کرد. 🔹 چنین شناختی مبتنی بر یک پایگاه فکری - معرفتی مستدل، منسجم، موجز و نظام بخش به همه مفاهیم و گزارههای دانشی و رفتارهای انسانی است. این پایگاه فکری در واقع معنابخش، جهت دهنده، نظم بخش و هماهنگ کننده‌ی همه اجزا و عناصر بینشی، گرایشی و کنشی در یک مسیر واحد و روشن از آینده است که از آن به یاد می‌شود. 🔸 بنابراین شرط تحقق آینده داشتن نظام فکری است تا بتوان بواسطه آن طرح ممکن و را مشخص کرد و براساس آن جبهه فکری خودي را صورتبندی و جایگاه افراد و جریانهای فعال فکری، فرهنگی و اجتماعی را مشخص کرد و بر این اساس روابط انسانی و نسبت‌های اجتماعی را سامان داد. https://eitaa.com/hekmat121/836
📌رسالت تفکر در انقلاب اسلامی ♦️بخش اول 🔸 وقوع هر انقلابی معلول یک سلسله تحولات در تقاضاها و مطالباتی مردم و همچنین تغییرات اجتماعی است که وضع موجود را ناکارآمد و غیر قابل تحمل احساس می‌کند و تمنای وضع جدیدی می‌یابد. 🔹اما نکته مهم در همه‌ی انقلاب‌ها، نقش محوری تفکر و اندیشه‌ورزی در بنیان‌های وضع موجود و ترسیم طرح مطلوب است. به تعبیر دیگر، اگر بخشی از مردمان جامعه اهل فکر و اندیشه نباشند و طرحی نو برای زندگی متفاوت در نیندازند هیچ‌گاه مسیولیتی احساس نمی‌شو تا انقلابی و تغییری صورت پذیرد، انقلاب‌ها محصول تفکرات پویا و اندیشه‌ورزی‌های بدیع و درانداختن طرح‌های نوین و ایجاد تعهد انقلابی و مسئولیت اجتماعی است. لذا در هر انقلابی نقش متفکران و اندیشه‌ورزان در افق‌گشایی و خودسازی انقلابی جامعه بسیار پررنگ و جدی است هرچند ممکن است متفکری عمرش کفاف ندهد و پیروزی انقلاب را نبیند اما همواره تفکر و اندیشه او زنده است و درس آموز آیندگان می‌تواند باشد. 🔸 برخی از انقلاب‌ها ریشه سیاسی دارد و مردمان آن جامعه دغدغه آزادی و نحوه حکمرانی دارند و با همین شاخصه به سنجش وضع موجود و ترسیم وضع مطلوب می‌پردازند. برخی از جوامع مشکلات اقتصادی دارند و از این منظر در پی تغییر معادلات حاکم و درانداختن طرحی نو برای زندگی بهتر هستند. اما برخی از جوامع دغدغه فرهنگ و ارزش‌های اخلاقی و هویتی دارند و مشکلات سیاسی و اقتصادی موجود را نیز در دوری از فرهنگ و هویت اصیل می‌دانند. این مردمان در جستجوی فرهنگ و هویت اصیل و رهایی از هویت‌های بیگانه هستند و بدین منظور به تغییر مناسبات اجتماعی روی می‌آورند تا در پرتو احیای هویت اصیل خود، مسیر جدید زندگی را بپیمایند. 🔹 انقلاب اسلامی از جمله انقلابهایی است که در درجه اول معلول تحولات فرهنگی و تغییرات هویتی پس از مشروطه و دوران پهلوی است. تغییراتی که با عنوان ترقی و مدرنیته بر جامعه‌ی ایرانی تحمیل شد و موجب شکل‌گیری تضادهای فرهنگی میان خواص و عوام شد. منورالفکران با تقلید از روند توسعه‌ در جهان غرب، تنها مسیر ترقی ایران را غربی شدن پنداشتند و به حذف فرهنگ و ارزش‌های اخلاقی و مذهبی و یا بازسازی آنها به مثابه جاده صاف کن تجدد روی آوردند و با زور و دستور جامعه را بدان سمت کشاندند. نتیجه این مدرنیزاسیون دستوری ایجاد شکاف‌های عمیق هویتی در جامعه ایرانی شد. جامعه‌ای که بسیار به فرهنگ و مذهب خود تعلق خاطر داشت و تمام "بود" خود را در فرهنگ خود و متمایز بودن از ساير فرهنگها تعریف می‌کرد. 🔸 گسست هویتی بزرگترین معضله جامعه‌ی ایرانی شد: گسست نسلی میان نسل جوان با نسل سنتی، گسست علمی میان حوزه و دانشگاه، گسست سیاسی میان دولت و ملت، گسست فرهنگی میان طبقه روشنفکر و طبقه‌ی مذهبی. 🔹در دوره رضا خان پهلوی بر دامنه و عمق این گسست ها و تعارض‌ها افزوده می‌شد و پس از وی نیز محمدرضا و دولتمردان و روشنفکران وابسته همان مسیر را با قدرت ادامه دادند. در این دوران، بسیاری از تحصیل‌کردگان جدید به سمت مدرنیزاسیون میل داشتند و با تغییر در معانی مستقر در فرهنگ، افراد جامعه را بدان سو دعوت می‌کردند و برخی از جریانات سنتی به تقابل با مدرنیته روی آوردند و مردم را به نفی آن و بازگشت به سنت‌های گذشته می‌خواندند، اما بخشی از دغدغه‌مندان و دلسوزان در پی جمع سالم میان دو طرف دعوا بودند. بدین جهت از دهه ۲۰ به بعد جمعی از دغدغه‌مندان و متفکران جامعه برای خروج از این وضعیت دست به کار شدند و به تفکر و اندیشه‌ورزی روی آوردند تا بتوانند این گسست‌ها و تضادها را درمان کنند. 🔸 این متفکران به تدریج با معانی متکثر حاکم بر روابط انسانی و پیچیدگی‌های معادلات اجتماعی عصر جدید و تنوع طرح‌واره‌های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و رقابت‌های جنگ افروزانه‌ی ابرقدرت‌ها آشنا شدند و دانستند که به راحتی نمی‌توان از طرد و یا جمع سخن گفت، بلکه به تفکر عمیق افق‌گشا و اندیشه‌ی دقیق را‌ه‌نما نیاز است و ضرورت دارد که دوباره خود و متعلقات فرهنگی و هویتی خود را بازخوانی کرد و از موقعیت خود در جهان معاصر و آینده‌‌ی این جهان پرسش کرد. پرسش‌هایی که افق زندگی، عناصر سازنده‌ی هویت و مسیر حرکت را در این جهان پیچیده و متفاوت نشان می‌دهد. 🔹 انقلاب اسلامی محصول تفکر و اندیشه‌ورزی متفکران مسلمان در سه دهه قبل پیروزی است که در قالب کتاب، مقاله، اعلامیه، سخنرانی و خطابه به سمع و نظر مردم می‌رسید و آرام آرام به خلق یک جهان معنایی جدید تبدیل شد و موجب تحول باطنی مردم و انقلاب درونی آنها شد. در حقیقت این انقلاب قبل از آنکه یک کنش سیاسی و یا مطالبه اقتصادی و اجتماعی باشد یک انقلاب درونی در فکرها و ذهن‌ها بود. 🔴 ادامه دارد ... https://eitaa.com/hekmat121
📌 رسالت تفکر در انقلاب اسلامی ♦️بخش دوم 🔹 در فرایند انقلاب اسلامی، متفکران و اندیشه‌ورزان انقلاب، به این نکته پی بردند که جامعه‌ی ایرانی بیش از هر چیزی به ارتقای سطح تفکر و اندیشه نیاز دارند تا بتوانند از سطح احساسات بالاتر روند و از منظری عمیق‌تر و دقیق‌تر به پدیده‌ها بنگرند، لذا مخاطب خود را ذهن و عقل مردم قرار دادند و سعی کردند با رشد عقلي و خردورزی مخاطبان، آنها را به تفکر و اندیشه‌ورزی وا دارند تا بهتر و عمیق‌تر به هویت خود و متعلقات فرهنگی خود بنگرند و از این افق به زمانه‌ای که در آن زندگی می‌کنند و وقایع و حوادث درون نظر کنند و از میان طرح‌واره‌های متکثر، متنوع و گاه متعارض بهترین را انتخاب و عملياتي کنند. این متفکران با تلاش معرفتی و نظری خود، صورتی از تعهد و مسئولیت اجتماعی را تعریف و ترسیم کردند که به خودسازی و جنبش انقلابی ‌بیانجامد. 🔸 به اعتقاد ایشان رشد فکری افراد و قوت پرسش‌گری در جامعه و ایجاد احساس نو و ادراک نو، نشانه‌ی رشد جامعه است. جامعه اگر رشد فکری داشته باشد آماده شنیدن حرف حساب و معارف متعالی می‌شود. 🔹 در این نگرش، اگر جامعه بخواهد رشد فکری پیدا کند نوعی اصلاح عمیق در منطق و زبان و محتوا لازم است؛ به تعبیر دیگر باید با منطق و زبان روز و همچنین مکاتب و افکار روز آشنا شد و از همان افق با افراد جامعه و بخصوص نسل جوان و تحصیل کرده سخن گفت. 🔸در فرهنگ سیاسی انقلاب اسلامی، مفهوم پرسش و کنش پرسش‌گرانه به یک ارزش عمومی تبدیل شد. شک و پرسش نمونه‌ی رشد و اعتلای دستگاه فکر و اندیشه است که اولین گام خروج از جهل و حماقت است.《سؤال و پرسش در عين اينکه خوب است و مظهر رشد و کمال انسان است، مقدمه چيز ديگر است: يا مقدمه تحقيق است يا مقدمه عمل.》(مطهری بیست گفتار ص۱۸۹) بر همین مبنا، متفکران انقلاب از پرسش‌گری نسل جوان و بیان شبهات آنها استقبال می‌کردند و آن را محملی برای گفتگو و مباحثات جدی قرار دادند. این گفتگوها گاه به صورت شفاهی و در جلسات دانشجویی و میان استادان و تشکل‌های اجتماعی بود و گاه صورت مکتوب به خود می‌گرفت و در مطبوعات و کتاب‌ها پیگیری می‌شد؛ بدین نحو که دانشجو و یا استادی شبهه و یا پرسش خود را قالب يادداشت و یا کتاب و جزوه منتشر می‌کرد و متفکران و اندیشه‌ورزان جامعه هم سعی می‌کردند در همان قالب و در برخی موارد در همان مجله و روزنامه، پاسخ مناسب را برای اقناع مخاطب عرضه کنند. 🔹 در اندیشه متفکران اصیل انقلاب، زمان و مکان نقش مهمی در شناخت متون و احکام شرعی دارد و هر بیشتر در زمان و‌مکان و موقعیت‌هایی که در آن قرار داریم تفکر و اندیشه شود باب های جدید فهم و علم برای انسان گشوده می‌شود و حقایق جدیدتری آشکار می‌شود. اما اگر تفکر و اندیشه‌ورزی نباشد، انسان به فهم پیشینیان اکتفا می‌کند و امکان دست یابی به حقایق بیشتر را منکر می‌شود. 🔸از آنجا که یکی از کارویژه‌های تفکر و خردورزی، بازشناسی متعلقات فرهنگی خود و نگاه انتقادی به روند تکون و بسط آنها در تاریخ و فرهنگ است یکی از مهمترین اقدامات اندیشه‌ورزی در جریان تفکر انقلاب اسلامی، بازخوانی دوباره اسلام و آسیب‌شناسی جامعه اسلامی و مناسک و نهادهای دینی و‌همچنین پاسخ به شبهاتی بود که عموم آن‌ها ناشی از عدم درک تاریخی از دین است. متفکران انقلاب به مردم کمک کردند تا به طور دقیق به جوهره و حقیقت دین راه یابند و از خصوصیات تاریخی و فرهنگی عارض شده بر دین و مناسک دینی مطلع شوند و بتوانند میان این دو وجه تمایز قائل شوند و ازاین طریق به اسلام حقیقی راه یابند و هویت خو را در ارتباط و نسبت با آن، باز تعریف کنند. تعریفی که به بازسازی مفاهیم مهم مسئولیت‌آور، جنبش‌زا وحرکت‌خیز ازمتن دین، جامعه وتاریخ منتهی شد. 🔹 اگراین نکته به درستی فهم شود روشن می‌شود که انقلاب اسلامی ایران محصول تفکر واندیشه‌ورزی وخروج از سطح احساسی‌نگری و سطحی‌شدگی و پراکندگی است. این مهم توسط متفکران واندیشمندان انقلاب اسلامی درجامعه ترویج شد وبدین جهت بخشی از مردم رشد عقلانی پیدا کرده وخودسازی انقلابی روی آوردند وانقلاب پیروز شد، حال اگربه دنبال ادامه انقلاب وپویایی و پایایی آن هستیم تا به اهداف متعالی خود نائل شود می‌بایست در رشد عقلانی وتعمیق تفکر وگسترش اندیشه‌ورزی درسطح جامعه ونسل‌های جدید تلاش زیادی صورت گیرد و مانع بازگشت و غلبه‌ی احساسات وسطحی‌نگری وپراکنده‌گویی شد بخصوص در سطح خواص جامعه همچون مسئولان، مربیان، خطیبان و هنرمندان که ازطریق آنها سایر افراد جامعه متأثر می‌شوند وکنش‌های خود راهماهنگ می‌سازند. 🔸 اگر جامعه‌ی رشد یافته انقلابی که اهل تفکر واندیشه‌ورزی بود ازاین خصیصه‌ی مهم تهی شود وبه سطح احساسات فرو غلطد آغاز عقبگرد است. 🔴 پایان https://eitaa.com/hekmat121
📌 نهضت فکری و فلسفی انقلاب اسلامی (فیلسوفان و متفکران سه نسل انقلاب اسلامی) ✍ سید مهدی موسوی 🔹انقلاب اسلامی محصول و انقلاب درونی ملت ایران بود که ریشه در ارتقای فکر و تعالی اگاهی ملت نسبت به اسلام، جهان، انسان بر محوریت داشت. این ارتقا و تعالی بسبب تلاش گسترده‌ی فکری _ فلسفی و اجتماعی_اجتهادی متفکران انقلاب اسلامی بود. 🔸از ابتدای قرن ۱۴ هجری شمسی با تاسیس حوزه علمیه قم، با همت حاج شیخ عبدالکریم حائری علاوه بر نهضت فقهی و اصولی، یک نهضت فکری و فلسفی قدرتمندی با دعوت از فلاسفه تهران همچون حکیم متاله میرزا علی اکبر یزدی، آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و آیت الله العظمی شاه‌آبادی آغاز شد که بزرگترین دانش‌آموخته این مدرسه بود که به سرعت ریاست فلسفه و عرفان حوزه علمیه را عهده‌دار شد. 🔹یکی از بزرگترین اقدامات امام خمینی (ره) در رهبری و مدیریت نهضت اسلامی و انقلاب بزرگ ملت ایران، تربیت و بسیج حکیمان و فقیهان متفکری بود که راهبری جریان فکری و فلسفی انقلاب اسلامی را در مقابل جریانهای چپ و راست برعهده گرفتند تا جامعه را از انحراف و التقاط به مکاتب لیبرالیستی و سوسیالیستی حفاظت کنند و را در جامعه بگسترانند. عقلانیت توحیدی، صورتی از آگاهی و معرفت اجتماعی را به جامعه عرضه کرد که بواسطه‌ی آن عموم جامعه به ابعاد زندگی‌ساز دین و رستاخیزبخشی توحید ونظام آفرینی شریعت اسلامی پی بردند. بنابراین و فلسفی امام خمینی مقدم بر نهضت اجتماعی و سیاسی ایشان بود. 🔹 البته نقش علامه‌ی طباطبایی هم در همراهی با نهضت فکری و فرهنگی امام خمینی در حوزه‌های علمیه بسیار موثر بود و توانست حرکت امام خمینی را تقویت و عموم شاگردان ایشان را به دارایی‌های بیشتر فلسفی و قرآنی مجهز کند و مکتب اجتماعی و سیاسی اسلام را صورتبندی معرفتی نماید و از آن در برابر نسخه های وارداتی دفاع کند. 🔸با راهبری کلان امام خمینی و تلاش‌های قرانی و فلسفی علامه طباطبایی، یک نهضت فکری و فلسفی بزرگ و با نشاط در جامعه اسلامی شکل گرفت. پیش‌قراول این نهضت فلسفی استاد شهید آیت‌الله مطهری (ره) بود که به تعبیر مقام معظم رهبری ایدئولوگ نظام اجتماعی و سیاسی اسلام در عصر ماست. 🔹 شخصیت‌های ارزشمند و فیلسوفان فقیه همچون حضرات آیات شهید بهشتی، شهید مفتح، شهید باهنر، علامه جعفری، علامه حسن زاده آملی، علامه جوادی‌آملی، علامه مصباح یزدی، آیت الله العظمی سبحانی و جمع دیگر از استادان حکمت و فقاهت نقش بسیار مهمی در نهضت فکری و فلسفی انقلاب اسلامی داشتند و علاوه بر تبیین بنیان‌های فلسفی و الهیاتی اسلام و جامعه اسلامی، در برابر تلقی‌های اراده‌گرا، دیالکتیکی و سوسیالیستی از اسلام و انقلاب اسلامی ایستادند. 🔸 پس از وفات رهبر حکیم و فقیه بی‌نظیر حضرت ایت‌الله العظمی امام خمینی، زعامت انقلاب اسلامی به حکیم و فقیه نظام‌پرداز حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای رسید که از شاگردان مبرز حضرت امام خمینی و علامه طباطبایی بودند و از همرزمان سایر حکیمان و متفکران در نهضت فکری و فلسفی انقلاب اسلامی بودند. آیت الله خامنه ای همچون امام خمینی این نهضت فکری و فلسفی را ارج نهاده و بر گسترش آن و امتداد حکمت متعالیه در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی تاکید داشتند و علی‌رغم دشمنی‌ها و مخالفت‌های چهره‌های معروف با فلسفه و عرفان اسلامی، به حمایت تمام قامت از آن پرداختند. از یک سو به تبیین ابعاد فکری و فلسفی مکتب امام خمینی و انقلاب اسلامی می‌پردازند و از عقلانیت توحیدی آن دفاع می‌کنند و برای آشنایی با مکتب فکری و فلسفی انقلاب اسلامی. همه ساله همه آحاد جامعه اسلامی و بخصوص نسل جوان را به مطالعه‌ی همه‌ی آثار فیلسوف انقلاب اسلامی استاد شهید آیت‌الله مطهری سفارش می‌کنند. 🔹 آیت الله العظمی خامنه‌ای با پیشنهاد و پیگیری تاسیس مجمع عالی حکمت در حوزه علمیه قم سنگ بنای بقا و پویایی فلسفه و حکمت را گذاشتند و با معرفی آیت الله جوادی آملی و آیت الله مصباح یزدی به عنوان استوانه‌های فلسفی انقلاب اسلامی در دوران جدید، ادامه مسیر نهضت فکری وفلسفی انقلاب اسلامی راتثبیت کردند. 🔸 به همت متفکران وفیلسوفان انقلاب اسلامی نسل جدیدی ازفلاسفه ومتفکران انقلابی تربیت شده‌اند که علاوه برتضلع در حکمت اسلامی درصدد گسترش فکر وفرهنگ انقلاب اسلامی هستند ودر خلأ فلاسفه‌ی نسل قبل، اماده‌ی راهبری نهضت فکری وفلسفی انقلاب اسلامی هستند. برخی از معروفترین متفکران وفیلسوفان والاهیدانان نسل جدیدانقلاب اسلامی عبارتنداز: حضرات آیات: استاد غلامرضا فیاضی استاد حمید پارسانیا استاد سید یدالله یزدانپناه استاد علی ربانی‌گلپایگانی استاد محمدرضا عابدینی استاد حسن رمضانی استاد علیرضا اعرافی استاد علی‌اکبر صادقی رشاد 🔹 ان شاءالله در سلسله یاداشت‌هایی معرفی خواهند شد. https://eitaa.com/hekmat121
📌 از فهم همدلانه تا شناخت تشکیکی چند لایه بخش سوم: چون ز حس بیرون نیامد آدمی باشد از تصویر غیبی اعجمی 🔹وحی و عقل و طبیعت سه منیع مهم برای تفکرند که با روش‌های مختلفی می‌توان به آنها مراجعه کرد و از آنها بهره گرفت. به طور مثال می‌توان به "وحی" با روش و منهج برهانی و رویکرد فلسفی و هستی‌شناسانه مواجه شد و می‌توان با روش باطنی و رویکرد عرفانی بدان مراجعه کرد و می‌توان از روش جدلی و رویکرد اشعری و یا معتزلی کمک گرفت و "وحی" را فهم کرد و به لایه‌های معنایی آن پی برد. البته رویکردهای تجربه‌گرایانه‌ی پوزیتیویستی و تضادگرایانه‌ی دیالکتیکی نیز از ظرفیت‌ها و محدودیت‌هایی برخوردارند. اما نکته مهم این است که هر کدام از این روشها و رویکردها با یک حقیقت واحد یعنی "وحی" و قرآن مواجه می‌شوند و هر کدام به سطح و لایه‌ای از معارف قرآن دست پیدا می‌کند که اگر درست تحلیل شود می‌توانند مکمل یکدیگر باشند. 🔸 متاسفانه برخی از افراد تک ساحتی که از ذهن تک‌لایه برخوردارند و نمی‌توانند فهم تشکیکی از واقعیت‌های حقیقی و اجتماعی داشته باشند همواره بر تقابل میان وحی و عقل، ایمان و علم، فلسفه و فقه، عرفان و عقلانیت اصرار می‌ورزند و چنین وانمود می‌کنند که مثلا اگر منابع وحیانی داریم از حکمت و عرفان بی‌نیاز هستیم. یا اینکه اگر از اهمیت و نقش فلسفه وعرفان در ساخت جامعه سخن گفته شد به معنای نفی فقه و قرآن وحدیث است. لذا همواره‌ با اثبات یکی به دنبال نفی ویا تضعیف طرف دیگری است. درحالی که اگرذهن چند ساحتی و فهم تشکیکی و همدلانه داشتند می‌فهمیدند که هیچ کدام از این منابع و دانش‌ها نافی یکدیگر نیستند واثبات نقش سازنده‌ی هر کدام مانع اثبات نقش‌آفرینی دیگری نیست. به طور نمونه در عین حال که یک انقلاب است ، ، ، و هم هست. اگریکی ازبنیان‌های اصلی آن و است قطعا یکی دیگر از بنیان‌های آن و هم هست.همچنان که تلاش مصلحان و روشنفکران و انقلابیون هم رکن دیگر این انقلاب است. هنر امام خمینی (رضوان‌الله تعالی علیه) میان همه‌ی این منابع، دانش‌ها وکنشگران است و توانست از همه این میراث و سرمایه‌ها به نحو صحیح وجامع بهره بگیرد و با ایجاد درانسان ایرانی به بسیج ملت برای خلق جهان معنایی توحیدی بپردازد. 🔹 همچنین بایددانست که بسیاری از این لایه‌های وجودی و معانی نهفته‌، در بستر زمان کشف و یا ساخته شده است. بدین جهت، مطالعه‌ی تاریخ وسیر تطور وجودی آنها درنسبت با انسان وهستی، لازمه‌ی شناخت تشکیکی و فهم همدلانه‌ی حقیقیت و اعتبار است. همچنان که امام خمینی، با فهم عمیق تاربخ انبیا الهی، فرهنگ شیعی و انسان ایرانی، بزرگترین شاهکار قرن ۲۰ را رقم زد. جان نباشد جز خبر در آزمون هر که را افزون خبر جانش فزون جان ما از جان حیوان بیشتر از چه زان رو که فزون دارد خبر پس فزون از جان ما جان ملک کو منزه شد ز حس مشترک وز ملک جان خداوندان دل باشد افزون تو تحیر را بهل زان سبب آدم بود مسجودشان جان او افزونترست از بودشان ورنه بهتر را سجود دون‌تری امر کردن هیچ نبود در خوری کی پسندد عدل و لطف کردگار که گلی سجده کند در پیش خار جان چو افزون شد گذشت از انتها شد مطیعش جان جمله چیزها مرغ و ماهی و پری و آدمی زانک او بیشست و ایشان در کمی ماهیان سوزن‌گر دلقش شوند سوزنان را رشته‌ها تابع بوند ✍ سیدمهدی موسوی ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 نهضت فکری و فلسفی انقلاب اسلامی (فیلسوفان و متفکران سه نسل انقلاب اسلامی) ✍ سید مهدی موسوی 🔹انقلاب اسلامی محصول و انقلاب درونی ملت ایران بود که ریشه در ارتقای فکر و تعالی اگاهی ملت نسبت به اسلام، جهان، انسان بر محوریت داشت. این ارتقا و تعالی بسبب تلاش گسترده‌ی فکری _ فلسفی و اجتماعی_اجتهادی متفکران انقلاب اسلامی بود. 🔸از ابتدای قرن ۱۴ هجری شمسی با تاسیس حوزه علمیه قم، با همت حاج شیخ عبدالکریم حائری علاوه بر نهضت فقهی و اصولی، یک نهضت فکری و فلسفی قدرتمندی با دعوت از فلاسفه تهران همچون حکیم متاله میرزا علی اکبر یزدی، آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و آیت الله العظمی شاه‌آبادی آغاز شد که بزرگترین دانش‌آموخته این مدرسه بود که به سرعت ریاست فلسفه و عرفان حوزه علمیه را عهده‌دار شد. 🔹یکی از بزرگترین اقدامات امام خمینی (ره) در رهبری و مدیریت نهضت اسلامی و انقلاب بزرگ ملت ایران، تربیت و بسیج حکیمان و فقیهان متفکری بود که راهبری جریان فکری و فلسفی انقلاب اسلامی را در مقابل جریانهای چپ و راست برعهده گرفتند تا جامعه را از انحراف و التقاط به مکاتب لیبرالیستی و سوسیالیستی حفاظت کنند و را در جامعه بگسترانند. عقلانیت توحیدی، صورتی از آگاهی و معرفت اجتماعی را به جامعه عرضه کرد که بواسطه‌ی آن عموم جامعه به ابعاد زندگی‌ساز دین و رستاخیزبخشی توحید ونظام آفرینی شریعت اسلامی پی بردند. بنابراین و فلسفی امام خمینی مقدم بر نهضت اجتماعی و سیاسی ایشان بود. 🔹 البته نقش علامه‌ی طباطبایی هم در همراهی با نهضت فکری و فرهنگی امام خمینی در حوزه‌های علمیه بسیار موثر بود و توانست حرکت امام خمینی را تقویت و عموم شاگردان ایشان را به دارایی‌های بیشتر فلسفی و قرآنی مجهز کند و مکتب اجتماعی و سیاسی اسلام را صورتبندی معرفتی نماید و از آن در برابر نسخه های وارداتی دفاع کند. 🔸با راهبری کلان امام خمینی و تلاش‌های قرانی و فلسفی علامه طباطبایی، یک نهضت فکری و فلسفی بزرگ و با نشاط در جامعه اسلامی شکل گرفت. پیش‌قراول این نهضت فلسفی استاد شهید آیت‌الله مطهری (ره) بود که به تعبیر مقام معظم رهبری ایدئولوگ نظام اجتماعی و سیاسی اسلام در عصر ماست. 🔹 شخصیت‌های ارزشمند و فیلسوفان فقیه همچون حضرات آیات شهید بهشتی، شهید مفتح، شهید باهنر، علامه جعفری، علامه حسن زاده آملی، علامه جوادی‌آملی، علامه مصباح یزدی، آیت الله العظمی سبحانی و جمع دیگر از استادان حکمت و فقاهت نقش بسیار مهمی در نهضت فکری و فلسفی انقلاب اسلامی داشتند و علاوه بر تبیین بنیان‌های فلسفی و الهیاتی اسلام و جامعه اسلامی، در برابر تلقی‌های اراده‌گرا، دیالکتیکی و سوسیالیستی از اسلام و انقلاب اسلامی ایستادند. 🔸 پس از وفات رهبر حکیم و فقیه بی‌نظیر حضرت ایت‌الله العظمی امام خمینی، زعامت انقلاب اسلامی به حکیم و فقیه نظام‌پرداز حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای رسید که از شاگردان مبرز حضرت امام خمینی و علامه طباطبایی بودند و از همرزمان سایر حکیمان و متفکران در نهضت فکری و فلسفی انقلاب اسلامی بودند. آیت الله خامنه ای همچون امام خمینی این نهضت فکری و فلسفی را ارج نهاده و بر گسترش آن و امتداد حکمت متعالیه در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی تاکید داشتند و علی‌رغم دشمنی‌ها و مخالفت‌های چهره‌های معروف با فلسفه و عرفان اسلامی، به حمایت تمام قامت از آن پرداختند. از یک سو به تبیین ابعاد فکری و فلسفی مکتب امام خمینی و انقلاب اسلامی می‌پردازند و از عقلانیت توحیدی آن دفاع می‌کنند و برای آشنایی با مکتب فکری و فلسفی انقلاب اسلامی. همه ساله همه آحاد جامعه اسلامی و بخصوص نسل جوان را به مطالعه‌ی همه‌ی آثار فیلسوف انقلاب اسلامی استاد شهید آیت‌الله مطهری سفارش می‌کنند. 🔹 آیت الله العظمی خامنه‌ای با پیشنهاد و پیگیری تاسیس مجمع عالی حکمت در حوزه علمیه قم سنگ بنای بقا و پویایی فلسفه و حکمت را گذاشتند و با معرفی آیت الله جوادی آملی و آیت الله مصباح یزدی به عنوان استوانه‌های فلسفی انقلاب اسلامی در دوران جدید، ادامه مسیر نهضت فکری وفلسفی انقلاب اسلامی راتثبیت کردند. 🔸 به همت متفکران وفیلسوفان انقلاب اسلامی نسل جدیدی ازفلاسفه ومتفکران انقلابی تربیت شده‌اند که علاوه برتضلع در حکمت اسلامی درصدد گسترش فکر وفرهنگ انقلاب اسلامی هستند ودر خلأ فلاسفه‌ی نسل قبل، اماده‌ی راهبری نهضت فکری وفلسفی انقلاب اسلامی هستند. برخی از معروفترین متفکران وفیلسوفان والاهیدانان نسل جدیدانقلاب اسلامی عبارتنداز: حضرات آیات: استاد غلامرضا فیاضی استاد حمید پارسانیا استاد سید یدالله یزدانپناه استاد علی ربانی‌گلپایگانی استاد محمدرضا عابدینی استاد حسن رمضانی استاد علیرضا اعرافی استاد علی‌اکبر صادقی رشاد 🔹 ان شاءالله در سلسله یاداشت‌هایی معرفی خواهند شد. https://eitaa.com/hekmat121
📌انسان ایرانی و دریافت متعالی از هستی 🔹همه‌ی انسان‌ها فطرتا حقیقت‌جو هستند و به دنبال کشف واقعیت و بخصوص واقعیت مطلق، و برقراری نسبتی با هستی‌اند تا به وجود خود تعیّن و تشخّص بدهند. بدین علت، سراسر زندگی انسانها مبتنی بر درکی از واقعیت مطلق و نسبتی با هستی معنا و صیرورت می‌یابد. هر درکی از هستی و نسبتی با واقع، نحوه‌ای از زندگی را رقم می‌زند. چرا که هستی بی‌نهایت است و واقعیت لایه‌مند. هر انسانی به قدر وجودی و اندازه‌ی ادراکی خود با ظهوری از ظهورات واقعیت و تجلیّات هستی ارتباط برقرار می‌کند و تشبّه به هستی می‌یابد. 🔸 علوم انسانی در هر مقطعی از تاریخ و حیات انسانی، ظهور این درک از هستی و نحوه‌ی زندگی در توصیف و تبیین پدیده‌های انسانی در جهت رسیدن به آن درک پیشنی از هستی و بر قراری نسبت وجودی با آن است. 🔹انسان ایرانی در عقیه‌ی تاریخی و فرهنگی خود، نسبت‌هایی را با واقعیت و هستی برقرار کرده است که به او تعیّن وجودی، هویت اجتماعی و اعتبار تاریخی بخشیده است که در سنت علمی و فرهنگی او تجلی یافته است. بدون شناخت عمیق این تعیّن وجودی و هویت اجتماعی و اعتبار تاریخی نمی‌توان درک درستی از ایران و انسان ایرانی داشت. 🔸 هستی در فرهنگ و تمدن ایرانی به وصف متّصف شده است و لحظه به لحظه در حال تجلی و ظهور است فلسفه و دانش در نسبت با واقعیت را و و خوانده‌اند که حقیقت هستی را جاری و ساری در همه‌ی لایه‌های واقعیت دانسته‌اند و جوهره‌ی علم را نیز به نور و انکشاف حقیقت تعریف کرده‌اند. در این تلقی، ظهور تام هستی مطلق بیش و پیش از آنکه طبیعت باشد انسان است. به تعبیر دیگر فقط است که می‌تواند تجّلی و ظهور تام نور هستی باشد و طبیعت را هم نورانی و معنادار کند. لذا در مرکزیت حکمت و معرفت انسان ایرانی، قرار دارد. انسانی که اتصال غیب و شهود و پیوند آسمان و زمین است. لذا بر خلاف فلسفه‌ی غربی که انسان‌مداری در گرو «طبیعی شدن انسان» است در حکمت الهی مشرقی، این طبیعت است که جوهره‌ی انسانی می‌یابد و بستر تعالی هستی انسان می‌شود. 🔹نسبت انسان ایرانی با هستی متعالی را می‌توان در میراث علمی و تمدنی ایران مطالعه و شهود کرد. حکمت و شعر، قانون و سیاست، آداب و رسوم هر کدام طریقی به شناخت هستی انسان ایرانی است چرا که هر کدام از این آثار ره‌آورد اتصال وجودی انسان با واقعیت و نسبت با هستی متعالی و نورانی است که از جهان نفس‌الامر ابتدا وارد جهان ذهنی متفکر ایرانی شده است و از طریق تعلیم و تربیت، تالیف و تدریس وارد جهان بیناذهنیت انسان ایرانی شده است و به علم و صنعت، فقه و سیاست، ادب و هنر، آداب و رسوم تبدیل شده است. اما در عین حال محدودیت‌های موجود در این ظهورات را هم باید توجه کرد. محدودیت‌های ناشی از موقف تاریخی و اجتماعی انسان که امکان ظهور برخی دیگر از لایه‌های واقعیت را فراهم نکرده است. 🔸خلاصه با هر اثری از آثار جاودانه‌ی فرهنگ و تمدن ایران اسلامی همچون شاهنامه و گلستان و مثنوی و دیوان حافظ و همچنین با آثار فقهی و اصولی و فلسفی می‌توان به پستوهای هستی انسان ایرانی و ظهوراتی از واقعیت تعین‌یافته راه یافت و لایه‌ای از لایه‌های وجودی انسان ایرانی و روح تاریخی ایران را کشف و مطالعه کرد تا چراغ راه آینده‌ی ما باشد. 🔹انقلاب اسلامی ایران نیز امتداد این هستی انسانی و ره‌آورد تحول در تعیّن وجودی انسان ایرانی و برقراری نسبتی جدید با هستی متعالی پس از گسستی است که در اثر ارتباط با عالم تجدد ایجاد شده بود. تحول و تجددی که نه در ستیز و گسست با گذشته‌ی هویتی و تمدنی خویش، بلکه در اتصال و امتداد آن، به همراه تلاشی برای آشکارسازی ظرفیت‌های نهفته‌ی ادراکی و گرایشی انسان ایرانی در مواجهه‌ی با واقعیت و هستی و درکی از نیازهای زمانه است. در این میان نقش محبّت به اهلبیت (علیهم السلام) برای ارتباط وجودی با هستی متعالی و جاری در فرهنگ و تاریخ ایران اسلامی بی‌بدیل است.در انقلاب اسلامی بیش از هر چیزی انسان ایرانی با تجربه‌ی وجودی حضرات معصومین ارتباط برقرار کرد و تلاش کرده زیست جهان خود را به آنها نزدیک کند و تا با اقتدا به آنها، زمانه‌ی خود را آنگونه که می‌طلبد بسازد. 🔸محور مهم این تشبّه و بازسازی هویت و تعیّن تاریخی خود، بود. مردم تحول‌خواسته و تشبه‌یافته، بیش از هر چیزی تلاش داشتند تا خود را تعریف کنند. 🔹 یکی از مهمترین ویژگی‌های مهم که در انسان ایرانی نیاز به تقویت دارد است. ارزشی که در سالهای آغازین انقلاب بسیار پر رنگ و اثر گذار بود اما به تدریج تضعیف شد و پنهان و روتوش‌دار جایگزین آن شد. ✍ سید مهدی موسوی https://eitaa.com/hekmat121
📌 تشکیک انقلابی‌گری (درآمدی بر منطق نقادی فکر و عملکرد کنشگران انقلابی) 🔹 یک واقعیت اجتماعی است که از سطوح مختلفی برخوردار است. همچنین نیز حقیقتی مشکک و ذومراتب است و افراد با توجه به نسبتی که با سطوح مختلفِ واقعیت انقلاب برقرار می‌کنند به این وصف متصف می‌شوند. از این‌رو، به راحتی نمی‌توان کسی را از جرگه‌ی انقلاب خارج دانست و به حذف آن پرداخت. اصلا متهم کردن ساده و سطحی افراد درون جامعه‌ی انقلابی به ضد انقلاب، معلول نشناختن حقیقت ساری و جاری انقلاب و منطق تحول اجتماعی است. 🔸براساس عقلانیت انقلاب اسلامی، انقلاب اسلامی یک حقیقت متعالی است که محصول و ملت ایران است و این تحول از سطوح مختلف معرفتی و عملی برخوردار است که مهمترین سطح آن، اعتقاد به حاکمیت اسلام و نفی سلطه‌ی استکبار جهانی است. هر کس که به این اصل مهم معتقد باشد بدون تردید از سطح متعالی برخوردار است. حتی اگر کسی این سطح از ادراک و بینش را هم نداشته باشد اما با حضور و مشارکت صادقانه‌ای خود در عرصه‌های اقتصادی، فکری و اجتماعی، موجبات اعتلا و پیشرفت جامعه را فراهم کند در جرگه‌ی انقلابیون قرار دارد. لذا به راحتی نمی‌توان عموم افراد ملت و مشارکت‌جویان اجتماعی را به غیرانقلابی و ضدانقلابی متهم نمود. بلکه اصل کلی این است: هرکسی که در جامعه‌ای اسلامی حضور و مشارکت دارد و مشغول به کاری و انجام خدمتی است و آگاهانه ضربه‌ی کاری به نظم اجتماعی نمی‌زند او در دایره‌ی حقیقت تشکیکی انقلاب قرار دارد و در درجاتی از انقلابی‌گری قرار می‌گیرد. امام خمینی: «‏‏هر مسلمانی که موازین و اصول اسلام را پذیرفته است و در اعمال و رفتار از انضباط دقیق‏‎ ‎‏شیعی برخوردار است یک عضو از اعضای حزب الله است؛ و تمامی دستورات این‏‎ ‎‏حزب و خط مشی آن را قرآن و اسلام بیان کرده است. این حزب غیر از حزبهای متداول‏‎ ‎‏امروز دنیاست. امروز تمام مردم ایران ـ در هر سِنی که هستند ـ از زن و مرد که با شعارهای‏‎ ‎‏اسلامی مبارزه می کنند جزء حزب الله هستند.» صحیفه امام ج۵ ص۴۰۸. 🔹 بر این اساس، آنان‌که به بسط عقلانیت و معنویت و عدالت در جامعه اسلامی مشغولند و مردم را به آینده‌ی کشور امیدوار و به اسلام و مکتب اهلبیت (علیهم‌السلام) مومن می‌کنند نقش مهمی در اعتلای انقلاب اسلامی و جامعه‌ای اسلامی دارند حتی اگر نقدی هم به روندهای سیاسی و یا اندیشه‌های مستقر در نظام سیاسی ایران داشته باشند. این افراد به میزان گسترش عقلانیت، معنویت و عدالت، در جرگه‌ی انقلابیون قرار دارند که لازم است جایگاه و نقش آنها مشخص شود. 🔸 به نظر می‌رسد که مهم این است، افراد در سطح و جایگاهی که هستند و با توجه به نقشی که بر عهده گرفته‌اند در چارچوب انقلاب و انقلابی‌گری فهم شوند و براساس همان جایگاه تأیید یا نقد شوند. توضیح اینکه، انقلابی بودن سلسله مراتب و درجاتی دارد و نباید همه را در یک مرتبه و درجه قرار داد بلکه لازم است ابتدا طرحی نظری از جایگاه‌ها و درجات کنش‌گری کنشگران فکری و فرهنگی و یا سیاسی و اجتماعی مشخص شود و سپس اندیشه و کنش افراد براساس آن درجات و جایگاه‌ها تحلیل و بررسی شود. 🔹شاید مشکل امروز جامعه‌ی ما این است که بدون داشتن چنین طرح و الگویی، افراد به صورت هم‌عرض قرار می‌گیرند - به طور مثال هر صاحب فکر و کلامی و آدم سرشناسی را در یک رتبه قرار می‌دهند و یک انتظار از آن دارند و یک شأن و مرتبه‌ی مساوی برای همه آنها قائلند- نتیجه این می‌شود که هرگونه نقد افکار و عملکرد افراد معروف و سرشناس، به معنای نفی و حذف آنها از انقلاب و انقلابی‌گری تلقی شود و اگر از تفاوت فکر و نظر آنها با مکتب انقلاب و اندیشه‌های رهبران انقلاب سخن به میان آید، شنونده لوازمی برای این سخن و نقد در ذهن خود می‌سازد می‌سازد که اصلا مقصود تحلیل‌گر و منتقد نبوده است لذا سریعا هر نقدی به معنای، برچسب زدن و متهم نمودن دیگران به غیر انقلابی و حتی ضدانقلاب‌بودن و ضد رهبران انقلاب تفسیر می‌شود و در نتیجه یا گوینده و منتقد به بی‌انصافی و بدبینی و غرض‌ورزی و ... متهم می‌شود و یا آن فرد سرشناس نقدشده، کاملا از عرشِ ذهنیت‌ساخته شده، سقوط می‌کند و کنار گذاشته می‌شود. 🔸 با این رویه‌ی حاکم بر ذهن کنشگران فکری و فرهنگی جامعه، باب هرگونه نقد و بررسی، تحلیل و آینده‌پژوهی بسته می‌شود و باب ناراحتی و عصبانیت و بی‌اعتمادی و گله گذاری و احتمالا دشمنی باز می‌شود. در چنین فضایی باید با هرگونه تحلیل و بررسی جریان‌ها و افراد وداع کرد و سکوت و تقیه پیشه کرد. و نهایتا به مخاطبین محترم صریحا اعلام کرد: خداحافظ و آخر دعوانا ان الحمدللّه رب العالمین https://eitaa.com/hekmat121/1612
‏ 📌 معجزه انقلاب اسلامی امام خمینی: «آن چیزی که در اینجا حاصل شد و باید آن را جزء معجزات حساب کنیم، همان انقلاب درونی این ملت بود. انقلاب درونی این ملت موجب شد که انقلاب پیدا شود و همان انقلاب درونی آنها و شناخت آنها از اسلام و توجه آنها به خدای تبارک و تعالی موجب شد که در تمام این دوره‌ای که ما در آن هستیم، از اول که قیام شد و بعد به انقلاب مبدل شد و به پیروزی رسید، تا الآن، روز به ‌روز می‌بینید که حضور ملت و تعبد ملت رو به افزایش است. این نه برای انقلاب است، بلکه برای انقلاب درونی است... این موجب شد که انقلاب پیروز شد. پیروزی را باید از انقلاب درونی مردم جستجو کنیم.»‏‎ ✍صحیفه امام، ج 19، ص 478-481 •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1615
📌 تشکیک انقلابی‌گری (درآمدی بر منطق نقادی فکر و عملکرد کنشگران انقلابی) 🔹 یک واقعیت اجتماعی است که از سطوح مختلفی برخوردار است. همچنین نیز حقیقتی مشکک و ذومراتب است و افراد با توجه به نسبتی که با سطوح مختلفِ واقعیت انقلاب برقرار می‌کنند به این وصف متصف می‌شوند. از این‌رو، به راحتی نمی‌توان کسی را از جرگه‌ی انقلاب خارج دانست و به حذف آن پرداخت. اصلا متهم کردن ساده و سطحی افراد درون جامعه‌ی انقلابی به ضد انقلاب، معلول نشناختن حقیقت ساری و جاری انقلاب و منطق تحول اجتماعی است. 🔸براساس عقلانیت انقلاب اسلامی، انقلاب اسلامی یک حقیقت متعالی است که محصول و ملت ایران است و این تحول از سطوح مختلف معرفتی و عملی برخوردار است که مهمترین سطح آن، اعتقاد به حاکمیت اسلام و نفی سلطه‌ی استکبار جهانی است. هر کس که به این اصل مهم معتقد باشد بدون تردید از سطح متعالی برخوردار است. حتی اگر کسی این سطح از ادراک و بینش را هم نداشته باشد اما با حضور و مشارکت صادقانه‌ای خود در عرصه‌های اقتصادی، فکری و اجتماعی، موجبات اعتلا و پیشرفت جامعه را فراهم کند در جرگه‌ی انقلابیون قرار دارد. لذا به راحتی نمی‌توان عموم افراد ملت و مشارکت‌جویان اجتماعی را به غیرانقلابی و ضدانقلابی متهم نمود. بلکه اصل کلی این است: هرکسی که در جامعه‌ای اسلامی حضور و مشارکت دارد و مشغول به کاری و انجام خدمتی است و آگاهانه ضربه‌ی کاری به نظم اجتماعی نمی‌زند او در دایره‌ی حقیقت تشکیکی انقلاب قرار دارد و در درجاتی از انقلابی‌گری قرار می‌گیرد. امام خمینی: «‏‏هر مسلمانی که موازین و اصول اسلام را پذیرفته است و در اعمال و رفتار از انضباط دقیق‏‎ ‎‏شیعی برخوردار است یک عضو از اعضای حزب الله است؛ و تمامی دستورات این‏‎ ‎‏حزب و خط مشی آن را قرآن و اسلام بیان کرده است. این حزب غیر از حزبهای متداول‏‎ ‎‏امروز دنیاست. امروز تمام مردم ایران ـ در هر سِنی که هستند ـ از زن و مرد که با شعارهای‏‎ ‎‏اسلامی مبارزه می کنند جزء حزب الله هستند.» صحیفه امام ج۵ ص۴۰۸. 🔹 بر این اساس، آنان‌که به بسط عقلانیت و معنویت و عدالت در جامعه اسلامی مشغولند و مردم را به آینده‌ی کشور امیدوار و به اسلام و مکتب اهلبیت (علیهم‌السلام) مومن می‌کنند نقش مهمی در اعتلای انقلاب اسلامی و جامعه‌ای اسلامی دارند حتی اگر نقدی هم به روندهای سیاسی و یا اندیشه‌های مستقر در نظام سیاسی ایران داشته باشند. این افراد به میزان گسترش عقلانیت، معنویت و عدالت، در جرگه‌ی انقلابیون قرار دارند که لازم است جایگاه و نقش آنها مشخص شود. 🔸 به نظر می‌رسد که مهم این است، افراد در سطح و جایگاهی که هستند و با توجه به نقشی که بر عهده گرفته‌اند در چارچوب انقلاب و انقلابی‌گری فهم شوند و براساس همان جایگاه تأیید یا نقد شوند. توضیح اینکه، انقلابی بودن سلسله مراتب و درجاتی دارد و نباید همه را در یک مرتبه و درجه قرار داد بلکه لازم است ابتدا طرحی نظری از جایگاه‌ها و درجات کنش‌گری کنشگران فکری و فرهنگی و یا سیاسی و اجتماعی مشخص شود و سپس اندیشه و کنش افراد براساس آن درجات و جایگاه‌ها تحلیل و بررسی شود. 🔹شاید مشکل امروز جامعه‌ی ما این است که بدون داشتن چنین طرح و الگویی، افراد به صورت هم‌عرض قرار می‌گیرند - به طور مثال هر صاحب فکر و کلامی و آدم سرشناسی را در یک رتبه قرار می‌دهند و یک انتظار از آن دارند و یک شأن و مرتبه‌ی مساوی برای همه آنها قائلند- نتیجه این می‌شود که هرگونه نقد افکار و عملکرد افراد معروف و سرشناس، به معنای نفی و حذف آنها از انقلاب و انقلابی‌گری تلقی شود و اگر از تفاوت فکر و نظر آنها با مکتب انقلاب و اندیشه‌های رهبران انقلاب سخن به میان آید، شنونده لوازمی برای این سخن و نقد در ذهن خود می‌سازد می‌سازد که اصلا مقصود تحلیل‌گر و منتقد نبوده است لذا سریعا هر نقدی به معنای، برچسب زدن و متهم نمودن دیگران به غیر انقلابی و حتی ضدانقلاب‌بودن و ضد رهبران انقلاب تفسیر می‌شود و در نتیجه یا گوینده و منتقد به بی‌انصافی و بدبینی و غرض‌ورزی و ... متهم می‌شود و یا آن فرد سرشناس نقدشده، کاملا از عرشِ ذهنیت‌ساخته شده، سقوط می‌کند و کنار گذاشته می‌شود. 🔸 با این رویه‌ی حاکم بر ذهن کنشگران فکری و فرهنگی جامعه، باب هرگونه نقد و بررسی، تحلیل و آینده‌پژوهی بسته می‌شود و باب ناراحتی و عصبانیت و بی‌اعتمادی و گله گذاری و احتمالا دشمنی باز می‌شود. در چنین فضایی باید با هرگونه تحلیل و بررسی جریان‌ها و افراد وداع کرد و سکوت و تقیه پیشه کرد. و نهایتا به مخاطبین محترم صریحا اعلام کرد: خداحافظ و آخر دعوانا ان الحمدللّه رب العالمین https://eitaa.com/hekmat121/1612
📌 الهیات متعالی انقلاب اسلامی (مطهری همیشه زنده است و مطهری‌ها ادامه دار هستند) 🔹در یکی از کانالها با استناد به کتابی از حمید دباشی (مدیر مطالعات کارشناسی ارشد در انستیتو ادبیات تطبیقی و جامعه در دانشگاه کلمبیا در شهر نیویورک) «الهیات نارضایتی» را «بنیاد ایدئولوژیک انقلاب اسلامی ایران» دانسته و استاد شهید مطهری را به ایدئولوژی‌پرداز نارضایتی تفسیر کرده است. در نهایت هم از نبود شهید مطهری در جامعه اسلامی برای گستراندن نارضایتی، تأسف خورده است و به نقد ائمه جمعه و جماعت پرداخته است. 🔸در پاسخ به این تفسیر چپ‌گونه و ناصواب از انقلاب اسلامی چند مطلب به ذهن می‌رسد که عرض می‌شود: ۱. در تعریف یک پدیده باید اولا به فصل اخیر و عنصر اصلی اشاره کرد نه به برخی ویژگی‌های میانی و مشترک با سایر جریانها و ثانیا باید از خود پدیده انتزاع شود و نه از ذهن مفسر. انقلاب اسلامی خود دارای فلسفه و حکمت است و به تعریف دقیق خود پرداخته است و ذات خود را نمایان ساخته است. لذا باید به همه آثار امام و آقا و شهید مطهری مراجعه کرد و انقلاب را تعریف کرد. با مطالعه‌ی مفصل این آثار و بر بنیان تصریحات مکرر متفکران انقلاب اسلامی، ذات انقلاب اسلامی و مردم و بود که البته نارضایتی از نواقص و محدودیت‌های اجتماعی را هم در درون خود داشت. اما صرف نارضایتی علت انقلاب‌ها نبوده و نخواهد بود. بلکه ذات و اساس یک انقلاب را باید در وجه ایجابی و در طرح آن از کمال و آرمان انسانی و الگوی زندگی، اجتماع و حکومت فهم کرد. لذا فصل و عنصر تمایز دهنده انقلاب اسلامی از سایر انقلاب‌ها و تحولات اجتماعی را باید در وجه ایجابی، الهی، آرمانی و کمال‌خواهی آن جستجو کرد نه در عنصر مشترک و میانی آن که نارضایتی است. از نارضایتی و اعتراض، نهایتا شورش و کودتا به وجود می‌آید نه انقلاب. بلکه انقلابها، محصول طرح ایجابی، افق‌گشایی‌، آرمان‌طلبی، کمال‌گرایی و تحول‌خواهی است. لذا الهیات انقلاب اسلامی نمی‌توانست الهیات نارضایتی باشد بلکه یک الهیات متعالیِ آرمان بخش، تحول‌گرایانه، سازنده و امیدبخش نسبت به زندگی و آینده بود. تقلیل انقلاب اسلامی و آثار حکیمان و فقیهان انقلاب به نارضایتی و جنبه سلبی یک ظلم بزرگ و احتمالا با مقاصد ناصواب همراه است که حتما باید به نقد آن پرداخت و جامعیت انقلاب و اندیشه ایجابی آن را تبیین کرد و جنبه‌های سلبی آن را ذیل کمال و آرمان متعالی و سازنده‌ی آن فهم کرد. شهید مطهری در کتاب «نگاهی به نهضت‌های اسلامی در صد سال اخیر» به نحو عالی این مطلب را تبیین کرده است. ۲. بنابراین الهیات انقلاب اسلامی، الهیات رهایی بخشی و الهیات افق گشایی و الهیات کمال خواهی فطری بود نه نارضایتی. الهیات حکمت و فقاهت بود که جامعه را رشد داد و مسیرهای جدید را به روی انسان گشود و نوعی خاص از را در انسان ایرانی به وجود آورد و او را الهی و آسمانی کند و برای دست‌یابی به کمال و تعالی وارد میدان انقلاب کند. ۳. استاد شهید آیت الله مطهری یکی از بزرگ در نهضت بزرگ الهی و اسلامی ملت ایران بود نه صرفا یک ایدئولوژی‌پرداز و ناراضی و مخالف وضع وجود. استاد شهید با آثار فلسفی و فقهی خود توانست ابعاد متعالی اسلام را استنباط و به پرسش‌های بشر معاصر پاسخ عقلی و فلسفی دهد و افق‌های متعالی زندگی و اجتماع را معرفی کند. ۳. اگر استاد شهید مطهری امروز بود حتما توسط برخی از افراد مدعی انقلابی‌گری و سیاست، به نئولیبرالیسم متهم می‌شد و مشکل او را اعتقادی می‌دانستند و او را خارج از دایره انقلاب تعریف می‌کنند و نقدهای او به جریانهای مذهبی و انقلابی را بر نمی‌تافتند و او را حذف می‌کردند. همچنان که جریان در چهره‌های مختلف خود در زمان حیات استاد با ایشان بدرفتاری کردند و تلاش داشتند وی را از محوریت فکری انقلاب اسلامی حذف کنند و نهایتا ایشان را به شهادت رساندند. امروز هم برخی از مدعیان انقلابی‌گری و عدالت خواهی می‌‌کوشند تا آثار شهید مطهری را کنار بگذارند و اندیشه‌های دیگر را جایگزین کنند. ۴. اما بحمدلله، الان هم هستند کسانی که در امتداد راه و فکر استاد شهید مطهری، نورافکنی می‌کنند، ابعاد متعالی و اجتماعی اسلام را تبیین می‌کنند، مشکلات جامعه را می‌شناسند و جریان‌های سیاسی و اجتماعی را به چالش می‌کشند و افق‌های جدید را به روی نظام و ملت می‌گشایند، اما برخی اجازه دیدن و دیده‌شدن آنها را نمی‌دهد. حکیمان متأله و عالمان پارسایی همچون استاد حمید پارسانیا، استاد سید یدالله یزدان‌پناه، استاد محمدرضا عابدینی و ... از این جمله هستند. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2194