📌تحجر و جنایت
🔷چرا بدترین جنایات در تاریخ توسط خشکهمقدسان صورت گرفته است؟
🔹به طور کلی افرادی که به دین میگروند و سپس بیرون میروند از افرادی که از اول گرایش پیدا نکردهاند خشنتر و ضد انسانتر میشوند؛ زیرا دین به حکم نیروی عظیم خود همه عواطف دیگر انسانی را تحتالشعاع قرار میدهد و اگر رفت همه آنها را که در خود هضم و جذب کرده بود نیز با خود میبرد. این است که افرادی که زمانی متدین بوده و سپس بیدین شدهاند از بیدینهای اوّلی خشنتر و بیعاطفهتر و خطرناکتر میشوند.
🔸اما خطرناکتر از این طبقه، متدینان منحرفشده و کجسلیقه خشکه مقدساند. این طبقه علاوه بر اینکه عواطف انسانیشان تحتالشعاع عاطفه دینی قرار گرفته و از تأثیر مستقل افتاده، نیروی دین به حکم اینکه منحرف شده اثر خود را نمیبخشد و از آن طرف چون زائل نشده و به صورت انحرافی کار میکند به همان قدرت که مقتضای نیروی دین است فعال است. اینها دیگر از هر سبع خطرناکتر و وحشتناکترند.
🔹 تاریخ نشان میدهد که بیرحمانهترین جنگها، کشتارها، زجر و شکنجهها به وسیله خشکه مقدسان صورت گرفته است. بزرگترین نمکنشناسیها را اینها انجام میدهند زیرا «یحْسَبونَ انَّهُمْ یحْسِنونَ صُنْعاً». جنگهای صلیبی، جنگهای خوارج، حتی فاجعه کربلا ساخته دست این طبقه است.
📝 استاد مطهری، پاسخهای استاد به نقدهایی بر کتاب مسئله حجاب، ص۷۵-۷۴
#خوارج
#تضاد_گرایان
#تضاد
#جنگ
#دو_قطبی_سازان
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/313
📌فلسفه جنگ در حکمت متعالیه
(بخش دوم)
حضرت امام خمینی(ره) در شرح حدیث جنود عقل و جهل:
🔸[مدیریت قوّه غضبيه]
بدان كه قوّه غضبيّه اگر در تحت تصرف عقل و شرع تربيت شود، يكى از بزرگترين نعتمهاى الهى و بالاترين كمك كارها به راه سعادت است، و با قوّه غضب حفظ نظام جهان و حفظ بقاى شخص و نوع شود، و مدخليّتى بزرگ در تشكيل مدينه فاضله دارد. با اين قوّه شريفه انسان و حيوان حفظ بقاء خود و نوع خود كند، و از ناملايمات طبيعت دفاع كند، و خود را از زوال و فنا نجات دهد. و اگر اين قوّه در انسان نبود، از بسيارى از كمالات و ترقّيات بازمىماند و حفظ نظام عائله نمىكرد و از مدينه فاضله مدافعه و ذبّ نمىنمود. حكماء و دانشمندان براى خروج از حدّ نقص و تفريط آن، دستوراتى داده و خود براى تهييج آن به كارهائى فوق العاده اقدام مىكردند(ص: 369)
🔹[ریشه غضب و جنگ]
يكى از مهمّات اسباب مهيّجه آن، مزاحمت نمودن با يكى از مطلوبات نفسانيّه او است؛ چنانچه سگها چون اجتماع كنند بر سر يك جيفه مُردارى، چون مزاحمت در پيش آيد، غضب آنها فوران كند و #جنگ و جنجال بر پا شود. از حضرت مولى الموالى، علىّ بن أبى طالب- عليه السلام- منقول است كه فرمودند: «دنيا جيفه است و طالبش سگها هستند» و اين از بهترين تشبيهات است؛ زيرا تكالب بين ابناء دنيا بر سر اين جيفه گنديده است.از اين جهت، اسّ اساس و امّ الأمراض را بايد حبّ دنيا كه رأس تمام خطيئات است، دانست. و چون حبِّ دنيا در دل متمكّن شد، به مجرّد آن كه با يكى از شئون دُنياوى مزاحمتى حاصل شد، قوّه غضب فوران كند و عنان اختيار را از دست بگيرد و متملّك نفس نشود و انسان را از جاده شريعت و عقل خارج كند. پس علاج اساسى اين قوّه به قلع مادّه آن است كه آن حبّ دنيا است. و اگر انسان نفس را از اين حبّ تطهير كند، به شئون دنيائى سهل انگارى كند، و از فقدان جاه و مال و منصب و رياست، طمأنينه نفس را از دست ندهد، و حقيقت حلم و بردبارى و طمأنينه نفس در انسان پيدا شود، و قرار و ثبات نفس روزافزون شود. (ص: 377)
🔸[مبانی فلسفی بحث حلم = غضب کنترل شده]
حلم از شعب اعتدال قوّه غضب است. و آن عبارت از ملكهاى است كه نفس را به واسطه آن طمأنينه حاصل شود كه بزودى و بىموقع، هيجانِ قوه غضب او نشود، و اگر بر خلاف ميل نفسانى او چيزى رخ دهد و به او مكروه يا ناگوارى رسد، از حوصله بيرون نرود و گسيخته لجام نشود.(ص368)
بايد دانست كه به واسطه شدَّت اتصالى كه ما بين ملك بدن و روح است چنانچه در فلسفه اعلا ثابت است كه نفس داراى نشئات غيب و شهادت است، و آنْ عالى در عين دنُوّ است و دانى در عين عُلُوّ است، و با وحدتْ تمام قوا است» بنا بر اين، تمام آثار ظاهريه در روح، و آثار معنويه در ملك بدن سرايت مىكند. پس اگر كسى در حركات و سكنات مواظبت كند كه با سكونت و آرامش رفتار كند، و در اعمال صوريه مانند اشخاص حليم رفتار كند، كم كم اين نقشه ظاهر به روح سرايت كند و روح از آن متأثر شود، و نيز اگر مدّتى كظم غيظ كند و حلم را به خود ببندد، ناچار اين تحلّم به حلم منتهى شود و همين امر تكلّفىِ زورى امر عادى نفس شود. و اگر مدتى انسان، خود را به اين امر وادار كند و مواظبت كامل از خود كند و مراقبت صحيح نمايد، نتيجه مطلوبه البته حاصل شود. و در آثار شريفه اهل بيت وحى- عليهم السلام- اين علاج مذكور است.(ص381)
ادامه دارد...
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 روایت جدال و تخدیر اذهان
منطق قدرت و جدال #بیگانهترین چارچوب نظری با معارف قرآنی و اسلامی برای تفسیر تاریخ انبیا علیهمالسلام و روایت حوادث و وقایع انسانی و معادلات اجتماعی است.
آنگاه که منطق قدرت و جدال محور تبیین تاریخ انسان باشد و همه امور تاریخ انسان ذیل تغییر و تغایر، جنگ و درگیری روایت شود جز تخدیر اذهان و افکار نتیجهای نخواهد داشت و زمینه انحراف جوانان را درر پی خواهد داشت. تجربهای که بارها درصدر اسلام و در سالهای قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قابل مشاهده است.
در قرن اخیر ظاهراً اولین بار دکتر علی شریعتی و جریانات چپ اسلامی تلاش کردند تا بر پایه منطق تضاد و دیالکتیک مارکس چنین روایتی را از تاریخ انسان و نهضت انبیا (علیهمالسلام) ارائه دهند و آن را مستند به قرآن کریم و نهجالبلاغه نشان دهند.
بعد از آن احمد فردید و شاگردان وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تلاش کردند تا با تغییر هگلی - هایدگری از آموزههای عرفان نظری، «علم الاسما تاریخی» را برای روایت جدال و تضاد تاریخی انسان مطرح کنند. ادبیاتی که خیلی زود توسط شاگردان وی وارد ادبیات و هنر انقلابی شد.
امروزه نیز جریانات چپ اسلامی در حال بازسازی همان روایت تضادگونه و جنگطلبانه از تاریخ و انسان در قالبهای نوین هستند و در مجموعههای مختلف انقلابی و مراکز حساس تربیتی و فرهنگی و هیأتهای مذهبی، ترویج و تبلیغ میشود.
متاسفانه مجموعههای انقلابی، کمتر از تاریخ افراد و جریانات عبرت میگیرند لذا همواره محکوم به تکرار تاریخ هستند.
امروز مطالعه تاریخ چپ اسلامی از علی شریعتی تا مجاهدین خلق، فرقان تا دفتر تحکیم وحدت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تا دفتر فرهنگستان قم در سالهای قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و مرور اندیشههای آنها در باب جدال تاریخ، روایت انسان، اقتصاد و فرهنگ، کار و کارگر از نان شب برای همگان واجبتر است تا بازتولیدهای آن در زمانهی ما بهتر شناخته شوند. بازتولیداتی که بیش از همه خود را انقلابی میپندارند و به تفسیر رادیکالی از اسلام و انقلاب، انسان و تاریخ مشغولند.
#منطق_قدرت_و_جدال
#تغییر_و_تغایر
#چپ_اسلامی
#جنگ
✍سید مهدی موسوی
چهارشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۳
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2388
📌 جدال «منطق قدرت و جدال» با «منطق فطرت و هدایت»
در جریان تفسیر انقلاب اسلامی میتوان از سه منطق بهره گرفت:
۱. منطق فطرت و هدایت
۲. منطق قدرت و جدال
۳. منطق قدرت و سازش
❇️منطق فطرت و هدایت، بر پذیرش فطرت مشترک انسانی و واقعیت عقل انکشافی و توانمندی آن در کشف حقیقت استوار است. در این منطق، ابعاد وجودی و فطری انسان و لایههای معنایی اجتماع و مناسبات انسانی، عنصر تعیین کننده در تحلیل پدیدهها و راهبری مسیر تکاملی بشریت به سوی وحدت و همگرایی انسانی است. از اینرو، قدرت و سیاست در نسبت با عقلانیت و معنویت جنبه طریقیت دارد و هیچ گاه موضوعیت ندارد.
بر این اساس انقلاب اسلامی در ادامه مسیر تکاملی ظهور #فطرت توحیدی انسان و در ادامه تنها جریان موجود در عالم یعنی جریان حق و طریق انبیا و اولیا (علیهمالسلام) است و هدف آن بازگردان بشریت به میثاق فطرت و شکوفایی عقلها و فعال کردن ارادهی آدمیان در جهت اتصال وجودی و ولایت اجتماعی ذیل توحید و رهایی از هرگونه سلطهی بشری و اسارت تاریخی و اجتماعی است.
در این منطق، باطل اصلا نمیتواند جریان داشته باشد بلکه طفیلی حق است و که در حاشیه ظهور تاریخ حق و فطرت، نمودهایی دارد و بعد از جولان دادن از بین میرود اما آنچه پایدار است و محور حرکت تاریخ است فقط فطرت و حقیقت است و لا غیر. همانگونه که امام علی علیه السلام فرمود:
«لِلْحَقِّ دَوْلَةٌ، لِلْباطِلِ جَوْلَةٌ؛
حق جريان پيوسته دارد و باطل جولان مقطعى»
بنابراین هدف انقلاب اسلامی، رشد جامع انسانی و فعال سازی عاملیت انسانها در جهت #امامت_امت است.
اساس این است که مردم خود را باور کنند و با تکیه بر اصالتهای هویتی به شکوفایی عقل و فعال سازی ارادهی خود بپردازند و با تجمیع آن با ارادههای سایر افراد جامعه (ولایت اجتماعی) زیر بار مسئولیتهای اجتماعی ناظر به مصلحت عمومی برود. لذا حتی اگر اشتباهی هم انجام دادند با نگاه تربیتی و هدایتی به آن نگریسته شود و درصدد اصلاح و تعالی آنها کوشیده شود.
🛑منطق قدرت و جدال
این منطق بر پایه اصل #تقدم_اراده_بر_معرفت و پذیرش حاکمیت قانون دیالکتیک و تضاد بر هستی، انسان و جامعه استوار یافته است.
منطقی که همه چیز را از منظر قدرت و سیاست میبیند و کمتر به ابعاد وجودی و اجتماعی انسان توجه دارد. لذا قدرت و سیاست موصعیت دارد و اخلاق و ارزشهای والای انسانی فاقد حسن و قبح ذاتی است و صرفا ابزاری برای رسیدن به مقاصد است.
بر این اساس اصل اولی حاکم بر تاریخ و حیات انسانها تغییر و تغایر، جنگ و جدال است و کل هستی و تاریخ بر دو جریان تقابلی سامان یافته است. لذا تفکر ثنویت بر این تحلیل حاکم است چرا که دو جریان مستقل و متقابل بر جهان حاکم است. انقلاب اسلامی ایران نیز یکی از ظهورات ثنویت تاریخی و تقابل مستمر ارادهها برای کسب قدرت و سرپرستی ارادههاست.
جدالیون از بیان رشد و پیشرفت جامعه اسلامی و تبیین نقش دولتها و مسئولان و جریانات مختلف در این پیشرفت و تعالی برآشفته میشوند چرا که براساس منطق قدرت و جدال، همه مسئولان نئولیبرال و خطاکارند و با عدالت و مردم دشمنی دارند. وحدت و همبستگی اجتماعی بیمعناست و از هر مسئله و ظرفیتی باید برای گسترش شکاف و تقابل اجتماعی بهره گرفت و این و آن را به بهانهی انقلابیگری افشا و تخریب کرد.
جدالیون تضادگرا این حق را به خود میدهند که دیگران را به هر شکل ممکن و حتی با دروغ و تهمت و افترا و جعل سند - در لباس انقلابی و اخلاقی - تخریب کنند و از صحنه عمل و رقابت حذف کنند اما از کوچکترین اشتباه و خطای طرف مقابل نمیگذرند و با بزرگنمایی تفسیرهای گزینشی از آن ارائه میدهند.
با منطق قدرت و جدال، نمیتوان رشد و پیشرفت، صعود و تعالی جامعه ایرانی در بستر انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی را مشاهده کرد و تحلیل واقع بینانهای از شرایط و موقعیت بینالمللی ایران اسلامی ارائه داد. چرا که تضاد و جدال تنها شاخصهی آن است که براساس این شاخصه، هر چیزی در نسبت با جنگ و فناوریهای جنگ در صور مختلف آن مانند جنگ رسانهای، جنگ نظامی، جنگ اقتصادی و ... سنجیده میشود. طبیعی است که اگر طرف دشمن، از قدرت بالاتری در جنگ برخوردار باشد به خود زنی روی آورند و با منفی بافي، ضعفهای جبهه خودی را بزرگ کنند و فرماندهان میدان را متهم به کمکاری، خیانت، ... کنند.
#منطق_قدرت_و_جدال
#تغییر_و_تغایر
#چپ_اسلامی
#جنگ
#سیاستبینی
✍سید مهدی موسوی
پنجشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۳
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2389