eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
564 عکس
153 ویدیو
27 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 انتقال تمدنی (تبیین انتقال تمدنی از شبکه‌ی مفهومی "هستی، معرفت و سیاست" به شبکه‌ی مفهومی "ذهن، زبان ، جامعه") ♦️بخش دوم 🔹 پس از آشنایی غربیان با معارف اسلامی و تراث ارسطو و دو تفسیر متفاوت از فلسفه مشایی (تفسیر ابن سینایی و تفسیر ابن رشدی) مرحله‌ی جدیدی در جهان غرب شکل گرفت که موجب نوزایی (رنسانس) شد. عصر رنسانس آغازی بر یک تحول معرفتی ‌و دگردیسی فکری بود که ابتدا در الهیات مسیحی و سیاست خود را نشان داد و بعد از آن در عصر روشن‌نگری به حوزه فلسفه و تاریخ و اقتصاد کشیده شد. 🔸 تلقی ناقص اصحاب کلیسا از عقل و معرفت و القای تقابل آن با ایمان نقطه آغاز این دگردیسی محسوب می‌شود. در تلقی مسیحیت، گستره‌ی هستی در قلمرو ایمان است و عقل بدان راهی ندارد و علاوه بر آن به فضیلت و اخلاق هم دسترسی ندارد. لذا بنیاد آگاهی انسان ایمان و دل‌سپردگی شورمندانه است. همین امر موجب شد که انسان غربی، ریشه‌ی همه‌ی عقب‌ماندگی تمدنی و شکست‌های نظامی خود از مسلمین را در ایمان و الهیات مسیحی جستجو کند و برای جبران عقب‌ماندگی ها و شکست‌ها به عقل و علم رو بیاورد. لذا برای این مهم به تولید الهیات، منطق و فلسفه‌ای نوین نیازمند بود. لوتر، کالون و آراسموس به صورتبندی جدیدی از الهیات روی آوردند، بیکن و دکارت و هابز تا کانت و هگل، به طراحی منطق و فلسفه‌ پرداختند که بر بنیاد استوار بود. نتیجه‌ی این طرح جدید در قرن بیستم میلادی آشکار شد ‌و به استیلای غرب (در دوچهره ی لیبرالیسم و سوسیالیسم) بر همه‌ی مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی منجر شد. این تلاش گسترده‌ی نظری و فلسفه به خلق شبکه‌ی مفهومی جدیدی منجر شد که می‌توان سه مفهوم "ذهن"، "زبان" و "جامعه" را محور آن دانست. ۱. "ذهن" تمام حقیقت انسان است که به واسطه‌ی آن واقعیت آشکار می‌شود. لذا بدون ذهن، واقعیتی نیست چون هر آنچه به تدریج ذهن در نیاید نمی‌توان از آن سخن گفت. بر این اساس، این ذهن است که محور و بنیاد واقعیت است.لذا هستی صرفا محمول ذهنی(امر سابژکتیو) است که بر موضوعات(ابژکتیو) حمل می‌شود. در این تلقی، انسان فاعل‌شناسا(سوژه) است و غیر او، تحت قدرت پژوهش و تصویر‌گری اوست. بنابراین ذهن دیگر آینه نیست که هر آنچه را مشاهده کرد در خود منعکس کند بلکه ذهن یک شبکه ی پیچیده از عناصر عصبی، مقوله‌ای، تصویری، زمینه‌ای و تاریخی است که همه‌ی آنها به صورت شبکه‌ای و مجموعه‌ای، تصویرهای واقع‌نما و اگاهی‌های انسانی(تصورات، تصدیقات) را خلق می‌کند. ۲. "زبان" برون داد ذهن و حلقه اتصال انسان‌هاست. در واقع هر واقعیتی آنگاه واقعیت است که در زبان خانه داشته باشد و بتوان از آن سخن معنادار عرضه کرد و با دیگران در اطراف آن به گفتگو پرداخت. زبان نیز به تبع ذهن یک شبکه‌ی پیچیده از معانی و واژگان است که سازنده‌ی طرح‌‌واره‌های تصویری است. طرح‌هایی که به واسطه‌ی آنها زندگی معنا و نظام می‌یابد. هر طرح‌واره‌ی تصویری، نوعی عقلانیت نظری و سامانه‌ی نگرشی و تنظیم‌گری و کنترلی را ایجاد می‌کند که افق‌هایی را آشکار و امکان‌هایی را ممکن می‌سازد و در عین حال، موجب مستوری افق‌های دیگر و بسته‌شدن امکان‌های متفاوت می‌شود. ۳. "جامعه" عنوان مشیر به حیات انسانی است که دارای ارتباطات متنوع است. ارتباطاتی که برای پاسخ دادن به نیازهای غریزی و طبیعی به وجود آمده است. غایت از ارتباطات رسیدن به منفعت و سود بیشتر است و طبیعتا در حیات جمعی و تقسیم کار، منافع بیشتری نصیب انسان می‌شود چرا که موجب تعدیل طبع سرکش انسان از طریق قرارداد اجتماعی می‌شود. در این نگرش، دیگر بنیان حیات اجتماعی انسان فضیلت و هدایت نیست بلکه منفعت و کنترل است. جامعه نیز یک شبکه‌ی درهم تنیده از نهادهای اجتماعی در پاسخ به نیازهای متنوع و متکثر انسان است. 🔴 ادامه دارد... ، ، ، ، https://eitaa.com/hekmat121