📌اخباری گری
(تحلیلی متفاوت)
بخش اول: اخباری گری و ادعای تمدن سازی
🔸علی رغم شهرت چهره ضدعقل، غیراجتماعی و ضد تمدنی جریان پرقدرت و پرنفوذ #اخباری_گری، جریانهای اخباری گری در ابتدا داعیه جامعه سازی، مرزگذاری فرهنگی با بیگانه و تمدن سازی بر پایه خلوص و ایمان را دارند و درصدد ارائه طرحی نو برای سرپرستی جامعه در راستای توسعه دین داری هستند. از این رو، ابتدای حرکت این جریان با نفی منطق اجتهاد رایج و دستگاه فلسفه و کلام جاری و مستقر در حوزه های علمیه و فرهنگ عمومی آغاز می شود و آن را برای جامعه سازی ایمانی و سرپرستی جامعه و تنظیم مناسبات انسانی و کنترل معادلات اجتماعی و ستیز با غیر ناکافی می دانند و براساس طراحی یک #معرفت_شناسی بدیع و متمایز به #تولید_روش جدید برای فهم و استنباط ولایی شریعت و ساخت فلسفه و کلام نوین ولایت بنیان هستند. به همین جهت علیرغم ادعای خلوص و حجیت شرعی با استفاده از منطق اجتهاد، فلسفه و کلام جاری و طرح های متمایز سایر ملتها، ادعای تاسیس منطق و فلسفه نوین دارند. از این رو، تلاشهای آغازین آنها از جنس کارهای بنیادین و مبنایی در حوزه منطق، فلسفه، کلام و روش شناسی اجتهاد بر پایه اثبات استناد حداکثری آنها به دین و مبتنی بر منطق حجیت جدید است.
🔹شیخ ابوالحسن اشعری در اهل سنت و ملامحمد امین استرآبادی در اهل تشیع دو پایه گذار اخباری گری هستند که با نقد منطق اجتهاد و فلسفه و کلام زمان خود از منظر معرفت شناسی و روش شناسی به تاسیس منطق و روش متفاوت برای فهم دین و مناسبات انسانی و اجتماعی روی آوردند.
🔸انصافا کتاب #فوائد_المدینة جناب استرآبادی کتاب بسیار پر قدرت و بدیعی در حوزه معرفت شناسی و نقادی روش شناسی اصولي و فلسفی است که درآغاز مورد مدح اکثر علمای شیعه قرار گرفت و به سرعت درجامعه شیعی از کشورهای خلیج فارس تا دارالحکومه اصفهان گسترش یافت و پیروان زیادی پیدا کرد. حتی بسیاری ازحاکمان، وزرا وعلمای دربار حکومت صفویه، منطق و فلسفه نظری پشتیبان حکومت صفویه را در این کتاب و این منهج استنباطی واستنادی جستجو می کردند.
🔹 لازم به ذکر است که اگر این کتاب و این طرح استرآبادی از نقاط قوت و منطق بدیع برخوردار نبود قطعا چنین اقبالی به آن نمی شد و نمی توانست جریان سابقه دار اصول و اجتهاد را که اساطیر فقاهت و اجتهاد و حکمت (همچون شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی، ابن ادریس، محقق حلی، خواجه نصیر، علامه حلی، شهید اول، محقق کرکی، میرداماد، شیخ بهائی و...) آن را تعمیق بخشیده بودند از متن حوزه های علمیه تشیع و حوزه عمومی حذف کنند و با گفتمان سازی، تبلیغ گسترده و تفاهم اجتماعي، اخباری گری را که از ویژگی عوام پسندی برخوردار بود جایگزین فقاهت و حکمت کنند.
🔸 به این نکته باید توجه کرد که نتایج مخرب فکری و پیامدهای منحط اجتماعی و سیاسی یک جریان فکری و فرهنگی لزوما مورد نظر موسسان و طراحان آن جریان نبوده است. اگر چه جریان اخباری گری از اواسط حیات اجتماعی خود به تحجر فکری وانحطاط فرهنگی و اجتماعی جامعه شیعی و تضعیف حکومت صفویه و اضمحلال آن منتهی شد امااین نتایج طبیعی و ملزومات بلند مدت به هیچ وجه مورد نظر وتوجه موسسان و طراحان این نحله فکری نبود واصلا التفاتی نداشتند که این طرح به ظاهر بدیع ومستند به برخی از اخبار و درراستای هماهنگی با ولایت مداری و دفاع از مکتب اهلبیت (ع) باچاشنی تضاد و ستیز با تمدن اهل سنت در آینده ممکن است چه نتایج مخرب فکری و پیامدهای منحط اجتماعی و سیاسی را به همراه داشته باشد و جامعه شیعی را از رشد و پویایی اجتماعی و تمدنی بازدارد به نحوی که در چند سده بعد، جزو عقب مانده ترین کشورهای جهان قرار گیرد.
🔹بنابراين آغازین اقدامات فکری،فرهنگی واجتماعی اخباری گری را نباید همانند یک جریان عقب مانده فکری ومتحجر دور از مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی تلقی کرد وتقریری شبه طالبانیستی و ساده لوحانه از آن ارائه داد؛ بلکه آن راباید درسطح #لایه_های_عمیق معرفت شناسانه و روش شناسانه تحلیل و بررسی کرد وهمچنین به دغدغه های مقدس اولیه آنها در جامعه سازی و دفاع از مکتب اهلبیت (ع) وتبدیل حکومت صفویه به حکومت کاملا ولایتی بامرزگذاری کامل بااهل سنت وسایر جوامع انسانی برپایه منطق اجتماعی ستیز وتضاد توجه کرد. علاوه بر اینها می بایست به ابعاد باطنی گرایی اخباری گری توجه کرد که درآغاز با تفسیرهای باطنی از وقایع صدراسلام وخواب های معنوی آغاز شد اما به تدریج به جریان باطنی گرایی باچاشنی فلسفي وعرفانی شیخ احمد احسائی و اتباع او در مکتب شیخیه و انشعابات آن منجر شد.
🔸 خلاصه بدون این ملاحظات شناخت و تحلیل جریان اخباری گری وپیامدهای آن درجامعه شیعی بسیار سطحی وظاهرگرایانه و غیر عبرت آموز خواهد بود. فلذا این تحلیل نمی تواند درس آموز آینده تشیع وجهان اسلام وخطرات برسر راه نظام جمهوری اسلامی ایران باشد.
ادامه دارد ...
#اخباری_گری
@hekmat121
📌ساخت معنایی #واقعیت_اجتماعی براساس حکمت متعالیه
بخش ششم: نقش دین در تعالی شبکه مفاهیم و کشف نظام معنایی واقعیت
🔹 واژگان و تعابیری که انسان بواسطه آنها معانی را ادراک و از آنها اخبار می دهد زاییده نیازها و خواسته عای مادی است و در اثر توسعه احتياجات انسان، دایره وضع الفاظ نیز وسیع می شود. به تعبیر دیگر، وضع الفاظ تابع حواس و مشاهدات انسان است. هر آنچه با چشم و سایر حواس ادراک شود برای آن الفاظی وضع می شود تا بدان اشاره کند اما از ساير حقايق و معانی که به چنگ حواس در نمی آید نمی توان گزارشی داد و حتی نمی توان الفاظی برای آنها وضع کرد به ناچار از همین الفاظ و تعابير باید استفاده کرد.
🔸 روشن است که این الفاظ به جهت منشأ و دلیل وضع از محدودیت ها و نارسایی های مفهومی و معنای برخوردارند و فقط ظرفیت گزارش و اخبار از واقعیت محسوس و معانی آشکار را دارند . بیان حقايق نوری و عوالم ربوبی در قالب الفاظ غیر ممکن و پر چالش است.
به کار گرفتن این واژگان و تعابیر در امور فلسفي و برای کشف معانی پنهان در واقعیت، انسان را در سراشیبی سقوط و گمراهی قرار می دهد و انسان را به تقلیل گرایی و تحویلی انگاری واقعیت می کشاند و از ملاحظه همه ابعاد و لایه های واقعیت باز می دارد و فقط به همان میزان قناعت می کند که واژگان به طور طبیعی اقتضا دارند. بنابراین بر تمام نتایج و معرفتهایی که بر این الفاظ بار می شود احتمال خطا و لغزش وجود دارد.
🔹 به تعبیر علامه طباطبایی در رساله علی و فلسفه الهی "تنها در صورتى مىتوانيم آنها را در فلسفه به كار ببريم كه آنها را از حجابهاى مادى #تجريد كنيم و تعينات و تشخصات را كه ملازم با جزئيت است از آنها سلب كنيم." اما روشن است که تجرید واژگان از جنبه های محدود و نارسایی های چون جزئیت و مادیت کار آسانی نیست و برای کسانی که هیچ درکی از حقايق نوری و عوالم ربوبی ندارند به هیچ وجه ممکن نیست و هرچقدر هم تلاش عقلي و استدلالی صورت پذیرد از یک حدی مشخصی بیشتر نخواهد رفت. در این صورت اگر در فرهنگی، فیلسوفان و حکیمان دسترسی به حقايق نورانی و عوالم ربوبی نداشته باشند نمی توانند به تجرید واژگان و تعابیر زبانی بپردازند در نتیجه امکان گزارش و اخبار از آن حقايق ناممکن می شود و خروجی آن دستگاه فلسفي چارچوب واژگانی تهی از معانی غیبی و نورانی و شبکه مفهومی سکولار خواهد بود. نهایت اوج انتزاع و تجرید در چنین فرهنگی، ریاضیات و مفاهیم عام و کلی طبیعیات است.
🔸 اما اگر در جامعه و فرهنگی، کسانی باشند که با حقايق نوری و عوالم ربوبی ارتباط و اتصال وجودی برقرار کرده باشند و جان آنها از سعه وجودی برخوردار باشد این افراد می توانند چارچوب واژگانی و شبکه مفهومی را تعالی و ارتقا داده و امکان تجرید آنها را از جزئیت و مادیت فراهم سازند. در رأس این افراد، انبیای الهی قرار دارند که با عوالم ربوبی و ماورای ماده ارتباط دارند و حقايق نوری را در غایت درخشندگی آنها و قطع نظر از حجابهای مادی و جزئی مشاهده کرده اند و سپس رهاورد سلوک معنوی و مشاهدات نوری خود را برتر قالب همین واژگان و تعابیر به مردم رسانده اند به نحوی قابل فهم و ادراک عامه باشد. کار انبيا الهی در این میدان، ارتقا واژگان و تعالی تعابیر زبانی بود لذا به اصلاح واژگان موجود پرداخته و همچنین واژگان جدیدی را وارد دستگاه زبانی و فرهنگ عمومی جامعه کرده اند و به تدریج شبکه مفهومی نوینی را ابداع کرده اند.
🔹 انبیای الهی و دین به ستیز و تقابل با کل واژگان و مفاهیم مستقر در فرهنگ نمی پردازند و به تغییر کامل زبان و خط نظر ندارند بلکه به تجرید و تعالی همین واژگان موجود در زبان و نظام بخشی به آن واژگان و تعابیر اهتمام می ورزند تا شبکه مفهومی نوینی را خلق و در فرهنگ عمومی مستقر کنند و از این طریق به "اسقاط اضافات" و "محو موهوم و صحو معلوم" و همچنین سازمان یافتگی ذهن پیروان و فرهنگ عمومی جامعه توجه داشتند. چرا که ساخت جهان جدید نیازمند سازمان یافتگی اذهان و شکل گیری شخصیت جدیدی در کنشگر اجتماعی است و این از طریق گسترش معرفت و آگاهی و استقرار آن در فرهنگ عمومی ممکن است و مهمترین ابزار برای این تحول بزرگ #زبان است چرا که زبان حامل معانی و مهمترین وسیله ارتباطات انسانی است. تغییر ساختار زبانی و تحول در نظم واژگانی و شبکه مفهومی نشانه ای از تغییر در لایه های عمیق و بنیادی جهان اجتماعی است. انبیای الهی با ظهور در هر فرهنگی، نظم زبانی جدیدی را ایجاد کردند و از این طریق معانی متعالی و غیبی را وارد فرهنگ عمومی کردند و از این طریق روح جدیدی به باورها، آرمانها و ارزشها و به تبع آن در هنجارها، قوانین و ساختارها دمیدند و هویت اجتماعی جدیدی را خلق کردند.
ادامه دارد...
سید مهدی موسوی
@hekmat121
📌ساخت معنایی #واقعیت_اجتماعی براساس حکمت متعالیه
بخش هفتم: شکل گیری فلسفه دینی در راستای تعالی شبکه مفاهیم و کشف نظام معنایی واقعیت
🔸 بنابراين یکی از مهمترین اقدامات انبیای الهی دریافت بیّنات، کتاب و حکمت از آسمان وحی و ابلاغ آن برای آشنا کردن مردم با افق های معنایی جدید و تجرید و تعالی واژگان و تعابیر زبانی بود و در این راه از روشهای صحیح و متنوع استدلال و اقناع بهره می گرفتند. به تعبیر دیگر چون مخاطب پیامبران متنوع و متکثر بود و از حیث دانشی و ادراکی مختلفی برخوردار بودند پیامبران خود را به یک روش و شیوه استدلالی و گفتگویی محدود نمی کردند و از روشهای مختلف برهان، خطابه و موعظه، جدال احسن و همچنین از شیوه های تربیت غیر مستقیم استفاده میکردند تا افراد را هدایت و جامعه را رشد فکری و فرهنگی بدهند.
🔹 اما نکته مهم این است که بیّنات و حکمت پیامبران در درجه اول ارائه نگرشی نوین به عالم و آدم و تزریق مفاهیم هستی شناسانه و فلسفی به فرهنگ عمومی بود. مفاهيمي چون الله، توحید، خالق، رب، رحمن، رحیم، حق و حقیقت، عدل، معاد، ثواب و عقاب، روح، کرامت، تقوی، کفر، نفاق، نبوت و ولایت و نظایر آنها از جمله مفاهيمي است که بهصورت یک مجموعه منسجم و به هم پیوسته توسط انبيای الهی وارد دستگاه زبانی جامعه و فرهنگ عمومی شده است که سازنده یک نظام هستی شناسی فلسفي و جهانبینی توحیدی و در تقابل با فلسفه الحادی و جهانبینی مشرکانه است. این هستی شناسی حِکمی و جهانبینی توحیدی که درقالب یک شبکه مفهومی منسجم و به هم پیوسته عرضه شده است لایه زیرین دین، معنا بخش به زندگی، آرمان دهنده به انسان، جهت دهنده به کنش ها و سازمان دهنده به ساختارهای اجتماعی است. بنابراین هر دین واقعی و تحول سازی یک دستگاه فلسفي و جهانبینی استدلالی خاصی را به همراه دارد که هدف از آن ارائه نوعی تفسیر ودتحلیل از کل جهان هستی است که مینا و زیرساز عمل انسان واقع شود. دین واقعی و تحول ساز نمی تواند تهی از فلسفه و جهانبینی کلی و استدلالی باشد چرا که در این صورت قدرت خلق جهان معنایی جدید را ندارد و نهایتا در ذیل همان ساختار فکری و فرهنگی موجود، سطحی از اصلاحات و تغییرات جزئی را در پی خواهد داشت.
🔸 ادیان رهایی بخش و زندگی ساز در درجه اول جهانبینی کلی، عقلانی و استدلالی و همچنین فلسفه متعالی زندگي را عرضه می کنند تا افق معنایی ذهن افراد و فرهنگ عمومی جامعه را توسعه دهند که اگر چنین شود ضرورتا هنجارها، مقررات و ساختارهای ظالمانه و نامتوازن ناکارآمد می شوند و مردم در تکاپوی تغییر و انقلاب در آنها خواهند بود. انسان چون یک موجود متفکر و خودآگاه است و مسیر زندگی و آینده خود را آگاهانه انتخاب و ارادی حرکت می کند در وهله اول بیش از شناخت آمور جزئی که علوم متکفل آن هستند نیازمند تفسیر و تحلیل هستی و داشتن یک جهانبینی کلی و استدلالی است تا براساس آن خط مشی زندگی را انتخاب و مسیر حرکت و جهت اقدامات خود را مشخص کند. فلسفه هستی و جهانبینی کلی زیرساز و تکیه گاه فکری هر دین و مکتب زندگی و پشتوانه هر خط مشئ گذاری و سیاست گذاری خرد و کلانی است که با خود نوع خاصی از بایدها و نبایدها و مسئولیت هایی را به وجود می آورد.
🔹 تفاوت "فلسفه" متاثر از دین با "فلسفه" غیر دینی در روش عقلي و استدلالی نیست که یکی برهانی و استدلالی و دیگری صرفا تعبدی و تقلیدی باشد بلکه تفاوت اصلی در گستره نگرش به هستی و دایره معانی قابل ادراک و کشف است. فلسفه غیر دینی، بواسطه دایره تنگ دستگاه واژگانی و نظام معرفت شناسی، خود را طبیعت و قواعد کلی حاکم بر طبیعت و ابعاد طبیعی انسان مشغول داشته و ورود به سراپرده هستی و غیب عالم طبیعت معزول داشته است و مرکب عقل را فقط در همین میدان طبیعت به کار می گیرد. لکن فلسفه متاثر از دین، در افق گسترده هستی سیر می کند و در تلاش برای تجلی معانی غیبی و حقايق نورانی به جهان ذهن و شبکه مفهومی است و به همین دلیل در دایره تنگ و محدود واژگان خود را محصور نمی سازد بلکه با قدرت ذهنی به تجرید و تعالی واژگان و مفاهیم می پردازد تا بتوانند "روح معانی" را به تصویر بکشانند و زمینه اتصال عقلي انسان با عالم عینی معنا را فراهم کنند. (صیرورة الانسان عالما عقليا مضاهيا للعالم العيني).
🔸 علاوه بر خصوصیتهای ۱. استدلالی بودن، ۲. افق گشا بودن درمواجهه عمیق عقلي وشهودی با معانی غیبی و حقايق نورانی و عوالم ربوبی و ۳. تعالی دهنده به زبان و سازنده شبکه مفهومی متعالی؛ اجمالا به چند خصوصیت دیگر از فلسفه وجهانبینی متاثر از دین وسیراب از معرفت انبیای الهی می توان اشاره کرد:
۴. معنا دهنده به زندگی و خارج کردن اندیشه لغو، بیهودگی زندگی وپوچی حیات از ذهنها؛
۵. آرمان ساز، شوق انگیر وآرزو خیز؛
۶. تقدس بخش به هدفها وارزشهای انسانی واجتماعی؛
۷. تعهد آور و مسؤلیت ساز در همه عرصه های زندگی.
ادامه دارد...
سید مهدی موسوی
@hekmat121
📌 اخباری گری
(تحلیلی متفاوت)
بخش دوم: امتداد تاریخی و ارکان معرفت شناختی و پیامدهای معرفتی
🔸 تصور مشهور در فضای علمی جامعه این است که اخباری گری یک دولت مستعجل بود که در قرن ۱۰ ظاهر شد و در قرن ۱۱ و ۱۲ هجری به قدرت و نفوذ گسترده رسید و نهایتا در قرن ۱۳ با تلاش های علمی وحید بهبهانی و شاگردان وی از بین رفت. اگر چه این تحلیل دور از واقع نیست و اگر به ظاهر قضیه نگاه شود چنین بوده است اما از یک منظر عمیق تر می توان به این مقوله پرداخت. از این منظر، اخباریگری یک جریان ریشه دار در تاریخ جوامع دینی است. با ظهور هر دینی، رویکرد اخباری و قشری به آن هم ایجاد می شود با این نگاه، آغاز جریان اخباریگری قرن ۱۰ هجری نیست، بلکه استرآبادی آغاز گر چهره ای از اخباریگری متناسب با عصر صفویه و پرسش های دینی و اجتماعی آن زمان است. قبل از آن هم چهره های دیگری از اخباریگری وجود داشته و بعد از آن هم وجود داشته و الان هم وجود دارد. به همین جهت استاد مطهری معتقد است که ظاهر جریان اخباریگری از بین رفته اما روح آن هنوز زنده است و جولان می دهد و بر مناسبات علمی و معادلات اجتماعی تأثير و نفوذ دارد. به همین جهت باید این جریان مهم، پرقدرت و پرنفوذ را عمیقا تحلیل و بررسی کرد و به زوایای پنهان و پیامدهای ممکن آن اندیشید.
🎗ارکان اندیشه اخباری گری
🔹 جریانهای #اشعریگری و #اخباریگری علی رغم تمایزهای رویکردی و تفاوتهای صوري که دارند از یک بنیان معرفت شناختی برخوردارند که بر نگرش آنها در سه عرصه بینشها، گرایشها و رفتارهای فردی واجتماعی تاثیرگذار است.
🔸اساس معرفت شناسی این جریانها نفی حجیّت عقل وخرد آدمی و اثبات ناتوانی مطلق عقل درفهم مستقل حقیقت و شریعت است، البته هرکدام از خرده جریانهای اخباریگری با رویکرد متفاوتی به بیان ادله و شواهد برای این مدعا روی آورده اند: برخی با رویکرد نقلی، آیات و روایاتی رابه صف کرده اند، برخی با رویکرد تاریخی، ریشه های غیردینی عقل وشواهد نقصان آن را رصد کرده اند وبرخی بارویکرد "جامعهشناسی معرفت" از تاثیر تعلقات نفسانی و تقویمات اجتماعی عقل سخن گفته اند.
البته از میان همه رویکردها، رویکرد اخیر بسیار قوی تر و علمی تر ظاهر شده است. رویکردی که ریشه در تفکرات عصر روشنگری غرب و بخصوص آرا فلسفی کانت و سایر متفکران غرب همچون هگل، مارکس، نیچه، فروید، مانهایم و شلر دارد. این رویکرد با تکیه بر فاعلیت انسان و تعلقات درونی و ارتباطات بیرونی، خلوص عقل و واقع نمایی معرفت بشری را نفی می کنند و نهایتا جانشین هایی را برای عقل و معرفت عقلي می نشانند. از جمله: علم تجربی، ایدیولوژی، اسطوره، ایمان باطنی.
🔹 "ایمان گرایی احساسات محور" در مقام بینش به جای "عقل محوری برهان سامان"، اولین پیامد معرفت شناسی اخباری گری مؤمنان است (والا غیر مؤمنان نتیجه عکس می گیرند وتجربه گرایی و یا اسطوره گرایی را جایگزین عقل وایمان می کنند که خارج ازمحل بحث است). ایمان گرایان تقدم معرفت وبینش عقلي رابر ایمان نمی پذیرند وآنرا مخل به آزادی اراده، دینداری و تعبد می دانند. به اعتقاد برخی از اینان، انسان فاعل مختار است وبراساس اراده وحب وبغض حرکت میکند وبر تمام ساختار معرفت وعقل بشری، حب وبغض ها حاکمیت دارند، فلذا عقل در تبیین معارف دینی واستدلال برهانی بر هستی شناسی، خداشناسی ودین شناسی ناتوان است و ورود عقل به حریم معرفت دینی موجب عرفی شدن امردینی می شود که ذاتا مقدّس ومتمایز باهمه اموربشری است. البته پس ازآنکه ایمان حاصل شد عقل تحت ولایتِ ایمان به عنوان #پادو میتواند نقش ایفا کند. بنابراین به جای عقل، #قلب که مرکز حب وبغض است ازمحوریت وریاست برخوردار خواهدشد.
البته جریان اخباریگری، در خلأ و غیاب عقل، توجیهات مختلفی برای چگونگی وچرایی پذیرش ایمان وصدق بنیانهای ایمان ذکر کرده اند که یا به "عالم ذر" حوالت میدهند و آنرا توفیقی غیراکتسابی برای مؤمنان درعوالم پیش ازخلقت می شمارند ویا محصول عوامل، ساختارها وشرایط پیرامونی (تربیت خانوادگی و یا محیط اجتماعی) میدانند.
🔸 اگرچه آغاز جریان اخباریگری برای دفاع از فاعلیت و اراده آزاد است اما در نهایت به جبرگرایی برآمده از "عالم ذر" ویا موجبیت ساختارها منتهی میشود.
🔹 همچنین باید از پیامد #برساخت_گرایی عقل و معرفت و #روبنا بودن آن در نگرش اخباریگری و "ایمان گرایی احساسات محور" یاد کرد. دراین رویکرد، عقل ومعرفت هموره تحت سلطه حب و بغض ها یعنی تعلقات نفسانی و تقویمات اجتماعی است وآنها به عقل ومعرفت جهت می دهند فلذا عقل ازخود هیچ استقلال و بنیانی ندارد وتمام محصولات آن جهتدار و محصول نوع غلبه حب و بغض های موجود در روابط انسانی و ولایت حاکم بر ساختارهای اجتماعی است. نتیجه این سخن #نسبی_گرایی معرفتی و #قیاس_ناپذیری نظام های فکری و مکاتب نظری است.
ادامه دارد ...
#اخباری_گری
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌ساخت معنایی #واقعیت_اجتماعی براساس حکمت متعالیه
بخش هشتم: انواع واقعيت ۱
🔸 آنچه تا کنون گفته شد کلیاتی از تجلّی معنا از عالم نفس الامر به جهان ذهن و آگاهی بود. جهانی که قوام آن به صور ذهنی و مفاهيم است و هویت آنها به واقع نمایی و حکایتگری از واقع است. در این تبیین، واقعيت و حقیقت معنا، هستی دارای نفس الامر و مستقل از اراده انسان لحاظ شده است که با آگاهی و اراده انسان تغییر نمی پذیرد و از میان نمی رود بلکه این آگاهی و معرفت است که دارای حیثیت حکایتگری و التفاتی و معطوف به واقعيت عيني است.
🔹 #واقعيت_عيني مستقل از اراده و آگاهی انسان، لایه زیرین و بنیادین هستی است و اذعان به آن، مرز میان فلسفه و شکاکیت است. در این لایه ازهستی وواقعيت، تشخّص و ضرورت (بالذات یا بالغیر) حاکم است از کلیت وجزئیت و امکان وامتناع اثری نیست.
🔸واقعيت عيني وخارجی نه بالذات ونه بالعرض معلوم ذهن نیست چون انتقال آن به ذهن غیر ممکن است وانسان فقط بواسطه علم حضوری بااین واقعیت ارتباط وجودی برقرار میکند.
🔹 اما این تمام واقعيت نیست بلکه علاوه بر واقعيت عینی، نوع دیگری از واقعيت وجود دارد که ظرف تحقق آن ذهن است و همواره به ذهن وابسته و عین الربط است که به آن #وجود_ذهنی و واقعيت علمی گفته می شود.
🔸 ذهن که همان حیثیت ادراکی و معرفتی نفس ناطقه است موطن آگاهی و معرفت و تحت سلطه قوه عقل قرار دارد قوه ای که پیش قراول قوا و شخصيت وتعیّن بخش به حبّ و بغض و نیرو دهنده ی به اراده است. ذهن درگاه ارتباطی با واقعيت عيني است و انسان بدون ذهن و قدرت ادراکی همچون جمادات بی بهره از حیات و زندگی و تهی از حرکت و پویایی ارادی است.
🔹 در حقیقت "ذهن" یک ظرف تو خالی مثل ظروف مادی نیست که دارای اندازه و مقداری باشد که بخشی از آن با علم پر شود و بخشی از آن خالی باشد یا با جهل بتوان آن را پر کرد، بلکه ذهن همان حیثیت ادراکی و معرفتی نفس ناطقه است که نفس به میزان بهره از علم و ادراک دارای ذهن است.
🔸 در ذهن واقعیاتی وجود دارد که به حسب وجود و به حمل شایع غیر از وجود عینی است و دارای آثار واقعی و وجودی است که مهمترین اثر مستقیم آن علم انسان به خود آن وجودات و آگاهی نسبت به محکی آنها یعنی وجود عینی است، البته آثار غیر مستقیمی هم دارد از جمله تاثیری که بر شوق ونفرت، حرکت واراده انسان می گذارد.
🔹 انسان از طریق ارتباط و اتصال علمی با جهان عینی همان جهان را به نحو دیگری در ذهن خود بازنمایی و بازسازی میکند و سعی دارد تا از این طریق روابط ناپیدای جهان عینی را که به چنگ حواس در نمی آید در جهان ذهن ادراک و شناسایی کند. در واقع انسان از جهان عینی (مقام اثبات) یک جهان ذهنی متمایزی (مقام ثبوت) در ذهن خلق می کند و از این طریق می تواند ۱. ماهیت را وجود متمایز کند و ماهیات مختلف واقعيت را می شناسد ۲. صرف الشئ را درک میکند، ۳. از کلیت و جزییت ، وحدت و کثرت، ضرورت و امکان و امتناع و مانند آنها تحقیق کند ۴. عدم و روابط میان اعدام را تصویر کند. ۵. گذشته و آینده را بازسازی کند.
🔸در حکمت متعالیه مبرهن است که وجود ذهنی یک وجود قیاسی است و در قیاس با واقعيت عيني است لذا چیزی که هیچ وجود عینی نداشته باشد هیچ وجود ذهنی هم نخواهد داشت. لذا مفاهيمي چون معقولات اولیه و ثانویه و همچنین مفاهیم عدمی حاصل خلاقیت ذهن در حوزه مفاهیم وجودی است و غیر مستقیم حکایت از واقعیت عینی می کند.
🔹به تعبیر دیگر ، جهان عینی که یک واقعیت متصل و یکپارچه است از طریق ذهن تجزیه وتحلیل می شود و با تجرید و تعمیم ابعاد و حیثیت های مختلف واقعيت عيني در نه در وحدت بلکه در تکثر و تمایز و تغایر می شناسد. همچنین از این طریق می تواند امر مطلق و غیر متناهی و حقايق نورانی و عوالم ربوبی را که از دسترس معرفت حصولی مستقیم (واقع گرایی خام) خارج است با قدرت تجرید و تعالی مقولات و مفاهیم ذهنی و کنار گذاشتن نارسایی ها و محدودیتهای آنها بشناسد.
🔸 بنابراين انسان ابتدا در جهان ذهنی خود زندگی می کند و طرحی از چیستی و روابط آنها برای خود ترسیم می کند و براساس آن طرح با اشیا و افراد در ذهن ارتباط برقرار می کند و نسبت به آنها مشتاق یا متنفر و یا بی تفاوت می شود و سپس بر طبق آن از خود خارج شده و با واقعيت ارتباط و اتصال برقرار می کند.
🔹 در حقیقت، انسان همان چیزی است که در ذهن خود ترسیم کرده است و بر طبق آن با جهان واقعی ارتباط برقرار می کند. زیرا براساس اصل فلسفی "اتحاد علم و عالم و معلوم" انسان با علم و صور ذهنی خود اتحاد وجودی دارد.
🔸 البته همه انسانها خود خالق خلاق جهان ذهنی خود نیستند بلکه برخی از افراد خالق خلاق آگاهانه و ارادی جهان ذهنی خود هستند اما بسیاری از افراد خالق تقلیدی غیر آگاهانه و منفعل جهان ذهنی خود هستند و در اثر پيروي و تقلید از ديگران جهان ذهنی خود را خلق می کنند.
ادامه دارد...
سید مهدی موسوی
@hekmat121
📌نکته: معنای تحول در علوم
۱. در قضایای مغالطی، ممکن است همه مفاهیم و تصورات معنادار دار باشد لکن قضیه باطل است.
۲. در قیاس و استدلال نیز ممکن است تک تک قضایا به نحو مجزا، صحیح و صادق باشد اما نتیجه ندهد و یا نتایج برگرفته از آن کاذب باشد.
۳. در رشتههای دانشی و علوم صناعی هم ممکن است تک تک مفاهیم معنادار و تک تک قضایا صادق و همچنین تک تک استدلالها منتج باشد لکن نظام و ساختار حاکم بر مفاهیم و قضایا و استدلالها صحیح نباشد و در توصیف، تبیین وقایع محدود و ناقص باشد و در تجویز ناصواب و ناکارآمد باشد.
🔹بنابراین حکم و اعتبار صورت و ساختار دانش، غیر از حکم و اعتبار اجزا (مفاهیم و قضایا) است. از این رو، تحول در علوم صرفا به معنای تغییر کامل مفاهیم و گزاره ها و یا جایگزینی مفاهیم و گزاره های متفاوت نیست، بلکه مهمتر از هر چیزی، تغییر و تحول در ساختار دانش و چینش نوین در شبکه مفاهیم و گزارهها است.
🔸ساختار دانش، به مبانی نظری و افق معنایی و آرمانی حاکم بر دانش و دانشمند وابسته است، مبانی محدود، افق بسته و آرمان کوچک موجب شکل گیری دانش محدود و محصور می شود و در عوض، مبانی گسترده، افق باز و آرمانهای بلند و مطلق، شکل دهنده به دانشهای متعالی خواهد بود.
🔹 پرداختن به مبانی نظری، افق معنایی و آرمانها از حیطه علوم جزئی و عقلانیت ابزاری خارج است و بر عهده #فلسفه به عنوان علم کلی و دستگاه حامل عقلانیت نظری و ارزشی است.
🔸 در یک تقسیم بندی کلی، فلسفه ها بر دو گونه اند:
۱. فلسفهی محدود و متدانی که علوم محصور را می تواند نتیجه دهد.
۲. فلسفهی مطلق و متعالیه که علوم گسترده را می تواند طراحی و پیشنهاد دهد.
🔹 فلسفه ای که بر پایه عقل برهانی سامان یافته باشد و به نحو حداکثری، شبکهای و روشمند از همهی آبشخورهای متنوع معرفتی همچون مشکات وحی و نبوت و همچنین تجربههای تاریخی و علمی بشریت سیراب شود، فلسفه ای مطلق و متعالی است و می تواند راهبر انسان و اجتماع در مسیر تحول و تعالی علوم محدود و محصور در یک افق معنایی گسترده و متعالی باشد.
#تحول_علوم
#امامت_فلسفه_در_تحول_علوم
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 اخباری گری
(تحلیلی متفاوت)
بخش سوم: پیامدهای معرفت شناختی و دین شناختی
🔸بر اساس بنیان نظری #اخباریگری_معاصر که فهم تابع اختیار است و عقل و علم برساخته تعلقات نفسانی (حب و بغض ها) و تقویمات اجتماعی (ساختارها و ولایت ها) است و به طور قطع عقل و علم از خود هیچگونه ذات و استقلال ادراکی ندارند و تابع تبعیت ها و متناسب با ظرف اختیار و ایمان پیشاعلمی هستند، به همین جهت انسان از هیچ گونه معرفت #بدیهی، ضروری و بنیادین برخوردار نیست؛ بلکه بدیهیات هم تابع تعلقات و روابط اجتماعی است. به این معنا که هر ساختار اجتماعی و سیاسی غالب، نوع خاصی از معرفت ها را می سازد و به لحاظ نقش، اهمیت و ضرورت آن معرفت ها در حفظ و توجیه وضع اجتماعی موجود، معرفت های توجیه گر را به عنوان امر بدیهی و قطعی در جامعه القا می کنند و دیگران را نیز با خود همراه می سازند. بنابراین بدیهیات عقل نظری و عقل عملی از اعتبار منطقی و علمی برخوردار نیستند بلکه بدیهی بودن بدیهی به نوع رابطه و اتصال با ساختار های حاکم بر جامعه و مشروعیت آن ساختار ها وابسته است.
🔹 از منظر اخباریان اعتقاد یه بدیهیات فقط اشکال معرفتشناختی ندارد بلکه آغاز معرفت از بدیهیات به این معناست که اندیشمند دیگر احتیاج به انبیا و معارف دینی ندارد و صحت و سقم این معرفت ها ربطی به خدا و انبیا و نیازی به امضای دین و انبیا الهی ندارد، لذا کل دستگاه معرفتی در جدایی و تقابل با دین و انبیا شکل می گیرد و در واقع این ختم دیانت است. به تعبیر دیگر از اعتقاد بدیهیات لازم می آید که دانش به لحاظ روش و منبع مستقل از دین باشد و به طور کامل و به نحو منطقی مسیرش مستقل از وحی باشد و روشن است که جدایی از وحی به معنای پذیرش ظلمت و تاریکی و نفی ولایت الله و قبول ولایت شیاطین و طواغیت است.
🔸 بر این اساس دانشها از همان ابتدا به دانش های دینی، حقانی و ولایی و دانشهای ظلمانی، ضاله و شیطانی تقسیم می شود، تنها ملاک برای این تقسیم بندی فقط ایمان است و کاشفیت از واقع اصلا معنا ندارد تا ملاک صدق و کذب قضایا و صحت و بطلان دانشها تلقی شود. به طور نمونه، غزالی با تفکیک علوم به عنوان علوم شرعی و علوم غیر شرعی به چنین طبقه بندی دست زده است و بعد از او همه جریانهای اشعریگری و اخباری این تفکیک و تقابل را پذیرفته اند.
🔸 از نتایج معرفت شناسی اخباری گری، نفی حجیت ظواهر کتاب قرآن و از دسترس همگان خارج کردن آن است به این بهانه که فقط معصوم به حقیقت قرآن و معانی آن راه دارد و حقیقت آن بر دیگران پوشیده است. اینها معتقدند که قرآن را نمیتوان مستقلا فهم کرد و فقط از طریق اخبار وارده به معانی آن می توان راه یافت و در مورد بسیاری از آیات که هیچ روایتی وجود ندارد چاره ای جز سکوت نیست. علاوه بر اینکه بسیاری از روایات تفسیری از صحت سندی برخوردار نیستند اکثر روایات وارده در مقام بیان تأويل آيات و تطبیق مصداقی آن است نه توضیح و تفسیر معانی و دلالت های علمی و اجتماعی قرآن.
🔹در نگاه اخباری، مطلق #ظن معتبر نیست و فقط به اخبار صادره از معصومین(ع) می توان اعتماد کرد، در حال که اگر مطلق ظن معتبر نباشد هیچ راهی برای اعتماد به اخبار صادره هم وجود ندارد فقط شنیدن مستقیم از خود معصوم استثنا می شود. لذا نفی حجیت مطلق ظن، لاجرم به انسداد باب علم و علمی و شکاکیت و حیرت منتهی می شود.
🔸 از دیگر پیامدهای معرفت شناسی اخباریگری، نفی حجیت بناء عقلا و مرتکزات عرفی است. در این رویکرد که عقل هیچ اعتبار و اصالتی ندارد و کاملا برساخته تعلقات و تقویمات است دیگر مردم بما هو مردم موجودات عاقل نیستند بلکه فقط مؤمنان به یک قرائت از یک دین خاص عاقل هستند و بنائات، اعتبارات و مزتکزات عرفی آنها که برآمده از ایمان و ارتباط حداکثری با متون دینی است از اعتبار برخوردار است و بقیه مردم از جرگه عقلا خارج هستند و هیچ گونه از بنائات، اعتبارات و مرتکزات عرفی آنها اعتبار ندارد بلکه در تقابل با دین و عقل ایمانی است. بنابراین هرگونه بناءعقلا در هر حوزه ای اعم از فردی و اجتماعی، اعتقادی و اخلاقی و شرعی، اکتشافی و استنادی از حجیت و اعتبار علمی برخوردار نیست و نمی توان در فهم متون، استنباط شریعت و حتی برنامه ریزی های خرد زندگی از آنها بهره گرفت.
🔸 در این رویکرد، زبان و مفاهیم دینی غیر از زبان و مفاهیم عرفی است، لذا اخباریان درصدد تحلیل متفاوتی از خطابات و زبان شارع هستند و آن را کاملا تأسیسی معرفی می کنند به نحوی که هیچ گونه ارتباطی با بناء عقلا و اعتبارات زبانی و عرفی جاری در فرهنگ نداشته باشد. در واقع این هم از پیامدهای نفی حجیت عقل و بنائات عقلا است.
ادامه دارد ...
#اخباری_گری
#اخباریگری_معاصر
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 اخباری گری
(تحلیلی متفاوت)
بخش چهارم: پیامدهای اخلاقی
🔸چنانکه گذشت اخباریگری مانند هر مکتب فکری دیگر، یک شبکه معرفتی است و دارای یک صورتبندی نظری است و در این قالب، نوع نگاه خود را به عالم و آدم عرضه می کند. شناخت این مکتب جز از طریق این شبکه هماهنگ و پیوسته و بخصوص توجه به زیرساختهای معرفت شناختی و انسان شناختی آن ممکن نیست. آنچه مهم و محل مناقشه است و نتایج و پیامدهای اجتماعی و سیاسی را به همراه می اورد، همین شبکه معرفتی و صورتبندی نظری از مفاهیم و گزاره ها است والا ممکن است بسیاری از مفاهیم و گزاره ها مستقلا و مجزا، صحیح باشد و در سایر مکاتب فکری هم یافت شود اما نوع نظم اخباریگرایانه موجب پیامدهایی شود که در سایر مکاتب چنین پیامدهایی را نداشته باشد.
🔹پیامد دیگر معرفت شناسی اخباری گری، نفی حسن و قبح ذاتی ارزشها، افعال و ناتوانی مطلق عقل در کشف حسن و قبح همه افعال است. این یکی از وجوه اشتراک #اخباریگری با #اشعریگری است و حتی می توان با شواهد تاریخی و منطقی به راحتی اثبات کرد که این فکر از رسوبات جریان اشعریگری در فکر و فرهنگ آن بخش از جامعه شیعی است که به خلوص گرایی و ایمان گرایی احساسی و تقابل گرایی اجتماعی با سایر فرهنگ ها و جوامع تمایل دارند.
🔸به اعتقاد برخی از پیروان معتدل این رویکرد، افعال از حسن و قبح برخوردارند اما عقل از ادراک ناتوان است، اما از منظر جریان غیر معتدل، اصلا افعال و پدیده ها به هیچ وجه دارای حسن و قبح ذاتی نیستند و تمام حسن و قبح ها در نسبت ها و ارتباطات ساخته می شوند. بنابراین ارزش بودن ارزشها و حسن و قبح داشتن افعال جوارحی و جوانحی کاملا برساخته و روبنای ارتباطات و نسبت ها است که آن نسبتها زیربنای حقیقت وحسن وقبح است.
🔹 به اذعان این افراد اگر برای افعال و اخلاق به حسن و قبح ذاتي قائل شديد در واقع شما ذات اشياء را مستقل از خداي متعال و مشيت او تعريف کرده ايد، لذا بنياد اخلاق بر بت پرستي ساخته اید، چون در این صورت، هر امر اخلاقی و ارزشی یک بت و آله می شود و مستقل از خدا و اراده و مشیت او در نظر گرفته شده اند. اگر عقل هم به حسن و قبح ذاتي حکم بدهد، يعني عقل به بت پرستي دعوت مي کند لذا این عقل شیطانی و تحت ولایت شیطان است. بنابراین فقط یک چیز حسن دارد و آن ایمان و تعبد است و الا هیچ یک از مفاهیم اخلاقی مثل عدالت و ظلم، آزادی و اسارت، فضیلت و رذیلت، راستی و کذب و مانند آن به تنهایی هیچ حسن و قبح ندارد.
🔸 لاجرم لازمه این حرف اين است که بدون ایمان و پذیرش ایمان، اصول اخلاقی و ارزشی هیچ ارزش و استقلال و حجیتی ندارد و نمی تواند مستمسک مباحثات عقلي در اثبات دین و دینداری واقع شود لذا تمام استدلالهای اخلاقی بر اثبات دین و دینداری و آموزه های دینی بی فایده و بی معناست.
🔹 البته روشن است که تمام همت جریان اخباریگری در نفی حسن و قبح ذاتی افعال و اخلاقی برای زدن استدلال اصولیون و فقهای شیعه در اثبات حجیت عقل در استنباط احکام است. نگرانی این طیف این است که اگر حجیت عقل در استنباط احکام و برنامه ریزی زندگی و سیاستگذاری اجتماعی اثبات شود ناخودآگاه پای #عدالت، #مصلحت، #عرف، #علم و #تجربه هم به فرایند فهم و استنباط باز می شود و همین موجب تعطیلی دین، عرفی شدن استنباط، نفی ولایت اهلبیت(ع) و تنگ شدن دایره عبودیت می،شود؛ چون یا باعث اتکای به عقل و احساسِ بی نیازی از روایات می شود و جايي براي مديريت ديني و اخلاق ديني نمي ماند و اخلاق کاملا سكولار می شود و یا اینکه روایات را می بایست با عقل ناقص بشری که تابع تعلقات نفسانی و تقویمات اجتماعی تحت ولایت شیطان است تفسیر و تحلیل کرد و نهایتا همین هم موجب دوری از ایمان و ولایت اهلبیت و حرکت تحت ولایت شیطان و پناه بردن به دانش های جنود کفر و شیطان (اعم از فرق و مذاهب غیر شیعه اثنی عشری و سایر ادیان و مکاتب فکری موجود) میشود. در حالی که حسن و قبح عقلا و احکام مشترک عُقلایی تماما برای حفظ نظام مادی و وضع موجود شیطانی است.
🔸در واقع با نفی حسن و قبح ذاتی افعال و اخلاق، حجیت و اعتبار عقل در استنباط احکام، برنامه ریزی و سیاستگذاری اجتماعی به طور کامل ساقط می شود ومنبع بودن و دلیل بودن آن هم نفی می شود لذا جا برای "ایمان گرایی احساسات محور" باز می شود. (شبیه همان چیزی که کانت در طرح فکری خود دنبال می کرد که عقل را محدود کند و جا را برای ایمان احساس محور باز کند.)
🔹 استاد مطهری در مقاله #حق_عقل_در_اجتهاد از این طایفه با عنوان #سوفسطائیان_اسلامی یاد می کند که در شیوه و نتایج بسیار شبیه #سوفسطائیان_یونانی عمل کرده اند.
ادامه دارد ...
#اخباری_گری
#حسن_و_قبح
#سوفسطائیان_اسلامی
#اخباریگری_معاصر
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌 اخباری گری (تحلیلی متفاوت) بخش سوم: پیامدهای معرفت شناختی و دین شناختی 🔸بر اساس بنیان نظری #اخب
📌برساختی بودن عقل و اصول بدیهی آن نزد اخباریان معاصر
🔸پرسش
سلام و رحمه الله
طاعاتتون قبول..
متوجه این قسمت نشدیم ،میشه با مثالی چیزی یک توضیح بیشتری بفرمایید:
"اخباری ها بدیهی بودن بدیهی را به نوع رابطه و اتصال با ساختارهای حاکم بر جامعه و مشروعیت آن ساختارها وابسته می دانند."
🔹 پاسخ
سلام و سپاس
اگر کسی معتقد شد که اساس #منطق و اصول بدیهی عقل، به طور کلی، غربی و شرقی دارد، یونانی و ایمانی دارد و به اصول ثابت، فرامکانی و فرافرهنگی عقل معتقد نباشد، در حقیقت عقل و اصول بدیهی آن را تابع فرهنگ و ساختارهای اجتماعی دانسته است، لذا حقیقت عقل و اصول بدیهی آن را به شرقی و غربی و یا یونانی و ایمانی تقسیم می کند.
همچنین برخی از اخباریان معتقدند #علم_اصول فقه و قواعد تفسیر متن متعلق به اهل سنت است و چون آنها این قواعد را بیان کرده اند پس ماهیت سنی و غیر شیعی دارد و از حجیت شیعی برخوردار نیست. بر اساس این رأی، قواعد و ضوابط منطق فهم و اصول تفسیر متن از خود حقیقت مستقل و اعتبار معرفت شناختی ندارد و تابع فرهنگ و ساختارهای اجتماعی ملل و نحل / فرق و مذاهب است.
برخی از #اخباریان_قدیم و بسیاری از #اخباریان_معاصر با #یونانی_خواندن منطق و بدیهیات عقلي (مثل اصل علیت، اصل وجود، اصل وحدت و ...) و تمایز نهادن مطلق آن با منطق و عقل ایمانی، همچنین با #سنی_دانستن علم اصول فقه و قواعد تفسیر متن، در مسیر برساختی بودن عقل و بدیهیات حرکت کرده اند. یعنی عقل و ماحصل آن، #ساخته جامعه و فرهنگ و ساختارهای اجتماعی آن است و از خود هیچگونه حقیقت، اعتبار منطقی و ارزش ذاتی ندارد؛ بلکه کاملا تابع زیربناهای اجتماعی و ساختاری آن است.
برخی از این اخباریان هم صراحتا بر این مدعا اذعان و اصرار دارند و در آثار مکتوب و شفاهی خود از اجتماعی و ساختاری بودن عقل و بدیهیات آن سخن می گویند، که نتیجه همان تقسیم امور به روبنا و زیربنا است که در فلسفه، جامعهشناسی و اقتصاد سیاسی غرب صورتبندی شده است. روبنا، عقل و بدیهیات معرفتی و خروجی های نظری و علمی آن است، زیربنا، هم روابط اقتصادی یا سیاسی و حاکمیتی است. روبناها امور برساختی هستند که از خود اعتبار مستقلی ندارند و همواره تابع زیربناها و زیرساختهای تعیّن بخش است.
در نگاه برخی از اخباریان معاصر، اعتقاد به استقلال عقل در فهم حقايق و پذیرش امور بدیهی (یعنی امور قطعی، ضروری و بی نیاز از هر منیع اعتبار بخش دیگر) #شرک و #بت_پرستي است چرا که در برابر خداوند متعال، به خدایان دیگری باور می آورد. بنابراین موحد بودن هیچ گونه بدیهی عقل نظری (بدیهیات و اولیات معرفتی) و همچنین هیچ گوته بدیهی عقل عملی (حسن و قبح ذاتی ارزشها، اخلاق و رفتارها) را بر نمی تابد و همه را نفی می کند مگر آنکه مستند به ادله نقلی و دارای اعتبار شرعی باشد. تحقیقا این همان سخن اشاعره است.
بر همین اساس برخی از اخباریان معاصر براساس رویکرد برساختی بودن عقل و علم معتقدند: "همه علوم در تمدن اسلامی و حتی علوم و معارف شیعی ذیل #دستگاه_شیطان و براساس روابط مشرکانه شکل گرفته است"
به اعتقاد این جریان بعد از وفات پیامبر اسلام، #دستگاه_شياطين بر جامعه حاکم شد و براساس روابط قدرت و جریان اراده و فاعلیت آن همه حقايق به حجاب رفت و براساس این روابط، دستگاه شیطانی عقل بر جامعه مسلط شد و تمدن و علوم متناسب با خود را تولید کرد که حقیقت آنها شرک و دوری از ولايت خداست. چرا که نظام مفاهیم آن برپایه عقل و استدلال منطقی و استوار بر بداهت است نه بر محور ولایت اهلبیت. بر این اساس همه علوم موجود در تمدن گذشته مسلمان و نظام مفاهیم آن غیر اسلامی و مشرکانه است چون "مفاهيم را مستقل از امام تعريف مي کنيم. فهم و صحت بطلانش را مستقل از امام تعريف مي کنيم؛ يعني در حوزه معرفت شناسي نمي گوييم فهم صحيح به تبعيت از امام بر مي گردد. در حوزه اخلاق نمي گوييم اخلاق به تبعيت از امام تعريف مي شود. در حوزه حقوق، حق را بر محور امام تعريف نمي کنيم. حوزه دينداري و دين را بر محور امام تعريف نمي کنيم." هرچند به جهت حضور روایات در برخی از علوم، شدت شرک در آن علوم متفاوت است اما این امر موجب استحاله #شرک_ساختاری موجود در همه علوم گذشته نمی شود. لذا #منطق_حجیت در همه علوم موجود در تمدن گذشته مسلمين چون برپایه حجیت و استقلال عقل است باطل و شرک آمیز است و باید به تولید منطق جدیدی برای حجیتِ تعريف و استناد مفاهیم و گزاره پرداخت و لاجرم در ذیل این روابط جدید ایمانی و عبودیت جمعی و براساس منطق نوین حجیت، علوم دیگری (اعم از علوم اسلامی، انسانی، ریاضی و طبیعی) ساخته و پرداخته خواهد شد و جهان دیگری را رقم خواهد زد.
#اخباری_گری
#اخباریگری_معاصر
#پرسش_و_پاسخ
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌 اخباری گری (تحلیلی متفاوت) بخش دوم: امتداد تاریخی و ارکان معرفت شناختی و پیامدهای معرفتی 🔸 تصور
📌 آیا باید از جریان اخباری واهمه داشت؟
تحلیل و پرسش وارده
سلام.
ما چند حرف از این تحلیل #اخباریگری برداشت کردیم:
۱.این جریان همیشه بوده و طبق فرموده حضرتعالی خواهد بود در آينده.حالا فرق ندارد مااسمش راچه بگذاریم اخباریگری یاهرچیز دیگری. یعنی این نوع مواجهه همیشه بادین بوده. باپیامد های خطرناک آن که ماهم دیده ایم درطول تاریخ که باجریان اخباری گری یک روستا راهم نمیتوان اداره کرد......و....
حالا یک #سوال پیش می اید و آن هم اینکه اگر این نوع تفکر یکتفکر نا کارامد وغلط است چگونه میتواند در صورت های مختلفی درطول تاریخ باقی بماند؟ مثلا ما جریان های فکری مختلفی را می بینیم در طول تاریخ که بخاطر بطلان و ناحق بودنشان و یا اختلاطی که بین صحیح وغلطشان هست ازبین رفته اند حالا چگونه است که جریان #اخباریگری مانده ودر تشکیلاتی مثل ... در قم و یا .... در مشهد به چشم میخورد؟ وحتی دارای جاذبه است؟
۲.دیگر اینکه یکی از پایه های این جریان نفی حجیت عقل است. چگونه ممکن است یک جریانی بطور صریح زیر پایه عقل رابزند و اینقدر ماندگاری داشته باشد. شما بارها سرکلاس علم دینی انجاهایی که داشتید مواجهه صحیح باغرب را توضیح میدادید یکی ازنقاطی که موجب پیشرفت غرب شده استفاده انها از عقل است یعنی عقل را دریک زمینه هایی بکار گرفته اند انهم نه درهمه زمینه ها .
خب حالا اینها (اخباری) #حجیت_عقل را نفی می کنند آیا می توانند بدون عقل کاری را از پیش ببرند در امر دین؟
خب اگر نمیتوانند، تفسیری که از دین اینها معرفی میکنند نباید ماندگاری داشته باشد، چون منفعتی به مردم نمی رساند بلکه مردم را از دین دور میکنند. کما اینکه دیده هم شده.
لذا بنظر ما هرچه زمان می گذرد باید این جریان مطرود شود نه اینکه بصورت های مختلف و تازه ای برای مخاطبین جذابیت داشته باشد و نباید ما از اینها #واهمه ای داشته باشیم.
این نکاتی است که به ذهن می رسد، در چارچوب تحلیلی شما از اخباریگری این نکات چگونه تحلیل می شود؟
با تشکر
#اخباریگری_معاصر
#اخباری_گری
📌 اخباری گری
(تحلیلی متفاوت)
بخش پنجم: چرایی اقتدار اخباری گری در جامعه دینی
🔹 همواره در جوامع دینی، پیدایش جریانهایی شبه اشعریگری و اخباریگری دور از انتظار نیست بخصوص بعد از مدنی که جامعه دینی از اقتدار و ثبات سیاسی برخوردار شد و از جنگها و تهدیدهای نظامی خارجی در امان بود، به تدریج درباب نحوه مدیریت جامعه و اولویت سنجی مسائل و پدیده ها اختلافاتی شکل می گیرد.
🔸برخی بر بُعد عقلانی و پیشرفت مادی و معنوی تاکید می کنند و بر گسترش روابط سیاسی واقتصادی با سایر جوامع و ملل اصرار می ورزند، که طبیعتا لازمه این سخن، وارد شدن به عرصه های نو و روبرو شدن با پدیده ها و مسائل جدید است و برای پاسخ گویی به این مسائل جدید و ارائه طرحی برای ورد به عرصه های نوپدید چاره ای جز #اجتهاد در متون دینی و استفاده حداکثری از #عقل در اجتهادات و استنباطات نیست.
البته این بهره گیری از عقل می تواند دو چهره افراط و اعتدال به خود بگیرد. به این معنا که برخی با برجسته کردن عقل، از اهمیت و محوریت سایر منابع معرفتی و ادله اجتهادی همچون کتاب و سنت بکاهند و به تدریج به سمت قیاس (اصولی) و مصالح مرسله و استحسانات ذوقی و برداشت های شخصی کشانده شوند. این #افراط_در_عقل گرایی و در واقع خروج از دایره عقلانیت صحیح است. اما جریان اصیل و دقیق عقل گرایی این است که عقل در کنار منابع دیگر معرفت اعم از حس و شهود و وحی قرار دارد و میان آنها ترابط و تسالم برقرار است و همواره نتایج و خروجی های عقل باید بر برهان و شواهد کافی از ساير منابع معرفتی و ادله اجتهادی استوار باشد. #عقل_گرایی_اعتدالی و اجتهادی، راه کار اصلی خروج از فروبست های اجتماعی و بن بست های عملی و رفتاری است.
🔹 در مقابل جریان اجتهاد و عقل گرایی در فهم متون و حل مسائل نوپدید، برخی بر تسلّم در برابر متون دینی و حفظ رویه های جاری سلف تاکید دارند و از ورود اجتهادی و عقلي در عرصه های جدید پرهیز دارند و مدیران جامعه دینی را از تعامل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی با سایر جوامع و ملل منع می کنند بلکه بر اصالت تقابل و ستیز در مراودات بیرونی با سایر مذاهب و مکاتب و جوامع اصرار می ورزند. این جریان از ورود #عقل به دستگاه استنباطی و تفسیری به شدت استنکاف دارند و آن را موجب تفسیر به رای و فهم شخصی از متون و گسترش اختلاف فکری و فتوایی در جامعه می دانند که نتیجه آن دوری از دین و کم رنگ شدن ایمان و تعبد انسان به آموزه های دینی می شود. بنابراین بقای ایمان و تعبد به کنار گذاشتن عقل و اجتهاد عقلانی و پناه بردن به ایمان و تعبد فکری و نظری است. انگاه ذیل ایمان و تعبد می توان "عقل مومنانه قریب به حس و عمومی" را همچون ابزاری در خدمت فهم متون دینی و توجیه گزاره دینی و دفاع از امور دینی به کار گرفت.
🔸 چند عامل موجب گسترش اخباریگری در جامعه دینی می شود:
۱. ادعای خلوص گرایی و درد دین داشتن؛
اولین ویژگی جذاب و رشک برانگیز اخباریگری، ادعای خلوص در فهم دینی و القای درد دین داشتن است. همین ویژگی موجب وجاهت معنوی و اجتماعی برای آنها می شود و همواره از جهت حسن فاعلی مورد احترام باشند لکن به تدریج این حسن فاعلی به حسن فعلی و گسترش افکار آنها می انجامد.
۲. بهره گیری از روایات و استناد به سنت معصومین(ع)
به طور قطع، روایات معصومین علیهم السلام در کنار قرآن و عقل یک گنجینه بزرگ معرفتی است و برای حامل و عالم به آنها ظرفیت های زیاد فکری و توانایی های گسترده برای مناظره و استناد و ارائه شواهد فراهم می کند. اخباریان با تسلط بر بخشهایی از روایات در بسیاری از مناظرات در جامعه دینی و نزد مؤمنان دست برتر را دارند.
۳. سادگی تحلیل ها و عوام پسندی آنها
میاجث اخباریان اصلا غموض و پیچیدگی های فلسفي و اجتهادی را ندارد. چرا که آنها بیش از آنکه به نحوه استدلال و دقت در تحلیلها و تبیین ها نظر داشته باشند به خروجیهای تبلیغی و رسانه ای برای جذب عوام مردم توجه دارند. لذا با بهره گیری از بيان ساده و جذاب و استفاده از مثالها و نقل قضایای تاریخی و شخصی، عوام را با خود همراه می کنند. بخصوص از طریق برجسته کردن برخی از آموزه های احساسی و باطنی دین همچون توسل، برائت، شفاعت، ژبارت، شفای بیماران و حاجت روایی مشکلداران و نقل خوابها ماجراهایی از این دست، عموم مؤمنان و مردم عادی را جذب می کنند.
۴. غلبه رویکرد تبلیغی و بهره گیری حداکثری از رسانها
با توجه به خصوصیت مذکور، روشن می شود که اخباریان در تلاش برای ارتباط با مردم و نفوذ در متن جامعه هستند لذا بر عنصر تبلیغ و تفاهم اجتماعي تاکید جدی دارند و استفاده حداکثری از رسانه ها و ابزارهای تبلیغی را در دستور کار دارند. مانند: بهره گیری از منبر، هیأت، مجالس اهلبیت(ع) وحضور فعال درمجامع مذهبی وکمک مالی و ...
۵. نزدیکی به قدرتها و حکومتها.
ادامه دارد ...
#اخباری_گری
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 اخباری گری
(تحلیلی متفاوت)
بخش ششم: اخباری گری و تضعیف اقتدار اجتماعی و سیاسی ۱
🔸 جریانهای سیاسی و اجتماعی تحول خواه و انقلابی در آغاز فعالیتهای خود هیچگاه به اخباری گری روی خوش نشان نمی دهند و آنرا مانع تحول خواهی و انقلاب اجتماعی می دانند بلکه به جریان های اجتهادی و عقلگرا اقبال نشان می دهند تا بتوانند از طریق استفاده از عقل و قدرت فهم تفسیری، ظرفیتها و استعدادهای انسانی و اجتماعی موجود در جامعه شناخته شود، آینده مطلوب ترسیم شود و با سیاستگذاریراهبردی و خط مشئ گذاری دقیق منطقی و فرایندی، در متن جامعه نفوذ کند و به اقناع مردم و یارگیری بپردازد.
🔹 در همه این فرآیندها چاره ای جز تفکر و تعقل و بهره گیری از الگوها و تجربه های سایر مذاهب و جوامع نیست. جریانهای انقلابی با این روش، می توانند برای تحول و تغییر اجتماعی به بسیج نیروها و امکانات بپردازند و به طور طبیعی اگر شرایط مهیا باشد موفق خواهند شد تا حاکمیت جامعه را تغییر دهند. پس از پیروزی نیز گروه پیروز، هنوز به جریانهای عقلانی و اجتهادی اقبال دارند تا از این طریق، ساختار آینده جامعه و نظامات اجتماعی را ترسیم و طراحی کنند تا جامعه بتواند بر ریل صحیح و پیشرونده حرکت کند. به طور نمونه عباسیان از جریان معتزله و صفویه از فلاسفه و فقها برای ریل گذاری جامعه و مشروعیت بخشی به حاکمیت خود متوسل شدند و چند صباحی از آنها پشتیبانی می کردند.
🔸اما پس ازاستقرار وثبات حاکمیت وگسترش اقتدارحاکمان، این رفاقت وپشتیبانی رو به سردی میگراید وحاکمان وحاکمیت رویکرد محافظه کارانه حفظ وضع موجود را پیشه خود میسازند لذاجریانهای اجتهادی وعقلانی که همواره بر گسترش همه جانبه جامعه و تعمیق بنیانهای معرفتی و نظری تاکید دارندوبه اصلاح مداوم همه مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی توجه دارند از نگاه حاکمان مانعی بر سر راه اقتدار و منافع خود تلقی میشوند و درصدد جایگزین کردن متفکران ودانشمندانی دیگرهستند که ازاعتبار دینی برخوردار باشند و ضمن مدیحه گویی ازحاکمان و نحوه حکمرانی آنها از اقتدار و نفوذ جریان اجتهادی وعقلانی در اجتماع بکاهند وابزار قدرت و تاثیرگذاری آنهاراکه اقبال واعتماد مردم است تضعیف کنند. بهترین گزینه، جریانهای اشعریگری و اخباریگری است.
مثل عباسیان که پس ازمدتی جریان معتزله رارهاکردند وبه اشاعره روی آوردند واز این طریق معتزله رادر تنگناهای سیاسی قراردادند وبر قدرت ونفوذ اشاعره افزودند و اشاعره هم درمشروعیت بخشی به حکومت عباسیان وتضعیف معتزله سنگ تمام گذاشتند. همچنین دولت صفویه پس از استقرار و ثبات داخلی وامنیت خارجی، ازجریان اجتهادی وفلسفی رویگردان شدند وبه اخباریان روی آوردند.
🔹 جریان اخباری گری ازجهات مختلفی برای حکومتهای خسته و محافظه کار بسیار مطلوب است چراکه اخباریان برخلاف مجتهدان معتقدبه رابطه امام ومأموم ویا اجتهاد وتقلید نیستند و از رابطه محدث ومستمع دم میزنند لذاخود را امام ومرجع وحاکمان رامأموم و مقلد نمیپندارند وازاین جهت دخالتی درامور سیاسی واجتماعی نمیکنند بلکه به توجیه نحوه حکمرانی مشغول میشوند.
🔹 هرچند حکومتها دراواسط حاکمیت برای حفظ اقتدار و منافع خود به اخباریگری واشعریگری روی می آورند ودر کوتاه مدت از شر گیردادنهای جریان فلسفي و اجتهادی راحت می شوند اما عمدتا به این نکته توجه ندارند که با تضعیف عقل و اجتهاد در حقیقت پشتوانه های قدرت و اقتدار حاکمیت را در همه عرصه های داخلی و خارجی تضعیف می کنند زیرا با تضعیف عقل و اجتهاد، قدرت خلاقیت و ابتکار کنشگران اجتماعی و همچنین پشتوانه های نظری و معرفتی مشروعیت بخش به حاکمیت و اقناع کننده عموم مردم و جامعه جهانی تضعیف می شود. همچنین با تضعیف عقلانیت و روحیه استدلال، ریشه علوم و فنون در جامعه تضعیف میشود و باب تفاهم منطقی و گفتگوی حقیقی میان گروها و جناح های سیاسی و اجتماعی بسته خواهد شد و اختلافات عمیق فکری و نظری در جامعه گسترش خواهد یافت بدون آنکه منطق و عقلانیت مشترکی برای گفتگوی منصفانه، اقناع عمومی و تفاهم منطقی وجود داشته باشد. چون هر جریانی ب اساس غلبه ایمان گرایی خود را حق می پندارد و دیگران را گمراه.
از خطرت بزرگ جریان اخباریگری برای حاکمیت، پوشیده داشتن مسائل اهم و اولیت دار جامعه و برجسته کردن بسیار کم اهمیت بخصوص بزرگ کردن اختلافات مذهبی به بهانه دفاع از مذهب حقع و فعال کردن گسل های قومیتی و نقد و توهین به آداب و سنن قومی و ملی به بهانه مغایرت با شرع. فراموش شدن مسائل اهم و اولویت دار و مشغول شدن به مسائل فرعی و کم فایده و البته اختلاف انگیز، یکی از بزرگترین اشتباهات سیاسی و اجتماعی و موجب تضعیف اعتماد عمومی، همبستگی و وحدت اجتماعی و گسترش بی اخلاقی ها، شایعه سازی ها، بی تقوایی ها و رواج غیبت، تهمت و دروغ و ... خواهد شد.
ادامه دارد ...
#اخباری_گری
#سیاست
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌برساختی بودن عقل و اصول بدیهی آن نزد اخباریان معاصر 🔸پرسش سلام و رحمه الله طاعاتتون قبول.. متوجه
📌پرسش:
این دسته از اخباری ها غیرمستقلات عقلیه رو هم منکر میشن یا صرفا بحثشون دایر مدار مستقلات عقلیه است؟
🔹پاسخ:
ا. تقسیم عقل به مستقلات و غیر مستقلات محصول اثبات حجیت عقل است اگر کسی حجیت را رد کند، اصلا وارد این تقسیم بندی نمی تواند بشود و هیچ یک از اخباریان هم نشده اند و اصلا از این منظر به موضوع نگاه نمی کنند مگر از باب اسکات خصم.
۲. ظاهر کلام اخباریان، پذیرش عقل ذیل ایمان است بنابراین شاید بتوان گفت که غیرمستقلات را باید قبول داشته باشند.
۳. اما این نکته مهم است که قوام غیر مستقلات بر قبول مستقلات عقلیه نظیر اصولي همچون ضرورت، علیت، شرطیت، سببیت، تلازم و ... است. اگر کسی عالما و آگاهانه این اصول را رد کند منطقا نمی تواند غیرمستقلات را هم اثبات کند و بپذیرد نهایتا غیرمستقلات هم باید نقلی باشد یا تحت تولی حب و بغض ها شکل بگیرد.
#اخباری_گری
#اخباریگری_معاصر
#پرسش_و_پاسخ
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 اخباری گری
(تحلیلی متفاوت)
بخش هفتم: اخباری گری و تضعیف اقتدار اجتماعی و سیاسی ۲
🔹هر چند اخباریگری بر پایه یک سلسله دغدغه های دینی و مبتنی بر تاملات فکری و عقلي بنیادین در حوزه معرفت شناسی و روش شناسی شکل میگیرد و با اقبال برخی از خواص و بسیاری از عوام هم همراه می شود و شاید در کوتاه مدت موجب افزایش ایمان مؤمنان و گسترش تقابل آنها با جریانهای مخالف و معاند بشود، لکن در درازمدت صدمات جبران ناپذیری برجامعه اسلامی و سرنوشت دینداران می گذارد.
🔸 حذف حقیقی قرآن کریم از متن مناسبات علمی و عملی جامعه به بهانه های جذاب و مقدس مآبانه، یکی از پیامدهای شوم این جریان است. همین امر موجب می شود که مهمترین منبع معرفت بخشی و همدلی و همبستگی اجتماعی از متن روابط علمی و مناسبات اجتماعی حذف شود و خبرهای واحد جایگزین آن شود. اخبار متکثری که در غیاب قرآن و اجتهاد عقلانی قابلیت تفسیرها و برداشت های مختلف را دارد بخصوص وجود اسرائیلیات و تحریفات در اخبار سبب شکل گیری تعارض میان اخبار شده است و کار فهم و تفسیر اخبار متعارض را بسیار دشوار و پر چالش می سازد.
🔹از دیگر پیامدهای مهم آن این استکه در رویارویی فکری و عقیدتی با جبهه کفر و نفاق که مهمترین ابزار علم و مباحثه عقلانی و بزرگترین حکًم عقل است، جامعه را ناتوان و ناکارآمد می کند، زیرا بنیانهای عقلانیت و دانشهای عقلانی و عقلایی را تضعیف کرده اند و عقل سلیم را از مرکزیت فرهنگ و دانش جامعه اسلامی حذف کرده اند و به جای آن یک سلسله معرفت های صرفا نقلی و همچنین امور باطنی و معنوی بی بنیان عقلانی را نشانده اند. در این هنگامه، خواب، قصه و داستان برای توجیه برخی از امور غیرضرور، محور گفتمان دینی و رسانه اجتماعی می شود. لذا امور اهم و مهم و قدرت افزا مورد غفلت واقع می شود و امور غیر مهم، اختلاف برانگیز و تقابل ساز در جامعه گسترانده می شود که نتیجه ای جز زوال عفلانبت، ایجاد اختلاف، تضعيف قدرت درونی، تشتت فکری و معنایی و چندپارگی اجتماعی ندارد.
🔹 همچنان که در حکومت صفویه این اتفاق افتاد و موجبات تضعیف فکری و اجتماعی صفویه را فراهم کرد و نهایتا به شکست صفویه در برابر دولت بدوي محمود افغان شد. چرا که هم بهانه مذهبی به دست افغان های متعصب داد و هم با تضعیف رابطه امام و مأموم و مرجع و مقلد، قدرت بسیج گری مردم را از دست داده بود لذا پس از حمله افغانها، مردم کوچکترین مقاومتی از خود نشان ندادند و در نهایت چه فجایعی به بار آمد.
🔸 در واقع جریان "ایمان گرایی احساسات محور" و اخباری گری در دوران ثبات و قدرت حکومت دینی که براساس عقلانیت حکمی و فقاهتی شکل گرفته است سر بر می آورد و با ادعای کمک و تکامل حکومت دینی فعالیت های فکری و فرهنگی خود را آغاز می کند و سپس به عرصه اجتماعی ورود می کند و با تبلیغ اندیشه ها و ایده های خود و نفی و نقد زیرکانه و هنرمندانه اندیشه ها و متفکران پیشین، به یارگیری و تقویت دایره نفوذ خود در جامعه می پردازد.
و ...
🔹 حذف قرآن و عقل از نظام دانایی و نفی مرجعیت آنها در مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی موجب تغییر در نظام معنایی و هویت فکری و فرهنکی جامعه می شود و در نهایت #واقعیت_اجتماعی را دستخوش تغییر بنیادین می کند و #جهان_اجتماعی متمایزی را به وجود می آورد.
ادامه دارد ...
#اخباری_گری
#اخباریگری
#ایمان_گرایی
#واهمه
#سیاست
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 اخباری گری
(تحلیلی متفاوت)
بخش هشتم: تغییر روابط انسانی و جهان اجتماعی
(آخرین بخش)
🔹جریان اخباری گری یک جریان فکری حاشیهای و در ذیل تاریخ و تفکر مستقر در فرهنگ شیعی با یک عقبه تئوریک جا افتاده در جامعه علمی تشیع نیست که صرفاً یک سلسله اشکالات علمی و تعلیقات انتقادی را به برخی از اصول و نظریه های علمی جامعه تشیع وارد سازد، که اگر چنین می بود نه تنها هیچ واهمه ای نباید از آن داشت بلکه می بایست از آن استقبال کرد و نقدهای علمی آن را در یک فضای آزاد اندیشانه ای به جان خرید و بر اساس آن نقدهای علمی و درون گفتمانی میراث علمی و فرهنگ مستقر را در جامعه شیعی تعمیق بخشید.
🔸 لکن جریان اخباری گری با صورت معرفتشناسی و جنبه های نظری و بنیادینش در جامعه شیعی یک جریان نوپدید تلقی میشود که ابتدا توسط ملا محمد امین استرآبادی و تحت تأثیر فرهنگ اشعریگری مستقر در مکه و مدینه بازتولید شد و وارد جامعه شیعی شد و به ستیز با کل دستگاه معرفت شناسی و نظام دانایی مستقر در فرهنگ تشیع برخاست. هرچند ملا امین استرآبادی و اتباع وی تلاش کردند تا شواهدی را از متفکران پیشین شیعی بر مدعای خود کشف و ارائه کنند اما این نظم ساختاری صورت بندی معرفتشناختی در پیشینه جامعه علمی تشیع به هیچ وجه یافت نمی شود و نمی توان جریان حدیثی شیعه در قرن سوم و چهارم را پیشینه آن محسوب کرد چرا که اصلا چنین منطق و مفصل بندی نظری استرآبادی در آنجا وجود ندارد.
🔹 اگر چه جریان اخباریگری با سایر متفکران شیعی از دغدغههای ایمانی و ولایی مشترکی برخوردارند و به سرمایه روایات معصومین (ع) اعتمان ویژهای داشتند اما در مجموع آنها یک ساختار معرفتی و اصول بنیادین نظریه متفاوتی را تولید کردند و با نفی حجیت ظواهر قرآن، نفی حجیت عقل و اصول عملیه و مقابله با دانشهای اصول فقه، فقه اجتهادی، کلام و فلسفه، مفصل بندی جدیدی از مفاهیم و آموزه های شیعی را برای اولین بار به جامعه شیعی عرضه کردند.
🔸 ساختار معرفت شناسی اخباریگری، نظام معرفت شناسی و صورتبندی دانشهای موجود جامعه شیعی به خصوص فقه و اصول، فلسفه و کلام، عرفان و اخلاق را به چالش کشاند و به تضعیف بنیان های معرفتی و اقتدار و نفوذ اجتماعی آن اهتمام ورزید و در این زمینه هم از موفقیت فوقالعادهای برخوردار شد و توانست حداقل برای دو قرن آنها را گوشه نشین سازد و خود یر کرسی ریاست علمی و عملی جامعه شیعی تکیه زند.
🔹 دستگاه فکري و نظری اخباری با کنار زدن دستگاه معرفتشناختی و نظام دانایی مستقر در فرهنگ شیعی و جایگزین کردن دستگاه معرفتشناسی خود، یک نظام دانایی و شبکه مفهومی متفاوتی را خلق کرد و نظم و صورتبندی جدیدی از مفاهیم و آموزههای اسلامی عرضه کرد. به طور طبیعی وقتی نظام و صورت بندی جدیدی میان مفاهیم و آموزه های یک مکتب شکل بگیرد تعریف بسیاری از آن مفاهیم و جایگاه و ارزش گزاره ها و نوع نگرش افراد نیز به هستی و انسان نیز تغییر خواهد کرد و به تبع آن، دغذغه ها، نظام اولویت ها و مسائل، همچنین آرمانها، ارزشهای اخلاقی و هنجارهای رفتاری نیز تغییر می کند.
🔸 مهم تر آن است که با تغییر نظام اولویتها، ساختار دغدغهها، نوع آرمانها و ارزشها به تدریج ذهنیت و باطن کنشگران اجتماعی نیز تغییر می کند و در نگرشها و موضع گیری ها آنها انقلابی صورت می پذیرد و به تبع این تغییر باطنی و انقلاب معرفتی، جهان اجتماعی انها نیز تغییر مي کند و با گسترش این دستگاه معرفتی جدید، جهان اجتماعی جدیدی خلق میشود، زیرا در روابط انسانی و معادلات اجتماعی آنها نظم جدیدی حاکم شده است. به تعبیری بواسطه ذهنیت و فرهنگ اخباریگری، نسبت انسان اخباری با دین، فرهنگ، حکومت، سیاست و اقتصاد نیز تغییر میکند.
🔹به طور مثال، اگر از میان همه مفاهیم اسلامی مفاهیمی چون حدیث، استماع، احتیاط، حب و بغض، برائت، شفاعت، توسل، شفاگرفتن، تعزیه از تقدم و شرافت مفهومی و نظام شبکه های ویژه برخوردار شوند سایر مفاهیم موجود در متون دینی تحت الشعاع این شبکه مفاهیم قرار می گیرند و تعریف خاصی پیدا می کنند. براساس این شبکه مفهومی، به طور قطع نوع خاصی از آرمان ها، دغدغه ها، ارزش ها خلق میشود و زیست خاصی را می طلبد.
اما اگر مفاهیمی همچون عقل، علم، توحید، استدلال، اجتهاد، حکمت، فقاهت، اجماع و برائت برجسته شد و از شبکه مفهومی منسجمی برخوردار نیز شود و باقی مفاهیم ذیل این شبکه مفهومی تعریف و تفسیر شود طبیعی است که نظام دانایی متفاوتی به وجود می آید و آرمانها، دغدغه ها و ارزش های اخلاقی و هنجارهای رفتاری متمایز را اقتضا میکند و بر روابط انسانی و معادلات اجتماعی تاثیرگذار می باشد. لذا زیست جهان متفاوتی را با ساختارهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی خلق می کند.
پایان.
#اخباری_گری
#اخباریگری
#جهان_اجتماعی
#واقعیت_اجتماعی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌کبوتر حرم
صحنه جالب مراسم تشییع شهید «حجت الاسلام محمد صادق دارائی بزدی»
#کبوتری که از ابتدای مراسم تشییع تا زمانی که پیکر وارم حرم مطهر رضوی شد، پیکر شهید را همراهی کرد.
تو جمعیت بسیار زیاد مراسم تشییع، این کبوتر با هر بار تکان خوردن تابوت، پرواز میکرد دوباره باز میگشت و مینشست بر پیکر شهید،
با وجود شعارهای بلند مردم و تکانهای بسیار شدید تابوت، این کبوتر تا آخر مراسم پیکر شهید را همراهی کرد.
📌حيات طیبه و واقعيت اجتماعی
🔹مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ
🔸ﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﻭ ﺯﻥ ، ﻫﺮ ﻛﺲ ﻛﺎﺭ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﺩﻫﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻣﺆﻣﻦ ﺍﺳﺖ ، ﻣﺴﻠﻤﺎً ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﭘﺎﻙ ﻭ ﭘﺎﻛﻴﺰﻩ ﺍﻱ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﻰ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻭ ﭘﺎﺩﺍﺷﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﺎﻳﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻋﻤﻠﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﻣﻰ ﺩﻫﻴﻢ .(نحل ایه:٩٧)
این آیه به خوبی از ماهیت #واقعیت_اجتماعی پرده بر می دارد. #علامه_طباطبایی در تفسیر المیزان ماهیت حیات طیبه و تفاوت آن را با سایر زندگی ها اینگونه بیان فرموده اند:
⏬⏬
📌حيات طيبهاى كه خداوند به زن و مرد نكو كردار وعده داده است حياتى حقيقى و جديد است كه مرتبهاى بالا و والا از حيات عمومى و داراى آثارى مهم مىباشد
🔸 در جمله "فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً" حيات، به معناى جان انداختن درچيز وافاضه حيات به آن است، پس اين جمله با صراحت لفظش دلالت دارد براينكه خداى تعالى مؤمنى راكه عمل صالح كند به حيات جديدى غيرآن حياتى كه به ديگران نيز داده زنده مىكند و مقصود اين نيست كه حياتش را تغيير مىدهد، مثلا حيات خبيث او را مبدل به حيات طيبى مىكند كه اصل حيات همان حيات عمومى باشد و صفتش را تغيير دهد، زيرا اگر مقصود اين بود كافى بود كه بفرمايد:" ما حيات او را طيب مىكنيم" ولى اينطور نفرمود، بلكه فرمود: ما او را به حياتى طيب زنده مىسازيم.
🔹پس آيه شريفه نظير آيه "أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ" است كه افاده مىكند خداى تعالى حياتى ابتدايى و جداگانه و جديد به او افاضه مىفرمايد.
🔸از باب تسميه مجازى هم نيست كه حيات قبلى او را بخاطر اينكه صفت طيب به خود گرفته مجازا حياتى تازه ناميده باشد، زيرا آياتى كه متعرض اين حيات هستند آثارى حقيقى براى آن نشان مىدهند، مانند آيه" أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ" و آيه سوره انعام كه در چند سطر قبل ذكرش كرديم همه اينها آثارى واقعى و حقيقى براى اين حيات سراغ مىدهند، مثلا نورى كه در آيه انعام است قطعا نور علمى است كه آدمى بوسيله آن بسوى حق راه مىيابد، و به اعتقاد حق و عمل صالح نائل مىشود.
🔹و همانطور كه او علم و ادراكى دارد كه ديگران ندارند همچنين از موهبت قدرت بر احياى حق و ابطال باطل سهمى دارد كه ديگران ندارند. چنانچه خداى تعالى در باره آنان فرموده:
" وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ" و نيز فرموده:" مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ" و اين علم و اين قدرت جديد و تازه، مؤمن، را آماده مىسازند تا اشياء را بر آنچه كه هستند ببينند، و اشياء را به دو قسم تقسيم مىكنند، يكى حق و باقى، و ديگرى باطل و فانى، وقتى مؤمن اين دو را از هم متمايز ديد از صميم قلبش از باطل فانى كه همان زندگى مادى دنيا و نقش و نگارهاى فريبنده و فتانهاش مىباشد اعراض نموده به عزت خدا اعتزاز مىجويد، و وقتى عزتش از خدا شد ديگر شيطان با وسوسههايش، و نفس اماره با هوى و هوسهايش، و دنيا با فريبندگىهايش نمىتواند او را ذليل و خوار كنند، زيرا با چشم بصيرتى كه يافته است بطلان متاع دنيا و فناى نعمتهاى آن را مىبيند.
🔹چنين كسانى دلهايشان متعلق و مربوط به پروردگار حقيقىشان است، همان پروردگارى كه با كلمات خود هر حقى را احقاق مىكند، جز آن پروردگار را نمىخواهند، و جز تقرب به او را دوست نمىدارند، و جز از سخط و دورى او نمىهراسند، براى خويشتن حيات ظاهر و دائم سراغ دارند كه جز رب غفور و ودود كسى اداره كن آن حيات نيست، و در طول مسير آن زندگى، جز حسن وجميل چيزى نمىبينند، از دريچه ديد آنان هر چه را كه خدا آفريده حسن وجميل است، و جزآن كارها كه رنگ نافرمانى اورا به خود گرفته هيچ چيز زشت نیست.
🔸اين چنين انسانى درنفس خود نور وكمال و قوت وعزت ولذت و سرورى درك مىكند كه نمىتوان اندازهاش را معين كرد ونمىتوان گفت كه چگونه است، وچگونه چنين نباشد وحال آنكه مستغرق در حياتى دائمى وزوال ناپذير، و نعمتى باقى وفناناپذير، ولذتى خالص ازالم و كدورت، وخير وسعادتى غيرمشوب به شقاوت است، واين ادعا، خودحقيقتى است كه عقل و اعتبار هم مؤيد آن است، وآيات بسيارى ازقرآن كريم نيز بدان ناطق است، وما دراينجا حاجت به ايراد آنهمه آيات نداريم.
🔹اين آثارزندگى جزبر زندگى حقيقى مترتب نمىشود، وزندگى مجازى بويى ازآن ندارد، خداوند اين آثاررا برحياتى مترتب كرده كه آن را مختص به مردم با ايمان و داراى عمل صالح دانسته، حياتى است حقيقى و واقعى و جديد، كه خدا آنرابه كسانى كه سزاوارند افاضه مىفرمايد.
واين حيات جديد و اختصاصى، جداى از زندگى سابق كه همه درآن مشتركند نيست، درعين اينكه غيرآن است با همان است، تنها اختلاف به مراتب است نه به عدد، پس كسى كه داراى آنچنان زندگى است دو جور زندگى ندارد، بلكه زندگيش قوىتر و روشنتر وواجد آثار بيشتر است، هم چنان كه روح قدسى كه خداى عزوجل آنرا مخصوص انبياء دانسته يك زندگى سومى نيست، بلكه #درجه سوم اززندگى است،زندگى آنان درجه بالاترى دارد.
🔸اين آنچيزى است كه تدبر درآيه شريفه مورد بحث آن را افاده مىكند، وخود يكى ازحقايق قرآنى است، وبا همين بيان، علت اينكه چراآن زندگى راباوصف طيب توصيف فرموده روشن مىشود، گويا ... حياتى است خالص كه خباثتى درآن نيست كه فاسدش كند ويا آثارش را تباه سازد.
ترجمه الميزان، ج12، ص: 492}
📌نامگذاری روز طلبه
همزمان با شهادت دو تن از طلاب فاضل و جهادگر شهید اصلانی و شهید دارائی مناسب است روز سوم رمضان در تقویم به نام #روز_طلبه ثبت شود تا در این روز، از خدمات و زحمات طلاب تجلیل و به تبیین جایگاه حوزه و روحانیت پرداخته شود.
متاسفانه در تقویم جمهوری اسلامی هیچ روزی به طلبه و روحانیت اختصاص ندارد. خوب است از این فرصت به خوبی استفاده شود و این مهم از مسولین محترم حوزه و شورای عالی انقلاب فرهنگی مطالبه شود.
@hekmat121
📌 پرسش های پیرامون "تباهی ناپذیری بدن" پس از مرگ
🔹به لحاظ روش شناسی مسئله "تباهی ناپذیری بدن" و "سالم بودن جسد بعد از مرگ" در شرایط طبیعی بدون دخالت موارد و ابزار غیر طبیعی (مانند مومیایی، نگه داری در شرایط کنترل شده و مانند انها) یک مسئله چندتباری و چند حیثیتی است که عدم تفکیک آنها از هم موجب مغالطه و تقلیل انگاری و تحویلی نگری می شود.
🔸در یک استقرا اولیه چند پرسش اساسی و مستقل در اطراف این مسئله قابل طرح است که برای پاسخ دادن به هر یک می بایست از منابع و روش شناسی خاصی استفاده کرد:
۱. آیا عقلا این یک پدیدهی ممکن است و آيا نمونههای محققِ تجربی و قابل استناد برای آن وجود دارد؟
۲. براساس نمونههای محقق شده، آیا این پدیده اختصاص به مؤمنان و صالحان داشته است و یا غیر مؤمنان و اشرار هم در میان آنها مشاهده شده است (البته موارد مومیایی خارج از محل بحث است)؟
۳. آیا "تباهی ناپذیری" دلیل بر "صالح بودن میت" است یا خیر؟ دلیل عقلي و نقلی معتبر و مصرح بر آن اقامه شده است يا نه؟ اگر براساس استقرای موارد محقق و نقل شده، اثبات شود که همه موارد صالح بودهاند این استقرا میتواند دلیل کافی بر این مدعا باشد؟
۴. آیا اعتقاد به "صالح بودن چنین میتی" امر دینی است به این معنا که انکار آن به انکار ضروری دین میانجامد، یا اینکه فقط نشانهای بر برخی از اعتقادات دینی مثل معاد است؟ آیا این نشانه بودن امری زمانمند و متعلق به یک دوره خاص تاریخی است یا امر فرازمانی است؟
۵. آیا این اتفاق، معلول عوامل مادی صرف است یا صرفا معلوم عوامل غیر مادی (ماورائی) است و یا معلول ترکیبی از عوامل مادی و ماورائی است؟
۶. اگر اثبات شود که عوامل مادی در ایجاد آن دخیل است آیا موجب نفی دخالت عوامل غیرمادی در ایجاد آن میشود؟
۷. اگر اثبات شود که فقط عوامل مادی در آن دخیل است آیا دیگر نمیتواند یک امر دینی تلقی شود، به تعبیر دیگر آیا "دینی بودن" ملازم با "غیرمادی بودن" است؟
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
حقّعقل دراجتهاد_شهیدمطهری.pdf
283.6K
📌 حق عقل در اجتهاد
به قلم حکیم انقلاب اسلامی آیت الله #شهید_مطهری
جریان شناسی اشعری گری و پیامدهای نفی حجیت عقل در شناخت #حسن_و_قبح ارزشها و افعال در انحطاط تمدن اسلامی.
جریانهای منکر حجیت عقل و نافی حسن و قبح ذاتی از این منظر #سوفسطائیان_اسلامی نامیده شده اند.
#حق_عقل_در_اجتهاد
#عقل
#اجتهاد
#حسن_و_قبح
#سوفسطائیان_اسلامی
#اخباری_گری
#اشعریگری
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
برای دفاع از حقوق طلاب و #جهاد_تبیین خدمات طلاب و روحانیت به جامعه اسلامی
📌مشارکت بفرمایید:
پویش ثبت #روز_طلبه در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران
https://www.farsnews.ir/my/c/132467
#نشر_حداکثری
📌عناصر مغفول گفتمان امروز ما
امام خمینی(ره) و عقلانیت دو عنصر مغفول در فضای های علمی و گفتمانی جامعه امروز ماست. ریشه همه بن بست ها هم در غفلت از همین دو عنصر است.
#امام_خمینی
#عقلانیت
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 اساس پیشرفت
اساس توسعه و #پیشرفت یک جامعه، نه صرفا رشد اقتصادی و یا توسعه فناوری های نوین است اگر چه اینها بسیار مهم است، اما آنچه زیرساخت اصلی پیشرفت را تشکیل میدهد رشد فرهنگ، تربیت اجتماعی و عقلانیت تک تک افراد جامعه است.
بدون #تربیت_اجتماعی متناسب با پیشرفت و بدون تعمیق #فرهنگ_پیشرو در لایه های عمیق شخصیت افراد و سطوح بنیادین جامعه بدون حاکمیت #عقلانیت_اجتماعی هرگونه رشد اقتصادی و فناوری خود میتواند موجبات بحرانهای جدید در جامعه را فراهم کند.
بلکه هرگونه رشد اقتصادی متوازن و تعمیق زیر ساختهای فناورانه راهگشا، معلول رشد تربیت اجتماعی و تعمیق فرهنگ پیشرو و حاکمیت عقلانیت اجتماعی است به نحوی که همه کنشگران اجتماعی اعم از مردم و مسئولان خود را در قبال پیشرفت و حل مسائل جامعه متعهد و مسئول بدانند و هیچ کس دیگری را متهم و خود را بی عذر و تقصیر نداند.
بر این اساس فلسفه، علوم انسانی و بخصوص علوم اسلامی در جامعه ایرانی برای رسیدن به جامعه پیشرفته نقش محوری و بنیادین را دارند. نهادهای علمی و پژوهشی علوم انسانی و اسلامی و رسانه های مذهبی و دینی مهمترین پیشران گسترش فرهنگ پیشرو و عامل مهم در تربیت اجتماعی آحاد افراد جامعه هستند.
#تربیت_اجتماعی
#فرهنگ_پیشرو
#پیشرفت
#عقلانیت
#فلسفه
#علوم_انسانی
#دین
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌ریشههای رخوت در مطالعه چیست؟
🔹 برای درمان رخوت در مطالعه و پژوهش، ابتدا باید ریشهیابی کرد و پس از شناخت ریشه این بیماری میتوان دارو تجویز کرد و به مصرف رساند.
🔸ریشهها و علتهایی مختلفی برای رخوت و کسالت روحی وجود دارد که به اقتضای شخصیت افراد متفاوت است.
🔹برخی از مهمترین این علل و ریشهها که در طلاب و دانشجویان شایع و رایج است از این قرار است:
۱.ما شرایط خود و اجتماع و ... را نمیشناسم، از مسائل اطراف خود مطلع نیستیم و نمی توانیم با پیرامون خود ارتباط سالم و سازنده برقرار کنیم. لذا "بیدغدغه" و "بیدرد" هستیم. برای همین هیچ مسئلهای نداریم و طبیعت "بی مسئله بودن" این است که ضرورت و اهمیت کار مطالعه و سیر در تفکر اندیشمندان را تشخیص ندهیم.
۲.مدام تقصیرات و اشکالات را گردن دیگران میاندازیم، و از تکلیف خود فرار می کینم و خود را هیچ گاه مسئول نمیدانیم. در حالی که اگر خود را متعهد و مسئول بدانیم و برای خود مسئولیت مهم و اساسی در ساخت جامعه قائل باشیم. از رخوت بیرون میآییم و تلاش و حرکت مسئولانه جای آن را خواهد گرفت. در این هنگام، مطالعه یک ضرورت میشود.
۳. ما نسبت خود را با تاریخ و زمان هنوز نمیدانیم و نمیدانیم در کجای تاریخ هستیم و از زندگی و آینده چه میخواهیم و چه کار باید بکنیم، به تعبیر دیگر آینده خود را روشن نمیدانیم و از افقهای آن چیزی نمییابیم. کسی که آیندهاش روشن نباشد، از وظایف فرار میکند. باید آینده خود را با استاد مشاور خود روشن کنیم که اگر روشن شد، بیقراری برای رسیدن سرتاپای وجودمان را خواهد گرفت.
۴. علت دیگر "کمال گرایی" طلاب و دانشجویان جوان است که در نتیجه به هیچ استاد و کتابی و طرح و برنامهای نمیتوانیم اعتماد کنیم. همواره احساس می کنیم که اینهایی که دارم و در اختیار من است کم است، ضعیف است و بالاتر از اينه وجود دارد و باید سراغ بالاتری و بهترینها بروم. لذا اعتماد به استاد، درس و بحث از بین می رود. اگر اعتماد رَخت بر بست، دیگر نمیتوان در کارها و برنامههایمان با کسی مشورت کنیم، اگر هم مشورت کنیم، اعتماد نمیکنیم و اگر هم اعتماد کردیم انجام نمیدهیم، و یا عمیق پیش نمیرویم و مدام از این شاخه به آن شاخه خواهیم پرید و دچار سردگمی و تحیر میشويم. تحیر موجب گمراهی و ضلالت، کثرت و پراکندگی می شود.
۵. علت دیگر رخوت ، مجذوب شدن در فرد یا جریان خاصی است که انسان را به فکر و مطالعه و عقلانیت دعوت نمی کند و از آنجا که "حب الشیئ یعمی و یصم" است به مطالعه و فکر بدبین میشويم و یا نهایتا در آن فرد و جریان متوقف میشویم. که در این حالت از مطالعه اثار سایر متفکران دیگر، احساس بینیازی میکنیم و در حقیقت دست خود را خالی میکنیم و نمیتوانیم از آثار دیگر متفکران و استادان استفاده کنیم. لذا تک بین و کوته بین میشویم.
...
🔸به طور کلی ما باید خود شناسی کنیم و ریشه این مطالعه نکردن را به دست آوریم.
📌 راهبردهای موثر در گرایش به مطالعه بیشتر
🔹برخی از راهبرد های کلی و عمومی برای خروج از رخوت و گرایش به مطالعهی خوب و عمیق از این قرار است:
۱. کار مطالعه را گروهی و با همراه و هم مباحثه بانشاط، انجام دهیم.
۲. با انگیزه تدریس و خروجی دادن، کتاب را بخوانیم و یا با دیگران مباحثه کنیم به نحوی که بتوانیم برای دیگران آن را ارائه بدهیم.
۳. کانالی را در شبکه های اجتماعی راه بیندازیم و عصاره و جان مطالعات خود را، روزانه در آن کانال قرار دهیم و دیگران را از آن مطلع کنیم و از نظرات آنها مطلع بشویم. یاداشت نویسی هرچند کوتاه و موجز، بسیار نشاط انگیز است بخصوص اگر مورد اقبال و توجه دیگران قرار بگیرد.
۴. باید استاد راهنما و مشاور امینی را انتخاب کنیم و کار را با او ببندیم و همراه او پیش برویم. البته لازم است به آن استاد راهنما اعتماد کنیم، و حداقل دوسال با او همراه باشیم به توصیهها و راهبردهای او کاملا گوش کنیم. نکته مهم این که باید مراقب" کمال گرایی" خود باشیم تا بتوانیم به استاد راهنما اعتماد کنیم و از تجربیات و دانش او بیشترین بهره را ببریم.
۵. با مردم و در متن زندگی مردم و بخصوص جوانان باشیم و از آنها یاد بگیریم و پرسشها و مسائل آنها را جدی تلقی کنیم و در فکر تهیه پاسخ های مناسب به آنها باشیم، انصافا گفتگو با مردم بسیار افق گشا، مسئلهساز و انگیزه بخش است اگر مردم را همانگونه که هستند باور کنیم نه آنگونه که دوست داریم.
۶. مهمتر از همه، دمیدن روح توحیدی و معنوی به کارهای علمی و مطالعاتی است، مطالعه را جزوی از عبادت خود و مسؤلیت دینی و اجتماعی تلقی کنیم و با اخلاص در نیت و با توکل به خداوند متعال، پای در راه بنهیم که خود راه بگوید چسان باید برویم.
#مشاوره
#مطالعه
#کتاب
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌طلبه، باغبان فرهنگ
✅در پاسخ به کسی که نوشته بود "طلبه باید سر زمین کشاورزی برود و کار کند،" براساس مبانی حکمت نوشته شد:
🔹زراعت و باغبانی حرفهای شریف و جلوه ای از ربوبیت الهی است که گاه در زمین طبیعت به کار گرفته می شود و قوت سالیانه آدمیان را فراهم می آورد و گاه در سرزمین وجود آدمی و میدان فرهنگ عمومی ظاهر میشود و انسانیت را ثمر می دهد.
🔸 طلبه زارع جان آدمی و باغبان فرهنگ اجتماعی است، او بذر عقلانیت و معنویت را در جان انسانها و سرزمین فرهنگ می کارد. همواره در طول تاریخ این طلّاب مهذّب، دانشمندان خدوم و عالمان ربّانی بودهاند که در ادامه نهضت انبیای الهی، جامعه را آماده رشد و توسعه ی دانش و اخلاق و انسانیت می کند.
🔹طلبگی مجاهدتی سخت و مبارزهای همه جانبه و ترکیبی با انواع آفتهای جهالت، تکفیر و تحجّر و علفهای هرز خودباختگی و وادادگی است که هر کدام مسیر تعالی آدمي و پیشرفت جامعه را مسدود میسازد و عالم و آدم را به تباهی و سقوط میکشاند. در کشاکش رشد علف های هرز و جولان آفتها، این طلاب حوزه و دانشگاه هستند همچون باغبانی مهربان و بیدار با علم و معرفت و دین و معنویت از بوستان جان آدمی و گلستان جامعه انسانی آفت زدایی میکند، ریشه ها را گاهی با آب معرفت و معنویت و گاهی با خون قلب آبیاری میکند.
🔸 طلبه نه یک فرد، که نماد عقلانیت تاریخی فرهنگ ماست که در متن این عقلانیت، طلب و جستجو نهفته است، طلب اشراق نور و جستجوی گمشدهای از جنس حکمت(۱). هرکس که ریشه در این عقلانیت و دل در گرو پیشرفت و تعالی این جامعه دارد و آن را از طریق علم و دانش و خشیّت و معنویت جستجو میکند و بر گسترش حکمت، عقلانیت و انسانیت در همه ساحتهای حیات فردی و اجتماعی اصرار دارد #طلبه است؛ خواه در حوزه باشد، خواه در دانشگاه؛ خواه در کرسی تدریس باشد، خواه در آزمایشگاه؛ خواه در میدان رزم با کفار باشد، خواه در ستیز با تکفیر؛ خواه در باغبانی جان آدمی و فرهنگ انسانی مجاهدت کند، خواه به زراعت و کشاوزی در طبیعت مشغول باشد.
۱. در رواياتي از حضرات معصومین (ع) نقل شده است:
العلم نور یقذفه الله في قلب من يشاء
الحکمة ضالة المؤمن
#طلبه
#حکمت
#فرهنگ
#جامعه
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌ساخت معنایی #واقعیت_اجتماعی براساس حکمت متعالیه
بخش نهم: انواع واقعيت و انواع حکمت
🔸 در مطلب قبل گذشت که انسان از طریق وجود ذهنی و صور علمی که از وجود ظلّی برخوردار است با واقعيت عيني و جهان واقعی ارتباط برقرار می کند و بدین واسطه طرحی از حقایق و معانی را در ذهن ترسیم می کند و در نفس خود، جهانی را می آفریند؛ هدف این آفرینش محاکات واقعيت و پی بردن به حقايق و معانی ناپیدا در قالب یک طرح منسجم و هماهنگ است.
🔹 این طرح علمی، گاه ناظر به واقعيت عيني مستقل از آگاهی و اراده انسان است از آن به #حكمت_نظري یاد میشود. حکمت نظری ترسیمی عقلانی از واقعيت عيني و کشف اعماق و روابط ناپیدای موجود در واقعیات و موجودات است. لذا به توصیف و تبیین واقعیت نفس الامری (هست ها و نیست ها) می پردازد و به طور مستقیم از بایدها و نبایدها و مطلوب و شایسته بحث نمی کند.
🔸 اما گاهی این طرح علمی، ناظر به واقعيتي است که محصول آگاهی و اراده انسان است این واقعيت همان کنش انسانی است که از ویژگی آگاهانه بودن، ارادی بودن و قصدمندی برخوردار است. از این طرح علمی به #حكمت_عملي یاد می شود. در حکمت علمی مبتنی بر حکمت نظری، هم از مطلوبیت حقایق، شایستگی کنشها و باید و نباید در گرایشها و کنش ها بحث می شود همچنین از قواعد چگونگی ها و فرایندهای کلان و کلی (فرازمانی و فرامکانی) رسیدن به مطلوبها و تحقق بایدها و زدودن نبایدها و ناهنجاری در ساحتهای مختلف حیات انساني اعم از حوزه فردی، حریم خانوادگی و عرصه عمومی(اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ...) بحث می کند.
🔹 در واقع موضوع اصلی حکمت عملی، کنش و عمل انسانی است که خود نوعی از واقعيت است اما واقعيتي که به اعتبار انسان و معانی ذهنی وابسته است.
🔸بنابراین #واقعيت_اجتماعی چون بر پایه اعتبارات انسانی و معانی ذهنی سامان میيابد از جمله موضوعات مورد بحث در حکمت و فلسفه عملی است و بحث از آن از دایره حکمت نظری و فلسفه نظری خارج است. لکن فلسفه نظری با طراحی یک نظام هستی شناسی و بیان اقسام موجودات (همچون وجود ذهنی، وجود ظلی، وجود ربطی، اتحاد علم و عالم و معلوم)، زمینه بحث عقلي را در برای #واقعیت_اجتماعی در حکمت عملی فراهم میکند. بدون فلسفه نظری نه حکمت و فلسفه عملی شکل میگیرد و نه امکان طرح فلسفي ماهیت و فرایند تکون واقعيت اجتماعی فراهم میشود.
🔹فرهنگ، جامعه و سیاست برآمده از آگاهی مشترک بیناذهنی و نظام دانایی مستقر در فرهنگ عمومی است. به تعبیر دیگر، آگاهی های بینااذهانی و نظام دانایی استقرار یافته در ذهنیت افراد و رسوخ یافته در فرهنگ عمومی که به ملکات نفسانی (ایمان) تبدیل شده باشند تعیّن بخش به کنشها، روابط و مناسبات انسانی و همچنین سازنده و تشخص دهنده به #واقعیت_اجتماعی است. لذا هر نوعی از آگاهی و نظام دانایی رسوخ یافته در ذهنیت مشترک افراد و جامعه، نوع خاصی از تعیّن و تشخص اجتماعی و سیاسی را در پی دارد.
ادامه دارد...
#واقعیت_اجتماعی
#حکمت_متعالیه
#حکمت_عملی
#جامعهشناسی
#فرهنگ
سید مهدی موسوی
@hekmat121
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 باید فکری کرد: بحران معنا در متن جامعه ایرانی را جدی بگیریم❗️
چرا که:
بقای جامعه، به #تداوم_فرهنگ وابسته است و تداوم فرهنگ به امتداد معانی و ارزشها در بیناذهنیت عمومی و بخصوص در شاکله ذهنی و انگیزشی نسل آینده.
و:
الگوهای رفتاری، حاملان معانی و ارزشها و انتقال دهنده آنها به نسل آینده است.
لکن:
فراموشی الگوهای ملی و اقبال به الگوهای بیگانه با تقابلهای بنیادین فکری و فرهنگی، نشانهی بروز #انقطاع_فرهنگی است.
انقطاع فرهنگی بزرگترین خطر برای بقای و ادامه یک جامعه است.
امروز الگوهای فرهنگی و رفتاری نسل جدید ایران چه کسانی هستند ... و چرا ... و چه بایدکرد... چه کسی مقصر است ... چه کسی متولی است و ... و ... ⁉️
#انقطاع_فرهنگی
#فرهنگ
#تداوم_فرهنگ
#تربیت
#فرهنگ_سازی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121