جریان شناسی 5 جریان مخالف حکمت و فلسفه اسلامی
🔆بخش اول:
🔸از آغاز تاریخ حکمت و عقلانیت همواره جریانهای #مخالف فلسفه و حکمت گریزی وجودداشته است که نسبت به نقش و جایگاه #عقل در کسب معرفت و سنجش اندیشه ها تردید داشته اند و آن را از رسالت اصلی اش معاف دانسته اند و در حاشیه ابزار معرفتی و منابع دیگر نشانده و به بازتعریف آن پرداخته اند. این دیدگاه طیف وسیعی از نظریات و جریانها را در بر می گیرد.
🔹در جهان اسلام نیز از صدر اسلام تا امروز، مقوله #عقلانیت و #اجتهاد_عقلی یکی از مهمترین محورهای گسست جریانها و تقابلها بوده است از خوارج تا اهل حدیث، اشعری گری تا اخباریگری، از شهودگرایی صوفیانه تا تجربه¬گرایی متجددانه از مهمترین جریانهای مخالف عقلانیت مابعدالطبیعی و فلسفی بوده¬اند و هر یک به فراخور دغدغه و بنیانهای معرفتی خود به نفی و طرد حکمت و فلسفه پرداخته اند.
🔹البته ماجرای این جریانها و افراد که مخالف اصل حکمت و فلسفه و درصدد طرد و نفی آن هستند با برخی حکیمان و فیلسوفان و همچنین طیف وسیعی از عالمان و فقیهان و متفکران که درون گفتمانی به برخی از مسائل و پاسخ های فیلسوفان دیگر نقد دارند متفاوت است. اینان، اصل حکمت و فلسفه را تأیید می کنند و خود در این زمینه یا دارای آثار علمی و فلسفی و کلامی هستند و یا در علومی مثل اصول فقه، کلام، تفسیر و اخلاق از آن بهره وافر گرفته اند اما مانند هر علم و دانش دیگری در درون حکمت و فلسفه، مکاتب و مدرسه های مختلف علمی و نظری وجود دارد که از طریق بحث و گفتگوهای مدرسه ای و نقد و انتقاد علمی موجبات تطور و رشد دانش را فراهم کرده اند.
❇️1️⃣جریان صوفیه
گروهی با اذعان به مرجعیت شهودات ذوقی و تجربه دینی، پای عقل را سست و چوبین دانسته و آن را از معرفت حقایق متعالی و ظرائف عالم وجود معذور دانسته اند. اینان تنها طریق معرفت اصیل و تعالی بخش را راه دل و سلوک صوفیانه پنداشته¬اند. محمد #غزالی و بسیاری از #صوفیان تا عصر جدید مهمترین سردرمداران این جریان هستند.
❇️2️⃣جریان «کتاب بسنده»
گروهی دیگر با تکیه بر مرجعیت مطلق کتاب مقدس قرآن کریم، عقل را به حاشیه کتاب رانده و آن را از درک فراتر از کتاب و یا درک مستقل آن عاجز دانسته اند. این جریان عقلانیت فلسفی را متهم به خروج از دایره کتاب و استقلال از کتاب کرده اند و بر این اساس آن را محکوم کرده و به کناری افکنده¬اند. در دوره معاصر، جریان «قرآن بسنده» فعالیت گسترده داشتند. در دهه بیست #شریعت_سنگلچی محور این حرکت بود و بسیاری از متدینان و طلاب از این فضا تأثیر پذیرفتند و سپس توسط دکتر #صادقی_تهرانی احیا و بازسازی شد.
❇️3️⃣جریان ظاهر گرایی و اخباریگری
جمعی دیگر که از لحاظ کمی و کیفی بیشتر از سایر گروه هاست بر پایه مینای «ظاهرگرایی» و «حدیث گرایی» به ضدیت تام و تمام با عقلانیت فلسفی پرداخته اند و آن را رقیب جدی حدیث و برآمده از فرهنگ یونانی معرفی می کنند. این جریان با نفی حسن و قبح عقلی و با تمسک به برخی اخبار ضعیف و تحلیل سطحی از تاریخ فلسفه و همچنین تأویل روایات متواتر و صحیح السند پیرامون عقل و حکمت، به ستیز جدی و همه جانبه علیه حکمت و فلسفه پرداخته اند و همه وجوه فلسفه ورزی را نفی می کنند و تمسک به روایات و احادیث حتی احادیث ضعیف را مسیر کسب معرفت صحیح و معتبر می دانند. #احمد_حنبل، #ابن_تیمیه، #ابن_جوزی در جهان اهل سنت، و #ملامحمد_امین_استرآبادی، #شیخ_احمد_احسائی و #میرزا_مهدی_اصفهانی، #انجمن_حجتیه و مدرسه معارفی مشهد در تشیع از این طیف فکری محسوب می شوند.
❇️4️⃣جریان «خوف از انحراف مومنان»
جریان چهارم، دغدغه مندان دیانت و شریعت هستند که با توجه به سنگینی و صعوبت مباحث فلسفی و اطراف خطرناک آن، معتقد به احتیاط در تعلیم و تعلم فلسفه هستند تا دین عموم افراد و طلاب به خطر نیفتد از این رو تعلیم و تعلم فلسفه و حکمت الا بخش از مباحث موثر در علم کلام را برای عموم جایز نداسته اند و فقط برخی از خواص برای دفع شبهات اعتقادی مجاز به تعلیم و تعلم آن هستند. این جریان بیشتر منتقد جنبه های عرفانی و وحدت وجودی حکمت متعالیه هستند و نه اصل عقلانیت فلسفی و تأملات فلسفی همچون آثار ابن سینا، خواجه نصیرالدین طوسی و علامه حلی و مباحث فسفی جاری در علم اصول فقه. آیت الله العظمی گلپایگانی و برخی از فقها از جمله معتقدان به این نظر هستند.
ادامه دارد ....
#جریان_شناسی
#مخالفان_فلسفه_و_حکمت
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/38
📌نفی کاشفیت علم و نفی اسلامیت فلسفه در کلام آقای سید محمد مهدی میرباقری
📍بدون هرگونه تحلیل و حاشیه
🔹«اگر ماهيت علم را انکشاف بدانيم و اکتشاف را نيز تطابقی تعريف کنيم (نظريه رايج روزگاران قديم و اکنون حتی در ميان فيلسوفان اسلامی) سخن گفتن از علم دينی بی پايه خواهد بود. اگر علم، کشف واقع باشد و در حوزه علوم تجربی روش تجربی و در حوزه علوم فلسفی روش برهانی، ثابت و برقرار باشد سخن گفتن از اتصاف علم به وصف دينی و غير دينی سخنی نابجا است»
🖌منبع: علم دینی، دیدگاه ها و تحلیل ها، ص297.
🔸«ما وجود تطابق محض در رئاليست را به شدت رد می کنيم. کسی نمی تواند تطابق را برهانی کند. به بيانی ديگر تطابق محض مطلقا معقول نيست. اگر ذهن من و خارج دو چيز هستند تطابق اين دو يا برابری محض اين دو ممکن نيست. اگر فهم واقعيت را به برابری و تطابق با واقعيت تعريف کرديم اولا نه تنها قابل اثبات نيست بلکه حتما باطل است؛ و ثانيا قيد دينی و غير دينی آن از ميان می رود زيرا فهم يا برابر با واقعيت هست يا نيست. تفاوتی نمی کند که پيش فرض های آن را از دين بگيريد يا نه. بنابراين اگر بگوييم علم يعنی کشف واقعيت به معنای برابری با واقعيت، علم در ذات خود قابليت دينی و غير دينی شدن را از دست می دهد. راه حل ما اين است که فهم را به تناسب برگردانيم و اختيار را نيز در کيفيت فهم موثر بدانيم و بگوييم فهم خنثی نيست يا مومنانه است يا کافرانه»
🖌منبع: مناظره هایی در باب علم دینی، ص220 و 223.
🔹«عده ای می گويند علم پيش فرض فلسفی دارد، بايد فلسفه علم تغيير پيدا کند، فلسفه های مضاف غرب غير دينی است، پس در مقابل بايد فلسفه های مضاف دينی ساخته شود و به اين ترتيب دانش ها بر اساس فلسفه های دينی شکل می گيرند و در نتيجه علوم دينی می شوند. حاصل اين ديدگاه حاکميت فلسفه بر تمدن است نه دين. بنا بود دين حاکم شود نه فلسفه؛ بر اساس اين ديدگاه فيلسوفان مسلمان حاکم بر عقلانيت تخصصی بشر می شوند. البته حاصلش بهتر از علم کنونی برای زندگی است ولی دين حاکم نشد»
🖌منبع: مناظره هایی در باب علم دینی، ص199.
🔸«انکار نمی کنیم که فلسفه از معصوم (ع) تاثیراتی گرفته است ولی آیا اثر پذیرفتن به معنای امضا و تایید است؟ تاثیر پذیرفتن به معنای استناد منطقی به وجود نورانی ائمه (ع) نیست. ما باید ابتدا منطق استناد به اسلام را تمام کنیم تا بتوانیم این علوم را اسلامی نماییم. عرفان ما نیز به همین مشکل مبتلا است. همین طور کلام و حتی تفسیر که خویشاوندی نزدیکی با متن اسلام دارد و اساسا از متن اسلام سر برآورده است. آیا این اختلافاتی که میان مفسران است همه ناشی از اسلام است؟ آیا اسلام در باره یک موضوع نظریات مختلف و متعددی دارد؟ مگر این که یک منطق معرف شناسی خاصی را تولید و بر تحلیل خودمان حاکم کنیم و گرنه استناد آرای مختلف به اسلام کار مشکلی است. این علوم را نمی توان از طریق منطقی به اسلام استناد دارد، باید راهی برای ایجاد یک نظام منطقی باز کنیم که بتواند معارف بشری را به منبع لایزال وحی استناد دهد»
🖌منبع: علم دینی، دیدگاه ها و تحلیل ها، ص193، ط: مجمع عالی حکمت.
#نقد
#دفتر_فرهنگستان
#فلسفه_شدن
#عقل
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
ایتا
https://eitaa.com/hekmat121/98
بله
https://ble.ir/hekmat121
📌تاملی در نسبت پیشرفت و عقلانیت
🔹ترقی و پیشرفت آرزوی هر جامعه ای است و اهالی جامعه سالم همواره در پی ساختن جامعه و فراهم کردن امکان زیست بهتر و بهره مندی بیشتر از نعمت های جهان هستند.
🔸پیشرفت، اسباب و شرایط پیشینی دارد و تا شناخته و فراهم مشود نمی توان پای در مسیر نهاد و حرکتی را آغاز کرد.
🔸سرمایه اصلی برای پیشرفت هر جامعه ای #مردم_رشدیافته آن جامعه است که به صورت جمعی، ارزش استعدادها، منابع و سرمایه ها را می شناسند و در حفاظت از آن می کوشند و در مسیر پرورش و بهره وری از امکانات، استعدادها و سرمایه ها حرکت می کنند.
🔹مردمی برای پیشرفت سرمایه اند که به طور نمونه ارزش وقت و اهمیت زمان را درک می کنند، مسئولیت انتخاب را می پذیرند و خود را در برابر انتخابهای خود مسئول می دانند و قانون را نصب العین خود قرار داده و از مسیر عدالت خارج نمی شوند. شکرگذار و سپاسگذار اهل کرم و خدمت بی منت هستند.
🔸آن کسانی به چنین رشد یافتگی نایل می شوند که از سطوح بالای #عقلانیت_اجتماعی و #خرد_عملی برخوردار باشند.
اینان بر پایه عقل و خرد به سنجش امور و انتخاب برتر دست می یازند و از غلبه اهوا و هوسها به دور می مانند. از مسیر تاریکی گریزان و از اطراف ناایمن پرتگاه ها در مراقبت هستند.
🔹بار یافتگان به مقام #عقل اجتماعی و #خرد عملی، با اطلاع از موقف تاریخی خود و توجه و تذکر به اصول و مبادی اندیشه و پرسش از وضع موجود به آینده های ممکن می اندیشند و درصدد تهیه بنیانی برای حرکت تکاملی و طرحی همبسته برای اقدام هستند. اینان از نگرش جزئی نگر و جزیره اندیشی رسته اند و به کل نگری و شبکه اندیشی اقبال داردند و بر همین اساس طرح آینده و نقشه حرکت را تدوین و عمل می کنند؛ اما اینان نه متوقف در نقشه اولیه بلکه همواره به بازخوانی انتقادی وضعیت ها و طرح های خود و بازسازی استکمالی آنها و سامان هر چه بهتر اوضاع می اندیشند. در مواجهه با هر سخنی، سنجیده عمل می کنند و از اطراف و اعماق آن پرسش می کنند تا گهرهای ممکن را اصطیاد و از پوسته آهکین آن جدا سازنند. باب گفتگو با صاحبان اندیشه را باز و از براهین و ادله آن تفحص کنند تا به حقیقت بار یابند نه آنکه در فضای نفاق پروری و اغواگرایانه مدعیان و سلطه ذائقه سازی و اجماع گری آنان (به بهانه اصلاح و یا تفاهم) حقیقت را فدای منفعت کنند و #مصالح_واقعیه را با #توهمات_مسوله (زیبا جلوه شده) جابه جا سازند.
🔸این سرمایه بالقوه باید بالفعل شود و فعال شدن آن هم متوقف بر تربیت عمومی و رشد اجتماعی و کسب لیاقت آزادی و اختیار و انتخاب حکیمانه است. تمام اینها متوقف بر دانایی و تفکر، ملاحظه شرایط علمی و تحقیقی و بر فراهم کردن بستر اجتماعی و زمینه سازی اخلاقی و فرهنگی است.
🔹بدونه آگاهی از سرمایه، دانایی از شرایط پیشینی تحقق و زمینه سازی برای ایجاد شرایط، نه سرمایه شناخته می شود، نه از آن مراقبت می شود و نه پرورش می یابد.
🔸نقص کار پیشرفت در جامعه ایران را باید در گستره فرهنگ و سطوح بنیادین جامعه جستجو کرد از شرایط پیشینی امکان پیشرفت و باور حقیقی و نه شعاری به ایده پیشرفت پرسش کرد.
❇️ پرسش از #عقلانیت از مهمترین مقدمات تامل در پیشرفت و شرایط پیشینی امکان پیشرفت است و تا در این مسئله به رای مستند و مصاب دست نیابیم گقتگو از سایر جوانب راه به جایی نخواهد برد.
همانگونه که شیخ #کلینی، شیخ #مفید و #فارابی به عنوان متفکران تمدن اسلامی بر عنصر عقلانیت و تقدم آن بر سایر عناصر تاکید کرده اند.
ثقه الاسلام کلینی در آغاز کافی ج۱ ص۹می نویسد:
«و أوّل ما أبدأ به و أفتتح به كتابي هذا كتاب العقل، و فضائل العلم، و ارتفاع درجة أهله، و علوّ قدرهم، و نقص الجهل، و خساسة أهله، و سقوط منزلتهم، إذ كان العقل هو القطب الّذي عليه المدار و به يحتجّ و له الثواب، و عليه العقاب، [و اللّه الموفّق].»
سید مهدی موسوی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
ایتا
https://eitaa.com/hekmat121
بله
https://ble.ir/hekmat121
📌تعامل انسانی و تقابل اجتماعی
بخش اول:
🔹تعامل و تقابل، تعاون و تضاد دو مفهوم مهم در علوم انسانی و اجتماعی است. در یک تقسیم بندی کلی، علوم انسانی و اجتماعی به دو دسته، ۱. تعامل محور و ۲. تضاد بنیان تقسیم می شوند.
🔸علوم اجتماعی تعامل محور و تعاون بنیان، حقیقت نوع انسان را بر پایه عناصر ارتباطي مشترک و توحیدی (وحدت گرا) استوار می داند و بر این عقیده استوار است که انسان فطرتا و طبیعتا میل به خوبی ها و زیبایی ها و ارتباطات همدلانه دارد و همین اساس شخصیت و شاکله وجودی او را می سازد. حب و دوستی که منشعب از قلب انسانی است اصالت و تقدم دارد و تنفر و بغض امر تبعی و در حاشیه حب برای حفاظت و پاسداری از آن شکل می گیرد.
🔹اگر چه این انسان پس از آنکه وارد حیات اجتماعی می شود بواسطه فعلیت ابعاد حیوانی و تزاحم منافع و بهره گیری ها لاجرم به تقابل و تضاد رفتاری وادار می شود اما این تحمیل حیات اجتماعی است. در این نگرش، اساس انسان تعامل است و تقابل و تضاد(دیالکتیک) فرع بر زندگی اجتماعی و حیات این جهانی است.
🔹بر پایه این اصل مهم و بنیانی، می بایست پدیده های اجتماعی را تبیین و به تجویز هنجارها و برنامه ها پرداخت. در واقع رسالت علوم انسانی و علوم اجتماعی اولا شناختن اتواع ارتباطات و چرایی تحمیل تضادها و تقابلها است و ثانیا، بازگرداندن همه انسانها به فطرت و سرشت اولیه ی تعامل محور و تعاون گرا است.
🔸در این رویکرد، طرح تمدن بر پایه #تعامل_انسانی و معرفی عناصر مشترک برادری و اخوت انسانی استوار است. به تعبیر دیگر، طرحی ظرفیت و استعداد تمدن سازی را دارد که بر مفاهیم برادری و تعامل عناصر مشترک انسانی تاکید داشته باشد و بتواند برای همه بشریت احساس اعتماد و تعامل متقابل را ایجاد کند.
🔹در این طرح، غیریت سازی و تمایز نیز باید براساس مفهوم تعامل و تعاون باشد به این معنا که "غیر ما"، طرحی است که بر تقابل و تضاد اصرار دارد و به بهانه های مختلف انسانها را از هم دور می کند و در برابر هم قرار می دهد.
🔹 تاکید بر #تعامل_انسانی و صورتبندی مفاهيم اجتماعی و شبکه روابط مختلف انسان بر پایه آن مفهوم مرکزی، ما را به نظریه #اتصال_تمدنی می کشاند و برای تفاهم و گفتگوی اجتماعی در عرصه عمومی زیرساخت واقعی و محکم فراهم می کند.
🔹در این رویکرد، تفاهم و گفتگو یک اصل اساسی در حیات اجتماعی است اما تفاهم و گفتگو نه براساس منافع مادی مشترک و یا قرارداد اجتماعی بلکه بر پایه فطرت توحیدی و خوبی ها و زیبایی های انسانی امکان پذیر است. خوبی ها و زیبایی که حسن ذاتی دارد و #عقل همگان به راهنمایی انبیا و اولیای خدا و شاگردان مکتب انبیا و ره روان حکمت، توان راه یابی به آنها را دارد.
🔸تفاهم و گفتگو بر پایه فطرت و با بهره گیری از عقل و حکمت راهنمای انسان به سوی اتصال تمدنی، تعامل انسانی و همگرایی اجتماعی است و همین عامل رهایی از تضادهای اجتماعی و اسارتهای خودساخته و جبر طبیعت، جامعه و تاریخ است.
🔹رهایی بخشی اجتماعی و انقلاب و اصلاح در پرتو منطق تعامل انساني و همگرایی فکری و قلبی و امید بخشی حکیمانه ممکن است، نه در سایه منطق تضاد و دیالکتیک. اشتباه بزرگ جریانهای چپ در همین نکته است که فکر می کنند با تکیه بر تضاد محض بدون ساخت اساس واقعی و فطری برای تعامل و همگرایی می توانند انسان را اسارتها و ظلم ها آزاد کنند در حالیکه دمیدن در آتش تقابل و تضاد محض بدون توجه به زیرساخت فطری و واقعی تعامل و تفاهم، در واقع کمک به حفظ وضع موجود و بهانه دادن به جریان هایی است که با قدرت رسانه ای و امپراتوری های خبری و هنری، خود را ناجی انسان و محور وحدت جهانی معرفی می کند.
🔹از این رو است که معتقدیم #غرب_ستیزی مطلق رویه دیگر سکه #غرب_پرستی است که هم ریشه در بنیانهای تقابلی و تضادگرای تمدن مدرن دارد و هم زمینه را برای مظلوم نمایی و منجی نمایی غربیان فراهم می کند.
🔸 سنت اسلامی و همه ادیان توحیدی بر #تعامل_انسانی، عقلانیت عمومی و دعوت به همگرایی نوع بشر بر (کلمه واحدة) استوارند و همواره تقابل و تضاد را امری عارضی و محصول جهل و دلبستگی به امر محدود و ناپایدار تفسیر می کنند.
ادامه دارد...
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
ایتا
https://eitaa.com/hekmat121
بله
https://ble.ir/hekmat121
📌نظام تمایلات در حکمت متعالیه
🔹اساس حکمت و فلسفه اسلامی مفهوم "توحید" است و همه همّ و غم فیلسوفان مسلمان ارائه یک "دستگاه فلسفه توحیدی" است. به نحوی که به تبیین فلسفی و برهانی #کثرات و ارجاع آنها به حقیقت وحدت بخش و هویت بخش #توحید منجر شود.
🔸فیلسوف مسلمان ترسیم توحیدی از هستی و مراتب هستی را مهمترین ره آورد فلسفه می داند. به تعبیر دیگر فلسفه اسلامی محصول دو حرکت اساسی است: ۱. حرکت از ظاهر به باطن و ۲. حرکت از کثرت به وحدت.
🔹رهاورد این دو #حرکت_فلسفی شناخت اصل واقعیت و کشف حقیقتی است که زیرساخت اصلی نظام آفرینش و بنیان حیات و سعادت انسان را تشکیل می دهد. بنابراین فلاسفه اسلامی به تحلیل وجودی واقعیت و ترسیم توحیدی روابط میان موجودات و ساختار حیات انسانی در نسبت با مبدا و معاد می پردازند.
🔸درحکمت متعالیه روشن استکه "موجودیت هرچیز همان نحوه ارتباطش با حقّ اوّل است و مصداق حکم وجود بر هر چیزی همان وجودِ نسبیِ تعلقی اش به وجود حق الهی است."
در اسفار اربعه ملاصدرا بر این اصل که هویات وجودی موجودات از انوار تجلیات حق و لمعات و جمال و جلال هستند برهان اقامه شده است. به این ترتیب "ادراک و دریافت هر شی، صرفاً ملاحظه آن شی است بر وجهی که از آن وجه مرتبط و منسوب به واجب تعالی است و آن وجه همان وجود و موجودیت آن شی است"(ایقاظ النائمین، ص۹۰)
🔸کشف این لایه عمیق معرفتی توسط فلسفه، سازنده زیرساخت های #نظام_بینشها، #نظام_تمایلات و #نظام_رفتارها و ارتباطات انسانی است.
🔹 در انسانشناسی متعالیه و فلسفه عمل فیلسوفان مسلمان تبیین شده است که رفتار انسانی محصول بینش ها و گرایش ها، اراده ها و انتخابهای انسان است. یعنی به طور عادی معرفت مقدمه شوق و شوق مؤکد مقدمه تحریک و اراده است که نهایتا این فرایند به عمل وبرقراری ارتباطات فردی واجتماعی منتهی می شود. هرچند امکان تخطی از این سیر وجود دارد.
🔸بر اساس این تبیین، فلسفه اسلامی از یک سو، #نظام_بینشی و دانشی ویژهای را طراحی و پیشنهاد می دهد که به همه علوم نظری و عملی هویت نظام و جهت می دهد و آنها را در یک شبکه معنایی منسجم و به هم پیوسته طبقه بندی و رده بندی می سازد.
🔹از سوی دیگر فلسفه اسلامی بر اساس مفهوم محوری #توحید و بر مبنای اصل بنیادین #حرکت_جوهری نوع خاصی از #نظام_تمایلات انسانی و #گرایشهای_متعالیه وحودی را ترسیم میکند که به شکل گیری نظام ارتباطات انسانی، #حرکت_توحیدی، تحول وجودی انسان و تکامل همه جانبه زندگی منجر شود.
🔸به اعتقاد فیلسوفان مسلمان و بخصوص #صدرالمتألهين شيرازي، ره آورد فلسفه و عقل اگر با #قلب گره نخورد و به# انگیزه و توجه وجودی به هدف تبدیل نشود و با حرکت قلبی و ایمان توحیدی همراه نشود ثمر بخش نخواهد بود. آنچه موجب حرکت و استمرار و تداوم حرکت می شود، انگیزه های متعالی مبتنی بر شناخت عمیق و صحیح است.
در حکمت متعالیه با برهان فلسفی اثبات شده است که حکمت و يقين زمانی محقق می شود که افراد و جامعه اسلامی اسفار اربعه را همزمان با #عقل و #دل بپیمایند. بخصوص "آنکه دل انسان به صیقل ایمان و طهارت از غشاوة تعلق به دونیات مصفّی گشته باشد و دست از نشأة صوري و حيات مجازی شسته" (رساله سه اصل ص۴۱).
🔹صدرالمتألهين در جلد هفتم کتاب شریف اسفار به خوبی از نقش #محبت و عشق در شکل گیری نظام رفتاری انسان سخن گفته و براهين فلسفی آن را تبیین فرموده است. در این بحث روشن و مستدل شده است که "جمیع موجودات عاشق خدا هستند"(اسفار ج۷،ص۱۳۷) و بر همین پایه، جمیع موجودات در یک نظام ارتباطی قرار دارند و افعال صادره از موجودات جاندار براساس اتفاق و جزاف نیست بلکه برپایه غایت و اغراض ملائم با طبع و تمایلات عاشقانه "علی نحو الارادة و الاختيار" است. (همان ص١٥١) بر بنیان اراده و اختیار و نوع تمایل به پدیده ها، نظامی از روابط شکل می گیرد و پدیده ها در این نظام ارتباطی معنا و هویت می یابند. حتی افعال صادر از قوه شهوت و غضب نیز هویت متعالی می یابد و در راستای شکل گیری #مدینه_فاضله و #امت_صالحه صورت می پذیرد.(همان، ص۱۵۳)
🔸صدرالمتألهين کمال فرایند تفلسف را به #حدیث_عشق پیوند میزند که مسیر آن اتصال قلبی و پیوند خوردن با مشکات #نبوت و #ولایت است. او دررساله سه اصل مینویسد:
"و چه جای حواس، عقل نیز تا به نور عشق منوّر نگردد راه به مطلوب اصلی نمیبرد و همچنان که حواس از ادراک مدرکات قوت نظر عاجزند، عقل نظری از ادراک اولیات امور اخروی عاجز است ... و جز به نور متابعت وحی سید عربی و اهل بیت #نبوت و #ولایتش- علیه و علیهم السلام و الثناء- ادراک نمی توان کرد و اهل حکمت و کلام را از آن نصیب چندانی نیست:
ای دوست حدیث عشق دیگرگون است
وز گفت و شنید این سخن بیرون است
گر دیده ی دل بازگشایی نفسی
معلوم شود که این حکایت چون است"
(رساله سه اصل ص۵۵.)
ادامه دارد...
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 نظام تمایلات در حکمت متعالیه
بخش دوم
🔹در حکمت متعالیه مبرهن است که انسان بواسطه #حرکت_جوهری هم در مسیر حرکت اشتدادی و تکاملی قرار دارد و هم در بی راهه حرکت انحطاطی و سقوط.
🔸 همچنین مبرهن است که انسان موجود #مختار و فاعل بالقصد است وبا #اراده و آزادی یکی از این دو طریق را انتخاب می کند و خود را می سازد.
🔹 اراده و خواست انسان تابع نیازها، بینشها و گرایشهای اوست. انسان به میزان بهره گیری از معرفت و اگاهی و به واسطه قوت گرایش ها و نوع تمایلات از اراده قوی و یا ضعیف برخوردار است. اراده قوی به پیشرو بودن انسان می انجامد و اراده ضعیف موجب پیرو بودن و تابع دیگران بودن می شود.
🔸به طور طبیعی و به نحو مقبول، معرفت و آگاهی مقدمه محبت و اشتیاق و یا تنفر و انزجار است و نوع و میزان معرفت و آگاهی تعیّن بخش نوع و میزان محبت و اشتیاق و یا تنفر و انزجار است. در واقع درک کلی و شناخت عقلانی انسان نسبت به نیاز و مطلوب در متن طبیعت و واقع است که زمینه شوق و حرکت صحیح و پیشرو را ایجاد می کند و موجب استقلال در فکر و شخصیت می شود و به #عمل_متعالی می انجامد. استاد #شهید_مطهری از از این نوع رفتار و کنش انسانی به #فعالیت_های_تدبیری در مقابل #فعالیت_های_التذاذی یاد می کند.
🔹اما روشن است که همه افراد انسانی براساس #عقل و #تدابير عقلانی حرکت و فعالیت نمی کنند یعنی تحلیل عقلانی از نیازها، مطلوبها راه رسيدن به مطلوب ندارند و حتی اصلا تمایلی به کار عقلانی و شناختی عمیق هم ندارد. بلکه براساس #لذت و ادراک سطحی و جزئی به فعالیت می پردازند و بر همین اساس نیازها و مطلوبهای خود را ترسیم می کنند. اراده و انتخاب این افراد تابع لذتها و درک التذاذی و جزئی از نیازها و مطلوبهاست.
🔸بنابراین تحریک و برانگیختن این افراد همیشه متوقف و محصور به تقدم دانش و آگاهی های مستدل و اقناع کننده نیست، بلکه اراده بسیاری از این افراد، تحت تأثير ادراک جزئی و التذادی و عوامل نفسانی و شرایط محیطی همچون قدرت جمعی و یا تبلیغات رسانه ای است. این افراد بر اساس #قوه_وهم (عقل معطوف به جزییات) و #قوای_شوقیه فعال می شوند و صور ذهنی متناسبی را ایجاد می کنند که موجب اشتیاق و برانگیختن آنها شود، انگیزشی که لزوما محصول شناخت کلی و آگاهی مستدل و برهانی از نیازها و مطلوبها نیست بلکه نتیجه تصورات وهمی و تخیلات ذهنی جذّاب و متناسب با لذتهای آنهاست. بسیاری از این افراد حتی به سمت ساخت معرفت متناسب با لذت برای توجیه همین اشتیاق و انگیزش نیز اقدام می کنند تا آن را خوب و زیبا جلوه دهند.
🔸 #تسویل_نفس یکی از ویژگی های نفس آدمي است که کار آن ساخت صورت های ذهنی مطابق با نیاز و شوق درونی است که لزوما واقع نما و حکایتگر حقیقت نیستند بلکه بیشتر برای اقناع خود و توجیه گری اشتیاق و عمل برآمده از آن نزد دیگران است.
🔹 بنابراین مقصود فلاسفه از تقدم معرفت و آگاهی بر شوق و عمل، دانش و معرفت های استدلالی و منطقی نیست، بلکه مقصود ایشان، تقدم #صورتهای_ذهنی و ادراک اولیه از نیازها و مطلوبها و راه ارضای نیازها و وصول به مطلوبهاست که رسيدن به آن را لذت آور و دارای منفعت می داند و آن را پاسخی مناسبی به نیاز و طلب خود می داند. چون اگر صورت و شناخت اولیه ای از امری نباشد، اصلا شوقی ایجاد نمی شود و حرکتی واقع نمی گردد. اين صورت ذهنی یا محصول عقل کل نگر است و یا محصول قوه واهمه (به تعبیر ملاصدرا، عقل معطوف به جزئیات).
🔸مطلب دیگر اینکه، علم و ادراک در قالب صورتهای ذهنی شرط لازم برای شوق و عمل است اما شرط کافی نیست. فلاسفه و حکمای مسلمان تصریح کرده اند که صورت ذهنی فقط شوق اولیه را ایجاد می کند اما تحریک و انجام فعل متوقف بر #شوق_مؤکد است. شوق مؤکد صرفا نتیجه علم و صورت ذهنی نیست بلکه #عوامل_غیر_معرفتی و سائق های محیطی در تبدیل شوق عادی به شوق مؤکد تأثير گذار است.
به طور مثال #این_سینا در کتاب اشارات و تنبیهات از نقش #نغمه و آهنگ ملائم در وعظ و بیداری عارف سخن می گوید.
همچنین #امام_خمینی به نقل از استادشان حکیم متأله #آیت_الله_شاه_آبادی به نقش برخی از #موسیقی ها در تضعیف اراده و سستی در عمل اشاره می کند.
موسیقی فقط یک نمونه از عوامل تاثیرگذار در شکل گیری #شوق_مؤکد و برانگیختن و تحریک انسان است. در انسان شناسی متعالیه مبرهن است که هر عامل هنری، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی می تواند چنین نقشی را در تحکیم فکر و تحریک قوای شوقیه و اراده داشته باشد.
🔹از منظر حکیمان متعالیه و بخصوص صدرالمتألهين شیرازی، عمل انسان بیش از علم و دانش، محصول #توجه_نفس است.
در مطلب بعد در باره نقش #توجه_نفس در اراده و عمل گزارشی عرض خواهد شد. ان شاءالله
ادامه دارد...
#نظام_تمایلات
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌جمع سالم فقه و فلسفه
آیت الله العظمی جوادی آملی:
🔸آن فقهايي هم كه به اين مسائل آشنا بودند ديگر درست است بحث فلسفي را در فقه وارد نكردند؛ اما بر خلاف #عقل هم حرف نزدند بر خلاف برهان هم سخن نگفتند. يك وقت است كسي مخلوط ميكند مسئله عقل و فقه را، فلسفه و فقه را، اين معلوم ميشود در هر دو جهت ناقص است اگر كسي فيلسوف بود و فقيه بود و اينها را با هم #مخلوط كرد اين جامع معقول و منقول است به «جمع المكسر» به تعبير حكيم سبزواري.
🔸 اگر #جمع_سالم كرده باشد بحثهاي فلسفي را در فلسفه بحثهاي فقهي را در فقه هرگز مخلوط نميكند.
🔹اين تعبير روان مال مرحوم حكيم سبزواري (رضوان الله عليه) كه ما يك جمع سالمي داريم يك جمع مكسر، آن كسي كه در #فلسفه_متجزي است در #فقه_متجزي است جمع كرده اما جمع مكسر نه جمع سالم.
🔸 آنكه در فلسفه #مجتهد_مطلق است در فقه مجتهد مطلق است مرز همه را جدا كرده اين جمع بين معقول و منقول كرده «بالجمع السالم».
🔹 اين استاد بزرگوار ما هم كاملا مواظب بودند كه بحثهاي عقلي با بحثهاي نقلي خلط نشود؛ نه اينكه در كتاب بحثهاي نقلي بر خلاف عقل حرف بزنند.
درس خارج فقه آیت الله جوادی آملی
91/08/16
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌ساخت معنایی #واقعیت_اجتماعی براساس حکمت متعالیه
بخش دوم: نقش فلسفه
🔸 بر اساس آنچه گفته شد #فلسفه رسالتی محوری در ساخت واقعیت اجتماعي دارد چرا که شناخت معانی که در کانون عقلانیت اجتماعی و جامعه برآمده از آن است اموری انتزاعی و ذهنی است وجز ازطریق عقل انتزاعی ومتافیزیکی ممکن نیست.
🔹 بر مبنای قویم حکمت متعالیه، معنا همان محکی ومطابَق معرفت است که امر حقیقی در مصداق واقعی است. نفس آدمي بواسطه مفاهيم ازمعنا وحقیقت مصداق حکایت می کند وبدین واسطه طراحی از واقعیت ارائه و براساس همان طرح با واقعیات و اشیا ارتباط برقرار می کند. بنابراین حیث وجودی هر معنایی هماهنگ با نفس الامر مصداق آن است، اگر ظرف ثبوت مصداق، خارج از ذهن باشد حقیقت معنا نیز خارجی است و اگر نفس الامر معنا عالم ذهن و ثبوت ذهنی باشد حقیقت معنا نیز ذهنی و دارای ثبوت ذهنی است وآثار ولوازم آن رادر پی خواهد داشت. بنابراین انتخاب معنا ومحکی معرفت ازطریق التفات به معلوم امری ارادی است اما پس از اراده و درک معانی، لوازم و پیامدهای آنها انتخابی و تفکیک پذیر نیست و همواره با آمدن هر معنایی، لوازم و پیامدهای آن به عنوان عرض ذاتی با آن خواهند آمد.
🔸براساس حکمت متعالیه، انسان (فاعل شناسا) هنگام مواجهه با اشیا، حالتی در او محقق می شود که به نحو ذاتی و بالفعل، نشان دهنده آن اشیا است و حقيقتي از آن شئ در نفس او شکل می گیرد که بدان معنا گفته می شود. پس معنا علاوه بر حضور در نفس ادمی، در موطن مصداق و فرد هم تحقق دارد و با آن موجود است. البته در مصداق حیثیت های مختلف معنایی به نحو بسیط و واحد وجود دارد اما ذهن می تواند معانی موجود در مصداق را تجزیه و تحلیل کرده و به نحو مستقل ومتمایز درک کند. يعنی ذهن معانی موجود در مصداق را کشف و در عالم ذهن از یکدیگر تفکیک و تجزیه می کند. این معانی گاه آشکار و ظاهر است و با مشاهده تجربی قابل ادراک است، گاه در یک واقعیت و در میان چند واقعیت پنهان است و به چنگ حواس در نمی آید در این صورت عقل با گذار از ظاهر به باطن، معانی نهفته را کشف و آشکار می سازد.
🔹بنابراین هر انسانی و هر جامعه ای با دو دسته معانی و حقايق سروکار دارد و هر کدام بخشی از نظام معنایی و شبکه مفهومی او را می سازند و از این طریق زندگی را ممکن و معنادارو ارتباط با سایر موجودات را سهل الوصول و جهتدار می کند. با نگاه دقیق، روشن میشود که هیچ انسان و جامعه ای نمی تواند بدون این دو دسته مفاهيم به حیات خود ادامه دهد و روابطی با خود و پیرامون خود برقرار کند.
🔸معانی محسوس، قابل مشاهده و آزمون پذیر از طریق #علم_تجربی قابل تجزیه و تحلیل است و ازطریق علوم تجربی وارد فرهنگ عمومی می شود. اما معانی غیر محسوس که مشاهده پذیر نیستند از طریق علم تجربی قابل شناخت و تجزیه و تحلیل نیست و به دانشی دیگر با ابزاری متفاوت از حس و تجربه نیاز است تا آن معانی شناخته شود. نکته جالب توجه این استکه حتی معانی محسوس نیز برای شناخته شدن و علوم تجربی برای سامان یافتن نیازمند معانی غیر محسوس و کلی هستند. اين معانی که زیرساخت علوم تجربی هستند نه از طریق علوم تجربی ادراک و اثبات می شوند و نه از این طریق به فرهنگ عمومی منتقل می شوند. بلکه درصورت ادعای حصر علم به علم تجربی، سرنوشت معانی کلی از دو حال خارج نیست. ۱. یا در دایره موهومات و خرافات و غیر علمی و غیر عقلانی تعریف می شوند و از فرهنگ عمومی حذف می شوند. در این صورت فرهنگ عمومی سالم، فرهنگ خالی از معانی کلی و امور غیر محسوس می شود.
۲. یا اینکه یک درجه بالاتر می آیند و در دایره احساسات و پدیده های انسانی صورتبندی می شوند و هرگونه سنجش وارزیابی منطقی وعقلانی نسبت به آنها غیرممکن می شود امااز آنجا که هیچ جامعه ای نمی تواندبدون معانی کلی وغیرمحسوس به حیات خودادامه دهد این معانی ازدایره احساسات وامور شخصی خارج نمی شود امادیگر عقل وعلم سازنده آنها نیست بلکه وهم وخیال عهده دار ساخت آنهاست که دراین صورت اسطورهها نماینده معانی کلی و سازنده نظام معنایی و جهان اجتماعی خواهندبود.
🔸 آنچه می تواند این معانی را درک و به مجموع آن، سامان علمی و منطقی دهد #عقل انتزاعی و دانش #فلسفه به عنوان علم کلی و مابعدالطبیعه است. بدون فلسفه و علمِ به حقیقت هستی و شناخت معانی کلی، جهان اجتماعی یا از معانی کلی و غیرمحسوس تهی می شود وبه یک جامعه خشکِ ماشینی تبدیل می شود که نتیجه قهری آن نهیلیسم وبحران معناست. يادست به دامن اسطوره ها، موهومات وبرساختههای تاریخی بشر می شود تا بحران معنا راحل کند و محیطی آرام برای گذراندن زندگی بی دردسر در همین جهان رافراهم سازد.
🔸 عقل انتزاعی بااستفاده ازادراکات جزئی ومحسوسات میتواند به لایه های زیرین وپنهان حقیقت موجودات پی ببرد و باساخت معقولات اولي ومعقولات ثانیه ترسیمی ازنظام هستی ارائه می دهد.
ادامه دارد
سید مهدی موسوی
https://eitaa.com/hekmat121/680
📌 اخباری گری
(تحلیلی متفاوت)
بخش پنجم: چرایی اقتدار اخباری گری در جامعه دینی
🔹 همواره در جوامع دینی، پیدایش جریانهایی شبه اشعریگری و اخباریگری دور از انتظار نیست بخصوص بعد از مدنی که جامعه دینی از اقتدار و ثبات سیاسی برخوردار شد و از جنگها و تهدیدهای نظامی خارجی در امان بود، به تدریج درباب نحوه مدیریت جامعه و اولویت سنجی مسائل و پدیده ها اختلافاتی شکل می گیرد.
🔸برخی بر بُعد عقلانی و پیشرفت مادی و معنوی تاکید می کنند و بر گسترش روابط سیاسی واقتصادی با سایر جوامع و ملل اصرار می ورزند، که طبیعتا لازمه این سخن، وارد شدن به عرصه های نو و روبرو شدن با پدیده ها و مسائل جدید است و برای پاسخ گویی به این مسائل جدید و ارائه طرحی برای ورد به عرصه های نوپدید چاره ای جز #اجتهاد در متون دینی و استفاده حداکثری از #عقل در اجتهادات و استنباطات نیست.
البته این بهره گیری از عقل می تواند دو چهره افراط و اعتدال به خود بگیرد. به این معنا که برخی با برجسته کردن عقل، از اهمیت و محوریت سایر منابع معرفتی و ادله اجتهادی همچون کتاب و سنت بکاهند و به تدریج به سمت قیاس (اصولی) و مصالح مرسله و استحسانات ذوقی و برداشت های شخصی کشانده شوند. این #افراط_در_عقل گرایی و در واقع خروج از دایره عقلانیت صحیح است. اما جریان اصیل و دقیق عقل گرایی این است که عقل در کنار منابع دیگر معرفت اعم از حس و شهود و وحی قرار دارد و میان آنها ترابط و تسالم برقرار است و همواره نتایج و خروجی های عقل باید بر برهان و شواهد کافی از ساير منابع معرفتی و ادله اجتهادی استوار باشد. #عقل_گرایی_اعتدالی و اجتهادی، راه کار اصلی خروج از فروبست های اجتماعی و بن بست های عملی و رفتاری است.
🔹 در مقابل جریان اجتهاد و عقل گرایی در فهم متون و حل مسائل نوپدید، برخی بر تسلّم در برابر متون دینی و حفظ رویه های جاری سلف تاکید دارند و از ورود اجتهادی و عقلي در عرصه های جدید پرهیز دارند و مدیران جامعه دینی را از تعامل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی با سایر جوامع و ملل منع می کنند بلکه بر اصالت تقابل و ستیز در مراودات بیرونی با سایر مذاهب و مکاتب و جوامع اصرار می ورزند. این جریان از ورود #عقل به دستگاه استنباطی و تفسیری به شدت استنکاف دارند و آن را موجب تفسیر به رای و فهم شخصی از متون و گسترش اختلاف فکری و فتوایی در جامعه می دانند که نتیجه آن دوری از دین و کم رنگ شدن ایمان و تعبد انسان به آموزه های دینی می شود. بنابراین بقای ایمان و تعبد به کنار گذاشتن عقل و اجتهاد عقلانی و پناه بردن به ایمان و تعبد فکری و نظری است. انگاه ذیل ایمان و تعبد می توان "عقل مومنانه قریب به حس و عمومی" را همچون ابزاری در خدمت فهم متون دینی و توجیه گزاره دینی و دفاع از امور دینی به کار گرفت.
🔸 چند عامل موجب گسترش اخباریگری در جامعه دینی می شود:
۱. ادعای خلوص گرایی و درد دین داشتن؛
اولین ویژگی جذاب و رشک برانگیز اخباریگری، ادعای خلوص در فهم دینی و القای درد دین داشتن است. همین ویژگی موجب وجاهت معنوی و اجتماعی برای آنها می شود و همواره از جهت حسن فاعلی مورد احترام باشند لکن به تدریج این حسن فاعلی به حسن فعلی و گسترش افکار آنها می انجامد.
۲. بهره گیری از روایات و استناد به سنت معصومین(ع)
به طور قطع، روایات معصومین علیهم السلام در کنار قرآن و عقل یک گنجینه بزرگ معرفتی است و برای حامل و عالم به آنها ظرفیت های زیاد فکری و توانایی های گسترده برای مناظره و استناد و ارائه شواهد فراهم می کند. اخباریان با تسلط بر بخشهایی از روایات در بسیاری از مناظرات در جامعه دینی و نزد مؤمنان دست برتر را دارند.
۳. سادگی تحلیل ها و عوام پسندی آنها
میاجث اخباریان اصلا غموض و پیچیدگی های فلسفي و اجتهادی را ندارد. چرا که آنها بیش از آنکه به نحوه استدلال و دقت در تحلیلها و تبیین ها نظر داشته باشند به خروجیهای تبلیغی و رسانه ای برای جذب عوام مردم توجه دارند. لذا با بهره گیری از بيان ساده و جذاب و استفاده از مثالها و نقل قضایای تاریخی و شخصی، عوام را با خود همراه می کنند. بخصوص از طریق برجسته کردن برخی از آموزه های احساسی و باطنی دین همچون توسل، برائت، شفاعت، ژبارت، شفای بیماران و حاجت روایی مشکلداران و نقل خوابها ماجراهایی از این دست، عموم مؤمنان و مردم عادی را جذب می کنند.
۴. غلبه رویکرد تبلیغی و بهره گیری حداکثری از رسانها
با توجه به خصوصیت مذکور، روشن می شود که اخباریان در تلاش برای ارتباط با مردم و نفوذ در متن جامعه هستند لذا بر عنصر تبلیغ و تفاهم اجتماعي تاکید جدی دارند و استفاده حداکثری از رسانه ها و ابزارهای تبلیغی را در دستور کار دارند. مانند: بهره گیری از منبر، هیأت، مجالس اهلبیت(ع) وحضور فعال درمجامع مذهبی وکمک مالی و ...
۵. نزدیکی به قدرتها و حکومتها.
ادامه دارد ...
#اخباری_گری
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
حقّعقل دراجتهاد_شهیدمطهری.pdf
283.6K
📌 حق عقل در اجتهاد
به قلم حکیم انقلاب اسلامی آیت الله #شهید_مطهری
جریان شناسی اشعری گری و پیامدهای نفی حجیت عقل در شناخت #حسن_و_قبح ارزشها و افعال در انحطاط تمدن اسلامی.
جریانهای منکر حجیت عقل و نافی حسن و قبح ذاتی از این منظر #سوفسطائیان_اسلامی نامیده شده اند.
#حق_عقل_در_اجتهاد
#عقل
#اجتهاد
#حسن_و_قبح
#سوفسطائیان_اسلامی
#اخباری_گری
#اشعریگری
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌فضای مجازی، جهان شبکهای و فتنه ۱۴۰۱
(سازو کار نوین قدرت و آیندهپژوهی ایران)
🔹هر فتنه و واقعهای در این کرهی خاکی، خطرات و فرصتهایی را به همراه دارد.
🔸فتنه ۱۴۰۱ هم از این قاعدهی کلی مستثنی نیست و از خطرات و فرصتهای برخوردار بوده و خواهد بود.
🔹یکی از آثار مثبت این فتنه آشکار شدن قدرت فوق العادهی #فضای_مجازی (سایبری) و شبکههای اجتماعی است. ظهور این قدرت نوپدید موجب تغییر الگوهای تربیت و اجتماعی_شدن و تحول اساسی تمام معادلات اجتماعی، تضعیف دولتهای ملی و تخریب زیرساختهای اخلاقی، فرهنگی و هنجاری جامعه میشود که نتیجه آن تغییر #هویتهای ملی و حاکمیت شرکتهای چندملیتی غربی بر سرنوشت بشر است.
🔸 امروزه بشریت وارد یک مرحلهی جدیدی میشود و در حال شکل گیری دنیای دیگری است با قواعد نوینی از مشارکت اجتماعی و حضور جهانی با تلقیهای متفاوتی از هستی، انسان، فکر، معرفت، زمان و مکان، سرعت، هویت، استقلال و حکمرانی.
🔸کارویژهی فضای مجازی در خلق جهان جدید در ادامهی جهان تجدد و تکنیک است جهانی که بر اصول لیبرالیسم و سرمایهداری بنا شده است. این جهان با فردانیت و منفعت، سرعت و عجله، قدرت و اراده، تضاد و دیالکتیک، قهر و غلبه، رقابت و مصرف سرشته شده است. در ابن جهان، انسانیت انسان نه به ذات و فطرت، عقل و معرفت، بلکه به اعراض و نسبتها گره خورده است، حتی جوهر #عقل هم نفی شده است و به عقلانیت و سنجش نسبتها فروکاسته شده است در هر نسبت و موقعیتی انسانیت تغییر مییابد و به تبع ارزشهای اخلاقی و هنجارهای فرهنگی بیاعتبار میشوند. در واقع این معنای انسانیت است که گم میشود و این انسان است که ریشههای خود را از دست میدهد و همواره در میدان تضاد و دیالکتیک، قهر و غلبهی و موفعیت سرعت و مصرفزدگی برآمده از تجدد وتکنیک "خود" را بازسازی میکند. این بازسازی نه براساس خلقت طبیعی (زن و مرد) و نه براساس فطرت ثابت انسانی وارزشهای پایدار اخلاقی یا عقل ومابعدالطبیعه ونه حتی براساس پیشینهی تاریخی وهویتی، بلکه فقط براساس مد ومصرفگرایی، جلوهگری وخودنمایی، دیده شدن ومتفاوت بودن است البته نه آنگونه که خود میاندیشد، انتخاب میکند و میخواهد بلکه آن گونه که رسانههای سازندهی ذهنیت وذائقه او میطلبند و میسازند وضروری والزامی میکنند. دراین جهان معنایی، زنبودن یا مردبودن، لختبودن یا عفیفبودن، مادربودن یا پرستار حیوان خانگیبودن، ایرانیبودن یا وطنفروش بودن، همگی امورحاشیهای وعارضی وکم اهمیت هستند آنچه اصیل است هرآنچیزی است که رسانهها القا میکند و موقعیتی است که خلق میکنند تامجال کنشگری واحساس "بودن" پیدا کند. "بودن" برپایه نمایش نمودهای قدرت، همچون نمایش "بدن".
🔹فتنه ۱۴۰۱ نشان داد که مفهوم حکمرانی و شیوههای جامعهپذیری(اجتماعی شدن) در جهان امروز درحال تغییر است. شرکتهای بزرگ بینالمللی درتلاشند با تطمیع واجیر کردن چهرهها (سلبریتیها) وسیاسیون یک جهان شبکهای وزیستبوم نوینی رادر جهت توسعهی "من سفلی" خلق کنند که درآن بازیگران مختلف ومتنوع وحتی متضاد درکنار همدیگر به گونهای فعالیت کنند که ادارهی کشورها _ در بیرون مرزهای جغرافیایی _ بدست آنها قرار گیرد.
🔹 فتنه ۱۴۰۱ کمک بزرگی به جامعه ایرانی کرد وقبل ازآنکه خیلی دیر بشود #تلنگرهای جدی وضربههای اولیه رابه هویت دینی وملی بخش هایی از کنشگران اجتماعی واردکرد تامتولیان خواب آلوده را متنبه کند که ورود به این جهان جدید وحکمرانی درآن متوقف برصیانت وباغبانی پیچیده، چندلایه وچندوجهی از اخلاق، فرهنگ و هویت است واین نیازمند سیاستگذاری وطراحی قواعد و الگوی جدیدی از حکمرانی و سیاست و بازتعریف "خود" درفضاهای مجازی ودرک عمیق قدرت سایبری وجهان آینده است.
🔹در این نقش آفرینی میبایست قدرتمندانه، عالمانه، مبتکرانه و تاثیرگذار بود و از همهی ظرفیتهای دینی، بومی و بشری استفاده کرد و الا از این حرکت و تغییر پرشتاب عقب خواهیم ماند.
🔸اگر برای عرصههای نوین پیشرو فکر نکنیم و نسبت خود را با فضای مجازي و قدرت سایبری و زیستبوم آن مشخص نکنیم و نقش موثر و سازندهی خود را در جهان پیشرو ترسیم نکنیم و به روند فعلی #رهاشدگی اجتماعی شدن در فضای مجازی و تحت تربیت چهرهها و رسانهها ادامه دهیم در آیندهی نزدیک با خطرات و فتنههای عمیقتر و پرشتابتری مواجه خواهیم بود. فتنههایی که در گام اول تعارضهای شخصیتی و هویتی را در جامعه ایجاد میکند و در گام دوم، هویتهای دینی، انقلابی و ملی کنشگران اجتماعی را نقض میکند و به تضاد با آن وا میدارد. به طور قطع اگر هویت از جامعهای رخت بربست، هرج ومرج داخلی، طمع بیگانه و ویرانی و تخریب سرنوشت محتوم آن است.
#فضای_مجازی
#قدرت_سایبری
#قدرت_نوین
#جهان_شبکهای
#هویت
#تجدد
#اجتماعی_شدن
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://ble.ir/hekmat121
https://eitaa.com/hekmat121
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌 نهضت فکری و فلسفی انقلاب اسلامی (فیلسوفان و متفکران سه نسل انقلاب اسلامی) ✍ سید مهدی موسوی 🔹انقل
📌 جوهرهی اتصال جریانی حکمت و اجتهاد
♦️پرسش:
عرض سلام و تشکر از استاد عزیز از یادداشت #نهضت_فکری و فلسفی انقلاب اسلامی.
نمایش اتصال و پیوستگی جریان حکمت و اجتهاد نقطهی قوت نظریه ی نظام جامع اندیشه اسلامی است که از قضا مخالفین جدی هم در برابر خود دارد.
از اینرو علیرغم توضیحات ارزشمندتان تاکنون، این نگاه هنوز نیازمند تقویت و مستند سازی است.
در وهلهی اول سوال از محضرتان این است که جوهرهی اصلی جریان حکمت و اجتهاد که همهی علمای سابق و لاحق را در یک خط قرارداده چیست؟
ممنون می شوم اگر توضیح بفرمایید.
♦️ پاسخ:
سلام علیکم
از لطف و توجه شما بسیار سپاسگزارم.
در پاسخ به پرسش بسیار دقیقتان، از مکتب فکری متفکران انقلاب اسلامی اینگونه استفاده میشود:
آنچه جوهرهی اصلی جریان حکمت و اجتهاد است که همهی علمای سابق و لاحق را در یک خط قرارداده است، #عقلانیت_توحیدی است.
🔹توضیح اینکه هر آگاهی و اندیشهای از دو بخش تشکیل شده است: ۱. مصالح ۲. ساختار.
✔️مصالح: اجزا و عناصر محتوایی و معرفتی است که یا اطلاعات جدیدی از واقعیت را به انسان میدهد و یا انشاءهایی را برای ایجاد فعل و واقعیتی بیان میکند.
✔️ساختار: صورت آگاهی و اندیشه را تشکیل میدهد که به مصالح و اجزا متفرق و مجزای اندیشه نظم و شکل میدهد.
🔸 مصالح اندیشه و آگاهی انسان بسیار متعدد و متکثر است. انسان از راههای مختلف (احساسی، عقلي و شهودی) با منابع مختلف معرفتزا (مانند طبیعت، وحی، دل، عقل و تاریخ) مواجه میشود و اگاهیهای بسیار زیادی را به دست میآورد. همهی این اگاهیهای از یک اعتبار و اهمیت برخوردار نیست بلکه از جهات منطقی و کارکردی تفاوت زیادی میان آنها برقرار است و انسان فطرتا میل دارد بهترین و کاملترین معرفت را به دست بیاورد چون هم فرصت و امکانات او محدود است و نمیتواند همه را به دست آورد و هم فطرتا از کثرت ابا دارد زیرا کثرت، زمینهی تفرقه و تحیر و تردید است و انسان میل به وحدت دارد. بر این اساس، بنیان و مبنای آگاهی انسان #توحید است و توحید یعنی یکی کردن بینشها، گرایشات و کنشها و این جز در پرتو اعتقاد به توحید حضرت حق(جل و علا) ممکن نیست. بنابراین مهمترین و بنیادیترین مصالح آگاهی انسان توحید است و همهی اگاهیها و معرفتها در نسبت با توحید معنا و ارزش پیدا میکنند.
🔹 براساس مکتب اهلبیت (ع)، ساختار و صورت آگاهی و معارف انسان کاملا هماهنگ با #عقل است و انسان بواسطه نیازها و پرسشهای خود میتواند به منابع مختلف معرفت(طبیعت، وحی، دل، عقل و تاریخ) بنگرد و از طریق تامل و تفکر در آنها حقایق جدیدی را کشف و درون نظام معرفت و ساختار اگاهیهای خود اضافه کند به نحوی که هماهنگ با اگاهیهای پیشین باشد.
🔸حال دو ارتباط بین توحید و عقل متصور است:
۱. اگر عقل انسان با اندیشهی توحیدی گره بخورد توحید نه صرفا جزئی از مصالح معرفت بلکه سازندهی صورتی از آگاهی است که همهی معرفتها و دانشهای انسان را سامان و نظامی متفاوت میببخشد و هر حقیقت و معرفتی در پرتو توحید معنا و هویت مییابد. از این رو جزئی از یک منظومهی توحیدی است.
۲. همچنین اگر توحید با عقل فهم و تفسیر شود اثبات میشود که توحید یک اندیشهی مجرد و بیارتباط با زندگی و عینیت نیست. بلکه طرحی برای زندگی و بنیادی برای همهی کنشهای شخصی و ساختاری است.
محصول این دو طرف نگاه میشود #عقلانیت_توحیدی.
🔹بر این مبنا، عامل اتصال و پیوستگی دو جریان حکمت و اجتهاد در مکتب اهلبیت(ع) و نزد عالمان ربانی، اعتقاد به #عقلانیت_توحیدی است که هم در حکمت و علوم عقلی تشیع حضور فعال دارد و هم در فقاهت و اجتهاد اصولی مبنا و اساس است. عالمانی که به جمع سالم از این دو جشمهی جوشان سیراب شدهباشند در ادامه یکدیگرند، چرا که حقیقت انسان به جان آدمی است و اگر جانهای آدمیان از یک چشمهی معرفت سیراب شد اتحاد جوهری مییابند و جان آنها بهم پیوسته و متحد میشود.
جان گرگان و سگان از هم جداست
متحد جانهای شیران خداست.
🔸هرکجا #عقلانیت_توحیدی به معنایی که ذکر شد - فهم عقلانی از توحید بنحوی که سازندهی صورتی منسجم و زندگیساز از آگاهی باشد - داخل در این جریان به هم پیوسته است. حال ممکن است برخی بر فلسفه و کلام متمرکز باشند، بعضی در سلوک و شهود مستغرق شوند، برخی در حدیث و اخبار غور کنند و برخی در فقه و اصول جهد و کوشش داشته باشند.
اما همهی اینها در یک افق مشترک و خط واحد حرکت میکنند و یک جبهه واحد رنگارنگ را تشکیل میدهند.
البته متفکران و اندیشمندان این جبههی فکری دارای سلسله مراتب هستند و هر کدام به اعتبار میزان بهرهگیری از حکمت و فقاهت در مرتبهای به هم پیوسته قرار میگیرند.
مقصود ادعای عقلانیت توحیدی نیست بلکه وحدت محصول درک واقعیت و باور به یک مدعا است و صرف یک ادعا موجب وحدت نمیشود.
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 ایستادن در افق حقیقت
🔹 معروف است که سوفسطاییان افراد فرهیخته و فرزانهای بودند که به وکالت در دادگاه و خطابهی در میدان شهرها اشتغال داشتند و همواره از حقوق دیگران دفاع میکردند و برای مردم سخنرانی میکردند. از ظواهر امر پیداست که آنها بسیار دوست میداشتند که دیده شوند و همواره به دنبال رضایت دیگران بودند و کمتر خودشان بودند. همین امر موجب شد که سوفسطاییان نسبت به وجود حق و امکان دستیابی به حقیقت دچار حیرت و تردید شوند و احساس کنند که همه چیز نمایش و بازی در نقشهای مختلف است. اینان به این نتیجه رسیدن که "موقعیتها و جایگاههای اجتماعی تعین بخش به معرفتهاست و علم و حکمت(سوفیا) هیچ نسبتی با واقعیت ندارد بلکه ابزاری تکنیکال برای دفاع از آن جایگاهها و موقعیتهاست." از این رو، آرام آرام نقش خود را تغییر دادند و از علم و حکمت فاصله گرفتند و به خطابه و جدل (رسانه و تبلیغات) روی آوردند و در خطابههای خود، امر سیاسی را از حقیقت، فضیلت و اخلاق منفک دانسته و مردم را از آنها منصرف میساختند. تمام توجه سوفسطاییان جلب نگاه دیگران و جذب مخاطبان بیشتر بود چه آن زمان که دم از علم و حکمت میزدنند چه آن زمان که از حقیقت علم و حکمت استعفا کردند و در جمعهای تبلیغاتی و صمیمی مجلس گرمی میکردند.
🔸 سقراط طبیبوار، ریشه این دگردیسی را در "غفلت از خود" و مشغول شدن به دیگران و نظر و رای آنها دانست. به نظر سقراط، سوفسطاییان با غفلت از خود و حقایق درونی، همواره به بیرون از خود توجه کردند و رأی و نظر دیگران را ملاک و معيار حق و حقیقت، فضیلت و اخلاق دانستند و همین "از خود بیگانگی" موجب شد که وجود و حقیقت را گم کنند و یه تبع از علم و حکمت استعفا دهند و به جدل و خطابهی صرف و مجلس گرمکنی روی آورند. سقراط با شعار "بازگشت به خویشتن" و "خودت باش" ما را به انديشيدن و تفکر اصیل فرا میخواند و راه علم و حکمت را از معبر درون انسان و ارتباط درونی با حقیقت و فضیلت جستجو میکند. به نظر او، باید از نقش بازی کردنها سوفسطایی و احساس علامهگی و آرزوی جلب نظر دیگران، فاصله گرفت و در افق حقیقت ایستاد و راهی به رهایی از اسارتهای ذهنی و انگارههای غلط پیرامونی پرداخت. بزرگترین اسارت، ندیدن خود و نیافتن حقیقت و فضیلت در درون خويشتن است. از این رو، سقراط نه در نقش علامهگی و فرهیختگی و فرزانگی ظاهر شد که مورد پسند دیگران واقع شود و نه از علم، حکمت و فرهیختگی استعفا داد و به بلاهت و حماقت روی آورد. او به درون خود مراجعه کرد و در افق حقیقت ایستاد و خود را "دوستدار علم و حکمت" معرفی کرد.
🔹 دوستدار علم و حکمت، همواره خود را در مسیر دانشجویی و طلبگی احساس میکند و در افق حقیقت میایستد تا فضیلت را درون خود بیابد. وی، از افراط و تفریط پرهیز دارد و اشتیاق او نسبت به حق و حقیقت کم نمیشود و همواره آماده شنیدن، خواندن و اندیشیدن و گفتن است. او در فکر خود آزاد و در برابر حقیقت گشوده است و هیچگاه ذهن خود برای شنیدن و گفتن نمیبندد و فقط حقیقت را میجوید و از حقیقت دفاع میکند چه دیگران پسند کنند چه نپسندند، چه ببینند وبخوانند چه نبینند و نخوانند، نه از جایگاه و موقعیتها.
🔸"دوستدار علم وحکمت" درعین تواضع وفروتنی دربرابر حقیقت خودرا نفی نمیکند وهرگونه نقش آفرینی خودرا منکر نمیشود، بلکه خود رادر افق حقیقت ونفخهی غیبی میبیند و نسبت خود را با وجود جستجو میکند وبه #مظهربودگی خود متفطن میشود و "آینهوار" و طوطیصفت" زبان گویای حقیقت میشود، زبانی که همواره درحال فیضگیری و نورافکنی است. چه زیبا حافظ سرود:
بارها گفتهام وبار دگر میگویم
که من دلشده این ره نه به خود میپویم
درپس آینه طوطی صفتم داشتهاند
آنچه استاد ازل گفت بگو میگویم
من اگر خارم وگر گل چمن آرایی هست
که از آن دست که او میکشدم میرویم
دوستان عیب من بیدل حیران مکنید
گوهری دارم و صاحب نظری میجویم
گرچه با دلق ملمع می گلگون عیب است
مکنم عیب کز او رنگ ریا میشویم
خنده وگریه عشاق زجایی دگر است
میسرایم به شب ووقت سحر میمویم
حافظم گفت که خاک در میخانه مبوی
گو مکن عیب که من مشک ختن میبویم
🔹 شعار "خودت را بشناس" نه فقط رهآورد #حکمت بلکه اساس #دیانت هم هست آنجا که در قرآن کريم آمده است "برشما باد خودتان"(علیکم انفسکم) و فرمود: "مراقب خویش واهل خودباشید" (قوا انفسکم واهلیکم نارا).
تمام حیرتها وحماقتها ریشه در "ازخودبیگانگی" دارد واین، محصول "دگربودگی" و اهمیت نگاههای دیگران به من است. لکن اگر انسان با #عقل بنگرد وبا #وجود اتصال برقرار کند ودر افق حقیقت بایستد بنیاد هستی"خود" رامییابد ودر تمنای حق وحقیقت، بدور از افراط و تفریط، عجله و شتاب، خوشآمد و یا بدآیند دیگران، سلوکی معتدل و حکیمانه را اختیار میکند.
#عقل
#حیرت
#سقراط
#مظهربودگی
#دگربودگی
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
بسمه تعالی
📌معرفتشناسی
🔹فصل اول: ضرورت معرفتشناسی و منطق
✍سید مهدی موسوی
۱. انسان موجودی دارای نیازهای متنوع (معنوی و مادی) است و همواره در حال تلاش و حرکت برای پاسخگویی متناسب به نیازهای خود است که در واقع مطلوب او واقع میشود.
۲. با توجه به کثرت و تنوع حیات طبیعی و زندگی اجتماعی، مطلوبهای مختلف و راههای متنوعی برای پاسخ به نیازها وجود دارد که برخی از آنها متناسب با حیات و نیاز حقیقی انسان است و او را به پاسخ صحیح میرساند و برخی در واقع متناسب نیست و او را به پاسخ صحیح نمیرساند، البته در مورد درستی پاسخ نیز برخی کمتر و برخی بیشتر انسان را یاری میرساند.
۳. چون انسان به سرنوشت خود علاقمند است نمیتواند در برابر گزینهها و پاسخهای متکثر پیشرو بیاعتنا باشد. زیرا برخی از راهها و پاسخها به ناکجا آباد و دور شدن از راه درست میکشاند. لذا میطلبد که هر انسانی قبل از هر حرکت و انتخابی اول راه درست و بهتر را بشناسد و سپس براساس آن برنامهریزی کند. بخصوص اگر به مسایل بنیادین و مسیر کلی زندگی و سعادت انسان مرتبط باشد.
۴. لذا در این طریق به حقیقتجویی و پیجویی راه درست و ابزار بهینه روی میآورد و بدین جهت، هم میاندیشد و هم از تجارب و دانش دیگران کمک میگیرد تا بتواند درستترینها و بهترینها را انتخاب کند. بخصوص در امور کلان و عمده که به اصل زندگی و سعادت انسان مرتبط است نمیتوان بدون فکر و بهره گیری از دانش و تجربهها و صرفا بر اساس آزمون و خطای شخصی اقدام کرد چون، عمر محدود است و احتمال خطر و انحراف جبران ناپذیر در این امور بسیار زیاد است.
۵. اندیشههای خود و پیشنهادات دیگران نیز میتواند متفاوت و متکثر باشد و هر کدام طریقی را پیشنهاد دهد که قطعا برخی درست و بهتر و برخی هم نادرست و خطا بردار است. در زندگی خود بارها و بارها آراء و اندیشههایی را تجربه کردهایم که ابتدا زیبا و درست به نظر میآمدند و لذت و شادی هم داشتند اما بعدها به خطا و نادرستی و بیاعتباری آنها پی بردهایم.
۶. با شک و تردید، حیرت و ضلالت (نبود معرفت معتبر) نمیتوان حرکت صحیح داشت بلکه یقین و اطمینان در معرفت، شرط انتخاب و حرکت موفق و مسئولانه است تا براساس آن اعتقادات و بنیانهای زندگی پیریزی و طراحی شود و مبنایی برای انتخاب صحیح الگوی زندگی و کنشگری ناظر به سعادت و مطلوبیت باشد.
۷. اساس یقین و اطمینان، بهرهمندی از #عقل و به کارگیری صحیح آن در عرصههای مختلف زندگی است. بدون بهرهگیری از عقل، امکان دستیابی به یقین و اطمینان به هیچ دانش و پیشنهادی نیست. عقل بشری نیز همواره در معرض خطاهای عارضی در تفسیر وقایع و ارایهی طرحوارههای زندگی و عمل است که بخش اعظم آن معلول ۱. نوع ورودیهای ذهن و ۲. الگوی چینش ذهنی آنها است.
۸. دانش معرفت شناسی عهدهدار تبیین عقلانی ماهیت #یقین و #اطمینان (معرفت معتبر) و بازشناسی آن از باورها و آگاهیهای نامعتبر و همچنین تحقیق در ابزارها و راههای رسیدن به یقین و اطمینان و اعتبارسنجی آن ابزارها و راهها است تا از این طریق مشخص شود که دانشها و دادههای ذهنی ریشه در کجا دارند و از چه اعتباری برخوردارند.
۹. پس از معرفت شناسی نوبت دانش #منطق است که به بیان قواعد عام تفکر و اندیشه میپردازد و با بیان انواع تصورات و تصدیقات، و انواع تعریفات و استدلالها مانع افتادن انسان عاقل در خطا و زمینهساز ارائه تعریف صحیح از تصورات و اقامهی استدلال درست برای اثبات حقایق میشود.
۱۰. دستیابی به دانشهای معرفتشناسی و منطق هم ضروری و هم ممکن است و نمیتوان در بودن آنها تردید کرد چرا که خود این تردید محصول فهم و استفاده از عناصری چون اعتبار، صدق، واقع، حقیقت، خطا و امثال اینهاست که معناداری آنها در معرفتشناسی ممکن است.
🛑ادامه دارد ...
#معرفت_شناسی
#منطق
#عقل
●➼┅═❧═┅┅───┄
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌از علوم انسانی تا فقه الاجتماع
✍سید مهدی موسوی
🛑 بخش اول:
🔹۱. هر جامعهای متناسب با بنیانهای معرفتی و نظام ارزشی و معانی فرهنگی مستقر در بیناذهنیت مردم، به تولید شبکهای از علوم توصیفی، تبیینی و تجویزی دست مییازد تا از این طریق بتواند به نیازها و خواستههای مردم پاسخ مناسب و به روابط انسانی نظم دهد و در معادلات اجتماعی تعادل و توازن ایجاد کند. هرچقدر نیازها و تمنیّات مردم، پیچیدهتر، متنوعتر و گستردهتر باشد به میزان درک عالمان و فرهیختگان جامعه از کمیت و کیفیت آن نیازها و تمنیّات، علوم تولید شده در آن جامعه هم پیچیدهتر، متنوعتر و گستردهتر خواهد شد و از روابط شبکههای منسجمتر برخوردار میشود و به همین دلیل عالمان آن جامعه تلاش میکنند تا الگویی را برای طبقهبندی و ارزشگذاری بهتر علوم ارائه دهند تا بهتر به کار بیایند.
🔸۲. تمدن اسلامی براساس بنیانهای معرفت توحید و درک خاص توحیدی از #عقل منجر به تولید نوع خاصی از #عقلانیت و دستگاه محاسباتی شد که به ایجاد و استقرار یک نظام ارزشی و شبکهای از معانی فرهنگی خاص و توحیدی شد و براساس این نظام ارزشی و شبکهی معانی فرهنگی، شبکهای از نیازها متنوع، خواستههای مختلف و تمنیّات متعالی شکل گرفت و بدین جهت مجموعهای از علوم متناسب تأسیس و تولید و یا اینکه ترجمه و بازتفسیر و بازسازی شد به نحوی که با روح عقلانیت توحید سازگار باشد. با توجه به ویژگیهای عقلانیت توحیدی همچون جامعنگری، رشدمحوری، تشکیکی فهمی، این مجموعهی علوم به هم پیوسته و مرتبطند و در عین حالی که به ساحت های مختلف زندگی انسان ناظرند به ایجاد یک نظم اجتماعی واحد منتهی شده است. از این رو در تمدن اسلامی بر پایه عقلانیت توحیدی، مجموعهای علوم نظری، عملی، ابزاری حضور فعال و بانشاط در تنظیم مناسبات انسانی و تدبیر معادلات اجتماعی دارند که علیرغم تفاوتها و حتی تضادهای علمی، در راستای تقویت و گسترش یک فرهنگ خاص بودند. به طوری که تشکیکها و نقدهای یک دانش به دانش دیگر، موجب ارتقا و تکامل آن دانش شده است.
🔹 ۳. از جمله مهمترین دسته دانشی در تمدن اسلامی حکمت عملی و علوم مدنی است که به تحلیل و تدبیر «کنش انسانی» و «روابط اجتماعی» معطوف است. از آنجا که در حکمت قرآنی و فلسفه اسلامی، انسان موجودی ذوابعاد و لایههای وجودی و سطوح رفتاری مختلف و متنوع است دانشهای انسانی متنوعی با رویکردهای مختلفی شکل گرفته است که مکمل یکدیگرند و در عداد هم قرار دارند. مهمترین رویکردهای علوم انسانی در تمدن اسلامی فهرستوار عبارتند از:
✔️علوم انسانی حکمی
✔️ علوم انسانی فقهی
✔️ علوم انسانی عرفانی
✔️ علوم انسانی تاریخی
پرداختن به تحلیل هر یک از این رویکردها و بررسی نمونههای آن به فرصتی مفصل نیازمند است. اما شایسته است به این نکته توجه شود که بدون دقّت تاریخی و نگاه عمیق جریان شناسی به این علوم و میراث ارزشمند، نمیتوان شناختی از «کیستی خود» و چگونگی حرکت در مسیر تولید علوم انسانی، جامعه پردازی و تمدن سازی داشت.
🔸۴. بدون تردید نمیتوان دانش فقه را از علوم انسانی جدا کرد و یا از علوم انسانی سخن به میان آورد اما به فقه نپرداخت. هرچند نمیتوان علوم انسانی را هم به فقه تقلیل داد و از سایر رویکردها و دانشهای معرفتی در علوم انسانی بحث نکرد. برخلاف برخی که یا فقه را از دایره علوم انسانی خارج میدانند و یا علوم انسانی را به فقه تقلیل میدهند.
🔹 ۵. لکن دانش فقه به عنوان یکی از مهمترین و گستردهترین و عملیاتیترین دانشهای انسانی در تمدن اسلامی بسیار پر اهمیت است. دانش فقه بر پایههای حکمت و کلام نظری و عملی توحیدمحور و انسانشناسی کرامتمحور استوار است و حداقل به ۵۲ عرصه از عرصههای حیات انسانی ورود مستقیم دارد و علاوه بر تحلیلهای عمیق از اعتبارات انسانی همچون حق و تکلیف، عبودیت و مسئولیت، کفر و شرک، مصلحت و مفسده، صحت و فساد، ملکیت و مالیت، زوجیّت و محرمیّت، طهارت و نجاست، غصب و ترخیص، و دهها اعتبار انسانی و اجتماعی دیگر به تجویز احکام وضعی و احکام تکلیفی مرتبط با کنشهای انسانی میپردازد.
🛑 ادامه دارد...
#فلسفه_فقه
#عقل
#عقلانیت
#عقلانیت_توحیدی
#علوم_انسانی
#فقه_الاجتماع
●➼┅═❧═┅┅───┄
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌از علوم انسانی تا فقه الاجتماع
✍سید مهدی موسوی
🛑 بخش دوم:
🔸 ۶. دانش فقه همچون سایر دانشهای مستقر در تمدن اسلامی بر عقلانیت توحیدی استوار است و به میزان ظرفیت زمانه و شرایط محیطی و تمدنی، این عقلانیت در آن تبلور یافته است و روز به روز بر عمق و گسترهی آن افزوده شده است. عقلانیت توحیدی را می توان در لایههای مختلف دانش انسانی فقه و در نحوه تعامل آن با سایر دانشها مطالعه کرد. به طور نمونه به این موارد میتوان اشاره کرد:
✔️ در مبانی و مبادی فلسفی کلامی؛
✔️ در منابع و ادله؛
✔️ در روشها و شیوههای تحلیل متون و کشف حکم؛
✔️ در موضوع شناسی؛
✔️ در نتایج و دستآوردها.
نکته مهم این است که این عقلانیت در همه مقاطع تاریخی مثل هم نبوده است لذا با نگاه جریان شناسانه از تطورات فقه، کمیّت و کیفیت آن را در دورههای مختلف میبایست به مطالعه و بررسی مراحل رشد و توسعه عقلانیت توحیدی در فقه پرداخت.
🔹 ۷. دانش انسانی فقه در تمدن اسلامی گاه به صورت یک منظومه مفصل و در قالب ۵۲ باب مرتبط و هماهنگ مطرح شده است و به تجویز احکام ختم شده است؛ اما گاهی به صورت تخصصی و راهبردی هم ظاهر شده است و در یکی از ساحتهای حیات انسانی تفصیل یافته و به بیان راهبردها و خطمشیهای اجتماعی پرداخته است به طور مثال آثاری همچون «احکام السلطانیه» یا «آییننامههای امور حسبه و شهرداریها» و «خراجیه» و یا «رسائل مشروطه و حکومت اسلامی» از جمله این موارد است.
🔸 ۸. پرداختن دانش انسانی فقه به بیان راهبردها و خط مشیهای عمومی در اموری مثل وضع قانون و مقررات، نهادسازی اجتماعی، هدایت، مدیریت و کنترل روابط انسانی ظرفیتی بسیار ارزشمند برای «تحول و تولید علوم انسانی» است که نباید دست کم گرفته شود. هر چند نیازمند بازخوانی، بازسازی و گسترش روشی و محتوایی است.
🔹 ۹. فقه الاجتماع در ادامه سنت فقاهتی اسلام و با بهرهگیری از منظومههای فقه تجویزی و همچنین رسائل فقه راهبردی شکل گرفته است تا بتواند به تحلیل «کلان رویههای اجتماعی» و «مسائل عام جامعه» از آن جهت که اجتماعی است و نه از آن جهت که صرفا سیاسی، اقتصادی، تربیتی است بپردازد و از این رهگذر به احکام تجویزی و قواعد راهبردی اسلام برای خط مشی گذاریهای عمومی دست پیدا کند و همسو با سایر دانشها و رویکردهای علوم انسانی به هدایت، مدیریت و تدبیر امور اجتماعی بپردازد.
🔸 ۱۰. با توجه به تحولات دنیای امروز و تمایل به مباحث راهبردی و خطمشی گذاری در عرصههای کلان اجتماعی، به نظر میرسد که دانش فقه الاجتماع ضروریترین نیاز معرفتی جامعه و نظام اسلامی است. چرا که این رشتهی تخصصی با رویکرد راهبردی و خطمشی گذاری درصدد کشف احکام شارع مقدس در «کلان رویههای اجتماعی» براساس قوانین و سنّتهای الهی حاکم بر حیات اجتماعی انسانی است. در واقع این «کلان رویههای اجتماعی» است که به روابط اجتماعی انسان اعم از روابط تربیتی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، مدیریتی و جزایی نظام کلان و سازمان شبکهای میدهد.
#عقل
#عقلانیت
#عقلانیت_توحیدی
#علوم_انسانی
#فقه_الاجتماع
📲به نقل از مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد عليه السلام
@mfaam_razavi
●➼┅═❧═┅┅───┄
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 عقلانیت جامع و نفی غربستیزی
❇️ پاسخی به یک پرسش
سلام علیکم
ممنون از لطف شما.
🔹تحلیل درست و عمیق از نسبت ما با غرب، علم و صنعت جدید، نیازمند به یک دستگاه فلسفی و نظری قدرتمند است که ابتدا نسبت ما را با هستی، انسان، عقل، معرفت، جامعه و تاریخ روشن کند. بدون این دستگاه فلسفی، این بحث به سرانجام نمیرسد.
🔸مهمترین بحث در این زمینه، تفکیک میان #عقل از #عقلانیت است.
❇️ الف: عقل
در حکمت متعالیه و اجتهاد عمیق شیعی، عقل حجت الهی و قوهی ادراک کلیات است که در همهی افراد نوع بشر به ودیعه نهاده شده است و مایز انسان از حیوان است و امکان شناخت واقعیتها را آنگونه که هست و دستیابی به حقایق را دارد و امکان تشخیص صحیح از خطا را دارد.
در این نگرش، ارادهها تابع عقل و معرفت است و نه بالعکس. براین اساس عقل، حقیقتی است که شرقی و غربی، و همچنین دینی و غیردینی ندارد. بلکه، عقل حقیقت الهی و نور وجودی انسان است و محصولات عقل، یا کاشف از واقع است و در این صورت صادق؛ یا غیر مطابق با واقع است و کاذب خواهد بود. حال فرقی نمیکند عالِم مومن باشد یا کافر، غربی باشد یا شرقی؛ قدیمی باشد یا جدید؛ سنتی باشد یا مدرن. بنابراین هر گزارهی علمی در هر فرهنگی یا صادق است و قابل استناد و بهرهبرداری و یا کاذب است و غیر قابل استناد و ناسودمند.
❇️ ب: عقلانیت
🔹 اما ماهیت #عقلانیت، کاملا متمایز از ماهیت #عقل است. عقلانیت، دستگاه مفهومی و محاسباتی نظام یافته توسط عالِم است که به تبیین و ارزشگذاری مصالح و منافع میپردازد و کاملا مبتنی بر نیازها و خواستههای فاعل شناسا و جامعهای است که این عقلانیت در آن متولد شده است. عقلانیت ها و ایدیولوژیها جهتدار هستند و براساس درکی از مصلحت و منفعت سامان مییابد و به سازماندهی وقایع و حقایق و همچنین ساخت اعتباریات و نظریات میپردازد. عقلانیت های جهتدار، نیز دو گونه است: ۱. عقلانیت محدود و ۲. عقلانیت جامع.
🔸عقلانیت محدود، حیات انسانی را در یک لایهی محدود مینگرد و همه امور انسانی را در همان سطح تحلیل و تبیین میکند. به طور مثال، عقلانیت مادی، با تقلیل واقعیت انسانی به امر طبیعی و حیوانی، فقط به جوانب وجودی طبیعت انسانی مینگرد و از همین منظر، همهی امور انسانی و اجتماعی را معنا میکند و نظم میدهد. همچنین، عقلانیت باطنی که همهی امور انسانی را تأویل میکند و در قلمرو جنبههای انفسی معنا میکند و نظم میدهد.
🔹 اما عقلانیت جامع، عقلانیتی است که هم از دستآوردهای علمی و معرفتی طبیعتگرایانه استفاده اجتهادی میکند و هم از رهآورد باطنگرایان بهرهمند میشود اما تلاش میکند که از این محدودیتها نجات یابد و در افق متعالی و گستردهتری، واقعیتهای چند لایه را ببیند و حقایق چند ساحتی رادر یک شبکهی معرفتی منسجم و هماهنگ ادراک کند و به نفی هیچ لایهای از واقعیت و ساحتی از حقیقت نپردازد.
❇️ ج: عقلانیت انقلاب اسلامی
🔸 باتوجه به مطالب فوق، میتوان گفت #عقلانیت_انقلاب_اسلامی از نوع عقلانیت های جامع و هماهنگ است که به همهی ابعاد وجودی وقایع و ساحتهای مختلف حقایق توجه دارد و در کنار قرآن و سنت و علوم اسلامی ریشه دار در فرهنگ و تمدن اسلامی از همهی دستاوردهای علمی و عقلی بشریت به نحو حکیمانه و اجتهادی استفاده میکند و هیچ معرفت عقلی و گزارهی علمی صادق را به هیچ بهانهای کنار نمیگذارد؛ بلکه آنها را تحت عقلانیت توحیدی و در مسیر تحقق حیات طیبهی انسانی، بازخوانی و بازسازی اجتهادی میکند.
بنابراین عقلانیت انقلاب اسلامی در میانهی دوگانهی جعلی #غربستیزی و #غربپرستی قرار دارد. براین اساس نه تقلید و التقاط از مکاتب و علوم غربی راهگشای مشکلات جامعهی ماست و نه تحجر، تضاد و ستیز با علم و تمدن درمانگر دردهای ماست. بلکه #حکمت_توحیدی و اجتهاد عمیق در معارف اسلامی و دستاوردهای بشری میتواند فروبستها را بگشاید.
❇️ د: مشکل عقلانیت غربی
🔹 مشکل غرب در بطلان همهی قضایای علمی و معرفتی و صنعتی آن نیست. بزرگترین مشکل در عقلانیت غربی است که بر تحویلینگری و تقلیل گرایی هستی شناختی، انسانشناختی و معرفتشناختی استوار است.
متفکران غربی، واقعیت را به طبیعت تقلیل داده و انسان رادر سطح حیوان پایین آوردهاند و از همین منظر، تمام ظرفیت عقل بشری را در کشف ابعاد طبیعی جهان و لایهی حیوانی انسان به کار گرفتهاند و حقایق زیادی را کشف کردهاند و بر ذخیرهی دانایی بشریت افزودهاند. معرفتهایی که در مقام توصیف و تبیین، بسیار مهم و غیرقابل انکارند. اما مشکل این جاست که براساس آن دستگاه ذهنی و عقلانیت حاکم، حکم به حصر واقعیت در جنبه مادی و حیوانی میکند و برهمین اساس، توصیههای اخلاقی و حقوقی میکند که قطعا ناقص و ناکارآمد است.
#عقل
#عقلانیت
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#غربستیزی
#غرب_پرستی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1600
📌 امام عقلانیت
🔸حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) مفسر عقل و تبیینگر عقلانیت اسلامی است و در کلامی مفصل، متکلم و حکیم شیعی، هشام بن حکم (۱) را از حقیقت عقل و عقلانیت آگاه کرده است.
🔹 امروزه ما به این کلام مفصل و معجزه آسا بسیار نیازمندیم و ای کاش محور سازماندهی و بارسازی حوزه و دانشگاه شود.
----------------++++----------------
۱. «هشامبن حَکَم، ابومحمد، از اصحاب امام صادق و امام موسی کاظم«علیهماالسلام» است. وی دارای آراء و اندیشههای کلامی منحصر به فرد و از متکلمین برجسته شیعه در قرن دوم میباشد. وی پرچمدار حق ائمه، مؤید صدق، مدافع ولایتِ اهل بیت و اثباتکننده بطلانِ دشمنانِ آنان است. هشام با قلب و زبان و دست یاور ائمه«علیهمالسلام» بود»
#امام_کاظم
#عقل
#عقلانیت
#علم
#حوزه
#دانشگاه
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1602
📌 نهضت احیای عقل در آخر الزمان
💠 وضعیت عقل و علم انسانها پس از ظهور حضرت مهدی (عج)
🔹 هنگامی كه حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند، دست رحمت خود را بر سر بندگان می گذارد، در نتيجه #عقل هايشان كامل میگردد:
🔸 «إذا قام قائمنا وضع يده علی رئوس العباد، فجمع بها عقولهم وكملت بها أحلامهم». (بحار الأنوار، ج52، ص328)
🔹 و به گونهای رشد فرهنگی میيابند كه به تمام بيست و هفت بخش #علوم دست میيابند، در حالی كه قبل از ظهور آن حضرت، بشر با همه پيشرفت علمی (به وسيله وحی يا تجربه) تنها به دو بخش از آن دست میيابد:
🔸 «العلم سبعة وعشرون حرفاً فجميع ما جاءت به الرّسل حرفان فلم يعرف الناس حتّی اليوم غير الحرفين، فإذا قام قائمنا أخرج الخمسة والعشرين حرفاً فبثّها فی النّاس، وضمّ إليها الحرفين، حتّی يبثّها سبعة وعشرين حرفاً». (بحار الأنوار، ج52، ص 336)
📚 ر.ک: ادب فنای مقربان
آیت الله #جوادی_آملی، ج3، ص 369
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1620
📌 ریشهی مشکلات اجتماعی
✍حکیم متأله و خطیب متفکر مرحوم آیت الله حسینعلی راشد تربتی
منبع: اسلام و قرآن، ص۲۵۳.
#عقل
#عقلانیت
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1741
📌 بنیادیترین تفاوت
🔹بنیادیترین تفاوت مکتب فقاهت و اجتهاد با سایر جریانها از جمله اخباریگری و چپ اسلامی، مسئله #حجیت_عقل است. جریان اجتهاد بر این اساس استوار است که عقل حجت الهی است و دارای اصول و بدبهیاتی است که شناخت واقعیت و درک حقایق را ممکن میسازد و به همین واسطه امکان شناخت هستی و اثبات خدا و باور به وحی و شریعت ممکن میشود. بر این اساس، منطق و علم اصول را شرط لازم فهم متون دینی (کتاب و سنت) میدانند و به اعتبارات و بنائات عقلا در فهم ضابطهمند متن و موضوعات اعتماد میکنند.
🔸اما جریانهای مقابل، حجیت عقل را نفی میکنند و راههای دیگری را پیشنهاد میدهند.
🔹جریان #اخباریگری سنتی البته اصل وجود عقل را میپذیرد و حتی حجیت آنرا در امور محسوس قبول دارد. اما به جهت اشتباهات مکرر در مباحث دور از حس، حجیت عقل را در امور معقول و فهم کتاب زیر سئوال میبرد.
🔸اما جریانهای #چپ_اسلامی بر اساس نظریه #تقدم_اراده بر معرفت، عقل را از کاملا از اعتبار ساقط میکنند و آن را یک برساختهی نفسانی (حب و بغض ها) و معلول ولایت سیاسی و ساختارهای اجتماعی میپندارند. بر این اساس حتی حجیت عقل را در امور محسوس هم نپذیرند و برخی از اهل خطابه منتسب به این جریان، استقلال عقل در شناخت واقعیتهای محسوس و بدیهیات اولیه را #شرک میداند. لذا به تغییر منطق و فلسفه و روششناسی معرفت دینی معتقدند.
🔹علی رغم اشتراکات میان جریان اخباریگری سنتی و چپ اسلامی در نتایج فکری و نفی حجیت عقل در امور معقول و دینی، نباید این دو جریان را شبیه هم پنداشت. چرا که جریان #چپ_اسلامی، هیچ حقیقتی برای عقل و هیچ اعتبار مستقلی برای دریافتهای عقلی در هیچ سطحی حتی محسوسات قائل نیستند و با ادعای #جهتداری_علوم، مطلق معرفتهای آدمی را تابع حب و بغضها و ولایتهای سیاسی و ساختارهای اجتماعی معرفی میکنند و بر این اساس، اصل صدق و کذب و کاشفیت در علوم را نفی میکنند و به تقسیمبندی سیاسی و اجتماعی اندیشهها و علوم میپردازند.
#عقل
#اجتهاد
#اخباری_گری
#چپ_اسلامی
#برساختگرایی
#فلسفه_شدن
#دیالکتیک
#دفتر_فرهنگستان
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1793
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب
(تحلیلی از جریان دفتر فرهنگستان قم؛ ریشهها و پیامدها)
⏹ بخش اول از ۵۰
❇️پیشگفتار
🔹یک قرن اخیر، بواسطهی آشنایی ایرانیان با علوم، مکاتب و فناوریهای غربی، قرن ظهور جریانات و گروهای فکری وسیاسی جدیدی است که با نگرشها وگرایشها متفاوت و متمایزی متولد شدهاند که هرکدام داستان وماجرای شنیدنی ودرس آموزی دارند.
🔸 توجه به چگونگی شکلگیری این جریانات، فرقهها و گروهها وهمچنین تحلیل پیامدها و نتایج آنها در مناسبات فکری ومعادلات اجتماعی، مسئلهای بسیار مهم واساسی است. بخصوص بعد دوران جنگ تحمیلی و ایجاد دعوای فقه پویا و فقه سنتی و همچنین مسئلهی قبض و بسط شریعت و نسبی بودن معرفت دینی و تاریخمندی فهم شریعت بسیار مهم جلوه میکرد.
🔹 حساسیت من به تحلیل جریانها و گروهها به مطالعات دهه هفتاد باز میگردد. بعد از سفارشات مکرر امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) و آیت الله العظمی خامنهای(دامت برکاته) به مطالعه آثار فیلسوف انقلاب فقیه متأله شهید آیت الله مطهری (رحمة الله علیه)، با سفارش و هدایت برخی از استادان محترمِ حوزهای که در آن درس میخواندم در سال ۱۳۷۷ توفیق حاصل شد که به مطالعه آثار استاد مطهری بپردازم و حدود ۴ سال انس دائمی با این آثار داشته باشم.
🔸کتابهای سیره و بخصوص #حماسه_حسینی و #جاذبه_و_دافعه_علی (علیه السلام) بسیار دلنشین و درس آموز بود و دید فرهنگی و اجتماعی جالبی را برایم به وجود آورد.
حماسهی حسینی حقیقتا یک شاهکار بود و حقیقت نهضت عاشورا را به خوبی عیان میکرد و در عین حال از فاجعهی #تحریف به خوبی پرده بر میداشت. بررسی نقش مخرب تحریفات لفظی و بیشتر معنوی از عاشورا به بهانههایی نظیر شور و گریه بیشتر و همچنین تفسیرهای باطنی و احساسی از آن قیام و نهضت بزرگ انسانساز و جامعهساز، موجب ایجاد حساسیت فکری و منطقی نسبت به تحریف حقایق و بخصوص با بهانههای مذهبی و انقلابی از همان ابتدای طلبگی شود.
🔹آنچه در جاذبه و دافعه بیشتر از هر چیزی جلوه میکرد مسئله خوارج و کجاندیشی آنها در فهم قرآن و ایستادن آنها در برابر امام جامعه و تضعیف حکومت اسلامی بود که در عین حال با تبلیغات وسیع خود را بر حق میدانستند.
نکته مهم در مباحث استاد، تذکر به مَرکب شدن خوارج (سوسیال مسلک) برای معاویه (لیبرال مسلک) بود. یعنی همواره معاویهها از ظرفیت خوارجمسلکها استفاده میکنند تا آنها به جبهه حق و حقیقت ضربه بزنند و در عین حال خود در کناری مانده و بهرهی ببرند.
استاد مطهری در صفحات پایانی تذکر میدهد که این ویژگی اختصاصی به خوارج ندارد، هرچند خوارج مضمحل شدند اما روح خارجیگری همچنان زنده ماند و در اشعریگری ادامه یافت و چند قرن بعد هم در اخباریگری ظهور پیدا کرد چرا که مکتبها و جریانها از بین میروند اما روح آنها در جامعه و تاریخ سرگردان میماند و با تغییراتی در مکتب و جریان دیگری حلول میکند.
این نکات برایم بسیار عجیب و مهم جلوه میکرد و همواره ذهنم به این مشغول بود که این روح چیست که از خارجیگری تا اشعریگری و اخباریگری ادامه یافته است و احتمالا الان هم باید وجود داشته باشد. با دقت بیشتر در متن کتاب جاذبه و دافعه علی (علیه السلام) فهمیدم که روح آن جریانات انحرافی در تفکر و تمدن اسلامی، ظاهرگرایی و تضاد و تقابل با #عقل است، تقابلی که صورتهای متنوعی در طول تاریخ بشریت و در تمدن اسلامی داشته است.
در این کتاب و مباحثات جریانشناسانه استاد مطهری، نقش #عقل در تاریخ و تمدن برایم اهمیت ویژهای یافت و مشخص شد که همهی دعواهای تاریخی انسان ومجادلات کلامی و الهیاتی به ماهیت وگسترهی عقل دردستگاه معرفتی انسان باز میگردد.
🔸 ازجمله اولین آثاری که توفیق شد چندبار آنرا مطالعه کنم وبراساس آن نظام فکریام ساخته شود کتاب فوق العاده زیبای #مسئله_شناخت استاد بود که حقیقتا چشمم رابه دنیای جدیدی باز کرد وکمک کرد درکم ازمعرفت وعلم ومعارف قرآن تغییر کند واز منظری عمیق و متفاوت به علوم اسلامی و معارف دینی و حتی تاریخ فکر و اندیشه بشری بنگرم. مفاهیمی همچون #معرفت، #حواس، #عقل #صدق، #یقین، #نسبیگرایی، #دیالکتیک، #عملگرایی برایم مهم جلوه کرد و از این طریق فهمیدم که مقوله #معرفتشناسی بسیار مهم است و ریشهی بسیاری از اختلافات و تقابلهای فکری وسیاسی ریشه در اختلافات معرفتشناختی و نظریههای نسبیگرایانه و اراده گرایانه دارد. نظریههایی که عقل را تابع اراده و حب و بغض ها (تعلقات نفسانی) و برساختهی شرایط اجتماعی و سیاسی میدانند. همچنین نظریههایی که کاشفیت علم و توانایی عقل را در شناخت واقعیت وحقیقت منکرند و به ملاکهای دیگری همچون کارآمدی در عمل و میزان تصرف وسلطه برای ارزیابی معرفتها روی آوردهاند.
🛑 ادامه دارد ...
#تغییر_و_تغایر
#دفتر_فرهنگستان
#نقد
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1842
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب
⏹ بخش ۲ از ۵۰
🔸 این نگرش عمیق به جریانات و تحولات فکری و اجتماعی با مطالعهی کتاب #مقدمهای_بر_جهانبینی_اسلامی (انسان و ایمان، جهانبینی توحیدی، وحی و نبوت، انسان در قرآن، جامعه و تاریخ و ... ) به تدریج گستردهتر و عمیقتر میشد. هرچقدر بیشتر در این کتابها غور میکردم بیشتر به نقش عقل و ایمان در زندگی انسان و سامان دادن به تصمیمات و فعالیتهای انسان به عنوان دوبال پرواز و تعالی انسان پی میبردم و روشنتر میشد که هر کدام بدون دیگری ناقص است و به انحراف و التقاط میانجامد از اینرو، دین اسلام، عقلانیترین دین و مکتب برای رشد و تعالی همهجانبهی انسان در همه عرصههای حیات است؛ چون #عقل را به عنوان یک منبع معتبر به رسمیت شناخته است و فهم عمیق وحی و دستیابی به ایمان حقیقی را رهآورد اجتهاد و توسعه عقل و باور قلبی به حقایق هستی معرفی میکند که در قالب یک جهانبینی واقعنما (رئالیسم) و مکتب جامع ناظر به مصالح و مفاسد واقعی و مبتنی بر ارزشهای فطری و اصول عقلی و شرعی سامان یافته است.
🔹بخصوص با کتاب #جامعه_و_تاریخ افق جدیدتری برایم از مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی آشکار شد و موجب شد که لایههای عمیقتری از عناصر جامعه و عوامل محرک تاریخ آشکار شود و با اندیشههای فیلسوفان غربی و بخصوص #مارکسیسم آشنا شوم. این اولین باری بود که با متن یک کتاب اعتقادی و کلامی مواجه شدم که از جامعه و تاریخ بحث میکند و طرح بدیعی برای تبیین فلسفی ماهیت جامعه و فلسفه تاریخ و قواعد تحول و تطور تاریخ ارائه میدهد. انصافا شناخت فلسفی ماهیت تحولات تاریخی و تغییرات اجتماعی به تفسیر استاد مطهری براساس حکمت متعالیه یک نعمت بزرگی بود که در آن دوران نصیبم شد و موجب شد که افراط و تفریط در برابر تحولات تاریخی و تغییرات اجتماعی برحذر باشم. برای این منظور به دنبال الگوی استاد مطهری برای مواجه با تحولات زمانه و نیازها و مقتضیات انسان معاصر بودم.
🔸پس از پرس و جو و انس با آثار استاد مطهری علاوه بر کتاب پانزده گفتار به کتاب عمیق و نوآورانهی #اسلام_و_مقتضیات_زمان (که بعدها به اسلام و نیازهای زمان تغییر نام داد) رسیدم. حقیقتا این کتاب نقش بسیار مهمی در ساختار اندیشهای من داشته و دارد. در این کتاب بود که ارزش و اهمیت دانش فقه و علم اصول فقه و تراث فقیهان و اصولیان برایم آشکار شد و به خطر #اشعری_گری، #اخباری_گری و #نسبیگرایی_اخلاقی بیشتر از گذشته واقف شدم.
🔸با مطالعهی این کتاب و سایر آثار مرتبط از استاد مطهری همچون کتاب خاتمیت، مقاله «اصل اجتهاد در اسلام» و مقالات ابتدایی کتاب بیست گفتار فهمیدم که جریانهای #اشعری_مسلک با نفی حسن و قبح عقلی ارزشهای اخلاقی و #اخباریگری با نفی حجیت عقل و اصل اجتهاد در اسلام، جریانهای بسیار موثری در تغایر و تقابل با عقلانیت جامعه اسلامی (حکمت و فقاهت) بوده و توانستهاند جامعه اسلامی و شیعی را که با حکومت صفویه در مسیر پیشرفت و تکامل قرار گرفته بود، گرفتار امور فرعی و متحجرانه کند و به تضعیف نقش فقاهت و حکمت در مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی و تغییر مبانی کلامی و قواعد اصولی دانش فقه بپردازد و به همین سبب فقهای اصولی و مجتهدان از عرصهی فکر و سیاست کنار زده شدند و محدثین و خطبای اخباری جایگزین آنها شدند و همین موجب عقبماندگی فکری و فرهنگی جامعه و تضعیف بنیانهای عقلانی و نظری حکومت صفویه در عرصههای مختلف شد و بالتبع موجب تضعیف حاکمان صفویه و نظریه حکومت و مشروعیت آن شد. لذا دولت صفویه، امکان بسیج مردم برای مقاومت در برابر حملهی سپاه بدوی محمود افغان را نداشت و به بدترین نحو ممکن شکست خورد و مال و ناموس مردم به تاراج رفت، چون ارتباطی با زندگی مردم و واقعیتهای اجتماعی نداشت
🔹 با کتاب #اسلام_و_نیازهای_زمان دوگانههای تجدد یا تحجر، تحول یا سکون، پیشرفت یا پسرفت، خودباوری یا خودباختگی در برابر تمدن غرب و شرق بیشتر برجسته شد و مشخص شد که به سادگی نمیتوان با علم، فناوری و پیشرفتهای تمدن غرب و نظریههای ستیزهجویانه و نسبی گرایانهای شرق مواجهه شد و به #غربستیزی یا #غربگرایی حکم کرد و خطابه خواند؛ بلکه به فهم عمیق از علم و فلسفه اسلامی و روششناسی اجتهاد و همچنین درک عمیق علم و تمدن غربی نیاز است. بدون چنین دستگاه فکری عمیقی نمیتوان حرکت صحیحی داشت.
🔸 این طور فهمیدم که به نظر استاد مطهری، مشکل جریانهای #غرب_ستیز و #غرب_گرا، نداشتن شناخت عمیق از عمق دستگاه حکمت و فقاهت اسلامی و ضعف در درک درست و عقلانی از تحولات بشری و پیشرفتهای علمی و فناورانه در غرب و ریشههای فکری آنها است.
🛑 ادامه دارد ...
#تغییر_و_تغایر
#نقد
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1843
📌 اجتهاد در فلسفه اسلامی یا انحراف در عقلانیت جامعه اسلامی
⏹ بخش دوم:
🔸 تکامل و اجتهاد در فلسفه مانند هر دانش و مکتب دیگری متوقف بر اصول اساسی است که رعایت آن بسیار ضروری و پایهای آیت و بدون توجه به آنها، نه تنها تکامل و اجتهاد نیست بلکه ارتجاع و انحراف است و به ناکجا آباد میانجامد همچنان که در تمدن غرب از رنسانس به بعد این اتفاق افتاد و به بهانه تکامل و اجتهاد در فلسفه، به نفی فلسفه موجود و ایجاد فلسفههای شدن برای سلطه بر طبیعت و کسب قدرت روی آوردند که در نتیجه موجب فساد و تباهی در زمین شدند.
🔹 اصول تکامل و اجتهاد در یک مکتب فلسفی
۱. تکامل و اجتهاد پر فلسفه مانند هر دانش دیگری نیازمند تعلیم و تعلّم طولانی مدت و واقعی نزد «فنان فن»، حکیمان و فلاسفهی معتقد و مسلط است به نحوی که در این فرایند تحصیل و تعلیم به جزییات و دقتهای موجود در مباحث فلسفی تسلط پیدا شود و باید این تسلط توسط کارشناسان فلسفه و از طریق نوشتن آثار علمی و پژوهشی تأیید شود. بنابراین کسی که هیچ تحصیل درست درمانی در حکمت و فلسفه نداشته است و هیچ اثر مکتوب همدلانه و مستدل در آن ننوشته است نمیتواند ادعای اجتهاد و تکامل کند و به طور قطع، سخنان او هیچ ارزش و اعتبار علمی ندارد؛
۲. ایمان واقعی به آن مکتب حکمی و فلسفی و باور به درستی و ارزشمند بودن مسیر گذشتهی آن به نحوی که هماهنگ با بنیانهای فکری و نظری مدعی تکامل و اجتهاد باشد، یعنی حقیقتا براساس مبانی فکری و نظری خود، مکتب فلسفی را درست بداند و در جهت ارتقا و تکامل آن در ادامه مسیر بزرگان گذشته کوشش کند. نه اینکه از باب نفاق، تقیه و #تفاهم در جهت نفوذ و فسادانگیزی منافقانه، برای خوشایند اهالی فلسفه، حرفهایی را بزند تا آنها را گمراه سازد. بنابراین جریانهایی که براساس مبانی خود به تخریب تاریخ فلسفه معتقدند و در برخی مواقع به صراحت اعلام میکنند که انقلاب اسلامی، عقلانیت، فلسفه و فیلسوف نداشته است و فلسفه و حکمت هیچ نقش مثبتی در انقلاب و جامعه نداشته است و به عقیم بودن فلسفه اسلامی نظر میدهند و خود را یک جریان تأسیس و منحصر به فرد در فلسفه شدن و فلسفه انقلاب معرفی میکنند. نه تنها به دنبال تکامل و اجتهاد در فلسفه نیستند بلکه به اسم تکامل و فلسفه در جهت نفی حکمت و عقلانیت انقلاب اسلامی هستند.
۳. اعتقاد به بنیانهای معرفتشناسی و منطقی آن و پرهیز از هرگونه دستکاری بیضابطه در مبانی و اصول بنیادین آن؛ مهمترین مبنا و بنیان فلسفه ورزی، باور به حجیت و توانایی #عقل در کشف وقایع و به دست آوردن حقیقت و حکایتگری از واقعیت و اقامه برهان برپایه بدیهیات و گزارشهای پایهی عقلانی است.
۴. تکامل و اجتهاد با حفظ جوهره و ارتقای وجودی آن معنا دارد لذا هر تحول و تغییر جدیدی باید کاملا مبتنی بر دستگاه فکری و نظری همان مکتب حکمی و فلسفی باشد و در ادامه همان خط سیر فکری و در جهت حفاظت از بنیانها و شاکلهی حکمت و فلسفه باشد. بنابراین هرگونه، نفی ساختارهای بنیادین و کنار گذاشتن روح و جوهره یک مکتب فلسفی، نه تنها تکامل و اجتهاد نیست بلکه انحراف است و تخریب (کون و فساد).
۵. جوشش درونی و فعال سازی استعدادها و ظرفیتهای درونی حکمت و فلسفه اسلامی از دیگر اصول مهم اجتهاد و تکامل در فلسفه و حکمت اسلامی است.
۶. نتایج تکامل و اجتهاد در فلسفه مانند هر دانش دیگری، باید در یک محیط تخصصی و علمی به خبرگان و کارشناسان حکمت و فلسفه در قالب مقاله، کتاب علمی، کرسی نظریهپردازی عرضه شود تا درستی و نادرستی آن شناخته و نسبت آن با مبانی و اصول فلسفه آن ارزیابی و نتایج آن در عرصههای عینی و اجتماعی سنجیده شود. لذا تولید و نظریهپردازی یک فرایند کاملا علمی، تخصصی، تدریجی و طولانی مدت است.
🔸 بر این اساس، حرفهای کلی مبتنی بر ترجمههای ناقص از منطق دیالکتیک و فلسفه شدن، رؤیاپردازیهای طلبگی و سخنرانیهای خطابی در منبرهای عمومی را نمیتوان کار علمی و فلسفی تلقی کرد. در حالی که متاسفانه برخی از افراد بدون اعتقاد به اصول اولیه حکمت و فلسفه به جای عرضهی مباحث تخصصی در مجامع علمی و نگارش کتابها و مقالات علمی - پژوهشی، به منبر، خطابه و جلسات عمومی و سیاسی پناه بردهاند و از این طریق در صدد گسترش و ترویج اندیشههای خود در جامعه به اسم فلسفه، انقلاب هستند و نام کار خود را «اجتهاد در فلسفه» مینامند بدون آنکه به هیچ یک از اصول معرفتشناسی فلسفه اسلامی بخصوص «حجیت عقل» و «توانمندی عقل در کشف واقعیت» معتقدند باشند و بر «تقدم اراده بر معرفت» و «نفی حسن و قبح افعال» تأکید دارند.
🔹بر همین اساس بسیاری از بزرگان حوزه و انقلاب کار اینگونه جریانها را خطرناک معرفی میکنند:
https://eitaa.com/hekmat121/2004
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2025
هویت جهانی مقاومت در عقلانیت انقلاب اسلامی _01.mp3
11.66M
📌 هویت جهانی مقاومت در عقلانیت انقلاب اسلامی
🎙حجةالاسلام دکتر سید مهدی موسوی
همایش روایان مقاومت
تهران: مدرسه آیت الله مجتهدی
پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳
مباحث:
۱. مقاومت به مثابه نظریه اجتماعی
۲. مقاومت به مثابه راهبرد کلان
۳. هویت جهانی مقاومت
۴. ابعاد جهانی نظریه مقاومت
۵. اثبات جهانی بودن مقاومت از طریق «منطقی بودن» و «عقلانی بودن» مقاومت
۶. اثبات جهانی بودن مقاومت از طریق «وجدان انسانی» و «ارزش اخلاقی» مقاومت
۷. مهارتها و راهبردهای روایت جهانی مقاومت
#مقاومت
#منطق
#عقل
#اخلاق
#وجدان
#قوانین_بینالمللی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2205