eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
987 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#نکته_های_مهدوی ۳ از منّ خود گذشت منّا شد! به امام صادق علیه السلام عرض کرد: یاد سلمان فارسی را
۴ چه افتخار و سعادت وصف ناشدنی! دوست امام علی علیه السلام بود و حضرت او را دوست می داشت روزی در حالی که جایی می رفت حضرت او را صدا زدند و فرمودند: »يَا جُوَيْرِيَةُ! إلْحَقْ بِي فَإِنِّي إِذَا رَأَيْتُكَ هَويتُك« ای جویریه! بیا پیش من.۱ وقتی تو را مي بینم شیفته تو می شوم. هموست که می گوید: هنگامی که ما با أمیرالمؤمنین علیه السّلام متوجّه صفّین شدیم و به طُفُوفِ کربلا رسیدیم، أمیرالمؤمنین علیه السّلام در ناحیه ای از لشگرگاه ایستاد و سپس نظری به سمت راست و چپ نمود و اشكهایش فرو ریخت، و پس از آن گفت: هَذَا وَاهللِ مَنَاخُ رِکَابِهِمْ وَ مَوْضِعُ مَنِیَّتِهِمْ» به خدا سوگند، اینجاست محلّ به زمین آمدن. 2 شتران ایشان و موضع مرگ ایشان.آری این بزرگ مرد یعنی جُویریة بن مُسهِر عبدی به جرم عشق به مولایش علی علیه السلام. ۳دست و پایش توسط زیاد بن ابیه قطع شد و به دار آویخته شد. راستي ما تا کجا حاضريم پای ولايت بمانیم. ۱. بحاراألنوار ج : 11 ص : 213 ۲.ارشاد مرحوم شیخ مفید، ج1 ،ص 332. ۳ .همان، ص 323 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
عشق است اینکه یک نفر آغاز می‌ کند🌱 هر روز صبح را🌤 به هـوای سلام تو😍 #شهیدمحمدابراهیم‌همت #روزتون_مزین_به_نگاه‌شهید🌹 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
امروز سه شنبه سوم بهمن☺️ روزسی وسوم چلہ ے حدیــــث ڪـــساء👌 🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀 🌺به نیت فرج آقا امام زمان(عج) و سلامتے امام زمان(عج)🌺 و هدیه به روح سردار خیبر 🌹شهید حاج محمد ابراهیم همت🌹 و به نیابت از همه ے 🌺شــــهداے مدافـــع حـــرم🌺 🌺و شـهداے دفـــاع مقـــدس🌺 و به نیت حاجات عزیزان زیر مے باشد👌 🌹🥀🌺🌸🌼🌻🌹🥀🌺🌸🌼🌻 روز سی وسوم ازهرگروه به نیابت حاجات افراد زیر است👌 گروه اول:گروه سردار خیبر حاج محمد ابراهیم همت ۱.خانم سمیرا رشیدی 🌹🥀🌺🌸🌼🌹🥀🌺🌼🌺🥀🌸 گروه دوم:گروه سردار شهید حاج حسین خرازے ۱.خانم مریم 🌹🥀🌺🌸🌹🥀🌺🌸🌹🥀🌺🌸 گروه سوم:گروه شهید ابراهیم هادی ۱.خانم حداد 🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹 🔈بزرگواران توجه داشته باشن هرکدوم ازافراد توهرگروهی هستند باید حدیث کسای امروز رو به نیت حاجات هم گروهی خود بخونن هرکسی خوند به پی وی زیر همراه باکد و نام گروه ارسال کنند @deltange_hemmat68 مانند زیر کد ۳۳گروه شهید همت✅ نشون دهنده این هست حدیث کسا در گروه خودم به نیابت خانم یاآقای فلانی در روز سی و سوم تلاوت شد👌👌 همه افراد حتما قرائت کنند و اعلام کنند👌 حاجت رواشید🙏 یازهرا(س)✋ ان شاالله همه ی افراد گروه حاجت رواشند👌 التماس دعا👌 یازهرا(س) http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#شهیدهمت به روایت همسرش5 #قسمت_نودوششم به من گفتند مادرش نگران دست #ابراهیم بوده.همان که توی والفجر
به روایت همسرش5 بارها کنار گوش بچه های شیرخواره اش زمزمه می کرد که از این بابا فقط یک اسم برای شما می ماند💔. تمام زحمت های شما برای مادرتان ست.😢به من می گفت «من نگران بچه ها نیستم.چون آنها را می سپارم به دست تو.نگران پدر و مادرم هم نیستم.چون بعد از عمری با افتخار رفتن من زندگی می کنند.می گفتم چه حرفها می زنی تو؟رفتنی اگر باشد هردومان باهم.می گفت تعارف نمی کنم به خدا☝️.مطمئنم تو می نشینی بچه هام را بزرگ می کنی.مطمئنم نمی گذاری هیچ خلأیی توی زندگیشان پیدا بشود.مطمئنم از همه نظر حتی عاطفی، تأمینشان می کنی.ژیلا.👌می گفت خدایا! من زن جوانم را به دست کی بسپارم؟می گفت آن هم در جامعه یی که توی هزارنفرشان یک مرد پیدا نمی شود و اگر هم هست انگشت شمارست.او امروز مرا می دید😢.به خوابم هم که آمد،با برادرش،جلو نیامد بام حرف بزند.به برادرش گفتم چرا نمی آید جلو؟گفت از شما خجالت می کشد.روی جلو آمدن ندارد.😔خودش می دانست، هنوز هم می داند،که طعم زندگی با او را اصلا از جنس این دنیا نمیدانستم.بهشتی بود✨.شاید به خاطر همین بود که همیشه می‌گفت من از خدا خواسته‌ام که تو جفت دنیا و آخرت من باشی.می‌گفتم اگر بهتر از من بسازتر از من گیر اوردی چی؟می‌گفت قول می‌دهم مطمئن باش که فقط منتظر تو می‌مانم.😇 راوی:همسرشهید ... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت هفتاد و سه #کرامات_و_معجزات_شهدا -دیاناجون +جونم عزیزم -چرا اسم اهل بیت تو قرآن نیست +خب ب
🌹قسمت هفتاد وچهار 🍃🌟🌙🍃¤•¤•¤••• 😔اون چهار روز با آشفتگی من گذشت، بالاخره شب اول محرم رسید 📞زینب بهم زنگ زد که با داداش و زنداداش میان دنبالم. حسین آقا (داداش زینب) تو عید غدیرخم با یه دختر کاملا مذهبی کرد بعدش رفتن مشهد واس شروع زندگی، جالبش اینجا بود اسم خانم حسین آقا هم زینب بود. از پله ها رفتم پایین، هر دو زینب به احترامم پیاده شدن با شیطونی گفتم : وقتی حسین آقا میگه زینب کی جواب میده 😉 زینب: معلومه من چون به زن داداش یا میگه خانمم یا زینب جان خخخخ 🔰تا رسیدن به هئیت زینب برام از ده شب اول محرم گفت که هرشب به نام یک عزیزیه و در مورد اون عزیز روضه و مداحی میکنند شب اول : حضرت مسلم بن عقیل شب دوم : حر بن ریاحی شب سوم : رقیه خاتون (س) شب چهارم : فرزندان حضرت زینب (س) شب پنجم : حضرت عبدالله بن الحسن (ع) شب ششم : حضرت علی اصغر (ع) شب هفتم : حضرت قاسم بن الحسن (ع) شب هشتم : حضرت علی اکبر (ع) شب نهم: حضرت ابوالفضل (ع) ماه منیر بنی هاشم شب دهم : شب عاشورا 😞من تو این ده شب یه ذره از امام حسین و یارانش فهمیدم بعد از محرم همچنان تحقیق کردم سال ۹۴در راهیان نور خدا و پیامبر و اهل بیتش شناختم. راهیان نور ۹۴ برام فرق داشت، بعد از برگشت از راهیان نور ۹۴ ثبت نام کردم برای خادمی. http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت هفتاد وچهار 🍃🌟🌙🍃¤•¤•¤••• #کرامات_و_معجزات_شهدا 😔اون چهار روز با آشفتگی من گذشت، بالاخره شب ا
🌹قسمت هفتاد وپنج 🔰تو سال ۹۴ کلا زندگیم عوض شد، زینب راهی کربلا شد و من با اشک راهیش کردم خودمو هزاربار لعنت کردم که چرا سفر دوم کربلا را نرفتم. 👌تو این مدت منم پیگیر خادم الشهدا بودم تو سایت کوله بار عضو شدم شهریور ماه بود که باهام تماس گرفتن که کلاس خادمی داریم من همه ی آرزوم بود که خادم و باشم. ⚠️اما وقتی تو کلاس خادمی گفتن شرهانی قیافم دیدنی شد... 😔ای بابا شرهانی کجاست من اصلا این منطقه را نمیشناختم عجبا! خدایا شانس پخش میکردی من کجا بودم 🚶رفتم خونه مامان : حنانه چته دختر؟ کشتی هات غرق شده؟ -خادمیم افتاده شرهانی +بسلامتی خب چته -من دوست داشتم طلائیه یا شلمچه باشم +خدا خیر و صلاح آدما را بهتر میدونه، برو لااقل یه ذره درمورد منطقه شرهانی تحقیق کن ببین کجاس و چی داره تا یه شناخت ازش داشته باشی -باشه ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
•• 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید..... قسمت ۱۵۹ ‌‌ 🥀🥀🥀 کنار
•• 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم .... قسمت۱۶۰ 🥀🥀🥀🥀 رسیدم خونه علی.. زنگ درو به صدا در اوردم و منتظر شدم که بعد از چند لحظه صدای خاله به گوشم رسید .. _کیه ؟ لبخندی زدم و گفتم خاله جونم مزاحم نمی خواین ؟! در همین زمان درب اهنی توسط خاله باز شد و بعد از دیدن من لبخندی زد و گفت : _ مزاحم چیه عزیز تو پسر خودمی اینجا خونه خودته بیا داخل پسرم بیا .. _ چشم شما بفرمایید منم اومدم ..‌ خاله رفت و منم بعد از برداشتن میوه هایی که خریده بودم قفل ماشین فعال کردم و رفتم داخل و با پام درب و بستم .. _ اهای صاحبخونه کجایی چه استقبالی گرمی شرمنده کردین .. !! رسیدم جلوی اشپزخانه و میوه ها رو روی اپن گذاشتم و برگشتم .. علی دیدم که جلوی شومینه نشسته بود و پاهاش دراز کرده بود .. _ سلام داداش شرمندتم به خدا وضع منو که میبینی به خدا ببخش وگرنه میشناسی که منو ..؟! _ سلام اقا علی ..‌ بله که می شناسم .. برای همین هم شوخی میکنم باهات .. حالا چه خبر پهلوون . هنوز رو پا نشدی ؟! علی با ناراحتی سرش انداخت پایین و گفت : _ میبینی که.. نمیدونم با این مدت شرمندگی چکار کنم همه زحمت های ما افتاد گردن تو ..‌ از روی مامانم و ابجی هم شرمندم .. مامان که با وضعیت قلبش زهرا هم با درساش بار شدم رو شونه هاشون تو هم که دیگه جای خود داری.. _ علی واقعا این حرفها از تو بعیده ..‌ یعنی انقدر نامردم که رفیقمو تنها بزارم .. اصلا. میدونی من برای خاله جونم که کم از مامانم نداره کار انجام دادم نه برای شما پس خواهشا عذاب وحدان منو نداشته باش شما .. علی خندید و دستهاش رو بلند کرد و گفت : اقا ما تسلیم نبند به رگبار ما رو .. بیا بشین اینجا ببینم چه خبر ؟! با یاداوری خبری که می خواستم بهش بدم با ذوق رفتم کنارش نشستم .. _ اخ علی انقدر الان خوشحالم که نگو .. _ بگو کبکت خروس میخونه برادر من .. ؟ _ این که هنوز یک سومشه بهترین اتفاق زندگیم داره رخ میده .. محمد خبر داد بهم کارهای رفتنم جور شده خلاصه داداش رفتنی شدم ..‌ ادامه دارد 💫💫💫💫💫💫💫💫 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f •• 🌿🌸
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
•• 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید.... قسمت۱۶۰ 🥀🥀🥀🥀 رسیدم خو
•• 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم .... قسمت۱۶۱ 🥀🥀🥀🥀 صبح فردا مشغول پرونده های شرکت بودم و با دقت داشتم یکی از بندهای قرار داد بررسی میکردم .. که یکدفعه درب اتاق بی هوا باز شد و محکم با دیوار برخورد کرد .. عصبی سرمو اوردم بالا که ببینم چه کسی چنین جراتی داشته اینطور وارد اتاقم بشه که دیدم بلههه ... اقا مهران با لبی خندون که تمام ۳۲ تا دندانهاش معلوم بود جلوم ایستاده .. پوفی کشیدم و بلند شدم .. _ باز دوباره روز از نو روزی از نو ... اولا سلام ، دوما چند روز نبودی اصلا ارامش داشتم برادر من .. قبض روح شدم چه نوع وارد شدنیه اخه ..؟؟!! مگه نگفتم صد بار اول در بزن بعد بیا .. شاید کسی داخل اتاقم باشه خب ..؟! دیدم مهران چشمهاشو ریز کرد و با لبخند بدجنسی بهم خیره شد و گفت : _ ایضا منم اولا علیک السلام دوما _ خوشم باشه اقا رو .. ببینم من نبودم خبری شده نکنه بادا بادا مبارکااا .. نامرد یعنی نباید به من میگفتی ؟! در حالی که مهران حرف میزد رسیده بودم رو به روش و گفتم : _ حالا بیخیال بحث اول بیا بغلم که دلم برای همین بحث هاتم تنگ شده بود .. مهران با دو قدم خودشو بهم رسوند و همدیگر در اغوش گرفتیم .. _ خوبی رفیق .. نبودنت خیلی تو چشمم بود مهران اهی کشید و گفت : امیر خیلی دلم برات تنگ شده بود .. از اول دبیرستان تا الان این همه از هم دور نبودیم. .. این مدت خیلی کلافه بودم همش دلم بهانه ات رو میگرفت .. از هم جدا شدیم و دستامو رو شونه های مهران گذاشتم و نگاهم داخل صورتش به کاوش پرداخت .. _ مهران تو برام مثل برادر نداشتمی دیگه جایی بدون من نرو .. نمیتونم تحمل کنم این چند روز انقدر خودمو درگیر کار کردم تا نبودنت رو حس نکنم اما بازم نتونستم .. مهران باز زد کانال خودش و مشت محکمی فرو کرد توی پهلوم و گفت : اه اه جمع کن خودتو پسر گنده .. همچین ابراز احساسات میکنه انگار نامزدشم .. بزار بیام بشینم خب.. !! بعد در حالی که به سمت مبل های راحتی میرفت گفت : خسته و کوفته از راه رسیدم به جای اینکه یه لیوان ابی ، اب پرتقالی بده دستم ابراز احساسات میکنه .. والا رفیقم رفیقای قدیم .. نگاه چپ چپی بهش انداختم و با لبخند گفتم : مهران یعنی واقعا لیاقت نداری این همه حرف زدم با ذوق ولی .. دلم برای همین کارات تنگ شده بود .‌. رفتم سمت میزم و بعد از سفارش قهوه و کیک جلوی مهران نشستم و گفتم ؛ خب داداش چه خبر چه کردین ؟! ادامه دارد 💫💫💫💫💫💫💫💫💫 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f •• 🌿🌸
5.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥| #ببینید 🌴خوزستان که میری ، بعد از اندیمشک منطقه ی وجود داره بنام هفت تپه...تو دل بیابون مقر بچه های لشگر خط شکن ۲۵ کربلا _ چادرنشینان آسمانی ، بچه های گردان حمزه یه فرمانده لوتی و بامرام داشتند که خیلی هواشونو داشت ...!!! سی و سه سال پیش ظهر روز سوم دی ماه هواپیماهای دشمن رو سر بچه های هفت تپه بمب خوشه ای ریخت و همونجا بود که حاج جعفر نیروهایش را تنها گذاشت و به رفقای شهیدش پیوست. 🌹سوم دی ماه سالروز شهادت فرمانده گردان حمزه حاج جعفر شیرسوار گرامیباد. http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
💌 #دلنوشته سختــه ..!😭😭 سختـہ آدم لا بہ لایِ چند تا تیڪہ استخـوان دنبال رفیقاش بگرده 😭 خاطراتشــــون 😭 خنـــده هاشون 😭 گریہ هاشـــون 😭 حــــــرفاشون 😭 سختـــــه....😭 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
امروز چهارشنبه چهارم بهمن☺️ روزسی وچهارم چلہ ے حدیــــث ڪـــساء👌 🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀 🌺به نیت فرج آقا امام زمان(عج) و سلامتے امام زمان(عج)🌺 و هدیه به روح سردار خیبر 🌹شهید حاج محمد ابراهیم همت🌹 و به نیابت از همه ے 🌺شــــهداے مدافـــع حـــرم🌺 🌺و شـهداے دفـــاع مقـــدس🌺 و به نیت حاجات عزیزان زیر مے باشد👌 🌹🥀🌺🌸🌼🌻🌹🥀🌺🌸🌼🌻 روز سی وچهارم ازهرگروه به نیابت حاجات افراد زیر است👌 گروه اول:گروه سردار خیبر حاج محمد ابراهیم همت ۱.خانم سرباز سیدعلی 🌹🥀🌺🌸🌼🌹🥀🌺🌼🌺🥀🌸 گروه دوم:گروه سردار شهید حاج حسین خرازے ۱.خانم آرام دل 🌹🥀🌺🌸🌹🥀🌺🌸🌹🥀🌺🌸 گروه سوم:گروه شهید ابراهیم هادی ۱.خانم الهام اسماعیل زاده 🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹 🔈بزرگواران توجه داشته باشن هرکدوم ازافراد توهرگروهی هستند باید حدیث کسای امروز رو به نیت حاجات هم گروهی خود بخونن هرکسی خوند به پی وی زیر همراه باکد و نام گروه ارسال کنند @deltange_hemmat68 مانند زیر کد ۳۴گروه شهید همت✅ نشون دهنده این هست حدیث کسا در گروه خودم به نیابت خانم یاآقای فلانی در روز سی و چهارم تلاوت شد👌👌 همه افراد حتما قرائت کنند و اعلام کنند👌 حاجت رواشید🙏 یازهرا(س)✋ ان شاالله همه ی افراد گروه حاجت رواشند👌 التماس دعا👌 یازهرا(س) http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
امروز پنجشنبه پنجم بهمن☺️ روزسی وپنجم چلہ ے حدیــــث ڪـــساء👌 🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀 🌺به نیت فرج آقا امام زمان(عج) و سلامتے امام زمان(عج)🌺 و هدیه به روح سردار خیبر 🌹شهید حاج محمد ابراهیم همت🌹 و به نیابت از همه ے 🌺شــــهداے مدافـــع حـــرم🌺 🌺و شـهداے دفـــاع مقـــدس🌺 و به نیت حاجات عزیزان زیر مے باشد👌 🌹🥀🌺🌸🌼🌻🌹🥀🌺🌸🌼🌻 روز سی وپنجم ازهرگروه به نیابت حاجات افراد زیر است👌 گروه اول:گروه سردار خیبر حاج محمد ابراهیم همت ۱.آقای السلام علی الحسین 🌹🥀🌺🌸🌼🌹🥀🌺🌼🌺🥀🌸 گروه دوم:گروه سردار شهید حاج حسین خرازے ۱.خانم رضایی 🌹🥀🌺🌸🌹🥀🌺🌸🌹🥀🌺🌸 گروه سوم:گروه شهید ابراهیم هادی ۱.خانم غریب طوس 🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹 🔈بزرگواران توجه داشته باشن هرکدوم ازافراد توهرگروهی هستند باید حدیث کسای امروز رو به نیت حاجات هم گروهی خود بخونن هرکسی خوند به پی وی زیر همراه باکد و نام گروه ارسال کنند @deltange_hemmat68 مانند زیر کد ۳۵گروه شهید همت✅ نشون دهنده این هست حدیث کسا در گروه خودم به نیابت خانم یاآقای فلانی در روز سی و پنجم تلاوت شد👌👌 همه افراد حتما قرائت کنند و اعلام کنند👌 حاجت رواشید🙏 یازهرا(س)✋ ان شاالله همه ی افراد گروه حاجت رواشند👌 التماس دعا👌 یازهرا(س) http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f