سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد
ابراهیم همت))😍😍
سلام! شما اومدين؟😉
ابراهيم بود.😍
سرش را از بين گندمها كه دسته دسته روي
هم تلانبار شده بودند،در آورده بود.😉😃
من و بابا جون هاج و واج مانده بوديم كه آنجا
چه كار ميكند.😳😳
ديشب مانده بود سر زمين؛😢
گندمها را چيده بوديم و بايد يك نفر ميماند
كه دزد به آنها نزند.😢
ابراهيم گفت «ديشب چند تا شغال اومده
بودند. منم كه تنها بودم اومدم وسط گندمها
قايم شدم.»😢😱
فكرش هم وحشتناك بود.😱😱
بهش نزديكتر شدم
-«اگه مادر بفهمه چي ميگه؟ دادا! حالا
نترسيدي؟»😱🤨
ابراهيم زير چشمي نگاهم كرد و با غرور
گفت «نه دادا، خدا بزرگه.» 😉😌
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
1_173880858.mp3.mp3
5.53M
⏯ #شور احساسی
🍃لئن شکرتم لازیدنکم😢
🍃خدارو شاکرم که اربابمی☺️
خیلے قشنگه👌👌
شکر نعمت ڪردم نعمتم افزون کن😢
مهربون من رو یه کربلا مهمون کن😭
من فقط دوست دارم عاشق تو باشم😭
🎤 #جوادمقدم
👌 #پیشنهاد_ویژه
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۸۵ 🌸 این خاطرهی شهید رو به گوش مسئولین دولتی برسانید ، تا مدیون شهدا
.
📝 متن خاکریز خاطرات ۸۵
✍ این خاطرهی شهید رو به گوش مسئولین دولتی برسانید ، تا مدیون شهدا نشوند...
#متن_خاطره
با آقا مهدی سوار بر تویوتا داشتیم میرفتیم جایی. هوا به شدت گرم بود، اما جرآت نمیکردم کولر رو روشنکنم. 😢
بالاخره بهخاطر گرما طاقتم تموم شد و کولرِ ماشین رو روشن کردم. وقتی کولر رو زدم ، آقا مهدی گفت: الله بندهسی «بندهی خدا» میدونی وقتی کولر روشن میکنی، مصرف بنزینِ بیت المال میره بالا؟ خاموش کن!😏
فردای قیامت چه جوابی داریم به شهدا بدیم؟ 😢
خاموش کن! مگه رزمنده ها توی سنگر زیر کولر نشستند که تو کولر روشن میکنی؟!!😢😞😱!
📌خاطره ای از زندگی سردار شهید مهدی باکری
📚منبع: کتاب لاله های بینشان
#بیت_المال #تقوا #مسئول #شهیدباکری
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۸۵ ✍ این خاطرهی شهید رو به گوش مسئولین دولتی برسانید ، تا مدیون شهدا نشوند..
#طرح_مربع
👆خاکریز خاطرات ۸۶
🌸 تا حالا رفیقی داشتی که حاضر باشه اینجوری برات جون بده؟😢
#رفاقت #دوست #ایثار #گذشت_و_فداکاری #بی_تفاوت_نبودن
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مربع 👆خاکریز خاطرات ۸۶ 🌸 تا حالا رفیقی داشتی که حاضر باشه اینجوری برات جون بده؟😢 #رفاقت #دوس
#طرح_مستطیل
👆خاکریز خاطرات ۸۶
🌸 تا حالا رفیقی داشتی که حاضر باشه اینجوری برات جون بده؟😢
#رفاقت #دوست #ایثار #گذشت_و_فداکاری #بی_تفاوت_نبودن
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ😱😱👻👻 ،(قسمت ۱۲) ♦️مقدمه: با سلام خدمت مخاطبین خوب و محترم کانال...😊 ✅از
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ 😱😱👻👻
قسمت ۱۳
🔵عاقبت ریا😱😱
هر طور بود بقیه راه را پیمودیم تا اینکه به محیط باز و وسیعی رسیدیم که باتلاق مانند بود و چون قدم در آن نهادم، تا زانو در آن زمین لجن زار فرو رفتم.😢😩
🔆 نیک که به راحتی می توانست قدم بردارد، با دیدن وضع من به عقب برگشت و از من خواست که دستم را برگردن او آویزم، تا شاید کمکم کند.😥😥
❎دیگر تا دهان در باتلاق فرو رفته بودم و توان فریاد کشیدن و کمک طلبیدن نداشتم،
✨که به ناگاه فرشته الهی پدیدار شد و طنابی را به نیک داد و گفت: این طناب را خودش پیشاپیش فرستاده، کمکش کن تا نجات یابد.☺️
🌻فرشته رفت و نیک بلافاصله طناب را به سمت من انداخت.😊
وقتی باتلاق را پشت سر نهادیم از نیک پرسیدم: مقصود فرشته از اینکه گفت: طناب را خودش فرستاده، چه بود؟😥🤔🤔
🍀نیک گفت: اگر به یاد داشته باشی، ده سال پیش از مرگت، مدرسه ای ساختی که اینک کودکان و نوجوانان در آن به تعلیم و تربیت مشغول اند،خیرات آن مدرسه بود که در چنین لحظه ای به کمکت آمد.☺️
💠پس از تصدیق حرف نیک با قیافه ای حق به جانب، گفتم: من پنج سال قبل از آن نیز مسجدی ساختم، پس خیرات آن چه شد؟😢🤔
✨نیک لبخندی زد و گفت: آن مسجد را چون از روی ریا و کسب شهرت ساختی و نه برای خدا مزدش را هم از مردم گرفتی.😥
❓گفتم: کدام مزد؟! 😥🤔
گفت: تعریف و تمجیدهای مردم، به یاد بیاور که در دلت چه می گذشت وقتی مردم از تو تعریف می کردند! تو خوشبختی آنان را بر خوشحالی پروردگارت مقدم داشتی.😢😒
✅باید بدانی که خداوند اعمالی را می پذیرد که تنها برای او انجام گرفته باشد.👌
حسرت و ندامت وجودم را فرا گرفت و به خود نهیب زدم: دیدی چگونه برای ریا و خودپسندی، اعمال خودت را که می توانست در چنین روزی دستگیر تو باشد، تباه کردی؟!🤔😩😩
🔵مقام شهیدان😊
🔷همچنان حرکت خود را در دل یک دشت بیانتها ادامه میدادیم؛ در حالی که گرمای طاقتفرسای آسمان برای لحظهای قطع نمیشد. خستگیِ راه امانم را بریده بود، دیگر در تنم توان نمانده بود.😥
💥در این هنگام صدایی را از دور شنیدم. سرم را به سمت راست دشت چرخاندم، با صحنه عجیبی مواجه شدم.😢
🌼 صفی از افراد را دیدم که با سرعت غیر قابل تصور پهنه دشت را شکافتند و رفتند. تنها غباری از مسیر آنها باقی ماند.😥
◾️ از تعجب ایستادم و لحظاتی به مسیر غبار برخاسته، نگاه کردم و گفتم: اینها چه کسانی بودند؟!🤔
نیک گفت: اینها گروهی از شهیدان بودند.👌
با شگفتی تکرار کردم: شهیدان ؟!!! 😥🤔
گفت: آری، شهیدان. 😌
گفتم: مقصدشان کجاست؟ 🤔
گفت: وادی السلام.😌
با تعجب سرم را به سمت نیک چرخاندم و پرسیدم: وادی السلام ؟! 😥🤔
گفت: آری.😌
گفتم: ما مدتهاست که این مسافت طولانی و پررنج و محنت را بر خود هموار کردهایم، تا روزی به وادی السلام برسیم؛ 😥😥
آنگاه تو میگویی، آنان با اینچنین سرعتی به سمت وادی السلام در حرکتند؟ مگر میان ما و آنان چه تفاوت است؟ 🤔😥
🌸نیک در حالی که لبخند بر لبانش نقش بسته بود، گفت:
تو در دنیا افتان و خیزان خدا را عبادت میکردی و حالا نیز بایستی با سختی راه را طی کنی. 😥
تو کجا و شهیدان کجا که اولین قطرهای که از خونشان بر زمین مینشیند، تمام گناهانشان را از میان بر میدارد. و راه را بر ایشان هموار میسازد.👌👌
🌺در روز رستاخیز نیز شهیدان، جزو اولین کسانی خواهند بود که به بهشت وارد میشوند آنها راه صد ساله دنیا را یک شبه پیمودند، حالا هم وادی بزرگ برهوت را در یک چشم بر هم زدن طی میکنند.👌👌😌
🍃به مقام شهیدان غبطه بسیار خوردم و زیر لب زمزمه کردم: طوبی لَهُما وَ حُسنُ مَآب...😥😥
✍ادامه دارد..👌👌
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))😍😍 سلام! شما اومدين؟😉 ابراهيم بود.😍 سرش را از بي
سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))🌺
🌹قسمت دوم🌹
گردنش را راست گرفت و با غرور گفت:«محال است تو شهید شی!»😌
و زیر چشمی نگاهش کرد،حاجی کنار علاءالدین نشسته بود و آستین هایش را می کشید پایین😌.
👌
دسته نازکی از موهایش که از آب وضو خیس بود چسبیده بود به پیشانیش و به صورتش حالتی بچه گانه می داد.👌
پرسید «چرا؟»🤔
گفت : «برا این که تو همه کس منی پدرم ، مادرم ، برادرم،... خدا دلش نمی آد همه کس آدم رو یک جا از او بگیره»😥😌
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))🌺 🌹قسمت دوم🌹 گردنش را راست گرفت و با غرور گفت:«محال
🌺سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))🌺
🌹قسمت سوم 3⃣🌹
پاچههاي شلوارش را تا ميزد تا زير زانو، آستينهاش را هم تا آرنج!☺️
مثل بقيه كشاورزها. نميدانم مرزبندي زمينها را ديدهايد يا نه. خيلي باريكند و راحت جابهجا ميشوند. 👌
آن موقع ابراهيم ده دوازده سالش بود. هر سال موقع كشت و درو ميرفت سر زمين. اگر يك سال ميگفت نميتوانم، بابا جون ميماند چه كار كند. 🤔😢
موقع درو، به گندمهاي لب مرز كه ميرسيديم، ابراهيم ميرفت روي مرز ميايستاد. 😢
دلش نميخواست محصول زمينهاي كناري با محصول زمين بابا جون قاطي شود.😔😢👌
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
❇️ #چله_دعای شریف مجیر
از روز چهارشنبه۹۸/۱۱/۹
🌹🌹آغاز میشود
❇️ مدت این ختم گروهی #چهل_روز
روزی یک مرتبه دعای مجیر
❇️ طریقه نیت کردن در این ختم:
شما باید بشکل زیر نیت کنید👇
من در این چله شرکت میکنم به نیت:
⚜فرج امام زمان عجل الله و سلامتی ایشان
🌹🌹هدیه به روح سردار خیبر شهید
حاج محمد ابراهیم همت🌹🌹
⚜بہ نیت براورده بخیر شدن حاجت هر کسی ک در این ختم شرکت میکند
⚜بہ نیت حاجت خودم(حاجتتان را مدنظر بگیرید)
⚜به نیابت از همه ی شهدای مدافع حرم و شهدای دفاع مقدس
⚜شفای همه ی مریضان اسلام
⚜بخشیده شدن همه ے گناهانمون
⚜به نیابت همه شهدای عزیز ازصدر اسلام تاکنون
⚜به نیابت سردار عزیزشهید قاسم سلیمانے
ثوابی ازاین چله ان شاالله هدیه به روح خادم الرضا(خادم الشهدا)
🌹🌹 محمدجواد میرزابیگی🌹🌹
می رسد
❇️ #توجه :
درصورتی ک در این ختم، یکروز این دعارو نخوانید، دیگر اثر چله را نخواهد داشت
ولی اثر مداومت بر خواندن این دعا برای حاجتتان محفوظ میماند👌
❇️ در این مدت باید با خودمان #عهد ببندیم تا کمتر گناه کنیم و پافشاری بر روی #نماز_اول_وقت کنیم و ذکر #استغفار زیاد بگوییم تا ان شالله نتیجه بگیرید👌
ان شاالله هر روز در کانال یادآوری
می شود تا فراموش نشود🌹
ڪسانے ڪہ تمایل دارند دراین چلہ شرڪت کنند بہ آیدے زیر اطلاع بدند👌
@deltange_hemmat68
حاجت روا ان شاالله😌
با انتشار حداکثری این پیام در ثوابش شریک شید👌👌
اجرتون باشهدا
التماس دعا🙏🙏
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🚨توجه🚨➖🚨توجه🚨
#آغاز_ثبت_نام_چله دعاے شریف مجیر
برای ثبت نام خانومها و آقایون به این آی دی مراجعه کنید👇👇👇👇
@deltange_hemmat68
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
8.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت سوزناکی از فرزند شهیدی که به
شهید حاج قاسم می گفت بابا!😭😢
فرزند شهید مدافع حرم حسین بواس؛😔
همون بچه ای که تو نماز به حاج قاسم گل
میداد😭
بابامو میخوام😭😭
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۸۶ 🌸 تا حالا رفیقی داشتی که حاضر باشه اینجوری برات جون بده؟😢 #رفاقت #د
.
📝 متن خاکریز خاطرات ۸۶
✍ تا حالا رفیقی داشتی که حاضر باشه اینجوری برات جون بده؟😢😢
#متن_خاطره
مونده بودیم وسط میدان مین. همه مجروح بودند و خسته.😭😢
یه رزمنده زخمی چند متر آنطرفتر از من افتاده بود که انگار درد شدیدی داشت.😔
دیدم با آرنج خودش رو کشید جلوتر و داشت از من دور میشد.😢
فکرکردم میخواد از میدانِ مین خارج بشه. بهشگفتم: با اینهمه درد چرا اینقدر به خودت فشار میاری؟😳😭
گفت: چند تا مجروحِ دیگه آن طرف هستند، من چند دقیقه بیشتر زنده نیستم، می خوام قمقمهی آبم رو برسونم به اونا ...😞😞😢
📚منبع: کتاب خدمت از ماست82 ، صفحه 179
#رفاقت #دوست #ایثار #گذشت_و_فداکاری #بی_تفاوت_نبودن
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f