💠 لیست شرکت کنندگان در 💠
💠 چله دعاے شریف مجیر 💠
🔷➖🔷
۱- خانم دلتنگ کربلایم حسین جانم
۲_خانم دلم تنگ داداش همت
۳-خانم یاحسین
۴-خانم صباحی
۵-خانم یازینب
۶-خانم مادرم زهرا هوامو داشته باش
۷-خانم سیاهکویے
۸-خانم سمانه احمدی تنها
۹-خانم شهیدهمت
۱۰-خانم آفاق بهرمانے
۱۱-خانم خشنود
۱۲-خانم حیرتے
۱۳-خانم بخشی زاده
۱۴-خانم سرباز سیدعلی
۱۵-خانم یاس ڪبود
۱۶-خانم لیلا
۱۷-خانم مامان امیرعلے
۱۸-آقاے عبادے
۱۹-خانم شهیدهادے
۲۰-خانم فاطیما
۲۱-خانم عصمت راه شهید همت
۲۲-خانم کنیزحضرت مادر
۲۳-خانم طبائي
۲۴-خانم مرادے
۲۵-خانم ریحانه فاطمے
۲۶-خانم روح الامین
۲۷-خانم عباس بابایي
۲۸-خانم سمیه نصیرے
۲۹-خانم حسینے زاده
۳۰-خانم ضحے
۳۱-خانم ابووصال
۳۲-خانم فرجے
۳۳-خانم یازهرا
۳۴-خانم اقیان
۳۵-خانم مریم
۳۶-خانم آرام دل
۳۷-خانم ذاکري
۳۸-خانم مصطفوے
۳۹-خانم غریبے
۴۰-
🔷➖🔷
🔲این لیست جهت اطلاع اعضا، از تعداد شرکت کنندگان میباشد👌
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
.#استورۍ||♡
.
.
''شهیدنظرمۍڪند:↯
آخرشپایاناینراهبالاۍسرممۍایستۍ
نگاهممیڪنۍ،فاصلہڪوتاهاسٺـ
منچشمانمـ رابستہام...😭
تواشڪمیریزۍوسنگمزارخیسمۍشود
حالابماندآنپایین
منچہقیامتۍدارم....😢😢😔😭
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#نکته_های_مهدوی ۱۲ 🔹-آرزوگرایان بی عمل در دوران آزمون غیبت امام: عبد الله بن ابی یعفور به امام ص
#نکته_های_مهدوی ۱۳
🔹از رفتنش قلبم درد گرفت
وقتی خبر فوتش اعلام شد امام صادق علیه السلام فرمودند: (أما و اهللِ لقد
أوجعَ قلبی موتُ أبان.)۱
آگاه باشید به خدا قسم، مرگ ابان، دلم را به درد آورد.
این تعبیر شدت علاقه امام با ایشان و ارزش کاری را که بر عهده داشته است را می رساند.
هموست که امام باقر علیه السلام به او می فرماید: (اجلس فی مسجد
المدینة و أفت الناس، فإنی أحب أن یُرى فی شیعتی مثلُك.)۲
در مسجد مدینه بنشین و جواب مردم را بیان کن (جواب احکام و مسائل دینی آنان را بده) پس همانا من دوست دارم در میان شیعیان و پیروانم کسانی مثل تو
دیده شوند. و امام صادق علیه السلام به وی می فرمایند: نَاظِرْ أهْلَ الْمَدِینَةِ!
فَإنِِّی اُحِبُِّ أنْ یَکُونَ مِثْلُكَ مِنْ رُوَاتِی وَ رِجَالِی.۳
با اهل مدینه مناظره کن
پس همانا من دوست دارم راویان و اصحابم مانند تو باشند.
و هر کسی به درستی، راهِ دین شناسی و تبلیغ و تبیین دین و ارشاد
و راهنمائی دیگران را در پیش بگیرد این چنین مورد توجه و لطف
و عنایت امام زمانش قرار می گیرد.
۱. رجال النجاشي، ص: 01
۲. همان
۳. رجال العالمة الحلي، ص: ۲۱
🌐 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مربع 👆خاکریز خاطرات ۹۰ 🌸 به به! نحوهی شهادت این رزمنده آرزوی خیلیهاست... #نمازشب #تقوا #شب
#طرح_مستطیل
👆خاکریز خاطرات ۹۰
🌸 به به! نحوهی شهادت این رزمنده آرزوی خیلیهاست...
#نمازشب #تقوا #شب_زنده_داری #مرگ #تقوا
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۹۰ 🌸 به به! نحوهی شهادت این رزمنده آرزوی خیلیهاست... #نمازشب #تقوا #
.
📝 متن خاکریز خاطرات ۹۰
✍ به به! نحوهی شهادت این رزمنده آرزوی خیلیهاست...😭😭
#متن_خاطره
رزمیکار بود و خوشهیکل. قبل از اذانِ صبح دیدم نمازشب میخونه. با اون هیکلِ درشت مثل یه بچه سرش رو انداخته بود پایین. 😭
با آرامش خاصی حمد و سوره میخوند. رفت و رفت تا اینکه رسید به تشهد. یهو یه تیر اومد و خورد به سینهاش نمیدونم تیر ازکجا پیداش شد. درد میکشید اما به روی خودش نمیآورد.😭 نمازشرو نشکست تا اینکه افتاد. دویدم و رفتم بالای سرش. دیدم آروم داره سلامِ آخرِ نماز رو میگه: السلام علیکم و رحمه الله و برکاته...😭😔
همراه با نمازشب تموم کرد و شهید شد.😭
📚منبع: کتاب روایت مقدس ، صفحه 205
#نمازشب #تقوا #شب_زنده_داری #مرگ #تقوا
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ😱😱👻👻 ( قسمت ۱۶) 🔵ذوب شدن گناه😢😢 همان طور که مسیر را میپیمودیم، جریان ن
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ😱😱👻
👻
(قسمت ۱۷)
🔵نزاع مجرمان😱😱
✅حرفهايم که تمام شد خودم را به نيک نزديک کردم و گفتم: زود برويم تا دوباره وبال گردنمان نشدهاند.😱😢
🔅نيک گفت: اگر تمايل داري مشاجره و نزاعشان را با يکديگر بشنوي، پس خوب دقت کن.😏😏
❎ وقتي گوش سپردم صداي آنها را در دل تاريکي شنيدم که چند تن از آنها خطاب به گروهي ديگر ميگفتند: اگر شما نبوديد ما مؤمن ميشديم و حالا از نور و روشنايي ايمان برخوردار بوديم.😡😡
♨️ آنها هم در جواب گفتند: مگر ما راه را براي شما بستيم؟ ميخواستيد ايمان بياوريد.😏😏😏
🔥ناگهان صداي رهبرشان بلند شد که ميگفت: مگر نميبينيد من هم مثل شما گرفتارم؟ چگونه توان آن را دارم که شما را نجات دهم؟😢
⚡️ وقتي حرف رهبرشان به اينجا رسيد، پيروانش مأيوسانه لب به نفرين گشودند و گفتند: 😡😡
خدايا ما گناهي نداريم زيرا در دنيا او ما را رهبر و راهنما بود، پس عذابش را دوچندان کن.😢😢
💥هنوز مشاجره مجرمان به پايان نرسيده بود که نيک مرا به خود آورد و گفت: حرکت کن، دعوايشان پاياني ندارد. آنها در جهنم نيز هميشه⚔ با يکديگر نزاع خواهند داشت.😏😏
🌑 پس از برداشتن چند قدم ناگهان صداي دلخراشي به گوش رسيد، علت را از نيک جويا شدم، گفت: صداي يکي از مجرمان بود که سرانجام در يکي از چاههاي عميق سقوط کرد...😱😱
🔵سرعت عبور😳😳
✅مقداري که جلوتر رفتيم چندين نور ضعيف و متوسط توجه مرا به خوب جلب کرد. 😢
🔅حدس زدم گروهي همانند ما در پرتو نور ايمانشان در حرکتند. چيزي نگذشت که به شخصي رسيديم که در پرتو نوري از نورهاي ضعيف، آهسته، قدم برمي داشت. 😢
☘سلام کردم و جوياي حال او شدم. گفت: خسته شدم، با اينکه مدتهاست در اين غار راه ميپيمايم، ولي هنوز در ابتداي راهم.
گفتم: اينها به سبب ضعف ايمان توست! او نيز حرفم را تاييد کرد و در حاليکه همچنان آهسته ره ميپيمود، آهي از سينه برکشيد و گفت: افسوس... افسوس...😢😢
⛔️هنوز چند قدم از آن شخص دور نشده بوديم که فريادش بلند شد، خواستم برگردم اما نيک بلافاصله گفت: عجله کرد و چون نور ايمانش بسيار ضعيف بود در يکي از چالهها فرو غلطيد.😢😢😱
♻️گفتم: آخر چه ميشود؟ نيک ايستاد و گفت: هيچ نيکش او را نجات خواهد داد اما بسيار دير به مقصد خواهد رسيد.😢
🌟 وقتي حرف نيک به اينجا رسيد در يک لحظه چنان نوري بدرخشيد که چشمانمان را به خود خيره کرد. 😳
وقتي آن نور 💫تابنده ناپديد شد با تعجب بسيار از نيک پرسيدم: چه بود؟ چه اتفاقي افتاد؟😱😭
🌻 نيک آهي کشيد و گفت: يکي از علماي دين بود که در پرتو نور ايمانش با سرعت زياد اين مسير تاريک را پيمود.😢😢
🍁من نيز از حسرت آهي برکشيدم و گفتم: خوشا به حال او، عجب نور و سرعتي داشت. در دلم غمي غريب ريشه دوانيد و سر بر زانوي غم گذاشتم و شرمگينانه گفتم: از اينکه حاصل آن همه تلاش ساليان عمرم چنين نوري است افسوس ميخورم.😭😔
✨از درون خويش فرياد برکشيدم: خدايا اي آگاه به احوال زندگان و مردگان، مرا درياب و نورم را قوي ترگردان تا از اين مسير دشوار بسي آسانتر عبور کنم.😢
🍃مدتي در اين حال گريستم تا اينکه احساس کردم غار روشنتر شده است، وقتي سر از زانو برداشتم نيک را نوراني تو از قبل ديدم. از جا برخاستم و با تعجب به طرفش رفتم و پرسيدم: چقدر نوراني شدي؟ 😢😭
🌸گفت: خداوند از منبع رحمت رحماني خويش مقداري نور ايمان به تو افزود که بي شک اجابت دعاهاي دنيايي توست که بارها رحمت الهي را براي سفر آخرت درخواست کرده بودي. 😭😔
💎آنگاه ادامه داد:
براي عبور از اين برهوت پر خطر، هيچ کس نميتواند تنها به عمل نيک خود اتکا کند، چرا که در کنار عمل، رحمت خدا هم لازم است که شامل حالش گردد...👍👌👌
🌼با آن که خسته بودم اما به عشق وادي السلام سر از پا نميشناختم به نيک گفتم: چقدر گذرگاه اين غار طولاني است؟! 😱
نيک همانطور که با سرعت گام برمي داشت جواب داد: اگر در مقابل گردباد شهوات مقاومت ميکردي مسير کوتاهتري نصيبت ميشد...😱😢
✍ادامه دارد..👌👌👌
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌺سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))🌺 🌹قسمت هشتم🌹 حاج همّت پيش از آن كه يك فرمانده نظ
🌹سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد
ابراهیم همت))🌹
🌺قسمت نهم🌺
توي سنگر نشته بودم و به كارهاي خودم مي رسيدم كه يه دفعه ديدم حاجي وارد شد اولش به نظر عادي مي اومد اما وقتي ديدم محكم انگشتشو تو دستاش گرفته و به خودش مي پيچه فهميدم كه اتفاقي براش افتاده.ازش پرسيدم چي شده؟😱😢
گفت:هيچي فقط دكتر را خبر كن.😞
منم كه مي دونستم درد زيادي مي كشه سريع رفتم و دكتر رو خبر كردم.دكتر اومد و انگشتشو معاينه كرد و بعد فهيميديم انگشت شصت حاجي دَر رفته.بعد از اينكه انگشتشو باند پيچي كردند،رفتم و ازش علت اين حادثه را پرسيدم.اول تفره مي رفت اما با اصرار من قضيه اش را برايم تعريف كرد كه از اين قرار بوده:
وقتي حاجي سخنراني اش براي بچه ها تمام شده بود بچه ها از سر علاقه و عشقي كه به حاجي داشتند طبق معمول مي ريزند سر حاجي تا ببوسنش و ابراز محبت كنند.😢
يكي از بچه ها كه قصد داشته دست حاجي رو ببوسه انگشت حاجي رو تو دستش مي گيره و وقتي مي خواسته دسشو ببوسه انگشت و به طرف خودش مي كشه كه باعث ميشه انگشت حاجي كشيده شده و از جا در بره.😞
اما حاجي تو جمعيت اين درد و به روي خودش نمياره تا مبادا اون نيرو متوجه كارش بشه و جلوي حاجي شرمنده بشه به همين خاطر خونسردانه از جمعيت بيرون ميآد و به طرف سنگر مي ره تا كسي از ماجرا بويي نبره.😢
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))🌹 🌺قسمت نهم🌺 توي سنگر نشته بودم و به كارهاي خودم
🌹سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد
ابراهیم همت))🌹
🌺قسمت دهم🌺
مخمل سپیدی را که سر بچه بود با احتیاط کنار زد و لبهایش را گذاشت دم گوش او،زمزمه کرد«بابا!می دونی چرا اسمت رو میذارم مهدی؟»😢😭
و اشک هایش تند تند ریخت.😭
من دیدم قطره های درشت اشکِ حاجی روی صورت مهدی می افتد فکر کردم حالاست که بی قراری کنه. 😢😭
اما بچه سربه راه و ساکت بود و تو دست های حاجی کم کم خوابش برد.😭😢
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
پروفایل فاطمیه😭😭😭
🌺شهید همت🌺
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))🌹 🌺قسمت دهم🌺 مخمل سپیدی را که سر بچه
🌹سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد
ابراهیم همت))🌹
🌺قسمت یازدهم🌺
از موتور پريديم پايين. جنازه را از وسط راه برداشتيم كه له نشود. 😭😢
بادگير آبي و شلوار پلنگي پوشيده بود. جثهي ريزي داشت، ولي مشخص نبود كیه.😭 صورتش رفته بود😭.
😢😭
قرارگاه وضعيت عادي نداشت. آدم دلش شور ميافتاد. چادر سفيد وسطِ سنگر را زدم كنار. حاجي آنجا هم نبود.😭😢
يكي از بچهها من را كشيد طرف خودش و يواشكي گفت «از حاجي خبر داري؟ ميگن شهيد شده.»😢😭😢
نه! امكان نداشت. خودم يك ساعت پيش باهاش حرف زده بودم. يكدفعه برق از چشمم پريد. به پناهنده نگاه كردم. پريديم پشت سنگر كه راه آمده را برگرديم.😢😭
جنازه نبود. ولي ردِ خونِ تازه تا يك جايي روي زمين كشيده شده بود. گفتند «برويد معراج! شايد نشاني پيدا كرديد.»😭😭
بادگير آبي و شلوار پلنگي. زيپ بادگير را باز كردم؛ عرقگير قهوهاي و چراغ قوه. قبل از عمليات ديده بودم مسئول تداركات آنها را داد به حاجي. ديگر هيچ شكي نداشتم.😭😭😭
هوا سنگين بود. هيچكس خودش نبود. حاجي پشت آمبولانس بود و فرماندهان و بسيجيها دنبال او. حيفم آمد دوكوهه براي بار آخر، حاجي را نبيند.😭😭
ساختمانها قد كشيده بودند به احترام او. وقتي برميگشتيم، هرچه دورتر ميشديم، ميديدم كوتاهتر ميشوند. انگار آنها هم تاب نميآورند.😭😭
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۹۰ ✍ به به! نحوهی شهادت این رزمنده آرزوی خیلیهاست...😭😭 #متن_خاطره رزمیکا
#طرح_مربع
👆خاکریز خاطرات ۹۱
🌸 اسارتِ خندهدارِ یک سربازِ بعثی
#طنزجبهه #لبخند #شادی
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مربع 👆خاکریز خاطرات ۹۱ 🌸 اسارتِ خندهدارِ یک سربازِ بعثی #طنزجبهه #لبخند #شادی http://eita
#طرح_مستطیل
👆خاکریز خاطرات ۹۱
🌸 اسارتِ خندهدارِ یک سربازِ بعثی
#طنزجبهه #لبخند #شادی
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f