eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
986 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
1_472250621.mp3
5.54M
🍃گرفتارم که خورده عمریه گره کارم 🍃اخه یارم نظر نکرده بر دل زارم 🎤 👌فوق زیبا http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
بسم رب الشهدا و الصدیقین 💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊 #برای_خدا_خالص_بود #خاطرات_شهید_محمد_ابراهیم_همت قسمت 2
بسم رب الشهدا و الصدیقین 💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊 قسمت 3⃣ راوی: مادر شهید حسابی سبک شدم و به منزل برگشتیم. خسته شده بودم و خوابم گرفته بود.خوابیدم. در خواب خانمی را دیدم که لباس عربی به تن داشت و مثل همه مردم زیارت میکرد. آن خانم بلند بالا که بچه ای روی دستش بود به طرف من آمد و بچه را به من سپرد و گفت: این بچه را بذار لای چادرت و به هیچ کس هم نده، برش دار و برو. من آن بچه را توی چادرم پنهان کردم و آمدم. همان موقع از خواب پریدم. گریه امانم را بریده بود. از شدت خوشحالی زار میزدم. خواب را که برای مادر علی اکبر تعریف کردم، گفت:این خواب یه نشونه ست. بعد گفت: خیالتون راحت باشه که بچه سالمه. فقط نیت کن که اگر پسر بود، اسمشو بذاری محمد ابراهیم. از روز بعد دیگر اصلا درد و ناراحتی نداشتم. هیچ کس باور نمی کرد. همان روز دوباره پیش دکتر رفتیم. دکتر پس از معاینه با تعجب تمام گفت: امکان نداره، حتما معجزه ای شده... ما عربی بلد نبودیم و حرف های دکتر را یکی از دوستانمان برای مان ترجمه میکرد. دکتر پرسید: شما کجا رفتین و دوا و درمون کردین؟ این کار کدوم طبیبه؟ الان باید مادر وبچه، هردو از بین رفته باشن، یا حداقل بچه تلف شده باشه. شما چی کار کردین؟ علی اکبر گفت: ما رفتیم پیش دکتر اصلی. دکتر وقتی شنید که این عنایت آقا امام حسین علیه السلام است، تمام پولی را که بابت ویزیت ونسخه به او داده بودیم، به ما باز گرداند و مقداری هم داروی تقویتی برایم نوشت و گفت: خیلی مواظب خودتون باشین. وقتی مطمئن شدم که بچه سالم است، از علی اکبر خواستم که در کربلا بمانیم. رفتن و دل کندن از آن جا با توجه به مسائلی که پیش آمده بود، خیلی سخت بود.چند بار جوازمان را تمدید کردیم و بعد از 4 ماه به ایران برگشتیم. نیمه ی بهمن بود که سرخوش از سفر کربلا، رسیدیم شهرضا. 12 فروردین 1334 پسرمان به دنیا آمد. آن هم چه پسری.. هرچند که اولاد با اولاد فرقی ندارد، اما این یکی با بقیه فرق داشت. پسری زیبا، آرام ، دوست داشتنی و از همه مهمتر نظر کرده ی آقا امام حسین علیه السلام. وقتی به دنیا آمد، به خاطر خوابی که دیده بودم، اسمش را گذاشتیم محمد ابراهیم. ادامه دارد... 💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
✨❣🍃🥀🌿🌻☘🌼🍀🌹❣✨ 💛 یکی از تکان دهنده ترین جمله هایی که در فرهنگ بشری گفته شده، جمله زیر از امیرالمومنین علی علیه السلام در یکی از دعاهاي نهج البلاغه است. " اللهم اجعل نفسی اول كريمة تنتزعها من كرائمی" 💚"خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی، جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری" 💙 یعنی نکند قبل از اینکه جانم را بگیری، شرفم، انسانيتم، عدالتم، و.... گرفته شده باشد و تبدیل به یک تفاله ای شده باشم که تو جانم را می گیری. و این همان جمله معروف است که می گوید: ما آمده ایم تا زندگی کنیم و قیمت و ارزش پیدا کنیم؛ نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم. 📚نهج البلاغه ،خطبه۲۱۵ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌷 #هر_روز_با_شهدا_۴۹ #قلب_كوچكى_از_خون 🌷به دستور آقاى كارنما مجبور بودم در مقر بمانم، اما بعد از
🌷 ! 🌷سال ١٣٦١ با تعدادى از بچه هاى جهاد رفتم جبهـه. در تنگـه چزابـه راننده بيل مكانيكى بودم. در جايى به نـام "جنگـل" مـستقر شـديم و بـا تعدادى از سنگرسازان شروع به ساخت سنگر كرديم. 🌷شگردهاى برادران در عملياتهاى مختلف خيلى جالب بود؛ مثلاً در كنار سـنگرها تعـدادى چادر برپا مى كردند و هواپيماهـاى عراقـى، تنهـا چادرهـا را هـدف قـرار مى دادند و چادرهاى خالى را بمباران مى كردند، غافـل از اينكـه چادرهـا خالى اند و نيروها در سـنگرها پنـاه گرفتـه اند. 🌷بچـه ها مى خنديدند و مى گفتند: "چه كلاهى سر صداميان گذاشتيم؛ كلاهى به بزرگى چادر!" 📚 كتاب خاكريز و خاطره راوى: رزمنده غلامحسين مطهرى http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌷 #هر_روز_با_شهدا_50 #كلاهى_به_بزرگى_چادر! 🌷سال ١٣٦١ با تعدادى از بچه هاى جهاد رفتم جبهـه. در تنگـ
🌷 ٥۱ 🌷عمليات «والفجر ٨» به پايان رسيده بود و ما براى پدافند منطقه در شهر فاو مستقر بوديم. يك روز از هداياى مردمى يك مقدار آجيل برايمان آوردند و به هر كدام از بچه ها يك بسته دادند. 🌷چند دقيقه اى از پخش اين آجيل ها نگذشته بود كه يكى از بچه ها آمد و گفت: «اين بسته آجيل را يك نفر به نام ده نمكى به جبهه هديه كرده است تو او را مى شناسى؟» من ابتدا تصور كردم، قصد شوخى دارد، گفتم: تو هم ما را دست انداختى! 🌷او گفت: «ببين، اين هم نامه اش.» و يك كاغذ كوچك را كه داخل بسته آجيل قرار داشت به من داد. من هم كاغذ را باز كردم و از ديدن دستخط آن متعجب شدم .... 🌷نامه متعلق به برادر كوچك من بود كه در دبستان تحصيل مى كرد. خوردن آجيلى كه برادرم فرستاده بود، برايم بسيار لذت بخش بود. راوى: رزمنده ابوالفضل ده نمكى http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
⚫️پیام تسلیت خانواده سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در پی درگذشت مادر شهید همت😭😭😭😭 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
بزرگداشت مادر سردار سپاه اسلام شهید حاج محمد ابراهیم همت😭 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
☑ *ساعات فیزیولوژیک بدن از نظر طب چینی:* 🔹 ساعت A: ساعت۴صبح🕓؛ دراین ساعت ریه ها فعالیت کامل دارند۰ 🔹 ساعت B: ساعت ۶صبح🕕؛ دراین ساعت روده بزرگ فعالیت دارد تخلیه روده بزرگ باید در این ساعت بطور کامل انجام شود۰ فعالیت بدنی بویژه ورزش درساعات AتاBباعث سلامتی وشادابی می شود۰ 🔹 ساعت C: ساعت۸صبح🕗؛ دراین ساعت معده فعالیت خودرا آغاز میکند بنابراین صرف صبحانه دراین ساعت توصیه میشود۰ 🔹 ساعت D: ساعت۱۰صبح🕙؛ دراین ساعت طحال فعالیت دارد۰غذاپس از هضم به طحال می ریزد،که نباید استرس داشته باشد۰ 🔹 ساعت E: ساعت۱۲ظهر🕛؛ این ساعت اوج فعالیت قلب است۰استرس نداشته باشید تاقلبتان خوب کار کند۰ 🔹 ساعتF: ساعت۲بعدازظهر🕑؛ دراین ساعت روده کوچک فعالیت کاملی دارد۰ 🔹 ساعت G: ساعت۴بعدازظهر🕓؛ مثانه دراین ساعت فعالیت دارد۰ 🔹 ساعت H: ساعت۶عصر🕕 ؛ دراین ساعت کلیه هافعالیت کاملی دارند۰ 🔹 ساعت I: ساعت۸شب🕓؛ دراین ساعت مغز فعالیت دارد۰درواقع مغز در حال پردازش فعالیتهای روزانه است۰ 🔹 ساعت J: ساعت۱۰شب🕙؛ نخاع دراین ساعت فعالیت دارد۰بین ساعات۸تا۱۰شب عبادت خوبی داشته باشید۰ 🔹 ساعت K: ساعت۱۲شب🕛؛ دراین ساعت کیسه صفرا فعالیت دارد۰ 🔹 ساعت L: ساعت۲نیمه شب🕑؛ دراین ساعت کبدفعالیت بطور کامل است/کانال سیب 🔸 فعالیت کیسه صفراوکبد بین ساعات ۱۲ تا۲نیمه شب است که درطب سنتی بیدار ماندن دراین ساعات منع شده است زیرا سبب بالا رفتن سوداوصفرا شده وامراض بسیاری مثل سنگ کیسه صفرا را بوجود می آورد۰ 🔸 فعالیت بدن درطب سنتی بین ساعات BتاH یعنی۶صبح تا۶عصر توصیه شده است ووعده های غذایی نیز در این ساعات تاکید شده است۰ 🔸 هریک ساعت خواب شبانه قبل از نیمه شب شرعی برابر سه ساعت خواب شبانه بر روی بدن تاثیر دارد❤🌙بفرستیدبرای کسانی که دوستشون داريد. http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
8.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ثانیه به ثانیه می‌گذرد و من ثانیه به ثانیه دلتنگ تر می‌شوم این اشک های بی امان امانم را بریده مشتاق دیدارتم...😭😭😭 📹دلتنگ های کربلا و عاشقان حرم امام حسین علیه السلام دیدن این کلیپ رو از دست ندین...💔 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
مثل خدا باش… خوبی دیگران راچندین برابر جبران کن! مثل خدا باش با مظلومان و درمانده گان دوستی کن! مثل خدا باش عیب و زشتی دیگران را فاش نکن! مثل خدا باش در رفتار باهمه ی مردم عدالت را رعایت کن! مثل خدا باش بدون توقع و چشمداشت نیکی کن! مثل خدا باش بدی دیگران را با خوبی و محبت تلافی کن! مثل خدا باش با بزرگواری و بی نیازی از مردم زندگی کن! مثل خدا باش اشتباهات و بدی دیگران را نادیده بگیر و ببخش! مثل خدا باش برای اطرافیانت دلسوزی کن! مثل خدا باش مهربان تر از همه💛👑 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
بسم رب الشهدا و الصدیقین 💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊 #برای_خدا_خالص_بود #خاطرات_شهید_محمد_ابراهیم_همت قسمت 3
بسم رب الشهدا و الصدیقین 💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊 قسمت 4⃣ راوی: علی اکبر همت همیشه میگفت:این دو سال سربازی از بدترین ایام عمر من بود.علت آن را هم عدم وجود تقوا اعلام میکرد. در زمان سربازی به خاطر سرعت عملش،مسئول آشپزخانه شده بود. خودش تعریف میکرد:ماه رمضان بود،من به آشپزخانه گفتم که برای بچه ها سحری درست کنند،حدود سیصد نفر.ناجی که فرمانده مان بود، متوجه این قضیه شد و صبح دستور داد همه ی سربازها به خط شوند. او آب آورده بود و سربازها را یکی یکی مجبور میکرد تا آب بخورند.آن روز همه روزه هایشان باطل شد و من چنین بی دینی در عمرم ندیده بودم.به خدا گفتم: خدایا، اگر ما برای تو روزه میگیریم، این اینجا چی میگه؟ خدایا، خودت سزای اون رو بده. و خدا هم سزایش را داد.روز بعد دستور دادم که آشپزخانه را کاملا تمیز کنند. بعد از اینکه کف آشپزخانه حسابی تمیز شد، رفتم روغن آوردم و به کف آشپزخانه مالیدم. میدانستم ناجی آن شب حتما برای سرکشی به آنجا می آید و میخواهد مطمئن شود که غذایی پخته نمیشود. همان هم شد، ناجی آمد و سر دیگ ها رفت و وقتی خیالش راحت شد ،موقع برگشتن چنان لیزی خورد که افتاد و پایش شکست. او را به بیمارستان منتقل کردند و ما تا آخر ماه رمضان از دستش در امان بودیم. هر شب هم برای بچه ها سحری درست میکردیم و به این ترتیب توانستیم روزهایمان را بگیریم. ادامه دارد... 💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🇮🇷رزمندگان دلاور گردان کمیل روستای قفاص بهمنشیر قبل از کربلای ۴ دی ماه ۱۳۶۵ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f