eitaa logo
سلام بر ابراهیم
1.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
345 ویدیو
4 فایل
🌼 یا الله 🌹گـویند چـرا تـودل به شھیدان دادے؟ واللہ ڪہ مـن نـدادم، آنـھابـردند دل هایی که در مسیر عاشقی کم بیاورند می میرند. ‌ 🌷‌تقدیم به روح آسمانی شهیدان 💟 #ابراهیم_همت و #ابراهیم_هادی ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 دیدار سرزده 🌸عادت داشت سر زده به دیدار ما بیاید، اسمش را گذاشته بود علی آقایی با خواهران! بعد می خندید و می گفت: درست مثل 🌸مخصوصا ماه مبارک ده تا بیست دقیقه مانده به پیدایش می شد. غیرمستقیم و به بهانه های مختلف سری به می زد تا از بود و نبود آن باخبر شود‌. 🌸سرش را این طرف و آن طرف که می چرخاند می دانستم دنبال چیزی می گردد. -چیزی لازم داری ؟ - تشنمه! تا بلند شدم برم آب بیارم می گفت: لازم نیست بلندشی خودم میرم و برمیدارم. 🌸یخچال رو به بهانه درست حسابی می گشت. وقتی می دید پر است می خندید و برمی گشت. ولی وقتی خالی بود فردایش با دست پر دوباره می آمد مان. - علی تو که دیروز اومده بودی. - یعنی میگی نیام؟ -نه.... خب تعجب کردم - راستش داشتم از اینجا رد می شدم، گفتم یه سری بهتون بزنم. ‌.‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌷 ❤️ @hemmat_hadi
🔻مادر شهید:  🔸محمدرضا فوق‌العاده از خودش مراقبت می‌کرد، امروزی داشت و اصلا به ظاهرش پایبند نبود. به خاطر پاکی و صداقت درونش خریدارش شد. 🔹محمدرضا موقعیت‌های زیادی داشت و می‌توانست زیادی که همه جوانان می‌کند را انجام دهد اما محمدرضا در چارچوب‌های حرکت می‌کرد با تمام وجود می‌گفت من امام زمانم و سر این موضوع می‌ایستاد 🔸با دوستانش خیلی صمیمی بود و راحت با یکی دو تا  از دوستانش که نامزد کرده بودندصحبت می‌کرد ولی نگاه و رفتار نداشت یکبار صحبت خواستگاری شد من گفتم: محمدرضا از فاصله خانه تا دانشگاه روزی صدتا عروس می‌بیند 🔹این جمله را که گفتم محمدرضا اینقدر و بگو بخند کرد و گفت: «صدتا چیه دویست‌تا سیصدتا، بیشتر چشمات را بستی» به محمدرضا گفتم که وقتی می‌روی مگر چشم‌بند می‌بندی که اینها را نمی‌بینی⁉️ اما محمدرضا طفره می‌رفت 🔸خیلی پیگیر شدم تا آخر گفت: مامان قسم نمی‌بینم اگر من بخواهم سرباز شوم و با این چشمهایم صورت امام زمان را ببینم آیا با این می‌توانم آدمهای اینجوری را ببینم؟» و وقتی این حرف را زد خیلی متعجب شدم و چیزی به او بگویم. ❤️ @hemmat_hadi
💠فوتبال یا قرآن 🌷مسئله از همان کودکی در احمد شکل گرفت‌ من هم به فوتبال، دو و شنا علاقه داشتم. از همان کودکی هر وقت میخواستم با دوستان فوتبال بروم احمد را هم می بردم. 🌷از همان جا عشق در احمد شکل گرفت‌ آرام آرام فوتبالش خوب شد تا جایی که برای تیم منتخب استان قم دعوت شد. 🌷آمد پیش من و گفت: بابا چه کار کنم؟ گفتن: تصمیم با خودته. اگه خواستی برو فوتبال، اگرم خواستی برو موسسه برای حفظ قرآن. 🌷چون مسئله حفظ قرآن پیش آمد فوتبال را تعطیل کرد. راوی: پدر شهید 🌷 ❤️ @hemmat_hadi
🔻همسر شهید حججی: ‌ ❣آخر شب محسن از تشییع جنازه دوست شهیدش برگشت. با می گفت: «نمیدونی ازش چه استقبالی کردن!... چه جمعیتی!» از ته دل آه کشید: «زهرا! اگه بیمیریم ده نفر میان زیر تابوتمون، اونم با هزار زور... مردم داشتن خودشون رو برای این شهید می کشتند.» ‌ ❣ تا صبح مدام از حرف زد. اشک می ریخت و می گفت: «اگر شهید شم برای همیشه هستم؛ اما اگه بمیرم دیگه نیستم و اون وقت نفَسِت بند میاد... من و تو نمی‌تونیم از هم دور بشیم، ولی با شهادت شاید بشه(اون وقت همیشه کنارتم).» ‌ ‌ 📕 کتاب سربلند 🌷 ❤️ @hemmat_hadi
‍ ‍ 📜وصیتنامه شهید مدافع حرم فرمانده دلها حاج 🔸محمد قاسم جان، ، چندین سال بود از خداوند می خواستم پسری از ذریه و شیعه حضرت زهرا (س) به من بدهد و هر چند زیاد با هم نبودیم ولی بدان به یادتم و از تو می خواهم به یاد امام و باشی و به عنوان یک بسیجی ولایی همیشه در مکتب شهادت باشی. 🔹پسر عزیزم از جلسات و هیات اهل بیت و روضه غافل نشو که در ثقلین بود. 🔸نسبت به مستمندان، همسایگان اقوام باش و امورشون رو پیگیر باش. کار کن و فقط نیتت رضای خدا باشد. به مادرت وفا کن ❤️ @hemmat_hadi
🌷نصفہ شب بود، چشم چشم رو نمى ديد، سوار بودیم، وسط دشت، كنار نشستہ بودم، ديدم يكى میاد، بہ تانك هـا نزديك مےشد، چندلحظہ مےڪرد، مےرفت سراغ بعدی، سمت ما هم اومد ،دستش رو دو پايم حلقہ كرد، پايم رو و گفت : 🌷«بہ خدا سپردمتون.» گفتم «حاج حسين؟»، گفت :«هيـس! نيار»، رفت طرف تانك بعدے... 🌷تازہ فهمیدم رزمندہ ها رو مےبوسه، گفت اسمشو نیارم کہ کسے نفهمہ همون حاج حسین خرازی 🌸 ❤️ @hemmat_hadi
🔹شهید خلیلی از همان دوران کودکی‌اش، به مسجد و مذهبی علاقه نشان می‌داد. ما هم می‌کردیم. 🔸یادم هست حتی شب‌هایی که زیر باد و باران شدید، و برادرش روح‌الله را سوار موتور می‌کردیم و به می‌بردیم 🔹به علاقه فراوانی داشت. قرآن می‌خواند، در هیئت‌ها مداحی می‌کرد. 🔸 را برای خودش الگو کرده بود. هروقت در تلویزیون از دفاع مقدس می‌گفتند یا شهدا🌷 را می‌خواندند، با دقت گوش می‌کرد. خلاصه خیلی در این زمینه‌ها "خدا را شکر" فعال بود.  ❤️ @hemmat_hadi
༻﷽༺ زيارة فاطمة الزهراء عليها السلام : اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ نَبِىِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ حَبيبِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَليلِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ صَفىِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَمينِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَفْضَلِ اَنْبِياءِ اللهِ وَرُسُلِهِ وَمَلائِكَتِهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِّيَةِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سِيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمينَ مِنَ الاَْوَّلينَ وَالاْخِرينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللهِ وَخَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ سَيِّدَىْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الصِّدّيقَةُ الشَّهيدَةُ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ ، اَلسـَّلامُ عـَلَيْكِ اَيَّتـُهَا الْفاضِلـَةُ الزَّكِيـَّةُ ، اَلسـَّلامُ عـَلَيْكِ اَيَّتـُهَا الْحَوْراءُ الاِْنْسِيَّة واسه بقیه هم بفرستید تا در این ایام فاطمیه همه سلام بدن به بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) 🏴🥀 💠 @resale_hamrah ┈••✾•🖤🖤🖤•✾••┈ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌
🔹همیشه می‌گفت بچه‌های مردم را ببینید. می‌شوند و به من می‌گفت: نگذاشتید من بروم و این گونه شد. من می‌گفتم: هر بار که تو می‌روی من تمام بدنم می‌لرزد می‌گفت: مادر این اندازه نشوید چرا که خواب دیدم نوری آمد و رفت و (عج) به من گفت چرا نرفتی و از قافله عقب ماندی؟» 🔸از زمانی که به رفتیم به من می‌گفت: رضایت بدهید من به ایران🇮 بروم. هر بار این حرف را می‌زد و من نمی‌دادم✘شب خوابی می‌دید و روز بعد برای من تعریف می‌کرد که مثلاً خواب (ره) را دیدم که در کلاسی به ما درس می‌دادند. 🔹از کودکی این گونه بود. دو پسر دیگر من یکی در و دیگری نزد من است اما به پای نمی‌رسند. رضا خیلی پاک بود، خیلی حرام و حلال را مراعات می‌کرد رضا طور دیگری بود. یک شب خواب دیدم به من خبر دادند رضا را آورده‌اند ❤️ @hemmat_hadi
☆❣★در آرزوی شهـادت★❣☆ 🔸عباس در آخرین روزهای قبل از رفتنش می گفت: بعضی‌ها می‌گویند کسانی باید به جنگ‌ بروند که داشته باشند 🔹ولی در این جنگ مانند ، جوانان خط شکن لازم است و یکی از این جوانان خط شکن و فدایی بود 🔸تنها ۴۰روز قبل از اینکه به اعزام شود نامزد? کرده بود. تقریباً ۴۰ روز بعد از اعزام هم به رسید. 🔹میگفت این همه شبکه‌های ماهواره‌ای و اینترنت و شبکه‌های اجتماعی فضای شهر را پر کرد‌ه‌اند، اما باید دیندار باشیم 🔸اینکه توانستیم دیندار بمانیم یعنی به مرز رسیدیم و شهیدیم پس باید مراقب باشیم را از دست ندهیم ❤️ @hemmat_hadi
خواب شهادتشو دیده بودم.میدونست پیمانه اش پره.کفن خریده ومتبرک کرده بود. امایه مدت بوددائماسفربه لغومیشد.بامادرش صحبت کرد،گفت:رفتن من بند شماست،من پیمانه ام پره...گفت:اگه رضایت بدین،پسرم مهدی میشه واگررضایت ندین واینجابمیرم بچه یتیم میشه!همون شب مادرش راضی شدو فرداش راهی سوریه شد ❤️ @hemmat_hadi
🔆آمادگی_برای_ظهور 🌺شما وارد پادگان که می شوید هر لباسی تنت باشد در می آورند یک دست لباس می دهند می گویند: «باید این لباس را بپوشی، در این پادگان باید تحت نظام و مقررات خاصی حرکت کنی، هر جور دلت خواست نمی توانی عمل کنی.» 🌺یکوقت شما مؤمن هستی، داری، محبت به امام زمان داری، برای امام زمانت اشک می ریزی، این خوب است. خدا خیرتان بدهد. 🌺ولی یکوقت می خواهی سرباز امام زمان باشی، دوست داری انتخابت کنند، آن لباس سربازی را بپوشی، اینجا دیگر نمی توانی مطابق میلت حرکت کنی. باید ببینی فرمانده ی بزرگ پادگان، امام زمان ارواحنافداه از تو چه انتظاراتی دارند. 🌺این لباس سربازی آقا که می‌خواهی تنت کنی، اولین نشانه اش تقواست. نمیشود کسی بگوید من سرباز امام زمانم، هم بکند،میل به گناه هم داشته باشد. 🌸استاد حاج‌آقا زعفری زاده ❤️ @hemmat_hadi