💠 #خاطرات_شهدا
👈 تولد و كودكى
🔸🌹محسن حججی در ۱۳۷۰/۴/۲۱ در خانواده ای #متدیّن در نجف آباد اصفهان پا به عرصه وجود گذاشت و به یاد فرزند شهید حضرت زهرا (س) ، نام او را #محسن گذاشتند.
🔹🌹جدّ پدری او عالم فاضل #شیخ_ابوالقاسم_حججی از علمای بنام نجف آباد بود.
🔸🌹محمدرضا حججی (پدر محسن) که از #رزمندگان دوران دفاع مقدس بوده، به شغل شریف رانندگی تاکسی مشغول است و در تمام سالیان عمر کوشیده است #نان_حلال بر سر سفره خانواده بگذارد.
🔹🌹مادرش زهرا مختارپور از خانواده ای مذهبی و فعالیت اصلی او #خانه_داری است. محسن فرزند سوم خانواده و دارای سه خواهر و یک برادر است.
🔸🌹کودکی و نوجوانی محسن، همچون سایر بچه های نجف آباد، خیلی عادی گذشت. از ۷ سالگی وارد فضای #مسجد و فعالیت های #بسیج شد.
🔹🌹حضور در #هیئت خانوادگی که پدرش در منزل برپا می کرد، برای نخستین دفعات، طعم شیرین محبت اهل بیت (علیهم السلام) را به او چشاند. علاقه زیادی به #مداحی داشت و در نوجوانی در مراسم ویژه نوجوانان مداحی و قرآن قرائت می کرد. اولین کتاب غیردرسی که از پدرش هدیه گرفت: #مقتل_حضرت_سیدالشّهدا(ع) بود.
#شهید_محسن_حججی🌷
شادی روحش #صلوات
سالروز #میلاد
🌷: @hemmat_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 مداحی با صدای زیبای
✨ #شهید_محسن_حججی
در ماه محرم در ایام #نوجوانی
شادی روحش #صلوات
💠 @hemmat_hadi
#خاطرات_شهدا 🌷
به روایت یکی از همرزمان شهید حججی
🌷✨یکی از #ویژگیهای محسن که او را از دیگران متمایز میکرد، مقید بودنش بود؛ این قضیه بارها به من #ثابت شد. به طور مثال گاهی اوقات مجبور بودیم در خانههای مردم #سوریه بمانیم یا از آنها به عنوان سنگر استفاده کنیم. هنگام نماز📿 که میشد #شهیدحججی از ساختمان بیرون میرفت یا در حیاط به اقامه نمازش میپرداخت تا مبادا نمازش #شبههای داشته باشد.
🌷✨در بحث #حرام_وحلال و رعایت شرعیات نیز بسیار انسان مقیدی بود، موقعی که از #جبهه برگشتیم، محسن به من گفت: «این بار که شهید نشدم حتما مشکلی در کار من بوده است.» حالا که #شهید شده میفهمم که مشکلش رضایت پدر و مادرش بوده است
🌷✨من با نیروهای بسیاری #همسنگر بودم اما محسن جدای از همه، شخصیت ناشناختهای داشت که اگر بخواهیم به #تبیین درست شخصیت این بزرگوار بپردازیم شاید سالها زمان⏱ لازم باشد.
🌷✨آخرین باری که ما به ایران برگشتیم 6 نفر از دوستانمان شهید شدند؛ #محسن با اینکه نحوه شهادتشان را دیده بود اما بازهم دوست داشت شهید شود. تمام اینها فقط یک دلیل میتواند داشته باشد، #عشـق،✓عشق به مذهب، ✓عشق به مقدسات و ✓عشق نسبت به #حضرت_زینب (س)؛ اینهاست که محسن را به #سمت_شهادت هدایت میکرد.
🌷✨انسانهایی که #ایمان قوی داشته باشند و صاحب پشتوانه اعتقادی خوبی باشند، هیچ گاه در برابر دشمنان خم به ابرو نمیآورند، این استقامت شهید با اینکه #مجروح و در حال اسیر شدن بود فقط به خاطر ایمان به راهی بوده که در آن وارد شده و اکثر #رزمندگان ما نیز این خصلت را دارا هستند✔️.
🌷✨محسن خیلی علاقهمند به #حضرت_زینب (س) و #اباعبدالله الحسین (ع) بود و برای سوریه رفتن نیز سر از پا نمیشناخت. شخصی مانند محسن، تربیت یافته #مادری دلسوز و ثمره شیر پاکی است که در کودکی پی وجودش با آن رشد یافته است.
🌷✨اینگونه میشود که این #جوان ایرانی دنیا را تکان داد و یکبار دیگر صحنه #کربلا را برای همگان تداعی کرد. محسن با این رشادت خود سبب شد، #تمام جنبههای کربلا و عاشورا برای ما زنده شود.
🌷✨شهادت محسن تاثیر بینظیری بر مردم جامعه گذاشت، بعد از #شهادت آقا محسن جوانان ما باید درس ایستادگی مقاومت و پایداری را بیاموزند. محسن یک #یاعلی بزرگی را در جامعه گفت. این ایستادگی و غرور ملی بعد از محسن که #هماکنون شاهد آن هستیم، به خاطر ♨️ارزش والای کار او است.
🌷✨امیدوارم هر کس در هر عرصهای که فعالیت میکند، #حسینی وار کار کند و رضایت خداوند را ملاک اصلی کارهای خودش قرار دهد، کاری که #محسن استادِ انجام دادنش بود.
#شهید_محسن_حججی🌷
🌹 @hemmat_hadi
#خاطرات_شهدا 🌷
💠"محسن" یک آتش بهاختیار تام بود
🔰همسر شهید حججی درباره #تصویری که از اسارت او منتشر شد، گفت: این عکس نشاندهنده حق و باطل بود، من بعد از نگاه کردن با دقت به عکس یک لحظه حس نکردم که محسن #اسیر است، #صلابت را در وجود او دیدم حس کردم که #داعشی ملعون اسیر دست آقامحسن است. قطعاً از بغض و کینه است که چاقو کنار او گذاشتهاند.
🔰 من همه چیز در چهره او دیدم جز #ترس اما خستگی را حس کردم، مشخص بود ایشان تا لحظهای که به اسارت درآمده از خودش دفاع میکرده است چون #لبهای او خشک بود، اما استوار بودن هم در نگاه او بود، #محسن کم نیاورده بود.
🔰محسن یک آتش بهاختیار تام بود، این آتش بهاختیار را سالها قبل در مؤسسه #شهید_کاظمی نشان داد، اگر همه اینگونه باشیم همه چیز خیلی قشنگ پیش میرود و همه #محسنها، یکی یکی ساخته میشوند✅.
🔰«همسرم رفت که بگه #امام_خامنهای تنها نیست؛ رفت که بگه هنوزم مردان خدایی هستند؛ اگه کسی خواست اشکی واسه همسرم بریزه به اشکش #هدف بده؛ واسه ✓حضرت زینب (س) و ✓امام حسین (ع) گریه کنه... همه زیر لب فقط بگید امان از #دل_زینب(س) راهشو ادامه بدید؛ دعا کنید خدا به منم صبر بده؛ التماس دعا
#شهید_محسن_حججی
#شهید_مدافع_حرم
🌹 @hemmat_hadi
#خاطرات_شهدا 🌷
💠برشی از کتاب #سربلند روایت زندگی شهید محسن حججی
🍃🌹دخترم که باردار شد یکی از اتاق هایمان را دادیم دستشان. میخواستم هوایشان را داشته باشم. باصدای #اذان صبح پامیشدم. میرفتم صدایش بزنم. میدیدم #سرسجادهاش نشسته. از کی؟ نمیدانم. تا صبحانه آماده کنم هنوز مشغول #دعاخواندن بود.
🍃🌹دلم بند نبود. چند دفعه سرک کشیدم. با چشم خودم دیدم که هرروز #حدیثکساء، #دعایعهد و #زیارتعاشورا را میخواند.
🍃🌹زمستانها داخل اتاقی که بخاری نداشت سجادهاش را پهن میکرد. میترسیدم سرما بخورد. میگفتم:(( مامانجون قربونتبرم اینجا سرده!)) میگفت:(( اتفاقا اینجا خوبه.)) میخواست خوابش نبرد و #سست نشود.
🍃🌹زود شناختمش که اهل نماز و روزه #مستحبی است. از همان روز خرید عروسی. سرظهر وسط بازار غیبش زد. با سینی آبهویجبستنی پیدایش شد. گفت رفته نماز #اولوقت بخواند. هنوز باهاش راحت نبودم. به مادرش گفتم:(( چرا آقامحسن برا خودش بستنی نخریده؟)) چادرش را کشید توی صورتش و یواشکی درگوشم گفت:(( #روزه است.))
🍃🌹موقع انتخاب #حلقه هم گفت:(( من طلا دست نمیکنم؛ برای مرد حرومه.)) اولش که افتاد رو دنده لج که اصلا حلقه نمیخواهم. بعد که زهرا اصرار کرد به حلقهی #پلاتین رضا داد. همه بازار را زیر پا گذاشتیم تا سِت طلا و پلاتین پیداکنیم.
✍به روایت مادر همسر
#شهید_محسن_حججی🌷
#شهید_مدافع_حرم
@hemmat_hadi
#خاطرات_شهدا 🌷
📚برشی از کتاب #سربلند
📝بعد از سربازی بیشتر سرگرم کارهای موسسه #شهیدکاظمی بود.چندباری هم سعی کرد ما را ببرد #موسسه. فرمهایش را آورد که پر کنیم و عضو شویم. نشد؛سرگرم درس خواندن بودیم.درس از همه چیز مهمتر بود برایمان.
📝وقتی در #کتاب_شهر کار میکرد گفت: یک نمایشگاه زدیم بیاید ببینید. رفتیم.بیشتر کتابها راجعبه زندگی #شهدا و اهلبیت(ع) بود.
📝میگفت:اگه کتاب بخونید #معرفتتون زیاد میشه؛ اونوقته که ایمانتون قوی میشه.خودش کتاب #هنراهلبیت را زیاد میخواند. یک کانال هم زده بود توی تلگرام📱 به اسم گروه فرهنگی هنری #میثاق.
📝بیشتر از شهدا🌷 و #مدافعان_حرم مطلب میفرستاد.روی وسایلش حساس بود. دوستداشت همیشه #مرتب باشد. مراقب بود کمدش یک وقتبه هم نریزد❌.
📝همیشه تاکید میکرد که بچه ای سمت آن نرود. بیشتر لباس های #رنگروشن میپوشید شلوارسفید مثلا. جلوی آینه 🖱خیلی میایستاد. دائم یک شانه گرد پلاستیکی به #ریشش میکشیدو موهایش را شانه میزد.
📝همیشه بوی عطر #ورسوز میداد. به خودش میرسید و برای خودش ذوق میکرد. خندهمان میگرفت.
#شهید_محسن_حججی
💠 @hemmat_hadi
🌸✨ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم ✨🌸
🔶لیست تهیه کتاب سلام بر ابراهیم برای پیاده رویی زائرین امام رضا علیه السلام
🔸97/8/1
🌹کمک هزینه تهیه کتاب سلام برابراهیم
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
💠✨ به نیابت از:
1- #شهید_هادی🌷 45تومن (ده جلد)
2- #شهید_هادی1🌷45تومن (ده جلد)
3- #شهید_حاج_حسین_خرازی50تومن🌷(11جلد)
4- #شهید_ابراهیم_هادی🌷45تومن(ده ج)
5- #شهید_هادی_ذوالفقاری و #شهید_محسن_حججی🌷 100تومن(22جلد)
6- #شهید_فرهمند🌷45تومن (10جلد)
7- #شهید_بابایی🌷50تومن (11ج)
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
🌹مجموع:
🌷380
ایدی ادمین🔰🔰
🆔 @shahid_hadi
✅ #برای_شهدا_رسانه_باشیم
لطفا این طرح رو به دوستان معرفی کنید❤️
🔹 #طرح_شهید_ابراهیم_هادی
🔷 @TarhHadi313
💠 @hemmat_hadi
🌹 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌷
هدایت شده از طرح شهید ابراهیم هادی
🌸✨ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم ✨🌸
🔶لیست تهیه کتاب سلام بر ابراهیم برای پیاده رویی زائرین امام رضا علیه السلام
🔸97/8/1
🌹کمک هزینه تهیه کتاب سلام برابراهیم
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
💠✨ به نیابت از:
1- #شهید_هادی🌷 45تومن (ده جلد)
2- #شهید_هادی1🌷45تومن (ده جلد)
3- #شهید_حاج_حسین_خرازی50تومن🌷(11جلد)
4- #شهید_ابراهیم_هادی🌷45تومن(ده ج)
5- #شهید_هادی_ذوالفقاری و #شهید_محسن_حججی🌷 100تومن(22جلد)
6- #شهید_فرهمند🌷45تومن (10جلد)
7- #شهید_بابایی🌷50تومن (11ج)
8- #شهید_خرازی🌷50تومن(11ج)
9- #شهید_مجتبی_علمدار🌷30تومن(7)
10- #شهیدان_میرزایی🌷45تومن(10ج)
11- #شهیدگمنام🌷9تومن (2ج)
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
🌹مجموع:
🌷514
ایدی ادمین🔰🔰
🆔 @shahid_hadi
✅ #برای_شهدا_رسانه_باشیم
لطفا این طرح رو به دوستان معرفی کنید❤️
🔹 #طرح_شهید_ابراهیم_هادی
🔷 @TarhHadi313
💠 @hemmat_hadi
🌹 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌷
🌸✨ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم ✨🌸
🔶لیست تهیه کتاب سلام بر ابراهیم برای پیاده رویی زائرین امام رضا علیه السلام
🔸97/8/1
🌹کمک هزینه تهیه کتاب سلام برابراهیم
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
💠✨ به نیابت از:
1- #شهید_هادی🌷 45تومن (ده جلد)
2- #شهید_هادی1🌷45تومن (ده جلد)
3- #شهید_حاج_حسین_خرازی50تومن🌷(11جلد)
4- #شهید_ابراهیم_هادی🌷45تومن(ده ج)
5- #شهید_هادی_ذوالفقاری و #شهید_محسن_حججی🌷 100تومن(22جلد)
6- #شهید_فرهمند🌷45تومن (10جلد)
7- #شهید_بابایی🌷50تومن (11ج)
8- #شهید_خرازی🌷50تومن(11ج)
9- #شهید_مجتبی_علمدار🌷30تومن(7)
10- #شهیدان_میرزایی🌷45تومن(10ج)
11- #شهیدگمنام🌷9تومن (2ج)
12- #شهید_ابراهیم_هادی🌷 45تومن (10ج)
13- #علیرضا_امی_حسینی 🌷27تومن
14- #شهیدگمنام🌷15تومن
15- #شهیدخسرو_رفیعی 🌷100تومن
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
🌹مجموع:
🌷701
ایدی ادمین🔰🔰
🆔 @shahid_hadi
✅ #برای_شهدا_رسانه_باشیم
لطفا این طرح رو به دوستان معرفی کنید❤️
🔹 #طرح_شهید_ابراهیم_هادی
🔷 @TarhHadi313
💠 @hemmat_hadi
🌹 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌷
#خاطرات_شهدا 🌷
📚برشی از کتاب #سـربلنـد
📝عادت نداشت کفشش را بگذارد توی پلاستیک و #دست_بگیرد. فقط کفشداری.
حتی در زمان های شلوغی که باید توی صف میایستاد. میگفت:اگه جایی بری #مهمونی با کفشات میری تو خونه ادب حکم میکنه بذاری دم در.
📝یکی دو دفعه به مادرش گوشه آمدم برای رفتن و #شهادتش. حرف هایم را به شوخی میگرفت و میگفت:بره ولی شهید نشه
دسته جمعی داشتیم کنار حوض وسط صحن آزادی زیارتنامه میخواندیم. صدای بلند بگو "لا اله الا الله"به گوشمان خورد. تابوتی ترمهپوش از حرم بیرون آوردند.
📝وقتی از کنارمان رد شدند #مادرشوهرم از یکی پرسید:کی بوده؟طرف گفت:جوان بوده و از خودش یک بچه بهجا گذاشته.اشک دوید توی چشمان مادرش. سریع از آب گلآلود ماهیاش را گرفت:میبینی مامان دنیا همینه! #اگه_شهید_نشیم_میمیریم!
📝اگه جوونت شهید بشه دیگه خیالت راحته که عاقبتبهخیر شده؛ اگه #تصادف کرد و مرد میخوای چهکار کنی شب #بیستویکم قبل از نمازمغرب رفتیم حرم. افطاری را بردیم داخل صحن توی راه به مادرش پیام داده بود که امشب برای #شهادتم دعاکن.
📝توی #صحن جامعرضوی زد به پهلویم: به مادرم بگو دعا کنه.خودش را با گلهای فرش #امامرضا(ع) سرگرم نشان داد. به مادرشوهرم گفتم:مامان! این #محسن من رو دیوونه کرد! میشه الان دعاش کنی؟
📝وسط اذان مغرب بود که دل مادرش شکست. با اشک چشم برایش #دعاکرد. ذوق کرد.
توی آن دهروز یک دور #قرآن را ختم کرده بود. شب آخر تا سحر توی حرم ماندیم. باهم نماز خواندیم دعا خواندیم قرآن خواندیم حدیثکساء خواندیم. آخر سر هم یک #روضهی_دونفره.
📝آن شب ورد زبانش شده بود:خدایا من رو #ببخش گناهام چشمام... این زیارت بهش چسبیده بود.شب بیستوسوم را توی قطار گذراندیم. وقتی پدر و مادرش خواب رفتند یواشکی #چراغقوهی گوشیاش را روشن کرد. او تخت بالا بود و من پایین روبهرویش. آرام مناجات میخواند و اشک میریخت. اشک من هم میچکید روی بالشت.
#شهید_محسن_حججی
❤️ @hemmat_hadi
🌾همه گویند #از_سر گذشت
💥اما من گویمت
چگونه از #دلـ❤️ گذشت؟!
🌾ای کسی که
مصداقِ تُعِزُّ مَنْ تَشَاء خداوندی
حالا #آوینی بیاید و تو را روایت کند :
”تو را با خدا چه #عهدی بود که از این کرامت برخوردار شدی⁉️”
که #خون_تو❣ سَبَب بیداری تمامِ خواب زده هایِ عالمِ غفلت است👌
🌾از کدام خواسته های دِلَت گذشتی تا اینگونه #گمنام و ناگاه بیایی و از همه دلبری کنی ...😔
#شهید_محسن_حججی
#شبتون_شهدایی🌙
💟 @hemmat_hadi
🍃❤️🍃❤️
💢 یک شب برفی #زمستونی به محسن زنگ زدم📞 که هوا دو نفرهست و پاشو برویم بیرون.میان خواب و بیداری گفت:خره! تو این هوا #خطرناکه با موتور🏍.
تازه #ماشین خریده بودم.گفتم با ماشین میریم؛اگرم اتفاقی بیفته برای ماشین من میافته،تو #راحت باش.
از او انکار و از من اصرار که بزن بریم. از آن طرف #خانمها هم خواستند بیایند و دسته جمعی زدیم بیرون.تا راه افتادیم دیدیم انگار ماشینها را گذاشتهاند تو #سرسره .لیز میخوردند برای خودشان.
داشتیم به ماشینهای #لیزخورده توی جوی آب میخندیدیم که محسن گفت: مجید بگیر این طرف! بوم، رفتیم توی #صندوق ماشین جلویی.یکی ما را میدید فکر میکرد چیزی زدهایم اینقدر میخندیم
افتاد به #التماس که از خر شیطان بیا پایین.گفتم تا سه نشه بازی نشه. میگفت اگه دیگه ده به بعد زنگ زدی، نامردم جوابت رو بدم!
راوے:دوستشهید
#شهید_محسن_حججی🌷
💟 @hemmat_hadi
✍گذاشتمش مسئول #فرهنگی اردو جهادی. آنجا دبه کرد که می خواهم بروم روستای وزوه.
💢وزوه چه خبر بود؟ #خانم ها آنجا کار میکردند، گفتم: محسن #زشته جلوی بچه ها. پشت سرت حرف درمیارن.
گفت:
نه میرم و زود برمیگردم.
💢تا دو روز فکر میکردم میرود به #هوای_خانمش. رفتم سروگوشی آب دادم. دیدم نه بچهها را جمع کرده و #اذان میگوید و نمازجماعت راه میاندازد.
💢پیش من دستش رو شده بود. میدانستم همیشه لایی میکشد. بی سروصدا دنبال جایی میگشت که کار روی زمین مانده باشد.
💢میآمد #شلوغ میکرد کار که روتین میشد همهرا قال میگذاشت و میرفت سراغ کار بعدی.
💢فتنه هم بهپا میکرد. میدیدی آببازی را شروع کرده و در اوج شوخی #غیبش زده است.
#شهید_محسن_حججی 🌷
💟: @hemmat_hadi