🔴داریوش ارجمند: من تحت تأثیر دو علی هستم: علی خامنهای و علی شریعتی/ شریعتی میگفت: بروید پای منبر آیتالله خامنهای بنشینید
♦️بازیگر نامآشنای سینما و تلویزیون در گفتوگو با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی میگوید:در همه زندگیام تحت تاثیر دو «علی» بودهام: علی خامنهای و علی شریعتی.
♦️شریعتی دانشجویانش را تشویق میکرد تا در جلسات سخنرانی آیتالله خامنهای شرکت کنند و تاکید میکرد: در مسجد کرامت یک روحانی جوانی است به نام سید علی خامنهای. بروید پای صحبتش بنشینید ببینید چه میگوید.
♦️شاگرد دکتر علی شریعتی بودم و در دوران رژیم پهلوی به دلیل فعالیتهای هنری، از سوی ساواک مورد بازخواست قرار گرفتم.
♦️ساواک بعد از اجرای نمایشنامه سلطان مار در اواسط دهه ۴۰، مرا به زندان لشکر برد و حتی تهدید کرد که اعدامت میکنیم و بعد هم از دانشگاه اخراجم کردند.
♦️به واسطه ارتباطم با دکتر علی شریعتی همواره مورد سوءظن ساواک بودم. با این وجود ارتباطم با او را ادامه دادم و بعد از خروج شریعتی از ایران قرار بود در پاریس ببینمش اما با درگذشت دکتر شریعتی این دیدار میسر نشد.
@hyate_shohada
🚫سخنی با مسوولین بی کفایت
"ایدز در لردگان و توجیهات مسئولان"
دکتر پرویز الیاسی، متخصص
🔻 چرا بانیان پزشکی کشور مسالهای بسیار ساده و ابتدایی را نمیفهمند؟ درست است که ارتش اختصاصی و یگان ویژه و چندین سیستم اطلاعاتی برای بگیروببند نمیگذارد آدم خوب به عاقبت کار فکر کند؛ اما دلیلی ندارد که آخرین چاره را همین اول کار رو کنید. اینها را بگذارید برای وقتی که دیگر فیگورهای بغضآلود گرهگشایی نمیکنند!
در یک روستا یا شهرک که همه همدیگر را میشناسند، باید نتیجه اکتشافات علمی تحویل مردم بدهید؟ حکایت آن وزیر که گفت هزینه کردن برای بیمارانی که عمری کوتاه دارند، بهصرفه نیست و راست هم میگفت؛ اما مگر در عالم طب باید هر راستی را گفت؟
عامل ایدز مسائل جنسی است و اعتیاد تزریقی؟ همین؟ چیز دیگری به فکرتان نمیرسد؟ سهم کمکاری و ولنگاریهای مدیریتی جایش کجاست؟ آقایان یادتان رفته که outbreakهای بیماریها عاملی غیر از علل رایج دارند؟
وقتی مرحوم پرفسور آرمین متوجه شد در یک محله شیوع سل بیش از حد انتظار شده، نگفت سیگاریها زیاد شدهاند یا مردم آن منطقه کثیفتر شدهاند؛ رفت در همان محله پیگیری کرد و متوجه شد یکی از تزریقاتیها ظاهرا با آبدهان پنبه را خیس میکند. از آبدهان او نمونهبرداری میکند و متوجه میشود سل از راه مخاط دهان هم منتقل میشود (مضمون به این مطلب).
از پاکستان و تاجیکستان یاد بگیرید که وقتی چنین اتفاقی در آنجا افتاد، وزارت بهداشت مسئولیت آن را قبول کرد و به مداوا و دلجویی از مردم پرداخت.
یعنی، مردم لردگان یکباره خمار شدند و شروع کردند به تزریق مواد و بعد شنگول شدند و چندشیفته مشغول عملیات جنسی شدند؟
آیا کفر میشود برای مردم توضیح بدهید که این یک مشکل مدیریتی است و عذر بخواهید و قول مساعد بدهید که برای کمک به آسیبدیدگان اقدام خواهید کرد؟ دروغ هم نمیتوانید بگویید؟ قول الکی هم نمیتوانید بدهید؟
حالا هی گاز اشکآور بزنید و هی مردم را تحریک کنید و نمیدانید که دلِ پر، به جنگ مشتاقتر است.
#تدبیر
#امید
@hyate_shohada
《
✨ هفتم صفر شهادت امام حسن (ع)
تسلیت باد 🏴
#یا_امام_حسن_ع
تابوت تیر خورده و یک قبر بی حرم...
این هم جواب آن همه آقایی و کرم...
┄┅┅❁💚❁┅┅┄
@hyate_shohada
#انسان_در_اندیشه_امام_خامنه_ای
🔹انسان دارای دو ساحت مادی و غیرمادی است؛ جسم و روح که بینشان تأثیر و تأثر برقرار میباشد. روح انسان که از آن به عناوینی همچون دل، جان و قلب تعبیر میشود، رفیعترین مرتبهی وجودی انسان بوده و حقیقت و هویت واقعی او را تشکیل میدهد.
@hyate_shohada
از تیرِ نشسته بر بدن می گویم
از دوختنِ کفن به تن می گویم
با هر نفسم حسین گفتم اما
با هر طپشِ قلب "حسن" می گویم
🏴 تسلیت به مناسبت شهادت کریم آلالله
@hyate_shohada
《
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رحیم پور ازغدی:
بعضی از مسئولین، نه از خدا می ترسند، نه از قانون ولی از #فضای_مجازی می ترسند😑
اگر دیدید مسئولین با تذکر حضوری عمل نکردند بروید از طریق فضای مجازی مشکلات مردم را از مسئولین مطالبه کنید.
#فضای_مجازی
#سیاسی
@hyate_shohada
《
هیأت شهدا
#مستند_داستانی_عاکف @kheymegahevelayat #قسمت_اول 🔹بعد از اینکه پرونده پی ان دی « مربوط به پرتاب
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف
@kheymegahevelayat
#قسمت_دوم
🔹بابت این پرونده ها، باید پازل هایی که داشتم در کنار هم دیگه قرارشون می دادم تا پرونده ها رو جمع و جور کنم. دلیلش هم این بود تا قبل از اینکه مراسم خودمونیه معارفه فرا برسه باید بهشون اشراف می داشتم.
🔹بعد از حدود یک ماه، روز معارفه رسید. در اداره خودمون با حضور مقامات عالی رتبه اطلاعاتی و امنیتی تشکیلاتمون، و رییس ضدجاسوسی جلسه ای برگزار شد و طبق حکمی رسمی در بخش جدید اداره مشغول به خدمت شدم.
🔹روز معارفه رسمی، دلم خیلی سوخت. چون میخواستم برم جای کسی رو پر کنم که چند هفته قبل از این به شهادت رسیده بود. خیلی دوست داشتم که اون همکارم درون مراسم حضور میداشت اما نشد، گرچه میدونستم روحش بر ما ناظر هست.
🔹سرتون و به درد نیارم، به حاشیه ها نپردازم.. اینطور بهتره.
بعد از مراسم و پایان ساعت اداری، بدون اینکه به راننده و به محافظی که برام قرار داده بودند بگم، مستقیم حرکت کردم رفتم سمت مزار پدر شهیدم. کنار مزارش زیارت عاشورا خوندم، توسلی کردم و ازش خواستم تا در این مسئولیت جدید کمکم کنه. نمیخواستم حتی یه دونه شکست هم برای من در اون واحد جدید با حساسیت های بالایی که داشته ثبت بشه. عادت نداشتم که بد کار کنم، حتی به قیمت از دست دادن جونم. یادمه اون روز حدود یک ساعت و نیم سر مزار پدر شهیدم نشستم و درد دل کردم و...
🔹زمانی که از مزار پدر شهیدم برگشتم اداره، رفتم دفتر جدیدی که بهم واگذار شده بود. وقتی وارد شدم دیدم تلفن داره همینطور زنگ میخوره. اومدم سمت میز نگاه به شماره کردم، دیدم از اتاق حاج کاظم معاون کل تشکیلات هست.
🔹نکته: آقایان و خانوم هایی که مستند داستانی امنیتی عاکف سری اول_سری دوم و خوندن، می دونن حاج کاظم کیه.
گوشی تلفن و گرفتم جواب دادم:
+ سلام آقا.
_ و علیکم السلام. جلدی بیا اتاقم کارت دارم.
+چشم.
_دیر نکنیا ؟
+بازم چشم.
🔹تماس به همین چند جمله کوتاه ختم شد. تلفن و قطع کردم رفتم اثر انگشت زدم درب اتاق باز شد و خارج شدم. سوار آسانسور شدم رفتم طبقه بالا سمت دفتر حاج کاظم. وقتی رسیدم دفتر حاجی، مسئول دفترش هماهنگ کرد، حاجی هم از داخل اومد درو باز کرد. وارد اتاق که شدم سلام علیکی بین من و حاجی رد و بدل شد، بعدش رفتم نشستم.
🔹همین طور که پشتش به من بود و داشت از روی میز کارش یه چیزی بر میداشت، گفت:
_عاکف تو آدم نمیشی؟
🔹از این حرف و این لحن حاجی تعجب کردم. چون یه هویی با من این طور حرف زد، کمی برام غیر منتظره بود! چندلحظه فکر کردم تا دلیل اینطور حرف زدن حاجی رو بفهمم! ۲ زاریم افتاد و فهمیدم منظورش چی میتونه باشه، ولی به روی خودم نیاوردم.
گفتم:
+ مگه چیشده حاجی؟
_چرا بدون حفاظت میری بیرون؟
خندم گرفت، گفتم:
+حاجی ولمون کن تورو خدا. من اصلا حوصله این چیزارو ندارم. رفته بودم سر مزار رفیقت یه کم خلوت کنم.
_خب چرا تنها میری؟ تو از قبل بخاطر اتفاقات دوسال اخیر و دردسرهایی که دشمن برای خانوادت درست کرد و... یه محافظ داشتی! بحث ترورت و گروگان گیری همسرت و مادرت کم چیزی بود؟ حالا اونا تموم شد رفت و بحثی نداریم، اما تو الان مسئولیت مهمی داری ! ای بابا !
+الآن اگر من تنها نرم بیرون، شما مشکلت حل میشه؟
دیدم حاجی داره چپ چپ نگام میکنه.. گفتم:
+گیر نده دیگه حاجی جان.. محدوم نکن.. بزار خاکی زندگی کنیم. با مردم ارتباط داشته باشیم. وگرنه اون جوری که شما میخوای، فردا پس فردا داخل گوشمونم نمیتونیم دست کنیم.
_پسرجان نظر سیستم و شورای امنیت اینه! جون به جونت کنند آدم نمیشی. نمیدونم دیگه چی باید بهت بگم. چون از بس کله شقی.
+هر چه دل تنگت میخواهد بوگو حاجی جونم.
_نمیخوای اون دوتا گزینه ای که مدنظرت بود و آمادشون کنی؟ نمیخوای تغییر و تحولی ایجاد کنی؟ رابطه تو با حاج هادی (رییس بخش ضدجاسوسی) چطوره؟
+رابطم با حاج هادی بد نیست.. خوبه ! اما حاجی حقیقتش اینه یک ماه خیلی درگیر مرور یه سری مسائل و مطالعه بعضی پرونده ها شدم. راستش دوتا گزینه، از قبل درون ذهنم بود که یکیش حتمی هست و من میخوام این اتفاق بیفته تا کنارم باشه. از شما هم میخوام که موافقت حاج هادی وَ ریاست کل رو برام بگیری.
_چقدر خوب. حالا کی هستند؟
+برای مسئولیت دفترم میخوام از بهزاد استفاده کنم که ان شاءالله تا چندوقت دیگه میشه دامادت.
_خوبه. بهزاد توانمند هست. انقدرم نگو دامادت. چون دخترم مریم هنوز داره فکر میکنه. معلوم نیست جوابش مثبت باشه یا نه. گزینه بعدیت ؟؟
#ادامه_دارد...
✍ #عاکف_سلیمانی
@hyate_shohada