🔴واکنش آمریکا به پیوستن ۶ کشور اروپایی به اینستکس و یک نکته.....
📲سفیر آمریکا در آلمان:
🔹این کار در زمانی وحشتناک انجام میشود،چرا باید به رژیم ایران در زمانی که مردم ایران را میکشد و اینترنت را تعطیل میکند پول برسانید؟
🔸شما باید از حقوق بشر حمایت کند نه اینکه ناقضان [حقوق بشر] را تأمین مالی کنید.
⏪نکته : کاری به بازی جدید غربیها با پوشش اینستکس برای فریب دولتمردان ایرانی ندارم اما برام جالبه چرا بعد از آشوبهای اخیر هرکدام از مقامات آمریکایی علیه کشور ما موضعگیری میکنند حتما باید عصبانیت خودشون رو از قطعی چندروزه اینترنت در ایران نشون بدهند؟
اینها که حتی به داروی بچه های سرطانی ایران رحم نکردند و تحریم کردند اما چرا اینترنت ایران را تحریم و قطع نمیکنند و اتفاقا نگران قطع شدنش هستند؟
غیر از اینست که فضای مجازی رها شده در ایران و اینترنت بی ضابطه وارداتی در غیاب شبکه ملی اطلاعات بخشی از پروژه آمریکاییها برای تسلط بر کشورمان و گسترش آشوب و اغتشاش و براندازی است؟
@hyate_shohada
✨﷽✨
#حکایت
✅عاقبت شخص توبه کننده
✍در زمان یکى از اولیاى حق، مردى بود که عمرش را به بطالت و هوسرانى و لهو و لعب گذرانده بود و براى آخرت آنچنان که باید، اندوختهاى آماده نکرده بود. خوبان و نیکان، پاکان و صالحان از او دورى جستند، در حلقه نیک نامان راه نداشت، نزدیک مرگ پرونده خود را ملاحظه کرد، گذشته عمر را به بازبینى نشست و از عمق دل آهى کشید و بر چهره تاریک اشکى چکید و به عنوان توبه و عذرخواهى از حریم مبارک دوست، عرضه داشت: یا مَنْ لَهُ الدُّنْیا وَالآخِرَهُ اِرْحَم مَن لَیْسَ لَهُ الدُّنْیا وَالآخِرَهُ.
پس از مرگ، اهل شهر به مردنش شادى کردند و او را در بیرون شهر در خاکدانى انداخته، خس و خاشاک به رویش ریختند! آن مرد الهى در خواب دید به او گفتند: او را غسل بده و کفن کن و در کنار اتقیا به خاک بسپار. عرضه داشت: او به بدکارى معروف بود، چه چیز او را به نزد تو عزیز کرد و به دایره عفو و مغفرت رساند؟
💠جواب شنید: خود را مفلس و تهیدست دید، به درگاه ما نالید، به او رحمت آوردیم. کدام غمگین از ما خلاصى خواست او را خلاص نکردیم، کدام درد زده به ما نالید او را شفا ندادیم💠
📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامی اثر استاد انصاریان
【السلام علیک یا امام رضا(ع)】
@hyate_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
♻️ آشیخ حسن!
اگر جنگ شده بود، غیر از این می شد؟
چند ماه قبل بود که روحانی در گیلان با آب و تاب و افتخار گفت: «رئیسجمهور فرانسه به من گفت ما درسال ۹۱ تصمیم به جنگ با ایران داشتیم، انتخاب شما تصمیم ما را عوض کرد.»
این سخن اولاند یعنی، ریاست جمهوری روحانی برای غربیها به اندازه حمله نظامیشان دستآورد خواهد داشت...
هرچند ادعای اولاند از این جهت که حمله نظامی خواهد کرد، لاف در غریبی و ... در بازار مسگرهاست...
اما بیائید فرض کنیم الان سال ۹۱ است و پنج کشور اروپایی به ایران حمله کردهاند، آیا غیر از این اتفاقات میافتاد:
تاسیسات هسته ای جمهوری اسلامی را با بمب از کار میانداختند.
مراکز اراک، نطنز و فردو تعطیل میشد.
قیمت دلار تا ۱۸هزار تومان بالا میرفت.
ارزاق عمومی مانند گوشت، مرغ و... گران میشد.
قیمت اجناس دیگر تا ۳برابر میرسید.
ارزش پول ملی پایین میآمد.
کالاهای اساسی کوپنی میشد.
خرید و فروش خانه راکد می شد.
کارخانهها تعطیل میشد.
۱۸ میلیارد دلار ارز از بین میرفت.
بیش از ۲۰۰۰ بانک، پمپ بنزین، فروشگاه بزرگ، ساختمان اداری و... در آتش میسوخت.
تعدادی از مردم و نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی کشته میشدند.
مردم از جهت روحی و روانی لطمه میدیدند.
و...
خب جناب روحانی! حالا با رییس جمهور شدن شما همه این اتفاقات افتاده، بدون اینکه غربیها هزینه ای کنند، تلفاتی بدهند و...
فقط یک نفوذی میتواند به این ننگ افتخار کند.
#حمید_رسایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨الله اکبر۴
✨اشهدان لا اله الّا الله۲
✨اشهدان محمداً رسول الله۲
✨اشهدان علیاً ولی الله۲
✨حی علی الصلاة۲
✨حی علی الفلاح۲
✨حی علی خیر العمل۲
✨الله اکبر۲
✨لا اله الّا الله۲
#انسان_در_اندیشه_امام_خامنه_ای
🔹پیشرفت غربی در پی آبادانی دنیای انسان - آن هم قشر محدودی از انسانها- است، اما پیشرفت اسلامی میخواهد هم دنیای انسان را آباد کند و هم آخرت انسان را؛ هدف پیشرفت اسلامی، انتفاع انسانیت است، نه انتفاع طبقهای از انسان.
🔹پیشرفت وقتی مادی شد معنایش این است که اخلاق و معنویت را میتوان در راه چنین پیشرفتی قربانی کرد اما از نظر اسلام این پیشرفت نیست. البته پیشرفت مادی مطلوب است اما به عنوان وسیله. هدف رشد و تعالی انسان است.
@hyate_shohada
هدایت شده از هیأت شهدا
dfc48cb92827c5496287b24d1f3ac4fe.mp3
2.63M
📌فعال شدن دوباره سران فتنه
🔹میرحسین موسوی پیامی داده و در آن اتفاقات رخ داده بعد از سهمیه بندیِ نابخردانه بنزین توسط دولتِ روحانی را با حادثه تلخ میدان ژاله در زمان حکومت پهلوی مقایسه کرده و آن را نه از چشم دولتِ روحانی بلکه حاصل عملکرد نظام دانسته است.
🔹شنیده بودم میرحسین آلزایمر گرفته ولی این پیام اخیرش تایید میکند که او واقعا فراموشی گرفته آن هم از نوع شدیدش!
🔹میرحسین، خاتمی و هاشمی حامیان اصلی دولت روحانی بودند و اگر میرحسین در کودتای ناموفق ۸۸ رییس دولت میشد، ۹۰٪کابینهاش همینکابینه پیروخستهی روحانی میشدند.
🔹پس باید به میرحسین گفت تو سلبریتی نیستی که گَندِ حمایت از روحانی را با یک پست اینستاگرامی و یک ببخشید بپوشانی؛ بِایست و هزینه حمایت غلط خود را بده!
مردم به مانند تو "آلزایمر" ندارند.
"علی قلهکی"
@hyate_shohada
هیأت شهدا
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف @kheymegahevelayat #قسمت_سی_و_هفتم علیرغم اینکه فهمیدیم شخصی که اومده د
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف
@kheymegahevelayat
#قسمت_سی_و_هشتم
صداش و صاف کرد فوری گفت:
_ببخشید، ببخشید.. شوخی کردم.. حرف بزن. دیگه تکرار نمیشه. قطع نکنیااا.. باشه؟
+باشه عزیزم.. خواستم بهت بگم خیییییلی دوست دارم.
_محسن! الآن این وقت صبح زنگ زدی این و بگی؟ خیلی ممنون واقعا ! i'm (آی ام) همینطور! حالا واقعا همین بود فقط؟
+فقط این که نه!! خواستم اینم بگم که ببخشید اگر دیشب نیومدم خونه و طبق معمول همچنان تحمل میکنی.
_آخ آخ.. محسن نگو که دلم عین رنگ آب آلبالو هست. شده شبیه جیگر زلیخا ! دیگه چاره ای هم دارم به نظرت؟
خندیدم گفتم:
+نه...
_اینجاست که شاعر میگه « دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندارم...»
+خلاصه ببخشید.
_ چرا عذر خواهی میکنی دم به ثانیه. من که چیزی نگفتم.
+خلاصه دیگه.. به هرحال ادب حکم میکنه از تو عذر خواهی کنم الهی دورت بگردم.
_حالا کی میای خونه؟
+نمیدونم.. خیلی خسته ام.. طوری که از شدت خستگی خوابمم نمیبره.. باورت میشه؟ رسیدم به این مرحله.. اما فعلا درگیر یه کاری هستم.
_نمازت و خوندی؟ صبحونت و خوردی؟
+نمازم و آره، اما صبحونه رو نه.
_خب یه چیزی بگیر بخور ضعف نری !
+چشم.. راستی برای خونه چیزی کم و کسر نداری؟
یه خمیازه ای کشید پشت تلفن، یه خنده دلبرانه ای هم کرد، گفت:
_محسن، واقعا الآن چیزی نیاز داشته باشم میاری؟
نگاه به ساعت کردم و یه غلط کردم خاصی در ذهنم و دلم و چشمام موج مکزیکی میزد.. خودم خندم گرفت. خانومم متوجه مکث کردنم شد... گفت:
_باشه نخواستیم.. مکثت مارو کشته عزیزم. نمیخواد چیزی بگیری.
+نه! نه! اینطور نگو.. بگو چی میخوای..
خندید گفت:
_آخه محسن تو چرا انقدر فیلمی.. خوشت میاد این وقت صبح زنگ بزنی مخم و کار بگیری؟
+به جون هردوتامون راست میگم.. چیزی میخوای بگو بیارم..
_تو که میدی راننده بیاره. یا میدی آژانس بگیره بیاره.. چرا لاف در غریبی میزنی.
+عزیزم شما بگو چی میخوای.. من خودم میخرم بعدش برات میارم.
_اوممم... باشه ! اگر اینه، حالا که داری رجز میخونی، نون سنگک گرم، با پنیر تبریزی بگیر بیار خونه. یه شیشه عسل هم بخر بیار. شیر هم تموم شده، اینارو بخر بیار.
+چشم الان میگرم میام دورت میگردم. فقط آماده باش که اومدم صبحونه رو باید خیلی سریع بخورم، مجددا برگردم اداره.
_تا تو بیای همه چیز آماد شده. البته اگر بیای.
+بهت قول دادم دیگه.
_اونوقت چند دقیقه ی دیگه؟
+نمیدونم.. اما اگر قطع کنی قول میدم زود بیام.
_باشه.. ببینیم و تعریف کنیم. پس منتظرتم.. خدانگهدارت.
+خداحافظ.
بلند شدم اسلحم و گرفتم گذاشتم داخل کیفم. موبایل، بیسیم، سوییچ ماشین، همه وسیله های مورد نیازم و جمع کردم، بعدش زدم بیرون از اداره. گاز ماشین و گرفتم مستقیم رفتم سمت خونه. بین مسیر هم نون سنگ داغ و سفارشات همسرم و گرفتم رفتم سمت منزل. چیزی حدود 45 دقیقه طول کشید از اداره تا به خونه برسم.
وقتی رسیدم ماشین و داخل پارکینگ پارک کردم فوری با آسانسور رفتم بالا. درب و باز کردم وارد هال و پذیرایی که شدم دیدم خانومم پشت میزه و همه چیز آماده هست. رفتم نشستم پشت میز صبحونه. گفت:
« اول سلام. دوم اینکه عزیزم بلند شو برو دستات و بشور بعدش بیا بشین. »
سر به سرش گذاشتم، گفتم:
« چشم خانوم بهداشت. ناخن و موهای سرمم چک میکنی؟ »
خندید گفت: « باشه دارم برات. »
بلند شدم رفتم قشنگ دست و روم و شستم تا خیالش جمع بشه. برگشتم سمت میز صبحونه. همین که نشستم و تازه شروع کردیم که صبحونه رو بخوریم وَ لقمه اول رو برای خانومم گرفتم، لقمه بعدی رو برای خودم، وَ همینطور که لقمه خودم رو بالا آوردم نزدیک دهنم، دیدم تلفن کاریم زنگ میخوره! لقمه رو گذاشتم بین دوتا دندونام نگهش داشتم گوشی رو فوری از جیبم آوردم بیرون... دیدم فاطمه زهرا داره بهم چپ چپ نگاه میکنه! یه چشمک بهش زدم که نگران نباشه! نگاه به شماره روی گوشی کردم بلافاصله جواب دادم:
+سلام.. بله!
_عاکف جان سلام.
+بگو عاصف. چیشده؟
_سوژه مورد نظرمون از موقعیت مورد نظر داره خارج میشه.. در جریان باشید میرم دنبالش.
+برو خدا به همرات.. فقط حواست باشه عادی رفتار کنی. منتظر خبر جدیدت هستم.
تماس قطع شد!
نگاه به فاطمه کردم، گفتم:
+چطوری معظم له؟
_خداروشکر. چخبر تازه؟
+هیچچی. تو چخبر؟
خانومم همینطور که داشت لقمه میگرفت گفت:
_منم هیچچی. دیشب به مریم پیام دادم، اگر پدرش ( حاج کاظم ) خونه نیست و میتونه راحت صحبت کنه یه کم تلفنی حرف بزنیم.
+حاجی که ساعت 3 صبح پرواز داشت. بعید می دونم خونه رفته باشه دیشب.. ظاهرا موند اداره تا آخرشب، بعدش رفت سمت فرودگاه.
_کجا؟
+کجاش و نمیتونم بگم اما پرواز داخلی داشت.. امروز صبح جلسه کاری داره سمت یکی از استان های مرزی. اینم بهت گفتم که از کنجکاوی رودل نکنی.
_بی مزه.
+خب.. داشتی از دختر حاجی میگفتی..
_من که با مریم حرف زدم. پس پدرش خونه نبوده دیگه.
تروئیکای اروپایی ایران را به استفاده از مکانیزم ماشه تهدید کرد
🔹فرانسه، آلمان و انگلیس در بیانیهای مشترک ضمن استقبال از پیوستن ۶ کشور جدید به «اینستکس»، گفتهاند برای حل مسائل مربوط به پایبندی ایران به برجام، ممکن است به ساز و کار حل اختلاف رجوع کنند.
🔸پیش از این فرانسه تهدید کرده بود که ممکن است اروپاییها به سمت احیای تحریمهای سازمان ملل حرکت کنند.