eitaa logo
هیأت شهدا
397 دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
8.6هزار ویدیو
84 فایل
🍃اَللّهمَّ اجْعَلْنا... مِمَّنْ دَاءْبُهُمُ‌‌الاِْرْتِياحُ اِلَيْك... #خدایا !... مرا از کسانی قرار دِه... که شیوه‌شان آرام گرفتن به درگاهِ توست ... سلام بر شهدا ...♡🍁♡... ارتباط با خادم کانال 👇 @tasnim2060
مشاهده در ایتا
دانلود
☕️ اینجا👆👆 از شدت خستگیِ زیاد بیھوش شده بود... ما براے انقلاب یڪ دقیقہ از وخوابمان نمیزنیم، آن وقت ادعا داریم بہ تو ملحق شویم؟ خستگی هایتان هستیم 🌷 🌤 @hyate_shohada
❤️ #صبحانه ☕️ تو نہ مثل آفتٖابى ڪہ حضور و غيبت افتد دگران روند و آيند و تـــو همچنان ڪہ هستى... #مدافع_حرم #شهید_صادق_عدالت_اکبری🌷 #صبحتون_شهدایی🌤
🌺 💌 خاطره ای کوتاه از #شهید_حججی ⚘ 🍃شانه هایش می لرزید صدای روضه خوان که بلند می شد ، سر آقا محسن پایین می امد و شانه هایش می لرزید و آرام آرام صدایش به گریه بلند میشد . 🍃شرکت کننده فعال هئیت ها بود . رمز آمدنش در دنیا ، رشد کردنش و صعودش در زندگی و عاقبت به خیری اش را در اهل بیت علیهم السلام می دید . بخاطر همین به روضه و ذکر مصائب اهل بیت علیهم السلام اهمیت می داد . ⚘ #مدافع_حرم #شهید_محسن_حججی🌷 به یادشان #صلوات
قبل از رفتن سید اصغر به ایشون گفتم: همهء مهریه ام حلالت، ولی سفر مشهد را نمیبخشم!😔 باید حتی اگر شهید شدی، من را با خودت ببری پیش امام رضا. میخواستم حسن استفاده را بکنم که آن دنیا چیزی داشته باشم.😇 چند روز بعد از شهادتش، رفتم سرخاکش نشستم، کلی حرف زدم و درد دل کردم. گفتم به دلم ماند که باهم پیش امام رضا برویم..😭 آمدم خانه، خوابیدم... خوابش را دیدم...💔 با یک آقایی آمد پیشم. گفت ایشون امام رضا هستند😍، آمدم بهت خبر بدهم ناراحت نباشی، تو هم پیش ما هستی و جای سه تامون یک جا هست.🌹  این اولین خوابی بود که ازشون دیدم و الحمدلله بهم مژده دادند.. 🔺 به نقل از مصاحبه با همسر شهید 🌷
🕊ای شهیــد . . . چہ خالصانه دعا کردی در قنـوتت شهـــادت را و چه زیبا اجابت کرد خدایت ..!🕊🌷 در قنوت نمازها و دعاهایت برای ما جاماندگان و عاشقان راه شهدا و شهادت هم دعا کن ... 🌷
سرمــا نمی ڪند اثر در گرمــــی دلم ، یاد تــو آتشی‌ست ڪہ گرمم نموده است ... 🌷
🌷 📌خاطرات فرمانده حسین به روایت همسر  🍃اوایل ازدواجمان برای شهادتش دعا میکرد، می دیدم که بعد نماز از خدا، طلب شهادت میکند. نمازهایش راهمیشه اول وقت میخواند، نماز شبش ترک نمیشد، دیگر تحمل نکردم. 🍃یک شب آمدم و جانمازش را جمع کردم، به او گفتم: تو این خونه حق نداری نماز شب بخونی، شهید می شی!💔 🍃حتی جلوی نماز اول وقت او را میگرفتم! اما چیزی نمیگفت. دیگر هم نماز شب نخواند!پرسیدم: چرا دیگه نماز شب نمیخونی؟ خندید و گفت: کاریو که باعث ناراحتی تو بشه تو این خونه انجام نمیدم، رضایت تو برام از عمل مستحبی مهم تره، اینجوری امام زمان هم راضی تره. 😊 🍃بعد از مدتی برای شهادت هم دعا نمیکرد، پرسیدم: دیگه دوست نداری شهید بشی؟؟  گفت: چرا. ولی براش دعا نمیکنم!چون خود خدا باید عاشقم بشه تا به شهادت برسم.💔😔 🍃گفتم: حالا اگه تو جوونی عاشقت بشه چیکار کنیم؟؟ لبخندی زد و گفت: مگه عشق پیر و جوون میشناسه؟!😊 🌷 💔
🌷 📌خاطرات فرمانده حسین به روایت همرزم 🍃از کار که برمیگشت، با وجود خستگی بسیار، در خدمت خانواده بود. خیلی برایم عجیب بود! 🍃معمولا از کار که بر می گشتم، از شدت خستگی حوصله ی هیچ کاری را نداشتم، ولی مرتضی این طور نبود، انگار که در مسیر برگشت تجدید قوا کرده باشد، باز هم برای خانواده توان داشت، اگر خرید یا کاری در منزل بود، انجام میداد، خلاصه از هیچ کاری دریغ نمی کرد. 🍃وقتی به خانه ما می آمد با پسرم امیر علی بازی میکرد، امیر علی مرتضی را خیلی دوست داشت، هروقت اورا میدید از خوشحالی سر از پا نمی شناخت، ساعت ها باهم بازی میکردند و در نهایت کسی که خسته میشد امیر علی بود؛ نه مرتضی!! 🍃اومعتقد بود که خانواده هم سهمی از او دارند. 🌷 💔
#پنجشنبه_های_دلتنگی یادتـان می ‌کنم و با غـم دل می ‌گویم حیـف و صد حیـف کزین قافله من جاماندم #مدافع_حرم #شهید_رسول_خلیلی 🌷 #یاد_شهدا_باصلوات 🌺
🕊 📎 #کلام_شهید ✍با سلام خدمت امام زمان(عج) و رهبر عزیزمان و شهدای گلگون کفن و خدمت ملت ایران پدر و مادر عزیزم و همسر و فرزند و تمامی فامیل ها و کسانی که حقی بر گردن بنده دارند. امیدوارم که من را ببخشند. من در راهی گام می نهم که با اطمینان قلبی بدون اجبار برای یاری اسلام و امام زمان(عج) و رهبر عزیزمان ... پای نهادم. ✍امیدوارم خداوند متعال اسلام را یاری کند و امام زمان(عج) هرچه سریعتر ظهور کند و پرچم را از نائب برحقش امام خامنه ای (مد ظله العالی) که بزرگ پرچمدار اسلام است تحویل بگیرد انشا’الله ✍از پدر و مادرم به خاطر زحمات زیادی که برای من کشیده اند تشکر می کنم و همیشه برای من دعا کنند که همان دعای آنها بود که راهم را بخوبی انتخاب کردم ✍از همسرم به خاطر صبر زیادی که در این دوران زندگی داشته اند تشکر میکنم  و از آنها می خواهم که همیشه پیرو خط رهبری باشند که هیچگاه شکی در آنها بوجود نمی آید. 🔅 سید علی اصغر شنایی 🗓۲۹- اردیبهشت - ۹۲ #مدافع_حرم #شهید_سید_علی_اصغر_شنایی🌷 #سرم_فدای_فدائیان_بانوی_دمشق💔
🌷 🔅بیعت رضوان بدست پاک رهبر کرده ام 🔅در ره قرآن فدا صد پاره پیکر کرده ام 🔅بهر حفظ بارگاه قهرمان کربلا 🔅 اقتداء من بر ابوالفضل دلاورکرده ام 🌷
#معرفی_شهید 🌷 اهل روستای شیخ احمد از توابع شهرستان اردبیل بود و و اسفندماه سال ۹۴ برای دفاع از حریم امامت و ولایت به جبهه مقاومت اعزام شده بود. 🍃 از تکاوران تیپ ۳۷ سپاه حضرت عباس (ع) استان اردبیل و از رزمی کاران زبده استان بود 🍃نخستین شهید مدافع حرم اردبیل در سال ۶۷ به دنیا آمد و دهمین فرزند خانواده بود و از کودکی عشق اهل بیت (ع) را در دل می‌پروراند. 🍃هنوز هم نوای رجزخوانی او در سوگ مولایش امام حسین (ع)، خانم زینب (س) و حضرت رقیه (ع) در حسینیه‌ها و مسجد امام صادق (ع) در کوچه پس کوچه‌های شهر شنیده می‌شود. #مدافع_حرم #شهید_هاشم_دهقانی_نیا🌷 #سرم_فدای_فدائیان_بانوی_دمشق💔
#معرفی_شهید 🌷 📌حجت الاسلام عبدالله رضایی همرزم شهید گفت:  هاشم دهقانی از پاسداران  جوان تیپ ۳۷ سپاه حضرت عباس (ع) و از رزمی کاران زبده استان بود که قبل از عید به جمع مدافعان حرم پیوسته بود. 📌 پیش از اعزام به سوریه این شهید را از دور دیده بودم اما از نزدیک ملاقات نکرده بودم تا اینکه در ماموریت سوریه با این شهید هم رزم شدم و در اولین روزهای ماموریت به رشادت‌ها و جدیت این شهید در انجام ماموریت محوله پی بردم 📌در عملیات ۷ اسفند سال ۹۴ با این شهید همرزم همراه شدم و جهت انجام ماموریت به یکی از روستاهای سوریه آماده شدیم و در شب عملیات، بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء به طرف یکی از روستاهای سوریه حرکت کردیم، 📌 شهید دهقانی در این ماموریت فرماندهی یکی از دسته های گردان را بر عهده داشت و در حین حرکت دسته این شهید پیش رو بود و وقتی عملیات شروع شد در هر محوری که با آتش سنگین دشمن مواجه می‌شدیم از شهید دهقانی خواسته می‌شود تا در محل حاضر شود و تا زمانی که آتش دشمن را خاموش نمی‌کرد باز نمی‌گشت تا اینکه آن روستا را به تصرف خود درآوردیم لذا در آن شب با شجاعت‌ها و رشادت‌های این شهید جوان آشنا شدم. #مدافع_حرم #شهید_هاشم_دهقانی_نیا🌷 #سرم_فدای_فدائیان_بانوی_دمشق💔
#معرفی_شهید 🌷 🔅حجت الاسلام رضایی گفت: بنده بعد از مجروحیت وارد حیاتی شدم و به دنبال من رزمنده دیگری به نام حاجی رضا وارد حیات شد در آن لحظه به شدت زخمی و ضعیف شده بودم. 🔅 حاجی رضا، شهید دهقانی را فراخواند و وضعیت مرا به وی اطلاع داد آنان خواستند مرا به محلی امن منتقل کنند اما  آن حیات تنها یک راه ورودی داشت که از آن ورودی هم امکان تردد وجود نداشت لذا مجبور بودیم از دیوار بپریم. 🔅وی گفت: از آنجایی که به شدت مجروح شده بودم امکان پریدن از دیوار وجود نداشت و آنان نیز از وضعیت جسمی من ناامید شده بودند تا اینکه #شهید_دهقانی ازم خواست به طرف دیوار حرکت کنم و با کمک وی توانستم از دیوار عبور کنم لذا شهامت شهید هاشم دهقانی در آن زمان مثال زدنی بود که موجب شد نجات یابم. 🔅رزمنده مدافع حرم گفت: در بیمارستان حلب بودم که از رزمندگان خبر نحوه زخمی شدن دهقانی را شنیدم به طوری که تکفیری‌ها برای بازپس گیری به این روستا حمله ور شده بودند و چند تن از پاسداران جوان با شجاعت تمام در مقابل تکفیری‌ها ایستاده بودند که از جمله آنان شهید دهقانی بود که با نهایت تلاش در مقابل دشمن ایستادگی و دفاع کرده بود که در نهایت وی بر اثر مجروحیت قطع نخاع شده و حرکت برای این شهید غیر ممکن شده بود.😔 🔅وی افزود: از آنجایی که به علت مجروحیت از منطقه خارج شده بودم دیگر خبری از وی نداشتم تا اینکه خبر شهادت این جوان دلاور را شنیدم. #مدافع_حرم #شهید_هاشم_دهقانی_نیا🌷 #سرم_فدای_فدائیان_بانوی_دمشق💔
#معرفی_شهید 🌷 🔅حاشیه تشییع شهید 🍃در بین جمعیت، صدای مردی همه را متوجه خود ساخت همه به سوی صدا برگشتند مرد با صدای بلند می گفت «این پسر… این پسر… این پسر… پسر من نیست، پسر همه شماست، پسر اردبیل است» 🍃 دو نفر زیر شانه های مرد را گرفته بودند و او که خمیده راه می رفت، باز گفت «خوش آمدید… خوش آمدید…» و اشک می ریخت. 🍃آن قدر ازدحام زیاد بود که فقط از دور صدای جوانی را شنیدم که می گفت «خواهرت…» و دیگر هق هق گریه امانش نداد از ذهن بیننده و شنونده می گذشت که این افراد پدر و برادرت هستند، اما نه! امروز همه یکی شده بودیم و تو … پسر و برادر همه ما شده بودی. 😍در تشییع پیکرت، از کسی شنیدم که گفت «آن یکی هنوز پیکرش پیدا نشده و مشخص نیست که زنده است یا نه، اما هاشم هر دو دستش قطع شده بود» به کجا سفر کنم؟ کجای دنیا؟ وقتی از دست قطع شده می گویند، کجا را باید پیدا کرد؟ به کجا باید رفت؟ جز … کربلا و یاد عباس (ع) و غیرت و شجاعت و … . #مدافع_حرم #شهید_هاشم_دهقانی_نیا🌷 #سرم_فدای_فدائیان_بانوی_دمشق💔
🍃احمد خیلی اجتماعی و خوش برخورد بود. روابط عمومی بالایی داشت و نسبت به جوانان و مجاهدین احساس وظیفه داشت. 🍃معمولاََ وقتش پُر بود و کمتر استراحت می کرد. همه ی کسانی که را می شناختند مثل پروانه دور او جمع بودند و ممکن نیست کسی او را بشناسد و فراموش کند. 🍃 احمد تکیه گاه و پشتوانه ی محکم و مثل یک لنگر گاه در دریای زندگی برای همه بود، که می شد در هنگام ضعف، ناراحتی، غم و غصه به او پناه برد. 🍃حتی خاطراتش امید را در ما زنده می کند.او به همه وفادار بود و ما از او یاد گرفتیم که وفادار باشیم. 🔹: برادر شهید 🌷
با تعاریف زیادی که شنیدم ز 🌱 شک ندارم که شبیه است به 🌺 🌷 🌤
محمدرضا به دو چیز خیلی حساس بود ۱_موهاش ۲_موتورش قبل از رفتن به سوریه هم موهاشو تراشید. هم موتورشو به دوستش بخشید بدون هیچ وابستگی رفت😔😔 #مدافع_حرم #شهید_محمدرضا_دهقان🌷
‏میشد که ز خانواده دوری نکنند یاری به مجاهدان سوری نکنند میشد بروند و زود برگردند و چون عمه ی سادات صبوری نکنند ماندند #مدافع_حرم تا داعش ناموس تو را خطابِ #حوری نکنند "شاهرخ عرفانی"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ در محاسبتشان نمی گنجد! 🔸 مادر شهید خطاب به جلیلی: مشکلی با شهادت دو فرزند دیگرم هم ندارم، اما بهشان گفتم صبر کنید تا نفس تازه کنم! 🔸 روز بزرگداشت گرامی باد
🔹تا همین دو سه سال قبل باید فیش حقوقی منتشر می‌کردند تا ثابت بشه مدافعان حرم حقوق نجومی و حق ماموریت آنچنانی ندارند. حالا پیکر بی سر فرماندهی به کشور بازگشت که حتی خانه‌ای هم برای خودش نداشت و وقتی به سوریه رفت، خانه اجاره ایش رو پس داد و اثاثیه منزلش رو گذاشت توی انباری منزل پدرش بعد از ۶ سال هم بی سر برگشت پیش خانواده ش... 🌷 💔 شادی روح مطهرشون صلواتی هدیه کنیم🌹
|♥️🌱| من در زمیــن و شمـا در آسمـــان بیایـد به یاد هم باشیم❣🙃 🌷 ✨🌙
🔹شهید مدافع حرم علی جمشیدی از شهر نور مازندران، قبل از اینکه بره سوریه و در خان طومان به شهادت برسه، در منطقه محروم هودیان دلگان سیستان و بلوچستان به مردم خدمت میکرد...💔😭 🌷
نصف شب‌ بابک فرمانده ‌رو بیدار میکنه و میگه من فردا‌ شهید میشم به خانواده ام بگو حلالم کنن.😢 👤فرمانده میگه:حرف الکی نزن برو بزار بخوابیم میخوابه و خواب میبینه که‌ بابک شهید شده ‌و از خواب می پره.😳 🤔پیش خودش‌ میگه نکنه فردا بابک شهید بشه.‌ نقشه میکشه که‌ صبح‌ به ‌راننده‌ پشتیبانی بگه به یه بهانه ای ‌بابک رو با خودش ببره عقب. دوباره ‌میخوابه. صبح ازخواب بیدارش میکنن و میگن باید آتیش بریزیم ‌رو سر دشمن تو این شلوغی ها نقشه اش یادش میره و بابک شهید میشه.😭 🌷🕊