eitaa logo
هیات ثارالله علیه السلام اسلامشهر
225 دنبال‌کننده
717 عکس
1.6هزار ویدیو
24 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📜 |🔰بلاء، غرور، غربت 🔸بچه كه بوديم بعد از اينكه چندين بار دستمان را حركت مى‌ داديم و ورزش مى‌كرديم، به ماهيچه‌ هامان دست مى‌ زديم تا ببينيم چقدر قوى شده است! 🔸سالكى كه ده مرتبه ذكرى را مى‌ گويد، ده مرتبه عملى را مرتكب مى‌ شود، خيال مى‌ كند كه كارى كرده است و در برابر كارش بايد حاصلى داشته باشد. 🔸 لذا متوقع مى‌ شود، ولى بلاء، شكننده و منكسر است و همۀ بساط او را بر باد مى‌ دهد. 🔸وقتى چشمت را گرفتند، عمرت را گرفتند، دستت را گرفتند، آبرويت را گرفتند، ديگر با اين دل شكسته چه چيزى باقى مى‌ ماند؟ 🔸 خيلى سخت است! اين ابتلاء است كه دل‌ ها را نگه مى‌ دارد و متواضع مى‌ كند. غرور را مى‌ ريزد و عظمت‌ ها كنار مى‌ رود. 🔸در اين موقع، غربتى را احساس مى‌ كنى و ذلّت و توجه باطنىِ بيشترى برايت مى‌ آيد. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۵۵ #⃣
📜 |🔰همه فرعونیم 🔸اگر بگويند آيا حاضرى حلقوم على اصغر ابا عبداللّه الحسين (ع) را بِبُرى‌؟ آيا مى‌ توانى حسين فاطمه (س) را تكّه تكّه كنى و فرق على (ع) را بشكافى‌؟ مى‌ گوييم خير! تمام جواب‌ها منفى است و خودمان را از اين اعمال بسيار دور مى‌ بينيم. 🔸احساس مى‌كنيم كه اين گناهان، گناهان ما نيست و بين ما و آنها، حائل‌ ها و واسطه‌ هاى زيادى وجود دارد. 🔸اعتقادم اين است كه ما هنوز در فضاى اين گناهان قرار نگرفته‌ ايم. هنوز مجبور نشده‌ ايم كه به خاطر محبوب‌هامان دست به هركارى بزنيم، در حالى كه همه فرعونيم، فقط مصرهاى ما كوچك و بزرگ مى‌ شود. 🔸من در محدودۀ خانه‌ ام، مادر و پدرم، فرزند و عيالم، فرعونى هستم و «أَنَا رَبُّكُمُ اَلْأَعْلى‌» را در آن حد دارم و در اين زمينه قدم بر مى‌ دارم. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۹ #⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 این دنیا کم است! ✍🏻 عین‌صاد ❞ تمام دعوت انبياء اين است كه: «أَرَضِيتُمْ بِالْحَيوةِ الدُّنيا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَيوةِ الدُّنْيا فِى الْآخِرَةِ الّا قَلِيلٌ». به خدا قسم بهره ‏هاى زندگى دنيا خيلى كم است! همه انبياء الهى آمدند و ما را صدا زدند، فرياد زدند، شمشير زدند، زمين‏ گير و زندانى شدند و فرقشان شكافته شد كه به كم ‏ها قانع نشويد! اين دنيا كم است، آدمى براى زندگى هفتاد سال نيست! 📚 | ص ۹۳ #️⃣
🌄 چرا غافل از احوال دل خویشتنم ❞ اگر كفشى از ما گم مى‌شود، مدام دنبالش مى‌گرديم، ولى خودمان گمشده‌ايم، هستى ما گم شده است، نعمت‌هاى حق را گم كرده‌ايم و هيچ باكى نداريم و اين گم كردن‌ها را جزء بدهكارى‌ها و باخت‌هاى خود به حساب نمى‌آوريم. 📚 | ص ۱۱۷ #️⃣ استاد علی صفایی
✍🏻 استاد علی صفایی حائری ❞ گاهى ما رفت و آمدها و صلۀ رحم‌هايمان براى خوشى است، نه براى برّ و خوبى و اين دو فرقشان روشن است. بارها گفته‌ام كه خربزه براى مريض خوش است، ولى خوب نيست و دارو براى او خوب است، ولى خوش نيست. چيزهايى براى ما خوش هستند كه خوب نيستند و رشدى در ما نمى‌آورند. صلۀ رحم بايد مبنايى براى زيادتى و رشد ما باشد؛ در نتيجه بايد به نحو برّ (خوبى) باشد نه خوشى: «نَصِلَ أَرْحَامَنَا بِالْبِرِّ». مطلوب اين نيست كه طرف از من خوشش بيايد و تعريف كند و سورش را اين بار چرب‌تر كند، بل كسرى او بايد پر بشود؛ حتى شده مرا زير پايش بگذارد، ولى خودش حركتش را ادامه بدهد. نه اينكه مرا روى سرش بگذارد تا كمرش بشكند! 📚 | ص 84 #️⃣
🌄 رمضان دارد می‌رود... ✍🏻 عین‌صاد ❞ از كسانى نباشيم كه رمضان بر آنها مى‌گذرد، در حالى كه بدن‌هايشان ضايع شده و فكرهايشان عقيم مانده و قلب‌هايشان سرشار از بت‌ها شده و روح‌هايشان هم به تنگى رسيده است! چون اين يك اصل است كه اگر كسى از نعمتى كه در دسترس اوست بهره نگيرد، سياهى به او مى‌رسد. جرقه‌هايى كه مى‌زنند، اگر كسى استفاده نكند و شكر نكند، سياهش مى‌كنند و به او مى‌بندند. او براى رشد ما زمينه‌ها، فرصت‌ها، حادثه‌ها، برخوردها، زمان‌ها و مكان‌هايى را تأمين كرده است كه به وسيلۀ آنها حركتى بكنيم، گامى برداريم و پيشرفتى داشته باشيم. ولى اگر ما اين همه محبت را جواب ندهيم و اين همه مايه را در راه به جريان نيندازيم، همۀ آنها را از ما مى‌گيرند. 📚 | ص ۴۷ #️⃣
🌄 قطار رمضان... ✍🏻 عین‌صاد ❞ انسان مى‌بيند كه رمضان دارد مى‌رود؛ مثل قطارى كه آخرين واگنش رسيده است و ما هم در راهى مانده‌ايم كه حتى اميد معجزه‌اى در آن نيست. اگر سوار نشويم، تنهايى است!! من يادم نمى‌رود كه يك احساس عجيبى از حركت ماشين‌ها يا قطارها از كودكى در ما بود؛ چون شنيده بوديم كه اگر به قطار دير برسيم، مى‌رود، بعد هم مشكلاتى پيش مى‌آيد. ما هم ديگر فكر نمى‌كرديم، همين مقدار رفتنِ قطار رنجمان مى‌داد. يادم نمى‌رود كه ما حتى از قطار پايين نمى‌آمديم، گاهى هم كه پايين مى‌آمديم خيلى فاصله نمى‌گرفتيم. گاهى هم فكر مى‌كرديم كه اگر قطار رفت به كجاى آن بچسبيم، اين احساس در ما بود. حال كه قطار رمضان، لحظه‌ها و روزها و شب‌هايش دارد مى‌گذرد، ما اگر جا مانديم و نرسيديم، محروميم و ملعونيم - نفرين شده‌ايم - به خصوص در آنجا كه جمعى داشته‌ايم و در كنار قبر «ولّى» بوده‌ايم. 📚 | ص 127 #️⃣