#سقیفه
در سقیفه چه گذشت؟
روایت اصلی دربارهی اجتماع در سقیفه، به عبدالله بن عباس از عمر بن خطاب برمیگردد. تمام روایات دیگر از آن مایه گرفتهاند. به دنبال اطلاع مسلمانان مدینه از وفات پیامبر، عدهای از انصار برای چارهجویی درباره مسئلهی جانشینی رسول خدا، در سقیفه گرد آمدند. مطابق منابع در آغاز این جلسه سعد بن عباده، بزرگ قبیله خزرج، بهخاطر بیماری، بهواسطهی فرزندش، با جمعیت سخن گفت. وی با ذکر دلایلی جانشینی پیامبر را حق انصار دانست و آنان را به گرفتن اداره امور دعوت نمود. حاضران سخنان وی را تأیید کرده و اعلام نمودند که سعد را بهعنوان حاکم بر خود انتخاب نمودند اما برخی از حاضران، احتمال مخالفت مهاجران را مطرح کردند و امکان عدم تسلیم آنان در برابر تصمیم این جمع را دادند. این احتمال، پیشنهاد انتخاب امیری از انصار و امیری از مهاجران را در پی داشت. گزارش این اجتماع به ابوبکر و عمر رسید و این دو به همراه ابوعبیده جراح به سقیفه رفتند. با ورود آنان به این جمع، ابوبکر با جلوگیری از سخنرانی عمر، ابتکار عمل را در دست گرفته و طی سخنانی به برتری مهاجران و اولویت قریش برای جانشینی پیامبر پرداخت. این سخنان با مخالفت و موافقت حاضران مواجه شده و برخی نیز به شایستگی علی(ع) و عدم بیعت با غیر از او اشاره کردند ولی در نهایت ابوبکر، عمر و ابوعبیده را بهعنوان افراد شایسته برای این مقام معرفی کرد. این دو تن، طی سخنانی با پیشنهاد ابوبکر مخالفت کردند. در تاریخ طبری آمده، عمر دربارهی این لحظات گفته است: در این لحظه، سروصدا و همهمه حاضران از هر طرف برخاست، تا آنجا که ترسیدم اختلاف، موجب از هم گسیختگی شیرازهی کار ما بشود، این بود که به ابوبکر گفتم: دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنم، اما پیش از آنکه دست عمر در دست ابوبکر قرار بگیرد، بشیر بن سعد خزرجی، پیشدستی کرده و دست به دست ابوبکر زد و با او بیعت کرد. پس از این، هجوم حاضران برای بیعت با ابوبکر آغاز شد، تا جایی که از شتاب افراد، این احتمال وجود داشته است که سعد بن عبادهی بیمار، زیر دست و پای آنها لگدمال شود. این جریان، موجب درگیری تندی بین عمر، سعد و قیس بن سعد شد که این برخوردها با دخالت ابوبکر به پایان رسید. سرانجام در سقیفه، تصمیم بر جانشینی ابوبکر گرفته شد اما مهمترین بیعت که بیعت با علی بود، هنوز گرفته نشده بود!
- ادامه دارد.
- منابع: الذریعة إلی تصانیف الشیعة،الکامل فی التاریخ،البدایه والنهایه،الإمامة و السیاسة،انساب الأشراف،مؤتمر السقیفه، السقیفة و فدک،معجم البلدان،الفائق فی غریب الحدیث،الاحتجاج.
- گِرد آورنده: پوریا روحنواز.
#تاریخبدانیم
https://eitaa.com/hfatemieh_eyvaneky
هیئـت و موکب فاطــمیه ایوانِکی
#سقیفه در سقیفه چه گذشت؟ روایت اصلی دربارهی اجتماع در سقیفه، به عبدالله بن عباس از عمر بن خطاب ب
#سقیفه
قسمت اول: بیعت گرفتن از امیر المومنین علی(ع).
ابوبکر پس از پایان بیعت، سراغ برخی از صحابه را گرفت که با او بیعت نکرده بودند. بنابر نقل یعقوبی، در واقعه سقیفه، برخی صحابه همچون عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار یاسر و براء بن عازب از بیعت با ابوبکر خودداری کردند. به گفتهی سید مرتضی عسکری، همان کسانی که با ابوبکر بیعت نکردند، همراه با امام علی(ع) در خانه فاطمه(س) تحصن کردند. طبری، طلحه و زبیر را نیز جزو تحصنکنندگان نام برده است. بنابر نقل ابنقتیبه، ابوبکر در چهار نوبت عمر و قنفذ را به خانه فاطمه فرستاد تا علی(ع) و متحصنانِ در خانهی او را برای بیعت فراخوانند. بر اساس این نقل، در نوبت اول، مردانی که در خانه بودند، پس از تهدید عمر، بیرون آمدند و بیعت کردند، غیر از امام علی(ع) که گفت سوگند خورده است تا زمانی که قرآن را جمعآوری نکرده، از خانه خارج نشود. ابوبکر در نوبت دوم و سوم، قنفذ را به خانه فاطمه فرستاد که او نیز پاسخ منفی شنید. در نوبت چهارم عمر با همراهی عدهای به خانه فاطمه رفت، علی(ع) را بیرون آورد و نزد ابوبکر برد. به گفتهی محمدهادی یوسفی غروی، ابوبکر سه بار افرادی را به خانه امام علی(ع) فرستاد و درخواست بیعت کرد؛ در نوبت اول و دوم امام آنها را بازگرداند و بار سوم خلیفه و طرفدارانش شدت عمل به خرج دادند. به گفتهی حسین محمد جعفری، ابوبکر و عمر از ترس واکنش جدی امام علی(ع) یا طرفدارانش، آنان را به بیعت فراخواندند و وقتی با خودداری آنان روبهرو شدند، از زور استفاده کردند. طرفداران خلافت ابوبکر، پس از ماجرای سقیفه و خودداری برخی از صحابه از جمله امام علیّ(ع) از بیعت با ابوبکر، برای بیعت گرفتن از حضرت علیّ(ع)، به خانه حضرت فاطمه(س) هجوم بردند... حضور عمر بن خطاب و همراهانش جلوی خانه فاطمه، دختر پیامبر، برای فراخواندن علی بن ابیطالب و دیگر حاضران در خانه برای بیعت با ابوبکر اشاره دارد. بنابر نقل منابع شیعه و سنی، در این واقعه که پس از رحلت پیامبر(ص) (۲۸ صفر ۱۱ق) رخ داد، عمر بن خطاب تهدید کرد که اگر اهل خانه بیرون نروند، خانه را آتش خواهد زد...
- ادامه دارد.
- منابع: تفسیر القرآن العظیم، المصنف، لسان المیزان، الطبقات الکبری، المناقب، العقد الفرید، تاریخ مدینة دمشق، الامامة و السیاسة، البدایة و النهایة، السیرة النبویة، البصائر و الذخائر، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محسن بن علی(ع)، اعیان الشیعة، البرهان فی تفسیر القرآن، صحیح البخاری، انساب الاشراف، سنن الترمذی.
- گِرد آورنده: پوریا روحنواز.
#تاریخبدانیم
https://eitaa.com/hfatemieh_eyvaneky
هیئـت و موکب فاطــمیه ایوانِکی
#سقیفه قسمت اول: بیعت گرفتن از امیر المومنین علی(ع). ابوبکر پس از پایان بیعت، سراغ برخی از صحابه ر
#سقیفه
قسمت دوم: بیعت گرفتن از علی(ع)(هجوم به خانهی وحی).
لطفاً با حال مناسب بخوانید.
پس از آنکه در سه نوبت، عمر نتوانست از علی(ع) بیعت بگیرد، بار چهارم با عدهی بیشتری به خانهی او رفت. آوردهاند که از تعداد جمعیت، کوچه جای رفت و آمد نداشت! پس از چندین بار در زدن، فریاد زد: بیرون بیایید که اگر نیایید خانه را آتش میزنم. به نقل از اکثر منابع شیعی، زهرای مرضیه(س) به پشت در آمد و از آنها خواست که بروند. فاطمه(س) کنار در رفت و گفت: «هیچ قومی سراغ ندارم که حضورشان بدتر از شما باشد. شما جنازهی رسول خدا(ص) را در مقابل ما رها کردید و تصمیم خود را گرفتید و نظر ما را نپرسیدید و حق ما را به ما واگذار نکردید.»، عمر لعنت الله بعدها در نامه به معاویه این چنین مینویسد: در آن هنگام، آنچنان با لگد به در کوبیدم، که صدای ناله فاطمه(س) را شنیدم. فاطمه(س) فریاد زد: «ای پدر! ای رسول خدا! ما پس از تو، از پسر خطاب و پسر ابوقحافه چهها کشیدیم...»، عدهای از همراهان عمر، با شنیدن این سخن، متأثر شدند و برگشتند. در که از جا کنده شد، عمر و قنفذ و چندین نفر دیگر وارد خانه شدند. به گفتهی یعقوبی، فاطمه(س) به کسانی که به زور وارد خانهاش شده بودند گفت: «به خدا سوگند، اگر بیرون نروید، به سوی خدا فریادِ دادخواهی سر خواهم داد.»، با این سخن فاطمه، همه کسانی که در خانه بودند، بیرون رفتند. جوهری آورده است که وقتی عمر، علی(ع) را به زور از خانه بیرون بُرد، فاطمه کنار درِ خانه رفت و خطاب به ابوبکر گفت: «چه زود بر اهلبیت رسول خدا حملهور شدید! به خدا سوگند با عمر سخن نخواهم گفت تا خدا را ملاقات کنم.». در واقعهی هجوم به خانهی فاطمه، درِ خانه را آتش زدند و فاطمه(س) آسیب دید و جنینش سِقط شد. در کتاب سلیم بن قیس آمده است که عمر درِ خانه فاطمه(س) را آتش زد و وارد خانه شد و وقتی با مقاومت فاطمه(س) روبهرو گردید، با غلاف شمشیر به پهلوی او زد. همچنین در اثبات الوصیه آمده است: به خانه هجوم بردند و درِ آن را آتش زدند و علی(ع) را به زور بیرون بردند و سرور زنان را پشت در فشار دادند، بهطوری که محسن سِقط شد. در نقل دلائل الامامة آمده است که عمر به قنفذ دستور داد فاطمه(س) را بزند. عیاشی گفته است که عمر با لگد به درِ خانه، که از شاخههای نخل درست شده بود، کوبید و آن را شکست و وارد خانه شد و علی(ع) را کتف بسته بیرون برد. در کتاب سلیم بن قیس و تفسیر عیاشی از منابعِ شیعه، آمده است که در این واقعه که به شکستن و آتش زدن درِ خانه انجامید، محسن جنین فاطمه(س)، سِقط شد و پس از مدتی، فاطمه(س) به شهادت رسید. در منابع اهلسنت، از جمله العقد الفرید، تاریخ طبری، انساب الاشراف، المصنَّف، و الامامة و السیاسة ذکر شده، به گفتهی ابنعبدربه، ابوبکر به عمر گفت: اگر اهل خانه از بیرون آمدن خودداری کردند، با آنان بجنگ. عمر در حالی که مشعل آتشی در دست داشت، تهدید کرد اگر اهل خانه بیعت نکنند، خانه را آتش خواهد زد. وقتی عمر چنین تهدیدی کرد، به او گفتند فاطمه در این خانه است و عمر در پاسخ گفت: «اگرچه او در خانه باشد.»
- منابع:الطبقات الکبری، المناقب، الامامة و السیاسة، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محسن بن علی(ع)، اعیان الشیعة، صحیح البخاری، انساب الاشراف، سنن الترمذی، تشیع در مسیر تاریخ، السقیفة و فدک، تاریخ الخمیس، کتاب سلیم بن قیس، احقاق الحق و ازهاق الباطل، عیون اخبار الرضا، معانی الأخبار، الوافی بالوفیات، مجمع البیان، دلائل الإمامة، تاریخ الامم و الملوک، نهج الحق و کشف الصدق، اثبات الوصیة، مروج الذهب و معادن الجوهر، الارشاد فی معرفة، تاریخ الیعقوبی.
- گِرد آورنده: پوریا روحنواز.
https://eitaa.com/hfatemieh_eyvaneky
هیئـت و موکب فاطــمیه ایوانِکی
#سقیفه قسمت دوم: بیعت گرفتن از علی(ع)(هجوم به خانهی وحی). لطفاً با حال مناسب بخوانید. پس از آنک
#سقیفه
چگونه علی را برای بیعت بردند؟
لطفاً با حال مناسب بخوانید.
یک جا ابوبکر احمد بن عبدالعزیز جوهری نقل میکند که علی از بیعت با خلیفه اول خودداری ورزید. پس او را ملبّباً، یعنی در حالی که پیراهنش را در گردنش جمع کرده بودند و او را میکشاندند، از خانه بیرون آوردند و او را به سرعت میبردند. در نقل دیگری جوهری میگوید که خلیفه دوم با گروهی به خانه فاطمه علیها السلام هجوم آورد، سپس آن دو (علی و زبیر) را از خانه خارج کرد و آن ها را به مسجد میراند تا بیعت کردند. جوهری میگوید: عمر داخل خانه شد و به علی علیه السلام گفت برخیز و بیعت کن. حضرت علی سرش را پایین انداخت و از جایش تکان نخورد. پس دست علی را گرفت و گفت برخیز. علی امتناع کرد. پس او را از جایش بلند کرد و به جلو راند. زبیر را نیز جلو راند و آنها را با خشونت و درشتی به مسجد بردند... ابن ابی الحدید میگوید: علی علیه السلام از بیعت خودداری کرد تا این که به خانهاش ریختند و او را به زور بیرون آوردند. این را محدّثین و اهل سیره نقل نمودهاند و ما هم در این باب اقوال جوهری را ذکر نمودیم. فضل بن شاذان نیشابوری، از اهل سنت نقل میکند: آن دو(خلیفه اول و دوم)، به سراغ علی علیه السلام فرستادند، هنگامی که او را متلبباً حاضر کردند، به او گفتند بیعت کن، گفت: اگر بیعت نکنم، چه میکنید؟ گفتند: تو را میکشیم... بلاذری نقل میکند: ابوبکر عمر را در پی علی فرستاد. هنگامی که علی از بیعت با ابوبکر خودداری کرد، به خلیفه دوم گفت: علی را با خشنترین وجه و شدیدترین حالت، نزد من بیاور. یعقوبی میگوید: خلیفه اول و دوم خبر یافتند که گروهی از مهاجرین و انصار با علی بن ابی طالب در خانه فاطمه دختر رسول خدا جمع شدهاند. پس با گروهی آمدند و به خانه هجوم آوردند. علی علیه السلام بیرون آمد(ظاهراً باید زبیر باشد و عبارت ابن ابی الحدید از جوهری آن را در مورد زبیر دانسته است) و شمشیری حمایل داشت. خلیفه دوم با او درگیر شد و شمشیرش را شکست و جمعیت به خانه ریختند. پس فاطمه علیها السلام بیرون آمد و گفت: به خدا قسم باید بیرون روید و گرنه نزد خدا ناله و زاری(نفرین) میکنم. پس بیرون رفتند. محمد ابن مسعود عیاشی نقل میکند: خلیفه دوم به اتفاق گروهی به در خانه فاطمه سلام الله رفتند. آن گروه به خانه ریختند و علی علیه السلام را ملبباً از خانه بیرون آوردند. بر علی وارد شدند و او را ملبّباً از خانه بیرون آوردند. شیخ صدوق میگوید: دوازده تن از مهاجر و انصار برای احتجاج با خلیفه اول در مسأله خلافت به عنوان نظرخواهی به خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام رسیدند. امیرالمؤمنین ضمن نهی آنان از شدت عمل و هشدار نسبت به جنگ داخلی و وضعیتی که رجال خلافت برای او پیش آورده بودند؛ فرمودند: اگر شما شدت عمل به خرج دهید، آنان شمشیرهایشان را از غلاف بیرون میکشند و آماده پیکار میشوند؛ همانگونه که مرا برای بیعت مجبور کردند و پیراهنم را در گردنم جمع کردند و به زور به مسجد بردند و گفتند بیعت کن و گرنه تو را می کشیم... شیخ مفید از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «وقتی که مردم با خلیفه اول بیعت کردند، امیرالمؤمنین را ملبّباً حاضر کردند(یعنی در حالی که پیراهنش را به دور گردنش جمع کرده بودند و می کشاندند) تا بیعت کند. سلمان گفت: آیا با چنین شخصی، چنین عمل میکنند؟ به خدا سوگند اگر وی خدا را بخواند، آسمان را بر زمین خراب میکند!»، سید مرتضی نقل میکند: به حال هیچکسی، چون حال علی ترحم نکردم و دلم نسوخت، هنگامی که او را ملبباً برای بیعت حاضر کرده بودند. شیخ تقی الدین ابی الصلاح الحلبی مینویسد: آنان آتش برای سوزاندن خانه امام آورده بودند و بدون اجازه به خانهاش ریختند و او را ملبباً برای بیعت به مسجد بردند و بدین وسیله همسر و دختران و حامیان او از بنی هاشم و غیر از بنی هاشم را از خانه هایشان خارج کردند و شمشیرشان را برهنه کردند و امام علیه السلام را در صورت امتناع از بیعت، تهدید به قتل کردند. با این که هیچیک این کارها را با سعد بن عباده و خباب منذر و سایر متخلفین از بیعت، انجام نداده بودند.
https://eitaa.com/hfatemieh_eyvaneky
هیئـت و موکب فاطــمیه ایوانِکی
#سقیفه چگونه علی را برای بیعت بردند؟ لطفاً با حال مناسب بخوانید. یک جا ابوبکر احمد بن عبدالعزیز جو
#سقیفه
پردهی ششم.
علی(ع) بیعت کرد؟
عمر رضا کحّاله، خطبهی آن حضرت در مقام احتجاج با خلیفه اول را نیز آورده است. از جمله این که: جمعیت از ناله حضرت زهرا و استغاثهاش به رسول الله از مظالم دستگاه خلافت، در حالی که سخت میگریستند و نزدیک بود دل هایشان پاره شود، پراکنده شدند و فقط خلیفه دوم با گروهی باقی ماند. پس علی را از خانه خارج کردند و او را نزد خلیفه اول بردند و به او گفتند: بیعت کن. گفت: من بیعت نمیکنم. گفتند: قسم به خدایی که جز او خدایی نیست، گردنت را میزنیم. گفت: بندهی خدا و برادرِ رسول خدا را میکشید؟ خلیفه دوم گفت: در مورد بنده خدا درست، اما در مورد برادر رسول خدا، خیر. ابوبکر ساکت بود و چیزی نمیگفت. عمر به ابوبکر گفت: آیا فرمانت را در موردش صادر نمیکنی؟ گفت: تا هنگامی که فاطمه علیها السلام در کنارش است، او را به چیزی وادار نمیکنم. پس علی علیه السلام به طرف قبر رسول الله صلی الله علیه و آله رفت. در حالی که با صدا گریه میکرد و میگفت: «این قوم مرا خوار کردند و در فشار قرار دادند و نزدیک بود مرا به قتل برسانند.»، پس از آن علی(ع) را نزد ابوبکر بردند و او را تهدید کردند که اگر بیعت نکند، گردنش زده خواهد شد. در کتاب سلیم آمده است که علی(ع) در آن جمع به احتجاج پرداخت و سخنان پیامبر(ص) در روز غدیر و موارد دیگر درباره جانشینی خود را برای حاضران یادآوری کرد، ولی ابوبکر گفت از پیامبر شنیده است که نبوت و خلافت در اهلبیت او جمع نمیشود. بنابر روایتی، وقتی علی(ع) را تهدید کردند که اگر بیعت نکند، گردنش زده خواهد شد، عباس عموی پیامبر برای نجات علی(ع) دست او را گرفت و بر دست ابوبکر کشید و آنان نیز علی(ع) را رها کردند. محمد بن جریر طبری امامی مینویسد: اهل سنت از کجا میگویند که امام علی علیه السلام خلافت را از راه مسالمت آمیز و تبلیغ زبانی درخواست نکرده بود؟ در صورتی که همهی مردم میدانند که او شش ماه در خانه نشست (از بیعت با خلیفه اول خودداری کرد)، پس گاهی او را ملبباً از خانه بیرون میآوردند و گاهی مدارا میکرد و گاهی به او میگفتند: بیعت کن. او می گفت: اگر بیعت نکنم، چه میکنید؟ میگفتند: گردنت زده می شود. محقق حلّی مینویسد: از جمله دلیلی که اهل سنت برای خلافت خلیفه اول آوردهاند این است که: صحابه و از جمله امیرالمؤمنین علی علیه السلام او را به عنوان خلیفه خطاب میکردند. ایشان در پاسخ میگوید: بر فرض صحت این قضیه، امام علیه السلام در حال تقیه بود و چارهای جز آن نداشت. چگونه در حال تقیه نباشد، در حالی که او را به زور از خانهاش بیرون آوردند و جبراً برای بیعت بردند، پس از آن که گفتند: اگر بیرون نیایی، خانهات را با تو میسوزانیم؟! علامه حلّی در کشف المراد پس از نقل هجوم مهاجمین به خانه امیر المؤمنین و آتش زدن خانه مینویسد: علی علیه السلام را به زور از خانه بیرون آوردند. به گفتهی شیخ مفید، امام علی روز سقیفه با ابوبکر بیعت نکرد ولی درباره اینکه آیا بعدها بیعت کرده یا نه، نقلهای مختلفی وجود دارد؛ از جمله اینکه پس از چهل روز یا شش ماه یا پس از شهادت فاطمه(س) بیعت کرد. شیخ مفید معتقد است که علی(ع) هیچگاه بیعت نکرد.
- منابع: المصنف، لسان المیزان، الطبقات الکبری، المناقب، العقد الفرید، الامامة و السیاسة، البدایة و النهایة، السیرة النبویة، البصائر و الذخائر، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، اعیان الشیعة، صحیح البخاری، انساب الاشراف، سنن الترمذی، تشیع در مسیر تاریخ، السقیفة و فدک، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تاریخ الخمیس، سیر اعلام النبلاء، کتاب سلیم بن قیس، الدر المنثور، الملل و النحل، احقاق الحق و ازهاق الباطل، معانی الأخبار، الوافی بالوفیات، المعجم الکبیر، مجمع البیان، المسترشد فی الإمامة، دلائل الإمامة، تاریخ الامم و الملوک، التبیان فی تفسیر القرآن، نهج الحق و کشف الصدق، تفسیر العیاشی، التفسیر الکبیر، کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابیطالب، اثبات الوصیة، مروج الذهب و معادن الجوهر، الارشاد فی معرفة، تاریخ الیعقوبی.
- گرد آورنده: پوریا روحنواز.
https://eitaa.com/hfatemieh_eyvaneky
هیئـت و موکب فاطــمیه ایوانِکی
#سقیفه پردهی ششم. علی(ع) بیعت کرد؟ عمر رضا کحّاله، خطبهی آن حضرت در مقام احتجاج با خلیفه اول را ن
#سقیفه
پردهی آخر.
پس از ماجرای هجوم به خانه زهرا سلام الله علیها و کشاندن علی(ع) به مسجد و غصب خلافت و همچنین غصب فدک که بعداً مفصل به آن خواهیم پرداخت، نکته مهمی که باقی ماند این بود که دختر رسول الله هیچگاه از آن دو ملعون نگذشتند. به نقل یعقوبی: ابوبکر بعدها نزد فاطمه(س) رفت و برای عمر شفاعت کرد. با این حال بر پایهی روایتی که در صحیح بخاری آمده، فاطمه از ابوبکر بهدلیل مصادرهی فدک نیز خشمگین بود و تا زنده بود از او راضی نشد و با او سخن نگفت. بنابر نقل کتاب سلیم، فاطمه(س) در ملاقاتی که ابوبکر و عمر با او داشتند، با یادآوری حدیث بَضعة خدا را گواه گرفت که آن دو نفر او را آزرده و خشمگین کردهاند. در منابع اهلسنت از ابوبکر نقل شده که در آخرین لحظات عمرش گفت: کاش دستور ورود به خانه فاطمه را نداده بود. در کتب شیعی به نقلهای مختلف آمده که زهرا سلام الله علیها هیچگاه از آن دو تن نگذشت و آن ها را به دیدار نپذیرفت.
- منابع: الطبقات الکبری، المناقب، العقد الفرید، البدایة و النهایة، البصائر و الذخائر، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محسن بن علی(ع)، اعیان الشیعة، صحیح البخاری، انساب الاشراف، تشیع در مسیر تاریخ، السقیفة و فدک، کتاب سلیم بن قیس ،عیون اخبار الرضا، معانی الأخبار، الوافی بالوفیات، المسترشد فی الإمامة، دلائل الإمامه، نهج الحق و کشف الصدق، تفسیر العیاشی، کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابیطالب، الارشاد فی معرفة، تاریخ الیعقوبی.
- گِرد آورنده: پوریا روحنواز.
به امید گوشه نگاهی...