eitaa logo
حدیث (کلامکم نور)
63 دنبال‌کننده
61 عکس
2 ویدیو
9 فایل
کَلَامُکُمْ نُورٌ وَ أَمْرُکُمْ رُشْدٌ وَ وَصِیَّتُکُمُ التَّقْوَی وَ فِعلِکَم الخَیر.... نشر معارف ودرر کلام اهل بیت سلام الله علیهم
مشاهده در ایتا
دانلود
الکافي ج ۶، ص ۳۹ امام صادق (علیه السلام) مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي هَارُونَ مَوْلَى آلِ جَعْدَةَ قَالَ: كُنْتُ جَلِيساً لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بِالْمَدِينَةِ فَفَقَدَنِي أَيَّاماً ثُمَّ إِنِّي جِئْتُ إِلَيْهِ فَقَالَ لِي لَمْ أَرَكَ مُنْذُ أَيَّامٍ يَا أَبَا هَارُونَ فَقُلْتُ وُلِدَ لِي غُلاَمٌ فَقَالَ بَارَكَ اَللَّهُ فِيهِ فَمَا سَمَّيْتَهُ قُلْتُ سَمَّيْتُهُ مُحَمَّداً قَالَ فَأَقْبَلَ بِخَدِّهِ نَحْوَ اَلْأَرْضِ وَ هُوَ يَقُولُ مُحَمَّدٌ مُحَمَّدٌ مُحَمَّدٌ حَتَّى كَادَ يَلْصَقُ خَدُّهُ بِالْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ بِنَفْسِي وَ بِوُلْدِي وَ بِأَهْلِي وَ بِأَبَوَيَّ وَ بِأَهْلِ اَلْأَرْضِ كُلِّهِمْ جَمِيعاً اَلْفِدَاءُ لِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لاَ تَسُبَّهُ وَ لاَ تَضْرِبْهُ وَ لاَ تُسِئْ إِلَيْهِ وَ اِعْلَمْ أَنَّهُ لَيْسَ فِي اَلْأَرْضِ دَارٌ فِيهَا اِسْمُ مُحَمَّدٍ إِلاَّ وَ هِيَ تُقَدَّسُ كُلَّ يَوْمٍ ثُمَّ قَالَ لِي عَقَقْتَ عَنْهُ قَالَ فَأَمْسَكْتُ قَالَ وَ قَدْ رَآنِي حَيْثُ أَمْسَكْتُ ظَنَّ أَنِّي لَمْ أَفْعَلْ فَقَالَ يَا مُصَادِفُ اُدْنُ مِنِّي فَوَ اَللَّهِ مَا عَلِمْتُ مَا قَالَ لَهُ إِلاَّ أَنِّي ظَنَنْتُ أَنَّهُ قَدْ أَمَرَ لِي بِشَيْءٍ فَذَهَبْتُ لِأَقُومَ فَقَالَ لِي كَمَا أَنْتَ يَا أَبَا هَارُونَ فَجَاءَنِي مُصَادِفٌ بِثَلاَثَةِ دَنَانِيرَ فَوَضَعَهَا فِي يَدِي فَقَالَ يَا أَبَا هَارُونَ اِذْهَبْ فَاشْتَرِ كَبْشَيْنِ وَ اِسْتَسْمِنْهُمَا وَ اِذْبَحْهُمَا وَ كُلْ وَ أَطْعِمْ . جلد ۷، صفحه ۱۰۳  ۲ - ابو هارون، غلام آل جعده گويد: در مدينه همواره به خدمت امام صادق عليه السّلام مى‌رفتم، چند روزى نتوانستم به خدمت آن بروم، روزى به خدمتش شرف‌ياب شدم، به من فرمود: اى ابا هارون! چند روز است تو را نمى‌بينم‌؟! عرض كردم: برايم پسرى به دنيا آمده است. فرمود: خداوند او را برايت مبارك گرداند! نامش را چه گذاشته‌اى‌؟ عرض كردم: او را محمّد نام نهادم. امام عليه السّلام درحالى كه مى‌فرمود:«محمّد، محمّد، محمّد» گونه‌اش را آن اندازه به زمين نزديك نمود كه نزديك بود كه به زمين بچسبد. سپس فرمود: خودم، فرزندم، خاندانم، پدر و مادرم و همۀ اهل زمين به فداى پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله! فرزندت را دشنام نده، او را نزن و با او بداخلاقى نكن. و بدان كه در روى زمين هر خانه‌اى كه در آن نام محمّد باشد، هرروز آن خانه تقديس مى‌شود. سپس به من فرمود: آيا برايش عقيقه داده‌اى‌؟ ابو هارون گويد: من جواب ندادم. هنگامى كه آن بزرگوار متوجه سكوت من شد، گمان نمود كه من عقيقه نداده‌ام. آن‌گاه به مصادف رو كرد و فرمود: اى مصادف! نزديك من بيا. ابو هارون گويد: به خدا سوگند! من متوجّه نشدم كه امام عليه السّلام به مصادف چه فرمود؛ جز اين‌كه گمان كردم چيزى را در خصوص من دستور داده است. وقتى خواستم برخيزم امام عليه السّلام به من فرمود: اى ابا هارون! همان‌طور كه هستى، بمان! آن‌گاه مصادف نزد من آمد و سه دينار در دست من نهاد. امام عليه السّلام فرمود: اى ابو هارون! برو و دو قوچ خريدارى كن و آن‌ها را ذبح كن؛ هم خودت از گوشت آن بخور و هم به ديگران اطعام كن.
فرازی از خطبه ای را که امام علی (ع) در آن، به یکی از صفات و ویژگی های پیامبر اسلام (ص) اشاره کرده می پردازیم، آن گاه به بررسی موضوع مورد پرسش می پردازیم: "وَ مِنْهَا طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْکَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ یَضَعُ ذَلِکَ حَیْثُ الْحَاجَةُ إِلَیْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْیٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَةٍ بُکْمٍ مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَیْرَةِ ..."؛[1] او (پیامبر) پزشکى است که با طبّ خویش پیوسته در گردش است، داروها و مرهم‏هاى خود را به خوبى آماده ساخته و ابزار داغ کردن را (براى سوزاندن‏ زخم ها) تفتیده و گداخته کرده است، تا بر هر جا که نیاز داشته باشد بگذارد؛ بر دل هاى کور، بر گوش هاى کر، بر زبان هاى گنگ، او با داروهاى خویش بیماران غفلت زده و سرگشته را رسیدگى و درمان مى‏کند، همان هایى که از فروغ حکمت بهره نگرفته و اندیشه خود را به انوار دانش هایى که اعماق جان را روشنى بخشد، تابان و فروزان نکرده‏اند،...
🌺🍀🌳🌷🌹 يهوديان پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله وسلم را در كودكى چند بار امتحان كردند وَ كانَ النِّبِىُّ ابْنَ سَبْعَ سِنينَ فَقالَتِ اليَهُودُ وَجَدْنا فى كُتُبنا أَنَّ مُحَمَّداً يُجَنِّبُهُ رَبُّهُ مِنَ الْحَرامِ وَالشُّبُهاتِ فَجَرِّبُوهُ رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در سن هفت سالگى بودند كه يهوديان گفتند: ما در كتابهاى خود خوانده ايم كه محمد صلى الله عليه وآله وسلم از غذاى حرام و شبهه دار اجتناب مى كند، خوب است او را امتحان كنيم، لذا مرغى را سرقت كردند و براى ابوطالب فرستادند، چون نمى دانستند همگى از آن خوردند، ولى محمد صلى الله عليه وآله وسلم به آن دست نزد، وقتى كه علت آن را پرسيدند در جواب فرمودند: چون حرام بود و خداوند مرا از حرام حفظ مى كند. سپس مرغ همسايه را گرفته و فرستادند به خيال اينكه بعداً پول آن را بپردازند، آن حضرت باز هم ميل نكردند و فرمودند: وَ ما اَراها اِلاَّ مِنْ شُبْهَةٍ يَصُونَنى رَبّى عَنْها . آنها متوجه نبودند كه اين غذا شبهه دارد ولى پروردگارم مرا حفظ فرمود، آنگاه يهوديان گفتند: لِهذا شَأْنٌ عَظيمٌ اين طفل داراى شأن و مقام عظيمى است کتاب احادیث الطلاب ص 47