👌شور و شیدایی از قاب دوربین
#سوگوار شماره « ۷ »
به دنبال انتخاب سوژه هام برای عکاسی نگاهم به این پدر داغدار ابوالشهیدین گره خورد
حاج #علی_اکبر_الماسی از آن دست مردان قابل احترام و تکریم در آبادی مان هست
مردی بلند قامت که پس از شهادت اولین فرزندش#عباس از نشاط و شادابی افتاد
شهادت فرزند دومش#علیرضا کمر او را را خم کرد ولی باز به روی خود نمی آورد
ولی#داغ یک چیزه دیگریست آنهم داغ دو جوان رشید
هر دو طلبه و از شاگردان مکتب امام جعفر صادق «ع»مهذب، دوست داشتنی و چه عزیزانی که به خانواده آبرومند الماسی امتیازی #خاص بخشیده اند
مدتهاست برای این خادم و ذاکر حسین «ع» حاجی علی اکبر میخواهم چند سطری بنویسم
از زمانی که او نانوایی محله مسلم آباد را اداره میکرد و سپس کار و اقدامات دیگری که او دست به دست کرده و از تلاش و کوشش کوتاهی نکرد
آنچه برایم جالب و شاید دوست داشتنی تر از نکات دیگر باشد اینکه حاجی با خانواده محترمش در چند نوبت به علت هایی منزل و کاشانه خود را عوض کردند ولی حاضر نشد از محله قدیمی خود مسلم آباد کوچ کند و بقولی برای ادامه زندگی جایی دیگر را انتخاب کند (برای شرح حال این موضوع و الفتی که سالها با پدر همکلاسی خود دارم باید بوقتش به تفصیل بنویسم)
ولی در آستانه شب هشتم ماه محرم و نام گذاری این شب به یاد حضرت علی اکبر امام حسین علیه السلام با نام حاج علی اکبر شهید پرور گفتم یاد او را گرامی بدارم و با کنار هم قرار دادن هر دو عکس که یکی مربوط به محرم سال ۴۰۱و دیگری در سال ۴۰۲ است یاد آوری کنم چه زود عمر سپری شده و خدا به ما عنایت کند
حاجی سرت سلامت
✍سعید بوجار آرانی
هیچستانم