من بلد نیستم بگم اگر مسیر تاریکه، خودت یه چراغ روشن کن و نترس از تنهایی. بر عکس،
میگم بترس تا حس کنی. بترس تا بفهمی همیشه روشنایی نیست. همیشه قرار نیست بفهمی اطرافت چه خبره و یه نقشهی مشخص مقابلت باشه. همیشه یه دستِ کمکی، نیست.
بترس و تجربه کن و شجاع باش.
شجاع بودن توی تاریکی، دستآوردهای زیادی داره. خیلی زیاد.
از شجاع بودن، نترس.
البته.. کله خر بودن(ببخشید.) با شجاع بودن، فرق داره.
[عاقبت او پیروز شد]
عاقبت او پیروز شد
چون
با صداقتش با من جنگیده بود
باقی
قصهی مغلوب شدن من است
خسته و شکسته به خانه که آمدم
قایم شدم پشت فنجان چای و
دود سیگار
و خاموش کلنجار رفتم
با کلماتِ خیس و دروغین
سربازهای شکستخورده
هرگز با صدای بلند آواز نمیخوانند.
-رسول یونان.
|هیرمان|
[از خواب که بیدار شدم، مرده بودیم]
ما
-من و تو-
هردومان زادهی خشمهای کوچکیم
که شب،
نوبت به نوبت برای هر کدام،
اشک میریزیم.