eitaa logo
|هیرمان|
123 دنبال‌کننده
174 عکس
3 ویدیو
0 فایل
هفدهِ مردادماه، چهارصد و سه. 'می‌نویسم زخم و آن را با زخمی دورتر می‌بندم چرا که دیده‌ام وقتی آسمان را شکنجه می‌کنند آبی‌تر می‌شود وقتی دریا را شکنجه می‌کنند عمیق‌تر' اگر کاری باری بود: https://daigo.ir/secret/1380293511
مشاهده در ایتا
دانلود
-
هدایت شده از کلاف سردرگم!
من به کلمات، ایمان دارم. به نوشتن، به سرودن، به گفتن. به اعتقاد من، نوشتن اساسی‌ترین عامل بقای بشر بوده، و هست، و خواهد بود. به اعتقاد من، "بشر" زمانی "بشر" شد، که تونست این واژه رو بنویسه. و بی‌دلیل، این چنین مومن عقیده‌م نیستم. با این حال، همیشه برای من سخت‌ترین کار ممکن "نوشتن" بوده؛ یا حتی "گفتن". از نوشتن خاطرات ساده‌ی روزانه، عاجزم. از نوشتن احساساتم برای چیزی که بهش میگن تخلیه‌ی ذهن، عاجزم. وقتی تلاش دارم برای نوشتن، انگار تک‌تک علائم حیات رو از دست میدم؛ انگار می‌میرم. و حتی به وقتِ گفتن، من بدل میشم به پوچ‌ترین انسانِ دنیا. می‌دونم که چه فکری می‌کنم، می‌دونم چه چیزی پیش رو دارم و واقفم به اینکه خود من، چه چیزی هستم. اما کلمات، به وقتِ بیان، تهی میشن.
هدایت شده از کلاف سردرگم!
چرا چنین فکری می‌کنی؟ نمی‌دونم. تو کی هستی؟ نمی‌دونم. تو چی می‌خوای؟ نمی‌دونم. چه احساسی داری؟ من... نمی‌دونم. و تمام اینها از من -حتی‌ در نظر نزدیک‌ترین انسان‌های زندگیم- تمثیلی پوچ آفریده. آدمی سرشار از تناقض، گاه ساده، گاهی بی‌‌خرد. و حتی شاید بیش از حد پرحرف‌. این عجزِ در بیان، چهره‌ی متفاوتی از من ساخته. آدمی که در تشریح خودش برای ذهن‌ها، تزریق خودش در دنیا، ناتوانه و همین سبب بزرگیه برای اینکه باز هم بی‌ذره‌ای تردید فریاد کنم: باید به کلمات، ایمان داشت.
-[هم‌ذات پنداری]-
-برای آشنایی با من- من آبانم. یعنی تو مجازی که این‌طور می‌گن. سن‌ام مشخص نیست و تو تهران سکنا گزیدیم. عاشق هنر‌ ام و امیدوارم در آینده اسمی در دنیای هنر داشته باشم. کمک به آدما رو دوست دارم. شنیدن و فهمیدنشون کارِ سختی برام نیست. پس قبل از هرچیزی، یادتون باشه لینک ناشناس همیشه این‌جا هست و کمکی اگر از دستم بر بیاد، دریغ نمی‌کنم. از شخصیتم یکم بگم.. اول از همه، دچارِ مرضِ وسواسم(می‌گم وسواس، یعنی وسواااس). از انتخابِ کلمات برای صحبت گرفته تا انتخاب فلان عکس و فلان جمله و فلان حرفِ اون یارو تو فلان‌جا. درون‌گرا ام. ولی این به این معنی نیست همیشه همه چیز ردیفه. پس این‌جا حالِ خوب و بد، قاطیه. هیجان رو دوست دارم و دیوانه‌ام. متن‌های تک‌خطی/گاهی بلندتر که اسم شاعر یا نویسنده ندارن رو خودم نوشتم و استفاده ازشون در کانال‌هاتون، خوشایند نیست برام. این‌جا رو زدم تا بازتابِ دنیای درونِ من باشه. بخشی از خودم رو این‌جا می‌ذارم و نمی‌دونم در آینده روند فعالیت‌ها چطوریه.. دیگه نمی‌دونم چی بگم. پس، امیدوارم این‌جا حال‌ت رو خوب کنه، دوستِ من.
- حسِ بی‌خیالی. + انگار وقتی بیست سالش بوده، معشوقه‌شو ازش دزدیدن.
https://daigo.ir/secret/1380293511 چه چیزی رو از دست بدین، زندگی براتون به اصطلاح "بی‌معنی" می‌شه؟ طنابِ حیاتتون با چی وصله به زندگی؟
-