eitaa logo
من مسئولم
67 دنبال‌کننده
35 عکس
23 ویدیو
1 فایل
هر فرد از افراد یک جامعه باید خود را مسئول بداند،انسان مختار آفریده شده واختیار یعنی انتخاب راه خیر،راه خیر کدام است؟ وبلاگ: www.bargozideha.blogfa.com دارای مجوز تدریس نویسندگی از وزارت تعاون،کار ورفاه اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۸.فص موسی‌کلیمی (موسی): بحث درباره‌ی وحی و ارتباط مستقیم با خدا توضیح این فص با عرفان و قران فص موسی‌کلیمی (موسی): بررسی مفهوم وحی و ارتباط مستقیم با خدا بر مبنای قرآن و مبانی عرفانی ابن عربی در فص موسی‌کلیمی، ابن عربی به بررسی مفهوم وحی و ارتباط مستقیم با خدا از طریق داستان حضرت موسی (ع) می‌پردازد. این فص، یکی از فصوص‌های ۲۷ گانه‌ی کتاب فصوص الحکم است که در آن، ابن عربی با استفاده از داستان موسی و دریافت وحی از خداوند، مفاهیم عمیق عرفانی را تفسیر می‌کند. در این تفسیر، ابن عربی از مبانی قرآنی و عرفانی خود، مانند وحدت وجود، تجلیات الهی، و مراتب وجود استفاده می‌کند. در ادامه، محتوای این فصل را با تأکید بر قرآن و مبانی عرفانی ابن عربی و به صورت فنی و عمیق‌تر بررسی می‌کنیم. ۱. وحی به عنوان ارتباط مستقیم با خدا: در قرآن، وحی به عنوان ارتباط مستقیم خداوند با پیامبرانش معرفی شده‌است. قرآن در سوره‌ی شوری می‌فرماید: وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ (و هیچ بشری را نرسد که خدا با او سخن گوید، مگر از راه وحی یا از پس پرده‌ای، یا فرستاده‌ای بفرستد و به اذن او هر چه بخواهد وحی کند؛ او بلندمرتبه و حکیم است.) (سوره شوری، آیه ۵۱) • تفسیر قرآنی: وحی در قرآن، به معنای ارتباط مستقیم خداوند با پیامبرانش است. حضرت موسی (ع) به عنوان نماد وحی، نشان داد که خداوند می‌تواند مستقیماً با بندگان خود ارتباط برقرار کند. • تفسیر عرفانی: ابن عربی وحی را به عنوان تجلّی حقیقت الهی در وجود پیامبر تفسیر می‌کند. وحی، نشان‌دهنده‌ی ارتباط مستقیم انسان با خداوند و درک حقیقت الهی است. در عرفان ابن عربی، وحی به معنای تجلی اسماء و صفات الهی در وجود پیامبر است. ۲. ارتباط مستقیم با خدا به عنوان تجلی صفت قرب: در قرآن، ارتباط مستقیم با خدا به عنوان یکی از صفات اصلی پیامبران معرفی شده‌است. قرآن در سوره‌ی طه می‌فرماید: وَأَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَى (و من تو را برگزیده‌ام، پس به آن چه وحی می‌شود گوش فرا ده.) (سوره طه، آیه ۱۳) • تفسیر قرآنی: ارتباط مستقیم با خدا، نشان‌دهنده‌ی قرب و نزدیکی پیامبر به خداوند است. حضرت موسی (ع) به عنوان نماد ارتباط مستقیم با خدا، نشان داد که انسان‌ها می‌توانند با خداوند ارتباط مستقیم برقرار کنند. • تفسیر عرفانی: ابن عربی ارتباط مستقیم با خدا را به عنوان تجلّی صفت قرب خداوند تفسیر می‌کند. این قرب، نشان‌دهنده‌ی نزدیکی انسان به خداوند و درک حقیقت الهی است. در عرفان ابن عربی، ارتباط مستقیم با خدا به معنای تجلی اسماء و صفات الهی در وجود انسان است. ۳. پیام موسی به عنوان دعوت به توحید و عدالت: در سنت اسلامی، حضرت موسی (ع) به عنوان پیامبری معرفی می‌شود که قوم خود را به توحید و عدالت دعوت کرد. این دعوت، در واقع دعوت به تذکر و بیداری از خواب غفلت بود. • تفسیر سنتی: پیامبران، همواره مردم را به سوی توحید و عدالت دعوت می‌کردند. حضرت موسی (ع) نیز قوم خود را به توحید و پذیرش عدالت الهی دعوت کرد. • تفسیر عرفانی: ابن عربی تذکر را به عنوان یکی از راه‌های اصلی برای رسیدن به حقیقت معرفی می‌کند. تذکر، به معنای یادآوری حقیقت الهی و بازگشت به فطرت پاک است. در عرفان ابن عربی، توحید و عدالت، دو جنبه‌ی مختلف از وحدت وجود هستند که انسان را به سوی حقیقت الهی هدایت می‌کنند. ۴. عذاب الهی و درس‌هایی برای بشر: در قرآن، عذاب الهی به عنوان مجازات گناهکاران و درس‌هایی برای بشر معرفی شده‌است. قرآن در سوره‌ی عنکبوت می‌فرماید: فَکُلًّا أَخَذْنَا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنَا عَلَیْهِ حَاصِبًا وَمِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَةُ وَمِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ وَمِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنَا وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (پس هر یک را به گناهش گرفتار کردیم؛ از آن‌ها کسی بود که بر او توفانی از سنگ فرستادیم، و کسی بود که صیحه‌ی آسمانی او را فرا گرفت، و کسی بود که او را در زمین فرو بردیم، و کسی بود که غرقش کردیم؛ و خداوند به آن‌ها ستم نمی‌کرد، بلکه آن‌ها به خود ستم می‌کردند.) (سوره عنکبوت، آیه ۴۰) • تفسیر قرآنی: عذاب الهی، نه تنها مجازات گناهکاران، بلکه هشداری برای سایر انسان‌ها است تا از ظلم و گناه دوری کنند و به سوی عدالت و تقوا حرکت کنند. • تفسیر عرفانی: ابن عربی عذاب الهی را به عنوان تجلی صفت عدل خداوند تفسیر می‌کند. این عدل، در جهان به صورت قوانین الهی تجلی می‌کند و هر کس بر اساس اعمال خود، پاداش یا مجازات دریافت می‌کند. @hksami
در عرفان ابن عربی، عذاب الهی به عنوان بخشی از نظام وحدت وجود شناخته می‌شود که تعادل و هماهنگی را در جهان حفظ می‌کند. ۵. نجات موسی و پیروانش به عنوان تجلی رحمت الهی: در قرآن، نجات حضرت موسی (ع) و پیروانش از عذاب الهی، نشان‌دهنده‌ی تجلی رحمت الهی است. قرآن در سوره‌ی شعراء می‌فرماید: فَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ (پس به موسی وحی کردیم که عصای خود را به دریا بزن، پس [دریا] شکافته شد و هر بخشی مانند کوهی عظیم شد.) (سوره شعراء، آیه ۶۳) • تفسیر قرآنی: نجات موسی و پیروانش، نشان‌دهنده‌ی تجلی صفت رحمت خداوند است. خداوند به عنوان الرحمن و الرحیم، همیشه بندگان خود را مورد رحمت قرار می‌دهد. • تفسیر عرفانی: ابن عربی رحمت الهی را به عنوان یکی از صفات اصلی خداوند معرفی می‌کند. این رحمت، شامل حال همه‌ی بندگان می‌شود، اما تنها کسانی که به سوی خداوند بازگردند، از آن بهره‌مند می‌شوند. در عرفان ابن عربی، رحمت الهی به عنوان یکی از تجلیات اسماء الحسنی شناخته می‌شود که در تمامی مخلوقات جاری است. ۶. وحدت وجود و رابطه‌ی وحی و ارتباط مستقیم با خدا: ابن عربی در عرفان خود، به مفهوم وحدت وجود اشاره می‌کند. بر اساس این مفهوم، تمامی موجودات، تجلیات خداوند هستند و وجود حقیقی تنها از آنِ خداست. وحی و ارتباط مستقیم با خدا، دو جنبه‌ی مختلف از تجلیات الهی هستند. • تفسیر عرفانی: وحی، نشان‌دهنده‌ی تجلی حقیقت الهی در وجود پیامبر است، در حالی که ارتباط مستقیم با خدا، نشان‌دهنده‌ی قرب و نزدیکی انسان به خداوند است. ابن عربی معتقد است که انسان‌ها با انتخاب خود، می‌توانند به سوی وحی و ارتباط مستقیم با خدا حرکت کنند یا به سوی گناه و دوری از حقیقت. در عرفان ابن عربی، وحی و ارتباط مستقیم با خدا، دو جنبه‌ی مختلف از وحدت وجود هستند که انسان را به سوی حقیقت الهی هدایت می‌کنند. نتیجه‌گیری: در فص موسی‌کلیمی، ابن عربی به بررسی عمیق مفهوم وحی و ارتباط مستقیم با خدا از منظر قرآنی و عرفانی می‌پردازد. وحی به عنوان تجلی حقیقت الهی، نشان‌دهنده‌ی ارتباط مستقیم انسان با خداوند است. ارتباط مستقیم با خدا، نشان‌دهنده‌ی قرب و نزدیکی انسان به خداوند است. دعوت موسی به قوم خود، دعوت به توحید و عدالت بود. عذاب الهی، تجلی عدل الهی بود، در حالی که نجات موسی و پیروانش، تجلی رحمت الهی بود. این فص به درک عمیق‌تری از مفاهیم وحی، ارتباط مستقیم با خدا، و مسئولیت انسان در انتخاب راه درست در پرتو قرآن و مبانی عرفانی ابن عربی کمک می‌کند. @hksami
۱۹. فص هارونی (هارون): بررسی مفهوم شفاعت و وساطت فص هارونی (هارون): بررسی مفهوم شفاعت و وساطت در فصوص الحکم ابن عربی با استفاده از مبانی ابن عربی و تفسیر المیزان علامه طباطبایی مقدمه فص هارونی یکی از فصول مهم در کتاب فصوص الحکم اثر ابن عربی، عارف بزرگ اسلامی، است. این فصل به بررسی مفاهیم شفاعت و وساطت از منظر عرفانی می‌پردازد. ابن عربی در این فصل، شخصیت هارون (برادر موسی) را به عنوان نمادی از شفاعت و وساطت در نظام هستی تحلیل می‌کند. برای درک بهتر این فصل، از مبانی عرفانی ابن عربی و تفسیر المیزان اثر علامه طباطبایی استفاده می‌شود. ۱. مبانی ابن عربی در فص هارونی ۱.۱. وحدت وجود ابن عربی بر اساس نظریه وحدت وجود معتقد است که همه موجودات مظاهر و تجلیات حق تعالی هستند. در این دیدگاه، هارون به عنوان یکی از انبیاء، تجلی خاصی از اسماء و صفات الهی است. او به عنوان شفیع و واسطه، نقش میانجی بین خدا و خلق را ایفا می‌کند. ۱.۲. انسان کامل ابن عربی مفهوم انسان کامل را مطرح می‌کند که به عنوان خلیفه الله، واسطه فیض الهی به سایر مخلوقات است. هارون در این فصل به عنوان نمادی از انسان کامل و واسطه فیض الهی به قوم بنی‌اسرائیل معرفی می‌شود. ۱.۳. شفاعت به عنوان تجلی رحمت الهی در دیدگاه ابن عربی، شفاعت نه تنها به معنای بخشش گناهان، بلکه به عنوان تجلی رحمت الهی است که از طریق اولیاء و انبیاء به بندگان می‌رسد. هارون به عنوان شفیع، نماینده این رحمت الهی است. ۲. تفسیر علامه طباطبایی در المیزان ۲.۱. شفاعت در قرآن علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، شفاعت را به عنوان یکی از اصول مهم اسلامی بررسی می‌کند. او تأکید می‌کند که شفاعت تنها با اذن خداوند صورت می‌گیرد و شفیعان (مانند پیامبران و اولیاء) تنها واسطه‌هایی هستند که رحمت الهی را به بندگان منتقل می‌کنند. ۲.۲. نقش هارون در قرآن در تفسیر المیزان، هارون به عنوان همراه و یاور موسی معرفی می‌شود که در غیاب موسی، مسئولیت هدایت قوم بنی‌اسرائیل را بر عهده می‌گیرد. این نقش، نشان‌دهنده جایگاه هارون به عنوان واسطه بین موسی (نماد شریعت) و قوم است. ۳. تحلیل فص هارونی با استفاده از مبانی ابن عربی و تفسیر المیزان ۳.۱. هارون به عنوان شفیع در فص هارونی، ابن عربی هارون را به عنوان شفیع معرفی می‌کند که میان خدا و قوم بنی‌اسرائیل واسطه می‌شود. این شفاعت، تجلی رحمت الهی است که از طریق هارون به بندگان می‌رسد. علامه طباطبایی نیز در المیزان تأکید می‌کند که شفاعت تنها با اذن خداوند ممکن است و هارون به عنوان یکی از انبیاء، این اذن را دارد. ۳.۲. هارون به عنوان واسطه فیض ابن عربی هارون را به عنوان واسطه فیض الهی معرفی می‌کند. در نظام عرفانی ابن عربی، فیض الهی از طریق انسان کامل (هارون) به سایر مخلوقات منتقل می‌شود. این مفهوم با تفسیر المیزان هم‌خوانی دارد، زیرا علامه طباطبایی نیز هارون را به عنوان همراه موسی و واسطه هدایت قوم معرفی می‌کند. ۳.۳. رابطه هارون و موسی در فص هارونی، رابطه هارون و موسی به عنوان نمادی از رابطه ظاهر و باطن یا شریعت و حقیقت مطرح می‌شود. موسی نماد شریعت و هارون نماد حقیقت است. این دو با همکاری یکدیگر، هدایت قوم را ممکن می‌سازند. علامه طباطبایی نیز در المیزان به این همکاری اشاره می‌کند و آن را به عنوان الگویی برای هماهنگی بین ظاهر و باطن دین تفسیر می‌کند. ۴. نتیجه‌گیری فص هارونی در فصوص الحکم ابن عربی، به بررسی مفاهیم شفاعت و وساطت از منظر عرفانی می‌پردازد. هارون به عنوان شفیع و واسطه فیض الهی، نقش میانجی بین خدا و خلق را ایفا می‌کند. با استفاده از مبانی ابن عربی و تفسیر المیزان علامه طباطبایی، می‌توان به درک عمیق‌تری از این مفاهیم دست یافت: • شفاعت به عنوان تجلی رحمت الهی و تنها با اذن خداوند ممکن است. • وساطت به عنوان انتقال فیض الهی از طریق انسان کامل (هارون) به سایر مخلوقات. • هارون به عنوان نمادی از هماهنگی بین ظاهر (شریعت) و باطن (حقیقت). این مفاهیم نه تنها در عرفان اسلامی، بلکه در تفسیر قرآن و فهم رابطه بین خدا و بندگان نیز اهمیت فراوانی دارند. @hksami
۲۰. فص الیاسی (الیاس): بحث درباره‌ی غیبت و ظهور فص الیاسی (فص یاسین) در کتاب "فصوص الحکم" ابن عربی به بررسی مفاهیم عرفانی مرتبط با حضرت الیاس (علیه السلام) می‌پردازد. این فص به موضوعاتی مانند غیبت و ظهور، رابطه‌ی بین عالم غیب و عالم شهادت، و همچنین جایگاه حضرت الیاس (ع) در سیر نبوت و عرفان اسلامی اشاره دارد. در اینجا به توضیح این مفاهیم بر اساس مبانی عرفانی ابن عربی، تفسیر المیزان علامه طباطبایی و روایات اسلامی می‌پردازیم. ۱. مبانی عرفانی ابن عربی در فص الیاسی: ابن عربی در عرفان خود به وحدت وجود معتقد است، یعنی همه‌ی موجودات مظاهر و تجلیات حق تعالی هستند. از این منظر، غیبت و ظهور دو جنبه‌ی اساسی از وجود الهی هستند: • غیبت: به معنای پنهان بودن حقیقت الهی در پس پرده‌ی مخلوقات است. این غیبت، همان باطن عالم است که تنها از طریق شهود عرفانی قابل درک است. حضرت الیاس (ع) به عنوان یکی از انبیاء، نماد این غیبت است، زیرا او به صورت مرموزی از میان مردم غایب شد و به عالم غیب منتقل گردید. • ظهور: به معنای تجلی حق تعالی در عالم مادی است. این ظهور در قالب مخلوقات و پدیده‌های عالم اتفاق می‌افتد. حضرت الیاس (ع) پس از غیبت، دوباره ظهور می‌کند و این ظهور نماد بازگشت حقیقت الهی به عالم شهادت است. ابن عربی معتقد است که غیبت و ظهور دو روی یک سکه هستند و هر دو از تجلیات حق تعالی محسوب می‌شوند. غیبت، همان باطن و حقیقت پنهان است، و ظهور، همان ظاهر و تجلی آن حقیقت در عالم مادی است. این دو مفهوم در عرفان ابن عربی به هم پیوسته‌اند و نمی‌توان یکی را بدون دیگری درک کرد. ۲. تفسیر المیزان و دیدگاه علامه طباطبایی: در تفسیر المیزان، علامه طباطبایی به داستان حضرت الیاس (ع) در قرآن اشاره می‌کند. آیات مربوط به الیاس (ع) در سوره‌های صافات (آیه‌های ۱۲۳-۱۳۲) و انعام (آیه ۸۵) آمده است. علامه طباطبایی بر این باور است که الیاس (ع) یکی از پیامبران بزرگ الهی است که قوم خود را به سوی توحید دعوت کرد، اما به دلیل نافرمانی مردم، او از میان آنها غایب شد. • غیبت الیاس (ع): در تفسیر المیزان، غیبت الیاس (ع) به معنای پنهان شدن او از دیدگان مردم به دلیل نافرمانی و طغیان آنهاست. این غیبت نمادی از غیبت حقیقت الهی در میان جوامع است که به دلیل گناه و نافرمانی انسان‌ها اتفاق می‌افتد. • ظهور الیاس (ع): علامه طباطبایی ظهور الیاس (ع) را به معنای بازگشت او در آخرالزمان تفسیر می‌کند. این ظهور نمادی از بازگشت حقیقت الهی و احیای دین در پایان زمان است. در روایات اسلامی نیز آمده است که الیاس (ع) در کنار حضرت خضر (ع) زنده است و در آخرالزمان ظهور خواهد کرد. ۳. روایات اسلامی درباره‌ی غیبت و ظهور الیاس (ع): در روایات اسلامی، حضرت الیاس (ع) به عنوان یکی از پیامبرانی معرفی شده است که به صورت معجزه‌آسایی از میان مردم غایب شد و به عالم غیب منتقل گردید. برخی از روایات اشاره می‌کنند که الیاس (ع) در کنار حضرت خضر (ع) زنده است و در آخرالزمان ظهور خواهد کرد. • غیبت الیاس (ع): در روایات آمده است که الیاس (ع) به دلیل نافرمانی قوم خود، از میان آنها غایب شد و به عالم غیب منتقل گردید. این غیبت نمادی از غیبت حقیقت الهی در میان جوامع است. • ظهور الیاس (ع): در روایات آخرالزمانی، ظهور الیاس (ع) به عنوان یکی از نشانه‌های قیامت ذکر شده است. او در کنار حضرت خضر (ع) ظهور خواهد کرد و به احیای دین و مبارزه با ظلم کمک خواهد کرد. ۴. جمع‌بندی: فص الیاسی در "فصوص الحکم" ابن عربی به بررسی مفاهیم غیبت و ظهور از منظر عرفانی می‌پردازد. غیبت به معنای پنهان بودن حقیقت الهی و ظهور به معنای تجلی آن حقیقت در عالم مادی است. حضرت الیاس (ع) به عنوان یکی از انبیاء، نماد این دو مفهوم است. از دیدگاه ابن عربی، غیبت و ظهور دو جنبه‌ی اساسی از وجود الهی هستند که در وحدت وجود به هم پیوسته‌اند. در تفسیر المیزان، علامه طباطبایی غیبت الیاس (ع) را به معنای پنهان شدن او از دیدگان مردم به دلیل نافرمانی آنها تفسیر می‌کند و ظهور او را به عنوان بازگشت حقیقت الهی در آخرالزمان می‌دانند. در روایات اسلامی نیز غیبت و ظهور الیاس (ع) به عنوان نمادی از غیبت و ظهور حقیقت الهی در میان جوامع تفسیر شده است. به طور کلی، فص الیاسی به ما می‌آموزد که حقیقت الهی همواره در پس پرده‌ی غیبت قرار دارد، اما در زمان‌های خاصی به صورت ظهور تجلی می‌کند. این مفاهیم در داستان حضرت الیاس (ع) به صورت نمادین بیان شده‌اند. @hksami
٢١.فص یسعی (الیسع): بررسی مفهوم شفا و معجزه فص یسعی (الیسع) در کتاب فصوص الحکم محیی‌الدین ابن عربی، یکی از فصوصی است که به بررسی مفاهیم عمیق عرفانی و معنوی می‌پردازد. این فص به نام الیسع، یکی از پیامبران بنی‌اسرائیل، نام‌گذاری شده است. ابن عربی در این فص، مفاهیم شفا و معجزه را در چارچوب عرفانی خود و بر اساس مبانی وحدت وجود، اسماء و صفات الهی، و تجلیات حق تفسیر می‌کند. ۱. وحدت وجود و تجلیات الهی: ابن عربی بر اساس اصل وحدت وجود، معتقد است که همه‌ی موجودات، تجلیات و مظاهر حق تعالی هستند. از این منظر، جهان هستی چیزی جز ظهور و تجلی اسماء و صفات الهی نیست. در این چارچوب، شفا و معجزه نیز به عنوان تجلیات خاصی از اسماء الهی تفسیر می‌شوند. • شفا به عنوان تجلی اسم "شافی" (شفا دهنده) و معجزه به عنوان تجلی اسم "قادر" (توانا) و "مُعْجِز" (معجزه‌کننده) در نظر گرفته می‌شوند. این اسماء، جلوه‌هایی از ذات الهی هستند که در عالم ظاهر می‌شوند. ۲. شفا در عرفان ابن عربی: ابن عربی شفا را نه تنها به عنوان یک پدیده‌ی فیزیکی، بلکه به عنوان یک تحول روحانی و معنوی می‌بیند. از نظر او، شفا در حقیقت بازگشت به حالت تعادل و هماهنگی با حقیقت وجود است. این تعادل، تنها در سایه‌ی شناخت و اتحاد با ذات الهی حاصل می‌شود. الف) بیماری به عنوان عدم تعادل: از دیدگاه ابن عربی، بیماری‌ها و ناملایمات جسمانی و روحانی، نشانه‌هایی از عدم تعادل در رابطه‌ی انسان با خداوند هستند. این عدم تعادل، ناشی از غفلت از حقیقت وجود و دوری از ذات الهی است. ب) شفا به عنوان بازگشت به وحدت: شفا، به معنای بازگشت به وحدت و هماهنگی با ذات الهی است. این شفا تنها محدود به جسم نیست، بلکه شامل روح و نفس نیز می‌شود. شفای حقیقی زمانی اتفاق می‌افتد که انسان به شناخت حقیقت خود و رابطه‌اش با خداوند دست یابد. این شناخت، خود نوعی شفاست که از طریق معرفت و عرفان حاصل می‌شود. ۳. معجزه در عرفان ابن عربی: معجزه در دیدگاه ابن عربی، نشانه‌ای از قدرت الهی است که از طریق اولیاء و انبیاء ظاهر می‌شود. معجزه‌ها، از جمله شفا دادن، نشانه‌هایی هستند که بر حقانیت پیامبران و اولیاء الهی دلالت می‌کنند. اما از نظر عرفانی، معجزه‌ها تنها وقایع خارق‌العاده‌ی بیرونی نیستند، بلکه نشانه‌هایی از تحولات درونی و روحانی نیز هستند. الف) معجزه به عنوان تجلی اسماء الهی: ابن عربی معتقد است که معجزه‌ها، از جمله شفا، در حقیقت تجلیات اسماء و صفات الهی هستند. وقتی پیامبر یا ولی‌ای شفا می‌دهد، این عمل در حقیقت تجلی اسم "شافی" (شفا دهنده) خداوند است. بنابراین، معجزه‌ها نشانه‌هایی از حضور و قدرت الهی در جهان هستند. ب) معجزه و رابطه‌ی آن با ولایت: از نظر ابن عربی، معجزه‌ها تنها مختص پیامبران نیستند، بلکه اولیاء الهی نیز می‌توانند به اذن خداوند معجزه‌هایی انجام دهند. این معجزه‌ها، نشانه‌هایی از ولایت و قرب به خداوند هستند. اولیاء الهی، به دلیل اتحاد با ذات الهی، می‌توانند مظهر اسماء و صفات الهی باشند و معجزه‌هایی را انجام دهند. ۴. الیسع به عنوان مظهر اسماء الهی: در فص یسعی، ابن عربی الیسع را به عنوان یکی از مظاهر اسماء الهی معرفی می‌کند. الیسع، به عنوان پیامبری که دارای مقام شفا و معجزه بود، مظهر اسم "شافی" و "قادر" است. از این منظر، الیسع نه تنها یک شخصیت تاریخی، بلکه نمادی از تجلیات الهی در عالم است. الف) الیسع و شفا: الیسع به عنوان پیامبری که دارای قدرت شفا بود، مظهر اسم "شافی" است. شفاهایی که او انجام می‌داد، نه تنها شفاهای جسمانی، بلکه شفاهای روحانی نیز بودند. این شفاها، نشانه‌هایی از بازگشت به وحدت و هماهنگی با ذات الهی هستند. ب) الیسع و معجزه: معجزه‌های الیسع، از جمله شفا دادن، نشانه‌هایی از قدرت الهی هستند که از طریق او ظاهر می‌شوند. این معجزه‌ها، تجلیات اسماء الهی هستند و بر حقانیت او به عنوان پیامبر الهی دلالت می‌کنند. ۵. نتیجه‌گیری: در فص یسعی، ابن عربی شفا و معجزه را در چارچوب عرفانی خود و بر اساس مبانی وحدت وجود و اسماء و صفات الهی تفسیر می‌کند. از نظر او، شفا و معجزه، تجلیات خاصی از اسماء الهی هستند که از طریق پیامبران و اولیاء الهی ظاهر می‌شوند. شفا، به معنای بازگشت به وحدت و هماهنگی با ذات الهی است، و معجزه، نشانه‌ای از قدرت الهی است که بر حقانیت پیامبران و اولیاء الهی دلالت می‌کند. الیسع، به عنوان پیامبری که دارای مقام شفا و معجزه بود، مظهر اسماء الهی است و شفاها و معجزه‌های او، تجلیات اسم "شافی" و "قادر" هستند. از این منظر، فص یسعی نه تنها به بررسی شخصیت الیسع می‌پردازد، بلکه مفاهیم عمیق عرفانی مانند وحدت وجود، تجلیات الهی، و رابطه‌ی انسان با خداوند را نیز بررسی می‌کند. @hksami
٢٢.فص داوودی (داوود) در فتوحات مکیه ابن عربی: حکومت و عدالت الهی ابن عربی در فص داوودی به بررسی مفهوم حکومت و عدالت الهی از منظر عرفانی می‌پردازد. او در این فص، شخصیت حضرت داوود (ع) را به عنوان نماد حکومت الهی و عدالت مطلق تحلیل می‌کند. این فص بر اساس مبانی عرفانی ابن عربی، آیات قرآن و روایات معصومین (ع) به شرح زیر است: مبانی عرفانی ابن عربی در فص داوودی ابن عربی در این فصل، حضرت داوود (ع) را به عنوان نماد حکومت الهی و تجلی عدالت مطلق معرفی می‌کند. او معتقد است که حکومت داوود (ع) تجلی حکومت الهی بر زمین است و عدالت او، بازتاب عدالت الهی است. ابن عربی می‌نویسد: «داوود (ع) مظهر اسم "العدل" است، زیرا او به عدالت حکم می‌کرد و هیچ‌کس را بر دیگری ترجیح نمی‌داد. حکومت او تجلی حکومت الهی بود، زیرا او به اذن خداوند بر مردم حکمرانی می‌کرد.» (فتوحات مکیه، جلد ۱، ص ۲۳۴) ابن عربی همچنین بیان می‌کند که حکومت الهی بر اساس عدالت مطلق است و این عدالت، تنها از طریق اتصال به منبع الهی ممکن است. او می‌گوید: «حکومت داوود (ع) نشان‌دهنده‌ی این است که عدالت واقعی، تنها از طریق اتصال به خداوند ممکن است. او به اذن خداوند حکم می‌کرد و هیچ‌کس را بر دیگری ترجیح نمی‌داد.» (همان، ص ۲۳۵) آیات قرآن درباره حکومت و عدالت داوود (ع) قرآن کریم در آیات متعددی به حکومت و عدالت حضرت داوود (ع) اشاره کرده است. این آیات، مبانی عرفانی ابن عربی را تأیید می‌کنند: ۱. حکومت داوود (ع): «وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ» (ص: ۲۰) (و حکومت او را استوار کردیم و به او حکمت و توانایی قضاوت عادلانه دادیم.) ۲. عدالت داوود (ع): «يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى» (ص: ۲۶) (ای داوود، ما تو را خلیفه در زمین قرار دادیم، پس میان مردم به حق حکم کن و از هوای نفس پیروی نکن.) ۳. قضاوت عادلانه: «وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ» (انبیاء: ۷۸) (و داوود و سلیمان را [یاد کن] هنگامی که درباره کشتزاری که گوسفندان قوم در آن چریده بودند، قضاوت می‌کردند و ما شاهد قضاوت آنان بودیم.) تحلیل عرفانی حکومت و عدالت داوود (ع) ابن عربی در تحلیل خود از حکومت و عدالت داوود (ع)، به چند نکته کلیدی اشاره می‌کند: ۱. حکومت الهی: حکومت داوود (ع) تجلی حکومت الهی بر زمین است. او به اذن خداوند حکم می‌کرد و هیچ‌کس را بر دیگری ترجیح نمی‌داد. این مفهوم با آیه «يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ» (ص: ۲۶) هماهنگ است. ۲. عدالت مطلق: عدالت داوود (ع) بازتاب عدالت الهی است. او به عنوان مظهر اسم "العدل"، به عدالت حکم می‌کرد و هیچ‌کس را بر دیگری ترجیح نمی‌داد. این مفهوم با آیه «فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ» (ص: ۲۶) هماهنگ است. ۳. اتصال به منبع الهی: ابن عربی معتقد است که عدالت واقعی، تنها از طریق اتصال به خداوند ممکن است. داوود (ع) به اذن خداوند حکم می‌کرد و این اتصال، باعث می‌شد که حکومت او عادلانه باشد. روایات معصومین (ع) درباره عدالت و حکومت در روایات اهل بیت (ع) نیز به اهمیت عدالت و حکومت عادلانه اشاره شده است. این روایات، مبانی عرفانی ابن عربی را تأیید می‌کنند: ۱. امام علی (ع): «الْعَدْلُ حَيَاةٌ» (نهج‌البلاغه، حکمت ۴۳۷) (عدالت، زندگی است.) ۲. امام صادق (ع): «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقُولُ: يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى» (کافی، جلد ۱، ص ۵۴) (خداوند می‌فرماید: ای داوود، ما تو را خلیفه در زمین قرار دادیم، پس میان مردم به حق حکم کن و از هوای نفس پیروی نکن.) جمع‌بندی فص داوودی در فتوحات مکیه ابن عربی، به بررسی حکومت و عدالت الهی از منظر عرفانی می‌پردازد. ابن عربی حضرت داوود (ع) را به عنوان نماد حکومت الهی و عدالت مطلق معرفی می‌کند و معتقد است که عدالت واقعی، تنها از طریق اتصال به خداوند ممکن است. این مفاهیم با آیات قرآن و روایات معصومین (ع) هماهنگ هستند و نشان‌دهنده‌ی اهمیت عدالت و حکومت عادلانه در اسلام هستند. @hksami
«الحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ» (نهج‌البلاغه، حکمت ۷۷) (حکمت، گمشده مؤمن است.) ۲. امام صادق (ع): «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يُعْطِي الْحِكْمَةَ مَنْ يُحِبُّ» (کافی، جلد ۱، ص ۲۸) (خداوند حکمت را به هر کس که دوست دارد، عطا می‌کند.) @hksami
۲۴. فص زکریایی (زکریا): بحث درباره‌ی دعا و استجابت فصل زکریایی (زکریا) در متون عرفانی و دینی به دعا و استجابت آن اشاره دارد. این موضوع را می‌توان با استفاده از مبانی عرفانی ابن عربی، قرآن و صحیفه سجادیه به شرح زیر توضیح داد: ۱. دعا در قرآن: در قرآن، دعا به عنوان یک ارتباط مستقیم بین بنده و خداوند مطرح شده است. خداوند در آیات متعددی به بندگانش دستور می‌دهد که به او دعا کنند و وعده می‌دهد که دعاهایشان را اجابت خواهد کرد. به عنوان مثال، در آیه ۱۸۶ سوره بقره آمده است: وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ (و هنگامی که بندگان من از تو درباره من بپرسند، [بگو] من نزدیکم؛ دعای دعاکننده را به هنگامی که مرا می‌خواند، پاسخ می‌دهم. پس باید آنان [نیز] فرمان مرا بپذیرند و به من ایمان آورند، تا راه یابند.) این آیه نشان می‌دهد که خداوند به دعاهای بندگانش نزدیک است و آن‌ها را اجابت می‌کند، مشروط بر اینکه بندگانش به او ایمان داشته باشند و از دستوراتش پیروی کنند. ۲. دعا در عرفان ابن عربی: ابن عربی، عارف بزرگ اسلامی، دعا را به عنوان یک حالت وجودی و ارتباطی بین انسان و خداوند می‌داند. از دیدگاه او، دعا تنها یک درخواست زبانی نیست، بلکه یک حالت قلبی و وجودی است که در آن انسان خود را در حضور خداوند می‌یابد و با او به گفتگو می‌پردازد. ابن عربی معتقد است که دعا در واقع یک تجلی از اسماء و صفات الهی است. وقتی انسان دعا می‌کند، در حقیقت از طریق اسماء الهی مانند "السمیع" (شنوا) و "المجیب" (اجابت‌کننده) با خداوند ارتباط برقرار می‌کند. ابن عربی همچنین به مفهوم "قضای الهی" و "دعا" اشاره می‌کند و معتقد است که دعا می‌تواند قضای الهی را تغییر دهد. او در کتاب "فتوحات مکیه" بیان می‌کند که دعا یک قدرت روحانی است که می‌تواند سرنوشت انسان را تحت تأثیر قرار دهد، زیرا دعا خود بخشی از اراده الهی است. ۳. دعا در صحیفه سجادیه: صحیفه سجادیه، که مجموعه‌ای از دعاهای امام سجاد (ع) است، به عنوان یکی از عمیق‌ترین متون عرفانی و دینی در اسلام شناخته می‌شود. در این کتاب، دعا به عنوان یک ابزار برای تقرب به خداوند و درک حضور او در زندگی انسان مطرح شده است. امام سجاد (ع) در دعاهای خود به مفاهیمی مانند توکل، رضا و تسلیم در برابر اراده الهی اشاره می‌کند. به عنوان مثال، در دعای مکارم الاخلاق، امام سجاد (ع) از خداوند می‌خواهد که او را به اخلاق نیکو آراسته کند و از رذایل اخلاقی دور نگه دارد. این دعا نشان می‌دهد که دعا تنها برای درخواست‌های مادی نیست، بلکه برای تقویت روحی و اخلاقی انسان نیز به کار می‌رود. ۴. دعا و استجابت از دیدگاه عرفانی: از دیدگاه عرفانی، استجابت دعا به معنای تحقق خواسته‌های مادی نیست، بلکه به معنای تحقق اراده الهی در زندگی انسان است. عرفا معتقدند که دعا یک حالت قلبی است که در آن انسان خود را در حضور خداوند می‌یابد و با او به گفتگو می‌پردازد. استجابت دعا نیز به این معناست که انسان به درجه‌ای از قرب الهی دست یابد که اراده‌اش با اراده خداوند یکی شود. ابن عربی و دیگر عرفا معتقدند که دعا یک ابزار برای تقرب به خداوند است و استجابت آن به معنای تحقق خواسته‌های انسان در چارچوب اراده الهی است. به عبارت دیگر، دعا انسان را به جایی می‌رساند که خواسته‌هایش با خواسته‌های خداوند هماهنگ می‌شود. نتیجه‌گیری: دعا و استجابت آن در قرآن، عرفان ابن عربی و صحیفه سجادیه به عنوان یک ابزار برای تقرب به خداوند و درک حضور او در زندگی انسان مطرح شده است. دعا تنها یک درخواست زبانی نیست، بلکه یک حالت قلبی و وجودی است که در آن انسان خود را در حضور خداوند می‌یابد و با او به گفتگو می‌پردازد. استجابت دعا نیز به معنای تحقق اراده الهی در زندگی انسان است، نه صرفاً تحقق خواسته‌های مادی. @hksami
۲۵. فص یحیوی (یحیی): بررسی مفهوم زهد و پارسایی. فص یحیی (علیه السلام) در کتاب "فصوص الحکم" اثر محیی‌الدین ابن عربی، یکی از فصول عمیق و معنوی است که به بررسی مفهوم زهد و پارسایی می‌پردازد. ابن عربی در این فصل، با استفاده از شخصیت حضرت یحیی (علیه السلام) به عنوان نماد زهد و تقوا، به تفسیر و تحلیل این مفاهیم می‌پردازد. در اینجا به شرح این فص با استفاده از عبارات عربی کتاب می‌پردازیم: ۱. مفهوم زهد و پارسایی در فص یحیی: ابن عربی در این فصل، زهد را نه به معنای دوری از دنیا به صورت ظاهری، بلکه به عنوان یک حالت درونی و معنوی تعریف می‌کند. زهد از دیدگاه او، به معنای رهایی از تعلقات دنیوی و رسیدن به یک حالت توکل کامل به خداوند است. او در این باره می‌گوید: "الزهد هو ترك ما لا ينفع في الآخرة، والإقبال على ما ينفع فيها." یعنی زهد، ترک آن چیزی است که در آخرت سودی ندارد و روی آوردن به آن چیزی است که در آخرت مفید است. این تعریف نشان می‌دهد که زهد از نظر ابن عربی، یک حرکت درونی و معنوی است که هدف آن رسیدن به رضایت الهی و سعادت اخروی است. ۲. حضرت یحیی (علیه السلام) به عنوان نماد زهد: ابن عربی، حضرت یحیی (علیه السلام) را به عنوان تجلی کامل زهد و پارسایی معرفی می‌کند. یحیی (علیه السلام) به عنوان پیامبری که در بیابان زندگی می‌کرد و از دنیا دوری می‌گزید، نماد زهد و تقوا است. ابن عربی در این باره می‌گوید: "یحیی هو العبد الزاهد الذي تجرد من الدنيا وتوجه إلى الله بكلّيته." یعنی یحیی (علیه السلام) بنده‌ای زاهد است که از دنیا رها شده و به طور کامل به سوی خدا روی آورده است. این تجرد و روی‌آوری به خدا، نشان‌دهنده‌ی عمق زهد و پارسایی اوست. ۳. زهد به عنوان راهی برای شناخت خدا: ابن عربی در این فصل تأکید می‌کند که زهد تنها یک عمل ظاهری نیست، بلکه راهی برای شناخت و قرب به خداوند است. او معتقد است که زاهد با ترک تعلقات دنیوی، قلب خود را برای دریافت فیض الهی آماده می‌کند. در این باره می‌گوید: "الزهد طريق إلى معرفة الله، فبالزهد يتجلى الحق في قلب العبد." یعنی زهد، راهی به سوی شناخت خداوند است و از طریق زهد، حقیقت در قلب بنده تجلی می‌یابد. این تجلی حقیقت، همان شناخت و قرب به خداوند است که هدف نهایی زهد است. ۴. زهد و رابطه آن با عشق الهی: ابن عربی در ادامه، زهد را با عشق الهی مرتبط می‌داند. او معتقد است که زاهد با ترک دنیا، در واقع به عشق حقیقی که همان عشق به خداوند است، دست می‌یابد. در این باره می‌گوید: "الزهد هو بوابة العشق الإلهي، فمن زهد في الدنيا، عشق الله." یعنی زهد، دروازه‌ی عشق الهی است و کسی که در دنیا زهد پیشه کند، عاشق خداوند می‌شود. این عشق الهی، بالاترین درجه‌ی معنویت و قرب به خداوند است. ۵. زهد و نقش آن در سیر و سلوک معنوی: ابن عربی در این فصل، زهد را به عنوان یکی از مراحل مهم سیر و سلوک معنوی معرفی می‌کند. او معتقد است که زاهد با ترک تعلقات دنیوی، مراحل سلوک را یکی پس از دیگری طی می‌کند تا به مقام فنا فی الله برسد. در این باره می‌گوید: "الزهد هو المرتبة الأولى في سلم السالك إلى الله." یعنی زهد، اولین مرحله در نردبان سالک به سوی خداوند است. این مرحله، پایه‌ای برای مراحل بعدی سلوک است که سالک را به مقامات بالای معنوی می‌رساند. ۶. زهد و رابطه آن با توحید: ابن عربی در پایان این فصل، زهد را با مفهوم توحید مرتبط می‌داند. او معتقد است که زاهد با ترک دنیا، در واقع به توحید حقیقی دست می‌یابد. در این باره می‌گوید: "الزهد هو تحقيق التوحيد، فمن زهد في الدنيا، وحّد الله." یعنی زهد، تحقق بخشیدن به توحید است و کسی که در دنیا زهد پیشه کند، خداوند را به یگانگی می‌شناسد. این توحید، همان شناخت وحدت وجود است که هدف نهایی عرفان اسلامی است. نتیجه‌گیری: فص یحیی (علیه السلام) در کتاب "فصوص الحکم" ابن عربی، به بررسی عمیق و دقیق مفهوم زهد و پارسایی می‌پردازد. ابن عربی در این فصل، زهد را نه به عنوان یک عمل ظاهری، بلکه به عنوان یک حالت درونی و معنوی تعریف می‌کند که هدف آن رسیدن به شناخت و قرب به خداوند است. حضرت یحیی (علیه السلام) به عنوان نماد زهد و تقوا، تجلی کامل این مفهوم است. زهد از دیدگاه ابن عربی، راهی به سوی شناخت خدا، عشق الهی، و تحقق توحید است و نقش مهمی در سیر و سلوک معنوی سالک دارد. @hksami
٢۶.فص عیسوی (عیسی): بحث درباره‌ی روح‌الله و معجزات. فص عیسوی (علیه السلام) در کتاب "فصوص الحکم" اثر محیی‌الدین ابن عربی، به بررسی شخصیت حضرت عیسی (علیه السلام) به عنوان "روح‌الله" و معجزات او می‌پردازد. ۱. حضرت عیسی (علیه السلام) به عنوان "روح‌الله": ابن عربی در این فصل، حضرت عیسی (علیه السلام) را به عنوان "روح‌الله" معرفی می‌کند. این عنوان برگرفته از آیات قرآن کریم است که در آن حضرت عیسی (علیه السلام) به این صفت توصیف شده‌اند. در قرآن آمده است: ﴿إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَىٰ مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ﴾ (سوره نساء، آیه ۱۷۱) "همانا مسیح عیسی بن مریم، فرستاده‌ی خدا و کلمه‌ی اوست که آن را به سوی مریم افکند و روحی از جانب اوست." ابن عربی از این آیه استفاده می‌کند تا نشان دهد که حضرت عیسی (علیه السلام) تجلی روح الهی و کلمه‌ی خداوند است. او معتقد است که عیسی (علیه السلام) به عنوان "روح‌الله"، نماد حیات بخشی و رحمت الهی است که به جهان نازل شده است. ۲. معجزات حضرت عیسی (علیه السلام): ابن عربی در این فص، به معجزات حضرت عیسی (علیه السلام) به عنوان نشانه‌هایی از قدرت الهی و تجلی اسماء و صفات خداوند اشاره می‌کند. در قرآن کریم، معجزات متعددی از حضرت عیسی (علیه السلام) ذکر شده است، از جمله: • زنده کردن مردگان: ﴿وَأُحْيِي الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ اللَّهِ﴾ (سوره آل عمران، آیه ۴۹) "و من به اذن خدا مردگان را زنده می‌کنم." • شفای بیماران: ﴿وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ اللَّهِ﴾ (سوره آل عمران، آیه ۴۹) "و من کور مادرزاد و مبتلای به برص را شفا می‌دهم و مردگان را به اذن خدا زنده می‌کنم." • خلقت از گل به شکل پرنده: ﴿وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي﴾ (سوره مائده، آیه ۱۱۰) "و هنگامی که از گِل، چیزی به شکل پرنده می‌ساختی و در آن می‌دمیدی، پس به اذن من پرنده‌ای می‌شد." ابن عربی این معجزات را به عنوان تجلی اسماء الهی مانند "المحیی" (زنده‌کننده) و "الشافی" (شفا دهنده) تفسیر می‌کند. او معتقد است که این معجزات نشان‌دهنده‌ی قدرت مطلق خداوند است که از طریق حضرت عیسی (علیه السلام) ظاهر شده است. ۳. حضرت عیسی (علیه السلام) به عنوان نماد رحمت الهی: ابن عربی در این فص، حضرت عیسی (علیه السلام) را به عنوان نماد رحمت الهی معرفی می‌کند. در قرآن کریم، حضرت عیسی (علیه السلام) به عنوان رحمتی برای جهانیان توصیف شده است: ﴿وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ﴾ (سوره مریم، آیه ۳۱) "و مرا هر کجا که باشم، مبارک قرار داد." ابن عربی این آیه را به عنوان نشانه‌ای از رحمت گسترده‌ی الهی تفسیر می‌کند که از طریق حضرت عیسی (علیه السلام) به جهان نازل شده است. او معتقد است که عیسی (علیه السلام) به عنوان "روح‌الله"، تجلی رحمت و محبت الهی است که همه‌ی مخلوقات را در بر می‌گیرد. ۴. حضرت عیسی (علیه السلام) در صحیفه سجادیه: در صحیفه سجادیه، که مجموعه‌ای از دعاها و مناجات‌های امام سجاد (علیه السلام) است، به حضرت عیسی (علیه السلام) به عنوان نماد بندگی و عبادت اشاره شده است. امام سجاد (علیه السلام) در دعاهای خود، از حضرت عیسی (علیه السلام) به عنوان الگویی برای تقوا و توکل به خداوند یاد می‌کند. برای مثال، در دعای مکارم الاخلاق آمده است: "اللهم صل على عيسى روحك وكلمتك، الذي جعلته مثلاً للعابدين وخليفةً في الأرض." "خدایا، بر عیسی، روح و کلمه‌ی تو درود فرست، که او را الگویی برای عبادت‌کنندگان و جانشینی در زمین قرار دادی." این عبارت نشان می‌دهد که حضرت عیسی (علیه السلام) نه تنها به عنوان پیامبری معجزه‌گر، بلکه به عنوان الگویی برای بندگی و تقوا مورد توجه است. ۵. حضرت عیسی (علیه السلام) و مفهوم ولادت معنوی: ابن عربی در این فصل، به ولادت حضرت عیسی (علیه السلام) از مریم (علیها السلام) بدون پدر اشاره می‌کند و آن را به عنوان نمادی از ولادت معنوی تفسیر می‌کند. او معتقد است که این ولادت، نشان‌دهنده‌ی قدرت الهی در خلق موجودات بدون علل مادی است. در قرآن آمده است: ﴿إِنَّ مَثَلَ عِيسَىٰ عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾ (سوره آل عمران، آیه ۵۹) "همانا مثل عیسی نزد خدا، مانند آدم است که او را از خاک آفرید، سپس به او گفت: باش! پس شد." ابن عربی این آیه را به عنوان نشانه‌ای از قدرت مطلق خداوند تفسیر می‌کند که می‌تواند بدون علل مادی، موجودات را خلق کند‌. @hksami
۲۷.فص محمدی (محمد): بررسی مفهوم خاتمیت و جامعیت دین اسلام فص محمدی در کتاب "فصوص الحکم" اثر محیی‌الدین ابن عربی، به بررسی شخصیت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) به عنوان خاتم‌النبیین و جامعیت دین اسلام می‌پردازد. ابن عربی در این فص، جایگاه ویژه‌ی پیامبر اسلام را در نظام هستی و رابطه‌ی او با خداوند و سایر انبیاء تحلیل می‌کند. ۱. حضرت محمد (ص) به عنوان خاتم‌النبیین: ابن عربی در این فصل، حضرت محمد (ص) را به عنوان "خاتم‌النبیین" معرفی می‌کند. این مفهوم برگرفته از آیات قرآن کریم است که در آن پیامبر اسلام به عنوان آخرین پیامبر الهی معرفی شده است: ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَٰكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ﴾ (سوره احزاب، آیه ۴۰) "محمد پدر هیچ‌یک از مردان شما نیست، ولی او فرستاده‌ی خدا و خاتم پیامبران است." ابن عربی این آیه را به عنوان نشانه‌ای از پایان نبوت و تکامل دین الهی تفسیر می‌کند. او معتقد است که حضرت محمد (ص) به عنوان خاتم‌النبیین، تجلی کامل اسماء و صفات الهی است و دین اسلام به عنوان دین نهایی، همه‌ی ادیان پیشین را در خود جمع کرده است. ۲. جامعیت دین اسلام: ابن عربی در این فص، به جامعیت دین اسلام به عنوان دینی که همه‌ی ابعاد زندگی بشر را در بر می‌گیرد، اشاره می‌کند. او معتقد است که اسلام به عنوان آخرین دین الهی، همه‌ی حقایق و معارف ادیان پیشین را در خود دارد و به عنوان دین جهانی، برای همه‌ی انسان‌ها در همه‌ی زمان‌ها و مکان‌ها قابل اجرا است. در قرآن آمده است: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾ (سوره مائده، آیه ۳) "امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم." ابن عربی این آیه را به عنوان نشانه‌ای از تکامل و جامعیت دین اسلام تفسیر می‌کند. او معتقد است که اسلام به عنوان دین خاتم، همه‌ی نیازهای معنوی و مادی بشر را پاسخ می‌دهد. ۳. حضرت محمد (ص) به عنوان تجلی اسم اعظم: ابن عربی در این فصل، حضرت محمد (ص) را به عنوان تجلی اسم اعظم الهی معرفی می‌کند. او معتقد است که پیامبر اسلام، جامع همه‌ی اسماء و صفات الهی است و به همین دلیل، او به عنوان خاتم‌النبیین، کامل‌ترین تجلی خداوند در عالم است. ابن عربی این مفهوم را با اشاره به حدیث قدسی "کنت کنزاً مخفیاً فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لکی أعرف" (گنجی پنهان بودم، دوست داشتم شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم) تفسیر می‌کند. او معتقد است که حضرت محمد (ص) به عنوان خاتم‌النبیین، کامل‌ترین شناخت خداوند را به بشریت ارائه داده است. ۴. حضرت محمد (ص) و رابطه‌ی او با سایر انبیاء: ابن عربی در این فص، به رابطه‌ی حضرت محمد (ص) با سایر انبیاء اشاره می‌کند. او معتقد است که همه‌ی انبیاء، تجلی‌هایی از حقیقت محمدیه هستند و حضرت محمد (ص) به عنوان خاتم‌النبیین، جامع همه‌ی آن‌ها است. در قرآن آمده است: ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ﴾ (سوره آل عمران، آیه ۸۱) "و هنگامی که خدا از پیامبران پیمان گرفت که هرگاه به شما کتاب و حکمت دادم، سپس فرستاده‌ای آمد که آنچه با شماست را تصدیق کرد، به او ایمان آورید و او را یاری کنید." ابن عربی این آیه را به عنوان نشانه‌ای از وحدت حقیقت نبوت و رابطه‌ی همه‌ی انبیاء با حضرت محمد (ص) تفسیر می‌کند. او معتقد است که حضرت محمد (ص) به عنوان خاتم‌النبیین، کامل‌ترین تجلی حقیقت نبوت است. ۵. حضرت محمد (ص) و مفهوم ولایت: ابن عربی در این فص ، به مفهوم ولایت در شخصیت حضرت محمد (ص) اشاره می‌کند. او معتقد است که ولایت، مرتبه‌ای بالاتر از نبوت است و حضرت محمد (ص) به عنوان خاتم‌النبیین، جامع نبوت و ولایت است. در قرآن آمده است: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ (سوره مائده، آیه ۵۵) "همانا ولی شما تنها خدا و رسول او و کسانی هستند که ایمان آورده‌اند، همان‌ها که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند." ابن عربی این آیه را به عنوان نشانه‌ای از ولایت حضرت محمد (ص) و اهل بیت (علیهم السلام) تفسیر می‌کند. او معتقد است که ولایت، ادامه‌ی نبوت و تجلی کامل حقیقت الهی است. ۶. حضرت محمد (ص) و مفهوم انسان کامل: ابن عربی در این فص، حضرت محمد (ص) را به عنوان "انسان کامل" معرفی می‌کند. او معتقد است که انسان کامل، تجلی کامل اسماء و صفات الهی است و حضرت محمد (ص) به عنوان خاتم‌النبیین، کامل‌ترین انسان و الگوی همه‌ی انسان‌ها است. @hksami
من مسئولم
٢۶.فص عیسوی (عیسی): بحث درباره‌ی روح‌الله و معجزات. فص عیسوی (علیه السلام) در کتاب "فصوص الحکم" اثر
۲۶.فص عیسوی و ادامهء آن نتیجه‌گیری: فص عیسوی (علیه السلام) در کتاب "فصوص الحکم" ابن عربی، به بررسی عمیق شخصیت حضرت عیسی (علیه السلام) به عنوان "روح‌الله" و معجزات او می‌پردازد. ابن عربی با استناد به آیات قرآن کریم و مفاهیم عرفانی، حضرت عیسی (علیه السلام) را به عنوان تجلی روح الهی و رحمت خداوند معرفی می‌کند. معجزات او نیز به عنوان نشانه‌هایی از قدرت و اسماء الهی تفسیر می‌شوند. در صحیفه سجادیه نیز حضرت عیسی (علیه السلام) به عنوان الگویی برای بندگی و تقوا مورد توجه قرار گرفته است. این فص، جایگاه والای حضرت عیسی (علیه السلام) در نظام هستی و نقش او در هدایت بشر را به زیبایی بیان می‌کند. @hksami