eitaa logo
من مسئولم
76 دنبال‌کننده
33 عکس
22 ویدیو
1 فایل
هر فرد از افراد یک جامعه باید خود را مسئول بداند،انسان مختار آفریده شده واختیار یعنی انتخاب راه خیر،راه خیر کدام است؟ وبلاگ: www.bargozideha.blogfa.com دارای مجوز تدریس نویسندگی از وزارت تعاون،کار ورفاه اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۷. فص یونسی (یونس): بررسی مفهوم توبه و رحمت الهی. فص یونسی در کتاب فصوص الحکم محیی‌الدین ابن عربی، یکی از مهم‌ترین فصول این اثر عرفانی است که به بررسی مفاهیم عمیق عرفانی مانند توبه و رحمت الهی می‌پردازد. ابن عربی در این فصل، با استفاده از مبانی عرفانی خود و استناد به آیات قرآن، به تفسیر و تحلیل شخصیت حضرت یونس (ع) و داستان او پرداخته و از آن به عنوان نمادی برای بیان حقایق عرفانی استفاده می‌کند. ۱. توبه و بازگشت به خدا ابن عربی در این فصل، توبه را نه تنها به عنوان یک عمل ظاهری، بلکه به عنوان یک تحول درونی و بازگشت به اصل حقیقی وجود تفسیر می‌کند. توبه در نگاه عرفانی او، بازگشت از غفلت به آگاهی، از دوری به قرب، و از جدایی به وحدت است. حضرت یونس (ع) پس از آنکه از قوم خود ناامید شد و بدون اذن الهی آن‌ها را ترک کرد، در دریای مشکلات و تاریکی‌ها گرفتار شد. این تاریکی نمادی از غفلت و دوری از حقیقت است. اما هنگامی که یونس (ع) در شکم ماهی به درگاه خدا توبه کرد و به سوی او بازگشت، خداوند او را نجات داد. این داستان نشان‌دهنده آن است که توبه واقعی، بازگشت به سوی خدا و رهایی از تاریکی‌های نفس است. ابن عربی تأکید می‌کند که توبه تنها یک عمل زبانی یا ظاهری نیست، بلکه یک تحول وجودی است که در آن انسان از خودخواهی و غفلت رها شده و به فقر ذاتی خود در برابر خداوند اعتراف می‌کند. این مفهوم با آیه "فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ ۚ وَكَذَٰلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ" (انبیاء: ۸۸) مرتبط است که نشان‌دهنده پاسخ خداوند به توبه یونس و نجات او از غم و تاریکی است. ۲. رحمت الهی و گستردگی آن ابن عربی در این فصل، رحمت الهی را به عنوان یکی از اساسی‌ترین مفاهیم عرفانی مطرح می‌کند. او معتقد است که رحمت خداوند بر غضب او سبقت دارد و این رحمت، همه چیز را در بر می‌گیرد. داستان یونس (ع) نمونه‌ای از این رحمت گسترده است. حتی زمانی که یونس (ع) در اوج غفلت و دوری از خدا بود، رحمت الهی او را در برگرفت و او را از تاریکی‌ها نجات داد. ابن عربی با استناد به آیه "وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ" (اعراف: ۱۵۶)، تأکید می‌کند که رحمت خداوند محدود به مومنان یا افراد خاص نیست، بلکه همه موجودات را شامل می‌شود. حتی کسانی که در ظاهر از خدا دور افتاده‌اند، در نهایت تحت شمول رحمت الهی قرار می‌گیرند. این مفهوم در داستان یونس (ع) به وضوح دیده می‌شود، زیرا او پس از توبه، مورد لطف و رحمت خداوند قرار گرفت. ۳. وحدت وجود و توبه ابن عربی در تفسیر خود از توبه، به مفهوم وحدت وجود نیز اشاره می‌کند. از دیدگاه او، توبه واقعی زمانی اتفاق می‌افتد که انسان به این حقیقت پی ببرد که همه چیز در نهایت به خدا بازمی‌گردد و هیچ وجود مستقلی جز وجود خداوند نیست. یونس (ع) زمانی که در شکم ماهی به این حقیقت رسید و خود را در برابر عظمت خداوند فقیر و نیازمند دید، توبه او پذیرفته شد. این مفهوم با آیه "لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ" (انبیاء: ۸۷) که دعای یونس (ع) در شکم ماهی است، مرتبط است. این آیه نشان‌دهنده اعتراف به وحدانیت خداوند و فقر ذاتی انسان در برابر اوست. ابن عربی این دعا را نمادی از بازگشت به وحدت وجود و اعتراف به اینکه همه چیز از اوست و به او بازمی‌گردد، می‌داند. ۴. نتیجه‌گیری فص یونسی در فصوص الحکم، با استفاده از داستان حضرت یونس (ع)، مفاهیم عمیق عرفانی مانند توبه، رحمت الهی، و وحدت وجود را بررسی می‌کند. ابن عربی با تفسیر این داستان، نشان می‌دهد که توبه واقعی، بازگشت به سوی خدا و اعتراف به فقر ذاتی در برابر اوست. همچنین، او تأکید می‌کند که رحمت الهی همه چیز را در بر می‌گیرد و حتی کسانی که در ظاهر از خدا دور افتاده‌اند، تحت شمول این رحمت قرار می‌گیرند. این مفاهیم، با استناد به آیات قرآن و مبانی عرفانی ابن عربی، به شکلی عمیق و جامع در این فصل بیان شده‌اند. @hksami
۱۸.فص موسی‌کلیمی (موسی): بحث درباره‌ی وحی و ارتباط مستقیم با خدا توضیح این فص با عرفان و قران فص موسی‌کلیمی (موسی): بررسی مفهوم وحی و ارتباط مستقیم با خدا بر مبنای قرآن و مبانی عرفانی ابن عربی در فص موسی‌کلیمی، ابن عربی به بررسی مفهوم وحی و ارتباط مستقیم با خدا از طریق داستان حضرت موسی (ع) می‌پردازد. این فص، یکی از فصوص‌های ۲۷ گانه‌ی کتاب فصوص الحکم است که در آن، ابن عربی با استفاده از داستان موسی و دریافت وحی از خداوند، مفاهیم عمیق عرفانی را تفسیر می‌کند. در این تفسیر، ابن عربی از مبانی قرآنی و عرفانی خود، مانند وحدت وجود، تجلیات الهی، و مراتب وجود استفاده می‌کند. در ادامه، محتوای این فصل را با تأکید بر قرآن و مبانی عرفانی ابن عربی و به صورت فنی و عمیق‌تر بررسی می‌کنیم. ۱. وحی به عنوان ارتباط مستقیم با خدا: در قرآن، وحی به عنوان ارتباط مستقیم خداوند با پیامبرانش معرفی شده‌است. قرآن در سوره‌ی شوری می‌فرماید: وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ (و هیچ بشری را نرسد که خدا با او سخن گوید، مگر از راه وحی یا از پس پرده‌ای، یا فرستاده‌ای بفرستد و به اذن او هر چه بخواهد وحی کند؛ او بلندمرتبه و حکیم است.) (سوره شوری، آیه ۵۱) • تفسیر قرآنی: وحی در قرآن، به معنای ارتباط مستقیم خداوند با پیامبرانش است. حضرت موسی (ع) به عنوان نماد وحی، نشان داد که خداوند می‌تواند مستقیماً با بندگان خود ارتباط برقرار کند. • تفسیر عرفانی: ابن عربی وحی را به عنوان تجلّی حقیقت الهی در وجود پیامبر تفسیر می‌کند. وحی، نشان‌دهنده‌ی ارتباط مستقیم انسان با خداوند و درک حقیقت الهی است. در عرفان ابن عربی، وحی به معنای تجلی اسماء و صفات الهی در وجود پیامبر است. ۲. ارتباط مستقیم با خدا به عنوان تجلی صفت قرب: در قرآن، ارتباط مستقیم با خدا به عنوان یکی از صفات اصلی پیامبران معرفی شده‌است. قرآن در سوره‌ی طه می‌فرماید: وَأَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَى (و من تو را برگزیده‌ام، پس به آن چه وحی می‌شود گوش فرا ده.) (سوره طه، آیه ۱۳) • تفسیر قرآنی: ارتباط مستقیم با خدا، نشان‌دهنده‌ی قرب و نزدیکی پیامبر به خداوند است. حضرت موسی (ع) به عنوان نماد ارتباط مستقیم با خدا، نشان داد که انسان‌ها می‌توانند با خداوند ارتباط مستقیم برقرار کنند. • تفسیر عرفانی: ابن عربی ارتباط مستقیم با خدا را به عنوان تجلّی صفت قرب خداوند تفسیر می‌کند. این قرب، نشان‌دهنده‌ی نزدیکی انسان به خداوند و درک حقیقت الهی است. در عرفان ابن عربی، ارتباط مستقیم با خدا به معنای تجلی اسماء و صفات الهی در وجود انسان است. ۳. پیام موسی به عنوان دعوت به توحید و عدالت: در سنت اسلامی، حضرت موسی (ع) به عنوان پیامبری معرفی می‌شود که قوم خود را به توحید و عدالت دعوت کرد. این دعوت، در واقع دعوت به تذکر و بیداری از خواب غفلت بود. • تفسیر سنتی: پیامبران، همواره مردم را به سوی توحید و عدالت دعوت می‌کردند. حضرت موسی (ع) نیز قوم خود را به توحید و پذیرش عدالت الهی دعوت کرد. • تفسیر عرفانی: ابن عربی تذکر را به عنوان یکی از راه‌های اصلی برای رسیدن به حقیقت معرفی می‌کند. تذکر، به معنای یادآوری حقیقت الهی و بازگشت به فطرت پاک است. در عرفان ابن عربی، توحید و عدالت، دو جنبه‌ی مختلف از وحدت وجود هستند که انسان را به سوی حقیقت الهی هدایت می‌کنند. ۴. عذاب الهی و درس‌هایی برای بشر: در قرآن، عذاب الهی به عنوان مجازات گناهکاران و درس‌هایی برای بشر معرفی شده‌است. قرآن در سوره‌ی عنکبوت می‌فرماید: فَکُلًّا أَخَذْنَا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنَا عَلَیْهِ حَاصِبًا وَمِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَةُ وَمِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ وَمِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنَا وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (پس هر یک را به گناهش گرفتار کردیم؛ از آن‌ها کسی بود که بر او توفانی از سنگ فرستادیم، و کسی بود که صیحه‌ی آسمانی او را فرا گرفت، و کسی بود که او را در زمین فرو بردیم، و کسی بود که غرقش کردیم؛ و خداوند به آن‌ها ستم نمی‌کرد، بلکه آن‌ها به خود ستم می‌کردند.) (سوره عنکبوت، آیه ۴۰) • تفسیر قرآنی: عذاب الهی، نه تنها مجازات گناهکاران، بلکه هشداری برای سایر انسان‌ها است تا از ظلم و گناه دوری کنند و به سوی عدالت و تقوا حرکت کنند. • تفسیر عرفانی: ابن عربی عذاب الهی را به عنوان تجلی صفت عدل خداوند تفسیر می‌کند. این عدل، در جهان به صورت قوانین الهی تجلی می‌کند و هر کس بر اساس اعمال خود، پاداش یا مجازات دریافت می‌کند. @hksami
در عرفان ابن عربی، عذاب الهی به عنوان بخشی از نظام وحدت وجود شناخته می‌شود که تعادل و هماهنگی را در جهان حفظ می‌کند. ۵. نجات موسی و پیروانش به عنوان تجلی رحمت الهی: در قرآن، نجات حضرت موسی (ع) و پیروانش از عذاب الهی، نشان‌دهنده‌ی تجلی رحمت الهی است. قرآن در سوره‌ی شعراء می‌فرماید: فَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ (پس به موسی وحی کردیم که عصای خود را به دریا بزن، پس [دریا] شکافته شد و هر بخشی مانند کوهی عظیم شد.) (سوره شعراء، آیه ۶۳) • تفسیر قرآنی: نجات موسی و پیروانش، نشان‌دهنده‌ی تجلی صفت رحمت خداوند است. خداوند به عنوان الرحمن و الرحیم، همیشه بندگان خود را مورد رحمت قرار می‌دهد. • تفسیر عرفانی: ابن عربی رحمت الهی را به عنوان یکی از صفات اصلی خداوند معرفی می‌کند. این رحمت، شامل حال همه‌ی بندگان می‌شود، اما تنها کسانی که به سوی خداوند بازگردند، از آن بهره‌مند می‌شوند. در عرفان ابن عربی، رحمت الهی به عنوان یکی از تجلیات اسماء الحسنی شناخته می‌شود که در تمامی مخلوقات جاری است. ۶. وحدت وجود و رابطه‌ی وحی و ارتباط مستقیم با خدا: ابن عربی در عرفان خود، به مفهوم وحدت وجود اشاره می‌کند. بر اساس این مفهوم، تمامی موجودات، تجلیات خداوند هستند و وجود حقیقی تنها از آنِ خداست. وحی و ارتباط مستقیم با خدا، دو جنبه‌ی مختلف از تجلیات الهی هستند. • تفسیر عرفانی: وحی، نشان‌دهنده‌ی تجلی حقیقت الهی در وجود پیامبر است، در حالی که ارتباط مستقیم با خدا، نشان‌دهنده‌ی قرب و نزدیکی انسان به خداوند است. ابن عربی معتقد است که انسان‌ها با انتخاب خود، می‌توانند به سوی وحی و ارتباط مستقیم با خدا حرکت کنند یا به سوی گناه و دوری از حقیقت. در عرفان ابن عربی، وحی و ارتباط مستقیم با خدا، دو جنبه‌ی مختلف از وحدت وجود هستند که انسان را به سوی حقیقت الهی هدایت می‌کنند. نتیجه‌گیری: در فص موسی‌کلیمی، ابن عربی به بررسی عمیق مفهوم وحی و ارتباط مستقیم با خدا از منظر قرآنی و عرفانی می‌پردازد. وحی به عنوان تجلی حقیقت الهی، نشان‌دهنده‌ی ارتباط مستقیم انسان با خداوند است. ارتباط مستقیم با خدا، نشان‌دهنده‌ی قرب و نزدیکی انسان به خداوند است. دعوت موسی به قوم خود، دعوت به توحید و عدالت بود. عذاب الهی، تجلی عدل الهی بود، در حالی که نجات موسی و پیروانش، تجلی رحمت الهی بود. این فص به درک عمیق‌تری از مفاهیم وحی، ارتباط مستقیم با خدا، و مسئولیت انسان در انتخاب راه درست در پرتو قرآن و مبانی عرفانی ابن عربی کمک می‌کند. @hksami
۱۹. فص هارونی (هارون): بررسی مفهوم شفاعت و وساطت فص هارونی (هارون): بررسی مفهوم شفاعت و وساطت در فصوص الحکم ابن عربی با استفاده از مبانی ابن عربی و تفسیر المیزان علامه طباطبایی مقدمه فص هارونی یکی از فصول مهم در کتاب فصوص الحکم اثر ابن عربی، عارف بزرگ اسلامی، است. این فصل به بررسی مفاهیم شفاعت و وساطت از منظر عرفانی می‌پردازد. ابن عربی در این فصل، شخصیت هارون (برادر موسی) را به عنوان نمادی از شفاعت و وساطت در نظام هستی تحلیل می‌کند. برای درک بهتر این فصل، از مبانی عرفانی ابن عربی و تفسیر المیزان اثر علامه طباطبایی استفاده می‌شود. ۱. مبانی ابن عربی در فص هارونی ۱.۱. وحدت وجود ابن عربی بر اساس نظریه وحدت وجود معتقد است که همه موجودات مظاهر و تجلیات حق تعالی هستند. در این دیدگاه، هارون به عنوان یکی از انبیاء، تجلی خاصی از اسماء و صفات الهی است. او به عنوان شفیع و واسطه، نقش میانجی بین خدا و خلق را ایفا می‌کند. ۱.۲. انسان کامل ابن عربی مفهوم انسان کامل را مطرح می‌کند که به عنوان خلیفه الله، واسطه فیض الهی به سایر مخلوقات است. هارون در این فصل به عنوان نمادی از انسان کامل و واسطه فیض الهی به قوم بنی‌اسرائیل معرفی می‌شود. ۱.۳. شفاعت به عنوان تجلی رحمت الهی در دیدگاه ابن عربی، شفاعت نه تنها به معنای بخشش گناهان، بلکه به عنوان تجلی رحمت الهی است که از طریق اولیاء و انبیاء به بندگان می‌رسد. هارون به عنوان شفیع، نماینده این رحمت الهی است. ۲. تفسیر علامه طباطبایی در المیزان ۲.۱. شفاعت در قرآن علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، شفاعت را به عنوان یکی از اصول مهم اسلامی بررسی می‌کند. او تأکید می‌کند که شفاعت تنها با اذن خداوند صورت می‌گیرد و شفیعان (مانند پیامبران و اولیاء) تنها واسطه‌هایی هستند که رحمت الهی را به بندگان منتقل می‌کنند. ۲.۲. نقش هارون در قرآن در تفسیر المیزان، هارون به عنوان همراه و یاور موسی معرفی می‌شود که در غیاب موسی، مسئولیت هدایت قوم بنی‌اسرائیل را بر عهده می‌گیرد. این نقش، نشان‌دهنده جایگاه هارون به عنوان واسطه بین موسی (نماد شریعت) و قوم است. ۳. تحلیل فص هارونی با استفاده از مبانی ابن عربی و تفسیر المیزان ۳.۱. هارون به عنوان شفیع در فص هارونی، ابن عربی هارون را به عنوان شفیع معرفی می‌کند که میان خدا و قوم بنی‌اسرائیل واسطه می‌شود. این شفاعت، تجلی رحمت الهی است که از طریق هارون به بندگان می‌رسد. علامه طباطبایی نیز در المیزان تأکید می‌کند که شفاعت تنها با اذن خداوند ممکن است و هارون به عنوان یکی از انبیاء، این اذن را دارد. ۳.۲. هارون به عنوان واسطه فیض ابن عربی هارون را به عنوان واسطه فیض الهی معرفی می‌کند. در نظام عرفانی ابن عربی، فیض الهی از طریق انسان کامل (هارون) به سایر مخلوقات منتقل می‌شود. این مفهوم با تفسیر المیزان هم‌خوانی دارد، زیرا علامه طباطبایی نیز هارون را به عنوان همراه موسی و واسطه هدایت قوم معرفی می‌کند. ۳.۳. رابطه هارون و موسی در فص هارونی، رابطه هارون و موسی به عنوان نمادی از رابطه ظاهر و باطن یا شریعت و حقیقت مطرح می‌شود. موسی نماد شریعت و هارون نماد حقیقت است. این دو با همکاری یکدیگر، هدایت قوم را ممکن می‌سازند. علامه طباطبایی نیز در المیزان به این همکاری اشاره می‌کند و آن را به عنوان الگویی برای هماهنگی بین ظاهر و باطن دین تفسیر می‌کند. ۴. نتیجه‌گیری فص هارونی در فصوص الحکم ابن عربی، به بررسی مفاهیم شفاعت و وساطت از منظر عرفانی می‌پردازد. هارون به عنوان شفیع و واسطه فیض الهی، نقش میانجی بین خدا و خلق را ایفا می‌کند. با استفاده از مبانی ابن عربی و تفسیر المیزان علامه طباطبایی، می‌توان به درک عمیق‌تری از این مفاهیم دست یافت: • شفاعت به عنوان تجلی رحمت الهی و تنها با اذن خداوند ممکن است. • وساطت به عنوان انتقال فیض الهی از طریق انسان کامل (هارون) به سایر مخلوقات. • هارون به عنوان نمادی از هماهنگی بین ظاهر (شریعت) و باطن (حقیقت). این مفاهیم نه تنها در عرفان اسلامی، بلکه در تفسیر قرآن و فهم رابطه بین خدا و بندگان نیز اهمیت فراوانی دارند. @hksami
۲۰. فص الیاسی (الیاس): بحث درباره‌ی غیبت و ظهور فص الیاسی (فص یاسین) در کتاب "فصوص الحکم" ابن عربی به بررسی مفاهیم عرفانی مرتبط با حضرت الیاس (علیه السلام) می‌پردازد. این فص به موضوعاتی مانند غیبت و ظهور، رابطه‌ی بین عالم غیب و عالم شهادت، و همچنین جایگاه حضرت الیاس (ع) در سیر نبوت و عرفان اسلامی اشاره دارد. در اینجا به توضیح این مفاهیم بر اساس مبانی عرفانی ابن عربی، تفسیر المیزان علامه طباطبایی و روایات اسلامی می‌پردازیم. ۱. مبانی عرفانی ابن عربی در فص الیاسی: ابن عربی در عرفان خود به وحدت وجود معتقد است، یعنی همه‌ی موجودات مظاهر و تجلیات حق تعالی هستند. از این منظر، غیبت و ظهور دو جنبه‌ی اساسی از وجود الهی هستند: • غیبت: به معنای پنهان بودن حقیقت الهی در پس پرده‌ی مخلوقات است. این غیبت، همان باطن عالم است که تنها از طریق شهود عرفانی قابل درک است. حضرت الیاس (ع) به عنوان یکی از انبیاء، نماد این غیبت است، زیرا او به صورت مرموزی از میان مردم غایب شد و به عالم غیب منتقل گردید. • ظهور: به معنای تجلی حق تعالی در عالم مادی است. این ظهور در قالب مخلوقات و پدیده‌های عالم اتفاق می‌افتد. حضرت الیاس (ع) پس از غیبت، دوباره ظهور می‌کند و این ظهور نماد بازگشت حقیقت الهی به عالم شهادت است. ابن عربی معتقد است که غیبت و ظهور دو روی یک سکه هستند و هر دو از تجلیات حق تعالی محسوب می‌شوند. غیبت، همان باطن و حقیقت پنهان است، و ظهور، همان ظاهر و تجلی آن حقیقت در عالم مادی است. این دو مفهوم در عرفان ابن عربی به هم پیوسته‌اند و نمی‌توان یکی را بدون دیگری درک کرد. ۲. تفسیر المیزان و دیدگاه علامه طباطبایی: در تفسیر المیزان، علامه طباطبایی به داستان حضرت الیاس (ع) در قرآن اشاره می‌کند. آیات مربوط به الیاس (ع) در سوره‌های صافات (آیه‌های ۱۲۳-۱۳۲) و انعام (آیه ۸۵) آمده است. علامه طباطبایی بر این باور است که الیاس (ع) یکی از پیامبران بزرگ الهی است که قوم خود را به سوی توحید دعوت کرد، اما به دلیل نافرمانی مردم، او از میان آنها غایب شد. • غیبت الیاس (ع): در تفسیر المیزان، غیبت الیاس (ع) به معنای پنهان شدن او از دیدگان مردم به دلیل نافرمانی و طغیان آنهاست. این غیبت نمادی از غیبت حقیقت الهی در میان جوامع است که به دلیل گناه و نافرمانی انسان‌ها اتفاق می‌افتد. • ظهور الیاس (ع): علامه طباطبایی ظهور الیاس (ع) را به معنای بازگشت او در آخرالزمان تفسیر می‌کند. این ظهور نمادی از بازگشت حقیقت الهی و احیای دین در پایان زمان است. در روایات اسلامی نیز آمده است که الیاس (ع) در کنار حضرت خضر (ع) زنده است و در آخرالزمان ظهور خواهد کرد. ۳. روایات اسلامی درباره‌ی غیبت و ظهور الیاس (ع): در روایات اسلامی، حضرت الیاس (ع) به عنوان یکی از پیامبرانی معرفی شده است که به صورت معجزه‌آسایی از میان مردم غایب شد و به عالم غیب منتقل گردید. برخی از روایات اشاره می‌کنند که الیاس (ع) در کنار حضرت خضر (ع) زنده است و در آخرالزمان ظهور خواهد کرد. • غیبت الیاس (ع): در روایات آمده است که الیاس (ع) به دلیل نافرمانی قوم خود، از میان آنها غایب شد و به عالم غیب منتقل گردید. این غیبت نمادی از غیبت حقیقت الهی در میان جوامع است. • ظهور الیاس (ع): در روایات آخرالزمانی، ظهور الیاس (ع) به عنوان یکی از نشانه‌های قیامت ذکر شده است. او در کنار حضرت خضر (ع) ظهور خواهد کرد و به احیای دین و مبارزه با ظلم کمک خواهد کرد. ۴. جمع‌بندی: فص الیاسی در "فصوص الحکم" ابن عربی به بررسی مفاهیم غیبت و ظهور از منظر عرفانی می‌پردازد. غیبت به معنای پنهان بودن حقیقت الهی و ظهور به معنای تجلی آن حقیقت در عالم مادی است. حضرت الیاس (ع) به عنوان یکی از انبیاء، نماد این دو مفهوم است. از دیدگاه ابن عربی، غیبت و ظهور دو جنبه‌ی اساسی از وجود الهی هستند که در وحدت وجود به هم پیوسته‌اند. در تفسیر المیزان، علامه طباطبایی غیبت الیاس (ع) را به معنای پنهان شدن او از دیدگان مردم به دلیل نافرمانی آنها تفسیر می‌کند و ظهور او را به عنوان بازگشت حقیقت الهی در آخرالزمان می‌دانند. در روایات اسلامی نیز غیبت و ظهور الیاس (ع) به عنوان نمادی از غیبت و ظهور حقیقت الهی در میان جوامع تفسیر شده است. به طور کلی، فص الیاسی به ما می‌آموزد که حقیقت الهی همواره در پس پرده‌ی غیبت قرار دارد، اما در زمان‌های خاصی به صورت ظهور تجلی می‌کند. این مفاهیم در داستان حضرت الیاس (ع) به صورت نمادین بیان شده‌اند. @hksami
٢١.فص یسعی (الیسع): بررسی مفهوم شفا و معجزه فص یسعی (الیسع) در کتاب فصوص الحکم محیی‌الدین ابن عربی، یکی از فصوصی است که به بررسی مفاهیم عمیق عرفانی و معنوی می‌پردازد. این فص به نام الیسع، یکی از پیامبران بنی‌اسرائیل، نام‌گذاری شده است. ابن عربی در این فص، مفاهیم شفا و معجزه را در چارچوب عرفانی خود و بر اساس مبانی وحدت وجود، اسماء و صفات الهی، و تجلیات حق تفسیر می‌کند. ۱. وحدت وجود و تجلیات الهی: ابن عربی بر اساس اصل وحدت وجود، معتقد است که همه‌ی موجودات، تجلیات و مظاهر حق تعالی هستند. از این منظر، جهان هستی چیزی جز ظهور و تجلی اسماء و صفات الهی نیست. در این چارچوب، شفا و معجزه نیز به عنوان تجلیات خاصی از اسماء الهی تفسیر می‌شوند. • شفا به عنوان تجلی اسم "شافی" (شفا دهنده) و معجزه به عنوان تجلی اسم "قادر" (توانا) و "مُعْجِز" (معجزه‌کننده) در نظر گرفته می‌شوند. این اسماء، جلوه‌هایی از ذات الهی هستند که در عالم ظاهر می‌شوند. ۲. شفا در عرفان ابن عربی: ابن عربی شفا را نه تنها به عنوان یک پدیده‌ی فیزیکی، بلکه به عنوان یک تحول روحانی و معنوی می‌بیند. از نظر او، شفا در حقیقت بازگشت به حالت تعادل و هماهنگی با حقیقت وجود است. این تعادل، تنها در سایه‌ی شناخت و اتحاد با ذات الهی حاصل می‌شود. الف) بیماری به عنوان عدم تعادل: از دیدگاه ابن عربی، بیماری‌ها و ناملایمات جسمانی و روحانی، نشانه‌هایی از عدم تعادل در رابطه‌ی انسان با خداوند هستند. این عدم تعادل، ناشی از غفلت از حقیقت وجود و دوری از ذات الهی است. ب) شفا به عنوان بازگشت به وحدت: شفا، به معنای بازگشت به وحدت و هماهنگی با ذات الهی است. این شفا تنها محدود به جسم نیست، بلکه شامل روح و نفس نیز می‌شود. شفای حقیقی زمانی اتفاق می‌افتد که انسان به شناخت حقیقت خود و رابطه‌اش با خداوند دست یابد. این شناخت، خود نوعی شفاست که از طریق معرفت و عرفان حاصل می‌شود. ۳. معجزه در عرفان ابن عربی: معجزه در دیدگاه ابن عربی، نشانه‌ای از قدرت الهی است که از طریق اولیاء و انبیاء ظاهر می‌شود. معجزه‌ها، از جمله شفا دادن، نشانه‌هایی هستند که بر حقانیت پیامبران و اولیاء الهی دلالت می‌کنند. اما از نظر عرفانی، معجزه‌ها تنها وقایع خارق‌العاده‌ی بیرونی نیستند، بلکه نشانه‌هایی از تحولات درونی و روحانی نیز هستند. الف) معجزه به عنوان تجلی اسماء الهی: ابن عربی معتقد است که معجزه‌ها، از جمله شفا، در حقیقت تجلیات اسماء و صفات الهی هستند. وقتی پیامبر یا ولی‌ای شفا می‌دهد، این عمل در حقیقت تجلی اسم "شافی" (شفا دهنده) خداوند است. بنابراین، معجزه‌ها نشانه‌هایی از حضور و قدرت الهی در جهان هستند. ب) معجزه و رابطه‌ی آن با ولایت: از نظر ابن عربی، معجزه‌ها تنها مختص پیامبران نیستند، بلکه اولیاء الهی نیز می‌توانند به اذن خداوند معجزه‌هایی انجام دهند. این معجزه‌ها، نشانه‌هایی از ولایت و قرب به خداوند هستند. اولیاء الهی، به دلیل اتحاد با ذات الهی، می‌توانند مظهر اسماء و صفات الهی باشند و معجزه‌هایی را انجام دهند. ۴. الیسع به عنوان مظهر اسماء الهی: در فص یسعی، ابن عربی الیسع را به عنوان یکی از مظاهر اسماء الهی معرفی می‌کند. الیسع، به عنوان پیامبری که دارای مقام شفا و معجزه بود، مظهر اسم "شافی" و "قادر" است. از این منظر، الیسع نه تنها یک شخصیت تاریخی، بلکه نمادی از تجلیات الهی در عالم است. الف) الیسع و شفا: الیسع به عنوان پیامبری که دارای قدرت شفا بود، مظهر اسم "شافی" است. شفاهایی که او انجام می‌داد، نه تنها شفاهای جسمانی، بلکه شفاهای روحانی نیز بودند. این شفاها، نشانه‌هایی از بازگشت به وحدت و هماهنگی با ذات الهی هستند. ب) الیسع و معجزه: معجزه‌های الیسع، از جمله شفا دادن، نشانه‌هایی از قدرت الهی هستند که از طریق او ظاهر می‌شوند. این معجزه‌ها، تجلیات اسماء الهی هستند و بر حقانیت او به عنوان پیامبر الهی دلالت می‌کنند. ۵. نتیجه‌گیری: در فص یسعی، ابن عربی شفا و معجزه را در چارچوب عرفانی خود و بر اساس مبانی وحدت وجود و اسماء و صفات الهی تفسیر می‌کند. از نظر او، شفا و معجزه، تجلیات خاصی از اسماء الهی هستند که از طریق پیامبران و اولیاء الهی ظاهر می‌شوند. شفا، به معنای بازگشت به وحدت و هماهنگی با ذات الهی است، و معجزه، نشانه‌ای از قدرت الهی است که بر حقانیت پیامبران و اولیاء الهی دلالت می‌کند. الیسع، به عنوان پیامبری که دارای مقام شفا و معجزه بود، مظهر اسماء الهی است و شفاها و معجزه‌های او، تجلیات اسم "شافی" و "قادر" هستند. از این منظر، فص یسعی نه تنها به بررسی شخصیت الیسع می‌پردازد، بلکه مفاهیم عمیق عرفانی مانند وحدت وجود، تجلیات الهی، و رابطه‌ی انسان با خداوند را نیز بررسی می‌کند. @hksami
٢٢.فص داوودی (داوود) در فتوحات مکیه ابن عربی: حکومت و عدالت الهی ابن عربی در فص داوودی به بررسی مفهوم حکومت و عدالت الهی از منظر عرفانی می‌پردازد. او در این فص، شخصیت حضرت داوود (ع) را به عنوان نماد حکومت الهی و عدالت مطلق تحلیل می‌کند. این فص بر اساس مبانی عرفانی ابن عربی، آیات قرآن و روایات معصومین (ع) به شرح زیر است: مبانی عرفانی ابن عربی در فص داوودی ابن عربی در این فصل، حضرت داوود (ع) را به عنوان نماد حکومت الهی و تجلی عدالت مطلق معرفی می‌کند. او معتقد است که حکومت داوود (ع) تجلی حکومت الهی بر زمین است و عدالت او، بازتاب عدالت الهی است. ابن عربی می‌نویسد: «داوود (ع) مظهر اسم "العدل" است، زیرا او به عدالت حکم می‌کرد و هیچ‌کس را بر دیگری ترجیح نمی‌داد. حکومت او تجلی حکومت الهی بود، زیرا او به اذن خداوند بر مردم حکمرانی می‌کرد.» (فتوحات مکیه، جلد ۱، ص ۲۳۴) ابن عربی همچنین بیان می‌کند که حکومت الهی بر اساس عدالت مطلق است و این عدالت، تنها از طریق اتصال به منبع الهی ممکن است. او می‌گوید: «حکومت داوود (ع) نشان‌دهنده‌ی این است که عدالت واقعی، تنها از طریق اتصال به خداوند ممکن است. او به اذن خداوند حکم می‌کرد و هیچ‌کس را بر دیگری ترجیح نمی‌داد.» (همان، ص ۲۳۵) آیات قرآن درباره حکومت و عدالت داوود (ع) قرآن کریم در آیات متعددی به حکومت و عدالت حضرت داوود (ع) اشاره کرده است. این آیات، مبانی عرفانی ابن عربی را تأیید می‌کنند: ۱. حکومت داوود (ع): «وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ» (ص: ۲۰) (و حکومت او را استوار کردیم و به او حکمت و توانایی قضاوت عادلانه دادیم.) ۲. عدالت داوود (ع): «يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى» (ص: ۲۶) (ای داوود، ما تو را خلیفه در زمین قرار دادیم، پس میان مردم به حق حکم کن و از هوای نفس پیروی نکن.) ۳. قضاوت عادلانه: «وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ» (انبیاء: ۷۸) (و داوود و سلیمان را [یاد کن] هنگامی که درباره کشتزاری که گوسفندان قوم در آن چریده بودند، قضاوت می‌کردند و ما شاهد قضاوت آنان بودیم.) تحلیل عرفانی حکومت و عدالت داوود (ع) ابن عربی در تحلیل خود از حکومت و عدالت داوود (ع)، به چند نکته کلیدی اشاره می‌کند: ۱. حکومت الهی: حکومت داوود (ع) تجلی حکومت الهی بر زمین است. او به اذن خداوند حکم می‌کرد و هیچ‌کس را بر دیگری ترجیح نمی‌داد. این مفهوم با آیه «يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ» (ص: ۲۶) هماهنگ است. ۲. عدالت مطلق: عدالت داوود (ع) بازتاب عدالت الهی است. او به عنوان مظهر اسم "العدل"، به عدالت حکم می‌کرد و هیچ‌کس را بر دیگری ترجیح نمی‌داد. این مفهوم با آیه «فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ» (ص: ۲۶) هماهنگ است. ۳. اتصال به منبع الهی: ابن عربی معتقد است که عدالت واقعی، تنها از طریق اتصال به خداوند ممکن است. داوود (ع) به اذن خداوند حکم می‌کرد و این اتصال، باعث می‌شد که حکومت او عادلانه باشد. روایات معصومین (ع) درباره عدالت و حکومت در روایات اهل بیت (ع) نیز به اهمیت عدالت و حکومت عادلانه اشاره شده است. این روایات، مبانی عرفانی ابن عربی را تأیید می‌کنند: ۱. امام علی (ع): «الْعَدْلُ حَيَاةٌ» (نهج‌البلاغه، حکمت ۴۳۷) (عدالت، زندگی است.) ۲. امام صادق (ع): «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقُولُ: يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى» (کافی، جلد ۱، ص ۵۴) (خداوند می‌فرماید: ای داوود، ما تو را خلیفه در زمین قرار دادیم، پس میان مردم به حق حکم کن و از هوای نفس پیروی نکن.) جمع‌بندی فص داوودی در فتوحات مکیه ابن عربی، به بررسی حکومت و عدالت الهی از منظر عرفانی می‌پردازد. ابن عربی حضرت داوود (ع) را به عنوان نماد حکومت الهی و عدالت مطلق معرفی می‌کند و معتقد است که عدالت واقعی، تنها از طریق اتصال به خداوند ممکن است. این مفاهیم با آیات قرآن و روایات معصومین (ع) هماهنگ هستند و نشان‌دهنده‌ی اهمیت عدالت و حکومت عادلانه در اسلام هستند. @hksami
٢٣.فص سلیمانی در فصوص الحکم ابن عربی: بررسی مفهوم حکمت و سلطنت ابن عربی در فص سلیمانی از کتاب فصوص الحکم، به بررسی مفهوم حکمت و سلطنت از منظر عرفانی می‌پردازد. او در این فص، شخصیت حضرت سلیمان (ع) را به عنوان نماد حکمت الهی و سلطنت مطلق تحلیل می‌کند. این فص بر اساس مبانی عرفانی ابن عربی و با استناد به آیات قرآن و روایات معصومین (ع) به شرح زیر است: مبانی عرفانی ابن عربی در فص سلیمانی ابن عربی در این فصل، حضرت سلیمان (ع) را به عنوان نماد حکمت الهی و تجلی سلطنت مطلق معرفی می‌کند. او معتقد است که سلطنت سلیمان (ع) تجلی سلطنت الهی بر زمین است و حکمت او، بازتاب حکمت الهی است. ابن عربی در فصوص الحکم می‌نویسد: «فَصْ حِكْمَةٌ نُورِيَّةٌ فِي كَلِمَةٍ سُلَيْمَانِيَّةٍ: اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمَّا كَانَ الْحَكِيمُ الْأَكْبَرُ، جَعَلَ مِنْ مَظَاهِرِ حِكْمَتِهِ مَنْ يَحْكُمُ بِهَا فِي الْعَالَمِ السُّفْلِيِّ، فَكَانَ سُلَيْمَانُ عَلَيْهِ السَّلَامُ مَظْهَرًا لِهَذِهِ الْحِكْمَةِ. فَإِنَّهُ كَانَ يَحْكُمُ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ، وَيَتَصَرَّفُ فِي الْمُلْكِ بِالْعَدْلِ، وَيَتَحَكَّمُ فِي الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ وَالْوَحْشِ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى. فَكَانَتْ حِكْمَتُهُ عَيْنَ الْحِكْمَةِ الْإِلَهِيَّةِ، وَسُلْطَانُهُ عَيْنَ السُّلْطَانِ الْإِلَهِيِّ.» (فصوص الحکم، فص سلیمانی) ترجمه: «فص حکمت نورانی در کلمه سلیمانی: بدان که خداوند متعال، چون حکیم اکبر است، از مظاهر حکمت خود کسی را قرار داد که در جهان پایین (دنیا) به آن حکم کند. پس سلیمان (علیه السلام) مظهر این حکمت بود. او میان مردم به حق حکم می‌کرد و در سلطنت به عدالت رفتار می‌نمود، و بر جن و انسان و پرندگان و حیوانات به اذن خداوند متعال تسلط داشت. پس حکمت او عین حکمت الهی بود، و سلطنت او عین سلطنت الهی.» ابن عربی همچنین بیان می‌کند که حکمت واقعی، تنها از طریق اتصال به منبع الهی ممکن است. او می‌گوید: «سلطنت سلیمان (ع) نشان‌دهنده‌ی این است که حکمت واقعی، تنها از طریق اتصال به خداوند ممکن است. او به اذن خداوند فرمان می‌داد و در تمام امور، به حکمت الهی عمل می‌کرد.» (فصوص الحکم، فص سلیمانی) آیات قرآن درباره حکمت و سلطنت سلیمان (ع) قرآن کریم در آیات متعددی به حکمت و سلطنت حضرت سلیمان (ع) اشاره کرده است. این آیات، مبانی عرفانی ابن عربی را تأیید می‌کنند: ۱. حکمت سلیمان (ع): «وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ» (نمل: ۱۵) (و به راستی به داوود و سلیمان دانشی عطا کردیم و آن دو گفتند: سپاس خدایی را که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری داد.) ۲. سلطنت سلیمان (ع): «وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ» (نمل: ۱۶) (و سلیمان وارث داوود شد و گفت: ای مردم، ما زبان پرندگان را آموخته‌ایم و از هر چیزی به ما داده شده است. به راستی این فضلی آشکار است.) ۳. قدرت سلیمان بر جن و حیوانات: «وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ» (نمل: ۱۷) (و برای سلیمان لشکریانش از جن و انسان و پرندگان گردآوری شدند و آنها را به نظم درمی‌آوردند.) تحلیل عرفانی حکمت و سلطنت سلیمان (ع) ابن عربی در تحلیل خود از حکمت و سلطنت سلیمان (ع)، به چند نکته کلیدی اشاره می‌کند: ۱. سلطنت الهی: سلطنت سلیمان (ع) تجلی سلطنت الهی بر زمین است. او به اذن خداوند بر تمام مخلوقات، حتی جن و حیوانات، حکمرانی می‌کرد. این مفهوم با آیه «وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ» (نمل: ۱۷) هماهنگ است. ۲. حکمت مطلق: حکمت سلیمان (ع) بازتاب حکمت الهی است. او به عنوان مظهر اسم "الحکیم"، به حکمت فرمان می‌داد و در تمام امور، به اذن خداوند عمل می‌کرد. این مفهوم با آیه «وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا» (نمل: ۱۵) هماهنگ است. ۳. اتصال به منبع الهی: ابن عربی معتقد است که حکمت واقعی، تنها از طریق اتصال به خداوند ممکن است. سلیمان (ع) به اذن خداوند فرمان می‌داد و این اتصال، باعث می‌شد که سلطنت او حکیمانه باشد. روایات معصومین (ع) درباره حکمت و سلطنت در روایات اهل بیت (ع) نیز به اهمیت حکمت و سلطنت عادلانه اشاره شده است. این روایات، مبانی عرفانی ابن عربی را تأیید می‌کنند: ۱. امام علی (ع):
«الحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ» (نهج‌البلاغه، حکمت ۷۷) (حکمت، گمشده مؤمن است.) ۲. امام صادق (ع): «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يُعْطِي الْحِكْمَةَ مَنْ يُحِبُّ» (کافی، جلد ۱، ص ۲۸) (خداوند حکمت را به هر کس که دوست دارد، عطا می‌کند.) @hksami
۲۴. فص زکریایی (زکریا): بحث درباره‌ی دعا و استجابت فصل زکریایی (زکریا) در متون عرفانی و دینی به دعا و استجابت آن اشاره دارد. این موضوع را می‌توان با استفاده از مبانی عرفانی ابن عربی، قرآن و صحیفه سجادیه به شرح زیر توضیح داد: ۱. دعا در قرآن: در قرآن، دعا به عنوان یک ارتباط مستقیم بین بنده و خداوند مطرح شده است. خداوند در آیات متعددی به بندگانش دستور می‌دهد که به او دعا کنند و وعده می‌دهد که دعاهایشان را اجابت خواهد کرد. به عنوان مثال، در آیه ۱۸۶ سوره بقره آمده است: وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ (و هنگامی که بندگان من از تو درباره من بپرسند، [بگو] من نزدیکم؛ دعای دعاکننده را به هنگامی که مرا می‌خواند، پاسخ می‌دهم. پس باید آنان [نیز] فرمان مرا بپذیرند و به من ایمان آورند، تا راه یابند.) این آیه نشان می‌دهد که خداوند به دعاهای بندگانش نزدیک است و آن‌ها را اجابت می‌کند، مشروط بر اینکه بندگانش به او ایمان داشته باشند و از دستوراتش پیروی کنند. ۲. دعا در عرفان ابن عربی: ابن عربی، عارف بزرگ اسلامی، دعا را به عنوان یک حالت وجودی و ارتباطی بین انسان و خداوند می‌داند. از دیدگاه او، دعا تنها یک درخواست زبانی نیست، بلکه یک حالت قلبی و وجودی است که در آن انسان خود را در حضور خداوند می‌یابد و با او به گفتگو می‌پردازد. ابن عربی معتقد است که دعا در واقع یک تجلی از اسماء و صفات الهی است. وقتی انسان دعا می‌کند، در حقیقت از طریق اسماء الهی مانند "السمیع" (شنوا) و "المجیب" (اجابت‌کننده) با خداوند ارتباط برقرار می‌کند. ابن عربی همچنین به مفهوم "قضای الهی" و "دعا" اشاره می‌کند و معتقد است که دعا می‌تواند قضای الهی را تغییر دهد. او در کتاب "فتوحات مکیه" بیان می‌کند که دعا یک قدرت روحانی است که می‌تواند سرنوشت انسان را تحت تأثیر قرار دهد، زیرا دعا خود بخشی از اراده الهی است. ۳. دعا در صحیفه سجادیه: صحیفه سجادیه، که مجموعه‌ای از دعاهای امام سجاد (ع) است، به عنوان یکی از عمیق‌ترین متون عرفانی و دینی در اسلام شناخته می‌شود. در این کتاب، دعا به عنوان یک ابزار برای تقرب به خداوند و درک حضور او در زندگی انسان مطرح شده است. امام سجاد (ع) در دعاهای خود به مفاهیمی مانند توکل، رضا و تسلیم در برابر اراده الهی اشاره می‌کند. به عنوان مثال، در دعای مکارم الاخلاق، امام سجاد (ع) از خداوند می‌خواهد که او را به اخلاق نیکو آراسته کند و از رذایل اخلاقی دور نگه دارد. این دعا نشان می‌دهد که دعا تنها برای درخواست‌های مادی نیست، بلکه برای تقویت روحی و اخلاقی انسان نیز به کار می‌رود. ۴. دعا و استجابت از دیدگاه عرفانی: از دیدگاه عرفانی، استجابت دعا به معنای تحقق خواسته‌های مادی نیست، بلکه به معنای تحقق اراده الهی در زندگی انسان است. عرفا معتقدند که دعا یک حالت قلبی است که در آن انسان خود را در حضور خداوند می‌یابد و با او به گفتگو می‌پردازد. استجابت دعا نیز به این معناست که انسان به درجه‌ای از قرب الهی دست یابد که اراده‌اش با اراده خداوند یکی شود. ابن عربی و دیگر عرفا معتقدند که دعا یک ابزار برای تقرب به خداوند است و استجابت آن به معنای تحقق خواسته‌های انسان در چارچوب اراده الهی است. به عبارت دیگر، دعا انسان را به جایی می‌رساند که خواسته‌هایش با خواسته‌های خداوند هماهنگ می‌شود. نتیجه‌گیری: دعا و استجابت آن در قرآن، عرفان ابن عربی و صحیفه سجادیه به عنوان یک ابزار برای تقرب به خداوند و درک حضور او در زندگی انسان مطرح شده است. دعا تنها یک درخواست زبانی نیست، بلکه یک حالت قلبی و وجودی است که در آن انسان خود را در حضور خداوند می‌یابد و با او به گفتگو می‌پردازد. استجابت دعا نیز به معنای تحقق اراده الهی در زندگی انسان است، نه صرفاً تحقق خواسته‌های مادی. @hksami
۲۵. فص یحیی‌ای (یحیی): بررسی مفهوم زهد و پارسایی.