eitaa logo
پیر طریقت
1.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
739 ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گر یک شکسته دل دعاگویتان شود به زان که خود نشسته و عمری دعا کنید کاتب استاد گنجی
لاف عشق و گله از یار بسی لاف دروغ عشقبازان چنین مستحق هجرانند کاتب استاد سیاوشی
هو بدان که انسان بصورت عالم صغیر و بمعنی عالم کبیر است و از حقائق الوهیت، رسالت، نبوت، ولایت، خلافت، لاهوت، ناسوت، جبروت و ملکوت در او نمونه و نشانه‌ایست. ناگزیر چون مرآت وجودِ انسانی از زنگار هوی و علائق نفسانی مصقول و مصفی شود، تمام این مراتب در او نمودار بُوَد. اوصاف حمیده و اخلاق مرضیه، ملائکه باطنند که از ذات وجود بسجده یعنی به اطاعت عقلِ محمود، که آدمِ مسجودِ باطن است مأمورند. و خصائل خبیثه‌یِ ردیئه که شیطانِ باطنند و شئوناتِ نفسِ امارّه‌یِ ابلیس علامات، از اطاعت و انقیاد خلیفةاللهِ معنوی معذور. اسرار وجود که حق تعالی در آدم ودیعه گذاشت غیر از تصوف نیست و هر کس به‌تمامِ اوصافِ آدمیت متصف شد صوفی است. عرفان الحق حاج میرزا حسن صفیعلیشاه اصفهانی @zonnoun
هو بلبل که نبودیم بخوانیم به گلزار جغدی شده شبگیر به ویرانه بگرییم 💠 @yarekhaksar
هو آنک مردن پیش چشمش تهلکه‌ست امر لا تلقوا بگیرد او به دست و آنک مردن پیش او شد فتح باب سارعوا آید مرورا در خطاب هر که یوسف دید جان کردش فدی هر که گرگش دید برگشت از هدی مرگ هر یک ای پسر همرنگ اوست پیش دشمن دشمن و بر دوست دوست آنک می‌ترسی ز مرگ اندر فرار آن ز خود ترسانی ای جان هوش دار روی زشت تست نه رخسار مرگ جان تو همچون درخت و مرگ برگ چون سجودی یا رکوعی مرد کشت شد در آن عالم سجود او بهشت چون ز دستت رست ایثار و زکات گشت این دست آن طرف نخل و نبات آب صبرت جوی آب خلد شد جوی شیر خلد مهر تست و ود چون به امر تست اینجا این صفات پس در امر تست آنجا آن جزات چون ز دستت زخم بر مظلوم رست آن درختی گشت ازو زقوم رست چون ز خشم آتش تو در دلها زدی مایه ی نار جهنم آمدی اولیا را داشتی در انتظار انتظار رستخیزت گشت یار آن سخنهای چو مار و کژدمت مار و کژدم گشت و می‌گیرد دمت ....
هو مرید مبتدی را ذکر جهر اولی تر است از ذکر خفیه ؛ از برای آنکه در جهر مجاهدت بیشتر است. شیخ صفی الدین اردبیلی صفوةالصفاء صفحه ۴۸۸
هو هفت آسمان و هفت زمین و خلقان همه در رقص آیند آن ساعتی که صادقی در رقص آید.
هو شمس به من آموخت؛ اگر شخصی در دنیا سردش باشد، تو گرم نخواهی شد!
هو ما درین انبار گندم می کنیم    گـــــــندم جمع آمده گم می کنیم می نیندیشیم آخر ما به هوش       کین خلل در گندمست از مکر موش موش تا انبار ما حفره زده ست       وَز فَن‌اش انـــــبار ما ویران شدست اول ای جان دفع شر موش کن   وانــــگهان در جمع گندم جوش گر نه موشی دزد در انبار ماست    گنـدم اعمال چهل ساله کجاست؟