eitaa logo
پیر طریقت
1.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
739 ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هو مرید مبتدی را ذکر جهر اولی تر است از ذکر خفیه ؛ از برای آنکه در جهر مجاهدت بیشتر است. شیخ صفی الدین اردبیلی صفوةالصفاء صفحه ۴۸۸
هو عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن
هو                  در           نگنجد عشق !!         در گفت و شنید،                  عشق،،      دریاییست قعرش ناپدید!!!
هو کرامات ابراهیم ادهم بر لب دریا ✍ابراهیم اَدهم ضمن سیر و سیاحت به لبِ دریایی رسید و آنجا نشست و به دوختن پاره هایِ خرقه اش مشغول شد . در این اثنا امیری که در سال های قبل غلامِ او بود از آنجا گذر می کرد . همینکه چشمش به ابراهیم افتاد او را شناخت . ولی با کمالِ تعجب اثری از شاهزادگی و امارت در او نیافت . بلکه او را درویشی بی پیرایه و خاکسار یافت . پیشِ خود گفت : پس کو آن حکومت و سلطنت و حشمت و جلال ؟ چرا اینقدر خاکسار و ژولیده حال شده است ؟ ابراهیم که عارفی کامل بود و آگاه بر ضمیر اشخاص، در همان لحظه فکرِ او را خواند و سوزنِ خود را به دریا انداخت و چیزی نگذشت که صدها هزار ماهی سر از آب بیرون آوردند در حالی که در دهانِ هر یک سوزنی از طلا بود . ماهیان به ابراهیم خطاب کردند : ای عارف حقیقی همۀ این سوزن ها از آنِ توست . بگیر ، ابراهیم رو به امیر کرد و گفت : ای امیر ، حکومت بر دل ها مهم تر است یا حکومت بر تخت ها ؟ امیر از تماشای این صحنۀ شگرف به وجد و شور دچار شد و گفت : وقتی ماهیان از روحِ عارف خبر دارند ، وای به حالِ کسی که از او بی خبر باشد!
هو چنانک تو تن را به روزه داری و از طعام و شراب باز داری، ایشان دل را به روزه درآرند، و از جمله مخلوقات باز دارند. تو از بامداد تا شبان‌گاه روزه داری، ایشان از اول عمر تا آخر عمر روزه دارند. می‌دان روزه تو یک روز است، می‌دان روزه ایشان یک عمر. حکایت: یکی پیش شبلی در آمد. شبلی او را گفت تحسن ان تصوم الابد؟ (تو توانی که روزه‌ی ابد داری؟) گفت این چون باشد؟ شبلی گفت: همه عمر خویش یک روز سازی و به روزه باشی و پس به‌دیدار خدای بگشایی. تفسیر کشف‌الاسرار و عدةالأبرار @yarekhaksar
هو نقلست که در شبانروزی چهارصد رکعت نماز کردی و برخود لازم داشتی گفتند در این درجه که توئی چندین رنج چراست گفت: نه راحت درحال دوستان اثر کند و نه رنج که دوستان فانی صفت‌اند ونه رنج در ایشان اثر کند ونه راحت. تذکرة الاولیاء ذکر حسین منصور حلاج "رحمة الله علیه"
هو شیخ ابوسعید ابوالخیر در راه بود، گفت : هر جا كه نظر می‌كنم بر زمین همه گوهر ریخته و بر در و دیوار همه زر آویخته! كسی نمی‌بیند و كسی نمی‌چیند .... گفتند : كو؟ كجاست؟ گفت : همه جاست هر جا كه می‌توان خدمتی كرد ، یا هر جا كه می‌توان راحتی به دلی آورد آن جا كه غمگینی هست و آن جا كه مسكینی هست. آن جا كه یاری طالب محبت است و آن جا كه رفیقی محتاج مُرُوَت ....
هو اگر عاشق شوی فرق ندانی میان روی دوست و موی دوست .پس چون از فرق تا قدم یک نقطه درد گردی،تسبیح جان تو این بود که . آن بت که مراد داد به هجران مالش دل گم کردم میان زلف و خالش پرسند رفیقان من از حال دلم آن دل که مرا نیست چه دانم حالش اینجا،دانایی در نادانی گم شود،اینجا، دل جز بی دلان را نبود. عین القضات همدانی
هو خواب نمی‌برد سر بر تو بنهم تا خواب برد.