eitaa logo
سلام بر حجت خدا
71 دنبال‌کننده
962 عکس
496 ویدیو
36 فایل
سیدالشهدا حاج احمد حاج قاسم حاج حسین کربلایی محسن حججی
مشاهده در ایتا
دانلود
وصیت نامه شهید حججی برای بانوی صبر السلام ای بانوی سلطان عشق السلام ای بانوی صبر دمشق زیبنبِ دنیا و عقبیِ علی شرح مدح لافتی الا علی در مسیر شام غوغا کرده ایی شهر را آشوب برپا کرده ایی خطبه خواندی از غریبی حسین زنده کردی کربلا در عالمیین گر نبودی کربلایی هم نبود گریه و شور و نوایی هم نبود رنج هایی ست فراوان دیده ایی خیمه ها، غارت، سواران دیده ایی دیده بودی، حلق و چشم و حرمله گریه کردی پا به پای قافله بسم الله النور... صَلی الله علیک یا اُماه یا فاطمه الزهرا"سلام علیک" وَلاتَحسَبن الذینَ قُتلوا فی سَبیل الله اَمواتا، بَل احیاء عند رَبِهم یُرَزقون هرگز نمیمیرد آنکه دلش زنده شد به ثبت است بر جدیده عالم دوام ما... چند ساعتی بیشتر به رفتن نمانده است، هرچه به زمان رفتن نزدیک تر می شوم قلبم بی تاب تر می شود... نمی دانم چه بنویسم و چگونه حس و حالم را بیان کنم... نمی دانم چگونه خوشحالی ام را بیان کنم و چگونه و با چه زبانی شکر خدای منان را به جای بیاورم... به حسب وظیفه چند خطی را به عنوان وصیت با زبان قلم می نویسم... نمیدانم چه شد که سرنوشت مرا به این راه پر عشق رساند... نمی دانم چه چیزهایی عامل آن شد... بدون شک شیر حلال مادرم، لقمه حلال پدرم و انتخاب همسرم و خیلی چیزهای دیگر در آن اثر داشته است...  عمریست شب و روزم را به عشق شهادت گذرانده ام... و همیشه اعتقادم این بوده و هست که با شهادت به بالاترین درجه ی بندگی میرسم... خیلی تلاش کردم که خودم را به این مقام برسانم اما نمی دانم که چقدر توانسته ام موفق باشم... چشم امیدم فقط به و است و بس امید دارم این رو سیاه پرگناه را هم قبول کنند و به این بنده ی بدِ پرخطا نظری از سر رحمت بنمایند... که اگر این چنین شد؛🔅الحمدالله رب العالمین... اگر روزی خبر این بنده حقیر سرا پا تقصیر را شنیدید؛ علت آن را جز کریمی و رحیمی خدا ندانید... اوست که رو سیاهی چون مرا هم می بخشد و مرا یاری می کند... همسر عزیزم زهرا جانم اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی بدان به آرزویم که هدف اصلی ام از ازدواج با شما بود رسیدم و به خود افتخار کن که شوهرت شد... مبادا بی تابی کنی، مبادا شیون کنی، صبور باش و هر آن خودت را در محضر حضرت زینب بدان... حضرت زینب بیش از تو مصیبت دید. پدر عزیزم همیشه و در همه حال الگوى زندگی و مردانگی ام تو بوده و هستی، اگر روزی خبر شهادتم را دیدی، زمانی را در مقابل خود فرض کن که حسین بن علی در کنار جگر گوشه اش علی اکبر حاضر شد... داغ تو بیشتر از داغ اباعبدالله نیست... پس باش پدرم، می دانم سخت است اما می شود... مادر عزیزم ام البنین علیهاالسلام 4جوان خود را فدای حسین و زینب کرد و خم به ابرو نیاورد. حتی زمانی که خبر شهادت پسرانش را به آن دادند باز از حسین سراغ گرفت؛ پس اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی، همچون ام البنین صبورانه و با افتخار فریاد بزن که مرا فدای حسین و حضرت زینب کرده ای و مبادا با بی تابی خود دل دشمن را شاد کنید...  برادر عزیزم اگر روزی مرا در لباس شهادت دیدی آن لحظه ایی را به یاد بیاور که اباعبدالله بر بالین عباس ابن علی حاضر شد و داغ برادر کمرش را خم کرد... مبادا ناسپاسی کنی، مبادا به هدیه ایی که تقدیم کرده اید شک بیاورید... خواهران خوبم لحظه ی وداع با شما و مادرم و پدرم مرا به یاد آن لحظه ایی انداخت که اهل حرم حضرت علی اکبر را راهی میدان جنگ می کردند؛ پس اگر من هم رو سفید شدم غم و غصه و اشک و ناله خود را فدای علی اکبر کنید و مبادا داغ خود را از داغ دل بیشتر بدانید... پسر عزیزم، علی جان... ببخشید اگر قد کشیدنت را ندیدم و مرد شدنت را نظاره نکردم... سعی کن راه مرا ادامه بدهی... سعی کن کاری کنی که سرانجام آن به ختم شود... پدر و مادر همسر عزیزم... همیشه شما را همچون پدر و مادر واقعی خودم می دانستم و خوشحال ام که سرنوشتم با حضور در خانواده شما رقم خورد... به شما هم جز و تحمل چیز دیگری سفارش نمی کنم، همیشه یاد داشته باشید علی اکبر حسین هم تازه داماد کربلا بود... از همه میخوام این رو سیاه را حلال کنید، اگر حقی از کسی ضایع کردم، اگر غیبتی
خلاصه ای از زندگی سردار شهید حاج حسین خرازی: سردار رشید سپاه اسلام شهید حسین خرازی در سال ۱۳۳۶ در اصفهان به دنیا آمد. وی پس از اتمام دوران دبیرستان، در سال ۱۳۵۵ ش به خدمت سربازی اعزام شد و با فرمان مبنی بر فرار سربازان از پادگان‏ها، به سیل خروشان مردم پیوست. شهید خرازی در ابتدای پیروزی انقلاب، با عضویت در کمیته دفاع شهری اصفهان به حراست از جاده‏‌های حساس شهر مشغول بود. سپس یک سال پس از انقلاب، همزمان با توطئه گروهک‏‌های ضد انقلاب در گنبد و ترکمن صحرا، به آن منطقه اعزام شد و به فرماندهی نیروها در یکی از محورهای منطقه پرداخت و سپس چندین ماه در منطقه کردستان در راه دفاع از کیان اسلامی جانفشانی نمود. شهید حسین خرازی، همزمان با آغاز جنگ و سقوط خرمشهر، به خوزستان اعزام شد و در منطقه خط شیر، فرماندهی نیروهای بسیج در مقابله با قوای متجاوز بعث را برعهده گرفت. عملیات‏‌های فرمانده کل قوا، ثامن الائمه، فتح المبین، بیت المقدس، خیبر، بدر، والفجر ۸ و کربلای ۴ و ۵ صحنه‏ های فراوانی از رشادت‏‌ها، ابتکار، خلاقیت و حسن فرماندهی این سردار رشید اسلام بود، ضمن آنکه وی در عملیات خیبر در اسفند ۱۳۶۲ نیز، دستِ راست خود را در راه خدا تقدیم کرد. سرانجام حاج حسین خرازی این سردار رشید سپاه اسلام در جریان عملیات بزرگ و غرورآفرین کربلای ۵ در حالی که فرماندهی لشکر ۱۴ را برعهده داشت، در سال ۱۳۶۵ در اثر اصابت ترکش به قلبش، به فیض عظمای نائل آمد و این عملیات، آخرین وداع با جهان مادی و آغاز حیات ابدی او را رقم زد. پیکر مطهر این شهید والا مقام پس از تشییع با شکوه، در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد. @hojaji2500shahid11najafabad
هدایت شده از 🧠بصیرتِ ناب🧠
6.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 ببینید 🔶🔹 اظهارات معنادار وزیر علوم دولت وفاق ملی 💠 پی‌نوشت افراد زیادی از زمان انتشار این مواضع وزیر علوم نسبت به آن واکنش نشان داده و نقدهای صحیح و دقیقی بیان کرده‌اند. لذا قصد ندارم تکرار مکررات کنم. حرف من از زاویه‌ای دیگر است؛ یک بار ماجرا را ببینید: 1⃣ شهریور ۱۴۰۲: علی‌رغم تلاش سنگین و همه‌جانبه‌ی استکبار جهانی برای تحمیل امضای پیمان پاندمی به کشورهای مختلف از جمله جمهوری اسلامی ایران، شهید رئیسی به همراه ۱۰ کشور دیگر پذیرش این پیمان استعماری را رد نمود و مهم‌ترین بستر حقوقی کنترل کشور توسط سازمان بهداشت جهانی در پاندمی‌های آتی را کنار زد؛ 2⃣ تا پایان ۱۴۰۲: ادامه‌ی تلاش سازمان ملل برای پذیرش پیمان پاندمی از سوی ایران بی‌نتیجه ماند؛ 3⃣ اردیبهشت ۱۴۰۳: حجت‌الاسلام والمسلمین رئیسی طی سانحه‌ی هوایی به رسید؛ 4⃣ تیر ۱۴۰۳: یک پزشک از طیف غربگرا به‌عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شد! 5⃣ مرداد ۱۴۰۳: یک پزشک فعال در فتنۀ ز-ز-آ، معاون اجرایی دولت شد؛ 6⃣ شهریور ۱۴۰۳: یک پزشک همراستا با سازمان بهداشت جهانی، وزیر بهداشت شد! 7⃣ شهریور ۱۴۰۳: وزیر علوم با طرح موضوع «شبه علم» که مورد تاکید WHO در ایام کرونا بود، به طب چند هزار ساله و افراد علمی منتقد پروتکل‌های WHO حمله کرد؛ 8⃣ شریفی زارچی، مدیر سابق مرکز آمار و فناوری اطلاعات وزارت بهداشت و طراح قرنطینه‌های کرونایی کشور که به دلیل مشارکت در فتنه از دانشگاه شریف اخراج شده بود، به دانشگاه بازگشت! ⭕️ حال به‌نظر می‌رسد چه چیزی در پیش باشد؟ چه چیزی قرار است امضا شود؟ چه چیزی قرار است رخ دهد؟! و این تازه آغاز ماجراست !
💢به مناسبت سالگرد ازدواج 🔸ساعت ۱۱صبح، روز پنج شنبه ۱۱ آبان، سال ۱۳۹۱ عروس خانوم و آقا کنار هم نشسته بودند، روبرویشان سفره ساده و کوچکی بود.ساده اما؛ باصفا. کوچک اما؛ قشنگ و بیاد ماندنی. آقا داماد سرش را آورد نزدیک تر. آرام گفت:« در آینه چه میبینی؟» عروس خانوم سرش را آورد بالا وتوی آینه را نگاه کرد و گفت:«خودم و خودت را». لپ های آقا داماد گل انداخت و گفت:«پس من و تو همیشه مال هم هستیم، بیا به هم کمک کنیم. کمک کنیم زندگی مون با بندگی خدا باشه، به برسیم و بعد هم ». 🔸حرف دل من هم همین بود، اصلا من هم همین را میخاستم.پر پرواز....محسن انتخاب دلم بود و تأیید عقلم.انتخاب عاشقانه و عاقلانه ای بود. اما نه، من اشتباه کردم.محسن پر پرواز نبود، محسن خود بود. نگاه و لبخندمان به هم تأیید خواسته محسن شد و آرزوی دل من. محسن قرآن را برداشت ، به من نگاهی کرد و باز لبخند من. قرآن را باز کرد.سوره نور...با صدای بلند خواند. بسم الله الرحمن الرحیم....من هم، همراهش زیر لب زمزمه کردم. 🔸میهمان ها همه آمده بودند، عاقد شروع کرد....النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی دوشیزه محترمه، مکرمه..... صدایش را فقط میشنیدم، خودم آنجا بودم ولی نبودم. خوشحال بودم، روز محرم شدن مان، روز یکی شدن مان، شروع روز پرواز مان مصادف بود با ایام عید غدیر. ما هم خودمان را به کاروان عشق رساندیم. با صدای بلند یکی از خانم‌های فامیل به خود آمدم. 🔸عروس خانوم قرآن میخوانند...برای دومین بار؛ عروس خانوم رفتن از امام‌زمان اجازه بگیرن....برای سومین بار؛ گفتم با اجازه امام زمانم و‌پدر و‌مادر و‌بقیه بزرگتر ها . زندگی مان شروع شد؛ آن هم بدون گناه. پنج سال گذشت و محسن به خواسته اش رسید.بندگی خدا٬سعادت و شهادت. گوارای وجودت .