eitaa logo
مهندسی ذهن استاد نیلچی زاده
10.7هزار دنبال‌کننده
21.7هزار عکس
18.7هزار ویدیو
380 فایل
ما ملت شهادتیم هفته بسیج مبارک
مشاهده در ایتا
دانلود
-محمدتقی_بهلول میفرمودند: ما با کاروان و کجاوه به « » می‌رفتیم. وقت شد. مادرم کاروان‌دار را صدا کرد و گفت: را نگه‌دار می‌خواهم اول وقت نماز بخوانم. کاروان دار گفت: بی‌بی! دو ساعت دیگر به فلان می‌رسیم. آنجا نگه می‌دارم تا نماز بخوانیم. مادرم گفت: نه! می‌خواهم اول وقت نماز بخوانم. کاروان‌دار گفت: نه . الان نگه نمی‌دارم. مادرم گفت: نگه‌دار. او گفت: اگر پیاده شوید، شما را می‌گذارم و می‌روم. مادرم گفت: بگذار و برو. من و مادرم پیاده شدیم. کاروان حرکت کرد. وقتی کاروان دور شد وحشتی به دل من نشست که چه خواهد شد؟ من هستم ومادرم. دیگر کاروانی نیست. دارد فرا می‌رسد و ممکن است حمله کنند. ولی مادرم با خیال راحت با کوزه‌ی آبی که داشت، وضو گرفت و نگاهی به آسمان کرد، رو به قبله ایستاد و نمازش را خواند. لحظه به لحظه رُعب و وحشت در دل منِ شش هفت ساله زیادتر می‌شد. در همین فکر بودم که صدای سُم اسبی را شنیدم. دیدم یک دُرشکه خیلی مجلل پشت سرمان می‌آید. کنار جاده ایستاد و گفت: کجا می‌روی؟ مادرم گفت: گناباد. او گفت: ما هم به گناباد می‌رویم. بیا سوار شو. یک نفس راحتی کشیدم. گفتم خدایا شکر. مادرم نگاهی کرد و دید یک نفر در قسمت نشسته و تکیه داده بود. به سورچی گفت: من پهلوی نمی نشینم. گفت: خانم! فرماندار گناباد است. بیا بالا. ماندن شما اینجا خطر دارد. کسی نیست شما را ببرد. مادرم گفت: من پهلوی مرد نامحرم نمی‌نشینم! در دلم می‌گفتم مادر بلند شو برویم. خدا برایمان فرستاده است؛ ولی مادرم راحت رو به نشسته بود و می‌گفت! آقای فرماندار رفت کنار سورچی نشست. گفت مادر بیا بالا. اینجا دیگر کسی ننشسته است. مادرم کنار درشکه نشست و من هم کنار او نشستم و رفتیم. در بین راه از کاروان سبقت گرفتیم و زودتر به گناباد رسیدیم. اگر انسان بنده‌ٔ خدا شد، بيمه مى‌شود و خداوند امور او را كفايت و كفالت مى‌كند. «أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ» زمر/۳۶
⭕️ *چرا نگاه جلیلی به روستا متفاوت است؟* ✍️ پژمان عرب 🔸دکترجلیلی همزمان با حضور در عالی‌ترین سطوح حکمرانی و تصمیم‌گیری کشور، بیش از یک دهه است که برای شناخت صحیح ظرفیت‌ها و ایرادات حکمرانی، به شهرستان‌های مختلف سفر کرده و در هر سفر، مسائل روستاها را نیز به‌طور مستقل موردتوجه قرار داده است. عمق راهبردی نگاه او نه بر مبنای کلیات طرح‌ها و تصاویر هوایی از کشور، بلکه از نفس‌به‌نفس شدن با هزاران جوان و مرد و زن روستایی کشور و مشاهدهٔ از نزدیکِ تجربیات موفق و شکست‌خوردهٔ روستاهاست. 🔸اینکه سعید جلیلی در وسط مناظرات اقتصادی و آن دقایقی که هر ثانیه‌اش حکم‌ طلا دارد، از ظرفیت بالای روستا و مردمش می‌گوید، نه از سر «جذب رأی و خوشامد اقشار مردم»، بلکه حاصل نگاه عدالت‌محورش به فرصت‌های کشور است. او عمیقا باور دارد که ۲۵ درصد جامعه، باید در تریبون انتخابات سهمی داشته باشند و خودشان را در آینهٔ رسانه و از زبان کاندیداهای جمهور ببینند و بشنوند. 🔸او همانطور که یک روز بی‌برقی روستای توگبری در کهگیلویه و بویراحمد را مایه شرمندگی اعلائم کرده روز دیگر پیگیر فروش و صادرات گوجه‌های روی زمین‌ماندهٔ روستاییان آبدان بوشهر شده است، به دنبال الگوهای صحیح و تلاش در جهت تکثیر آنها نیز بوده است. یک روز برای تشکر از بچه‌های روستای کریم‌آباد رشتخوار خراسان که سند پیشرفت روستای خودشان را نوشته‌ و باعث مهاجرت معکوس شدند، حاضر شده و تشویقشان کرده است و روز دیگر تلاش کرده تا الگوی موفق باشگاه کشاورزان جوان را در خارج از خراسان ترویج کند. 🔸جلیلی قبل از اینکه شعار «همه ایران سرای من است» را بدهد، جغرافیای ایران را شهر به شهر و روستا به روستا چرخیده است؛ از روستاهای مرزی بلوچستان تا مزرعه مولوی ... تا حاشیه چابهار و زهک زابل و چاه‌نیمه‌ها. او با نشستن در چادر عشایر گیلانغرب و جلسه تفصیلی و مستقیم با کولبران کردستان، مسائل و مشکلات روستاییان را شنیده است.‌ 🔸مواجهه‌ی مستقیم با مسائل و گفت‌وگوی چهره‌به‌چهره است که دکتر جلیلی را به این اطمینان در تشخیص رسانده است که با صدای بلند بگوید:« مجوزهای متعدد و دست‌وپاگیر دولتی است که نفس تولید و فرآوری در روستا را گرفته‌ و هر روز، جوان روستایی را بیشتر به سمت شهر و حاشیه‌نشینی می‌کشاند.» 🔸به‌خاطر حضور میدانی است که باور دارد با کشاورزی و دامداری می‌شود شغل و درآمد پایدار و مناسب ایجاد کرد. از سر لمس واقعیت‌هاست که معتقد است اگر بچه‌های روستاهای حوالی خرمشهر و و بقیه روستاهای مرزی، خودشان کارت بازرگانی داشته باشند و صادرارت کنند، یا اگر وزارتخانه‌ها زمین‌های بلااستفادهٔ دولتی را آزاد کنند، روستاها جایگاه واقعی خود در تولید ثروت را پیدا کرده و به دور از شعارگویی، به سلول‌های جهش کشور تبدیل می‌شوند. پژمان عرب