eitaa logo
حسینیه هنر اراک
199 دنبال‌کننده
252 عکس
38 ویدیو
0 فایل
روابط عمومی: @sedali118 مدیریت حسینیه هنر: @Mojtaba92_403
مشاهده در ایتا
دانلود
«به همه بچه هام گفتم باید به آقای رئیسی رای بدین» او را بین جمعیتی که برای مراسم عزاداری آمده اند میبینم زن سنی ازش گذشته است، بی قرار است. انگار که عزیزی را از دست داده باشد با ناله حرف می زند: اومدم چون به گردنم حق داشت. آقای رئیسی خیلی به گردنم حق داشت. اون شب وضو گرفته بودم برم مسجد، تلویزیون رو روشن کردم دیدم میگه برای رئیسی دعا کنید. همونجا انگار پاهام شل شد. تا صبح نخوابیدم، همش صلوات می فرستادم تا خبری بشه و بگن که زنده ان. بعد که گفتن اینطوری شده و شهید شدن خیلی گریه کردم. خیلی دوستش داشتم. اون موقع که رای گیری بود به همه بچه هام گفتم باید به آقای رئیسی رای بدین.خودم که سواد نداشتم روز رای گیری بهشون گفتم باید باهام بیاین رای و بنویسین که اشتباه یکی دیگه رو برام ننویسن. می دونی مظلوم بود. تو همه چیزش مظلوم بود. حرفی می شد می گفتم سیده... نمی‌ذاشتم پشت سرش حرف بزنن. میگم که سواد ندارم تلویزیون و می شنیدم فقط می دیدم که خیلی به مردم به دور افتاده ها سر می زد... 🆔@hoseiniyehonar_arak
وقتی شنیدم رئیس جمهور شهید شده، به ذهنم یک تصویری خطور کرد که تصمیم گرفتم روی کاغذ آن را بکشم. عکس یک تابوت داخل قبر را روی برگه نقاشی کردم، تابوت را رنگ قرمز و در کنار آن، عکس چند سنگ قبر از شهدای دیگر را سفید کشیدم و تمام صفحه را سبز کردم. دلیلم این بود که هر جا که پا می‌گذاشت، آنجا را بهشت می‌کرد و با شهادتش هم به بهشت رسید. ادامه دارد... ✍سما ظهیری 🆔@hoseiniyehonar_arak
🔻قسمت یازده بغضش را قورت داد و گفت:آقای رئیسی یک مرد آزاد بود، با شرف،با عزت،شجاع.نمی‌دانم به کی رای بدهم که مثل او باشد! او از همه ایران، همه منافع ایران دفاع می‌کرد. از چیزی نمی‌ترسید. با شهامت بود. از روزی که شنیدم اولش که گفتم خدا کند خبر از بیخ دروغ باشد اما دیدم نه. گفتم لابد مه بوده یک جا نشستند بالاخره خلبان با تجربه بوده اما باز دیدم نه.دعا کردم تا صبح زنده باشند.اگر نزدیک بودیم می‌رفتیم دنبالش می‌گشتیم.البته مردمم رفتند دمشون گرم. ممنونیم اما پیدا نشد،خبر شهادت را که شنیدم با خانواده کلی گریه کردیم. یک زمانی آقای شهادت آقای رجائی را داشتیم، شهادت با هنر، شهادت بهشتی، آدم جایگزین برایشان پیدا شد.اما آقای رئیسی چه؟ اصلا مثل ندارد. این همه کارخانه را دوباره راه انداخت. می‌دانی چند هزار کارگر نانشان قطع شده بود که آقای رئیسی با همین راه اندازی کارخانه‌ها کمک کرد. همین هپکو وقتی آمد کارخانه را دید گفت الی و بلا باید این کارخانه راه بیفتد. چی بگم دیگر حس و حالم گفتنی نیست.وقتی خبر تشیع شهر قم آمد وظیفه بود بیام،وظیفه شخصی خودم. بتوانم تهران هم می‌روم. خدا کند رئیس جمهور بعدی نگاهش مثل آقای رئیسی باشد پست را برای خدمت بخواهد. یکی که ضعف نشان ندهد مخصوصا در مقابل غرب. شجاع و با عزت. ادامه دارد... 🆔@hoseiniyehonar_arak
حسینیه هنر اراک پویش خاطره‌نگاری با موضوع شهدای خدمت 💢 محورهای پویش: ◍ حال و هوای خبر مفقودی و لحظات بی‌خبری از ایشان ◍ لحظۀ خبر شهادت رئیس‌جمهور و عزاداری مردم ◍ برگزاری مراسم‌های مردمی برای عزاداری ◍ خاطرات سفر به استان مرکزی ◍ قوه قضائیه آقای رئیسی و فساد ستیزی ◍ انتخابات ١٣٩۶ و ١۴۰۰ ◍ فعالیت‌های ایشان در آستان قدس و... در قالب‌های : عکس‌های مردمی، پادکست و کلیپ، دل نوشته، شعر و... آیدی جهت راهنمایی و ارسال: @admin_hoseiniyearak 🆔@hoseiniyehonar_arak
▪️اول مجلس▪️ در قله میان ابرها باریدند در پهنه ی آسمان خدا را دیدند چون در صف اول همه خادم بودند از اول مجلس شهدا را چیدند ✍شاعر: حسن ونائی 🆔@hoseiniyehonar_arak
📌او را نمی‌شناختم 🔸به آقای رأی داده بودم اما دقیق نمی‌دانستم چه کارهایی برای ما کرده. از اخبار می‌دیدم که شهر به شهر می‌رود و کارخانه‌های زیادی را راهمی‌اندازد. در جمع مردم بود و با آنها صحبت می‌کرد. اینها نشان می‌داد که است و دارد کار می‌کند. اخبار را خیلی وقت‌ها پیگیری می‌کردم. آن روز خبر سقوط بالگرد را از تلویزیون شنیدم. خیلی ناراحت شدم. دخترم زار‌زار گریه می‌کرد. 🔸من کارکردن با گوشی را خیلی بلد نبودم تا خبرها را تندتند چک کنم، اما تا صبح دلهره داشتم. متوجه نشدم چرا در آن آب‌وهوا بالگردش بلند شده، نفهمیدم فرود بوده یا سقوط، کار کسی بود یا واقعاً شرایط آنطور پیش رفته؟ در همین فکر و خیال‌ها بودم که خوابم برد. ساعت حدود هفت صبح، خبر رئیس‌جمهور را شنیدم. خیلی ناراحت شدم. کاری از من ساخته نبود جز اینکه از روستایمان به اراک بروم تا در مراسمی که برایش گرفتند، شرکت کنم و کنار بقیه برای نبودنش عزاداری کنم. ✍🏻صغری رشیدپور 🆔@hoseiniyehonar_arak
📌 یک دور صلوات 🔸آجیم ما را شام دعوت کرده بود. داداشم از بیرون اومد و گفت: رئیس‌جمهور سوار بالگرد شده، بعد تو آذربایجان مه زیاد بوده و خوردن به کوه. 🔸اول باور نکردیم ولی وقتی فهمیدیم، همه دعا می‌کردیم که کاش سالم پیدا بشه اما فرداش اخبار گفت: رئیس‌جمهور شده. من خیلی ناراحت شدم. 🔸تسبیح آوردم و براش یه دور صلوات گفتم. چون خیلی بود. 🎙️هانیه تلخابی از شهر 🆔@hoseiniyehonar_arak